فرشته افتخاری و نادر احمدی
برگردان: فریبا مؤمنی
مفهوم هویت
مفهوم هویت، به خاطر مضامین چندگانهاش، مفهومی ناروشن است که از دیدگاههای گوناگونی در مورد آن صحبت شده است. با در نظر گرفتن موضوعاتی مثل شرافت شخصی، میراث فرهنگی، قومین و غیره، دانشپژوهانی متعلق به رشتههای علمی گوناگون، در مورد مفهوم هویت در چندین سطح و از دیدگاههای متفاوتی صحبت کردهاند.در کل، میتوان مفهوم هویت را در دو سطح: شخصی و اجتماعی تعریف کرد. (1) ضمناً در هر سطح میتوان میان جنبه عینی و ذهنی مفهوم هویت تمایز قائل شد.
هویت عینی به هویتی اطلاق میشود که توسط دیگری به فردی نسبت داده شده است. در این مورد، فرد یا بر مبنای آنچه دیگران اعتقاد دارند و ویژگیهای اوست (هویت عینی شخصی) یا با توجه به ویژگیهای گروههای اجتماعی معینی که دیگران او را به عضویت در آنها نسبت میدهند (هویت عینی اجتماعی) تعریف و طبقهبندی میشود.
زمانی که فرد صفات معینی را به خود نسبت میدهد یا زمانی که طبقهبندی خود به عنوان عضوی از یک گروه اجتماعی را در نظر دارد، با هویت ذهنی روبرو هستیم. در این صورت، تعریف اول به هویت ذهنی شخصی اطلاق میشود در حالی که تعریف دوم، بر هویت ذهنی اجتماعی دلالت دارد. کیل مگنوسان (kjell Magnusson) گونهشناسی ابعاد و سطوح هویت را مطابق جدول زیر بیان میدارد: (2)
جدول 1. هویت طبق نظر مگنوسان (3)
ذهنی |
عینی |
|
فردی |
دیدگاه شخص به مثابه فردی یگانه که از دیگران متمایز است |
مجموعهای خاص از نقشها و ویژگیهای بیوگرافیک |
اجتماعی |
دیدگاه شخص به عنوان عضوی از یک گروه در مقولههای متفاوت مثل خصلتهای مشترک با دیگران |
مجموعهای از نقشها و دیگر مقولههای اجتماعی |
ذهنی |
عینی |
|
فردی |
دیدگاه شخص به مثابه فردی یگانه که از دیگران متمایز است |
مجموعهای خاص از نقشها و ویژگیهای بیوگرافیک |
اجتماعی |
دیدگاه شخص به عنوان عضوی از یک گروه در مقولههای متفاوت مثل خصلتهای مشترک با دیگران |
مجموعهای از نقشها و دیگر مقولههای اجتماعی |
چندان لازم به ذکر نیست که ارتباطی میان مفهوم «هویت» و مفهوم «خودآگاهی» وجود دارد. در واقع، هر دو سطح هویت یعنی سطح شخصی و اجتماعی، میزان معینی از خودآگاهی را مسلم فرض میکند. (4) به این ترتیب، در فرایند شکلگیری خودآگاهی، همانطور که جدول 1 نشان میدهد، مفهوم «دیگری» نقش محوری ایفا میکند.
نقش «دیگری» رامیتوان در هر دو جنبهی ذهنی و عینی مشاهده کرد. از دیدگاه ذهنی، «دیگری» عاملی ضروری برای وجود آگاهی شخص به عنوان موجودی خودآگاه است. از آنجا که «خویشتن» موضوع شناخت خود است عینی بودن آن واقعی و بدون خدشه نیست. چرا که خویشتن، خود موضوع این ارتباط است. بنابراین، به منظور دریافت اعتبار بیرونی، این آگاهی باید خود را در «دیگری» به عینیت برساند. به این سیاق، ادراک خویشتن شخص از طریق «دیگری» تحقق مییابد. بدین خاطر است که هر چند تعاریف گوناگونی از هویت شخصی و اجتماعی وجوددارد که گاهی در تقابل مستقیم با یکدیگر قرار میگیرند، اما تقریباً در تمامی آنها میتوان نقش مهم «دیگری» را دید. در این رابطه، ای.اچ. اریکسون، که بدون شک از پیشگامان پژوهش در عرصهی هویت است، توجه را به این واقعیت جلب میکند که یکی از مشخصههای مهم آگاهی شخص در مورد «خود»، فهم «هویت فرد از منظر درک دیگران» است. (5)
به این ترتیب، در سطح شخصی، فرد به منظور تعریف خود، باید از ویژگیهای فردی خاص خود، به صورتی فردی متمایز از دیگران، آگاه باشد. در سطح اجتماعی، خودآگاهی بر مبنای آن عواملی است که فرد را به گروه مرتبط میکند. در اینجا تأکید بیش از آنکه بر متمایز بودن باشد، بر همانندی است. این امر، ماهیت دوگانهی مفهوم هویت را که از یک طرف بر «فاصله» تأکید دارد و از طرف دیگر بر «تشابه»، آشکار میکند. (6)
در جمعبندی این ملاحظات، ما با اریکسون در تعریفش از هویت که بر هر دوی این جنبهها تأکید دارد، موافقیم:
واژهی «هویت» ارتباط دو طرفهای را بیان میکند که هم حاکی از همانندی مداوم در درون شخص (همانندی خویش) و هم سهیم کردن مداوم پارهای از ویژگیهای ضروری با دیگران است... در اینجا، واژهی هویت به پیوندهای فردی با ارزشهای منحصر به فردی اشاره دارد که تاریخی منحصر به فرد، یعنی تاریخ مردم آن شخص، آن را پرورده است. (7)
هویت و فرهنگ
اگر این موضوع صحت داشته باشد که هویت فرد با ارزشهای منحصر به فردی گره خورده که در خلال تاریخ جامعهی او ترویج و به اشتراک گذاشته شده، پس نباید نقش فرهنگ را در ساختن هویت فردی نادیده گرفت. فرهنگ در اینجا به چیزی اطلاق میشود که «یاد گرفته و به اشتراک گذاشته میشود، و در درون هر جمع متعاملی از افراد، انتقال مییابد.» (8) همانطور که آنیتا جاکوبسون ودینگ (Anita Jacobson- Wedding) مینویسد:فرهنگ دربردارندهی ارزشهای مشترک و تبیین عینی این ارزشهاست. مادام که این ارزشها به دنیای هنجارهای اخلاقی «خود» گره خورده باشند، وجودشان برای ساخت تصویری از «خویشتن» حیاتی است. هر چند شالوده و سنگ بنای هویت یک شخص را باید در تجارب گذشته و تعاملات چهره به چهره او [با جهان پیرامونش] یافت، تفسیر این تجارب تنها با رجوع به ارزشهایی امکانپذیر است که دنیای هنجارهای اخلاقی و فرهنگی وی را شکل میدهند. (9)
فرهنگ نه تنها مبنای سیستم ارزشها و باورها، بلکه مبنای ترجیحات فرد در زندگی روزمرهاش نیز هست. در هر جامعهای «آنچه شخص دوست دارد یا ندارد، ترجیحات کاملاً شخصی و خصوصی که تمایز ماهوی وی به عنوان یک فرد را میسازند یا همان هویت شخص (10)»، تا حدود زیادی، بیش از آنکه موضوعی فردی باشد، فرهنگی است. از اینرو، فرهنگ جزء ذاتی و ضروری محیط اجتماعی است که فرد خود را در آن مییابد. بنابراین، هویت فرد از طریق تعاملات وی در محیط اجتماعی و فرهنگیاش ساخته میشود. و در عین حال، عینیت یافتن باورها و احساسات فرد در بستر فرهنگ به خلق هویت اجتماعی (به مثابه هویتی عینیت یافته یا هویت عینی اجتماعی) کمک میکند. بنابراین، معیارهایی که دیگران طبق آنها فرد را میشناسند، اعتبار خود را از سیستم ارزشی به دست میآورد که توسط فرهنگ مذکور مشروعیت یافته است. به این ترتیب، فرهنگ به مبنایی برای ساخت جامعه فردگرا و نیز هویت شخصی تبدیل میشود.
پینوشتها:
1.زاوالونی، ام. «هویت اجتماعی: چشماندازها و فرصتها» در اطلاعات علوم اجتماعی، 12، 1973، ص 91 - 65؛ و مگنوسان. کی. 1986، یوگسلاوی ها در سوئد، ص 169.
2.مگنوسان، کی. 1986. ص 169 (ترجمه داخل جدول از مؤلفان است).
3. همان، (ترجمه مؤلفان).
4. وستین، سی. ولانگه 1981 تبعیض نژادی و هویت اجتماعی؛ لیبکیند، کی. 1984، هویت اقلیت و فرایند یکسانسازی را ببینید.
5. اریک اچ. اریکسون 1981. هویت: جوانی و بحران. ص 50.
6. چارلز وستاین 1973. وجود و هویت. ص 26.
7. همان، ص 109.
8. برمن، جرارد دی. «تعریف هویت: ادعا و سیاست در هیمالیای مرکزی» در جاکوبسون ودینگ، ای. 1983، ص 14.
9. جاکوبسون - ودینگ، ای. «مقدمه» در جاکوبسون - ودینگ، ای. 1983. ص 14.
10. داگلاس، ام. «مشکلات هویتی چطور از بین میروند» در جاکوبسون - ودینگ، 1983. ص 36.S.
احمدی (افتخاری)، فرشته؛ احمدی، نادر؛ (1395)، مفهوم فردیت در اسلام ایرانی، ترجمهی فریبا مؤمنی، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول.