در نشست «بایستههای ادبیات امروز انقلاب اسلامی با نگاهی به فتنه 88 و حماسه 9 دی» که در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد (9 دی 1389)؛ شاعران انقلابی به قرائت سرودههای خود پرداختند. در ادامه برگزیده این اشعار را میخوانید.
در این مراسم حمید درویشی درباره شهید «حسین غلام كبیری» كه در حوادث فتنه 88 به درجه شهادت نایل آمد و یكی از شهیدان شهر ری به شمار میرود، سرودهای خواند كرد كه در پی میآید:>
فقط به تو گفته بودم آرزوهامو از قدیم
دارم حاجتروا میشم یا حضرت عبدالعظیم
فقط به تو گفته بودم با گریه و با التماس
كه آرزوم، كشته شدن، برای راه شهداست
پرچم سرخ تو نذاشت دلم بمونه حاج و واج
توشهری كه پر شده بود از كاخ سبز و برج عاج
وقت گذشتن از همهست، پرزدن از شهر غرور
وقتشه پروانه شدن، میان غنچههای نور
دستی كه باخته بازی رو، داره منو پس میزنه
ببین برای مرگ من، دنیا داره دس میزنه
وقتشه با یه یا حسین، تو كربلا دیده شدن
رمز عبور را فهمیدن، حسین فهمیده شدن
چشمامو رو هم بذارم، توی بهشت پیش همیم
دارم حاجتروا میشم، یا حضرت عبدالعظیم
دارم حاجتروا میشم یا حضرت عبدالعظیم
فقط به تو گفته بودم با گریه و با التماس
كه آرزوم، كشته شدن، برای راه شهداست
پرچم سرخ تو نذاشت دلم بمونه حاج و واج
توشهری كه پر شده بود از كاخ سبز و برج عاج
وقت گذشتن از همهست، پرزدن از شهر غرور
وقتشه پروانه شدن، میان غنچههای نور
دستی كه باخته بازی رو، داره منو پس میزنه
ببین برای مرگ من، دنیا داره دس میزنه
وقتشه با یه یا حسین، تو كربلا دیده شدن
رمز عبور را فهمیدن، حسین فهمیده شدن
چشمامو رو هم بذارم، توی بهشت پیش همیم
دارم حاجتروا میشم، یا حضرت عبدالعظیم
همچنین، «رحیم كریمی» درباره فتنه سال 88 شعری را قرائت كرد كه در پی میآید:
باور كنید زمین دلش از دست ما پر است
تاریخ از صراحت آئینه دلخور است
از روزهای درد، فقط خاطرات ماند
از جنگ، سلفههایی از خون برات ماند
هان از كجای قصه بدی را بلد شدیم
دیروز خوب بوده، امروز بد شدیم
بد مثل قاتلی كه به خون تكیه میكند
دارد زمین به حال بدم گریه میكند
آن روزها برای همه پشت میشدیم
ما حق داشتیم ولی مشت میشدیم
نامرد در مقابلمان پست و ریز بود
هركجا كه بود بزرگ و عزیز بود
تا اینكه ذره ذره غباری بلند شد
عزت نشست، خفت و خاری بلند شد
برخی كه جنگ بود و نبودند، آمدند
آواره سنگ بود و نبودند، آمدند
سوگند خوردهاند كه پابند میشوند
احساس كردهاند كه خداوند میشوند
كمرنگ شد چقدر تمامی اصلها
افتاد بوی تفرقه در بین نسلها
گاهی تبر زدهاند به ریشه، اثر نكرد
كاری كه كرد تفرقه با ما تبر نكرد
هر روز زخم تازه به این اتحاد خورد
پشت تمام معتقدان باد خورد
در راه كسب قدرت هر چیز میدهند
این خاك را به قیمت یك میز میدهند
پرگار پیشرفت زمان را گرفتهاند
از ما غرور میهنمان را گرفتهاند
تاریخ هم به آینهها خو نمیكند
این آبروی رفته به ما، رو نمیكند
ای آبروی روز مبادای روزگار
منتگذار بر سر ما،س آبرو بیار
تاریخ از صراحت آئینه دلخور است
از روزهای درد، فقط خاطرات ماند
از جنگ، سلفههایی از خون برات ماند
هان از كجای قصه بدی را بلد شدیم
دیروز خوب بوده، امروز بد شدیم
بد مثل قاتلی كه به خون تكیه میكند
دارد زمین به حال بدم گریه میكند
آن روزها برای همه پشت میشدیم
ما حق داشتیم ولی مشت میشدیم
نامرد در مقابلمان پست و ریز بود
هركجا كه بود بزرگ و عزیز بود
تا اینكه ذره ذره غباری بلند شد
عزت نشست، خفت و خاری بلند شد
برخی كه جنگ بود و نبودند، آمدند
آواره سنگ بود و نبودند، آمدند
سوگند خوردهاند كه پابند میشوند
احساس كردهاند كه خداوند میشوند
كمرنگ شد چقدر تمامی اصلها
افتاد بوی تفرقه در بین نسلها
گاهی تبر زدهاند به ریشه، اثر نكرد
كاری كه كرد تفرقه با ما تبر نكرد
هر روز زخم تازه به این اتحاد خورد
پشت تمام معتقدان باد خورد
در راه كسب قدرت هر چیز میدهند
این خاك را به قیمت یك میز میدهند
پرگار پیشرفت زمان را گرفتهاند
از ما غرور میهنمان را گرفتهاند
تاریخ هم به آینهها خو نمیكند
این آبروی رفته به ما، رو نمیكند
ای آبروی روز مبادای روزگار
منتگذار بر سر ما،س آبرو بیار
در ادامه این مراسم، «فاطمه طارمی» شاعر جوان و متعهد كشور در خصوص حماسه 9 دی و فضای حاكم بر كشور خطاب به ایران زمین شعری به شرح ذیل قرائت كرد:
وطنم عاشقانهتر برخیز تا جهان نظارهات مانده است
بال و پر را به خون بزن ققنوس، آسمان در نظارهات مانده است
رنگ این روزها اگر پائیز، تو بهاران به باورت داری
سربداران دل سپرده به درد، پر سیمرغ در پرت داری
وطنم سربلند كن با عشق، در تو رستم، قدم زد از تو سام
سرنوشت تو ایستادن هاست، در شكوه شگفتنی آرام
شال همت كمر بگیران چون، همت سرخ حاج همتها
خنده دشت و كوهسارت، برهاند تمام منتها
وطنم سرنوشت تو جاریست در تن غیرت سوارانت
با من بلندتر برخیز از دل بیقرار یارانت
شاه مردان قصههای تواند ، مرد، مردان لحظههای تواند
این جوانان در كفن خفته، این شهیدان كه در وفای تواند
بیگمان فصل سال برگردد، مهر تو با بهار برگردد
رنگ پائیز در تو مختوم است، مهر این روزگار برگردد
مهر این روزگار یعنی تو، آیه اقتدار یعنی تو
بنویس از پرنده و بگذار، بنویسم بهار، یعنی تو
تو كه خلوت نشین سومهای، تو كه حافظترین شراب منی
عاشم با تو فاش میگویم، تو فراتر زهر حساب منی
اصفهان یك كرشمه از چشمت، در تو شیراز پایتخت جهان
عاشقان در نگاه تو جمعاند، عاشقانی كه بیتو دلنگران
وطنم، وعده من و تو شود، روز دیدار عاشقان ظهور
آنكه با عدل و داد میریزد، بر سكوت من و تو عطر حظور
بال و پر را به خون بزن ققنوس، آسمان در نظارهات مانده است
رنگ این روزها اگر پائیز، تو بهاران به باورت داری
سربداران دل سپرده به درد، پر سیمرغ در پرت داری
وطنم سربلند كن با عشق، در تو رستم، قدم زد از تو سام
سرنوشت تو ایستادن هاست، در شكوه شگفتنی آرام
شال همت كمر بگیران چون، همت سرخ حاج همتها
خنده دشت و كوهسارت، برهاند تمام منتها
وطنم سرنوشت تو جاریست در تن غیرت سوارانت
با من بلندتر برخیز از دل بیقرار یارانت
شاه مردان قصههای تواند ، مرد، مردان لحظههای تواند
این جوانان در كفن خفته، این شهیدان كه در وفای تواند
بیگمان فصل سال برگردد، مهر تو با بهار برگردد
رنگ پائیز در تو مختوم است، مهر این روزگار برگردد
مهر این روزگار یعنی تو، آیه اقتدار یعنی تو
بنویس از پرنده و بگذار، بنویسم بهار، یعنی تو
تو كه خلوت نشین سومهای، تو كه حافظترین شراب منی
عاشم با تو فاش میگویم، تو فراتر زهر حساب منی
اصفهان یك كرشمه از چشمت، در تو شیراز پایتخت جهان
عاشقان در نگاه تو جمعاند، عاشقانی كه بیتو دلنگران
وطنم، وعده من و تو شود، روز دیدار عاشقان ظهور
آنكه با عدل و داد میریزد، بر سكوت من و تو عطر حظور
در بخش دیگری از این مراسم، «حسین زحمتكش» شاعر جوان و متعهد كشورمان درباره فتنه سال 88 شعری خواند كه در پی میآید:
شكر خدا پس از گذر از درد و داغها
سر باز كرده به تاول چرك «نفاقها»
هرچند شر هرآنچه كه میشد رساندهاند
اینجا به خیر میگذرد اتفاقها!
ما بید نیستیم كه با باد خم شویم
حتی اگر كه خم بشود پشت باغها!
فانوسمان پلاك شهیدانمان شده است
وقتی رسید موسم مرگ چراغها
ما دستمان قلم شده تا ثبت عشق را
یك لحظه نسپریم به دست كلاغها!
امروز روز سوختن خشك و تر نبود!
فعلأ سماق مك بزنید ای اجاقها
سر باز كرده به تاول چرك «نفاقها»
هرچند شر هرآنچه كه میشد رساندهاند
اینجا به خیر میگذرد اتفاقها!
ما بید نیستیم كه با باد خم شویم
حتی اگر كه خم بشود پشت باغها!
فانوسمان پلاك شهیدانمان شده است
وقتی رسید موسم مرگ چراغها
ما دستمان قلم شده تا ثبت عشق را
یك لحظه نسپریم به دست كلاغها!
امروز روز سوختن خشك و تر نبود!
فعلأ سماق مك بزنید ای اجاقها
محمد مهدی سیار در خصوص فتنه سال 88 و حماسه 9 دی به سرودن شعر پرداخت كه در ذیل آمده است:
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت كردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
بهاری میرسد از راه و میگویند میروید
گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه
بگو چلهنشینان زمستان را كه برخیزند
به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه
به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشت
چه باك از راه ناهموار و از یاران ناهمراه
به استهلال میآییمت ای عید از محرمها
به روی بامها هر شام با آیینه و با آه...
سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویی تر كنید ای تیغهای تشنه، بسم الله!
روایت كردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
بهاری میرسد از راه و میگویند میروید
گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه
بگو چلهنشینان زمستان را كه برخیزند
به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه
به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشت
چه باك از راه ناهموار و از یاران ناهمراه
به استهلال میآییمت ای عید از محرمها
به روی بامها هر شام با آیینه و با آه...
سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویی تر كنید ای تیغهای تشنه، بسم الله!
در این مراسم محمد مهدی سیار در خصوص خاطره بزرگ 9 دی و خونی كه از نو در رگهای ایران سرازیر شد، شعری به شرح زیر سرایید.
هنوز ماتم زنهای خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را
كسی نبرده ز خاطر كسی نخواهد برد
ز یاد، خاطره باغ شعله ور شده را
كسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینه های كهنه شهر
نه داغ های هر آیینه تازه تر شده را
جنازه ها كه می آمد هنوز یادم هست
جنازه های جوان، كوچه های تر شده را...
نه، این درخت پر از زخم خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخه تبر شده را !
هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را
كسی نبرده ز خاطر كسی نخواهد برد
ز یاد، خاطره باغ شعله ور شده را
كسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینه های كهنه شهر
نه داغ های هر آیینه تازه تر شده را
جنازه ها كه می آمد هنوز یادم هست
جنازه های جوان، كوچه های تر شده را...
نه، این درخت پر از زخم خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخه تبر شده را !
«محمد مهدی سیار» نیز در خصوص ادبیاتی كه در فتنه سال 88 رایج بود، ابیاتی را به شرح زیر قرائت كرد:
از حلقه هایمان به در افتاد رازها
با قیل وقال بی ثمر عشقبازها
دوشید فتنهای شتران دو ساله را
بر دوششان نهاد به بازی جهازها
شوخی شده است و عشوه نماز شیوخ شهر
رحمت به بی نمازی ما بی نمازها
خیل پیادهایم، كجا بازگو كنیم؟
رنجی كه بردهایم ز شطرنج بازها
ماییم و زخم خنجر و دست برادران
ماییم و میزبانی این تركتازها
در پیش چشم كوخ نشینان غریب نیست
از كاه، كوه ساختنِ كاخ سازها
قرآن به نیزه رفت...خدایا مخواه باز
بر نیزهها طلوع سر سرفرازها
در گنبد كبود زمان ما كبوتران
بستیم چشم و بسته نشد چشمِ بازها
ما را چه غم ز هرزه گیاهی كه سبز شد
بر خاكمان مباد هجوم گرازها
با قیل وقال بی ثمر عشقبازها
دوشید فتنهای شتران دو ساله را
بر دوششان نهاد به بازی جهازها
شوخی شده است و عشوه نماز شیوخ شهر
رحمت به بی نمازی ما بی نمازها
خیل پیادهایم، كجا بازگو كنیم؟
رنجی كه بردهایم ز شطرنج بازها
ماییم و زخم خنجر و دست برادران
ماییم و میزبانی این تركتازها
در پیش چشم كوخ نشینان غریب نیست
از كاه، كوه ساختنِ كاخ سازها
قرآن به نیزه رفت...خدایا مخواه باز
بر نیزهها طلوع سر سرفرازها
در گنبد كبود زمان ما كبوتران
بستیم چشم و بسته نشد چشمِ بازها
ما را چه غم ز هرزه گیاهی كه سبز شد
بر خاكمان مباد هجوم گرازها