عوامل مؤثر در حصول يقين به ولادت

از آنجا که اعتبار خبر متواتر به جهت حصول يقين است، در مورد موضوع ولادت امام مهدي عليه السلام عواملي چند در حصول يقين به اين موضوع دخالت داشته است: 1- احاديثي که به دلالت مطابقي بر ولادت امام مهدي عليه السلام و بشارت به آن حضرت دلالت دارد. که مجموع آن ها به 214 حديث مي رسد.(1) 2- رواياتي که در مورد سال ولادت حضرت رسيده است.(2)
شنبه، 9 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل مؤثر در حصول يقين به ولادت
عوامل مؤثر در حصول يقين به ولادت
عوامل مؤثر در حصول يقين به ولادت





از آنجا که اعتبار خبر متواتر به جهت حصول يقين است، در مورد موضوع ولادت امام مهدي عليه السلام عواملي چند در حصول يقين به اين موضوع دخالت داشته است:
1- احاديثي که به دلالت مطابقي بر ولادت امام مهدي عليه السلام و بشارت به آن حضرت دلالت دارد. که مجموع آن ها به 214 حديث مي رسد.(1)
2- رواياتي که در مورد سال ولادت حضرت رسيده است.(2)
3- رواياتي که در رابطه با خصوصيات فردي امام زمان عليه السلام وارد شده است.(3)
4- رواياتي که نص بر امامت آن حضرت دارد.(4)
5- توقعاتي که از ناحيه مقدسه صادر شده است که عدد آن ها به ده ها توقيع مي رسد، و در جاي خود فهرستي از آن ها را آورده ايم.
6- تضييقات سياسي که از ناحيه حکومت بني العباس براي مواجهه و مقابله با حضرت و قتل ايشان گذاشته شده بود.
7- وجود چهار سفير در عصر غيبت صغرا و ارتباط مردم با حضرت از طريق آن ها.
8- وکلاي ناحيه مقدسه که در کشورها و شهرهاي مختلف وجود داشته اند.
9-عده ي زيادي که مشرف به لقا و رؤيت حضرت مهدي عليه السلام شده اند.
10- معجزاتي که از حضرت مهدي عليه السلام صادر شده و در کتاب ها مکتوب است.
11- اعتراف علماي انساب به ولادت فرزند امام عسکري عليه السلام.
12- اجماع و تبني شيعه بر ولادت و وجود امام مهدي عليه السلام.
13- تصريح مورخان بر ولادت حضرت مهدي عليه السلام.
14- مدعيان سفارت دروغين از طرف امام زمان عليه السلام.
15- شهادت هر يک از معصومين عليهم السلام بر ولادت حضرت مهدي عليه السلام.

احاديث صحيح السند در مورد ولادت

در بين احاديثي که دلالت بر ولادت حضرت مهدي عليه السلام دارد پي به رواياتي مي بريم که از سند صحيح يا حسن يا موثقي برخوردار است. اينک به برخي از آن ها اشاره مي کنيم:
1- کليني به سند صحيح اعلائي از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيي از عبدالله بن جعفر حميري نقل مي کند که فرمود: « اجتمعت أنا و الشيخ أبو عمرو رحمه الله عند أحمد بن اسحاق فغمزني أحمد بن اسحاق أن أسأله عن الخلف، فقلت له: يا أبا عمرو! اني أريد أن أسألک عن شيء و ما أنا بشآک فيما أريد أن أسألک عنه، فان اعتقادي و ديني أن الأرض لا تخلو من حجه الا اذا کان قبل يوم القيامه بأربعين يوما فاذا کان ذلک رفعت الحجه و أغلق باب التوبه ... و لکني أحببت أن أزداد يقينا. ثم قال: سل حاجتک؟ فقلت له: أنت رأيت الخلف من بعد أبي محمد عليه السلام فقال: أي والله و رقبته مثل ذا، و أومأ بيده ... »؛(5) « من و شيخ ابوعمرو - عثمان بن سعيد عمري - خدمت احمد ابن اسحاق بوديم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از ابو عمرو درباره ي جانشين امام عسکري عليه السلام سؤال کنم. به ابوعمرو گفتم: از تو سؤالي مي پرسم که درباره ي آن شک ندارم، زيرا اعتقادم اين است که زمين هيچ گاه از حجت خالي نمي ماند مگر چهل روز قبل از برپايي قيامت، که چون آن روز فرا رسيد حجت برداشته و راه توبه بسته خواهد شد ... ولي من دوست دارم که بر يقينم افزوده شود ... سپس گفت خواسته ات را سؤال کن. سؤالم اين است که: آيا جانشين امام عسکري عليه السلام را ديده اي؟ ابوعمرو فرمود: آري به خدا سوگند، گردن او چنين بود. و با دست اشاره کرد ...». شيخ صدوق رحمه الله نيز اين حديث را با سند صحيح نقل کرده است.(6)
2- و نيز کليني به سند صحيح از حسين بن علا نقل کرده که گفت: « قلت لأبي عبدالله عليه السلام: تکون الأرض ليس فيها امام؟ قال: لا. »؛(7) به امام صادق عليه السلام عرض کردم: آيا ممکن است که زمين بدون امام باشد؟ حضرت فرمود: هرگز. »
3- و نيز به سندي ديگر که آن هم صحيح است از امام صادق عليه السلام نقل کرده که فرمود: « ان الأرض لا تخلو الا و فيها امام »؛(8) « همانا زمين هرگز از وجود امام خالي نمي گردد. »
4- و نيز به صند صحيح از حسن به علي وشاء نقل مي کند که از امام رضا عليه السلام سؤال کردم: «هل تبقي الأرض بغير امام؟ قال: لا. قلت : انا نروي أنها لا تبقي الا أن يسخط الله عزوجل عل العباد. قال: لا تبقي اذا لساخت »؛(9)
« آيا زمين بدون امام باقي مي ماند؟ حضرت فرمود: هرگز. عرض کردم: ما چنين روايت مي کنيم که زمين از حجت خالي نمي ماند مگر آن که خداوند بر بندگانش غضب کند؟ حضرت فرمود: زمين « بدون حجت» باقي نمي ماند، و در غير اين صورت مضطرب مي شود. »
5- و نيز به سند صحيح از ابن هاشم جعفري نقل مي کند که گفت: « قلت لأبي محمد عليه السلام: جلالتک تمنعني من مسألتک فتأذن لي أن أسألک؟ فقال: سل. قلت: يا سيدي! هل لک ولد؟ فقال: نعم. فقلت: فان بک حدث فأين أسال عنه. فقال: بالمدينه»؛(10) « به امام عسکري عليه السلام عرض کردم: جلالت شما مرا مانع شده تا مسأله اي را از شما سؤال کنم. آيا اجازه مي دهيد تا از شما بپرسم؟ حضرت فرمود سؤال کن. عرض کردم: اي آقاي من! آيا براي شما فرزندي هست؟ فرمود: آري. عرض کردم: اگر حادثه اي براي شما اتفاق افتاد، کجا از او سؤال کنم؟ فرمود: در مدينه. »
6- و نيز به سند صيح از محمد بن علي بن بلال نقل کرده که فرمود: « خرج الي أبي محمد قبل مضيه بسنتين يخبرني بالخلف من بعده ثم خرج الي من قبل مضيه بثلاثه أيام يخبرني بالخلف من بعده »؛(11) « دو سال قبل از شهادت امام حسن عسکري عليه السلام نامه اي از حضرت به دستم رسيد که در آن خبر از جانشين آن حضرت داده بود. و نيز سه روز قبل از شهادتشان نامه اي ديگر رسيد که باز خبر از جانشين بعد از خود دادند. »
7- کليني نيز به سند صحيح از زراره نقل مي کند که از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: « ان للغلام غيبه قبل أن يقوم. قال قلت: و لم؟ قال: يخاف و أومأ بيده الي بطنه، ثم قال: يا زراره ! و هو المنتظر و هو الذي يشک في ولادته »؛(12) « همانا براي آن کودک قبل از قيام غيبتي است. عرض کردم: براي چه؟ فرمود: به جهت خوف، و اشاره به شکم مبارک کرد. آن گاه فرمود: اي زراره! و او همان منتظري است که در ولادت او شک مي شود ... ».
8- صدوق به سند تام از داوود بن قاسم جعفري نقل کرده که امام هادي عليه السلام مي فرمود: « الخلف من بعدي الحسن، فکيف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: و لم جعلني الله فداک؟ فقال: انکم لا ترون شخصه و لا يحل لکم ذکره باسمه. فقلت: فکيف نذکره؟ فقال : قولوا الحجه من آل محمد عليهم السلام»؛(13) « جانشين بعد من فرزندم حسن است. پس چگونه است شما را نسبت به جانشين از بعد اين جانشين ؟ عرض کردم: چگونه ، خداوند مرا فداي تو گرداند؟ فرمود: زيرا شما شخص او را نمي بينيد، و براي شما حلال نيست که نام او را ببريد. عرض کردم: پس چگونه نام او را ببريم ؟ فرمود: بگوييد: حجت از آل محمد عليهم السلام . »

پي نوشتها:

1. کمال الدين ، ص 407-408 و 424 - 426 و 430-433 و ....
2. بحار الأنوار ، ج 51، ص 4 و 15 و 17 و 22.
3. کمال الدين ، ص 475؛ الغيبه ، طوسي، ص 253 و 255و263و266و271و 298.
4. کمال الدين ، ص 435.
5. کافي ، ج 1 ، ص 329 و 330، با تلخيص .
6. کمال الدين ، ص 441.
7. کافي ، ج 1 ، ص 178، ح 1.
8. همان، ح 2.
9. همان ، ص 179. ح 13.
10. همان، ص 328، ح 2.
11. همان ، ح 1.
12. همان ، ص 337، ح 5 .
13. کمال الدين ، ص 381 ، ح 5 ؛ کافي ، ج 1 ، ص 328 ، ح 13.

منبع: کتاب تولد حضرت مهدي عج الله فرجه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط