فرهنگ، سياست و توليد علم
هرجامعه كه از فرهنگ علمي و پشتيباني حاكميت از علم و پژوهش برخوردار باشد، زمينههاي جهش و ارتقاء وضعيت را دارد و در صورتي كه با ايمان به خدا و ارزشهاي الهي پيوند داشته باشد، ميتواند در جهت انساني و ارزشهاي متعالي و ارتقاء كيفي زندگي حركت كند.
لازمه هرگونه توسعه و پيشرفتي تحول در عقايد، فرهنگ عمومي و معيارهاي مبتني بر توليد علم و نظريهپردازي ميباشد. جنبش نرمافزاري در واقع حاصل رواج تفكر علم مداري، شايسته سالاري و حاكميت قانون و ارزشها است. از اين رو عقلانيت، برنامهريزي، نظم و امنيت، از لوازم تحقق چنين حركتي ميباشد.
نظام آموزشي و محتواي دروس، جهتگيريها و سياستهاي اداري و فرهنگ عمومي بالاترين و مهمترين تأثيرگذاري و تأثيرپذيري را بر جريان توليد علم، جايگاه عالم و محقق، در نتيجه تحولات مثبت يا منفي جامعه و حكومت دارند. لذا شناخت ابعاد مثبت و منفي و چگونگي برخورد و اصلاح نظام آموزشي اجتنابناپذير است.
در جهان آفرينش انسان موجودي منحصر به فرد است كه از جمله ويژگيهاي او كمالجويي، ارتقاطلبي و رشد و پويايي است.
از اين رو براي حركت در مسير خواسته ذاتي، طبيعي، فطري خود بهرهگيري از عقل، تفكر، تعقل و تدبر را اجتنابناپذير، و بهرهگيري از علم، آگاهي، تحقيق و پژوهش لازمه اين حركت، و نوآوري، كشف و اختراع را نتيجه، و ارتقاء وضعيت خود را هدف قرار داده است.
از سوي ديگر براي غلبه بر طبيعت و مقابله با تعارضات انساني ـ اجتماعي نيازمند شناخت كليه تهديدات و موانعي است كه، حركت او را به سمت هدف كند يا متوقف ميكند. از اينرو دشمنشناسي اعم از دشمنان موجوديت و سلامت او و يا دشمنان موقعيت و منافع و مصالح او ايجاب ميكند هر چه بيشتر به سلاح علم و آگاهي، ابزارها و كاربردهاي آنها مسلط و مجهز شود. لذا هر چه انسان دشمنان خود را بهتر بشناسد، و راههاي مقابله با آنها را به خوبي بياموزد و ابزارهاي لازم فراهم نمايد و آنها را در بهينهترين شيوه به كار گيرد، به همان نسبت به دوام موجوديت، قوت و قدرت، هويت و حيثيت و بالاخره ارتقاء وضعيت خود ميرسد.
و اين است معناي آيه قرآن كريم كه فرمود: «هَل يَستَويالذينَ يَعلمون وَالذين لا يَعلَمون، انّما يَتَذكر أُولوالألباب»(2)
قطعا كساني كه ميدانند و ميفهمند با كساني كه نميدانند ـ نه در بودن و نه در چگونه بودن خود ـ برابر نيستند، زيرا درك تمامي ابعاد و صحنههاي حيات بشري و برخورد سنجيده و هدفدار، نيازمند شناخت عميق و داشتن تحليل دقيق از روند قضايا و آثار و تبعات آنهاست. اين اصل بسيار مهم را فقط انديشمندان و خردمندان متوجه ميشدند.
از ويژگيهاي جهانبيني اسلام واقعبيني و درك قوانين حاكم بر جهان و جوامع است، و لذا «علم مدار»، «عقل گرا» و «تفكر بنياد» و دشمن «تحجر»، «تبعيت كوركورانه» و «تصلب در شكل و قالبها» است.
با مطالعه اجمالي تاريخ تمدنها، ظهور و افول آنها، مشخص ميشود كه دو عامل بيش از عوامل ديگر تعيينكننده و سرنوشتساز بوده است. اول موقعيت و ارزش علم، عالم، تعليم و تحقيق و در نتيجه نوآوري، ابداع و بالاخره قدرت ناشي از آن، و عامل دوم كه بيارتباط با آن نيست، ايمان، اخلاق و جهانبيني حاكم ميباشد. لذا دو بال علم و ايمان در دراز مدت تعيينكننده وضعيت و چگونگي حركت صعودي يا نزولي تمدنها، دولتها، انقلابها و نظامهاي سياسي ـ اجتماعي بوده است.
هيچ تحول مثبت، سازنده و بنيادي در جهت ارتقاء و كمال انسان (تأكيد بر ارتقاء و كمال نه توسعه به معناي متعارف، كه نيازمند تحقيق مستقلي است) شكل نميگيرد و ريشهدار نميشود، مگر اينكه جريان عمومي و ارزشگذاري فردي و اجتماعي، برنامهريزيها، قانونگذاريها و سياستگذاري بر مبناي علم و تحقيق و با تكيه بر نوآوريها، توليد علم و يافتههاي جديد باشد.
امام خميني(ره) در وصيتنامه سياسي ـ الهي خود در اين زمينه چنين ميگويد: «... بدانيد مادام كه در احتياجات صنايع پيشرفته، دست خود را پيش ديگران دراز كنيد و به دريوزگي عمر را بگذرانيد، قدرت ابتكار و پيشرفت در اختراعات در شما شكوفا نخواهد شد، و به خوبي و عينيت ديديد كه در اين مدت كوتاه پس از تحريم اقتصاد، همانها كه از ساختن هر چيز خود را عاجز ميديدند، و از راه انداختن كارخانهها آنان را مأيوس مينمودند، افكار خود را به كار بستند و بسياري از احتياجات ارتش و كارخانهها را خود رفع نمودند، و اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي، تحفهاي الهي بود كه، از آن غافل بوديم. اكنون اگر دولت و ارتش كالاهاي جهانخواران را خود تحريم كنند، و به كوشش و سعي در راه ابتكار بيفزايند، اميد است كه كشور خودكفا شود، و از دريوزگي دشمن نجات يابد.» (3)
توليد علم
«در عصر دودكشها (اشاره به انقلاب صنعتي) فرض بر اين بود كه كارگران و كارمندان چندان چيز مهمي نميدانند و اطلاعات مربوطه يا هوش را تنها ميتوان از مديريت بالا يا شمار اندكي از كاركنان دريافت كرد، نسبت نيروي كاري كه به كارپردازش دانايي اشتغال داشت بسيار كم بود.»
به عكس، امروزه ما ميبينيم كه هدف بيشتر آنچه در درون بنگاه (مؤسسه) اتفاق ميافتد، تازه كردن و از نو پر كردن مخازن دائما در حال زوال دانايي (نوآوري) و خلق دانش تازه (توليد علم) براي افزودن بر آن، و ارتقاي دادههاي ساده به اطلاعات و دانايي است.
«كاركنان براي دستيابي به اين هدف همواره به كار «واردات» و «صادرات» و «انتقال» داده و اطلاعات مشغولند... در جهان فردا وقتي قدر و ارزش منابع دانايي به عنوان مهمترين منبع شناخته شد، دادن پاداش و تشويق كاركنان، يا حداقل بخشي از آن، براساس موفقيت هر فرد در افزودن ارزش به ذخاير دانايي شركت صورت خواهد گرفت. به نوبه خود ميتوان انتظار داشت كه براي كنترل داراييهايي كه ماهيت اطلاعاتي دارند و فرايندهايي كه آنها را به وجود ميآورند، منازعاتي حتي پيشرفته و متعاليتر درگيرد».(6)
اقتصادانان معمولاً عوامل توليد را به طبيعي و انساني تقسيم ميكنند و براي كار انسان نقش اصلي قائلند، و جامعهشناسان نيز اساس تحولات اجتماعي را انسان و تواناييهاي او ميدانند. در واقع آگاهي انسان محور و اصل در تحول ميباشد، زيرا عوامل طبيعي مانند آب، زمين، منابع زيرزميني و... تماما در اختيار. در تصرف انسان است تا براساس علم و اراده و هدفي كه انتخاب كرده است، آنها را به كار گيرد. (7)
قرآن كريم در آيات متعددي به اين واقعيت اشاره و از جمله ميفرمايد: «و هوالذي سخر البحر لتأكلوامنه لحما طريا و تستخرجوا حليه تلبسونها وتريالفلك مواخر فيه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون» (8)
«خداوند دريا را در تصرف شما قرار داد براي اينكه از گوشتش بخوريد و از آن زيورهاي زيبا براي اينكه بر خود بپوشانيد بدست آوريد، و كشتيها را بر روي آن به حركت درآوريد و در مسافرت و تجارت از امكاني كه خداوند براي شما فراهم كرده بهره گيريد و با درك اين جريان شما به خوبي عمل كنيد».
متأسفانه در حال حاضر بسياري از مسلمانان مصرف كننده و تماشاگر توليدات علمي، نظريهپردازيها و نوآوريهاي ديگران نه تنها در علوم مادي و طبيعي بلكه در علوم انساني و اجتماعي، كه خودشان روزي تغذيهكنندگان علمي جهان و غلبهكنندگان بر تمامي نظامهاي فرهنگي، حكومتي و ديني بودهاند. به عبارت ديگر عملكنندگان و تلاشگران در راه اجراي فرامين قرآن نميباشند.
نتيجه چنين وضعيتي وابستگي شديد اقتصادي ـ صنعتي، سلطهپذيري سياسي ـ فرهنگي، انزواي علمي و مشكلات اداري ـ اجتماعي در دو قرن اخير بوده است، معيارها و شيوههاي زندگي و آنچه كه معروف به توان غرب سرمايهداري است، به صورت وارداتي و تحميلي در جهان اسلام حاكميت دارد!
در ادامه اين وضعيت در سالهاي اخير نظريه «انتقال تكنولوژي» مطرح شده و بحثهاي زيادي را برانگيخته، كه در واقع يكي از طرحهاي فريب و بازدارنده است. هدف واقعي از اين نظريه ادامه سلطه اقتصادي و تحميل وابستگي، به كشورهاي وارد كننده است. در حقيقت تا زماني كه زمينههاي ظهور و بروز خلاقيتهاي فكري، توليد علم، تحقيق و پژوهش به وجود نيايد، هرچه كه وارد شود، مصرفي و موقتي و تحميلي خواهد بود و كمكي به رشد و ارتقاء كمي و كيفي سطح زندگي مادي و معنوي آنان نخواهد كرد. آخرين و پيچيدهترين تكنيك كه در اختيار كشوري قرار ميگيرد، با گذشت زمان ارزش خود را از دست ميدهد و غيراقتصادي و در مواردي غيرقابل توجيه و زيانآور ميشود. در نتيجه تكنيك و ابزار جديدتري موردنياز است، و اين جريان و وابستگي ناشي از آن همچنان ادامه دارد! مگر آنكه مديريت و برنامهريزي قوي و علمي بتواند رشد و توسعه همان تكنولوژي و فنآوري را در زمينههاي مختلف گسترش و بهرهگيري از آن را براي ابزارهاي پيشرفتهتر و كارآمدتر پيگيري كند.
در زمينه علوم انساني و اجتماعي نيز مشابه چنين وضعيتي ديده ميشود. زماني نظريهاي را ارائه و تمامي رويكردها و جهتگيري را شكل ميدهند و چندي بعد نظريهاي جديد و باطلكننده نظريه قبل عرضه و به كشورهاي ديگر صادر ميشود! آنچه در طول دو قرن گذشته شاهد بودهايم ظهور نظريههاي متنوع همراه با مدهاي رنگارنگ در هر زمينه از اروپا و امريكا، مانند انواع خوردنيها و پوشيدنيها صادر و صدور آنها به عنوان بهترين، عاليترين و مناسبترين ايده و كالا و مصرف آنها در كشورهاي تحت سلطه بوده است.
«شركتهاي جهاني «انتقال تكنولوژي» به كشورهاي فقير را، موكول به شرايطي ميكنند كه خود موجب مشكلاتي براي اين كشورها ميشود. بررسي 409 قرارداد مربوط به انتقال تكنولوژي بين شركتهاي جهاني و شركتهاي وابسته در اكوادور، بوليوي،... نشان ميدهد كه تقريبا 80 درصد اين قراردادها استفاده از تكنولوژي انتقال يافته براي صادرات را به كلي ممنوع ميكند». (9)
امام عليبن ابيطالب عليهالسلام فرمود: «ليس الخيران تكثر مالك و ولدك ولكن الخيران تكثر علمك و ان يعظم حلمك» (10)
(خير و خوشايند بودن اين نيست كه ثروت و فرزند را زياد كني، بلكه مطلوبتر و خوشايندتر اين است كه بر علمت بيافزايي و حلمت را زياد كني.)
در اين كلام، خير در علم و بردباري خلاصه شده و نظير چنين بياني در آيات متعددي از قرآن كريم از جمله «ربِّ زدني علما»(11) نيز مطرح شده است. زيرا كه ناداني و و ضعف مقدمه اسارت است. اين برداشت از «خير» در تعارض آشكار با برداشتهاي مادي جوامع غربگرا و استعمارزده ميباشد. زيرا در اين جوامع علم به صورت ابزاري براي سلطه، نه وسيلهاي براي ارتقاء، رشد و هدايت آنان است.
تفكر و توليد علم
تفكر و تعقل و تدبر سه واژه تقريبا مشابه و مترادفي هستند كه از ويژگيهاي اختصاصي انسان و دقيقا در راستاي هدف كمالطلبي و براي ارتقاي وضعيت زندگي به او هديه شده است.
هرگونه استدلال و فهم ريشهها و علل وقوع پديدهها، كشف راهحل معضلات و مشكلات و شكستن بن بستها تابعي از تفكر و تعقل و به كار گرفتن قدرت فكر و عقل ميباشد. بازشناسي و باز تعريف پديدههاي جديد، راهيابي و خروج از وضعيت نامطلوب و حركت به سمت وضعيت مطلوب، تبيين و تحليل واقعيتها و به ويژه آيندهنگري و پيشگيري از روندهاي خطرناك و تهديدآفرين، نيازمند شناخت دقيق قوانين حاكم بر جامعه و جهان و شناخت روندهاي اجتماعي است. رسيدن به چنين شناختي و ارائه راهكارهاي شايسته نيازمند تفكر و تعقل و تدبر است.(12)
از جمله بحثهاي اساسي در زمينه درك و شناخت واقعيتها، هدايت و رشد و از جمله توسعه اقتصادي ـ اجتماعي، نقش تفكر و تحقيق ميباشد. در قرآن كريم دهها آيه و همچنين روايات زيادي، در ضرورت و امر به تفكر، تعقل و تدبر وجود دارد كه، اگر مسلمانان به مقتضاي آنها عمل ميكردند، قطعا پيشرفتهترين علوم و جوامع بشري از آنان بود. از جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد.
1 ـ «و يجعل الرجس عليالذين لا يعقلون»(13)
(خداوند پليدي و تنگي را براي كسانيكه تعقل نميكنند و عقلانيت ندارند قرار داده است.)
2 ـ «... و يتفكرون في خلقالسموات و الارض، ربنا ما خلقت هذا باطلاً»(14)
(از جمله علائم مؤمنين اينست كه در خلقت آسمانها و زمين تفكر ميكنند و اعتراف ميكنند كه خدايا اين جهان را بيهدف و بيهوده خلق نكردهاي. جهان طبق طرح و قانون و هدفدار خلق شده است)
3 ـ امام صادقعليهالسلام فرمود: «لوددت ان اصحابي ضربت رؤوسهم بالسياط حتي يتفقهوا» (15)
مسلما دوست دارم كه با تازيانه بر سر يارانم بكوبند تا به خوبي و عميقا بياموزند.
ملتي كه مصرفكننده تفكرات، تحقيقات، دستاوردهاي علمي و فكري ديگران باشند و از خود آفرينش، خودجوشي، توليد و خلاقيت نداشته باشد، و منتظر است تا ديگران چه ميگويند و چه ميخواهند، چنين ملتي هيچ آيندهاي جز اسارت و عقبماندگي و ذلت ندارد.
هنگامي كه عقل و علم حاكم نباشد و اداره امور و برنامهريزيها با احساس كور، تعصب و بدون محاسبه همراه شود، پيشرفت و ارتقاء وضعيت نخواهد بود بر پايه چنين برداشتي، تفكر، تعقل و تحقيق و پژوهش بايد آنچنان گسترده و حاكم باشد كه كليه امور بر مبناي استدلال محاسبه، برنامه و علتيابي و آيندهنگري شكل گيرد و به اجرا درآيد و از لوازم و ضرورتهاي اوليه و بنيادي حركت فردي و جمعي به سمت اهداف تعيين شده باشد.
«يكي از شيوههاي تمايز ميان جهان صنعتي و جهان سوم كه، اولي محاسبه و بهرهبرداري علمي از آن را در تمامي شؤون زندگي اعمال كرده و ديگري در آن به درجات مختلف ضعيف است، و جهان صنعتي از طريق «نهادينه كردن محاسبه» بر جهان سوم مسلط شده است. هنگامي كه محاسبه اصالت يافت، به طور منطقي متد و روش اصالت مييابد... بنابراين ذهن محاسبهگر يك ذهن متديك و روششناس است... محاسبه روش، كاربرد، افزايش توليد (و در نتيجه قدرت) و تسلط سياسي همه با تسلسل منطقي به دنبال هم (و تشديدكننده يكديگر) قرار گرفتند». (16)
فرهنگ و توليد علم
بنابراين چگونگي تفسير قضاياي جهان، راههاي تغيير شرايط در جهت اهداف، بستگي به ديدگاههاي فرهنگي دارد. انسان و فرهنگ در يكديگر تأثير متقابل دارند. اوضاع و شرايط تا حدود زيادي معلول عوامل فرهنگي و از طرف ديگر، دگرگونيهاي فكري و فرهنگي تابعي از شرايط اجتماعي و مادي است.
جنبههاي مادي فرهنگ سريعتر منتقل و جوامع را تحتتأثير سختافزاري قرار ميدهد. اما اين انتقال براي تأثير بر تمامي ابعاد فرهنگي كافي نيست. افكار، عقايد، معيارها و تمايلات در كوتاه مدت دگرگون نميشوند. اين فاصله زماني ميان تحولات سختافزاري و دگرگونيهاي فرهنگي و نرمافزاري را «عقبماندگي فرهنگي» ميگويند.
بسياري از كشورها (از جمله شيخنشينهاي حاشيه خليجفارس) در كنار ابتداييترين شكل زندگي فرهنگي، از آخرين وسايل پيشرفته الكترونيكي و ساختمانهاي بسيار مجهز و گران استفاده ميكنند. آنها در حالي مصرفكننده آخرين دستآوردهاي مادي و صنعتي ديگران ميباشند كه داراي فرهنگ كاملاً متفاوتي با جامعه و فرهنگ توليدكنندگان كالاهاي مزبور ميباشد.
با توسعه و شتاب گرفتن ارتباطات و افزايش مبادلات، طبعا نقش و قلمرو فرهنگ و ابعاد آن گسترده و تأثيرگذاري آن سريع و عدهاي ميخواهند به تدريج پديدهاي جهاني شود. وضعيت حال و آينده به گونهاي است كه در بسياري از تحولات فرهنگ تعيينكننده و سرنوشتساز شده است.
اگر در گذشته نظريات و رويكردهايي مبني بر روبنا بودن فرهنگ و تأثيرپذيري از جنبهها و ابعاد ديگر اجتماعي وجود داشت، رويكرد امروز توجه ويژه به نقش، اهميت و قلمرو فرهنگ و قدرت توليد علم و چگونگي تأثيرگذاري و نفوذ در ساختار حكومتها و تأثيرپذيري و نيازهاي آن ميباشد.
فرهنگ و قدرت توليد علم به عاملي بينالمللي تبديل شد كه، در تحولات مهم سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايفاي نقش ميكند، و در كشورهاي صنعتي به عنوان يكي از بزرگترين زمينههاي رشد و توسعه و عامل تداوم و گسترش سلطه ميباشد. (17)
فرهنگ عمومي در عرصههاي علوم و تكنولوژي، ارتباطات و سياست مطرح و نفوذ خود را نشان ميدهد. سرمايهگذاري كمپانيهاي نفتي در زمينه فرهنگ و تلويزيونهاي جهاني، مراكز علمي و پژوهشي، دانشگاهها و مطبوعات، توليد وسايل و ابزارهاي علمي و تحقيقاتي و به كارگيري آنها در بسياري از زمينههاي آموزشي، فرهنگي و تربيتي، جهت تقويت و گسترش فرهنگ علمي، نشانهاي از نقش فرهنگ عمومي در رسيدن به اهداف سياسي و اقتصادي است.
ويژگيهاي فرهنگ علمي
1 ـ ارزش بودن تفكر علمي
امام صادق(ع) فرمود: «انما يهلك الناس لانهم لايسألون».(18)
(مردم از اين جهترو به تباهي و سقوط ميروند كه تحقيق، كنجكاوي و پرسشگري ندارند.)
امام علي(ع) فرمود: «تفكرك يفيدك الاستبصار و يكسبك الاعتبار».(19)
«تفكر تو توليد كننده شناخت و بينش و اعتبار دهنده به تو است».
2 ـ قدرت علمي
امام خميني (ره) عنايت ويژهاي به تحقيق، تتبع، نوآوري داشت و با وجود موقعيت و شرايط ويژه كشور، در وصيتنامه خود، با درك و اهميت موضوع و با هوشياري قابل ستايشي نوشت:
«لازم است علما و مدرسين محترم نگذارند در درسهايي كه مربوط است، و حوزههاي فقهي و اصولي از طريقه مشايخ معظم ـ كه تنها راه براي حفظ فقه اسلامي و فقاهت است منحرف شوند.
و كوشش نمايند كه هر روز به دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيق افزوده شود، و فقه سنتي كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدفين است محفوظ بماند و تحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد، و البته در رشتههاي ديگر علوم، به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامههاي تهيه خواهد شد و رجالي در آن رشته تربيت بايد بشود».(20)
3 ـ توان توليد فكر و نظريه
4 ـ شخصيت علمي
شخصيت علمي جداي از كار علمي و تحقيقي نيست، و پژوهشگري كه از اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند معمولاً تفكر و توان و قدرت توليد علمي بيشتري دارند.
چنين شخصيتي تواضع و فروتني اخلاقي و علمي را جزيي از شخصيت خود ميداند، و خود را و نظراتش را مطلق نميكند و به آنها فخر فروشي و تكبر نميكند. همراهي علم و اخلاق صرفا جنبه تزييني و نمايشي، فردي و جزيي ندارد، بلكه ضرورت و شايستگي ايجاب ميكند كه براي ارتقاء علمي، نقد پذيري، جامعه گرايي، جمع نظرات، دوري از خصلتهاي تكبر، فردگرايي و استبداد رأي، اخلاق و فرهنگ عمومي و گفتمان غالب بشود.
«آن روز كه سهم «آزادي»، سهم«اخلاق» و سهم «منطق» همه يكجا و در كنار يكديگر ادا شود، آغاز روند خلاقيت علمي و فرهنگي و تفكر بالنده ديني در اين جامعه است، و كليد جنبش توليد نرمافزار علمي و ديني در كليه علوم و معارف دانشگاهي و حوزوي زده شده است».(21)
نظام آموزشي
تجربيات چهار قرن پس از انقلاب صنعتي، انديشمندان را به اين نتيجه رسانده كه توسعه در افزايش سرمايه، تكنولوژي، سطح درآمد و صادرات و صنعت خلاصه نميشود، بلكه مهمترين ركن توسعه، مردم با فرهنگ عمومي و فرهنگ علمي شايسته ميباشد. جنبش نرمافزاري و جهش علمي نيازمند افرادي مقاوم، سختكوش، پي گير و متفكر ميباشد تربيت چنين افرادي نيازمند قويترين و كار آمدترين نظام آموزشي است. بنابراين نبايد انتظار داشت كه بدون تعليم و تربيت و تحمل مدت زماني نسبتا طولاني ـ شايد به عمر يك نسل ـ جامعهاي متحول و در جهت بهبود و تكامل شكل گيرد.
نظام آموزشي كشور در حال حاضر متأسفانه ضعفها و نقصهاي متعددي دارد كه اصلاح و تغيير اين وضعيت براي ايجاد تحول عمومي و ارتقاء كيفيت جامعه و حكومت اجتنابناپذير است، كه در اين نوشته به اختصار اشاره ميشود. اما اهميت موضوع به حدي است كه يك حركت عمومي و جدي را ميطلبد.
1 ـ جهتگيري ناهماهنگ
2 ـ مدرك زدگي
3 ـ تك بعدي
4 ـ ترجمهاي و تقليدي
اين قسمت را با كلامي از امام (ره) به پايان ميبريم كه در وصيتنامه تاريخي خود نوشت: «اگر مجلس و دولت و قوه قضائيه و ساير ارگانها از دانشگاههاي اسلامي و ملي سرچشمه ميگرفت، ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانهبرانداز نبود، و اگر شخصيتهاي پاكدامن با گرايش اسلامي و ملي به معناي صحيحش ـ نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام ميكند ـ از دانشگاهها به مراكز قواي سهگانه راه مييافت، امروزه ما غير امروز، و ميهن ما غير اين ميهن و محرومان ما از قيد محروميت رها، و بساط ظلم و ستمشاهي و مراكز فحشا و اعتياد و عشرتكدهها ـ كه هر يك براي تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافي بود ـ در هم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسيده بود، و دانشگاهها اگر اسلامي انساني ملي بود ميتوانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحويل دهد».(23)
بنابراين باز تعريف، بازسازي و بازنگري در نظامآموزشي كشور براي جنبش نرمافزاري و فرهنگي ـ علمي و تحول عميق فرهنگي و ارزشي، ضرورتي انكارناپذير دارد كه اميد است مسؤلين و مردم در يك حركت جمعي، هماهنگ، مستمر و جدي آن را آغاز و به سرانجام برسانند.
رسالت دانشپژوهان
رسالت علما و محققين در دو بعد تداوم تحقيق ـ نوآوري و تلاش در آموزش است، زيرا كه به فرموده امام علي عليهالسلام:
«تعلمواالعلم، فان تعلمه حسنه و مدارسته تسبيح، والبحث عنه جهاد، و تعليمه لمن لا يعلمه صدقه و هوانيس في الوحشه، و صاحب في الوحده و سلاح علي الاعداء و زين الاخلاء يرفعاللّه به اقواما يجعلهم فيالخير ائمه يقتدي بهم. لانالعلم حياة القلوب، و قوةالابدان من الضعف،... بالعلم يطاعاللّه و يعبد...»(24)
دانش را فراگيرند، زيرا آموختن آن حسنه و تمرين و گفتگوي علمي عبادت و تحقيق علمي جهاد و آموزش آن به كسي كه نميداند صدقه است. علم در تنهايي همراه و مونس انسان و ابزار عليه دشمنان و زينت در ميان دوستان، خداوند اقوامي را با علم بالا برد كه ديگران به آنان اقتدا كردند. زيرا كه علم، زندگي قلبها و نيروي بدنها براي جلوگيري از ضعف است، و با علم، خداوند اطاعت و عبادت ميشود.
همچنين امام باقر عليه السلام فرمود: «العالم كمن معه شمعه تضيء للناس، فكل من ابصر شمعته دعاله بالخير، كذلك العالم معه شمعة تزيل ظلمه الجهل و الحيره»(25)
(عالم مانند كسي است كه شمعي به دست دارد و راه را به مردم مينمايد. پس هر كه پرتو شمع او را ببيند برايش دعاي خير كند. بدين سان عالم با شمعي كه در دست دارد، تاريكيهاي جهل و سرگرداني را از ميان ميبرد.)
اساتيد و دانشمندان ميدانند كه، در واقع پشتيباني مالي و جاني مردم اين امكان را فراهم كرد تا آنان بتوانند با آموزش و تربيت مردم و خدمت به آنان بايد علاوه بر جبران آن، زمينه ساز تداوم و توسعه علوم و فنون بشوند. به اين ترتيب امكان گسترش دانش و انديشه و زمينه سازي براي ورود استعدادهاي ناشناخته و توليد علوم ونوآوري به وجود ميآيد. زيرا صدها نفر بايد وارد فضاي آموزشي دانشگاه و حوزه بشوند ودورههاي مختلف تحصيلي را طي كنند تا سرانجام از ميان آنان ده نفر محقق مخترع، نظريه پرداز و فرهنگ ساز ظهور كند.
رسالت ديگر متفكرين و بزرگان عرصه علم، اجتناب از تجارت علم، سطحي نگري، ركود و تحجر، عوام زدگي، تقليد و كپي كردن و ارائه الگوي آزادي، وارستگي، عشق به خدمت آموزشي است.
تغيير نگرشها و هنجارهاي انحرافي و گرايش دادن به الگوهاي منطقي و در نتيجه تغيير رفتارها و معيارها از طريق آموزش، ممارست، الگو گرفتن از پيشگامان علم و معرفت، و تحمل دراز مدت توسط فرهيختگان و اساتيد صورت ميگيرد. در نمودار زير چگونگي تحول رفتاري و تغييرات اجتماعي و نظريه عمل بخردانه نشان داده شده است.
ـ عقايد بينش و معيارها
ـ گرايش نسبت به رفتارها و هنجارهاي مرتبط
ـ قصد رفتاري و ارزشگذاري و تعيين الگوهاي جديد (آموزش و پژوهش)
ـ رفتارها و هنجارهاي جديد
ـ درك شرايط ومقتضيات (تفكر و نظريهپردازي)
ـ تحول اجتماعي، اخلاقي و رفتاري (جنبش نرمافزاري)
ـ عقايد، بينش و معيارهاي جديد
به اين ترتيب آموزش، تحقيق و نوآوري منشأ تحول در نگرشها، معيارها و رفتارهاي فردي و جمعي و تأثير گذار بر اوضاع اجتماعي ـ مثبت يا منفي ـ خواهد شد.
امام علي عليه السلام در اين زمينه فرمود: «العقول ائمة الافكار، والافكار ائمة القلوب، و القلوب ائمة الحواس، الحواس ائمة الاعضاء».(26)
عقلها هدايت كننده افكار و عقايد، افكار هدايت كننده نيتها و قصدها، نيتها و قلوب هدايت كننده ادارك و حواس و حواس هدايت كننده اعضاء و رفتارهاي انسان ميباشند.
دولت و توليد علم
تحولات طبيعي، جنگها، حوادث و تحولات اجتماعي، ظهور شخصيتهاي استثنايي ـ و به اصطلاح كاريزماتيك ـ پيشرفتها و نوآوريهاي علمي، به تدريج، غير مستقيم و غالبا نامرئي و اصطلاح كاريزماتيك ـ پيشرفتها و نوآوريهاي علمي، به تدريج، غيرمستقيم و غالبا نامرئي و در مواقعي مستقيم، اوضاع و احوال جامعه را تحت تأثير قرار ميدهند.
اما مسئوليت اساسي دولتها هدايت و اداره جامعه به سمت اهداف تعيين شده نظام مورد قبول مردم است، لذا ميبايست با تعيين استراتژي (خطوط مشي اساسي و بلند مدت)، سياستگذاري، برنامه ريزي، به كارگيري ابزارها و شيوههاي صحيح و شايسته، از حركتهاي ناآگاهانه، خود به خودي، بي هدف و بي ثمر جلوگيري نمايد. از اينرو مسئوليت دولتها با افزايش جمعيت، پيچيدهتر شدن وضعيت جوامع، بالا رفتن انتظارات، ضرورت برقراري حاكميت قانون و برقراري نظم و امنيت، دائما رو به افزايش و حساسيت بيشتر است. دولتها موظف ميباشند در كليه امور زندگي انسانها مستقيم و غيرمستقيم نظارت، كنترل و در مواقعي علاوه بر موارد اجتنابناپذير مانند سياست خارجي، امنيت و... دخالت مستقيم و اعمال حاكميت بكنند.
اگر در گذشته مقولاتي نظير آموزش، تحقيقات و توسعه علوم و تكنولوژي، فرهنگ عمومي، بهداشت عمومي و... از مسئوليتهاي اساسي و مستقيم دولتها نبود، امروز به صورت يكي از جديترين و اساسيترين دغدغدههاي دولتهاي بزرگ ـ حتي در جهان سوم ـ شده و بايد پاسخگوي مردم خود در اين زمينهها باشند.
امروز با عناويني نظير خصوصي سازي، واگذاري كارها به مردم، كوچك كردن حجم و سازمان دستگاههاي دولتي، اينگونه مسئوليتها همچنان بر عهده دولتها ميباشد. هر چند كه افراد و گروههايي از مردم بر اساس احساس مسئوليت و ايمان و اعقتاد خود تلاشهايي داشته باشند. زيرا تنوع فعاليتهاي علمي، فناوري، پژوهشي و فرهنگي، ضرورت سرمايه گذاريهاي كلان را ميطلبد كه، تأمين تمامي آنها در توان افراد و گروههاي غيردولتي نيست. نكته مهم و قابل توجه اينست كه سرمايه گذاري و هزينه كردن در اين زمينهها سودآوري و منافع زيادي دارد و در واقع بازگشت سرمايه و هزينه به جامعه تضمين شده و قطعي است. به اين دليل بعضي دولتها اينگونه اعتبارات و هزينهها را در بخش سرمايه گذاريهاي زيربنايي، نه هزينههاي جاري به حساب ميآورند. زيرا استقلال، امنيت و اقتدار ملي با پيشرفتهاي علمي، فني و نوآوري در اين زمينهها گره خورده است.
در سه برنامه پنج ساله توسعه اقتصادي ـ اجتماعي عليرغم حساسيت و اهميت موضوع بودجه ناچيزي به اين بخش اختصاص داده شد. اظهارات مسئولين دستگاههاي ذيربط مبني بر محدود شدن و در مواردي تعطيل شدن بخشهايي از فعاليتهاي پژوهشي، مسألهاي است كه بارها به صفحات مطبوعات هم كشيده شده است.
امنيت و ثبات
موجوديت و موقعيت و به عبارت ديگر بودن و چگونه بودن يك ملت و كشور در ارتباط مستقيم با امنيت ملي و سياستهاي حاكم ميباشد. لذا ملاك و معيار ارزيابي صلاحيت و توانايي دولتها در تأمين دو مقوله تعيين كننده و اساسي مزبور ميباشد. از اينرو دولتها به هيچوجه حق ندارد در اين گونه امور كوچكترين تساهل و يا وادادگي داشته باشند، زيرا در صورت چنين وضعيتي به سرعت از داخل و خارج مورد تهديد و در معرض سقوط قرار ميگيرند.
بخشهاي آموزشي، علمي و تحقيقاتي بيش از ساير بخشها نيازمند امنيت عمومي و ثبات اجتماعي ميباشند. زيرا لازمه اينگونه فعاليتها آرامش، اميد و اطمينان نسبت به ثمر دهي تلاشهاي آنها در آينده ميباشد. لذا دولتها براي تأمين امنيت معمولاً سازش و انعطافي از خود نشان نميدهند، و به اصطلاح با اين مسأله شوخي نميكنند. عوامل مؤثر و غيرقابل انكار در برقراري امنيت عمومي و ثبات زمينه ساز توسعه و گسترش علوم، فنون، هنرها و پژوهشهاي بنيادي و كاربردي عبارتند از:
1ـ حاكميت قانون
2ـ شايسته سالاري
3ـ تعادل و توازن
4ـ هماهنگي دستگاههاي حاكميت
از اينرو براي تحقق انقلاب علمي و جنبش نرمافزاري حذف فردگرايي وخود محوري در تمام سطوح مديريت كشور اجتنابناپذير است.
سياستها و برنامهها
سياستگزاري و برنامه ريزي دولت در توسعه علمي، فرهنگي و آموزشي و خلاصه بخش نرمافزاري حاكميت ايجاب ميكند كه، اولاً با دقت و تأمل و با محاسبه تمامي جوانب و عوامل تأثير گذار و تأثيرپذير باشد. ثانيا مسائل روزمره و جزيي، تداوم و استمرار آنها را تهديد و از نظارت و پيگيري خارج ننمايد.
«... همه كشورهايي كه توسعه پيدا كردهاند علم و نظم و نهاد را پذيرفتهاند. دولت هر چند ثمره فرهنگ است، اما مسئوليتي دارد و آن خوب اداره كردن جامعه است. منظور اين است كه دولت هميشه بايد جلوتر از جامعه حركت كند. بايد قوانين توسعه و مملكت داري در جامعه پياده كند، و بايد به آينده و افق پيچيدهتر و عميقتر بينديشد. مسأله در بسياري موارد جنبه سليقهاي (حزبي و شخصي) ندارد.
در حوزه مسائل علمي امكان انتخاب چندان نيست، كشوري كه بخواهد صنعتي شود، بايد علم را بپذيرد، كشوري كه ميخواهد كشاورزي خود را مكانيزه (و خودكفا) كند، و مشكل بوروكراسي خود را حل نمايد، براي عامه مردم امكانات عمومي ايجاد كند، بايد علم را در صحنه تصميمگيريها وارد سازد و در چارچوب تصميمگيريهاي خود براي شناخت جايي در نظر بگيرد.
... براي پياده كردن آنها قواعد تئوريك و چارچوب علمي ارائه كند و رو به آينده داشته باشد».(29)
مديريت، برنامه ريزي، تصميم سازي و پيگيري، لازمه پيشرفت و به نتيجه رسيدن جريان علم گرايي، نظريهپردازي و تحقيقات است. از علائم عدم گرايش به پژوهش، تصميمگيريهايي است كه مسئولان و مديران بدون مطالعه علمي واقع بينانه و همه جانبه انجام ميدهند.
اگر زندگي مردم، عملكرد دستگاههاي عمومي و حتي تصميمگيري نخبگان مورد بررسي قرار بگيرد، مشخص ميشود كه تحقيق و سنجيده بودن، شيوه متداول بسياري از آنان نيست.
«از مشخصات و ويژگيهاي توسعه فرهنگ پژوهش در هر جامعهاي، ميزان بودجهاي است كه در آن كشور صرف كارهاي تحقيقاتي ميشود. رقم بودجه تحقيقاتي در سالهاي اخير به خوبي نشان ميدهد كه امر پژوهش در نگاه مسئولان كشور نيز از اهميت بالايي برخوردار نيست و در هر كجا كه مشكل اقتصادي پيش آمده، اولين بخشي كه بودجه آن كاهش يا قطع شده است، بخش فرهنگي و پژوهشي كشور بوده است.
بودجه تحقيقاتي كشور ما حتي با كشورهايي مانند هند و آرژانتين قابل قياس نيست، و در شرايطي كه كشورهايي مانند كره 2 درصد توليد ناخالص خود را صرف پژوهش ميكنند، بودجه تحقيقاتي ايران در سال گذشته حدود 4/0 درصد توليد ناخالص ملي كشور بوده است. معاون پژوهشي وزارت علوم افزوده طبق برنامه سوم در سال 81 بايد 75/0 درصد توليد ناخالص ملي به تحقيقات اختصاص مييافت، در صورتي كه اين رقم در سال 81 عملاً به كمتر از 4/0 درصد رسيد... اگر ما نگران آينده كشور هستيم چارهاي جز حساسيت و توجه به پژوهش نداريم.... مسئولان اجرايي (به دليل فردگرايي و خودمحوري) از نتايج تحقيقات هيچ استفادهاي نميكنند.»(30)
بهرحال به دليل هزينههاي بالاي پژوهش و دير بازده بودن و اتلاف اجباري مقدار زيادي وقت و امكانات و حتي بينتيجه بودن بخشي از تلاشهاي تحقيقاتي، دولتها مستقيم و غيرمستقيم در اين زمينه مجبور به دخالت و تقويت و توسعه آن ميباشند. به علاوه براي تأمين زندگي مناسب محققين، بايد سياستها و تصميمات شايسته اتخاذ مينمايند.
جمعبندي و راهكارهاي اجرايي
1. اختصاص بخشي از امكانات و سرمايه مادي و همكاري با مراكز تحقيقاتي و تقويت آنها
2. تأسيس مؤسسات پژوهشي و كمك به محققان و تشويق آنان
3. ترويج فرهنگ علمي، درونزا كردن و بومي كردن تحقيقات و اجتناب از تقليدي و ترجمهاي بودن علوم.
4. برقراري ارتباط، تبادل نظر و انسجام دانشوران و انديشمندان در حوزههاي مختلف علوم و تشكيل انجمنهاي علمي در رشتههاي گوناگون.
ـ سياستهاي راهبردي دولت و راهكارهاي اجرايي به اختصاص چنين است:
1ـ برنامه ريزي و اجرا در جهت گسترش فرهنگ علمي و ارتقاء جايگاه علم و عالم، تعليم، تعلم، تحقيق و نوآوري (اعم از اختراع، نظريهپردازي و كشف)
2ـ ارتباط، هماهنگي و همكاري دانشگاه، صنعت و دولت.
3ـ ارتقاء علمي و كيفي كردن تعدادي از مراكز آموزش عالي و تحقيقات فنآوري و پژوهش در علوم انساني و اجتناب از كميت كردن در مراكز مزبور.
4ـ بررسي و ادغام نظام آموزشي حوزه و دانشگاه و حذف دوگانگي در علوم انساني و هماهنگ كردن با اهداف و ويژگيهاي نظام
5ـ تقويت وضعيت مالي، افزايش امكانات و تدوين مقررات و آيين نامهها و حذف بوروكراسي حاكم در مراكز پژوهشي و حل مشكلات اداري آنها
6ـ همكاري علمي در نوآوري و توليد دانشهاي جديد با انديشمندان جهان اسلام
7ـ به كارگيري و فعال كردن رسانهها به ويژه مطبوعات براي طرح موضوع جنبش نرمافزاري و اهداف آن و فرهنگ سازي در اين زمينه.
8ـ تشكيل كميته ويژه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي و پيگيري مسائل وامور مرتبط با موضوع و اتخاذ تصميمات شايسته در مراكز سياستگذاري وتصميمگيري به ويژه ارتباط و همكاري دولت، دانشگاه و صنعت.
9ـ سرمايه گذاري و هزينه كردن در زمينه گسترش و ارتقاء دانش و صنعت رايانه و ارتباطات و آموزش عمومي آن.
اميد است با تداوم اينگونه تلاشها و طرح اينگونه موضوعات و همكاري مجموعه عوامل و دستگاههاي ذيربط، در سالهاي آينده شاهد تحولاتي اميد آفرين و احياي عميق مباني علمي ـ توحيدي اسلام باشيم.
فهرست منابع
1ـ قرآن كريم
2ـ نهج البلاغه
3ـ امام خميني (ره)، روح الله: «وصيتنامه سياسي ـ الهي»، از انتشارات وزارت ارشاد اسلامي چاپ اول، 1368، تهران.
4ـ الحياة، محمد رضا حكيمي، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، سال 1358.
5ـ «جا به جايي در قدرت» الوين نافلر، ترجمه شهيندخت خوارزمي، از انتشارات خوارزمي، تهران، 1374.
6ـ «سيطره جهاني» ريچارد بارنت، ترجمه مصطفي قريب، از انتشارات هاشمي، تهران، 1363.
7ـ «نقش تفكر در توسعه اقتصادي و اجتماعي، نوشته دكتر حسين پيرنيا، از انتشارات دانشكده حقوق، دانشگاه تهران، 1347.
8ـ «ترجمه گزيده كافي»، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1361.
9ـ «عقلانيت و آينده توسعه يافتگي ايران»، دكتر محمد سريع القلم، ناشر: مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات خاورميانه، چاپ اول تهران، 1380.
پي نوشت :
1. استاد دانشگاه
2. سوره زمر، آيه 9. استفهامي بودن آيه هم تأكيد اهميت موضوع و هم ضرورت به كارگيري تفكر براي درك آن را ميرساند.
3. «وصيتنامه سياسي ـ الهي امام خميني(ره)»، انتشارات وزارت ارشاد، چاپ اول، 1368، ص 27
4. منظور از علم در اين نوشتار دانايي (Knowledge) ميباشد.
5. در دهه گذشته 1% درآمد ناخالص ملي حداكثر ميزاني بود كه دولتهاي پيشرفته صنعتي به اين امر اختصاص ميدادند ولي اكنون 2% درآمد ناخالص ملي هدف قرار گرفته و بعضي از كشورها از جمله ژاپن به آن نزديك شدهاند.
6. تافلر، الوين: «جابهجايي در قدرت»، ترجمه شهيندخت خوارزمي، از انتشارات خوارزمي، چاپ پنجم، 1374، ص 246 و 248.
7. به قول سعدي عليه الرحمه: «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري»
8. سوره نحل، آيه 14.
9. بارنت، ريچارد: «سيطره جهاني»، ترجمه مصطفي قريب، از انتشارات هاشمي، تهران، 1363، ص 231.
10. نهجالبلاغه، ترجمه «فيضالاسلام»، كلام 91، ص 1128.
11. سوره طه، آيه 114، پروردگار! علم مرا بيفزا.
12. ر. ك. به «نقش تفكر در توسعه اقتصادي و اجتماعي»، نوشته «دكتر حسين پيرنيا»، از انتشارات دانشكده حقوق دانشگاه تهران. چاپ اول، 1374.
13. سوره يونس، آيه 100.
14. سوره آل عمران، آيه 191.
15. گزيده كافي، ج 1، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ 1361. ص 32، حديث 8.
16. دكتر سريعالقلم، محمود: «عقلانيت و آينده توسعهيافتگي ايران»، ناشر: مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات خاورميانه، سال 1380، چاپ اول، ص 142.
17. استراتژي امريكا در قرن بيست و يكم، تسلط بيچون و چرا بر جهان و شكل دادن به نظام تك ابرقدرتي و حذف تمامي ساختارهاي بينالمللي، از طريق «دموكراتيزه كردن حكومتها و پياده كردن فرهنگ و ارزشهاي امريكايي» ميباشد.
18. الحياة، ج 1، ص 4.
19. ترجمه گزينه كافي، ص 35، حديث 11.
20. «وصيتنامه امام خميني(ره)»، ص 22.
21. پاسخ مقام معظم رهبري به نامه پژوهشگران حوزه علميه قم.
22. براي مطالعه و تحقيق به كتاب «انسانشناسي» نوشته «آيت الله حائري شيرازي» مراجعه شود.
23. وصيتنامه امام (ره)، ص 25.
24. حكيمي، محمدرضا: «الحياه»، ج 1، چاپ دوم، سال 1358، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، ص 40.
25. بحارالانوار، جلد دوم، شماره 4.
26. الحياه، ج 1، ص 44.
27. منظور از دولت مجموعه دستگاههاي حاكميت يك نظام نه فقط قوه مجريه ميباشد.
28. قطعا خداوند تمامي آنچه را كه در يك قوم و ملت است دگرگون نميكند، مگر آنكه آن ملت تمامي آنچه را كه در خود دارند (فرهنگ عقايد، روابط و معيارها) تغيير دهند. سوره رعد: آيه 11
29. عقلانيت و آينده توسعه يافتگي ايران، ص 127.
30. روزنامه كيهان، شماره 17834، 23 آذر 82، ص 5.