مروری بر رساله انوار مُشرقَه

دیدگاه علمای عصر صفوی درباره‌ی احكام نجومی

پرداختن به دانش نجوم آن هم از زاویه قرآن و روایات و نیز از نگاه فقه و دیگر نگاه‌های اسلامی، مبحثی است كه در تمدن اسلامی پیشینه قابل توجهی دارد. دانش نجوم در میان بیشتر اقوام سابقه دارد؛ و عامل آن نیز توجه بشر در
سه‌شنبه، 18 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
دیدگاه علمای عصر صفوی درباره‌ی احكام نجومی
 دیدگاه علمای عصر صفوی درباره‌ی احكام نجومی

نویسنده: رسول جعفریان

 
 

درآمد

پرداختن به دانش نجوم آن هم از زاویه قرآن و روایات و نیز از نگاه فقه و دیگر نگاه‌های اسلامی، مبحثی است كه در تمدن اسلامی پیشینه قابل توجهی دارد. دانش نجوم در میان بیشتر اقوام سابقه دارد؛ و عامل آن نیز توجه بشر در همه مقاطع گذشته، به صورت طبیعی و عادی به عظمت آسمانهاست. زندگی با خورشید در روز و با ماه در شب در كنار دیگر ستارگان و سیاره‌ها، تقریباً هر شب و روز تكرار می‌شود و در زندگی بشر نمود می‌یابد. به همین دلیل است كه خوابگردها نقش مهمی در زندگی بشر دارند و كمتر قوم و قبیله‌ای است كه مجموعه‌ای از دریافت‌های خود را از ستارگان و سیارگان در زمره باورهای عمومی و رایج خویش جای نداده باشد. شاید كتاب خوابگردها نوشته كوستلر (تهران، 1351) بهترین اثری باشد كه این سیر را مرور می‌كند.
زمانی كه تمدن اسلامی در میان اقوام مختلف، زمینه تعامل و تبادل علمی و اطلاعاتی را پیش آورد، دانش نجوم هم كه مورد علاقه هم امم بود، و همه از آن بهره‌ای داشتند، در بستر تازه‌ای راه خود را یافت و به حیاتش ادامه داد.
دانش نجوم، راه‌های متفاوتی را دنبال كرد. استخراج تقویم یكی از مهم‌ترین اهداف آن بود كه به پیدایش زیج‌ها منتهی شد. بحث‌های تنجیم در حوزه پیشگویی‌ها و بیان اوضاع كواكب به تناسب رخدادهای جاری زندگی بود. بخشی از مباحث نجومی به تعیین قبله و مباحث حاشیه‌ای آن مربوط می‌شد كه به كار فقه می‌آمد.
در این میان بخش‌هایی از آن كه جنبه پیشگویی رویدادها را داشت، و البته علمی و قطعی نبود، سبب شد تا پیرامون آن اختلاف نظر پدید آید، به طوری كه دانش تنجیم و صدور احكام نجومی، آشوبی را هرچند كم سروصدا میان علما پدید آورد. این كه در میان متون كهن كتابهایی مانند الرد علی المنجمین [نجاشی: 63، 269] بیابیم، و بعدها در كتب فقهی شاهد فتاوی شماری از علما در رد و انكار آن باشیم، نشانه‌ای از این مطلب است كه در حول و حوش این مبحث، جریان فكری خاصی شكل گرفته كه ارزش سنجش و ارزیابی و مرور را دارد.
ادبیات نجومی- تقویمی در دوره صفوی، به لحاظ اعتنای به سعد و نحس ایام، رشد قابل ملاحظه‌ای داشت، به دلیل آن كه روحانیون شیعه، برای زندگی روزمره شیعیان كتاب می‌نوشتند و آنان به این امور احتیاج داشتند. فیض كاشانی رساله‌ای با عنوان تقویم المحسنین دارد، چنان كه علامه مجلسی دو رساله با نام اختیارات كبیر و اختیارات صغیر یكی در چهل فصل و دیگری در سه فصل به اختصار دارد. این قبیل رساله‌ها، یكی از پرنسخه‌ترین آثاری است كه از دوره صفوی به این سوی در میان آثار مخطوط یافت می‌شود.
یكی از كسانی كه به این مبحث علاقه مند بوده و در عین حال نگاهی تاریخی به آن داشته است، میر محمد صالح خاتون آبادی (1058-1126) فرزند عبدالواسع بن محمد صالح بن اسماعیل، داماد علامه مجلسی و شاگرد نزدیك اوست. آقابزرگ، در طبقات قرن دوازدهم (صص368-369) مدخلی را به وی اختصاص داده و نوشته است كه نواده وی در اجازه‌ای او را شیخ الاسلام و المسلمین نامیده است. همچنین شرح حال وی در الفیض القدسی هم درج شده است (بحار: 84/102، 143). در آنجا آمده است كه در دوره شاه سلطان حسین، وزیر مریم بیگم عمه شاه بوده است.
آقابزرگ فهرستی از تألیفات وی را به دست داده و محل معرفی هركدام از آنها در ذریعه شناسانده شده است. آنچه از آن تألیفات با موضوع این كتاب كه در علم نجوم شرعی است مرتبط است، رساله‌های هلالیه عربی و فارسی او و نیز رساله‌ای با عنوان تقوم المؤمنین است. براساس اطلاعات همان منبع، در شجره نامه خاتون آبادی آمده است كه وی شیخ الاسلام اصفهان بوده و به سال 1126 درگذشته است. برای تفصیل این اطلاعات و آنچه مربوط به تألیفات اوست می‌توان به طبقات قرن دوازدهم (صص368-369) مراجعه كرد.
در میان تألیفات وی، یادی هم از الانوار المشرقه شده كه باید همین اثری باشد كه مؤلف آن را انوار مُشْرَقه نامیده است.
نسخه‌ای كه در اینجا معرفی كرده‌ایم، به شماره 5183 در كتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود (فهرست مجلس: 16/ ص1). براساس اطلاعات فهرستواره دنا (كه از این نسخه با عنوان انوار مشرقیه! یاد كرده) فیلم این رساله (و شاید از همین نسخه)به شماره 4552 در دانشگاه تهران نگهداری می‌شود. نسخه‌ای نیز به شماره 309 در كتابخانه دانشگاه اصفهان موجود است. گزارش ما صرفاً براساس نسخه مجلس است.
رساله انوار مشرقه، براساس تقسیم بندی مؤلف، شامل مقدمه، دوازده باب و یك خاتمه است. این دوازده باب، به طور عمده، خلاصه‌ای است همراه با دیدگاه‌های مؤلف از آنچه ابن طاووس (م667) در كتاب فرج المهموم فی معرفه نهج الحلال و الحرام من النجوم نگاشته است. آنچه خاتون آبادی در لابلای مطالب ابن طاوس به عنوان سخن خودش آورده، البته مطالب سودمندی است كه مرور بر آنها خواهیم داشت. طبعاً اتكای وی به مطالب نفس المهموم، به معنای آن نیست كه ساختار این كتاب همانند آن است، اما به هر روی با تأثیرپذیری از آن، شكل یافته است.
مهم‌تر از این دوازده باب، خاتمه كتاب است كه ضمن آن، مروری بر دیدگاه مهم‌ترین عالمان عصر صفوی درباره مبحث احكام نجومی كه شكل پیچیده آن پیشگویی درباره رخدادهای مهم و ساده‌ترین آنها بیان سعد و نحس اوقات مطابق اوضاع كواكب است، می‌باشد. دسته بندی این عالمان به موافق و مخالف و مروری بر آنچه كه این عالمان، به علاوه چند تن از علمای بزرگ شیعی از عصر پیش از صفوی بیان شده، ما را در جریان یك مبحث تازه فكری در این زمینه می‌گذارد.
نویسنده این سطور كه از سالها پیش به جریان‌های فكری دوره صفوی علاقه مند بودم، همیشه رساله‌هایی در باب «اختیارات» كه اشاراتی به احكام نجومی در زمینه سعد و نحس بود برمی‌خوردم؛ اما اكنون اولین بار است كه به طور منظم، دیدگاه‌های ارائه شده در این زمینه را در یك رساله به صورت منسجم ملاحظه می‌كنم.
در چند جای این رساله از جمله آخرین صفحه، تاریخ تألیف این رساله را سال 1109 یاد كرده و این سالی پیش از درگذشت علامه مجلسی، استاد مؤلف است كه با احترام شایسته از او یاد كرده است. بیشتر مطالبی كه درباره روایات، در این رساله آمده، به نوعی در بحارالانوار: 55 ذیل مبحث مفصلی كه درباره نجوم و روایات مربوطه آمده، وجود دارد.
خاتون آبادی، چنان كه در مقدمه اشاره كرده، در اصل، هدفش نگارش كتابی مفصل با عنوان مطالع الانوار در این موضوع بوده است، اما ضمن نگارش آن، تصمیم گرفته است متن مختصری در این موضوع، عمدتاً برای شاه سلطان حسین كه این مطلب در حضور و مجلس او مطرح شده است، بنگارد. چند بار در مطاوی كتاب وعده نگارش كتاب مطالع و طرح مباحث مطروحه را به صورت تفصیلی در آن داده است. ارادت وی به شاه سلطان حسین بسان دیگر عالمان این دوره، بسیار جدی و عمیق بوده و در القاب چند صفحه‌ای كه برای وی در آغاز كتاب آورده و امكان ارائه آن در این مختصر نیست، به دست می‌آید. وی چندین كتاب را به قصد تقدیم به شاه سلطان حسین نگاشته كه به باور خودش، مختصر اما سودمند بوده است، برخی مورد توجه قرار گرفته و برخی نه كه براساس الامور مرهونة باوقاتها به موقع، مورد توجه سلطان حسین صفوی قرار خواهد گرفت.
نسخه‌ای كه از این كتاب در اختیار داریم، نسخه اصل به خط مؤلف، خط نسخ زیبا و تصحیح شده توسط مؤلف است كه علامت تصحیح در برخی از صفحات دیده می‌شود. این نسخه مشتمل بر 258 صفحه است كه در عكسی كه در اختیار بنده بود به صورت دو صفحه‌ای شماره گذاری شد و شماره‌های متن براساس محاسبه كتاب در 129 فریم می‌باشد.

گزارش ابواب كتاب

نویسنده پس از یك مقدمه ادبی طولانی با «اما بعد» به مرز آغازین كتاب رسیده می‌گوید: «پوشیده نماند كه این دعاگوی دولت ابد مدت صفوی محد صالح الحسینی» همواره جویای این بوده و می‌باشد كه به تقریب لوح پردازی صفحات تألیف و تصانیف‌اش نگار صفحه روزگار و آیینه پردازان چهره یادگار گردیده به قدر امكان در هر علمی از علوم و هر فنی از فنون، مختصری و انموذجی، به نظر كیمیا اثر صدرنشینان آستان ملایك پاسبان قبله پادشاهان جهان رسانیده». سپس اشاره می‌كند كه برخی از تألیفاتش مورد توجه قرار گرفته اما برخی همچنان باقی مانده است تا در وقت خود مورد توجه قرار گیرد.
در اینجا محمد صالح از چندین اثر خود و موضوع آنها یاد می‌كند:
ذریعة النجاح در فرایض و سنن و عمل السنن
رواع النفوس در كبایر و صغایر
حدیقه سلیمانی در نكاح و تزویج
تحفة الصالحین
پس از آن با آوردن نزدیك به دو صفحه القاب برای شاه سلطان حسین الحسینی موسوی صفوی اشاره به خواسته او در مجلسی برای پرداختن به علم نجوم كرده و این كه «در مجلس بهشت آیین و محفل ارم تزیین گوهر سخن را به رشته باریك بینی فكر دقیق مسجه گردان تحقیق علم نجوم و حقیقت بطلان آن فرموده» است. نظر شاه درباره «بطلان این علم» سبب شده است تا مؤلف را بر آن داشته است كه «رساله درین باب تحریر نموده آنچه از خاندان عصمت و طهارت در باب بطلان و حقیقت این علم روایت شده باشد، در آن درج سازد».
یكی از اهداف وی جمع و تطبیق و توفیق میان مطالبی است كه درباره خسوف و كسوف در روایات آمده با آنچه از حكمای ریاضیین و اهل رصد گفته شده است.
به علم، بی مناسبت ندیده است تا در این رساله، درباره برخی از كاینات مثل برف و باران و شهب و نیارك و ذوات اذناب و قوس قزح مطالبی بیان كند.
هدف مؤلف نگارش این مطالب در قالب كتابی با عنوان «مطالع الانوار» بوده و چون پر حجم می‌شده است، مصمم شده تا «در این وقت رساله مختصری كه مقصود باشد بر ایراد احادیث این مدعی و بعضی از مطالب مهمه كه مناسبت تمام داشته باشد با آن، به رشته كلك انتخاب سلك درآورده... به عرض اشرف اقدس همایون اعلی رساند.» این مختصر همان است كه «انوار مشرقه» نام گرفته و مؤلف قول داده است كه پس از تألیف این اثر، كتاب مطالع الانوار را نیز به اتمام برساند.
كتاب در دوازده باب سامان یافته است:

باب اول

در این نكته است كه علم نجوم، علم حقی است كه اصل آن هم از خدای تعالی است و «این علم از علوم پیغمبران و اوصیای پیغمبران است». مؤلف در این باره به نقل روایاتی از كتاب فرج المهموم ابن طاوس پرداخته است. بیشتر این روایات و توضیحاتی كه درباره آنها آمده اختلاف نظر بر سر اصالت علم نجوم را نشان داده و مؤلف به پیروی از ابن طاوس بر آن است تا نشان دهد كه اساس علم نجوم، حق و درست است. در این مطالب بین نجوم و تنجیم خلط صورت گرفته و اصل دانش نجوم با احكام نجومی و شناخت امور آینده با آن درهم آمیخته شده است. از نظر وی، اگر حدیثی صحیح و معتبر باشد، مناط اعتبار خواهد بود، هر چند مخالفت با قواعد فلاسفه و حكما داشته باشد. مؤلف پنج حدیث در این باره آورده است (صص12-8).

باب دوم

درباره جماعتی است كه به علم نجوم معرفت دارند. در اینجا نیز مبنا همان مطالب كتاب فرج المهموم ابن طاوس است. در آنجا با استناد به منابع، اخباری درباره این كه دانش نجوم متعلق به آدم یا یونس است آورده و خلاصه مطالب فرج المهموم را با یاد از منابع ابن طاوس كه معمولاً فراوان است، نقل كرده است. به جز ادریس، ابرخس و بطلیموس هم این دانش را داشته‌اند با این اشارت كه «گفته‌اند كه این هر دو از پیغمبران بوده‌اند و اكثر حكما نیز چنین بوده‌اند و از پیغمبران بوده‌اند و لیكن برمردمان مشتبه شده است امر ایشان به جهت نامه‌های ایشان كه به لغت یونانی است.» (13) سپس اشاراتی را كه نشان از دانش نجوم نزد اهل بیت دارد مورد توجه قرار داده و به برخی از اخبار درباره این كه علم نجوم ابتدا در اختیار عجمان قرار گرفت و پس از بی توجهی آنان، به بلاد هند انتقال داده شد، پرداخته است. مؤلف در اینجا روایتی به نقل از معلی بن خنیس از حضرت صادق درباره آمدن مشتری از آسمان به زمین، آن هم در قالب مردی آورده، و این كه وظیفه او آموزش علم نجوم بوده است. وی به هند رفته و پس از درگذشت، علمش در اختیار اهل او قرار گرفته است. نقادی این روایت كه به نوعی به مجادله میان ادله حكما و منجمان با روش اخباری است، جالب توجه است. مؤلف كه متوجه تنافی میان قواعد حكماست، به بیان اشكالات پرداخته و می‌كوشد تا آنها را جواب دهد. اولین اشكال این است كه «حركت مشتری از آسمان ششم به زمین منافی قواعد حكما و مستلزم خرق و التیام شش فلك است»، اما جوابش هم این است كه «خرق و التیام افلاك... دلیل تمامی ندارد» و آنچه فلاسفه در این باب گفته‌اند «در نهایت قصور» است. اشكال دیگر این كه است كه براساس سخن حكما «مشتری یك صد و هشتاد و هشت برابر زمین است» پس چطور ممكن است كه مشتری در قالب یك انسان درآید و به زمین بیاید. این هم جواب دارد و آن این كه «تخلخل و تكاثف در اجسام» ممكن است و براساس آن ممكن است مشتری به این بزرگی براساس تكاثف، در قالب انسانی درآمده باشد! تازه جواب دیگر این كه عناصر اصلی باقی مانده و عناصر زائده كنار گذاشته شده و به اندازه یك انسان شده است. اشكال دیگر این است كه اجسام، بی شعورند، و چگونه است كه مشتری در قالب یك انسان كه ذی شعور است در می‌آید؟ پاسخ این هم این است كه ممكن است كه «حق تعالی او را در وقت فرستادن به زمین، حیات و علم كرامت فرموده باشد.»
با این احوال، به نظر مؤلف این قبیل احادیث «از متشابهات است و تأویل آنها و حقیقت آنها را نمی‌دانند مگر خداوند عالمیان و راسخون در علم». (ص16). از دیگر نكاتی كه در این باب مطرح شده است ارتباط علم نجوم با نبوت برخی از انبیاء است. این مطلب براساس برخی از آیات و روایات مورد توجه قرار گرفته و اشاره آن به مطالبی است كه درباره آگاهی برخی از افراد از علم نجوم از نبوت برخی از انبیاء آن هم پیش از ظهور یا پس از آن، گفته شده است. این مورد درباره نوح و ابراهیم اظهار شده و داستان مربوط به ابراهیم، شبیه چیزی است كه درباره موسی و فرعون و كشتن بچه‌های متولد شده، روایت شده است. (صص17-18). طبعاً درباره موسی، داستان مفصل‌تر است و مؤلف آن را براساس آنچه در كتاب‌های تفسیری و تاریخی و قصص انبیاء آمده، به اشاره نقل كرده است. نبوت عیسی نیز بر اساس روایاتی به همین ترتیب است و این نكته‌ای است كه در اناجیل هم روایت شده و اصل آن مربوط به آمدن شماری از علمای مجوس كه از علم نجوم آگاهی داشته‌اند بوده است. آخرین مورد مربوط به نبوت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. روایتی از حسان بن ثابت به نقل از یكی از یهودیان مدینه، ‌شاهدی است كه نقل شده و گفته شده كه البته مطالب بیشتری وجود دارد كه «دال است بر آن كه هرقل و كسری كه از پادشاهان عجم بوده‌اند اطلاع یافته بودند از راه نجوم بر نبوت حضرت رسالت». روایاتی هم درباره گواهی علم نجوم بر ولادت حضرت ولی عصر (علیه السلام) نقل شده است. این علاوه بر آن است كه «دلالت نجوم بر غلبه اهل اسلام بر پادشاهان عجم و انقراض ملك ایشان در تواریخ مسطور است». این مطالب غالباً از نفس المهموم گرفته شده است.

باب سیم

در این باره است كه اصحاب تنجیم و مدعیان آن بهره اندكی از این دانش داشته و اساس آن در اختیار پیامبران و امامان است. (ص22). مؤلف براساس همان روش حدیثی خود، چندین نقل در این باره آورده است. وی روایتی به نقل از كلینی در گفتگوی میان یك منجم با امام صادق آورده كه ضمن آن امام آگاهی‌هایی ارائه كرده كه آن منجم از آن بی خبر است. پس از آن نتیجه گرفته است كه علوم انبیاء و امامان در این باره بیش از مدعیان آن است. از جمله آنها آگاهی درباره ستاره سكینه است كه در روایت مورد اشاره حضرت قرار گرفته اما منجمان اساساً چیزی به این نام كه در محاسبه هم دخلی عظیم دارد، نمی‌شناسند. نكته دیگر در این نقل آن است كه میان دانستن موالید خلق با استنباط احكام نجومی ارتباط محكمی وجود دارد كه بدون آن امكان صدور احكام تنجیم وجود ندارد. مؤلف در اینجا اشاره می‌كند كه در مجلس بهشت آیین «نواب اشرف اقدس ارفع اعلی نی این معنا مذكور می‌شده». بنابراین مؤلف تصمیم گرفته است تا در این رساله «تحقیق مولد را بر وجهی وجیه كه سبب اختلاف از باب تنجیم و اصحاب شرع ظاهر شود به عرض اقدس رساند.»
مشكل در اینجا اختلاف نظری است كه میان منجمین و متشرعین وجود دارد و شرح آن چنان كه مؤلف بیان كرده و سعی كرده اساس آن را نشان دهد این است كه تعیین موالید، یعنی موقعیت نجوم و كواكب نسبت به یكدیگر در وقت ولادت فرد موردنظر از انبیاء یا سلاطین، بر اساس و با محوریت شمس صورت می‌گیرد در حالی كه آنچه درباره سعد و نحس ایام و یا روزهای شریف از ایام ولادت انبیاء یا امامان گفته شده براساس و با محوریت روزهای ماه براساس نص روایات- و نه موقعیت ماه در میان كواكب- است و بنابراین اینها با یكدیگر منطبق نمی‌شود. منجمین طرفدار محوریت شمس هستند و سعی می‌كنند موقعیت كواكبی را با محوریت آن در وقت ولادت معین كنند در حالی كه اصحاب شرع، به این محوریت باور ندارند و تابع ماه و روزهای شریفه‌ای هستند كه به طور معین برای ولادت رسول اكرم، یا غدیر و امثال اینها و نیز شرافت برخی از روزهای هفته به صورت ثابت گفته شده و طبعاً به رغم تغییر موقعیت كواكب، به خاطر روایاتی كه در این باب وارد شده است، قابل تغییر نیست. این است خلاصه آنچه مؤلف ما طی شش صفحه در این باره بیان كرده است. منجمان «مناط مولد را در هر سال وضع شمس می‌دانند، چه شمس به اعتبار آن كه نیّر اعظم است و اشرف از سایر كواكب است وضع آن در ولادت مولود ادخل است و از اینجا است كه موالید سلاطین را در هر سال تابع وضع شمس اعتبار می‌كنند و عدد ماه یا اوضاع قمری را مرعی نمی‌دارند». در مقابل «آنچه از احادیث ظاهر می‌شود در باب موالید رسول خدا و ائمه هدی -علیهم التحیة و الثناء- آن است كه عدد ماه را منظور باید داشت.» نمونه آن بزرگداشت هفدهم ربیع به عنوان ولادت رسول اكرم است. «همچنین ایام سرور و تهنیت ایشان و ایام حزن و مصیبت ایشان نیز منوط به ایام ماه است و اوضاع شمس و قمر و سایر كواكب در آنها مرعی نیست». وی پس از زدن چند مثال دیگر تأكید می‌كند كه «از اینها مفهوم می‌شود كه اوضاع كواكب را دخلی در حرمت یا مهانت ایام نبوده باشد». اما منجمان چه می‌كردند؟ به نظر آنها «هفت كوكب سیاه و هشتاد و چهار كوكب از كواكب ثابته در ولادت مولود دخیلند و كواكب ثابته دیگر چون اجرامشان خرد است دخلی در احوال مولود ندارند و اوضاع این كواكب را در حین ولادت كه مولد حقیقی است اعتبار می‌كنند و در سال‌های دیگر اوضاع كواكب دیگر را از سیارات سوی شمس در طالع تحویلی قیاس می‌كنند با طالع اصل كه مولد حقیقی است و استنباط احكام از همه می‌كنند» این است احكام نجومی.
از آنجا كه یافتن موالید افراد عادی ناممكن است، شرع چاره دیگری اندیشیده و براساس و محوریت ماه، روزها و ایامی را سعد و نحس دانسته تا مردم گرفتار مشكل نشوند. به عبارت دیگر «شارع آن را منوط به امری واضح و سهل المأخذ ساخته و تعیین آن را به ایام ماه قرار داده» كه شباهت فی الجمله‌ای با مسأله مولد و موالید دارد. نكته مهم از نظر مؤلف آن است كه دو گونه موالید وجود دارد: واقعیه كه براساس نظام كواكب است و شرعیه كه شارع خود معین كرده و این كار را برای سهل بودن آن انجام داده تا امور زندگی مردم ساده‌تر بگذرد بنابراین «احكام مولد مترتب بر روزی است كه به حسب شرع معلوم شده باشد هرچند مخالف واقع باشد». حتی اگر ولادت در شب بوده، شاعر روز را معتبر شمرده و این هم از آن روست كه «روز بعد را به اعتبار ارتباط و انتساب به آن شب، متعلق صوم و سایر وظایف شرعیه ساخته‌اند.»
مؤلف در ادامه باز هم به نقل روایاتی می‌پردازد كه حاصل آن برخی گفتگوهای مربوط به احكام نجومی است كه میان امام صادق- علیه السلام- و یك مرد یمنی صورت گرفته و اشاره به آگاهی امام از دلالات نجومی دارد. روایت سوم گفتگوی امام رضا- علیه السلام- با حسن بن سهل درباره احكام نجومی است. روایت چهارم خبر مواجه امام علی- علیه السلام- در رفتن به نهروان با یك دهقان ایرانی مدعی دانستن احكام نجومی است كه آن حضرت را از رفتن نهی كرد. در این نقل طولانی كه مؤلف آن را ترجمه كرده، امام آگاه به مسائل نجومی تصویر شده و به رد پیشگویی آن منجم ایرانی پرداخته است. نتیجه عملی نهروان هم كه پیروزی امام را نشان داد، بطلان رأی آن منجم را ثابت كرد. (ص33).
می‌توان تصور كرد كه یكی از دلایل توجه شماری از شیعیان، به ویژه متقدمان، وجود شماری روایات است كه باید منشأ آنها شناخته شود. در اینجا تنها به اجمال اشاره می‌كنم كه برخی از این روایات در منابع مبهمی از منجمان بوده كه نسخی كهن از آنها، بعدها به دست علامه مجلسی رسیده و شماری از آن روایات را نقل كرده كه بسیار شگفت است. مجلسی در پایان آن روایات شگفت كه در منابع منجمان از قول امامان آمده می‌گوید: أقول: هذه الروایات الأخیرة أخرجناه من كتب الأحكامیین و المنجمین لروایتهم عن أئمتنا (علیهم السلام) و لا أعتمد علیها و كانت فی النسخ اختلافات كثیرة أشرنا إلی بعضها (بحار: 109/56). می‌گویم: روایات اخیر را از كتب احكامی‌ها و منجمان به خاطر نقل‌هایی كه از ائمه دارند آوردیم، اما بر آنها اعتماد ندارم، چنان كه در میان نسخ نیز اختلافات فراوانی هست كه به برخی از آنها اشاره كردیم. سوء استفاده این قبیل منجمان برای انتشار مطالبشان با انتساب آنها به امامان، لازم است مورد بررسی بیشتر قرار گیرد.

باب چهارم

درباره گروهی از علمای سلف اهل نجوم است كه بر مذهب شیعه بوده و گواهی بر تشیع آنها داده شده است. وی در این باب نام شماری از منجم مشهور از خاندان نوبختی و جز آنان را براساس آنچه در فرج المهموم و منابع دیگر آمده، فهرست كرده است. در مواردی، مؤلف بر آنچه سید آورده، حاشیه‌ای زده است. برای مثال یكی از منجمان شیعی، محمد بن ابی عمیر دانسته شده اما مؤلف در ادامه افزوده است: «منجم بودن ابن ابی عمیر ثابت نیست و سید این معنا را از حدیثی فهمیده كه دلالت ندارد». وی این بحث را در آغاز باب دوازدهم هم عنوان كرده است. مورد بیست و هفتم و بیست هشتم از معاصران سید بن طاووس هستند. شیخ ابوالقاسم بن نافع و شیخ فقیه عالم زاهد خطیرالدین محمود كه «سید گفت كه من او را ملاقات كردم در مشهد كاظمین.» جمعاً سی نفر را برشمرده و در پایان حكایتی از پدر ذوالقرنین آورده كه اعلم اهل زمین بوده و بهترین وقت را برای مقاربت با همسرش برگزیده تا فرزندش كسی باشد كه همیشه زنده باشد. اما در عوض او، خواهش كه مادر خضر بود، آن را شنید و شوهرش را در وقت مزبور بیدار كرد و خضر متولد شد.

باب پنجم

درباره منجمانی است كه «بعضی تصریح به تشیع ایشان نموده‌اند و منجمان بوده‌اند.» تفاوتش با مورد قبل، این است كه تشیع این جماعت نه مورد تأیید «همه» بلكه «برخی» است. این افراد جمعاً ده نفر هستند كه به نقل از فرج المهموم شرح حال مختصر آنان آمده است.

باب ششم

درباره منجمانی است كه «از غیر فرقه مختصه شیعه بوده‌اند.» باز منبع ابن طاوس است. این مطالب مانند آنچه گذشت به اختصار، ترجمه مطالبی است كه در فرج المهموم آمده است. ذیل شرح حال غالب افراد، نمونه‌ای از پیشگویی‌های نجومی آنان درج شده است. در این باب نام هشت نفر آمده است.

باب هفتم

«در بیان طائفه‌ای از ملوك و وزرا كه به علم نجوم مربوط بوده‌اند» سخن گفته شده است. «سید بن طاوس علیه الرحمه از ایشان جمعی را تعداد كرده، اما ملوك: اول: عضد الدوله كه منسوب است به تشیع و سید گفته كه گویا زیدی مذهب است.» (ص46). معز فاطمی و ناصر اطروس دوم و سوم هستند. از وزراء هم به اختصار از برامكه و صاحب بن عباد به اختصار یاد شده است.

باب هشتم

درباره برخی از احكام نجومی یا پیشگویی‌های نجومی است كه شماری از منجمان خبر داده و پس از آن، مطابق گفته آنان واقع شده است. مورد نخست باز به نقل ابن طاوس درباره پیشگویی اختلاف میان امین و مأمون براساس سخنانی است كه از فضل بن سهل به عنوان منجم نقل شده است. مورد بعد پیشگویی حسن بن سهل به برادرش فضل بن سهل است كه همراه امام رضا و مأمون داخل حمام شود. امام نپذیرفت و مأمون را هم نهی كرد و فضل رفت و كشته شد. داستان‌های بعدی هم از همین قبیل است. توضیحات حاشیه‌ای مؤلف زاید بر آنچه از ابن طاوس نقل و ترجمه كرده بسیار اندك است. در این بخش بیست و دو حكایت نقل شده است.

باب نهم

درباره روایاتی است كه تأمل در علم نجوم را رد می‌كند و نخستین آنها همان روایتی است كه در نهج البلاغه آمده و طی آن امام پیشگویی منجمی را كه او را از رفتن به جنگ نهروان نهی كرد، رد نمود و فرمود: «ایها الناس! بپرهیزید از تعلم نجوم مگر آنچه هدایت بیابید به سبب آن در صحرا یا دریا، به درستی كه نجوم منجر می‌شود به كهانت و منجم مانند كاهن است و كاهن مانند ساحر است و ساحر مانند كافر است و كافر در آتش جهنم است. بعد از آن فرمود كه حركت كنید بر اسم خدا» اصل این روایت در كتاب صفین ابن دیزیل بوده كه ابن ابی الحدید از آن جا نقل كرده و مفصل‌تر است. مؤلف آن نقل مفصل را هم آورده است. در ادامه در صحت روایت، چند و چون‌های ابن طاوس نقل شده و از قول او آورده است كه «پس باید كه این حدیث صحیح نباشد یا تأویلی داشته باشد.» مؤلف ما چند و چون ابن طاوس را نپذیرفته و انكار این نقل را ناشی از تعصب سید بن طاوس در نجوم می‌داند. او قدح در سند حدیث را نپذیرفته و آن را نزد خاصه و عامه مشهور می‌داند. یك اشكال ابن طاوس آن است كه در سند روایت مزبور كه ابن بابویه در كتاب عیون الجواهر آورده عمر بن سعد است كه از قاتلین امام حسین است. مؤلف ما دریاف

باب دهم

درباره احادیثی است كه فی الجمله مراجعه به علم نجوم را روا می‌شمرد. نخستین مطلب آن كه امام صادق (علیه السلام) آل نوبخت را در پرداختن به علم نجوم مجاز شمرده بود. در نقل دیگری آمده است كه توجه در علم نجوم مجاز است «مادام كه از توحید بیرون نرود». محتوای این روایت حاوی مطلبی درباره ساختار افلاك است كه به نظر مؤلف هیچ منجمی آن را بیان نكرده و بنابراین تلاش می‌كند تا توضیحاتی درباره دیدگاه‌های مختلفی كه در این باره ابراز شده بیان كند. وی در این بخش از نظرات كراجكی استفاده كرده و از كتب متأخرین اشاره به كتاب تحفه ملاقطب الدین علامه دارد.

باب یازدهم

در بیان بعضی از مسائل و احكام نجومی كه ائمه ما (علیهم السلام) به آنها اخبار نموده‌اند. وی در اینجا نیز چند روایت آورده است. در این بخش شماری از روایات كه در آنها به نوعی به مباحث نجومی و كواكب پرداخته شده، نقل شده است. برای مثال روایت سوم، روایتی است كه پرسشگر درباره ماهیت سرما و گرما از امام صادق (علیه السلام) سؤال كرده و پاسخ مفصلی كه از قول امام برای او نقل شده است. در پی این روایت، مؤلف گوید: این حدیث معتبر دلالت دارد بر آن كه سماویان را دخلی در سفلیات باشد و حار بودن مریخ و بارد بودن زحل كه در این حدیث مذكور است مؤید آن چیزی است كه منجمان می‌گویند كه شمس و مریخ حار و یابس‌اند و زحل بارد...». وی به این نكته توجه داده است كه «ارتفاع و انحطاط مریخ و زحل به نحوی كه در حدیث وارد شده موافقت با قواعد ریاضی ندارد» سپس توجیهی بر آن آورده است. طولانی شدن این بحث درباره ماهیت گرما و سرما سبب شده است تا مؤلف ضمن آوردن بحثی با عنوان «فائده» در علل ارضی و سماوی گرما و سرما برحسب آنچه علمای ریاضی و اهل تنجیم گفته‌اند، عنوان كند. این بحث، بحث جالبی است. (95-90). روایات بعدی گاهی درباره نجوم و گاه تنجیم است. برخی از آنها درباره سعد و نحس اوقات است. از آن جمله این روایت كه سفر در وقتی كه ماه در محاق است، مكروه است. برخی از این روایات از رساله ذهبیه امام درباره وقت زواج یا زفاف است كه مشتریان فراوانی هم داشته است. وی در اینجا با اشاره به این روایت كه حجامت در روز چهارشنبه «هرگاه آفتاب در عقرب باشد» توضیحی درباره داده و ضمن اشاره به این كه شاید شمس تصحیف قمر باشد، اشاره به زمان تألیف این رساله در سال 1109 كرده است. باب دوازدهم در بیان امر چندی كه موجب رفع نحوست ایام و ساعات و دفع مضرت‌های نجومی می‌گردد. این موارد نیز براساس روایاتی است كه در این باب نقل شده است. در روایتی امام كاظم خطاب به كسی كه وسوسه تأثیر نظر در نجوم را بیان كرده، توصیه می‌كند كه صدقه بدهد تا از آن رهایی یابد. در روایات دیگر هم درباره پیشگویی‌هایی كه برخی هم مخاطره آمیز است، توصیه به صدق شده است. البته این اختلاف هست كه آیا این نقلها، مؤید نگاه‌های تنجیمی است یا منكر آن. مؤلف متذكر این نكته شده و هر دو جهت را احتمال داده است. تمایل ابن طاوس معمولاً به درست دانستن پیشگویی‌های نجومی است و مؤلف ما در این زمینه معمولاً منتقد اوست، گرچه گاه ساكت است.
$ مخالفان و موافقان احكام نجومی

خاتمه كتاب

در بیان اقوال علمای اعلام از سلف و خلف در باب نجوم است. به طور كلی تصوری كه از برخی از موارد این كتاب به دست می‌آید بر این پایه است كه گویا علمای شیعه قائل به احكام نجومی هستند و سنیان مخالف. البته این تصور به صورت یك رویه درست نیست و شاهد آن همین است كه در میان بزرگان شیعه، مخالفان جدی برای این قبیل احكام نجومی وجود دارد.
خاتون آبادی مواضع علمای شیعه را درباره احكام نجومی در قالب دو فرقه می‌داند: گروه اول مخالفان هستند كه نخست آنها ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه است. خاتون آبادی به تفصیل استدلال‌های او را نقل كرده است. بخشی از این مطالب، سوای روایات، ارائه دیدگاه‌های معتزله و اشاعره در نفی احكام نجومی است. به علاوه، دیدگاه حكما هم در تفسیر عالم، مؤید همین نگره است. بحث ابن میثم مفصل و مشروح است. مؤلف مطالب ابن میثم را منصفانه می‌داند و می‌گوید: «ابن میثم با وجود نهایت تعصب كه در باب حكمت و مراعات قواعد حكما دارد، در این مقام، انصاف به كار برده است و سخنان متین گفته است و اگر كسی تدبر تمام در سخنان او كند، او را وهْن عظیمی در اعتقاد به قواعد نجومی حاصل می‌شود.» شاید تصور مؤلف بر این بوده است كه اگر كسی فیلسوف مآب است باید تنجیم را هم بپذیرد. شگفتی او در ادامه، از ابن سیناست كه «با وجود كمال اعتقاد به حكمت» تشكیكات در باب نجوم كرده. سپس مطالبی در این باب از او نقل كرده است.
كیدری هم در شرح نهج البلاغه خود در باب انكار تنجیم مطالبی گفته و این‌ها همه به خاطر همان فرمایش امام علی (علیه السلام) است. استدلال‌های كیدری هم كه بی شباهت به ابن میثم نیست، خواندنی است. مطالب سید مرتضی هم در غرر و درر در ادامه در مخالفت با منجمان آمده است. وی پس از نقل مطالب او گوید: «بر این اعتراض، سخنان بسیار وارد است و در كتاب مطالع الانوار مذكور كرده‌ام. از مطالب نقل شده آشكار است كه سید مرتضی از اساس به سعد و نحس ایام باور نداشته است. به باور سید «اگر علم نجوم سودی می بخشید می‌بایست كه سلامت منجمان بیشتر و مصایب ایشان كمتر باشد، و حال آن كه چنین نیست.» مطالب شهید اول در قواعد و دروس در انكار تنجیم در ادامه آمده است. شهید در دروس به روشنی میان علم هیئت و علم نجوم كه به عقیده وی برخی از علما آن را حرام می‌دانند فرق نهاده است. سخنان كركی در این باره در شرح قواعد در ادامه آمده است.

ملاخلیل قزوینی و انكار احكام تنجیم

از علمای گذشته كه بگذریم، نوبت به معاصرین مؤلف می‌رسد كه توان گفت به دلیل آن كه برخی از مطالب نقل شده توسط آنها شفاهی به دست خاتون آبادی رسیده، این قسمت از با ارزش‌ترین مطالب این رساله است.
مؤلف گوید كه علمای مخالف دیگری هم هستند كه به دلیل اختصار نامشان را نیاورده اما در نهایت از ملاخلیل قزوینی یاد كرده و این كه «از فاضل جلیل ملاخلیل رحمة الله علیه منقول است كه نهایت انكار در باب علم نجوم داشته است و به ساعات نجومی اعتنا نمی‌نموده است. و از باب مطایبه می‌فرموده است كه كاش قمر در برج عقرب و اسد هر دو با هم جمع می‌شد و هر لباس تازه كه می‌داشتم در آن ساعت می‌پوشیدم چون منجمان این هر دو را بد می‌دانند و می‌گفته است كه من اغلب اوقات لباس جدید را در ساعت عقرب می‌پوشم و هرگز به این سبب آفتی به من نرسیده است. گویند كه شخصی به او گفت كه منجمان عصر شما می‌گیند كه آفتی كه به چشم شما رسیده است، چون نور باصر او مدتی در اواخر عمر كم شده بود، به سبب عدم مراعات ساعت عقرب است. در جواب این سخن گفتند كه اگر سبب این حالت این معنا می‌بود می‌بایست كه رأس و رئیس منجمان این عصر كه میرزا محمدتقی منجم است نابینا نشود و به سخط پادشاهی گرفتار نگردد. و ایضاً از ایشان منقول است كه می‌گفته‌اند كه: اگر در اول سال تقویمی از تقویم‌های منجمان بردارم و هر حكمی كه او در هر باب نوشته است، نقیض آن حكم را بنویسم و در آخر سال ملاحظه نمایند، البته احكام تقویم من بیشتر به صحت پیوسته خواهد بود از احكام تقویم آن منجم.

شیخ بهایی و تنجیم

اما علم نجوم یا همان تنجیم موافقانی هم از میان علما داشته است كه مؤلف می‌گوید نام برخی از آنها در باب چهارم كه مروری بر منجمان شیعه بود، گذشت. مهم‌ترین و معروف‌ترین آنها ابن طاوس است كه رساله فرج المهموم را در مدح نجوم نوشته و در این باره مبالغه زیادی كرده است. عالم دیگری كه موافق نظر در نجوم بوده است شیخ بهاء الدین محمد عاملی قدس الله روحه است كه در شرح دعای هلال صحیفه گفته است كه آنچه منجمان می‌گویند كه بعضی از حوادث سفلی مربوط است به اجرام علوی، اگر گمان می‌كنند كه این اجرام علت مؤثره است در این حوادث، به استقلال یا به شراكت غیر، پس این اعتقادی است كه حلال نیست برای هیچ مسلمانی قائل شدن به آن. و علم نجومی كه بنای آن برین اعتقاد باشد كفر است. و العیاذ بالله و برین محمول است احادیثی كه وارد شده است كه حذر فرموده‌اند از علم نجوم و نهی كرده‌اند از اعتقاد به صحت نجوم و نهی كرده اند از اعتقاد به صحت نجوم؛ و اگر می‌گویند كه اتصالات این اجرام و اوضاع كه عارض انها می‌شود علامتی چندند بر بعضی از حوادث این عالم و حق تعالی به قدرت باهره خود آن حوادث را ایجاد می‌كند... پس این مانعی از آن نیست و حرجی در اعتقاد به آن نیست، و آنچه روایت شده است در احادیث از صحت علم نجوم و جایز بودن نقل آن، محمول است بر این معنا.»

میرداماد و آقا حسین خوانساری، و تنجیم

عالم دیگری كه به نجوم باور دارد،‌ «سید الحكماء المتألهین امیر محمد باقر نورالله ضریحه است كه از او منقول است كه بسیار رعایت ساعات نجومی می‌كرده است و بعضی از موثقین از او نقل می‌كرد كه می‌فرموده است كه اگر جمعی از منجمین خبر داده باشند به خسوف و كسوف و به سبب بعضی از موانع مانند ابر و غیره مرئی و محسوس نشود می‌توان گفت كه واجب است به حسب شرع نماز خسوف و كسوف بر جماعتی كه از آن منجمان شنیده باشند، زیرا كه حساب‌های منجمین مبنی است بر قواعد هندسی و ظاهر است كه مسائل هندسه به حس و بدیهی منتهی می‌شود و احتمال خطا در آنها نیست. و این سخن را احدی از طلبه به خدمت عالیجناب غفران ایاب الواصل الی رحمة الله الباری آقا حسین خوانساری رفع الله درجته عرض نمود. و ایشان در جواب فرمودند كه: بنای علم هیئت همچنان كه بر بعضی از مسائل هندسی است، همچنین بر بعضی از مسائل حكمی نیز هست، مانند كرویت زمین و كرویت آسمان، و غیر آن از مسائل دیگر و احتمال خطا درین مسائل متصور است، پس چگونه اعتماد توان كرد بر حساب‌های منجمان با وجود عدم احساس به آن.
مؤلف خود پاسخ دیگری هم به استدلال میرداماد داده و مخالفت احكام نجومی درباره آغاز ماه شوال را با آنچه در روایات در اهمیت رؤیت برای صوم و افطار آمده، دلیل بر آن می‌گیرد كه پذیرفتن حرف‌های منجمان چندان مسلم و محسوس هم نیست. «چنانچه مكرر اتفاق نموده‌اند بر رؤیت هلال و مرئی نشده است.» مؤلف می‌افزاید: «در سنه هزار و صد و نه هجری كه تاریخ تألیف این رساله است، هلال ماه محرم الحرام چنین بود و بنابر ضوابط ایشان بایست كه دیده شود، و حال آن كه مرئی نشد؛ زیرا كه میرزا الغ بیگ در زیج جدید گفته است كه نظر كند اگر بعد...». سپس نتیجه می‌گیرد كه «بنابر ضابطه زیج جدید و زیج قدیم هر دو، بایست كه هلال دیده شود و مع ذلك مرئی نشد. وی تفصیل این بحث را به كتاب مطالع الانوار ارجاع داده است.

محقق سبزواری و فیض كاشانی و احكام نجومی

نویسنده می‌گوید: «فاضل كامل مولانا محمد باقر سبزواری- طیب الله رمسه- كه او نیز مراعات ساعات نجوم بسیار می‌فرمود تا به حدی كه در ساعت عقرب به جهت امور مهم استخاره نمی‌نمود.» مؤلف از این امر برآشفته و می‌گوید كه «این اعتقاد افراط زیاد است در باب نجوم، چه حقیقت استخاره به قرآن مجید و تسبیح و امثال آن به دعا راجع می‌شود.» وی به نقل روایتی در تأیید سخن پرداخته و با اشاره به این كه «در مقدمه ذریعة النجاح» مطالبی در این باب ذكر كرده می‌افزاید: «كدام عاقل منصف تجویز می‌كند كه استخاره كردن در شب قدر خصوصاً هرگاه شب جمعه نیز باشد، خوب نباشد، هرگاه قمر در برج عقرب بوده باشد.»
«عالم ربانی مولانا فیض كاشانی- قدس الله روحه- در بعضی از مؤلفات خود گفته كه هرگاه خواهی كه استخاره كنی به كلام ملك علام پس اختیار كن ساعتی را كه شایسته باشد برای استخاره تا استخاره تو بر حسب مرام تو باشد، پس روز یكشنبه خوب است برای استخاره تا ظهر بعد...» و ادامه آن كه تا یك صفحه است. مؤلف می‌گوید كه مطالب وی گرچه «در السنه قراء و غیرهم مشهور است» اما در روایات ندیده‌ام.

عقیده علامه مجلسی درباره احكام منجمان

در اینجا نوبت به علامه مجلسی می‌رسد كه مؤلف با این القاب از وی یاد كرده است: «عالیجناب استادی علامة العلمائی، غواص بحارالحقائق و كشاف معضلات الدقائق، آیت الله فی العالمین و ملجأ الاسلام و كهف المسلمین، أعنی العالم الاوحدی مولانا محمدباقر المجلسی- ادام الله تعالی بركاته علی اهل الدین». سپس مطلبی از بحار در این باره نقل كرده است؛ مطلبی كه علامه مجلسی، پس از ذكر احادیث مربوط به این موضوع بیان داشته است. مؤلف به ترجمه گفتار علامه مجلسی به اختصار و البته در این نسخه در چهار صفحه پرداخته است. علامه بحث را چنین آغاز كرده است كه منجمان چند قسم اظهار نظر دارند: الف: استخراج حركات كواكب و افلاك و ضبط آنها بر وجهی كه از آنها معلوم شود اوایل ماه‌ها و خسوف و كسوف. در این مسائل ایرادی وجود ندارد و «این حساب مباح باشد». هرچند استحباب آن ثابت نیست. دلیلش آن كه در روایات ترغیبی به آن نشده است. ب: «استخراج اتصالات كواكب و اوضاع آنها مانند تسدیس و تربیع و مقارنه و مقابله؛ و ظاهر است كه تحقیق این اوضاع و استخراج این اتصالات ثمره ندارد به غیر از مترتب ساختن احكام نجومی بر آنها.» اما منجمانی كه این احكام نجومی را بر آن استخراجات مترتب می‌كنند خود چند دسته‌اند:
1.گروهی كه می‌گویند این اوضاع مؤثرند در این احكام بالاستقلال به این معنا كه كواكب به شرط اتصالات و اوضاع مخصوصه مدبریند و موجد كاینات عالم كون و فسادند و این مذهب كفر است و منجمی كه به این مذهب قائل باشد كافر است و علم نجومی كه مبتنی بر این مذهب باشد كفر است و این مذهب زنادقه و طبیعین بوده است.»
2.گروهی از اهل اسلام كه می‌گویند كه این اوضاع معدّاتند برای تأثیر حق تعالی در این عالم و این قول كفر نیست، بلكه حرمتش هم ثابت نیست.
3.طایفه‌ای از منجمان اهل اسلام می‌گویند كه این اتصالات و اوضاع امارات و علاماتی چندند كه خداوند حكیم علیم برای وقوع این حوادث قرار داده و این قول از حق و صواب بعید نیست و بسیاری از احادیث بر این قول دلالت می‌كند.» با این حال یك پرسش مانده است و آن این كه «آیا جایز است كه با این اعتقاد تقاویم نویسند و اخبار كند به احكامی كه از این علامات می‌فهمد یا جایز نیست». به نظر علامه، روایات جواز و عدم جواز در این باب هست هرچند اكثر روایات جواز به حسب اسناد ضعیف است. وی سپس سه راه برای جمع میان روایات مخالف و موافق بیان كرده است:
اول آن كه روایات جواز از روی تقیه باشد چون عباسیان به علم نجوم بها می‌داده‌اند.
دوم آن كه روایات نهی، ناظر بر «اعتقاد به تأثیر نجوم» باشد چیزی كه قبل از این آن را كفر خواند.
سوم آن كه روایات نهی، محمول بر كراهت شدیده باشد.
به نظر مؤلف ما، «آنچه جناب استادی در این مقام تحقیق نموده‌اند، مخّ حق و عین صواب است.»

جمع‌بندی مؤلف

مؤلف در عنوان «فذلكه» ملخص و نتیجه گیری خود را بیان كرده و آن این است كه «از احادیث سالفه و اقوال علمای سابقه معلوم شد كه احكام نجومی كه منجمان در این اعصار می‌كنند محل وثوق و اعتماد نیست و رجوع به تقاویم و مراعات آن احكام ضرور نیست.» به نظر وی، جدای از روایات نهی، عمده مشكل آن است كه به فرض صحت، صدور چنین احكامی، «كسی را میسّر است كه عالم به موالید همه خلق باشد و ظاهر است» كه چنین امری برای منجمان میسر نیست. به علاوه كه دانش منجمان به كواكب ناقص است و آنها از موقعیت برخی از كواكب بی اطلاع‌اند. «شاید كه ازین بابت كواكب بسیار باشد كه دخیل باشند و منجمان آنها را نشناخته باشند.»
از نظر مؤلف، نظر منجمان، حتی ظن به نحوست را هم در پی ندارد، به فرض هم كه داشته باشد با توكل بر خدا می‌توان از آنها رست. این علاوه بر دعاست كه خود عامل محكمی برای خلاصی از این قبیل گمانهاست. ترك گناه و استغفار نیز خود عامل دیگری برای رفع بلاهاست. چنان كه رد مظالم هم در این باب، براساس روایات، كمك می‌كند. صله رحم عامل دیگری برای از بین بردن بلایا است و ایضاً صدقات. در این باب روایتی از حضرت عیسی (علیه السلام) آورده است. عامل دیگر كه در شمارش وی، هشتمین است، قضای حوایج مؤمنان است كه از اسباب رفع بلاست. وی بحث تفصیلی در باب این هشت عامل را در دفع بلا، به عین الحیات استادی یعنی علامه مجلسی ارجاع می‌دهد. همچنین رساله اختیارات علامه مجلسی را كه براساس روایات به بیان سعد و نحس روزها پرداخته، اثری دیگر برای مراجعه به آن معرفی می‌نماید و رجوع به آن را اولی و احوط می‌داند.
این آخرین مطلب اوست و پس از آن می‌نویسد:
به اینجا ختم می‌كنم این رساله كثیر الفائده را و امیدوارم كه منظور نظر خورشید مظاهر نواب كامیاب اشرف اقدس ارفع اعلی گردیده به درجه رفیعه قبول كه غایت مأمول است برسد. و الحمد لله خالق السموات و الارضین و الصلوة علی محمد و آله الهداة المهدیین.
و قد وقع الاتمام فی الیوم الثانی من شهور سنة تسع و مائة بعد الالف من الهجرة المقدسة علی‌ هاجرها و آله الصلوة و السلام و التحیة.
بلغ مقابلة، فصحّ بحمدالله تعالی الا ما شذّ عنه النظر و حسر عنه البصر.
و كتب مؤلف الكتاب الداعی لدوام الدولة القاهرة الباهرة الحسینیة، محمد صالح الحسینی، عفی عنه.
منبع مقاله :
جعفریان، رسول، (1393)، مقالاتی درباره مفهوم علم در تمدن اسلامی، تهران، نشر علم، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.