شکوه آفرينش - مورچه

مورچه يکي از اسرار آميزترين موجودات آفرينش است. موجودي که در قسمت هاي مختلف از جمله زيرزمين، برفراز کوه ها و حتي در قله هاي سر به فلک کشيده سکونت گزيده و به نماد تلاش براي انسان هاي ژرف نگر تبديل شده است. مطالعه در زندگي مورچه، ما را به حقايقي شگرف رهنمون مي سازد. و سبب مي شود که انسان در برابر شگفتي ديگري از جهان آفرينش تأمل کند و بر ناآگاهي خويش از جهان پيرامون ، بيش از پيش پي برد و سرانجام ، در برابر آفريدگار اين همه شگفتي ها سر تعظيم فرود آورد.
شنبه، 2 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شکوه آفرينش - مورچه
 شکوه آفرينش - مورچه
شکوه آفرينش - مورچه

نويسنده:فرحناز فردوسيان



مورچه يکي از اسرار آميزترين موجودات آفرينش است. موجودي که در قسمت هاي مختلف از جمله زيرزمين، برفراز کوه ها و حتي در قله هاي سر به فلک کشيده سکونت گزيده و به نماد تلاش براي انسان هاي ژرف نگر تبديل شده است. مطالعه در زندگي مورچه، ما را به حقايقي شگرف رهنمون مي سازد. و سبب مي شود که انسان در برابر شگفتي ديگري از جهان آفرينش تأمل کند و بر ناآگاهي خويش از جهان پيرامون ، بيش از پيش پي برد و سرانجام ، در برابر آفريدگار اين همه شگفتي ها سر تعظيم فرود آورد.

مورچه درآيينه ادبيات فارسي
در ادب فارسي، مورچه، موجودي پرتلاش و سخت کوش معرفي شده و به نماد کار و فعاليت سازنده و همچنين قناعت به شمار مي رود.
سعدي، استاد شعر و ادب پارسي به نقل از فردوسي، سخن سراي بزرگ ادب ايران زمين در اين باره مي فرمايد:
ميازار موري که دانه کش است
که جان دارد و جان شيرين است
پروين اعتصامي سراينده شيرين سخن نيز چنين مي گويد:
من دانه اي به لانه کشم با هزار سعي
از پا درافتم به ره اندر ، هزار بار
از کار سخت خود نکنم هيچ شکوه زآنک
ناکرده کار، مي نتوان زيست، کامکار
و در جاي ديگر چنين آورده است:
من تن به خاک مي کشم و بار مي برم
از مور، ازين چه توان داشت انتظار
عطار نيز اين گونه مور را معرفي کرده است:
مور را بر کوه اگر راهي بود
کوه در چشمش پر کاهي بود

مورچه در قرآن مجيد

درکامل ترين کتاب آسماني، قرآن مجيد، سوره اي به مورچه (نمل) اختصاص يافته است و اين، بر اهميت آفرينش مورچه دستگاه هستي اشاره مي کند.
در بخشي از آيه هاي سوره نيز چنين مي خوانيم:
و سپاهيان سليمان از گروه جن و انس و مرغان، تحت فرمان رؤساي خود در رکابش حاضر آمدند. تا آنکه به واي مورچگان رسيد. موري (پيشواي موران) چون جلال سليمان بديد و سپاه عظيم آنان [را] گفت: اي موران، همه به خانه هاي خود اندر شويد. مبادا سليمان و سپاهيانش، ندانسته شما را پاي مال کنند. سليمان از گفتار مور بخنديد و گفت: پروردگارا مرا توفيق شکر نعمت خود که به من و پدر من عطا فرمودي، عنايت فرما و مرا به عمل صالح خالصي که تو بپسندي، موفق بدار و مرا به لطف و مرحمت خود در وصف بندگان (خاص) شايسته ات داخل گردان. ( نمل: 17-19)
اميد مجد در ترجمه منظوم خود، آين آيه ها را چنين به نظم آورده است:
برفتند و ناگاه ديدند چه؟
يکي سرزميني پراز مورچه
چو موري، سليمان بديد و سپاه
بر آن فر و شوکت، فتادش نگاه
به موران بگفتا به خانه رويد
مبادا که پامال انسان شويد
سليمان بخنديد بر حرف مور
پس آن گاه گفتا به رب غفور
من و والدين مرا از کرم
بسي لطف ها کرده اي دم به دم
کنون پس تو توفيق، مي ده مرا
که شکرت به جا آورم اي خدا
مرا ساز عامل بر آن راست کار
که آن را پسندي تو اي کردگار (1)

مورچه از ديدگاه امير مؤمنان علي عليه السلام

امير مؤمنان حضرت علي عليه السلام، يکي از راه هاي خداشناسي را نگرش ژرف به آفريدگان کوچک خدا از جمله مورچه مي داند. آن حضرت در اين باره مي فرمايد:
آيا به مخلوقات کوچک خدا نمي نگرند که چگونه آفرينش آن را استحکام بخشيد؟ و ترکيب اندام آن را برقرار؛ و گوش و چشم براي آن پديد آورد و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟ به مورچه و کوچکي جثه بنگريد که چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درک نمي شود! نگاه کنيد چگونه روي زمين راه مي رود و براي به دست آوردن روزي خود تلاش مي کند؟ دانه ها را به لانه خود منتقل مي سازد و در جايگاه مخصوص نگه مي دارد. در فصل گرما براي زمستان تلاش مي کند و به هنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمي کند! (2)
حضرت علي عليه السلام در ادامه مي فرمايد:
رزق او پذيرفته شده، روزي اش در خور وي رسيده، نعمت دهنده او را وانگذارد و پاداش دهنده محرومش ندارد، هر چند بر سنگي خشک باشد صاف و تابان يا بر سنگي فسرده در بيابان. و اگر بنگري در گذرگاه هاي خوراک او که چه سان از بالا و زير به هم پيوسته است و آنچه درون اوست از غضروف هاي آويخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش هم ، از آفرينش اوجز شگفتي نتواني و در وصف او به رنج درماني. (3)
حضرت علي عليه السلام پس از بيان مطالب نغز و دل نشين مي فرمايد:
اگر انديشه ات را به کار گيري تا به راز آفرينش پي برده باشي، دلايل روشن به تو خواهند گفت که آفريننده مورچه همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقتي که جداجدا در آفرينش هر چيزي به کار رفته است . (4)
آن امام بزرگوار در خطبه 185 با بيان ويژگي هاي خلقت مورچه، در حقيقت، انسان ها را به انديشه ورزي و دقت در آفرينش و شناسايي رازهاي طبيعت فرا مي خواند تا از اين رهگذر، بيشتر بر بندگي انسان ها بيفزايد.

نگاهي به لانه مورچگان

بناهاي مورچگان به شکل ها و طرح هاي بسيار ساخته مي شود و بر خلاف لانه هاي زنبور عسل و موريانه، در معماري شهر مورچگان که به «مورچه دان» معروف است، گوناگوني به چشم مي خورد و هر دسته از مورچه ها هماهنگ با ساختمان بدني و روحيات خود خانه خويش را مي سازند.
«نه درصد خانه هاي مورچگان در زير زمين ها کنده و در همان زير زمين ها به شاخه هاي متعدد تقسيم مي شوند. گاهي وقت ها اين خانه ها به بيست طبقه در بالا و چندين طبقه در زير زمين طبقه بندي شده و هر طبقه آن يک خط مسير مخصوص دارد که با توجه به وضع هواي آنجا ساخته شده اند و براي سقف هاي گرم آن روزنه هايي گذاشته اند که هوا از آن دريچه ها داخل و خارج مي شود». (5)
عمق لانه هاي زير زميني حدود سي تا چهل سانتي متر است . در ضمن اين حشره هاي کوچک نيز مانند برخي ديگر از انواع حشره ها در تاريکي زندگي مي کنند وبه همان اندازه اي که روشنايي و نور در زندگي ما تأثير لازم دارد و به خانه هاي ما صفا ، نظم و انسجام مي بخشد، تاريکي براي مورچه ها سودمند و آرام بخش است. به همين دليل، مي توان گفت که روز و شب، براي مورچه تفاوت چنداني ندارد، ولي تغيير فصل ها در زندگي آنها بسيار مؤثر است. در طول روزهاي گرم تابستان از بام تا شام مي کوشند تا آذوقه زمستان خود وهم نوعانش را فراهم مي سازد.
مور گرد آورد به تابستان
تا فراغت بود زمستانش
سعدي
داستان گنجشک و مور که در ادبيات عاميانه وجود دارد، اين نکته را تأييد مي کند که مورچه در روزهاي گرم تابستان هيچ گاه از فکر زمستان و سرماي آن غافل نيست و آن زمان که پرندگان به نغمه خواني و شادي سرگرمند، به کار و تلاش بي وقفه خود ادامه مي دهد. پروين اعتصامي شاعر گران قدر ايران در شعر گران سنگ خود، بلبل و مور، (6) از زبان مور آن گاه که بلبل در زمستان به دليل اندوخته نکردن ذخيره از وي طلب دانه کرد، چنين مي گويد:
گفت که در خانه مرا سورنيست
ريزه خور مور، به جز مور نيست
رو که در خانه ي خود بسته ايم
نيست گه کار، بسي خسته ايم
دانه و قوتي که در انبان ماست
توشه فرداي زمستان ماست
رو بنشين تا که بهار آيدت
شاهد دولت به کنار آيدت
چرخ به کار تو قراري دهد
شاخ گلي رويد و باري دهد
ما نگرفتيم ز بيگانه وام
پخته نداديم به سوداي خام
مورچه گر وام دهد، خود گداست
چون تو در ايام شتا،(7) ناشتاست (8)

مورچه هاي غذا رسان

برخي از مورچگان وظيفه تأمين غذا را به عهده دارند. آنها در مدخل شکم خود چيزي شبيه به يک جيب کوچک دارند. اين جيب يا کيسه، معده مورچه نيست؛ زيرا غذايي که در آن انباشته مي شود، هضم نمي شود، بلکه براي سيرکردن شکم ديگر مورچه ها نگه داري مي شود.
نيفتد با کسي ما را سر و کار
که خود هم توشه داريم و هم انبار
به جاي گرم خود، هستيم ايمن
ز سرماي دي وتاراج بهمن
چو ما، خود خادم خويشيم و مخدوم
به حکم کس نمي گرديم محکوم

پروين اعتصامي

مي توان اين کيسه کوچک را به مشک آب تشبيه کرد؛ زيرا غذايي که مورچه مي بلعد، به کمک مايعات و آنزيم هايي که دردستگاه گوارش آن حشره وجود دارد، به شکل خمير در مي آيد و در اين کيسه ذخيره مي شود. اين غذا ممکن است چند روز در اين مشک پر از آب باقي بماند. مورچگاني که وظيفه تأمين غذاي اهالي شهر را بر عهده دارند، پشت سر هم در مورچه دان، خود به صف قرار گيرند تا ديگر مورچه ها از غذاي انباشته کيسه بدن آنها استفاده کنند. اين سامانه غذا رساني تنها درباره مورچه هاي يک مورچه دان صدق نمي کند و جالب تر اينکه مورچه غذا رسان حتي به مورچه هاي بيگانه يعني مورچه هايي نيز که هم لانه او به شمار نمي روند، غذا مي دهد
به همين دليل، برخي از پژوهشگران گفته اند که مورچه وام دهنده نيست؛ چون کسي که به ديگري وام مي دهد، انتظار پس گرفتن آن را دارد، در صورتي که مورچه هرگز انتظار دريافت غذاي مشابه غذايي را که به ديگران داده است، از آنان ندارد. اين موجود حاضر است حاصل همه زحمت هاي خود را به رايگان به هم نوعان خود تقديم کند. بنابراين، روحيه ايثار و فداکاري در ميان مورچه هاي غذا رسان آشکارا به چشم مي خورد.

استراحت مورچگان

مورچه براي ما انسان ها نماد کار و تلاش است. بنابراين، تصور استراحت مورچه، براي ما بسيار تعجب آور است. به گمان ما مورچه شب و روز کار مي کند، در حالي که بررسي هاي دانشمندان اين حقيقت را بيان مي کند که مورچه نيز لحظه هايي از زندگي روزانه خويش را استراحت مي کند.
هنگامي که مورچه با باري چند برابر وزن جثه خود به لانه بر مي گردد، دوستان او که در آستانه لانه به انتظارش ايستاده اند، با گرمي و محبت از او استقبال مي کنند و پس از تحويل گرفتن غذا از او، گرد و خاک بدنش را پاک و دست و پايش را نوازش مي کنند و او را به خوابگاه ، يعني مکاني که دورتر از محل رفت وآمد مورچگان است، مي برند. پس از آن، مورچه از شدت خستگي به خواب عميقي فرو مي رود، به گونه اي که سر و صداي مورچگان ديگر او را بيدار نمي کند. هنگامي که خستگي مورچه برطرف شد، از خواب بيدار مي شود و دوباره جنب و جوش را آغاز مي کند. (9)

مسئله اسارت در ميان مورچگان

مورچه از نظر اجتماعي شباهت زيادي به انسان دارد و همان گونه که مسائلي مانند تقسيم کار و تخصص گرايي مانند جامعه انساني در بين مورچگان نيز ديده مي شود، متأسفانه برخي صفت هاي ناپسند نيز بين اين موجودات به چشم مي خورد. به اعتقاد جامعه شناسان، موجوداتي که زندگي اجتماعي دارند، گاهي به استثمار هم نوعان خود مي پردازند. حشره شناسان نيز بر آن باورند که ميان مورچگان، نژادهايي يافت مي شود که از ديگر نژادها نيرومند ترند. اين دسته از مورچه ها، علاقه فراواني به چپاول دست رنج هم نوعان خود دارند و به همين علت، به لانه هاي مورچه هاي ديگر حمله مي کنند.
در ميان مورچگان، دسته اي از آنها، به نام «مورچه هاي هم خون» وجود دارد که هر سال در موسمي که آب و هوا مساعد است، به جنگ با مورچگان ديگر مي پردازند ودر پايان جنگ ها تعداد زيادي از هم نوعان خود را به اسارت مي گيرند. اين دسته، پيش از حمله، گروهي از افراد خود را به عنوان پيش آهنگ جنگ به مقصد مورد نظر روانه مي سازند. مورچگان محاصره شده با ديدن چنين وضعي در درون لانه هاي خود، با مقداري خاک و خاشاک سنگر بندي مي کنند و به دفاع از آشيانه خود مي پردازند، ولي نيروهاي مهاجم با بي رحمي به لانه آنها حمله مي کنند و سبب عقب نشيني مدافعان مي شوند. مورچه هاي محاصره شده به داخل لانه هاي خود مي روند و مي کوشند تا بچه هاي خود را بردارند و آنها را از محل خطر دور کنند. مهاجمان گنج هاي گران بهاي شکست خورده ها را تصاحب مي کنند و در محل ديگر که به طور موقت براي نگه داري آنها در نظر گرفته اند، جاي مي دهند.
مورچه هاي پيروز با بي رحمي، نوزادان را از آغوش مادران و کارگران جدا مي کنند و سپس پرستاران را آزاد مي نمايند. بديهي است مهاجمان به کسي که مقاومتي در برابر آنها نمي کند، آزاري نمي رسانند ، ولي نيروهاي مقاومت کننده را با نيش هاي خود از پاي در مي آورند. گاهي ديده شده که مادران، بچه هاي کوچک خود را در لابه لاي علف هاي نزديک لانه مخفي کرده اند، ولي مورچه هاي پيروز پس از آگاهي از اين کار، فوري بچه هاي آنها را از دستشان مي گيرند.
ساکنان لانه پس از شکست، از لانه هاي خود کوچ مي کنند و ديگر به آنجا بر نمي گردند. گاهي بچه هاي کوچک آنها در اين نبرد از ميان مي روند و گاهي نيز تخم ها و بچه هاي نوزاد به وسيله مورچه هاي اسير همان خانواده نگه داري مي شوند تا پس از رسيدن به سن بلوغ ، در خدمت مهاجمان قرار گيرند.

مورچه هاي خون خوار

در ميان مورچگان، گونه اي يافت مي شود که بسيار وحشي و گوشت خوار است و جز قتل و غارت کار ديگري انجام نمي دهد. حرکت افراد اين گونه از مورچه ها مانند حرکت يک ارتش منظم است. در دو طرف صف، سربازان و افسران آنها که سرهاي کج دارند، براي نگه داري از ديگران به راه مي افتند.
«حرکت دسته جمعي اين حشره ها که در عالم آنها به شکل يک توفان سهمگين و نزد حيوانات چهارپا مانند از هم گسيختگي در نظام عمومي است و مثل اين است که هزاران گرگ خون خوار در گله اي ريخته باشند، چنان ترسناک است که شبيه آن نزد هيچ حيوان درنده اي ديده نشده؛ زيرا هر چه در برابر [خود] ببينند، مي خورند و خراب مي کنند.
اين گروه در سر راه خود، به مرغ ها و حيوانات ديگر حمله مي کنند و جز استخوان، چيزي از آنها باقي نمي گذارند، براي مثال در يکي از حمله ها، به يوزپلنگي که در قفس بود ، حمله کردند و آن را کشتند.
در گذشته نيز برخي حکومت هاي جابر و ديکتاتور، زندانيان محکوم خود را دست و پا بسته در اختيار اين مورچگان قرار مي دادند و ظرف چند ساعت، اين موجودات خون خوار زنداني بخت برگشته را چنان از پوست و گوشت تهي مي کردند که اسکلت او در اختيار موزه ها قرار داده مي شد. برخي از مورچگان جنگ افروز ديگر به نام «مورچگان زرد چهره» به خاطر راحت طلبي و زورگويي، اسيران خود را به ميدان نبرد مي فرستند و خود در گوشه اي نظاره گر اين جدال مي شوند .(10)
مورچگان را چو بود اتفاق
شير ژيان را بدرانند پوست
سعدي

مورچه هاي کشاورز و دام پرور

در ميان ميلياردها مورچه که بر روي کره زمين زندگي مي کنند، گونه هايي بسيار جالب يافت مي شوند. يکي از آنها «مورچه کشاورز» است. عادت اين گونه از مورچه ها اين است که تلي بلند مي سازند و در زير آن، دهليزها و نقبت هايي ايجاد مي کنند. اين مورچه پس از ساخت خانه، گياهان پيرامون لانه خويش را از بين مي برد و به کشت دانه اي خاص به نام «برنج مورچه اي» مي پردازد.
«اگر برنجي که در انبارها ذخيره است، نم بردارد ، مورچه ها آن را در برابر آفتاب قرار مي دهند تا خشک شود و چنانچه دانه اي سبز شود، آن را به بيرون خانه خود حمل مي کنند تا ريشه بدواند و برويد . اين کار [سبب] شده است که مردم گمان کنند که اين مورچه ها در حقيقت دانه مي کارند و از اين روي، نام اين مورچه را مورچه کشاورز نهاده اند». (11)
دسته اي ديگر از مورچه ها به دام پروري مي پردازند و مانند انسان از دام هاي خود نگه داري مي کنند و آنها را مي دوشند. اين نوع از مورچگان به خاطر تهيه شهد گياهان که به «عسلک» معروف است، تخم حشره هايي مانند شپش را که آنها نيز به عسلک علاقه زياد دارند، به لانه خود مي برند و پس از بيرون آمدن شپش ها از تخم، آنها را به کنار گياهان شهددار مي برند و اجازه مي دهند که اين حشره ها هر چه مي توانند شهد بنوشند. سپس مانند کشاورزي که گاوهاي خود را از صحرا باز مي گرداند، شپش ها را به لانه خود بر مي گرداند و با دست کشيدن بر بدن آنها، شهد لازم را به دست مي آورند. جالب است هر شپش به طور متوسط، در بيست و چهار ساعت مي تواند چهل و هشت قطره شهد به مورچگان تحويل دهد. (12)

پيام متن:

ژرف نگري و انديشه در آفرينش شکوه مند مي تواند انسان را در مسير بندگي به حرکت وادارد و بر شناخت و بزرگ داشت او از آفريدگار جهان هستي بيفزايد. خداوندي که خالق اين همه زيبايي و نظم و شگفتي است وبا کلک سحر آميز خود زيباترين تابلوهاي نقاشي جهان را در برابر ديدگان شگفت زده و نگاه هاي تحسين برانگيز بندگان به نمايش درآورده است. در اين ميان، مطالعه در زندگي اسرار آميز مورچه مي تواند همان اندازه لذت بخش و حيرت آفرين باشد، که ژرف نگري در آفرينش کوه ها و درياها و ستارگان.

پی نوشت ها:

1- اميد مجد ، قرآن نامه (ترجمه منظوم قرآن مجيد)، انتشارات اميد مجد، 1379، چ1، ص378.
2- نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، انتشارات محدث، 1379، چ 1، خطبه 185، ص359.
3- نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، شرکت سهامي انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368، چ1، خطبه 185، ص198.
4- نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، خطبه 185، ص359.
5- موريس مترلينگ، مورچگان، ترجمه : عنايت اله شکيباپور، ص48.
6- ديوان پروين اعتصامي، از انتشارات سازمان مستقل چاپ خانه دولتي ايران،چ5 ، ص91.
7-زمستان .
8- گرسنه.
9- مورچگان، صص 50 و 51.
10- مورچگان، ص81.
11- فردنياندلين، جهان حشرات، ترجمه: مهرداد نبيلي، انتشارات نيلي ، ص133.
12- همان.

منبع: ماهنامه طوبي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط