رابطه انسان‌شناسی زیستی و فرهنگی

انسان‌شناسی، پرسمان (پروبلماتیک) انسان را به شیوه‌ای کاملاً متفاوت با دیگر علوم اجتماعی مطرح می‌کند و به نوعی خود را در موقعیتی در آن واحد برجسته ولی قابل اعتراض جای می‌دهد. حرکت خلاف جریان در این
چهارشنبه، 29 آذر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
رابطه انسان‌شناسی زیستی و فرهنگی
 رابطه انسان‌شناسی زیستی و فرهنگی

نویسنده: ناصر فکوهی

 

انسان‌شناسی، پرسمان (پروبلماتیک) انسان را به شیوه‌ای کاملاً متفاوت با دیگر علوم اجتماعی مطرح می‌کند و به نوعی خود را در موقعیتی در آن واحد برجسته ولی قابل اعتراض جای می‌دهد. حرکت خلاف جریان در این علم به نسبت علوم اجتماعی و انسانی دیگر در آن است که نمی‌خواهد و (بهتر است بگوییم) نمی‌داند بعد زیستی را در مطالعه انسان کنار بگذارد و آن را به طور کامل به آنچه به درست یا به غلط علوم دقیقه نام گرفته‌اند، واگذارد. مسئله برای انسان‌شناسی در این محور اساسی خلاصه می‌شود که پیچیدگی موجودیت انسانی، پیش و بیش از هر چیز در آمیزه بسیار تنگاتنگی است که در این موجود میان خصوصیات طبیعی زیستی و خصوصیات فرهنگی وجود دارد و خود را به صورت‌های مختلف باز می‌نمایاند؛ بنابراین وظیفه انسان‌شناسی نیز پیش از هر چیز، آن است که از این آمیزش کمیاب رمزگشایی کند. رابطه میان بُعد زیستی و بُعد فرهنگی در انسان را می‌توان به سادگی با رابطه مشابه میان طبیعت و فرهنگ، مقایسه کرد. نخستین پرسش در اینجا آن است که آیا این رابطه، رابطه‌ای است پیوستاری (طیفی) و یا رابطه‌ای گسستی؟ آیا فرهنگ را باید شکل تکامل یافته‌ای از طبیعت تلقی کرد و یا باید آن را نوعی گسست در امر طبیعی دانست که اصولاً موجودیت طبیعی و منطق و چرخه‌های طبیعی را به خطر می‌اندازد و تمایلی خواسته یا ناخواسته به جایگزین کردن آنها با سازوکارها و ابداع‌های خویش دارد؟ پاسخ به چنین پرسش‌هایی، مهم‌ترین وظیفه انسان‌شناسان است. باید توجه داشت که چنین پاسخ‌هایی را نمی‌توان بدون بسترها و زمینه‌های خاصی که موجودیت‌های انسانی را به صورت فردی یا جمعی درون خود می‌گیرند، ارائه داد. نخستین گرایش در تاریخ انسان‌شناسی، آن بوده است که با حرکت از نظریه تطوری نوعی موازات میان تحول وتکامل طبیعی در مفهوم رشد بیولوژیک و رشد فرهنگی قائل شوند. این پرسش هر چه بیش از پیش توانایی خود را به توضیح دادن پدیده‌های جدیدی که رفتارشناسان جانوری با مطالعاتشان بر جوامع حیوانی می‌یابند، از دست می‌دهد. به دو مورد در این زمینه اشاره می‌کنیم، این دو مورد تا همین اواخر به مثابه بارزترین اشکال گسست انسان از طبیعت و تفاوت اساسی میان بُعد زیستی و بُعد فرهنگی انسان‌ها و جوامع انسانی تلقی می‌شدند: نخست ممنوعیت جهان‌شمول ازدواج با محارم که کمابیش در همه فرهنگ‌های انسانی مشاهده می‌شود و عامل اصلی رشد این جوامع و بزرگ شدن کمّی آنها و گسترش یافتن‌شان بر پهنه‌های سرزمینی بوده است؛ سپس رابطه خاصی میان انسان‌ها که ما آن را «مبادله» نامیده‌ایم و بر اساس آن یک خدمت یا کالا در قبال خدمت یا کالای دیگری رد و بدل می‌شود و به مدارهای اقتصادی و رشد آنها دامن می‌زند. مطالعات جدید رفتارشناسی جانوری (عسگری، 1378) هر دو این پدیده‌ها را در پستانداران پیشرفته مشاهده کرده‌اند؛ بنابراین امروز پرسش آن است که آیا می‌توان از یک «فرهنگ حیوانی» نیز در کنار یک «فرهنگ انسانی» سخن به میان آورد؟ و یا اینکه آیا می‌توان آنچه را تا امروز «فرهنگ» می‌پنداشتیم، اصولاً نوعی از طبیعت تغییر شکل یافته در نظر بگیریم؟ پاسخ به این پرسش‌ها را - دست کم به صورتی نسبی - با شکافتن مفاهیم بی‌شماری که انسان‌شناسی جدید به بحث گذاشته است، می‌توان به دست آورد.
منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛ (1394)، صد و یک پرسش از فرهنگ، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یکم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما