ضرورت و اهميت خلاقيت و نوآوري
نوآوريها هيچ گاه نتيجه کار و کوشش و تفکر يک يا چند انسان با استعداد و نابغه نيستند، بلکه حاصل جمع مشارکت هزاران و حتي دهها هزار نفرند که در زمينه خاصي فعاليت خاصي بعمل مي آوريم، در التقاط و تجمع با نتايج کار ديگران در همان حوزه، تعيين کننده پيشرفت است. عدم تغيير و تحول را مي توان نمايانگر انحطاط تدريجي تلقي کرد.
خلاقيت زماني پا به عرصه وجود مي گذارد که: فرد يا افرادي، سطح دانش زمان خود را درباره پديده هاي طبيعي و يا خود انسان کافي ندانسته و خود را ناچار به بهره گيري از طيف وسيع تواناييها ببينند، تا فرارسيدن آن برهه از زمان که ديگر جستجوگري در جستجوي راههاي تکميل فنون باقي نماند، و يا آن لحظه که تحقيق براي ازدياد سطح توليدهاي صنتي به توفق درآمده و ضرورت جهاد ملي در راه دستيابي به خودکفايي و خوديابي در جامعه بين المللي، بي اهميت تلقي شود، پيکار خستگي ناپذير که در نهايت به نوآوري و تحول مي انجامد، ادامه خواهد داشت و پاياني بر آن متصور نيست.
نوع بشر را هنوز مي توان درگير درنوعي تنازع بقا دانست که عمل سرنوشت ساز در آن، پيشرفت و تغيير و تحول در صنايع و فنون است و هرگونه وقفه اي در اين زمينه، نتيجه يي جز شکست ببار نمي آورد.
حضرت سليمان چنين فرمود:
«جايي که دورانديشي نيست موجبات نابودي مردمان فراهم است»
رشد اقتصادي. يکي از دلايلي که اقتصاددانان به شرکتها و سازمانهاي تازه تأسيس و کوچک توجه نمودند، اين بود که اين شرکتها و سازمانها موجب به وجود آوردن مشاغل بيشتري در سيستم اقتصادي آمريکا مي شدند. در تحقيقي که در يکي از صنايع مهم آمريکا، يعني صنعت الکترونيک انجام شد، مشخص گرديد شرکتهايي که عمرشان بين پنج تا ده سال بيشتر نيست بيش از پنجاه برابر شرکتهايي که عمرشان به بيش از بيست سال مي رسد افراد استخدام کرده اند.
به علاوه پژوهشگر ديگري به نام ديويد برچ برآورد نمود که در ايالات متحده آمريکا بيش از چهار پنجم مشاغل جديد به وسيله سازمانهاي کوچک به وجود مي آيد، اصولا بهره وري به بهبود فنون يا تکنيک هاي توليد مربوط مي شود و اين کار، به نظر جان کندريک، از وظايف اصلي نوآوري يا خلاقيت است، البته با هدف پيشرفت يا شکوفايي سيستم اقتصادي . دوکليد اصلي در افزايش بهره وري همانا تحقيق و توسعه و سرمايه گذاري در ماشين آلات جديد مي باشند. با توجه به ديدگاه کندريک، رابطه اي نزديک يا تنگاتنگ بين تحقيق و توسعه و برنامه هاي سرمايه گذاري وجود دارد و در هر دو مورد نوآوري و خلاقيت نقش اصلي ايفا مي کند. ( استونر، فريمن، ص 340 و 341)
سي درصد رشد اقتصادي متعلق به شرکتهايي است که بيش از پنج سال از عمرشان نمي گذرد. ولي اين پژوهشگر اضافه مي کند که هر شرکت کوچک تازه تأسيسي شغلي يا شغلهايي را به وجود نمي آورد. سازمانهايي که باعث ايجاد شغل مي شوند نسبتا تازه تأسيس تر مي باشند. پس از تأسيس به سرعت فعال مي شوند و در نخستين سالهاي فعاليت خود يا دوره جواني، رشد بسيار سريعي دارند و دامنه فعاليت خود را به سرعت به جاهاي ديگر مي کشند. او همچنين دريافت که شرکتهاي تازه تأسيس و مشاغلي را که به وجود مي آورند بيشتر در زمينه بخش خدماتي سيستم اقتصادي است، نه در بخش توليدي.
واقعيت آينده در زمينه شتاب تغييرات اجتماعي و تکنولوژيک دلالت بر مفاهيمي جهت خانواده ها، موسسات آموزشي، بازرگاني، صنايع و دولت دارد. حجم اطلاعات و مقدار آموزش لازم براي بدست آوردن مهارتهاي مورد نياز جهت استفاده از اين اطلاعات به سرعت افزايش خواهد يافت. همچنين همزمان بايد در مورد تجديد نظر و بروز درآوردن اطلاعات و مهارتها اقدام گردد. وسايل پيچيده اتوماتيک براي کاربرد و انتقال داده ها لازم خواهد بود مثلا هم اکنون کامپيوترهاي شخصي را مي توان با قيمت هاي نازلي خريداري نمود. اين واقعيت تغييرات بزرگي در نقش تدريس بوسيله والدين، مربيان، موسسات بازرگاني، صنايع و ديگر موسسات اجتماعي در برخواهد داشت. نقش مربيان مدارس از سئوال کنندگان دروس، توضيح دهندگان مکرر کتب درسي و تصحيح کنندگان اغلاط، به مديران تجارب يادگيري و تدوين کنندگان مهارتهايي مانند تفکر خلاق و حل مسائل، کار گروهي، تفکر ميان رشته اي تغيير خواهد کرد. نقش هاي مشابهي توسط والدين، اداره کنندگان، و سرپرستان بازرگاني و صنعت و موسسات مشابه ايفاء خواهد گرديد.
در حقيقت به علت مواجهه شدن جوامع بشري با مسائل ناهنگامي فزآينده، وابستگي متقابل بين کشورها، تحليل رفتن منابع طبيعي، سرعت فزآينده تغييرات و مسائل متعدد ديگر، نياز به خلاقيت اجتناب ناپذير است.(جي، خاتنا، 1978ص: 144)
ديگري ضرورت خلاقيت و نوآوري در سطح سازمانها است. قبل از مطرح کردن اين نوع ضرورت بهتر است توضيحي در مورد فرق کالهاي توليدي و خدمات قابل ارائه داده شود:
همانطوريکه تاس، درويست سيوتيس (Dervistsiotis, Kastas) مي گويد: فرقهايي بين کالا و خدمات وجود دارد که اهم آنها بشرح ذيل است:
1- خدمات در ارتباط نزديک با کساني است که آنها را ارائه مي دهند در عين حال خدمات در حين ارائه مصرف مي شوند(حمل و نقل، پزشکي، توريسم...)
2- خدمات را نمي توان ذخيره کرد و اگر در حين ارائه مصرف نشوند ضايع مي گردند(صندلي خالي هواپيما)
3- خدمات را نمي توان در سرح وسيع استاندارد نمود حتي اگر بازده يک سيستم باشند مثلا خدمت ارائه شده يک دکتر به مريض با مريض ديگر تفاوت دارد بنابراين نمي توان در مورد خدمات کنترل کيفيت دقيقي اعمال کرد.
4-خدمات مانند بيشتر محصولات داراي تفاضاهاي متغير فصلي، هفتگي، روزانه و غيره است که احتياج به برنامه ريزي و کنترل در سيستم ارائه دهنده آنها دارد بيشتر سيستمهاي عملياتي در عمل ترکيب يک پارچه اي از کالاها و خدمات را ارائه مي کنند مثلا محصولات فيزيکي مانند اتومبيل با ارائه زير سيستم هاي خدماتي تغيير و نگهداري و غيره کامل مي گردند.( کاستاس، دورستيوت، 1982 ص:283)
بدين شکل مي توان گفت که کالا و خدمات از نظر ماهيت يکي بوده ولي از نظر شکل ارائه و فرآيندکار متفاوت هستند. دانستن اين تفاوت افراد و سازمانها را در جهت ايجاد زمينه هاي خلاقيت و نوآوري کمک مي نمايد در سازمانها مجموعه اي از رفتارها و فعاليتها انجام مي شود که مرز دقيقي را بين آنها از نظر ابتدا يا انتهاي فرآيند نوآوري نمي توان مشخص کرد ولي در کليت لزوم نوآوري مورد تأييد سازمانها مي باشد.
پاويت (Pavith) در سال 1979 استدلال کرد که نوآوري تکنيک و توسعه ي صنعتي به چهار دليل زير داراي اهميت فزآينده هستند:
1- بدليل رقابت موجود بين کشورهاي مختلف در توسعه که يک دامنه ي وسيعي از کالاهاي استاندارد شده را به عنوان برنامه هاي صنعتي سازي توليد مي نمايد.
2- در کشورهاي پيشرفته مطلوبيت و ذائقه ي مصرف کنندگان و سطح هزينه به طور ثابتي در حال تغيير مي باشد.
3- به دليل اجبار در نظر گرفتن طرقي که مصرف انرژي و ملحقات آن را کاهش دهد زيرا منابع غير قابل تجديد و نادر هستند.
4- در حوزه هايي مثل الکترونيک و بيوشيمي سرعت تغييرات تکنولوژيکي امکانات زيادي را براي توليد بوجود آورده است.
در اغلب موارد سازمانها کمتر به امر خلاقيت و نوآوري دست مي زنند زيرا آن را تجارت ريسک داري مي پندارند که بايد از کار اصلي منحرف شده و به اموري که هنوز امتحان نشده اند پرداخته شوند. هيچ کس نمي تواند براي رسيدن به يک نتيجه ي قطعي و هدف مشخص خلاقيت و نوآوري را طراحي مي نمايد يک مديريت کارساز در مقام تصميم گيري خود بايستي نوآوري را درک نموده و زمينه ي مساعد و بودجه ي لازم و پشتيباني کافي را براي اين امر تدارک ببيند. هر سازمان داراي فرهنگ سازماني خاص خود مي باشد که مدير و کارکنان از آن پيروي کرده و تغييرات سريع محيطي ايجاب مي کند که سازمانها اين تغييرات را درک کرده و راههاي مقابل با او را در پيش بگيرند در غير اينصورت محکوم به فنا هستند. دي گرين (ADAPTIVE Dragambation DEGREEN, The) در نوشته ي خود با عنوان سازمان برازنده و شايسته بر اين باور است که سازمانها بايد حالت سازگاري به خود بگيرند سازمان خوب و شايسته آن است که محيط را درک کند . اطلاعات و آگاهيهاي بايسته را به سرعت آماده سازد سريع پاسخ دهد از تجربه ها بياموزد و در طرح و ساخت خود بازنگري کنند. (ديگرين - 1982 ص:211)
روند رو به رشد تکنولوژي و رقابت فشرده در صنايع و سازمانهاي مختلف ضرورت خلاقيت و نوآوري را اجتناب ناپذير گردانيده است و سازمانهايي موفق هستند که خود را با اين روند تطبيق دهند در غير اينصورت محکوم به شکست مي باشند.
نوآوري يک امر و نياز زيربنايي زندگي انسان است. آنچنانکه بعضي ها فکر مي کنند مشکل نيست. اين موضوعي است که همواره در هر جا که مي روم روي آن تاکيد دارم، مسئله در نفس خود نوآوري نيست بلکه منظور اين است که آيا شما مي خواهيد که نوآور باشيد يا خير؟
اگر شما به دقت به ابداعات و نوآوري هاي با ارزش دقت کنيد مبناي خيلي از آنها را واقعا ايده هاي بسيار ساده تشکيل مي دهند. اغلب هم نتايج بسيار ارزنده اي به همراه مي آورند نوآوري ها در مديريت و اداره شرکت ها نقش مهمي ايفا مي کند.
نوآوري، ابداعات و اختراعات نقش بزرگي در تاريخ بشريت بازي کرده است. نوآوري و ابداعات با عزم، تصميم و اراده يک شخص خلاق شروع مي شود که سعي مي کند با درهم شکستن ايده هاي معمولي و موجود در اين عصر و زمان چيز جديدي ارائه دهد يا بسازد.
بنابراين من همواره تاکيد کرده ام که خلاق بودن براي اشخاص بسيار با اهميت است زيرا افراد خلاق، مبتکر و سازنده، به تاريخ شکل و به جهان جهت مي دهند.
رشد خلاقيت با کاوش و بررسي وضعيت فعلي شروع مي شود:« آيا من همه سعي خودم را به کار برده ام»؟ «آيا شرايط فعلي ايده آل است»؟ «آيا روش بهتري مي توان يافت»؟ چنين سؤالاتي خلاقيتهاي پنهان و نهفته شما را بيدار و تحريک مي کند و هرچه بيشتر کاوش کنيد نتايج بهتري حاصل خواهد شد.
اين باور و اعتقاد قلبي من است که جوانان وظيفه دارند در بهبود وضع موجودکوشا باشند و براي انجام چنين کاري خلاقيت لازم است. وقتي شما چيزي را از زاويه جديدي مي بينيد نسبت به مسائل آن آگاه مي شويد، اين مسائل بايد شما را در جهت پيشرفت و سازندگي پيش ببرند چون جوانان کمتر محصور قيد و بندها هستند، طبيعتا در مقايسه با افراد مسن تر براي نوآوري حساس تر و آماده ترند. (چونک، کيم دو، ص 65 و 66)
* منبع: آقايي فيشاني، دکتر تيمور: خلاقيت و نوآوري در انسانها و سازمانها، انتشارات ترمه، چ اول، تهران 1377، صفحات 191-195.
برگرفته از مقاله ضرورت و اهميت خلاقيت و نوآوري
/خ
خلاقيت زماني پا به عرصه وجود مي گذارد که: فرد يا افرادي، سطح دانش زمان خود را درباره پديده هاي طبيعي و يا خود انسان کافي ندانسته و خود را ناچار به بهره گيري از طيف وسيع تواناييها ببينند، تا فرارسيدن آن برهه از زمان که ديگر جستجوگري در جستجوي راههاي تکميل فنون باقي نماند، و يا آن لحظه که تحقيق براي ازدياد سطح توليدهاي صنتي به توفق درآمده و ضرورت جهاد ملي در راه دستيابي به خودکفايي و خوديابي در جامعه بين المللي، بي اهميت تلقي شود، پيکار خستگي ناپذير که در نهايت به نوآوري و تحول مي انجامد، ادامه خواهد داشت و پاياني بر آن متصور نيست.
نوع بشر را هنوز مي توان درگير درنوعي تنازع بقا دانست که عمل سرنوشت ساز در آن، پيشرفت و تغيير و تحول در صنايع و فنون است و هرگونه وقفه اي در اين زمينه، نتيجه يي جز شکست ببار نمي آورد.
حضرت سليمان چنين فرمود:
«جايي که دورانديشي نيست موجبات نابودي مردمان فراهم است»
فايده هاي خلاقيت يا نوآوري
رشد اقتصادي. يکي از دلايلي که اقتصاددانان به شرکتها و سازمانهاي تازه تأسيس و کوچک توجه نمودند، اين بود که اين شرکتها و سازمانها موجب به وجود آوردن مشاغل بيشتري در سيستم اقتصادي آمريکا مي شدند. در تحقيقي که در يکي از صنايع مهم آمريکا، يعني صنعت الکترونيک انجام شد، مشخص گرديد شرکتهايي که عمرشان بين پنج تا ده سال بيشتر نيست بيش از پنجاه برابر شرکتهايي که عمرشان به بيش از بيست سال مي رسد افراد استخدام کرده اند.
به علاوه پژوهشگر ديگري به نام ديويد برچ برآورد نمود که در ايالات متحده آمريکا بيش از چهار پنجم مشاغل جديد به وسيله سازمانهاي کوچک به وجود مي آيد، اصولا بهره وري به بهبود فنون يا تکنيک هاي توليد مربوط مي شود و اين کار، به نظر جان کندريک، از وظايف اصلي نوآوري يا خلاقيت است، البته با هدف پيشرفت يا شکوفايي سيستم اقتصادي . دوکليد اصلي در افزايش بهره وري همانا تحقيق و توسعه و سرمايه گذاري در ماشين آلات جديد مي باشند. با توجه به ديدگاه کندريک، رابطه اي نزديک يا تنگاتنگ بين تحقيق و توسعه و برنامه هاي سرمايه گذاري وجود دارد و در هر دو مورد نوآوري و خلاقيت نقش اصلي ايفا مي کند. ( استونر، فريمن، ص 340 و 341)
سي درصد رشد اقتصادي متعلق به شرکتهايي است که بيش از پنج سال از عمرشان نمي گذرد. ولي اين پژوهشگر اضافه مي کند که هر شرکت کوچک تازه تأسيسي شغلي يا شغلهايي را به وجود نمي آورد. سازمانهايي که باعث ايجاد شغل مي شوند نسبتا تازه تأسيس تر مي باشند. پس از تأسيس به سرعت فعال مي شوند و در نخستين سالهاي فعاليت خود يا دوره جواني، رشد بسيار سريعي دارند و دامنه فعاليت خود را به سرعت به جاهاي ديگر مي کشند. او همچنين دريافت که شرکتهاي تازه تأسيس و مشاغلي را که به وجود مي آورند بيشتر در زمينه بخش خدماتي سيستم اقتصادي است، نه در بخش توليدي.
واقعيت آينده در زمينه شتاب تغييرات اجتماعي و تکنولوژيک دلالت بر مفاهيمي جهت خانواده ها، موسسات آموزشي، بازرگاني، صنايع و دولت دارد. حجم اطلاعات و مقدار آموزش لازم براي بدست آوردن مهارتهاي مورد نياز جهت استفاده از اين اطلاعات به سرعت افزايش خواهد يافت. همچنين همزمان بايد در مورد تجديد نظر و بروز درآوردن اطلاعات و مهارتها اقدام گردد. وسايل پيچيده اتوماتيک براي کاربرد و انتقال داده ها لازم خواهد بود مثلا هم اکنون کامپيوترهاي شخصي را مي توان با قيمت هاي نازلي خريداري نمود. اين واقعيت تغييرات بزرگي در نقش تدريس بوسيله والدين، مربيان، موسسات بازرگاني، صنايع و ديگر موسسات اجتماعي در برخواهد داشت. نقش مربيان مدارس از سئوال کنندگان دروس، توضيح دهندگان مکرر کتب درسي و تصحيح کنندگان اغلاط، به مديران تجارب يادگيري و تدوين کنندگان مهارتهايي مانند تفکر خلاق و حل مسائل، کار گروهي، تفکر ميان رشته اي تغيير خواهد کرد. نقش هاي مشابهي توسط والدين، اداره کنندگان، و سرپرستان بازرگاني و صنعت و موسسات مشابه ايفاء خواهد گرديد.
در حقيقت به علت مواجهه شدن جوامع بشري با مسائل ناهنگامي فزآينده، وابستگي متقابل بين کشورها، تحليل رفتن منابع طبيعي، سرعت فزآينده تغييرات و مسائل متعدد ديگر، نياز به خلاقيت اجتناب ناپذير است.(جي، خاتنا، 1978ص: 144)
ديگري ضرورت خلاقيت و نوآوري در سطح سازمانها است. قبل از مطرح کردن اين نوع ضرورت بهتر است توضيحي در مورد فرق کالهاي توليدي و خدمات قابل ارائه داده شود:
همانطوريکه تاس، درويست سيوتيس (Dervistsiotis, Kastas) مي گويد: فرقهايي بين کالا و خدمات وجود دارد که اهم آنها بشرح ذيل است:
1- خدمات در ارتباط نزديک با کساني است که آنها را ارائه مي دهند در عين حال خدمات در حين ارائه مصرف مي شوند(حمل و نقل، پزشکي، توريسم...)
2- خدمات را نمي توان ذخيره کرد و اگر در حين ارائه مصرف نشوند ضايع مي گردند(صندلي خالي هواپيما)
3- خدمات را نمي توان در سرح وسيع استاندارد نمود حتي اگر بازده يک سيستم باشند مثلا خدمت ارائه شده يک دکتر به مريض با مريض ديگر تفاوت دارد بنابراين نمي توان در مورد خدمات کنترل کيفيت دقيقي اعمال کرد.
4-خدمات مانند بيشتر محصولات داراي تفاضاهاي متغير فصلي، هفتگي، روزانه و غيره است که احتياج به برنامه ريزي و کنترل در سيستم ارائه دهنده آنها دارد بيشتر سيستمهاي عملياتي در عمل ترکيب يک پارچه اي از کالاها و خدمات را ارائه مي کنند مثلا محصولات فيزيکي مانند اتومبيل با ارائه زير سيستم هاي خدماتي تغيير و نگهداري و غيره کامل مي گردند.( کاستاس، دورستيوت، 1982 ص:283)
بدين شکل مي توان گفت که کالا و خدمات از نظر ماهيت يکي بوده ولي از نظر شکل ارائه و فرآيندکار متفاوت هستند. دانستن اين تفاوت افراد و سازمانها را در جهت ايجاد زمينه هاي خلاقيت و نوآوري کمک مي نمايد در سازمانها مجموعه اي از رفتارها و فعاليتها انجام مي شود که مرز دقيقي را بين آنها از نظر ابتدا يا انتهاي فرآيند نوآوري نمي توان مشخص کرد ولي در کليت لزوم نوآوري مورد تأييد سازمانها مي باشد.
پاويت (Pavith) در سال 1979 استدلال کرد که نوآوري تکنيک و توسعه ي صنعتي به چهار دليل زير داراي اهميت فزآينده هستند:
1- بدليل رقابت موجود بين کشورهاي مختلف در توسعه که يک دامنه ي وسيعي از کالاهاي استاندارد شده را به عنوان برنامه هاي صنعتي سازي توليد مي نمايد.
2- در کشورهاي پيشرفته مطلوبيت و ذائقه ي مصرف کنندگان و سطح هزينه به طور ثابتي در حال تغيير مي باشد.
3- به دليل اجبار در نظر گرفتن طرقي که مصرف انرژي و ملحقات آن را کاهش دهد زيرا منابع غير قابل تجديد و نادر هستند.
4- در حوزه هايي مثل الکترونيک و بيوشيمي سرعت تغييرات تکنولوژيکي امکانات زيادي را براي توليد بوجود آورده است.
در اغلب موارد سازمانها کمتر به امر خلاقيت و نوآوري دست مي زنند زيرا آن را تجارت ريسک داري مي پندارند که بايد از کار اصلي منحرف شده و به اموري که هنوز امتحان نشده اند پرداخته شوند. هيچ کس نمي تواند براي رسيدن به يک نتيجه ي قطعي و هدف مشخص خلاقيت و نوآوري را طراحي مي نمايد يک مديريت کارساز در مقام تصميم گيري خود بايستي نوآوري را درک نموده و زمينه ي مساعد و بودجه ي لازم و پشتيباني کافي را براي اين امر تدارک ببيند. هر سازمان داراي فرهنگ سازماني خاص خود مي باشد که مدير و کارکنان از آن پيروي کرده و تغييرات سريع محيطي ايجاب مي کند که سازمانها اين تغييرات را درک کرده و راههاي مقابل با او را در پيش بگيرند در غير اينصورت محکوم به فنا هستند. دي گرين (ADAPTIVE Dragambation DEGREEN, The) در نوشته ي خود با عنوان سازمان برازنده و شايسته بر اين باور است که سازمانها بايد حالت سازگاري به خود بگيرند سازمان خوب و شايسته آن است که محيط را درک کند . اطلاعات و آگاهيهاي بايسته را به سرعت آماده سازد سريع پاسخ دهد از تجربه ها بياموزد و در طرح و ساخت خود بازنگري کنند. (ديگرين - 1982 ص:211)
روند رو به رشد تکنولوژي و رقابت فشرده در صنايع و سازمانهاي مختلف ضرورت خلاقيت و نوآوري را اجتناب ناپذير گردانيده است و سازمانهايي موفق هستند که خود را با اين روند تطبيق دهند در غير اينصورت محکوم به شکست مي باشند.
نوآوري يک امر و نياز زيربنايي زندگي انسان است. آنچنانکه بعضي ها فکر مي کنند مشکل نيست. اين موضوعي است که همواره در هر جا که مي روم روي آن تاکيد دارم، مسئله در نفس خود نوآوري نيست بلکه منظور اين است که آيا شما مي خواهيد که نوآور باشيد يا خير؟
اگر شما به دقت به ابداعات و نوآوري هاي با ارزش دقت کنيد مبناي خيلي از آنها را واقعا ايده هاي بسيار ساده تشکيل مي دهند. اغلب هم نتايج بسيار ارزنده اي به همراه مي آورند نوآوري ها در مديريت و اداره شرکت ها نقش مهمي ايفا مي کند.
نوآوري، ابداعات و اختراعات نقش بزرگي در تاريخ بشريت بازي کرده است. نوآوري و ابداعات با عزم، تصميم و اراده يک شخص خلاق شروع مي شود که سعي مي کند با درهم شکستن ايده هاي معمولي و موجود در اين عصر و زمان چيز جديدي ارائه دهد يا بسازد.
بنابراين من همواره تاکيد کرده ام که خلاق بودن براي اشخاص بسيار با اهميت است زيرا افراد خلاق، مبتکر و سازنده، به تاريخ شکل و به جهان جهت مي دهند.
رشد خلاقيت با کاوش و بررسي وضعيت فعلي شروع مي شود:« آيا من همه سعي خودم را به کار برده ام»؟ «آيا شرايط فعلي ايده آل است»؟ «آيا روش بهتري مي توان يافت»؟ چنين سؤالاتي خلاقيتهاي پنهان و نهفته شما را بيدار و تحريک مي کند و هرچه بيشتر کاوش کنيد نتايج بهتري حاصل خواهد شد.
اين باور و اعتقاد قلبي من است که جوانان وظيفه دارند در بهبود وضع موجودکوشا باشند و براي انجام چنين کاري خلاقيت لازم است. وقتي شما چيزي را از زاويه جديدي مي بينيد نسبت به مسائل آن آگاه مي شويد، اين مسائل بايد شما را در جهت پيشرفت و سازندگي پيش ببرند چون جوانان کمتر محصور قيد و بندها هستند، طبيعتا در مقايسه با افراد مسن تر براي نوآوري حساس تر و آماده ترند. (چونک، کيم دو، ص 65 و 66)
* منبع: آقايي فيشاني، دکتر تيمور: خلاقيت و نوآوري در انسانها و سازمانها، انتشارات ترمه، چ اول، تهران 1377، صفحات 191-195.
برگرفته از مقاله ضرورت و اهميت خلاقيت و نوآوري
/خ