نویسنده: الهام رسولی ثانی آبادی
بازدارندگی (1) به عنوان یكی از مهم ترین رژیمهای امنیتی در كنار رژیمهای خلع سلاح و كنترل تسلیحات، یكی دیگر از مفاهیم مهم در حوزه علم روابط بین الملل محسوب میشود كه در دوران جنگ سرد به همراه رژیم امنیتی كنترل تسلیحات در روابط میان غرب شرق توانست نقش مهمی در ایجاد امنیت و صلح و ثبات بین المللی ایفا كند. به طور كلی بازدارندگی در معنای سیاسی آن به معنای پیشگیری كسی از انجام عملی به سبب ترس، وحشت، تهدید و ترور است؛ بنابراین طبق این تعریف بازدارندگی دارای اثری روانی بر دشمن است و بایستی بتواند از طریق تهدید او را از اندیشه حمله و یا شروع به جنگ بازدارد. این نوع از تهدید بایستی دارای پیامی صریح بوده و بتواند تهدید به رنج و آسیب را انتقال دهد؛ بنابراین گفته میشود در بازدارندگی عمل متقابل و یا تلافی جویانه نقش اساسی دارد (ر.ك: گریفیتس، 1388: 165 - 163).
اصولاً بازدارندگی نوع خاصی از رابطه ی سیاسی میان واحدهای درگیر در كنش متقابل با یكدیگر است كه در آن یكی از واحدها سعی دارد تا از طریق تهدید به مجازات و تلافی دیگری را از اقدامهای تهاجمی بازدارد؛ بنابراین از عناصر مهم یك بازدارندگی موفق عبارتند از: توانایی تحمیل خسارت غیر قابل تحمل بر دشمن، عقلانیت طرفین در محاسبه سود و هزینه احتمالی رفتارهای خود و اعتبار، به معنای باور حریف به اینكه تهدیدهای طرف مقابل واقعی هستند و وی از توانایی ضربه زدن برخوردار است (قاسمی، 1383: 87).
به نظرهانتر بازدارندگی را میتوان در سه سطح مورد شناسایی قرار داد: بازداشتن یك حمله متعارف منطقهای یا فرامنطقهای از سوی یك قدرت غیرهستهای منطقهای، بازداشتن یك قدرت هستهای منطقهای از سوی یك قدرت هستهای در همان منطقه، بازداشتن یك قدرت خارجی فرامنطقهای هستهای از سوی یك قدرت هستهای منطقهای (Hunter 2004: 23). با این تقسیم بندی،هانتر به طور ضمنی بازدارندگی را به دو دسته بازدارندگی متعارف و بازدارندگی غیرمتعارف تقسیم كرده است.
بنابراین بازدارندگی به عنوان رژیمی امنیتی خود میتواند شامل بازدارندگی متعارف (2) (بازدارندگی از طریق سلاحهای متعارف) و بازدارندگی غیرمتعارف (3) (بازدارندگی از طریق سلاحهای غیر متعارف و یا هسته ای) باشد که البته در این میان از آنجا که درد و رنج سلاحهای هستهای شدیدتر از سلاحهای متعارف است، لذا اثر بازدارندگی غیرمتعارف در جلوگیری از جنگ و درگیری و حفظ صلح و ثبات خواهد بود (Snyder and Glem 1961: 11- 15).
نظریه بازدارندگی هستهای كنت والتز
یكی از مهم ترین نظریههای ارائه شده در زمینه بازدارندگی هستهای، نظریه والتز متفكر مكتب نو واقع گرایی است. در همین راستا كنت والتز با ارائه «نظریه بازدارندگی هستهای» خود در سال 1981 بیان كرد كه ترس از خرابی سلاحهای هستهای پایدارترین ویژگی نظم بین المللی به حساب آمده و بنابراین هیچ دلیلی برای نگرانی در مورد گسترشاین سلاحها در نظام بین الملل وجود ندارد. به نظر والتز همان گونه كه در طول جنگ سرد بازدارندگی هستهای به جای خلع سلاح به ویژگی مسلط روابط قدرتهای بزرگ تبدیل شده بود و نوعی ثبات را در میان آنها به وجود آورده بود، در دوران بعد از جنگ نیز میتوانست صلح و ثبات را برای نظام بین الملل به ارمغان آورده و در شرایط بحرانی نیز، ثبات بخش روابط میان دولتها باشد (Wheler 2009: 430).
به نظر والتز در شرایط آنارشیك نظام بین الملل كه امكان همكاری میان دولتها بسیار محدود است و آنها را به خودیاری برای تأمین بقا و امنیت خود وا میدارد، سلاحهای هستهای از یك سو به دلیل قدرت بازدارندگی كه در مقابل تهدیدات بیرونی دولتها ایجاد میكنند و از سوی دیگر به دلیل افزایش هزینههای جنگ، باعث كاهش وقوع آن شده و بدین ترتیب امنیت فیزیكی و سرزمینی كنشگران دولتی را حفظ میكنند؛ بنابراین قدرت بازدارندگی این سلاحها هم باعث ایجاد امنیت برای دولتها و كاهش فشارهای رقابتی میان آنها و رقیبان منطقهای میشود و هم باعث ایجاد نوعی ثبات استراتژیك برای نظام بین الملل است (Waltz and Sagan 2003: 29).
یكی از دلایلی كه باعث افزایش اهمیت بازدارندگی در نظریههای والتز میشود، توجه بسیار زیاد وی به «موازنه قوا» به عنوان شیوه مرسوم و قاعده حاكم در شكل دادن به نظم بین الملل است؛ چرا كه برای والتز بازدارندگی به عنوان نوعی از توزیع قدرت و توازن قوا در میان دولتهاست كه از تلاش آنها برای زنده ماندن، بقا و كسب امنیت ناشی میشود (Zagare 2004: 401).
والتز همچنین در نظریه بازدارندگی خود بیان میكند كه اصولاً دولتی كه به سلاح هستهای دست مییابد، با احتیاط بیشتری نسبت به دولتی كه از این توانایی برخوردار نیست، عمل میكند (Wheeler 2009: 432). نتیجه این نظر آن است كه امكان وقوع جنگ در میان دولتهای دارای سلاح هستهای به حد صفر میرسد و این به این دلیل است كه رهبران دولتهای دارای توان هستهای صرف نظر از ویژگیهای شخصی و ملی خود، كاملاً به عنوان كنشگرانی عقلانی عمل كرده و تا حدامكان از ایجاد جنگ هستهای خودداری میكنند؛ بنابراین به نظر والتز گزینه هستهای شدن دولتها به دلیل كاهش وقوع جنگ در نظام بین الملل، به عنوان یكی از مطمئن ترین شیوههای حفظ وضع موجود در این نظام تلقی میشود (Waltz 1981: 5)؛ چرا كه منطق بازدارندگی در هر صورت عمل میكند و مانع از آن میشود كه كشورهای دارنده این سلاحها از آن استفاده كرده و «صلح هستهای» مورد نظر والتز را با خطر مواجه كنند ( Waltz and sagan 1995: 34). در همین راستا آمار مربوط به تحقیقات بین المللی بحران نیز با استفاده از اطلاعات دقیق، در تحقیقات خود این گونه خاطرنشان میكند كه در فاصله زمانی 1918 - 2001 اصلی ترین عامل كاهش وقوع جنگ و بحرانهای میان دولتی، وجود سلاحهای هستهای و قدرت بازدارندگی این سلاحها بوده است (Rauchas 2009: 261 - 264).
والتز در مناظره خود با سیگن، نظریه پردازی كه به نقش مثبت سلاحهای هستهای در ایجاد صلح و ثبات جهانی اعتقادی ندارد، بیان میكند كه افزون بر كشورهای هستهای موجود اگر كشور دیگری نیز به سلاح هستهای دست یابد، دلیل چندانی برای نگرانی وجود ندارد، در مقابل آنچه نگران كننده است و باعث افزایش وقوع جنگ نیز میشود گسترش سلاحهای متعارف است؛ زیرا امكان استفاده از این سلاحها توسط دولتها بسیار زیاد است. والتز در همین رابطه بیان میكند كه در دنیایی كه كشورهایش فقط به سلاحهای متعارف دسترسی داشته باشند، شرایط بحرانی حتماً به یك جنگ متعارف ختم میشود. در مقابل آنچه مانع از وقوع چهارمین جنگ هند و پاكستان شد، دسترسی دو كشور به سلاحهای هستهای آگاهی هر یك از آنها به وجود این سلاحها در دست طرف مقابل بود. چرا كه به نظر وی در یك جهان با سلاحهای متعارف، دولتها در مورد برد و یا شكست خود نگران هستند، در حالی كه در یك جهان با سلاحهای هستهای آنچه دولتها را نگران میكند، بقا و یا نابودی آنهاست (Waltz 2008: 291).
به طور كلی بازدارندگی هستهای والتز را میتوان بر سه پیش فرض زیر مبتنی دانست:
1. احتمال وقوع جنگ مهم و عمده میان دو دولتی كه دارای سلاح هستهای هستند، بسار كم است؛
2. احتمال جنگ و وقوع بحران و همچنین استفاده محدود از نیرو میان دو دولتی كه از تقارن هستهای در یك منطقه جغرافیایی برخوردار نیستند، زیاد است؛
3. احتمال جنگ و وقوع بحران دو دولتی كه هیچ كدام دارای سلاح هستهای نباشند، بسیار زیاد است (Rauvhas 2009: 264 - 266).
بنابراین مطابق با نظریههای والتز به طور خاص و دیگر نظریههای بازدارندگی به طور عام، این رژیم امنیتی میتواند با ایجاد بازدارندگی و القای تهدید به طرف مقابل مبنی بر تحمل ضربه اول و ایجاد ضربه دوم، صلح و ثبات را در نظام آنارشیك بین الملل به ارمغان آورده و مانع از وقوع جنگ و درگیری میان دولتها شود.
پینوشتها:
1. Deterrence.
2. Conventional Deterence.
3. Inconventional Deterrence.
رسولی ثانی آبادی، الهام؛ (1393)، درآمدی بر مهمترین مفاهیم و اصطلاحات روابط بین الملل، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یكم.