فهم قرآن (قسمت اول)

چون قرآن مجيد به منظور هدايت همگان تنزل يافته است، همه‏ى انسانهايى كه در پهنه‏ى زمين و گستره‏ى زمان بسر مى‏برند، از نور رهنمود آن برخوردار خواهند شد و در فهم معارف قرآن، نه فرهنگ خاصى معتبر است كه بدون آن، نيل به اسرار قرآن ميسور نباشد و نه تمدن مخصوصى مانع است، كه با وجود آن، بهره‏مندى از الطاف قرآن ميسر نگردد؛ نه عربيت شرط راهيابى به حقايق قرآن است و نه عجميت مانع رسيدن به ذخاير معرفتى آن. قرآن، نذير عالمين، و هادى همه‏ى انسانهاست از اين رو
يکشنبه، 10 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فهم قرآن (قسمت اول)
فهم قرآن قسمت اول
فهم قرآن (قسمت اول)

نويسنده: حميدرضا پرورش



زبان قرآن، آشناى فطرت

چون قرآن مجيد به منظور هدايت همگان تنزل يافته است، همه‏ى انسانهايى كه در پهنه‏ى زمين و گستره‏ى زمان بسر مى‏برند، از نور رهنمود آن برخوردار خواهند شد و در فهم معارف قرآن، نه فرهنگ خاصى معتبر است كه بدون آن، نيل به اسرار قرآن ميسور نباشد و نه تمدن مخصوصى مانع است، كه با وجود آن، بهره‏مندى از الطاف قرآن ميسر نگردد؛ نه عربيت شرط راهيابى به حقايق قرآن است و نه عجميت مانع رسيدن به ذخاير معرفتى آن. قرآن، نذير عالمين، و هادى همه‏ى انسانهاست از اين رو زبان آن نيز آشناى فطرت همگان است.
اگر كتابى جهان شمول و جاودانه باشد، بايد به گونه‏اى با جهانيان سخن بگويد كه همگان از فهم آن نصيبى داشته باشند و هيچ كس بهانه‏ى نارسايى زبان يا نا آشنايى آن را خار راه سلوك و صعود خود نبيند و از پيمودن مسير سعادت نااميد نشود. تنها زبانى كه جهان گسترده بشريت را هماهنگ مى‏كند، زبان فطرت است كه فرهنگ مشترك انسانها است؛ فطرتى خدا آشنا كه آفريدگار جهان، ثبات و صيانت آن را براى همگان در هميشه تاريخ تأمين فرموده است: (فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم) (1).
نشانه‏ى فطرى بودن زبان قرآن و مشترك بودن فرهنگ جهان شمول آن را مى‏توان در گردهمايى دلپذير سلمان فارسى و صهيب رومى و بلال حبشى و اويس قرنى و عمار عربى، در ساحت قدس پيامبر جهانى، حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم مشاهده كرد. آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم با شعار «بعث الى الأحمر و الأسود و الأبيض» (2) شهره و مقتداى همگان شد و اين نبود مگر آنكه در پيشگاه وحى، كه ظهور تام وحدت حق است، كثرت صورتها، محكوم وحدت سيرت است و تعدد زبانها و نژادها و اقاليم و عادات و رسوم و... مقهور اتحاد درونى است كه: «متحد، جانهاى مردان خداست».
آنان كه براى رنگ و نژاد و لهجه و ديگر عوارض زوال‏پذير، اصالت قايل مى‏شوند، خود همانند جماد و گياه و جانورند كه جز عوارض ظاهرى و صورى، تفاوتى اساسى با اجرام مادى يا احشام دامى ندارند و در اين ميان، تنها عالمان خدا ترسند كه فطرت پذيرش سروش وحى الهى را پاس نهاده‏اند و در راه آن گام برداشته و به هدف خود رسيده‏اند. چنين وارستگانى، داراى فصل مميز انسانى هستند و با خشيت عالمانه‏ى برخاسته از فطرتشان، عامل وحدت ديگرانند وگرنه دلباختگان به مظاهر رنگارنگ طبيعت دنيا كه «لين مسها و قاتل سمها» (3) است، از يكديگر پراكنده‏اند كه: «جان شيران و سگان از هم جداست». علومى كه اكنون در دنيا هست، چه علوم عقلى و چه علوم نقلى، هر يك در رشته‏ى خاصى تدوين شده و براى گروه مخصوصى سودمند است همه كس زبان اين علوم را نمى‏فهمد و از آن بهره‏مند نمى‏شود مخاطبان هر رشته از رشته‏هاى صنعت و كشاورزى و... و فقه و اصول و... افراد محدودى هستند كه اصطلاحات و زبان آن رشته را مى‏دانند و عموم مردم از آنها بهره‏مند نيست ولى كتابى كه براى بشريت است، بايد دو خصوصيت داشته باشد: اول آنكه براى همه قابل فهم باشد و دوم اينكه براى همه سودمند باشد.
علوم مختلف بشرى مانند ميوه‏هاى متنوعى هستند كه هر كس تمايل به برخى از آنها دارد ولى قرآن كريم چنين نيست بلكه مانند آب است. آب چيزى نيست كه موجود زنده‏اى بگويد من به آب نياز ندارم. آب، عامل حيات بشر است و همگى آن را خوب مى‏شناسند و به سادگى از آن بهره‏مند مى‏شوند.
قرآن كه مدعى است من براى بشريت آمده‏ام، بايد به گونه‏اى باشد كه همگان آن را بفهمند و براى همگان سودمند باشد به طورى كه هيچ بشرى بى‏نياز از آن نباشد. خواه كسانى كه تفاوت در جنس داشته باشند مثل زن و مرد و خواه آنان كه تفاوت در سن دارند، مانند جوان و پير و خواه افرادى كه تفاوتهاى حرفه‏اى بر آنان سايه افكنده باشد، چون طبيب و كاسب و كشاورز و يا تفاوتهاى نژادى و اقليمى، مانند سياه، سفيد، سرخ، شرقى، غربى، شمالى و جنوبى؛ آنها را ظاهرا از يكديگر جدا كرده است. قرآن كريم اگر چه براى تنزل در اين عالم نياز به زبان خاص دارد كه همان عربى فصيح و مبين است ولى زبان و فرهنگ آن، همان زبان و فرهنگ فطرت است و همگان آن را مى‏فهمند و تنها در اين صورت مى‏تواند جهانى باشد. اگر فرهنگ قرآن، فرهنگ يك نژاد و گروه خاص مى‏بود هيچ گاه نمى‏توانست بشرى و جهانى باشد.
خداى سبحان، قرآن كريم را به عنوان يادآورى آسان معرفى مى‏كند: (و لقد يسرنا القران للذكر فهل من مدكر) (4) يعنى اين كتاب را براى ياد حق، آسان قرار داديم پس آيا كسى هست كه بدان متذكر شود؟ قرآن آسانترين و بهترين و نزديكترين راه براى انس با خدا در دل و نام خدا بر لب است. آسانى قرآن به دليل آشنايى پيام آن با دل و جان انسان است نه آنكه كتابى سبك و بى‏مغز باشد چنانكه فرمود: (انا سنلقى عليك قولا ثقيلا) (5) قرآن كريم قولى ثقيل و سنگين و پرمغز است ولى در عين حال، به دليل هماهنگى و آشنايى با فطرت انسان فهميدن آن و بهره‏مندى از آن براى همگان آسان است.
جمع بين اين دو خصوصيت كه هم ثقيل و سنگين و پر محتوا باشد و هم آسان و روان و همه فهم، از ويژگيهاى اعجاز قرآن است، وزين بودن مستلزم دشوار بودن نيست چنانكه آسان بودن مستلزم سبك سرى و تهى مغزى نخواهد بود و سر اجتماع دو صفت آسانى و وزين بودن آن است كه اين دو صفت متقابل هم نيستند تا جمع آنها ممكن نباشد.

قرآن، نور بى‏ابهام است

خداى سبحان، كه متكلم قرآن و نازل كننده آن است، از هر موجود ديگرى آن را بهتر مى‏شناسد و در تعريف قرآن، شايسته‏تر از هر صاحب نظر ديگرى است، بلكه سزاوارى ذات اقدس الهى با صلاحيت ديگران قابل سنجش نيست؛ زيرا آنان يا اساسا قرآن شناس نيستند و يا در پرتو معرفى خداوند آن را مى‏شناسند.
خداوند كه در صلاحيت تعريف قرآن همانند ندارد. آن را به عنوان نور به جهانيان معرفى مى‏كند: (يا أيها الناس قد جائكم برهان من ربكم و أنزلنا اليكم نورا مبينا) (6) و نيز: (قد جائكم من الله نور و كتاب مبين) (7) خاصيت نورانى بودن قرآن اين است كه هم معارف آن روشن و مصون از ابهام و تيرگى است و هم جوامع بشرى را از هر گونه تاريكى اعتقادى و اخلاقى يا سرگردانى در انتخاب راه يا تحير در ترجيح هدف و مانند آن مى‏رهاند و به شبستان روشن صراط مستقيم و هدف راستين بهشت عدن مى‏رساند (كتاب أنزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور) (8) قرآن كريم كتاب نورى است كه از مبدأ (الله نور السموات و الارض) (9) نازل شده است و بايد «ظاهر بذاته و مظهر لغيره» باشد يعنى هم در ذات خود روشن باشد و هم روشنگر ديگر اشيا و اشخاص، و اين خاصيت نور است و اگر برخى از آيات به تنهايى آن چنان وضوح لازم را ندارد چون مجموعه‏ى قرآن هدف سامى واحد دارند و مفسر و مبين يكديگرند لذا با تدبر كوتاه و ارجاع هر آيه به آيه‏ى مبين خود، وضوح لازم طلوع مى‏كند.
قرآن كريم نور واحدى است كه روزنه‏ها و شعبه‏هايى دارد كه همان سوره‏هاى قرآن است. اين سوره‏ها نه تنها اختلافى با يكديگر ندارند (و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا) (10) بلكه در عين كثرت، به دليل مثانى و متشابه بودن سراسر قرآن، همگى نور واحدى را تشكيل مى‏دهند. خداى سبحان درباره‏ى روشن بودن قرآن و دورى آن از پيچيدگى و ابهام مى‏فرمايد: (كتاب فصلت اياته قرانا عربيا لقوم يعلمون) (11) اين كتاب، قول فصل است و آياتش جدا جدا و باز و روشن بيان شده و هر مطلبى به خوبى وضوح دارد و حق و باطل را نيز از يكديگر جدا مى‏سازد (انه لقول فصل) (12).
اگر قرآن نور محض الهى است، هر چيزى كه ظلمت و تاريكى باشد از آن به دور است، لغز و معما، و ابهام و پيچيدگى در ساحت نورانى قرآن راه ندارد؛ البته نورانيت قرآن در آياتش تفاوت دارد برخى از آيات مانند شمس و برخى چون قمر و برخى مانند ستارگان ديگر است ولى در عين شدت و ضعف نورى، هيچ آيه‏اى در سراسر قرآن نمى‏توان يافت كه نورانى نباشد.
«حروف مقطعه» قرآن نيز كه چندين قول درباره‏ى آن گفته‏اند (13) قابل فهم است، شايد پس از طى مراحل لازم؛ اين حروف ناظر به محتواى همان سوره‏اى است كه در آغاز آن قرار گرفته و رمزى است كه محتواى سوره را نشان مى‏دهد، نظير تابلوهايى كه بر در مؤسسات علمى و مساجد و... نصب مى‏كنند كه نشانگر ماهيت آن مجتمع است. اگر، محتواى سوره‏ها را با دقت و ظرافت به دست آوريم، معناى رمزى حروف مقطع نيز روشن مى‏گردد.
آيات متشابه قرآن هم وضعيت مشابهى دارند كه پس از ارجاع آن به محكمات، معانى آيات روشن مى‏شود و در اين باره - به خواست خدا - در مباحث آينده تفصيلا سخن خواهيم گفت.

روايتى از امام باقر (عليه‏السلام)

امام باقر (سلام الله عليه) در اين باره مى‏فرمايد: «فمن زعم أن كتاب الله مبهم فقد هلك و أهلك» (14): هر كس گمان كند كتاب خدا مبهم است، پس به طور قطع هلاك شده و ديگران را هلاك گردانيده است؛ هم خود او درباره‏ى شناخت قرآن گمراه شده و هم ديگران را به گمراهى كشانده است. قرآن كريم «تبيان كل شى‏ء» است و اين افكار انسانهاى عادى است كه مانع شناخت كامل آن مى‏گردد. چشم قوى و توانايى مى‏خواهد كه بتواند نور اين خورشيد الهى را دريابد و اگر نتوانستيم آن را بفهميم به فرموده‏ى اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) بايد فكر و نظر خود را زير سؤال ببريم «و اتهموا عليه آرائكم» (15) و هرگز رأى متهم خود را بر قرآن تحميل نكنيم و آن را به رأى خويش تفسير نكنيم.
البته قرآن كريم معارفى دارد كه برخى فوق برخى ديگر است و درجات بالاى آن را خواص اولياى الهى درك مى‏كنند ولى اصل نور قرآن و محتواى ضرورى و لازم آن را همگان درك مى‏كنند و هيچ مطلبى در قرآن نيست مگر آنكه توسط مجموعه‏ى آيات مربوط به آن روشن شده است و ابهامى ندارد. به منظور اثاره‏ى دفائن عقول و شكوفايى استعدادهاى مكتوم بشرى، براهين غامض عقلى در قرآن مطرح شده است ولى هرگز لغز و معما كه رنج فراوانى براى حل آنها لازم است و محصول آنها برهان عقلى يا عرفان شهودى نخواهد بود در ساحت قرآن حكيم راه ندارد.

قرآن، بينه و برهان است

خداى سبحان قرآن كريم را «برهان» معرفى كرده مى‏فرمايد: (يا ايها الناس قد جائكم برهان من ربكم) (16) در مباحث گذشته روشن شد كه برهان يعنى ظهور. به چيزى برهان گفته مى‏شود كه روشن باشد و هيچ گونه تاريكى و ابهام در آن نباشد و به همين جهت، دليل باهر و ظاهر كه در اداى رسالتش گويا و قطعى باشد، برهان ناميده مى‏شود. دو معجزه‏ى عصا و يد بيضاى موساى كليم را خداى سبحان دو برهان مى‏نامد: (فذانك برهانان من ربك) (17) يعنى اين دو معجزه، دو برهان و دليل و شاهد روشنى براى نبوت هستند كه جا براى هيچ شك و ريبى نمى‏گذارند.
نيز خداى سبحان قرآن را بينه معرفى مى‏كند: (و هذا كتاب أنزلناه مبارك فاتبعوه و اتقوا لعلكم ترحمون - أن تقولوا انما أنزل الكتاب على طائفتين من قبلنا و ان كنا عن دراستهم لغافلين - أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتاب لكنا أهدى منهم فقد جائكم بينة من ربكم و هدى و رحمة) (18)، يعنى اين قرآن كتابى است كه ما با بركت و خير بسيار آن را فرستاديم پس شما از آن پيروى كنيد و با تقوى باشيد باشد كه مشمول رحمت و لطف خدا گرديد. قرآن را براى اين فرستاديم تا نگوييد كتاب تورات و انجيل بر دو طايفه‏ى يهود و نصارا فرستاده شده و ما از تعليم درس آن كتابهاى الهى غافل و بى‏بهره مانديم يا اينكه بگوييد اگر كتاب بر ما فرستاده مى‏شد، ما بهتر از آنان به راه هدايت مى‏شتافتيم پس به شما از طرف پروردگارتان حجت آشكار و هدايت و رحمت در رسيد.
مطلب روشنى را كه چون آفتاب ظاهر و هويداست «بينه» مى‏گويند و اگر شهادت دو نفر را بينه مى‏نامند، براى بين و روشن و آشكار بودن مضمون آن است و از همين رو، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى شاهد وظيفه‏اى معين نموده و اشاره به آفتاب كرد و چنين فرمود: «على مثلها فاشهد أو دع» (19) يعنى اگر مطلبى را كه مى‏خواهى شهادت دهى مثل آفتاب برايت قطعى و روشن بود شهادت بده و گرنه، رها كن.
خداى سبحان در كريمه‏ى ديگرى درباره‏ى بينه بودن قرآن مى‏فرمايد: (شهر رمضان الذى أنزل فيه القران هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان) (20) اگر قرآن بينه است و آيات و سوره‏هاى آن بينات، نه تنها اصل اعجاز قرآن روشن و شك بردار نيست بلكه محتواى آن و مضامين و معارفش نيز چنان واضح و روشن است كه زمينه‏ى هر شك و ريبى را از بين مى‏برد و به همين دليل خداى سبحان كتاب خود را (لاريب فيه) (21) معرفى فرموده است.

قرآن، مصون از هر شك و ريب

(الم - ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين) (22) قرآن كتاب هدايتى است كه هيچ شك و ريبى در آن راه ندارد؛ نه در اصل ادعاى اعجاز آن و نه در هدايتگرى و محتوا و معارف آن. كتابى كه سراسر حق است و بطلان در آن راه ندارد (و الذى أنزل اليك من ربك الحق) (23) كتابى كه از ناحيه الله آمده و روشن و روشنگر است چه جاى شك و ريب دارد؟
قبلا اشاره شد كه شك و ترديد، در جايى به وجود مى‏آيد كه در آن مورد حق و باطلى محتمل باشد. ولى در آنجا كه همه چيز حق است، هيچ كس به اشتباه نمى‏افتد و شك براى او ايجاد نمى‏شود مانند روز قيامت كه باطل در آن راه پيدا نمى‏كند و همه چيز در ظرف آن روشن است و هيچ كس نه در خود قيامت و نه در حقايق آن شك نمى‏كند. قرآن نيز كتاب حقى است كه از خداى حق محض، تنزل بالحق يافته كه (بالحق أنزلناه و بالحق نزل) (24) و بطلانى در آن راه ندارد: (لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه) (25) و بر اين اساس، زمينه‏اى براى شك ندارد و به همين جهت خداى سبحان جنس ريب را به طور كلى از قرآن كريم نفى مى‏كند.

تفاوت «ريب» و «شك»

«ريب» در لغت، حالت قلق و اضطرابى است كه در اثر جهل و شك همراه با تهمت و مانند آن در نفس انسان ايجاد شود؛ لذا كلمه‏ى «مريب» وصف شك قرار مى‏گيرد، يعنى شكى كه اضطراب مى‏آورد. خداى سبحان در سوره‏ى مباركه‏ى «سبأ»
مى‏فرمايد: (انهم كانوا فى شك مريب) (26) كافران در شك مريب هستند. امام مجتبى (سلام الله عليه) مى‏فرمايد از رسول گرامى اسلام شنيدم كه فرمود «دع ما يريبك الى ما لا يريبك فان الشك ريبة و ان الصدق طمأنينة» (27) يعنى رها كن آنچه كه تو را به اضطراب مى‏كشاند و به سوى چيزى برو كه اضطراب‏آور نباشد. پس به راستى كه شك، ريبه و اضطراب مى‏سازد و صدق، طمأنينه مى‏آورد. مثلا گاهى انسان نمى‏داند فلان درخت، سالى چند بار ميوه مى‏دهد؛ در اينجا شك ايجاد شده ولى ريبى وجود ندارد اما گاه نمى‏داند كه مثلا فلان راه، راهزن دارد يا نه؛ در اينجا علاوه بر آنكه شك وجود دارد، ريب و اضطراب هم هست.

پاسخ به يك اشكال

ممكن است كسى بگويد اگر در قرآن زمينه‏اى براى شك و ريب نيست، پس اين همه شك و ريبى كه كافران درباره‏ى قرآن داشته و دارند چيست؟ «أدل دليل على امكان شى‏ء وقوعه» بهترين دليل بر ممكن بودن چيزى، وقوع و تحقق آن است و اكنون كه شك و ريب درباره‏ى قرآن تحقق يافته روشن مى‏شود كه قرآن زمينه‏ى شك و ريب را دارد. علاوه بر اينكه خود قرآن كريم نيز در موارد متعددى سخن از شك و ريب كافران گفته است مانند آنكه فرمود (بل هم فى شك من ذكرى) (28) و (بل هم فى شك منها) (29) و (و انا لفى شك مما تدعوننا اليه مريب) (30) و (وارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون) (31).
يكى از پاسخهايى كه مفسران بزرگ به اين سؤال داده‏اند اين است كه شك و ريب در چيزى بر دو قسم است گاهى آن چيز نقص و ضعف و بطلانى دارد و اين امر سبب شك و ريب مى‏گردد و گاهى شك و ريب از نقص و ضعف شاك و مرتاب نشئت مى‏گيرد و ربطى به مشكوك فيه ندارد. به طور مثال اگر در قضيه‏اى، رابطه‏ى محمول با موضوع ضرورى نباشد، اين قضيه فى نفسه قابل شك و ريب است چون ممكن است اين موضوع داراى اين محمول باشد يا نباشد. ولى اگر در قضيه‏اى رابطه‏ى محمول با موضوع ضرورى باشد، موضوع قضيه بالضروره واجد محمول است و محمول نيز بالضروره براى موضوع ثابت است، چنين قضيه‏اى ذاتا «مما لا ريب فيه» است. يعنى موردى براى ترديد ندارد و اگر كسى در آن ترديد داشته باشد براى آن است كه اين قضيه و موضوع و محمول آن را به خوبى نشناخته است.
قرآن كريم معارف اصلى خود را ضرورى مى‏داند و اين ضرورت را با عبارات مختلف درباره‏ى مبدأ و معاد و وحى و نبوت بيان فرموده است و براى تحليل ديدگاه خود در اين زمينه بر دو مطلب اساسى تأكيد مى‏ورزد. يكى اينكه اصول كلى دين منزه از ريب و شك است. ديگر آنكه برخى از انسانها به دليل كفر و نفاقى كه دارند درباره‏ى اصول دين شك مى‏كنند و آنگاه در تحليل بينش غلط آنان مى‏فرمايد: شك آنها در قرآن به دليل نابينا بودن ايشان است كه و معارف ضرورى و روشن قرآن را نمى‏بينند. زيرا روز بودن روز و شب بودن شب امرى بديهى و ضرورى است ولى اگر كسى ترديد داشته باشد كه الآن شب است يا روز، نه براى آن است كه با وجود بر آمدن خورشيد، روز بودن مشكوك است بلكه به خاطر نابينا بودن شك كننده است كه حواس مدركه‏ى خود را از دست داده است.
قرآن كريم كسانى را كه قدرت تعقل خود را از دست داده باشند كور مى‏داند:
(فانها لاتعمى الأبصار ولكن تعمى القلوب التى فى الصدور) (32) سخن قرآن اين است كه اگر چراغ روشن درون انسان كه همان عقل و فطرت اوست بر اثر گناه و كفر و نفاق خاموش گردد، انسان، كوردل مى‏شود و اگر نهان كسى كور باشد قدرت تشخيص بين حق و باطل را ندارد، آنگاه تفاوت كلام الله و كلام بشر را درك نمى‏كند و همان گونه كه در كلام بشر شك مى‏كند، در كلام «الله» نيز شك مى‏كند. (بل ادارك علمهم فى الاخرة بل هم فى شك منها بل هم منها عمون) (33) اين كافران گرفتار كورى شده‏اند و به همين دليل، درباره‏ى توحيد و قيامت و وحى الهى شك دارند و اين مطلب نظير همان است كه گفته شد قرآن كريم شفاى همه‏ى مريضى هاست، ولى در عين حال، برخى به دليل مريض بودن و سوء هاضمه مزاجشان، نه تنها از قرآن استفاده نمى‏برند بلكه همين قرآن سبب خسران و شدت مرضشان مى‏شود چنانكه مى‏فرمايد (و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا) (34) و نيز فرمود (فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا) (35) چه اينكه ميوه‏ى شيرين و شاداب براى مبتلايان به بيمارى دستگاه گوارش نه تنها عامل فربهى و نمو نيست بلكه زمينه‏ى افزايش درد خواهد بود، (و أما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم و ماتوا و هم كافرون) (36)، همان طور كه در مثال مزبور افزايش بيمارى مبتلايان به سوء هاضمه در اثر خوردن ميوه شيرين، به نقص قابلى برمى‏گردد نه به سوء تأثير فاعلى، افزايش رجس و پليدى در ممثل نيز به نقص كافران و منافقان برمى‏گردد نه به سوء تأثير قرآن حكيم.

پي نوشت ها:

1. سوره‏ى روم، آيه‏ى 30.
2. بحار، ج 16، ص 377، ح 27.
3. نهج‏البلاغه، نامه 68.
4. سوره‏ى قمر، آيه‏ى 17.
5. سوره مزمل، آيه‏ى 5.
6. سوره‏ى نساء، آيه‏ى 174.
7. سوره‏ى مائده، آيه‏ى 15.
8. سوره‏ى ابراهيم، آيه‏ى 1.
9. سوره‏ى نور، آيه‏ى 35.
10. سوره‏ى نساء، آيه‏ى 82.
11. سوره‏ى فصلت، آيه‏ى 3.
12. سوره‏ى طارق، آيه‏ى 13.
13. مجمع البيان، ج 1، ص 112.
14. بحار، ج 89، ص 90.
15. نهج‏البلاغه؛ خطبه 176، بند 12.
16. سوره‏ى نساء، آيه‏ى 174.
17. سوره‏ى قصص، آيه‏ى 32.
18. سوره‏ى انعام، آيات 155 تا 157.
19. وسائل، ج 27، ص 342.
20. سوره‏ى بقره، آيه‏ى 185.
21. سوره‏ى بقره، آيه‏ى 2.
22. سوره‏ى بقره، آيه‏ى 1 و 2.
23. سوره‏ى رعد، آيه‏ى 1.
24. سوره‏ى اسراء، آيه‏ى 105.
25. سوره‏ى فصلت، آيه‏ى 42.
26. سوره‏ى سبأ، آيه‏ى 54.
27. بحار، ج 2، ص 260، ح 16؛ تفسير كشاف، ج 1، ص 34.
28. سوره‏ى ص، آيه‏ى 8.
29. سوره‏ى نمل، آيه‏ى 66.
30. سوره‏ى ابراهيم، آيه‏ى 9.
31. سوره‏ى توبه، آيه‏ى 45.
32. سوره‏ى حج، آيه‏ى 46.
33. سوره‏ى نمل، آيه‏ى 66.
34. سوره‏ى اسراء، آيه‏ى 82.
35. سوره‏ى بقره، آيه‏ى 10.
36. سوره‏ى توبه، آيه‏ى 125.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
وضعیت گزارشگران شبکه ورزش در استودیو حین گزارش بازی حساس بارسلونا و اتلتیکومادرید
play_arrow
وضعیت گزارشگران شبکه ورزش در استودیو حین گزارش بازی حساس بارسلونا و اتلتیکومادرید
پانسمان عجیب صورت مبین دهقان توسط کادر پزشکی خیبر خرم‌آباد
play_arrow
پانسمان عجیب صورت مبین دهقان توسط کادر پزشکی خیبر خرم‌آباد
اعتراف جالب ترامپ از نقش و تاثیر ایلان ماسک در نتیجه انتخابات
play_arrow
اعتراف جالب ترامپ از نقش و تاثیر ایلان ماسک در نتیجه انتخابات
درگیری مسلحانه نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطین با رزمندگان مقاومت
play_arrow
درگیری مسلحانه نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطین با رزمندگان مقاومت
پرواز ایران‌بانو با ۱۱۰ زن نخبه ایرانی با خلبانی نخستین بانوی خلبان ایرانی در مشهد به زمین نشست
play_arrow
پرواز ایران‌بانو با ۱۱۰ زن نخبه ایرانی با خلبانی نخستین بانوی خلبان ایرانی در مشهد به زمین نشست
صحبت‌های جالب خلبان زن ایرانی و دستیارش
play_arrow
صحبت‌های جالب خلبان زن ایرانی و دستیارش
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
music_note
بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
رستوران و کافه نزدیک هتل لیلیوم کیش
رستوران و کافه نزدیک هتل لیلیوم کیش
فراخوان شصت و سومین سال جایزه (نخبگانی) سال 1404
فراخوان شصت و سومین سال جایزه (نخبگانی) سال 1404
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
play_arrow
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
play_arrow
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
play_arrow
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب
play_arrow
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب