فرهنگ، سياست و توليد علم

انسان تنها موجودي است كه به علت برخورداري از عقل، قدرت تفكر، استنتاج، كشف و نوآوري مي‏تواند براي شناخت خود، جهان، جامعه و برقراري روابط با آنها تلاش و موفقيت‌هايي به دست آورد. از طرف ديگر لازمه غلبه بر دشمن برخورداري از سلاح علم، تفكر، تدبر و محاسبه است. هرجامعه كه از فرهنگ علمي و پشتيباني حاكميت از علم و پژوهش برخوردار باشد، زمينه‏هاي جهش و ارتقاء وضعيت را دارد و در صورتي كه با ايمان به خدا و
دوشنبه، 11 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرهنگ، سياست و توليد علم
فرهنگ، سياست و توليد علم
فرهنگ، سياست و توليد علم

نويسنده: جواد منصورى

انسان تنها موجودي است كه به علت برخورداري از عقل، قدرت تفكر، استنتاج، كشف و نوآوري مي‏تواند براي شناخت خود، جهان، جامعه و برقراري روابط با آنها تلاش و موفقيت‌هايي به دست آورد. از طرف ديگر لازمه غلبه بر دشمن برخورداري از سلاح علم، تفكر، تدبر و محاسبه است.
هرجامعه كه از فرهنگ علمي و پشتيباني حاكميت از علم و پژوهش برخوردار باشد، زمينه‏هاي جهش و ارتقاء وضعيت را دارد و در صورتي كه با ايمان به خدا و ارزش‌هاي الهي پيوند داشته باشد، مي‏تواند در جهت انساني و ارزش‌هاي متعالي و ارتقاء كيفي زندگي حركت كند.
لازمه هرگونه توسعه و پيشرفتي تحول در عقايد، فرهنگ عمومي و معيارهاي مبتني بر توليد علم و نظريه‏پردازي مي‏باشد. جنبش نرم‏افزاري در واقع حاصل رواج تفكر علم مداري، شايسته سالاري و حاكميت قانون و ارزش‌ها است. از اين رو عقلانيت، برنامه‏ريزي، نظم و امنيت، از لوازم تحقق چنين حركتي مي‏باشد.
نظام آموزشي و محتواي دروس، جهت‏گيري‏ها و سياست‌هاي اداري و فرهنگ عمومي بالاترين و مهمترين تأثيرگذاري و تأثيرپذيري را بر جريان توليد علم، جايگاه عالم و محقق، در نتيجه تحولات مثبت يا منفي جامعه و حكومت دارند. لذا شناخت ابعاد مثبت و منفي و چگونگي برخورد و اصلاح نظام آموزشي اجتناب‏ناپذير است.
در جهان آفرينش انسان موجودي منحصر به فرد است كه از جمله ويژگي‏هاي او كمال‏جويي، ارتقاطلبي و رشد و پويايي است.
از اين رو براي حركت در مسير خواسته ذاتي، طبيعي، فطري خود بهره‏گيري از عقل، تفكر، تعقل و تدبر را اجتناب‏ناپذير، و بهره‏گيري از علم، آگاهي، تحقيق و پژوهش لازمه اين حركت، و نوآوري، كشف و اختراع را نتيجه، و ارتقاء وضعيت خود را هدف قرار داده است.
از سوي ديگر براي غلبه بر طبيعت و مقابله با تعارضات انساني ـ اجتماعي نيازمند شناخت كليه تهديدات و موانعي است كه، حركت او را به سمت هدف كند يا متوقف مي‏كند. از اين‌رو دشمن‏شناسي اعم از دشمنان موجوديت و سلامت او و يا دشمنان موقعيت و منافع و مصالح او ايجاب مي‏كند هر چه بيشتر به سلاح علم و آگاهي، ابزارها و كاربردهاي آنها مسلط و مجهز شود. لذا هر چه انسان دشمنان خود را بهتر بشناسد، و راه‏هاي مقابله با آنها را به خوبي بياموزد و ابزارهاي لازم فراهم نمايد و آنها را در بهينه‏ترين شيوه به كار گيرد، به همان نسبت به دوام موجوديت، قوت و قدرت، هويت و حيثيت و بالاخره ارتقاء وضعيت خود مي‏رسد.
و اين است معناي آيه قرآن كريم كه فرمود: «هَل يَستَوي‏الذينَ يَعلمون وَالذين لا يَعلَمون، انّما يَتَذكر أُولوالألباب»(2)
قطعا كساني كه مي‏دانند و مي‏فهمند با كساني كه نمي‏دانند ـ نه در بودن و نه در چگونه بودن خود ـ برابر نيستند، زيرا درك تمامي ابعاد و صحنه‏هاي حيات بشري و برخورد سنجيده و هدفدار، نيازمند شناخت عميق و داشتن تحليل دقيق از روند قضايا و آثار و تبعات آنهاست. اين اصل بسيار مهم را فقط انديشمندان و خردمندان متوجه مي‏شدند.
از ويژگي‏هاي جهان‏بيني اسلام واقع‏بيني و درك قوانين حاكم بر جهان و جوامع است، و لذا «علم مدار»، «عقل گرا» و «تفكر بنياد» و دشمن «تحجر»، «تبعيت كوركورانه» و «تصلب در شكل و قالب‌ها» است.
با مطالعه اجمالي تاريخ تمدن‏ها، ظهور و افول آنها، مشخص مي‏شود كه دو عامل بيش از عوامل ديگر تعيين‏كننده و سرنوشت‏ساز بوده است. اول موقعيت و ارزش علم، عالم، تعليم و تحقيق و در نتيجه نوآوري، ابداع و بالاخره قدرت ناشي از آن، و عامل دوم كه بي‏ارتباط با آن نيست، ايمان، اخلاق و جهان‏بيني حاكم مي‏باشد. لذا دو بال علم و ايمان در دراز مدت تعيين‏كننده وضعيت و چگونگي حركت صعودي يا نزولي تمدنها، دولتها، انقلابها و نظامهاي سياسي ـ اجتماعي بوده است.
هيچ تحول مثبت، سازنده و بنيادي در جهت ارتقاء و كمال انسان (تأكيد بر ارتقاء و كمال نه توسعه به معناي متعارف، كه نيازمند تحقيق مستقلي است) شكل نمي‏گيرد و ريشه‏دار نمي‏شود، مگر اينكه جريان عمومي و ارزش‏گذاري فردي و اجتماعي، برنامه‏ريزي‏ها، قانونگذاري‏ها و سياستگذاري بر مبناي علم و تحقيق و با تكيه بر نوآوري‏ها، توليد علم و يافته‏هاي جديد باشد.
امام خميني(ره) در وصيت‌نامه سياسي ـ الهي خود در اين زمينه چنين مي‏گويد: «... بدانيد مادام كه در احتياجات صنايع پيشرفته، دست خود را پيش ديگران دراز كنيد و به دريوزگي عمر را بگذرانيد، قدرت ابتكار و پيشرفت در اختراعات در شما شكوفا نخواهد شد، و به خوبي و عينيت ديديد كه در اين مدت كوتاه پس از تحريم اقتصاد، همانها كه از ساختن هر چيز خود را عاجز مي‏ديدند، و از راه انداختن كارخانه‏ها آنان را مأيوس مي‏نمودند، افكار خود را به كار بستند و بسياري از احتياجات ارتش و كارخانه‏ها را خود رفع نمودند، و اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي، تحفه‏اي الهي بود كه، از آن غافل بوديم. اكنون اگر دولت و ارتش كالاهاي جهانخواران را خود تحريم كنند، و به كوشش و سعي در راه ابتكار بيفزايند، اميد است كه كشور خودكفا شود، و از دريوزگي دشمن نجات يابد.» (3)

توليد علم

اصطلاح توليد علم گفتمان جديد و متناسب با تحولات اخير در صحنه جامعه بشري است. زيرا در گذشته روند تدريجي افزايش و گسترش دامنه علوم به اندازه‏اي كند بود كه مقوله توليد علم (4) چندان مفهوم و اعتباري نداشت. اما در سه قرن اخير، علم بيش از گذشته در شكل‏گيري قدرت، ثروت، رفاه و بالاخره تحولات گوناگون فرهنگي و اجتماعي ايفاي نقش كرده است. به گونه‏اي كه علم به صورت مستقل يكي از فاكتورها و عوامل تأثيرگذار در سطح بين‏المللي مورد توجه قرار گرفته و يكي از مقولات محوري در اقتدار ملي و استقلال، توليد، رفاه، امنيت و دفاع شده است به گونه‏اي كه از جمله شاخص‏ها و معيارهاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و موقعيت، اعتبار و جايگاه بين‏المللي هر كشور ميزان توليد علم، نوآوري و نظريه‏پردازي و مطرح بودن در صحنه‏هاي علمي، پژوهشي و اختراعات و ميزان سرمايه‏گذاري ملي در اين زمينه مي‏باشد. (5)
«در عصر دودكش‌ها (اشاره به انقلاب صنعتي) فرض بر اين بود كه كارگران و كارمندان چندان چيز مهمي نمي‏دانند و اطلاعات مربوطه يا هوش را تنها مي‏توان از مديريت بالا يا شمار اندكي از كاركنان دريافت كرد، نسبت نيروي كاري كه به كارپردازش دانايي اشتغال داشت بسيار كم بود.»
به عكس، امروزه ما مي‏بينيم كه هدف بيشتر آنچه در درون بنگاه (مؤسسه) اتفاق مي‏افتد، تازه كردن و از نو پر كردن مخازن دائما در حال زوال دانايي (نوآوري) و خلق دانش تازه (توليد علم) براي افزودن بر آن، و ارتقاي داده‏هاي ساده به اطلاعات و دانايي است.
«كاركنان براي دستيابي به اين هدف همواره به كار «واردات» و «صادرات» و «انتقال» داده و اطلاعات مشغولند... در جهان فردا وقتي قدر و ارزش منابع دانايي به عنوان مهمترين منبع شناخته شد، دادن پاداش و تشويق كاركنان، يا حداقل بخشي از آن، براساس موفقيت هر فرد در افزودن ارزش به ذخاير دانايي شركت صورت خواهد گرفت. به نوبه خود مي‏توان انتظار داشت كه براي كنترل دارايي‏هايي كه ماهيت اطلاعاتي دارند و فرايندهايي كه آنها را به وجود مي‏آورند، منازعاتي حتي پيشرفته و متعالي‏تر درگيرد».(6)
اقتصادانان معمولاً عوامل توليد را به طبيعي و انساني تقسيم مي‏كنند و براي كار انسان نقش اصلي قائلند، و جامعه‏شناسان نيز اساس تحولات اجتماعي را انسان و توانايي‏هاي او مي‏دانند. در واقع آگاهي انسان محور و اصل در تحول مي‏باشد، زيرا عوامل طبيعي مانند آب، زمين، منابع زيرزميني و... تماما در اختيار. در تصرف انسان است تا براساس علم و اراده و هدفي كه انتخاب كرده است، آنها را به كار گيرد. (7)
قرآن كريم در آيات متعددي به اين واقعيت اشاره و از جمله مي‏فرمايد: «و هوالذي سخر البحر لتأكلوامنه لحما طريا و تستخرجوا حليه تلبسونها وتري‏الفلك مواخر فيه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون» (8)
«خداوند دريا را در تصرف شما قرار داد براي اينكه از گوشتش بخوريد و از آن زيورهاي زيبا براي اينكه بر خود بپوشانيد بدست آوريد، و كشتي‏ها را بر روي آن به حركت درآوريد و در مسافرت و تجارت از امكاني كه خداوند براي شما فراهم كرده بهره گيريد و با درك اين جريان شما به خوبي عمل كنيد».
متأسفانه در حال حاضر بسياري از مسلمانان مصرف كننده و تماشاگر توليدات علمي، نظريه‏پردازي‏ها و نوآوري‏هاي ديگران نه تنها در علوم مادي و طبيعي بلكه در علوم انساني و اجتماعي، كه خودشان روزي تغذيه‏كنندگان علمي جهان و غلبه‏كنندگان بر تمامي نظام‏هاي فرهنگي، حكومتي و ديني بوده‏اند. به عبارت ديگر عمل‏كنندگان و تلاشگران در راه اجراي فرامين قرآن نمي‏باشند.
نتيجه چنين وضعيتي وابستگي شديد اقتصادي ـ صنعتي، سلطه‏پذيري سياسي ـ فرهنگي، انزواي علمي و مشكلات اداري ـ اجتماعي در دو قرن اخير بوده است، معيارها و شيوه‏هاي زندگي و آنچه كه معروف به توان غرب سرمايه‏داري است، به صورت وارداتي و تحميلي در جهان اسلام حاكميت دارد!
در ادامه اين وضعيت در سالهاي اخير نظريه «انتقال تكنولوژي» مطرح شده و بحث‏هاي زيادي را برانگيخته، كه در واقع يكي از طرح‏هاي فريب و بازدارنده است. هدف واقعي از اين نظريه ادامه سلطه اقتصادي و تحميل وابستگي، به كشورهاي وارد كننده است. در حقيقت تا زماني كه زمينه‏هاي ظهور و بروز خلاقيت‏هاي فكري، توليد علم، تحقيق و پژوهش به وجود نيايد، هرچه كه وارد شود، مصرفي و موقتي و تحميلي خواهد بود و كمكي به رشد و ارتقاء كمي و كيفي سطح زندگي مادي و معنوي آنان نخواهد كرد. آخرين و پيچيده‏ترين تكنيك كه در اختيار كشوري قرار مي‏گيرد، با گذشت زمان ارزش خود را از دست مي‏دهد و غيراقتصادي و در مواردي غيرقابل توجيه و زيان‏آور مي‏شود. در نتيجه تكنيك و ابزار جديدتري موردنياز است، و اين جريان و وابستگي ناشي از آن همچنان ادامه دارد! مگر آنكه مديريت و برنامه‏ريزي قوي و علمي بتواند رشد و توسعه همان تكنولوژي و فن‏آوري را در زمينه‏هاي مختلف گسترش و بهره‏گيري از آن را براي ابزارهاي پيشرفته‏تر و كارآمدتر پي‏گيري كند.
در زمينه علوم انساني و اجتماعي نيز مشابه چنين وضعيتي ديده مي‏شود. زماني نظريه‏اي را ارائه و تمامي رويكردها و جهت‏گيري را شكل مي‏دهند و چندي بعد نظريه‏اي جديد و باطل‏كننده نظريه قبل عرضه و به كشورهاي ديگر صادر مي‏شود! آنچه در طول دو قرن گذشته شاهد بوده‏ايم ظهور نظريه‏هاي متنوع همراه با مدهاي رنگارنگ در هر زمينه از اروپا و امريكا، مانند انواع خوردنيها و پوشيدني‏ها صادر و صدور آنها به عنوان بهترين، عالي‏ترين و مناسب‏ترين ايده و كالا و مصرف آنها در كشورهاي تحت سلطه بوده است.
«شركت‏هاي جهاني «انتقال تكنولوژي» به كشورهاي فقير را، موكول به شرايطي مي‏كنند كه خود موجب مشكلاتي براي اين كشورها مي‏شود. بررسي 409 قرارداد مربوط به انتقال تكنولوژي بين شركت‏هاي جهاني و شركتهاي وابسته در اكوادور، بوليوي،... نشان مي‏دهد كه تقريبا 80 درصد اين قراردادها استفاده از تكنولوژي انتقال يافته براي صادرات را به كلي ممنوع مي‏كند». (9)
امام علي‏بن ابيطالب عليه‏السلام فرمود: «ليس الخيران تكثر مالك و ولدك ولكن الخيران تكثر علمك و ان يعظم حلمك» (10)
(خير و خوشايند بودن اين نيست كه ثروت و فرزند را زياد كني، بلكه مطلوب‏تر و خوشايندتر اين است كه بر علمت بيافزايي و حلمت را زياد كني.)
در اين كلام، خير در علم و بردباري خلاصه شده و نظير چنين بياني در آيات متعددي از قرآن كريم از جمله «ربِّ زدني علما»(11) نيز مطرح شده است. زيرا كه ناداني و و ضعف مقدمه اسارت است. اين برداشت از «خير» در تعارض آشكار با برداشتهاي مادي جوامع غربگرا و استعمارزده مي‏باشد. زيرا در اين جوامع علم به صورت ابزاري براي سلطه، نه وسيله‏اي براي ارتقاء، رشد و هدايت آنان است.

تفكر و توليد علم

آموختن و انباشت و تكرار مكرر علم، ثمرات و آثار محدودي دارد، زيرا در اين حالت دانسته‏هاي قبلي به ديگران منتقل شده بدون آنكه توجهي به تحولات و دگرگوني‏هاي عيني و بيروني شده باشد. به عبارت ديگر همچنانكه شرايط اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي و حتي اوضاع طبيعي و آب و هوايي دچار تحول و دست خوش تغيير مي‏شوند و همانطور كه مطالب جديدي از جهان كشف مي‏شود، شايسته است كه مطالعه مستمر و دائمي، كشف علل و عوامل، درك آثار و پي‏آمدهاي آن براي هر يك از محققين و دانش پژوهان رشته‏هاي مختلف علوم به صورت ارزش و قابل ستايش و مورد تشويق باشد.
تفكر و تعقل و تدبر سه واژه تقريبا مشابه و مترادفي هستند كه از ويژگي‏هاي اختصاصي انسان و دقيقا در راستاي هدف كمال‏طلبي و براي ارتقاي وضعيت زندگي به او هديه شده است.
هرگونه استدلال و فهم ريشه‏ها و علل وقوع پديده‏ها، كشف راه‏حل معضلات و مشكلات و شكستن بن بست‏ها تابعي از تفكر و تعقل و به كار گرفتن قدرت فكر و عقل مي‏باشد. بازشناسي و باز تعريف پديده‏هاي جديد، راهيابي و خروج از وضعيت نامطلوب و حركت به سمت وضعيت مطلوب، تبيين و تحليل واقعيت‏ها و به ويژه آينده‏نگري و پيش‏گيري از روندهاي خطرناك و تهديدآفرين، نيازمند شناخت دقيق قوانين حاكم بر جامعه و جهان و شناخت روندهاي اجتماعي است. رسيدن به چنين شناختي و ارائه راهكارهاي شايسته نيازمند تفكر و تعقل و تدبر است.(12)
از جمله بحث‌هاي اساسي در زمينه درك و شناخت واقعيت‏ها، هدايت و رشد و از جمله توسعه اقتصادي ـ اجتماعي، نقش تفكر و تحقيق مي‏باشد. در قرآن كريم ده‏ها آيه و همچنين روايات زيادي، در ضرورت و امر به تفكر، تعقل و تدبر وجود دارد كه، اگر مسلمانان به مقتضاي آنها عمل مي‏كردند، قطعا پيشرفته‏ترين علوم و جوامع بشري از آنان بود. از جمله مي‏توان به موارد زير اشاره كرد.
1 ـ «و يجعل الرجس علي‏الذين لا يعقلون»(13)
(خداوند پليدي و تنگي را براي كسانيكه تعقل نمي‏كنند و عقلانيت ندارند قرار داده است.)
2 ـ «... و يتفكرون في خلق‏السموات و الارض، ربنا ما خلقت هذا باطلاً»(14)
(از جمله علائم مؤمنين اينست كه در خلقت آسمانها و زمين تفكر مي‏كنند و اعتراف مي‏كنند كه خدايا اين جهان را بي‏هدف و بيهوده خلق نكرده‏اي. جهان طبق طرح و قانون و هدفدار خلق شده است)
3 ـ امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: «لوددت ان اصحابي ضربت رؤوسهم بالسياط حتي يتفقهوا» (15)
مسلما دوست دارم كه با تازيانه بر سر يارانم بكوبند تا به خوبي و عميقا بياموزند.
ملتي كه مصرف‏كننده تفكرات، تحقيقات، دستاوردهاي علمي و فكري ديگران باشند و از خود آفرينش، خودجوشي، توليد و خلاقيت نداشته باشد، و منتظر است تا ديگران چه مي‏گويند و چه مي‏خواهند، چنين ملتي هيچ آينده‏اي جز اسارت و عقب‏ماندگي و ذلت ندارد.
هنگامي كه عقل و علم حاكم نباشد و اداره امور و برنامه‏ريزي‏ها با احساس كور، تعصب و بدون محاسبه همراه شود، پيشرفت و ارتقاء وضعيت نخواهد بود بر پايه چنين برداشتي، تفكر، تعقل و تحقيق و پژوهش بايد آنچنان گسترده و حاكم باشد كه كليه امور بر مبناي استدلال محاسبه، برنامه و علت‏يابي و آينده‏نگري شكل گيرد و به اجرا درآيد و از لوازم و ضرورتهاي اوليه و بنيادي حركت فردي و جمعي به سمت اهداف تعيين شده باشد.
«يكي از شيوه‏هاي تمايز ميان جهان صنعتي و جهان سوم كه، اولي محاسبه و بهره‏برداري علمي از آن را در تمامي شؤون زندگي اعمال كرده و ديگري در آن به درجات مختلف ضعيف است، و جهان صنعتي از طريق «نهادينه كردن محاسبه» بر جهان سوم مسلط شده است. هنگامي كه محاسبه اصالت يافت، به طور منطقي متد و روش اصالت مي‏يابد... بنابراين ذهن محاسبه‏گر يك ذهن متديك و روش‏شناس است... محاسبه روش، كاربرد، افزايش توليد (و در نتيجه قدرت) و تسلط سياسي همه با تسلسل منطقي به دنبال هم (و تشديدكننده يكديگر) قرار گرفتند». (16)

فرهنگ و توليد علم

فرهنگ عصاره زندگي اجتماعي است و در تمامي افكار، اهداف، معيارها و ارزش‏گذاري‏ها، فعاليت‏هاي فردي و اجتماعي انسان منعكس مي‏شود. براساس اين تعريف انسان با اتكاي به فرهنگ، با جهان و جامعه برخورد مي‏كند.
بنابراين چگونگي تفسير قضاياي جهان، راههاي تغيير شرايط در جهت اهداف، بستگي به ديدگاه‏هاي فرهنگي دارد. انسان و فرهنگ در يكديگر تأثير متقابل دارند. اوضاع و شرايط تا حدود زيادي معلول عوامل فرهنگي و از طرف ديگر، دگرگوني‏هاي فكري و فرهنگي تابعي از شرايط اجتماعي و مادي است.
جنبه‏هاي مادي فرهنگ سريعتر منتقل و جوامع را تحت‏تأثير سخت‏افزاري قرار مي‏دهد. اما اين انتقال براي تأثير بر تمامي ابعاد فرهنگي كافي نيست. افكار، عقايد، معيارها و تمايلات در كوتاه مدت دگرگون نمي‏شوند. اين فاصله زماني ميان تحولات سخت‏افزاري و دگرگوني‏هاي فرهنگي و نرم‏افزاري را «عقب‏ماندگي فرهنگي» مي‏گويند.
بسياري از كشورها (از جمله شيخ‏نشين‌هاي حاشيه خليج‏فارس) در كنار ابتدايي‏ترين شكل زندگي فرهنگي، از آخرين وسايل پيشرفته الكترونيكي و ساختمان‏هاي بسيار مجهز و گران استفاده مي‏كنند. آنها در حالي مصرف‏كننده آخرين دست‏آوردهاي مادي و صنعتي ديگران مي‏باشند كه داراي فرهنگ كاملاً متفاوتي با جامعه و فرهنگ توليدكنندگان كالاهاي مزبور مي‏باشد.
با توسعه و شتاب گرفتن ارتباطات و افزايش مبادلات، طبعا نقش و قلمرو فرهنگ و ابعاد آن گسترده و تأثيرگذاري آن سريع و عده‏اي مي‏خواهند به تدريج پديده‏اي جهاني شود. وضعيت حال و آينده به گونه‏اي است كه در بسياري از تحولات فرهنگ تعيين‏كننده و سرنوشت‏ساز شده است.
اگر در گذشته نظريات و رويكردهايي مبني بر روبنا بودن فرهنگ و تأثيرپذيري از جنبه‏ها و ابعاد ديگر اجتماعي وجود داشت، رويكرد امروز توجه ويژه به نقش، اهميت و قلمرو فرهنگ و قدرت توليد علم و چگونگي تأثيرگذاري و نفوذ در ساختار حكومتها و تأثيرپذيري و نيازهاي آن مي‏باشد.
فرهنگ و قدرت توليد علم به عاملي بين‏المللي تبديل شد كه، در تحولات مهم سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايفاي نقش مي‏كند، و در كشورهاي صنعتي به عنوان يكي از بزرگترين زمينه‏هاي رشد و توسعه و عامل تداوم و گسترش سلطه مي‏باشد. (17)
فرهنگ عمومي در عرصه‏هاي علوم و تكنولوژي، ارتباطات و سياست مطرح و نفوذ خود را نشان مي‏دهد. سرمايه‏گذاري كمپاني‏هاي نفتي در زمينه فرهنگ و تلويزيونهاي جهاني، مراكز علمي و پژوهشي، دانشگاه‏ها و مطبوعات، توليد وسايل و ابزارهاي علمي و تحقيقاتي و به كارگيري آنها در بسياري از زمينه‏هاي آموزشي، فرهنگي و تربيتي، جهت تقويت و گسترش فرهنگ علمي، نشانه‏اي از نقش فرهنگ عمومي در رسيدن به اهداف سياسي و اقتصادي است.

ويژگي‏هاي فرهنگ علمي

توليد علم و فرهنگ علمي ارتباط مستقيم با فرهنگ عمومي، ديدگاه‏ها و سياست‏هاي حاكميت دارد. فرهنگ علمي زماني به صورت يك جريان عمومي و ملي در مي‏آيد، كه براي مردم و يا لااقل اكثريت آنان قابل فهم و مورد قبول قرار گرفته باشد. مهمترين ويژگي‏هاي فرهنگ علمي عبارتست از:

1 ـ ارزش بودن تفكر علمي

تفكر علمي، داشتن توان درك پديده‏هاي پيچيده، كشف روابط، قانونمندي‏ها و فرايندها است. شخصي كه توان و تأمل تفكر لازم براي شناخت پديده‏ها، فرآيندها و سلسله علل و معلولها را نداشته باشد، قادر نيست كه نظم علمي يا تئوريك را كشف و توليد علم يا نظريه‏پردازي كند. وجود افراد زيادي كه چنين توانايي و همتي دارند، جامه را قادر مي‏سازد كه به تدريج با اختراعات، نوآوري و ابتكار، پيشرفت و توسعه را شتاب دهند.
امام صادق(ع) فرمود: «انما يهلك الناس لانهم لايسألون».(18)
(مردم از اين جهت‏رو به تباهي و سقوط مي‏روند كه تحقيق، كنجكاوي و پرسشگري ندارند.)
امام علي(ع) فرمود: «تفكرك يفيدك الاستبصار و يكسبك الاعتبار».(19)
«تفكر تو توليد كننده شناخت و بينش و اعتبار دهنده به تو است».

2 ـ قدرت علمي

تقويت توان علمي و نوآوري نيازمند قدرت فكري و كشف پديده‏ها و موضوعات جديد است. پژوهشگري كه مي‏خواهد افقهاي جديد و نظريه‏هاي دقيق ارائه كند، لزوما بايد كار نظري و تئوريك بكند. و عالمي كه صاحب بينش باشد مي‏تواند در مسير ايجاد قالبها و و چهارچوبهاي نظري قدم بگذارد، و از درون آنها به طرف شناختهايي پيچيده حركت كند. زيرا توليد علم، نظريه‏پردازي و نوآوري به عنوان مخرج مشترك تمامي علوم به ويژه علوم انساني مي‏باشد. كساني كه در علوم انساني توانسته‏اند تغيير و تحولي به وجود آورند، داراي پشتوانه نظري و فكري قوي و عميق بوده‏اند.
امام خميني (ره) عنايت ويژه‏اي به تحقيق، تتبع، نوآوري داشت و با وجود موقعيت و شرايط ويژه كشور، در وصيتنامه خود، با درك و اهميت موضوع و با هوشياري قابل ستايشي نوشت:
«لازم است علما و مدرسين محترم نگذارند در درسهايي كه مربوط است، و حوزه‏هاي فقهي و اصولي از طريقه مشايخ معظم ـ كه تنها راه براي حفظ فقه اسلامي و فقاهت است منحرف شوند.
و كوشش نمايند كه هر روز به دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيق افزوده شود، و فقه سنتي كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدفين است محفوظ بماند و تحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد، و البته در رشته‏هاي ديگر علوم، به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامه‏هاي تهيه خواهد شد و رجالي در آن رشته تربيت بايد بشود».(20)

3 ـ توان توليد فكر و نظريه

پژوهشگر و دانش‌پژوه توانا و موفق كسي است كه بتواند معلومات و مشاهدات خود را جمع‏بندي و با استدلال، استنتاج جديد به دست آورد. چنين فرهنگ و روحيه‏اي از مشاهدات و تفكرات خود تركيب و تحليل جديدي ارائه مي‏كند توان قياس و استقراء دارد. تربيت چنين افرادي نيازمند تلاش ويژه و نظام آموزشي خلاق مي‏باشد.

4 ـ شخصيت علمي

پژوهشگر و عالم موفق كسي است كه اعتماد به نفس و پشتوانه شخصيتي و علمي او را نيرومند و مقاوم كرده، به گونه‏اي كه به فرهنگ مخالفت و فرهنگ موافقت مجهز و از چگونگي برخورد با انديشه و آزادي انديشه، نگراني ندارد و به اين جريان آگاه و معتقد است.
شخصيت علمي جداي از كار علمي و تحقيقي نيست، و پژوهشگري كه از اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند معمولاً تفكر و توان و قدرت توليد علمي بيشتري دارند.
چنين شخصيتي تواضع و فروتني اخلاقي و علمي را جزيي از شخصيت خود مي‏داند، و خود را و نظراتش را مطلق نمي‏كند و به آنها فخر فروشي و تكبر نمي‏كند. همراهي علم و اخلاق صرفا جنبه تزييني و نمايشي، فردي و جزيي ندارد، بلكه ضرورت و شايستگي ايجاب مي‏كند كه براي ارتقاء علمي، نقد پذيري، جامعه گرايي، جمع نظرات، دوري از خصلت‏هاي تكبر، فردگرايي و استبداد رأي، اخلاق و فرهنگ عمومي و گفتمان غالب بشود.
«آن روز كه سهم «آزادي»، سهم«اخلاق» و سهم «منطق» همه يكجا و در كنار يكديگر ادا شود، آغاز روند خلاقيت علمي و فرهنگي و تفكر بالنده ديني در اين جامعه است، و كليد جنبش توليد نرم‏افزار علمي و ديني در كليه علوم و معارف دانشگاهي و حوزوي زده شده است».(21)

نظام آموزشي

آموزش مؤثرترين عامل شكل دادن به شخصيت و هويت افراد و جامعه در دراز مدت مي‏باشد. رويكرد كشورهاي پيشرفته نسبت به آموزش با وجود سرمايه گذاري زيادي كه در دو قرن گذشته داشته‏اند اين است كه، براي حفظ برتري و پيروزي در رقابت و تداوم حيثيت و اعتبار سياسي، اقتصادي، فرهنگي و بين‏المللي، توجه ويژه به نظام آموزشي و دستگاه‏هاي مرتبط با آن ضروري است. زيرا آموزش در تمامي بخش‏هاي كشور در ميان مدت و دراز مدت تأثيرگذار و شكل دهنده است. از اينرو براي ريشه‏يابي هر گونه مشكلي غالبا نظام آموزشي مورد نقد قرار مي‏گيرد.
تجربيات چهار قرن پس از انقلاب صنعتي، انديشمندان را به اين نتيجه رسانده كه توسعه در افزايش سرمايه، تكنولوژي، سطح درآمد و صادرات و صنعت خلاصه نمي‏شود، بلكه مهمترين ركن توسعه، مردم با فرهنگ عمومي و فرهنگ علمي شايسته مي‏باشد. جنبش نرم‏افزاري و جهش علمي نيازمند افرادي مقاوم، سختكوش، پي گير و متفكر مي‏باشد تربيت چنين افرادي نيازمند قويترين و كار آمدترين نظام آموزشي است. بنابراين نبايد انتظار داشت كه بدون تعليم و تربيت و تحمل مدت زماني نسبتا طولاني ـ شايد به عمر يك نسل ـ جامعه‏اي متحول و در جهت بهبود و تكامل شكل گيرد.
نظام آموزشي كشور در حال حاضر متأسفانه ضعف‌ها و نقص‌هاي متعددي دارد كه اصلاح و تغيير اين وضعيت براي ايجاد تحول عمومي و ارتقاء كيفيت جامعه و حكومت اجتناب‏ناپذير است، كه در اين نوشته به اختصار اشاره مي‏شود. اما اهميت موضوع به حدي است كه يك حركت عمومي و جدي را مي‏طلبد.

1 ـ جهت‏گيري ناهماهنگ

بررسي كتابها و شيوه‏هاي رايج در نظام آموزشي حاكي از آن است كه حاصل و نتيجه آن در خدمت اجتماعي و حكومتي عرفي، دنيايي، مادي، فردگرا و از لحاظ محتوايي ضعيف، سطحي و تا حدودي متأخر از شرايط زمان مي‏باشد. طبعأ تداوم چنين وضعيتي معضلات پيچيده‏اي را براي نظام جمهوري اسلامي توليد مي‏كند.(22)

2 ـ مدرك زدگي

نظام اداري كشور به گونه‏اي طراحي و اجرا شده است كه عملاً مدرك ملاك شايستگي، صلاحيت، لياقت و خلاصه معيار ارزش گذاري شده است. اين سياست به اندازه‏اي نافذ و گسترده مي‏باشد كه ورود به دانشگاه و داشتن مدرك دانشگاهي نشانه ادامه زندگي آبرومندانه و با ارزش است!

3 ـ تك بعدي

اگر تخصصي شدن امور ايجاب مي‏كند هر فرد در زمينه‏اي خاص تحقيق و مطالعه نمايد، اما يكپارچگي و چند بعدي بودن انسان، جامعه و حكومت، نيازمند ديدگاه فراگير و چند بعدي است. علوم انساني بدون شناخت انسان! علوم مادي بدون شناخت توحيد! علوم اجتماعي بدون شناخت سنن الهي! بخشي از نارسايي‏ها و نواقص و در نتيجه انحرافي و ناكار آمدي و حتي غير علمي بودن نظام آموزشي فعلي است.

4 ـ ترجمه‏اي و تقليدي

انتقال دانش، تجربيات و دستاوردهاي علمي از طريق ترجمه متون و اسناد جريان رايجي در دنيا بوده و مي‏باشد. اما جريان ترجمه نبايد عامل كپي كردن، تقليد، تكرار و پذيرش بي‏قيد و شرط مباحث و مواضع ديگران بشود. تركيب ترجمه و تقليد، آثار زيانباري در حركت علمي جوامع واردكننده و از جمله ايران داشته است. زيرا ترجمه آثار غرب در قرن اخير غالبا توسط افراد مجذوب و يا افراد مشكوك به وابستگي انجام شده است.
اين قسمت را با كلامي از امام (ره) به پايان مي‏بريم كه در وصيت‏نامه تاريخي خود نوشت: «اگر مجلس و دولت و قوه قضائيه و ساير ارگانها از دانشگاه‏هاي اسلامي و ملي سرچشمه مي‏گرفت، ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانه‏برانداز نبود، و اگر شخصيت‏هاي پاكدامن با گرايش اسلامي و ملي به معناي صحيحش ـ نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مي‏كند ـ از دانشگاه‏ها به مراكز قواي سه‏گانه راه مي‏يافت، امروزه ما غير امروز، و ميهن ما غير اين ميهن و محرومان ما از قيد محروميت رها، و بساط ظلم و ستمشاهي و مراكز فحشا و اعتياد و عشرتكده‏ها ـ كه هر يك براي تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافي بود ـ در هم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسيده بود، و دانشگاه‏ها اگر اسلامي انساني ملي بود مي‏توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحويل دهد».(23)
بنابراين باز تعريف، بازسازي و بازنگري در نظام‏آموزشي كشور براي جنبش نرم‏افزاري و فرهنگي ـ علمي و تحول عميق فرهنگي و ارزشي، ضرورتي انكارناپذير دارد كه اميد است مسؤلين و مردم در يك حركت جمعي، هماهنگ، مستمر و جدي آن را آغاز و به سرانجام برسانند.

رسالت دانش‏پژوهان

دانش‏پژوهان، مشتاقان علم و تحقيق، علماي متعهد و مسئول ضمن آنكه عاشق علم‏آموزي و توليد علم و نظريه‏پردازي مي‏باشند، بايد همچون شمعي بسوزند و اطراف خود را روشن و جهالتها را بسوزانند.
رسالت علما و محققين در دو بعد تداوم تحقيق ـ نوآوري و تلاش در آموزش است، زيرا كه به فرموده امام علي عليه‏السلام:
«تعلمواالعلم، فان تعلمه حسنه و مدارسته تسبيح، والبحث عنه جهاد، و تعليمه لمن لا يعلمه صدقه و هوانيس في الوحشه، و صاحب في الوحده و سلاح علي الاعداء و زين الاخلاء يرفع‏اللّه به اقواما يجعلهم في‏الخير ائمه يقتدي بهم. لان‏العلم حياة القلوب، و قوة‏الابدان من الضعف،... بالعلم يطاع‏اللّه و يعبد...»(24)
دانش را فراگيرند، زيرا آموختن آن حسنه و تمرين و گفتگوي علمي عبادت و تحقيق علمي جهاد و آموزش آن به كسي كه نمي‏داند صدقه است. علم در تنهايي همراه و مونس انسان و ابزار عليه دشمنان و زينت در ميان دوستان، خداوند اقوامي را با علم بالا برد كه ديگران به آنان اقتدا كردند. زيرا كه علم، زندگي قلبها و نيروي بدنها براي جلوگيري از ضعف است، و با علم، خداوند اطاعت و عبادت مي‏شود.
همچنين امام باقر عليه السلام فرمود: «العالم كمن معه شمعه تضي‏ء للناس، فكل من ابصر شمعته دعاله بالخير، كذلك العالم معه شمعة تزيل ظلمه الجهل و الحيره»(25)
(عالم مانند كسي است كه شمعي به دست دارد و راه را به مردم مي‏نمايد. پس هر كه پرتو شمع او را ببيند برايش دعاي خير كند. بدين سان عالم با شمعي كه در دست دارد، تاريكيهاي جهل و سرگرداني را از ميان مي‏برد.)
اساتيد و دانشمندان مي‏دانند كه، در واقع پشتيباني مالي و جاني مردم اين امكان را فراهم كرد تا آنان بتوانند با آموزش و تربيت مردم و خدمت به آنان بايد علاوه بر جبران آن، زمينه ساز تداوم و توسعه علوم و فنون بشوند. به اين ترتيب امكان گسترش دانش و انديشه و زمينه سازي براي ورود استعدادهاي ناشناخته و توليد علوم ونوآوري به وجود مي‏آيد. زيرا صدها نفر بايد وارد فضاي آموزشي دانشگاه و حوزه بشوند ودوره‏هاي مختلف تحصيلي را طي كنند تا سرانجام از ميان آنان ده نفر محقق مخترع، نظريه پرداز و فرهنگ ساز ظهور كند.
رسالت ديگر متفكرين و بزرگان عرصه علم، اجتناب از تجارت علم، سطحي نگري، ركود و تحجر، عوام زدگي، تقليد و كپي كردن و ارائه الگوي آزادي، وارستگي، عشق به خدمت آموزشي است.
تغيير نگرش‏ها و هنجارهاي انحرافي و گرايش دادن به الگوهاي منطقي و در نتيجه تغيير رفتارها و معيارها از طريق آموزش، ممارست، الگو گرفتن از پيشگامان علم و معرفت، و تحمل دراز مدت توسط فرهيختگان و اساتيد صورت مي‏گيرد. در نمودار زير چگونگي تحول رفتاري و تغييرات اجتماعي و نظريه عمل بخردانه نشان داده شده است.
ـ عقايد بينش و معيارها
ـ گرايش نسبت به رفتارها و هنجارهاي مرتبط
ـ قصد رفتاري و ارزشگذاري و تعيين الگوهاي جديد (آموزش و پژوهش)
ـ رفتارها و هنجارهاي جديد
ـ درك شرايط ومقتضيات (تفكر و نظريه‏پردازي)
ـ تحول اجتماعي، اخلاقي و رفتاري (جنبش نرم‏افزاري)
ـ عقايد، بينش و معيارهاي جديد
به اين ترتيب آموزش، تحقيق و نوآوري منشأ تحول در نگرشها، معيارها و رفتارهاي فردي و جمعي و تأثير گذار بر اوضاع اجتماعي ـ مثبت يا منفي ـ خواهد شد.
امام علي عليه السلام در اين زمينه فرمود: «العقول ائمة الافكار، والافكار ائمة القلوب، و القلوب ائمة الحواس، الحواس ائمة الاعضاء».(26)
عقلها هدايت كننده افكار و عقايد، افكار هدايت كننده نيتها و قصدها، نيتها و قلوب هدايت كننده ادارك و حواس و حواس هدايت كننده اعضاء و رفتارهاي انسان مي‏باشند.

دولت و توليد علم

دولت(27) و حاكميت غالبا در يك دايره با مردم حركت مي‏كند، و در مجموع فرهنگ عمومي حاكم تا حدود زيادي تعيين كننده سرنوشت مشترك آنان مي‏باشد. زيرا دولت معمولا بر آيند و برآمده از مردم و مردم نيز به نوبه خود در تعامل با دولت زندگي مي‏كنند. جملاتي نظير «الناس علي دين ملوكهم» و يا مردم استحقاق همان حكومتي را دارند كه بر آنان حاكميت دارد، تأييد كننده اين آيه از قرآن كريم است كه فرموده «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»(28)
تحولات طبيعي، جنگها، حوادث و تحولات اجتماعي، ظهور شخصيت‏هاي استثنايي ـ و به اصطلاح كاريزماتيك ـ پيشرفتها و نوآوري‏هاي علمي، به تدريج، غير مستقيم و غالبا نامرئي و اصطلاح كاريزماتيك ـ پيشرفتها و نوآوري‏هاي علمي، به تدريج، غيرمستقيم و غالبا نامرئي و در مواقعي مستقيم، اوضاع و احوال جامعه را تحت تأثير قرار مي‏دهند.
اما مسئوليت اساسي دولت‏ها هدايت و اداره جامعه به سمت اهداف تعيين شده نظام مورد قبول مردم است، لذا مي‏بايست با تعيين استراتژي (خطوط مشي اساسي و بلند مدت)، سياستگذاري، برنامه ريزي، به كارگيري ابزارها و شيوه‏هاي صحيح و شايسته، از حركت‏هاي ناآگاهانه، خود به خودي، بي هدف و بي ثمر جلوگيري نمايد. از اينرو مسئوليت دولتها با افزايش جمعيت، پيچيده‏تر شدن وضعيت جوامع، بالا رفتن انتظارات، ضرورت برقراري حاكميت قانون و برقراري نظم و امنيت، دائما رو به افزايش و حساسيت بيشتر است. دولت‏ها موظف مي‏باشند در كليه امور زندگي انسانها مستقيم و غيرمستقيم نظارت، كنترل و در مواقعي علاوه بر موارد اجتناب‏ناپذير مانند سياست خارجي، امنيت و... دخالت مستقيم و اعمال حاكميت بكنند.
اگر در گذشته مقولاتي نظير آموزش، تحقيقات و توسعه علوم و تكنولوژي، فرهنگ عمومي، بهداشت عمومي و... از مسئوليت‏هاي اساسي و مستقيم دولتها نبود، امروز به صورت يكي از جدي‏ترين و اساسي‏ترين دغدغده‏هاي دولتهاي بزرگ ـ حتي در جهان سوم ـ شده و بايد پاسخگوي مردم خود در اين زمينه‏ها باشند.
امروز با عناويني نظير خصوصي سازي، واگذاري كارها به مردم، كوچك كردن حجم و سازمان دستگاه‏هاي دولتي، اينگونه مسئوليت‏ها همچنان بر عهده دولتها مي‏باشد. هر چند كه افراد و گروه‏هايي از مردم بر اساس احساس مسئوليت و ايمان و اعقتاد خود تلاشهايي داشته باشند. زيرا تنوع فعاليت‏هاي علمي، فناوري، پژوهشي و فرهنگي، ضرورت سرمايه گذاري‏هاي كلان را مي‏طلبد كه، تأمين تمامي آنها در توان افراد و گروه‏هاي غيردولتي نيست. نكته مهم و قابل توجه اينست كه سرمايه گذاري و هزينه كردن در اين زمينه‏ها سودآوري و منافع زيادي دارد و در واقع بازگشت سرمايه و هزينه به جامعه تضمين شده و قطعي است. به اين دليل بعضي دولتها اينگونه اعتبارات و هزينه‏ها را در بخش سرمايه گذاري‏هاي زيربنايي، نه هزينه‏هاي جاري به حساب مي‏آورند. زيرا استقلال، امنيت و اقتدار ملي با پيشرفتهاي علمي، فني و نوآوري در اين زمينه‏ها گره خورده است.
در سه برنامه پنج ساله توسعه اقتصادي ـ اجتماعي عليرغم حساسيت و اهميت موضوع بودجه ناچيزي به اين بخش اختصاص داده شد. اظهارات مسئولين دستگاه‏هاي ذيربط مبني بر محدود شدن و در مواردي تعطيل شدن بخش‏هايي از فعاليت‏هاي پژوهشي، مسأله‏اي است كه بارها به صفحات مطبوعات هم كشيده شده است.

امنيت و ثبات

مهمترين مسئوليت دولت‌ها كه از آنها گريزي ندارند برقراري امنيت و ثبات و همچنين سياستگذاري و برنامه‏ريزي مي‏باشد، كه به اختصار مورد بررسي قرار مي‏گيرد.
موجوديت و موقعيت و به عبارت ديگر بودن و چگونه بودن يك ملت و كشور در ارتباط مستقيم با امنيت ملي و سياست‏هاي حاكم مي‏باشد. لذا ملاك و معيار ارزيابي صلاحيت و توانايي دولتها در تأمين دو مقوله تعيين كننده و اساسي مزبور مي‏باشد. از اينرو دولتها به هيچوجه حق ندارد در اين گونه امور كوچكترين تساهل و يا وادادگي داشته باشند، زيرا در صورت چنين وضعيتي به سرعت از داخل و خارج مورد تهديد و در معرض سقوط قرار مي‏گيرند.
بخش‌هاي آموزشي، علمي و تحقيقاتي بيش از ساير بخش‏ها نيازمند امنيت عمومي و ثبات اجتماعي مي‏باشند. زيرا لازمه اينگونه فعاليت‏ها آرامش، اميد و اطمينان نسبت به ثمر دهي تلاش‏هاي آنها در آينده مي‏باشد. لذا دولتها براي تأمين امنيت معمولاً سازش و انعطافي از خود نشان نمي‏دهند، و به اصطلاح با اين مسأله شوخي نمي‏كنند. عوامل مؤثر و غيرقابل انكار در برقراري امنيت عمومي و ثبات زمينه ساز توسعه و گسترش علوم، فنون، هنرها و پژوهش‏هاي بنيادي و كاربردي عبارتند از:

1ـ حاكميت قانون

وجود نظم و انضباط زير بناي امنيت همه جانبه و لازمه آن اعمال قانون و ظهور حاكميت قانون در كشور است. در يك محيط ناآرام و متشنج امكان علم آموزي، تحقيق و بهره‏گيري از امكانات براي گسترش علم ضعيف و يا غيرممكن است. در چنين شرايطي فرصت طلبان و دشمنان ومخالفان جامعه و مردم امكان سوءاستفاده و بهره‏گيري دارند.

2ـ شايسته سالاري

هر گونه تحول مثبت و سازنده، هر پيشرفت ارزشي و به نفع جامعه، نيازمند مديراني متعهد متخصص با هوش و قوي است. افرادي كه قدر و ارزش علم، عالم، تعليم، تعلم و تحقيق را بدانند و خود را مستقيم يا غيرمستقيم در خدمت آنها بدانند. چنين وضعيتي زمينه ساز رشد و بالندگي، علاقمندي و پويايي علمي و هرهنگي خواهد بود. در غير اينصورت موجب دلسردي، بي تفاوتي و كم ارزش شدن كالاي علم و تحقيق مي‏شود!!

3ـ تعادل و توازن

تمامي جنبه‏ها، ابعاد و پخش‏هاي كشور زماني كارآيي و توفيق دارند كه در يك تعادل و توان منطقي باشند. اگر زماني بخش اقتصاد و زماني فرهنگ يا سياست محور كليه تصميم‏گيري‏ها و سياستگذاري‏ها قرار گيرد، قطعا تمام بخش‏هاي كشور دچار آشفتگي، عدم تعادل و شكست سياستها خواهد شد. همچنان‌كه در دو دهه گذشته شاهد چنين وضعيتي در كشور بوده‏ايم و آثار سوء آن به اثبات رسيده است.

4ـ هماهنگي دستگاه‏هاي حاكميت

جمع گرايي و جامعه پذيري ايجاب مي‏كند كه براي پيشبرد امور، مشاركت، همكاري و مشورت، ارزشهاي مقبول و رايج باشند. پي آمد فرهنگ جمعي، هماهنگي و جلوگيري از پراكندگي و مانع هدر رفتن نيروها و امكانات جامعه است.
از اين‌رو براي تحقق انقلاب علمي و جنبش نرم‏افزاري حذف فردگرايي وخود محوري در تمام سطوح مديريت كشور اجتناب‏ناپذير است.

سياست‌ها و برنامه‏ها

پس از برقراري امنيت و ثبات سياسي ـ اجتماعي نوبت به تدوين سياستها و اجراي برنامه‏هاي مبتني بر آنها مي‏رسد. اگر چه تفكيك امنيت از سياستگذاري مقدور نيست ولي اولويت برقراري امنيت به خاطر تثبيت موجوديت و استقرار نظام و پايداري جامعه است و طبعا بخشي از سياستها نيز مرتبط با تقويت و تحكيم امنيت و پايداري مي‏باشد.
سياستگزاري و برنامه ريزي دولت در توسعه علمي، فرهنگي و آموزشي و خلاصه بخش نرم‏افزاري حاكميت ايجاب مي‏كند كه، اولاً با دقت و تأمل و با محاسبه تمامي جوانب و عوامل تأثير گذار و تأثيرپذير باشد. ثانيا مسائل روزمره و جزيي، تداوم و استمرار آنها را تهديد و از نظارت و پي‏گيري خارج ننمايد.
«... همه كشورهايي كه توسعه پيدا كرده‏اند علم و نظم و نهاد را پذيرفته‏اند. دولت هر چند ثمره فرهنگ است، اما مسئوليتي دارد و آن خوب اداره كردن جامعه است. منظور اين است كه دولت هميشه بايد جلوتر از جامعه حركت كند. بايد قوانين توسعه و مملكت داري در جامعه پياده كند، و بايد به آينده و افق پيچيده‏تر و عميقتر بينديشد. مسأله در بسياري موارد جنبه سليقه‏اي (حزبي و شخصي) ندارد.
در حوزه مسائل علمي امكان انتخاب چندان نيست، كشوري كه بخواهد صنعتي شود، بايد علم را بپذيرد، كشوري كه مي‏خواهد كشاورزي خود را مكانيزه (و خودكفا) كند، و مشكل بوروكراسي خود را حل نمايد، براي عامه مردم امكانات عمومي ايجاد كند، بايد علم را در صحنه تصميم‏گيري‏ها وارد سازد و در چارچوب تصميم‏گيري‏هاي خود براي شناخت جايي در نظر بگيرد.
... براي پياده كردن آنها قواعد تئوريك و چارچوب علمي ارائه كند و رو به آينده داشته باشد».(29)
مديريت، برنامه ريزي، تصميم سازي و پي‏گيري، لازمه پيشرفت و به نتيجه رسيدن جريان علم گرايي، نظريه‏پردازي و تحقيقات است. از علائم عدم گرايش به پژوهش، تصميم‏گيري‏هايي است كه مسئولان و مديران بدون مطالعه علمي واقع بينانه و همه جانبه انجام مي‏دهند.
اگر زندگي مردم، عملكرد دستگاه‏هاي عمومي و حتي تصميم‏گيري نخبگان مورد بررسي قرار بگيرد، مشخص مي‏شود كه تحقيق و سنجيده بودن، شيوه متداول بسياري از آنان نيست.
«از مشخصات و ويژگي‏هاي توسعه فرهنگ پژوهش در هر جامعه‏اي، ميزان بودجه‏اي است كه در آن كشور صرف كارهاي تحقيقاتي مي‏شود. رقم بودجه تحقيقاتي در سالهاي اخير به خوبي نشان مي‏دهد كه امر پژوهش در نگاه مسئولان كشور نيز از اهميت بالايي برخوردار نيست و در هر كجا كه مشكل اقتصادي پيش آمده، اولين بخشي كه بودجه آن كاهش يا قطع شده است، بخش فرهنگي و پژوهشي كشور بوده است.
بودجه تحقيقاتي كشور ما حتي با كشورهايي مانند هند و آرژانتين قابل قياس نيست، و در شرايطي كه كشورهايي مانند كره 2 درصد توليد ناخالص خود را صرف پژوهش مي‏كنند، بودجه تحقيقاتي ايران در سال گذشته حدود 4/0 درصد توليد ناخالص ملي كشور بوده است. معاون پژوهشي وزارت علوم افزوده طبق برنامه سوم در سال 81 بايد 75/0 درصد توليد ناخالص ملي به تحقيقات اختصاص مي‏يافت، در صورتي كه اين رقم در سال 81 عملاً به كمتر از 4/0 درصد رسيد... اگر ما نگران آينده كشور هستيم چاره‏اي جز حساسيت و توجه به پژوهش نداريم.... مسئولان اجرايي (به دليل فردگرايي و خودمحوري) از نتايج تحقيقات هيچ استفاده‏اي نمي‏كنند.»(30)
بهرحال به دليل هزينه‏هاي بالاي پژوهش و دير بازده بودن و اتلاف اجباري مقدار زيادي وقت و امكانات و حتي بي‏نتيجه بودن بخشي از تلاش‏هاي تحقيقاتي، دولت‏ها مستقيم و غيرمستقيم در اين زمينه مجبور به دخالت و تقويت و توسعه آن مي‏باشند. به علاوه براي تأمين زندگي مناسب محققين، بايد سياستها و تصميمات شايسته اتخاذ مي‏نمايند.

جمع‏بندي و راهكارهاي اجرايي

آنچه به اختصار مي‏توان گفت اين است كه در زمينه فرهنگ علمي، رواج تفكر و تدبر، علم گرايي و نظريه‏پردازي، در مراحل اوليه آن قرار داريم و جنبش نرم‏افزاري و انقلاب علمي ضرورتي اجتناب‏ناپذير است كه ملت و دولت بايد در اين حركت و جهاد عظيم شركت و با تلاش و پشتكار، صبر و مقاومت، آن را به سوي اهداف تعيين شده هدايت كنند.راهكارها و نقش آفريني‏هاي مردمي، غيردولتي، نخبگان و متعهدان عبارتست از:
1. اختصاص بخشي از امكانات و سرمايه مادي و همكاري با مراكز تحقيقاتي و تقويت آنها
2. تأسيس مؤسسات پژوهشي و كمك به محققان و تشويق آنان
3. ترويج فرهنگ علمي، درون‏زا كردن و بومي كردن تحقيقات و اجتناب از تقليدي و ترجمه‏اي بودن علوم.
4. برقراري ارتباط، تبادل نظر و انسجام دانشوران و انديشمندان در حوزه‏هاي مختلف علوم و تشكيل انجمن‏هاي علمي در رشته‏هاي گوناگون.
ـ سياستهاي راهبردي دولت و راهكارهاي اجرايي به اختصاص چنين است:
1ـ برنامه ريزي و اجرا در جهت گسترش فرهنگ علمي و ارتقاء جايگاه علم و عالم، تعليم، تعلم، تحقيق و نوآوري (اعم از اختراع، نظريه‏پردازي و كشف)
2ـ ارتباط، هماهنگي و همكاري دانشگاه، صنعت و دولت.
3ـ ارتقاء علمي و كيفي كردن تعدادي از مراكز آموزش عالي و تحقيقات فن‏آوري و پژوهش در علوم انساني و اجتناب از كميت كردن در مراكز مزبور.
4ـ بررسي و ادغام نظام آموزشي حوزه و دانشگاه و حذف دوگانگي در علوم انساني و هماهنگ كردن با اهداف و ويژگي‏هاي نظام
5ـ تقويت وضعيت مالي، افزايش امكانات و تدوين مقررات و آيين نامه‏ها و حذف بوروكراسي حاكم در مراكز پژوهشي و حل مشكلات اداري آنها
6ـ همكاري علمي در نوآوري و توليد دانش‏هاي جديد با انديشمندان جهان اسلام
7ـ به كارگيري و فعال كردن رسانه‏ها به ويژه مطبوعات براي طرح موضوع جنبش نرم‏افزاري و اهداف آن و فرهنگ سازي در اين زمينه.
8ـ تشكيل كميته ويژه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي و پي‏گيري مسائل وامور مرتبط با موضوع و اتخاذ تصميمات شايسته در مراكز سياستگذاري وتصميم‏گيري به ويژه ارتباط و همكاري دولت، دانشگاه و صنعت.
9ـ سرمايه گذاري و هزينه كردن در زمينه گسترش و ارتقاء دانش و صنعت رايانه و ارتباطات و آموزش عمومي آن.
اميد است با تداوم اينگونه تلاشها و طرح اينگونه موضوعات و همكاري مجموعه عوامل و دستگاه‏هاي ذيربط، در سال‏هاي آينده شاهد تحولاتي اميد آفرين و احياي عميق مباني علمي ـ توحيدي اسلام باشيم.

فهرست منابع

1ـ قرآن كريم
2ـ نهج البلاغه
3ـ امام خميني (ره)، روح الله: «وصيت‏نامه سياسي ـ الهي»، از انتشارات وزارت ارشاد اسلامي چاپ اول، 1368، تهران.
4ـ الحياة، محمد رضا حكيمي، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، سال 1358.
5ـ «جا به جايي در قدرت» الوين نافلر، ترجمه شهيندخت خوارزمي، از انتشارات خوارزمي، تهران، 1374.
6ـ «سيطره جهاني» ريچارد بارنت، ترجمه مصطفي قريب، از انتشارات هاشمي، تهران، 1363.
7ـ «نقش تفكر در توسعه اقتصادي و اجتماعي، نوشته دكتر حسين پيرنيا، از انتشارات دانشكده حقوق، دانشگاه تهران، 1347.
8ـ «ترجمه گزيده كافي»، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1361.
9ـ «عقلانيت و آينده توسعه يافتگي ايران»، دكتر محمد سريع القلم، ناشر: مركز پژوهش‏هاي علمي و مطالعات خاورميانه، چاپ اول تهران، 1380.

پي نوشت :

1. استاد دانشگاه
2. سوره زمر، آيه 9. استفهامي بودن آيه هم تأكيد اهميت موضوع و هم ضرورت به كارگيري تفكر براي درك آن را مي‏رساند.
3. «وصيت‏نامه سياسي ـ الهي امام خميني(ره)»، انتشارات وزارت ارشاد، چاپ اول، 1368، ص 27
4. منظور از علم در اين نوشتار دانايي (Knowledge) مي‏باشد.
5. در دهه گذشته 1% درآمد ناخالص ملي حداكثر ميزاني بود كه دولتهاي پيشرفته صنعتي به اين امر اختصاص مي‏دادند ولي اكنون 2% درآمد ناخالص ملي هدف قرار گرفته و بعضي از كشورها از جمله ژاپن به آن نزديك شده‏اند.
6. تافلر، الوين: «جابه‏جايي در قدرت»، ترجمه شهيندخت خوارزمي، از انتشارات خوارزمي، چاپ پنجم، 1374، ص 246 و 248.
7. به قول سعدي عليه الرحمه: «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري»
8. سوره نحل، آيه 14.
9. بارنت، ريچارد: «سيطره جهاني»، ترجمه مصطفي قريب، از انتشارات هاشمي، تهران، 1363، ص 231.
10. نهج‏البلاغه، ترجمه «فيض‏الاسلام»، كلام 91، ص 1128.
11. سوره طه، آيه 114، پروردگار! علم مرا بيفزا.
12. ر. ك. به «نقش تفكر در توسعه اقتصادي و اجتماعي»، نوشته «دكتر حسين پيرنيا»، از انتشارات دانشكده حقوق دانشگاه تهران. چاپ اول، 1374.
13. سوره يونس، آيه 100.
14. سوره آل عمران، آيه 191.
15. گزيده كافي، ج 1، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ 1361. ص 32، حديث 8.
16. دكتر سريع‏القلم، محمود: «عقلانيت و آينده توسعه‏يافتگي ايران»، ناشر: مركز پژوهش‏هاي علمي و مطالعات خاورميانه، سال 1380، چاپ اول، ص 142.
17. استراتژي امريكا در قرن بيست و يكم، تسلط بي‏چون و چرا بر جهان و شكل دادن به نظام تك ابرقدرتي و حذف تمامي ساختارهاي بين‏المللي، از طريق «دموكراتيزه كردن حكومت‏ها و پياده كردن فرهنگ و ارزش‏هاي امريكايي» مي‏باشد.
18. الحياة، ج 1، ص 4.
19. ترجمه گزينه كافي، ص 35، حديث 11.
20. «وصيتنامه امام خميني(ره)»، ص 22.
21. پاسخ مقام معظم رهبري به نامه پژوهشگران حوزه علميه قم.
22. براي مطالعه و تحقيق به كتاب «انسان‏شناسي» نوشته «آيت الله حائري شيرازي» مراجعه شود.
23. وصيتنامه امام (ره)، ص 25.
24. حكيمي، محمدرضا: «الحياه»، ج 1، چاپ دوم، سال 1358، از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، ص 40.
25. بحارالانوار، جلد دوم، شماره 4.
26. الحياه، ج 1، ص 44.
27. منظور از دولت مجموعه دستگاه‏هاي حاكميت يك نظام نه فقط قوه مجريه مي‏باشد.
28. قطعا خداوند تمامي آنچه را كه در يك قوم و ملت است دگرگون نمي‏كند، مگر آنكه آن ملت تمامي آنچه را كه در خود دارند (فرهنگ عقايد، روابط و معيارها) تغيير دهند. سوره رعد: آيه 11
29. عقلانيت و آينده توسعه يافتگي ايران، ص 127.
30. روزنامه كيهان، شماره 17834، 23 آذر 82، ص 5.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط