آزاد انديشي در نظام سياسي ديني

طرح بحث نظريه پردازي و توليد علم در دهه سوم انقلاب ممکن است به دوگونه تغيير شود. يکي آنکه زمينه هاي طرح مسئله تاکنون وجود نداشته و لازم بود تا زير ساختهاي لازم براي طرح مسئله فراهم شود. ديگر آنکه کاستيها و نقص و کم کاري دستگاههاي مربوط موجب شد تا چنين پيامي از سوي رهبر انقلاب صادر شود عقيده شما در اين خصوص چيست؟
پنجشنبه، 31 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزاد انديشي در نظام سياسي ديني
آزاد انديشي در نظام سياسي ديني
آزاد انديشي در نظام سياسي ديني


گفت و گو با حجت الاسلام علي ذوعلم

طرح بحث نظريه پردازي و توليد علم در دهه سوم انقلاب ممکن است به دوگونه تغيير شود. يکي آنکه زمينه هاي طرح مسئله تاکنون وجود نداشته و لازم بود تا زير ساختهاي لازم براي طرح مسئله فراهم شود. ديگر آنکه کاستيها و نقص و کم کاري دستگاههاي مربوط موجب شد تا چنين پيامي از سوي رهبر انقلاب صادر شود عقيده شما در اين خصوص چيست؟
- پيشينه جامعه ما قبل از شکل گيري انقلاب اسلامي از نظر بسته بودن و اعمال فشارهاي مختلف سياسي بر تفکر و آزادانديشي و نظريه پردازي واقعيتي غير قابل انکار است . در حقيقت انقلاب حصاري را شکست و زمينه اوليه را براي ايجاد بسترهاي خود باوري و انديشيدن فراهم کرد . قاعدتا نمي شود انتظارداشت که اين زمينه ها خود به خود فعال شود و در جهت هدفمند و موثر رشد يابد. قبل از انقلاب فقط هم حاکميت استبدادي جامعه نبود که مانع آزاد انديشي تلقي مي شد بلکه يک نوع غربزدگي و غربگرايي حداقل يکصد ساله ، خودش جامعه ي نخبه ما را تاحد زيادي مقلد بار آورده بود و از برخورداري از يک استقلال فکري محروم کرده بود.
از طرف ديگر يک نوع تلقي منفي نسبت به آزادي و آزاد انديشي و ارايه نظر و اين قبيل مسائل در بخشي از محافل متدين و سنتي ما وجود داشت که گمان مي کرد هر نوع تعقل و تفکر و انديشيدني با تعبد و تدين تعارض دارد در حالي که به نظر مي رسد اصلا تعبد بدون تفکر و تعقل در اسلام هيچ ارزشي ندارد و مسلماني که بدون انديشيدن و مستقل از تاثير گذاري هاي خانوادگي و اجتماعي و وراثتي ، اسلام را پذيرفته باشد مسلمان حقيقي تلقي نمي شود. ولي چنان گمان باطلي در جامعه ما وجود داشته وهنوز هم رسوب چنين تلقي اي به چشم مي خورد.
اين زمينه تاريخي جامعه ما مهمترين مانع انديشه و تفکربود که مستلزم آزاد انديشي است و بنابراين بعد از پيروزي انقلاب ، ما بايد فراز و نشيبهايي را طي مي کرديم تا به چنين برداشت متعادل و درستي برسيم . تلقي بنده اين است که رهبر فرزانه انقلاب به اين تشخيص رسيدند که در اين مقطع زمينه ها و بستر طرح جدي اين موضوع فراهم شده و اگر تاکيد و تصميمي بر اين روند وجود نيايد جامعه فکري ما دچار يک نوع رخوت ، انتقال ، سستي و تنبلي خواهد شد و يا بخشي از نيروهاي متفکر جامعه ما به دام افراط و در حقيقت تلقي نادرس از آزاد انديشي خواهند افتاد که اين براي يک جامعه برپايي ديني بسيار مضر و خطرناک است.
بخصوص اگر در بخشهايي از بدنه حاکميت اين تلقي افراطي و تفريطي شکل گيرد و به تدريج عدم تحمل حرفهاي نو و ديدگاههاي جديد به صورت يک هنجار تبديل شود مبارزه با آن و اصلاح اين وضعيت بسياردشوار خواهد شد. به نظر بنده طرح اين موضوع توسط ايشان اگر فضاي ده سال قبل جامعه ما با اين تاکيد و جديت مطرح مي شد ، شايد اساسا نمي توانست به خوبي مورد توجه نخبگان ما و مورد پذيرش فضاي فکري و فرهنگي جامعه قرار گيرد . ما امروز بعد از فراز و نشيب هايي که پشت سر گذاشتيم و افراط و تفريطهايي که در مواجه با ديدگاههاي نو داشتيم به نظر مي رسد الان زمينه يک نوع تعادل در جامعه فکري و فرهنگي ما فراهم شده و اگر تاکيد و توجهي که در اين پيام رهبر بزرگوارمان بود به خوبي دريافت شود و با جديت دنبال شود قطعا حرکت علمي - فرهنگي پويا و پرشتابي را در آينده مي توانيم انتظار داشته باشيم.
مخاطب پيام رهبر انقلاب شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مديريت حوزه علميه بودند. با توجه به اينکه عمده مراکز پژوهشي و آموزشي کشور بخصوص دانشگاهها تحت نظارت وزارتخانه هاي دولتي هستند و بودجه و امکانات آنها از اين محل تامين مي شود چرا اين دو نهاد مخاطب قرار گرفتند؟
- واقعيت اين است که در جامعه ما دو نهاد موثر در جريان سازي فکري - فرهنگي حضور فعال دارند يکي دانشگاهها ديگري حوزه هاي علميه . نقش اين دو مجموعه در بستر سازي براي تفکر ، آزاد انديشي و نظريه پردازي بر کسي پوشيده نيست. دانشگاههاي دولتي اگر چه از نظر اجرايي ممکن است جايگاه موثرتري در روند فرهنگي و آموزشي جامعه داشته باشند لکن مجموعه اي که بايد موانع فرهنگي - فکري و تربيتي آزاد انديشي را بر طرف کنند و اين مقوله را در ساختار علمي کشور نهادينه سازند در واقع همين دو مجموعه هستند . شوراي عالي انقلاب فرهنگي که به نحوي در سياستگذاري همه دستگاههاي فرهنگي - هنري و آموزشي جامعه دخالت دارد و حوزه هاي علميه که هم در بحث نظريه پردازي در عرصه هاي تفکر ديني و هم در نوع مواجهه با اين مقوله ميتواند بسيار موثر واقع شود.
در حقيقت مخاطب قرار گرفتن اين دو مجموعه نشان دهند توجه به بعد فرهنگي و تربيتي اين مقوله است تا بعد از اجرايي و عملياتي آن . متاسفانه نوع مواجهه اين دو مجموعه با اين پيام نشان داد که زمينه هاي پذيرش و اهتمام اين دو مجموعه با مقوله آزاد انديشي و نظريه پردازي هنوز ضعيف است.
برخي معتقدند براي حرکت به سوي آينده اي روشن بايد زير ساختهاي علوم انساني کشور از پيشرفت قابل توجهي برخوردار شود به عبارت ديگر پيشرفت در زمينه توليد علم و نظريه پردازي و آزاد انديشي منوط به پيشرفت درحوزه علوم انساني است . بخصوص اين مسئله در ديدگاههاي فلسفي و مباني فلسفي جامعه بيشتر مورد توجه است. نظر شما در اين خصوص چيست؟
- به هر حال ما در جامعه علمي يک نقصيه و کاستي مي بينيم و به نحوي بايد آن را بر طرف کنيم. يا حداقل فضاي مناسبي را براي برخورد با اين کاستي بياييم . قطعا زمينه هاي فراوان فلسفي - فرهنگي اجتماعي و حتي سياسي و اقتصادي در مواجهه با اين کاستي نقش دارد. ما نمي توانيم فقط از يک نقطه شروع کنيم و مطمئن باشيم با برخورد تدريجي و ترتيبي با اين زمينه ها و عوامل به حد مطلوب مي رسيم.
وظيفه رهبري در اين عرصه نشان دادن آن نياز و کاستي و تشويق و ترغيب براي مواجهه با آن و تاکيد به دستگاههاي علمي و فرهنگي براي آغاز يک حرکت جدي و علمي در اين عرصه است. اين وظيفه بقيه دستگاهها و بخصوص سطوح کارشناسي و برنامه ريزي دستگاهها است که راهکارهاي عملياتي اين مسئله را واقع بينانه و با احساس مسئوليت بيابند وبه آن عمل کنند.
به نظر مي رسد اگر در نظام آموزشي ما از مقاطع ابتدايي و حتي قبل از آن در نوع تربيتي خانواده ما ، زمينه هاي خود باوري و جسارت و شجاعت مواجهه با مشکلات و مسائل نظري پردازي و آزاد انديشي نهادينه نشود نمي توان توقع داشت که در مقاطع بالاتر محققيني با چنين روحياتي تربيت شوند.
نظريه هاي علمي در جامعه ما نفوذ علمي کمي دارند اين امر اگر چه درحوزه هاي علوم انساني و بخصوص نظريه هاي فلسفي بيشتر به چشم مي خورد اما در حوزه تکنولوژي نيز وجود دارد رفتار جامعه ما براساس الگوهاي علمي اصلاح نمي شود و اعتقادات سنتي و خرافي نفوذ بيشتري در رفتار جامعه دارند به نظر شما علت اين امر چيست و چگونه مي توان با آن مقابله کرد؟ آيا طرح بحث آزاد انديشي در چنين فضايي نتيجه بخش خواهد بود؟
- آزاد انديشي در واقع وصف انديشيدن است و توليد علم و نظريه محصول يک فرآيند عيني و طولاني و دشواري است که همين تفکر بستر آن را فراهم مي کند البته اقتضائات، ساختار و نيازها و تشويق و ترغيبها مي تواند در سرعت بخشيدن به ايجاد اين فرآيندموثر باشد ، اما نظريه و علم در حقيقت ميوه يک باغ سرسبز و شاداب و خرمي است که سالها قبل باغباناني با تدبير و حوصله توانسته اند اين باغ را فراهم کنند و شرايط آب و هوا و ... هم فراهم بوده تا چنين ميوه اي عمل آيد . اگر در سال گذشته
رهبر انقلاب اين مسئله را مطرح کردند به هيچ وجه نمي توان انتظارداشت در طول 5 يا 10 سال همه نتايج اين فرايند بدست آيد و يا حتي در مدت کوتاهي خود اين فرآيند تعريف شود و در بدنه مراکز ونهادهاي علمي وفر هنگي ما تثبيت شود. قطعا اين انتظار ، انتظاري معقول نيست. اما مهم اين است که در راس نظام ديني ما اراده اي وجود دارد که براي ترک بخشيدن به اين فرآيند ملاحظه شده و جامعه علمي و فرهنگي ما ، در حوزه و دانشگاه ، دريافته است که جهت گيري نظام به سوي ايجاد فرآيند توليد نظريه ، نو آوري علمي و توليد علم است. اين خود نکته بسيار مهمي است. شايد تا قبل از اين بعضي ها گمان مي کردند که سخن از آزاد انديشي وتوليد علم در يک جامعه ديني و نظام سياسي ديني شبيه اجتماع نقيضين است و با هم قابل جمع نيست اين توهم ، حداقل تا حدودي زيادي اصلاح شده است اکنون نوبت دستگاههاست که به آن فرآيند سازي بيانديشند و بستر هاي لازم را فراهم کنند ما با توجه به موانع تاريخي و مزمتي که بر سر اين راه داريم ، تلاش زيادي را براي رفع اين موانع بايد انجام دهيم شايد اولين گام تبيين مفهومي و مصداقي اين مقولات است نه براي توده مردم، بلکه حتي در جمع نخبگان و فرهيختگان حوزوي و دانشگاهي و گام بعدي ايجاد ظرفيت هاي مديريتي لازم در اين مراکز است به هر حال وقتي سخن از انديشيدن و ارايه نظر و ارايه راهکار به ميان مي آيد ، نوع مديريت و ساختار و روشهايي که امروز در مراکز حوزوي و دانشگاهي ما جريان دارد نيز به چالش کشيده مي شود. اگر ظرفيت مناسبي در مديران کلان براي حسن استفاده از اين چالشها وتلقي آن به عنوان يک فرصت براي تصحيح و اصلاح مديريت و ساختار خودشان و جود نداشته باشد ، خود به خود اين فرآيند شکل نخواهد گرفت.
اجازه دهيد براي روشن شدن مطلب مثالي بزنم وقتي موضوع يک پايان نامه در مقاطع تحصيلات عالي ما ، چه در حوزه و چه در دانشگاه ، موضوعي تازه و جدي باشد که تصميم گيران درباره تصويب اين موضوع ؛ ظرفيت و توان هدايت و کمک به آن را نداشته باشد خود به خود اين موضوع از چرخه تحقيقات يک محقق جوان خارج مي شود و اين يعني مانع بر سر راه نوآوري و آزاد انديشي علاوه بر دو موردي که ذکر شد از نظر اختصاصي امکانات و فضاي مناسبي اجتماعي و سياسي نيز لازم است زمينه سازيهايي بشود تا فرآيند آزاد انديشي و توليد نظريه شکل بگيرد.
به نظر مي رسد براي دست يافتن به فهرستي از موانع واقعي و زمينه ها و بسترهاي لازم و نيز راهکارهاي عملي در کوتاه مدت ودراز مدت ، بايد خوداين موضوع به بحث و چالش نهاده شود و واقعا صاحب نظران و دغدغه مندان بتوانند در يک مجال مناسب به راحتي ديدگاههاي خود را عرضه کنند و يک عزم راسخ و مديريت قوي بتواند از مجموعه ديدگاهها و مطالعات و پيشنهادها برنامه کلان پنجاه ساله يا بيست ساله را براي تحقق اين هدف ارايه دهد . مراکز تصميم گير هم بطور حد در برنامه ريزيها و اقداماتشان ، آن برنامه را مد نظر قرار دهند و يا حتي به صورت يک مجموعه سياستهاي لازم الاجرا در نهادهاي علمي - فرهنگي کشور - به خاطر تضمين اجرايي شدن آن - آن را به تصويب برسانند....
به نظر شما آيا جناحهاي سياسي مي توانند در اين حرکت تاثير گذار باشند؟
- بهر حال درهر جامعه اي عنصر قدرت و بخصوص قدرت سياسي نقش تعيين کننده اي در روند امور آن جامعه دارد و به همين جهت نقش جناحهاي سياسي را در امور مختلف نمي شود انکار کرد. اما در اين عرصه ي بخصوص چون جناحهاي سياسي مدعي مصلحت انديشي و تلاش براي تامين منافع و مصالح جامعه هستند ، بخش مهمي از عرصه نو آوري و نظريه پردازي ناظر برعرصه تصميمات ، شعارها و برنامه هاي جناحهاي سياسي است و اگر جناحهاي سياسي به يک نوع رويکرد منطقي ، علمي و عقلاني در طرح شعارها و برنامه هاي خودشان تن دهند، زمينه علمي براي نو آوري علمي فراهم خواهد شد . يعني اگر نخبگان اقتصادي کشور ، بعنوان مثال ببينند که جناحهاي مختلف در برنامه هاي پيشنهادي خود ودر شعارها و اهداف اقتصادي شان به صورت علمي و عقلاني موضعگيري مي کنند قطعا تشويق خواهند شد که با جديت و کار علمي بيشتر درباره مسائل اقتصادي جامعه اظهار نظر کنند چرا که تاثير عيني تلاش علمي خود را بر عرصه جامعه لمس مي کنند.
در حقيقت در قلمرو مسائل اقتصادي - اجتماعي - فرهنگي و حتي عرصه هاي فناوري ، اين جناحها ي سياسي و مديران و کارگزاران بکار گرفته شده از طرف آنها هستند که به تصميم سازي - برنامه ريزي و اقدام مي پردازند : در صورتي بستر مناسب براي آزاد انديشي و نو آوري علمي در اين زمينه ها فراهم خواهد شد که جناحهاي سياسي کشور خود را ملزم به موضعگيريها مبتني بر پژوهشها و يافته هاي علمي کنند و از طرح شعارها و برنامه هاي عوام زده و موسمي که تنها به گرد آوري آرا کمک مي کند بطور جد بپرهيزند . نکته ديگري که درباره نقش جناحها مي توان يادآوري کرد اين است که جناحهاي سياسي ، استفاده ابزاري از اين شعارها را کنار بگذارند و واقعا به سالم کردن فضاي سياسي جامعه براي نقد و نوآوري کمک کنند . نمونه هاي مختلفي درجامعه ما قابل ارايه است که مي بينيم يک نظريه علمي بخاطر آنکه مورد بهره برداري ابزاري اين جناح يا آن جناح قرار گرفته از بسترعلمي خود خارج شده و جامعه علمي مجال تصحيح و تکميل آن را پيدا نکرده و جامعه از نتايج احتمالي آن نظريه که اگر به صورت علمي و منصفانه مورد نقد و تکميل قرارمي گرفت منشا اثر واقع مي شد ، محروم شده است.
بنده مجددا از صحبتهاي اخير شما استفاده مي کنم و بر اين پرسش تاکيد مي کنم که آيا با توجه به مجموع شرايط فرهنگي و سياسي کشور ، کارکرد نظريه هاي علمي و بخصوص فلسفي و علوم انساني در جامعه ما مطلو ب است؟
- البته اين که يک نظريه يا تکنولوژي جديد در متن فرهنگ جامعه وارد شود و به يک عنصر فرهنگي تبديل شود، هم زمان طولاني را نياز دارد و هم توفيق اين نظريات يا ابداعات به شرايط مختلفي بستگي دارد . من اين نکته را قبول ندارم که اساسا ديدگاههاي فکري - فلسفي و اقتصادي ما در جامعه کارکردي ندارد . اين ديدگاهها تا جايي که مورد قبول مردم قرار گرفته ، در فرهنگ جامعه وارد شده و نقش خود را به خوبي ايفا کرده است الان امنيت جامعه ما در ابعاد مختلف عمدتا ناشي از اخلاق و رفتاري است که در جامعه ما از مباني ديني نشات گرفته ، نه اينکه بطور عمده متکي بر دستگاهها و مراکز انتظامي و قضايي باشد.
بله ، اينکه همه باورها و مباني فلسفي و فکري اسلامي در همه شئون جامعه ما بطور کامل بسط و نفوذ کرده باشد ادعاي صحيحي نيست . ولي اين مشکل ، مشکل خاصي جامعه مانيست. در همه جوامع بين نظريه هاي که براي اداره جامعه در شئون مختلف ارايه مي شود و واقعيات عيني آن جامعه کم و بيش فاصله وجود دارد و اساسا نقش روشنفکران ، عالمان ، رسانه ها و مراکز فرهنگي و تربيتي همين است که اين فاصله را بتوانند کم کنند.
به نظر شما چرا شوراي عالي انقلاب فرهنگي در مهمترين تصميم خود در اين راستا اقدام به تشکيل ستادي در حوزه علوم انساني نموده است؟
- واقعيت اين است که ما در هر دو زمينه به توليد علم و نظريه پردازي نياز داريم اگر ما شالوده هاي اصلي جامعه مان را در عرصه هاي فرهنگي - تربيتي و اجتماعي مبتني بر مباني خودي و فرهنگ اسلامي - ايراني مان پايه ريزي نکنيم ؛ اولا زمينه
نوآوريهاي علمي و فناوري محدود مي شود و ثانيا نتيجه اين تلاش و نوآوري را ديگران ، و نه جامعه ما ، بدست خواهند آورد . يعني اگر يک دانشجوي نخبه ما با آن شالوده هاي اعتقادي و فرهنگي کشور خودش مانوس نباشد و پايبند به آن نباشد اگر در موردي هم موفق به نو آوري علمي شود به راحتي ديگران مي توانند دست آورد او را و حتي خود او را به خدمت بگيرند و از اين انرژي علمي که در کشور ما توليد شده به رونق علمي خودشان بيفزايند . بنابراين تامل و انديشيدن و نظريه پردازي در عرصه هاي علوم انساني ، زمينه همان شالوده ريزي جامعه را فراهم مي کند و حقيقتا به عنوان يک اولويت بايد به آن توجه کرد البته اين نبايد ما را از تلاش و پيگيري در مورد توليد علم و نو آوري در عرصه هاي فني و تکنولوژيک غافل کند.
برخي معتقدند کمبود بودجه و امکانات مانع عهده اقدام در اين راستاست نظر شما چيست؟
- به نظر نمي رسد که بودجه و امکانات نقش اول را در شکل دهي فرايند نظريه پردازي وتوليد علم داشته باشد ممکن است در بعضي از زمينه ها فقدان ابزاروامکانات لازم ، تاثير داشته باشد اما بطور کلي آنچه که مهتر از بودجه و امکانات مادي است همان انگيزش و مناسب بودن فضا و زمينه هاي فرهنگي وتربيتي اين مسئله است چه بسيار امکانات آزمايشگاهي و تجهيزاتي و بودجه اي که وجود دارد ولي بخاطر ضعف در زمينه ها ومقدمات فرهنگي و مديريتي به صورت بهينه از آن استفاده نمي شود.
عضو هيات علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
منبع:خبرگزاري مهر




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط