نام کتاب: جذبات الهیّه
(منتخبات و شرح کلیّات شمسالدین تبریزی)
تألیف: شیخ اسدالله ایزدگشسب
ارادت و ارتباط من با مرحوم ایزد گشسب از طریق آثار و نوشتههای اوست و البته یک رشتهی باریک دیگر نیز موجب تحکیم این ارادت میشود و آن رشتهی معنوی و عرفانی است که ارتباط با قلب دارد نه چشم.
کسان را مهر دل از دیده خیزد *** و کان القلب قبل العین یهواک
دو عامل باعث میشود که در این جا به عنوان مقدّمه چند سطری به قلم آورم: نخست ارادت قلبی به مرحوم ایزدگشسب و دو دیگر الفتی که به مولانا صاحب مثنوی و کلّیات شمس دارم و گرچه اهلیّت من در هر دو مورد برای اظهار نظر مورد تردید خود مخلص نیز هست ولی به هر حال مبادرت به تحریر میشود: جذبات الهیّه منتخباتی است از کلیّات شمس، مولانا جلالالدین بلخی.
ظاهراً سادهترین کارها در تاریخ ادبیّات ایران این است که آدم منتخباتی از شاهنامه فیالمثل یا پنج گنج نظامی یا مثنوی مولانا و یا کلّیات سعدی یا همین دیوان شمس مولانا به انجام برساند. همه تصوّر میکنند که آدم مینشیند و بر طبق فال نخود، یا قرعه انگشت دست روی یک حکایت یا یک شعر میگذارد و آنها را میدهد به چاپخانه - میشود منتخبات فلان و برگزیدهی بهمان. حقیقت این است که آنها که دست به انتخاب میزنند سختترین کار را اختیار کردهاند زیرا غیر ممکن است که آدم بتواند از مجموع پانصد غزل حافظ مثلاً دویست تا را انتخاب کند و بقیه را کنار بگذارد؛ شاهنامه هم همینطور - مثنوی هم همینطور.
امکان این کار وقتی ظاهر میشود که کسی داستان مورد علاقه یا غزل مورد قبول خود را بخواهد در این کتاب بیابد و آن را پیدا نکند آن وقت است که نه تنها اعتقادش از جمع کنندهی کتاب سلب خواهد شد بلکه اعتقادش به خود کتاب نیز متزلزل میشود و خیلی زود با خود خواهد گفت حیف از پولی که در بهای این کتاب دادم و حیف از وقتی که صرف خواندن آن کردم.
مرحوم ایزدگشسب در تدوین منتخبات شمس تبریزی دچار سختترین تردیدها بودهاند زیرا برای یک عارف آگاه برگزیدن یک قطعه از مولانا در حکم کنار گذاشتن ده قطعه مشابه آن است و گاهی اوقات به احتمال این که واقعاً در انتخاب قطعهای، ظلمی به اصل اثر مولانا یا اجحافی به خوانندهی اثر او نشده باشد، ممکن است انتخاب کننده گرفتار سختترین تردیدها بشود و تازه نفس خود انتخاب کننده بسا که باید ازحق خودش بگذرد زیرا دلش قطعهای را میپسندد که تصوّر میکند برای خواننده کتابش گیرایی یا جاذبهی در خور را نداشته باشد.
از طرف دیگر بعضی آثار هستند که چارهای جز انتخاب از آنها نیست. شاهنامه شصت هزار بیت است؛ حرف الف غزلیّات صائب بیش از تمام غزلیات حافظ است؛ کلّ رباعیات مولانا چند صد برابر رباعیّات خیام است؛ غزلیات دیوان شمس بالغ بر سه هزار و سیصد و شصت و پنج قطعه است که مرحوم فروزانفر آن کتاب را در پنج شش جلد چاپ کرده. بنابراین برای خوانندهی قرن بیستم و بیست و یکم با همه گرفتاریهای کمبود وقت و سختگیریهای معاش تهیه و تدوین یک دیوان کبیر از مولانا و خواندن تمام آن غزلیات هرگز امکانپذیر نیست؛ یعنی اگر قرار باشد روزی یک غزل هم از شمس بخواند، تازه میشود در سال 365 غزل و بنابراین سه هزار غزل باقی میماند در بوتهی اجمال.
یک شرط مهم در این گزینش حتماً باید مورد رعایت باشد و آن این است که انتخاب کننده اهلیّت داشته باشد و این اهلیّت بسیاری از مشکلها را سهل میکند که چون یار اهل است کار سهل است. در مطالعهی دیوان شمس و مثنوی هر یک جداگانه به این حقیقت دست مییابیم که ملاّی رومی در این دو اثر بزرگ و جاودانی دارای دو شخصیّت جداگانه و کاملاً متمایز از یکدیگر است.
مولوی در مثنوی حکیمی است روحانی و اخلاقی و اجتماعی که کنه روحیات و عواطف بشری را دریافته، برای خیر و صلاح اجتماع و محض رساندن خلقی به قاف ارشاد و حقیقت دمی فارغ نمینشیند، غم این و آن را دارد و بر جهل عوام حسرت میخورد و به زبان خلق و در لباس تمثیلات عامّه میکوشد که خلقی را به ذروهی حقیقت بکشاند، امّا در دیوان شمس گوینده شاعری است سوخته و پاک باخته و مجذوب، خود را به معشوق سپرده و فنای جسم گرفته و بقای عشق یافته، آنچه میگوید از خود میگوید و آنچه میبیند در خویش میبیند. شور وشر و غوغای درونی را به زبان شعر بازگو میکند. مثنوی چراغی است فرا راه خلق که نور میپاشد و راه مینماید. دیوان شمس شعلهای است فروزان و خرمنی آتش که در بیابان ابدیّت افروخته شده سر میکشد و خروشان هر چه برگرد اوست میسوزاند. هیجانات روحی مولانا در این ابیات تبلور یافته صرف تابع عشق و جاذبهی اوست:
آن یار که چرخ برنتابد *** از قوّت عشق میکشانم
از سینهی خویش آتشش را *** تا سینهی سنگ میرسانم
برای خواندن و دریافتن مثنوی عقل و ذوق شاید تکافو داشته باشد امّا سیر در دیوان شمس کار هر کس نیست
بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم *** بجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم
شما مست نگشتید و زان باده نخوردید *** چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
اگر از نظر علوم شعری نظر کنیم دیوان شمس غثّ و سمین دارد ولی که را یارای چنین سخنی است! دنیای امروز از حالت و نتایج فلسفه و تصوّف قرن پنجم و ششم و هفتم دور مانده و شاید درک آن حالات و ادراکات برای مردم امروزی مشکل باشد و به همین علّت شاید کمتر کسی بتواند اصل و ذات افکار و تأثرات مولانا را در دیوان شمس درک نماید. مولانا در دیوان شمس سراپا هیجان و ولوله و شور و خروش است با اینکه سالها و قرنهاست که اشعار مولانا در مجالس عارفانه خوانده میشود و به آهنگ هم خوانده میشود و حتّی در قونیه با سماع درویشی و رقص نیز همراه است، با همهی اینها میشود گفت که آن موسیقی شعر مولانا را هنوز موسیقی دانان ما از عالم علوی به عالم سفلی نکشاندهاند و از آسمان به زمین نیاوردهاند به قول خود مولانا:
نالهی سرنا و تهدید دهل *** چیزکی ماند بدان ناقوس کل
بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق *** میسرایندش به طنبور و به حلق
ما همه اجزای آدم بودهایم *** در بهشت آن لحنها بشنودهایم
گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی *** یادمان آید از آنها اندکی
لیک چون آمیخت با خاک کرب *** کی دهد این زیر و این بم آن طرب
مولانا سه شخصیت، یا بهتر بگویم سه خاصه آدمیزاده را در حد کمال پشت سر گذاشته است: خصلت زاهدانه، که از مدرسه و مشقیه شروع میشود و ملاقات با خضر و بالاخره به تدریس در مدرسه قونیه خاتمه مییابد. خصلت جامعه شناسانه که در مثنوی معنوی ظهور پیدا میکند تا آن حد که در بطون حالات اجتماعی آدمیزاد آن نیز برای تحولاّت قرون و اعصار نفوذ پیدا میکند. و بالاخره طبیعت و خصلت عارفانهی مولانا که به قول مشهور بعد از ملاقات با شمس تبریزی استحالهی بزرگ دریافت و آن عامل باعث دیوان کبیر شمس گردید، دیوانی باشکوه و اشعاری با طنین که تا این اواخر حتی طبع تمام آن دیوان نیز یکجا به زحمت صورت میگرفت. این شخصیت از آنجا طالع شد که به اشارهی شمس جلال الدین محمد بلخی از کلیّه شئون و امکانات مکتسبه چشم پوشید و پشت پا بر درس و بحث و کتاب زد و به قول معروف حتی سر از پا نشناخته در میان بازار شراب خرید و در دست گرفت و به خانه آمد و بدین طریق همهی تعیّنات قبلی را شکست و کنار نهاد و روح و اعتبار تازه گرفت.
شخصیت سوم مولانا در دیوان شمس و به صورت غزلیات شمس طالع و ظاهر میشود. مرحوم ایزد گشسب نسخهای قدیمی از کلیّات مولانا را مورد استفاده قرار داده با احاطهی کاملی که به ادب و ذوقیّات فارسی داشته و با رتبه و مقامی که در عرفان و معنویّات حاصل کرده بوده است به انتخاب قطعات دلپذیر مولانا پرداخته و بنابراین تا حدّ زیادی انتظار خواننده را برآورده میکند. نخستین بار این منتخبات در سال 1319 شمسی به چاپ رسیده، در حواشی کتاب بسیاری از آیات و اخبار و احادیث مناسب با مضامین غزلیّات را متذکر گردیده و اشاره به بعضی غزلیات الحاقی منسوب به شمس مغربی و یا شمس مشرقی و یا سلطان ولد فرزند مولوی و غزلیّات دیگری که به ترکی و عربی ساخته شده پرداخته و شکّ خود را اعلام داشته است.
اینک موجب خوشوقتی است که آن مجموعه توسط فرزند ایشان - فاضلی صاحب ذوق و شاعر عارف - آقای عبدالباقی ایزدگشسب به چاپ مجدد میرسد. ایشان با کمال دقّت اغلاط متعددی را که در چاپ قبلی متأسفانه پیدا شده بود تصحیح کرده و نسخهای منقّح و مرتّب در دسترس علاقهمندان گذاشتهاند.
از کوی رهزنان طبیعت ببر قدم *** وزخوی رهروان طریقت طلب وفا
منبع مقاله :آزمایش، سیدمصطفی، (1378)، عرفان ایران (مجموعه مقالات 1-4)، تهران: انتشارات حقیقت، چاپ اول.