جزيره ي خضرا (2) - سند روايت
ارتباط شهيد با فضل بن يحيي
از طرف ديگر ما مي دانيم که «فضل بن يحيي» در سال 99 قمري که داستان را از علي بن فاضل شنيده، حيات داشته است. بنابراين با توجه به آن چه در روايت جزيره آمده که «فضل بن يحيي» دوست سيد فخر الدين بوده؛ يعني در حقيقت دوست کسي که «علي بن فاضل » مهمان او بوده است و هم چنين علي بن فاضل در موقع ورود «فضل بن يحيي» به احترام او بلند مي شود و مي خواهد او را به عنوان تکريم جاي خود بنشاند.
هم چنين با توجه به اين که «فضل» مدتي در شهر «واسط » به فراگيري دانش مشغول بود و به همين جهت در سخنان «علي بن فاضل » شواهدي مي يابد که دلالت بر علم و دانش او در اکثر علوم فقه و حديث و ادبيات عرب مي کند.
و با ملاحظه اين که «علي بن فاضل» در حضور جمعي از علماي شهر حله و اطراف آن، تنها به او توجه کرده و داستان جزيره را خطاب به او نقل مي کند.
با توجه به مطالب فوق و علاوه بر آن، توجه به تاريخ اجازه نقل حديث که توسط «اربلي» در سال 691 قمري(2) به او داده شده،کاملاً روشن مي شود که «فضل بن يحيي» در آن موقع، دانشمندي فاضل در علوم فقه و حديث و ادبيات عرب و اغلب علوم ديگر بوده است و علماي ديگر او را مقدم بر خود و جليل القدر مي دانسته اند و شخصي با چنين ويژگي هايي بايد در حدود پنجاه يا شصت ساله يا حداقل چهل و پنجاه ساله باشد مگر اينکه به طور استثنايي از نوابغ و نوادر باشد که البته اگر چنين بود در تاريخ ثبت مي شد.
نتيجه مي گيريم که بين زمان ملاقات «فضل بن يحيي» با «علي بن فاضل»در سال 699 قمري که داستان جزيره را از او شنيده، و بين زمان ورود شهيد (ره) به شهر حله در سال 750 قمري بيش تر از پنجاه سال فاصله است و خيلي بعيد است که شهيد در اين شرايط، او را درک کرده باشد.
و فرضاً که با شما همراهي کنيم و اين مطلب را هم بپذيريم، ولي محدث نوري (ره) نقل مي کند که «هزار جريبي» يابنده ي اصلي رساله ي جزيره را شهيد (ره) مي داند و بر اساس اين نظر، واسطه بودن «فضل بن يحيي» براي شهيد در نقل داستان نقل مي شود. علاوه بر اين که ما به طور کلي دليلي بر واسطه بودن «فضل بن يحيي» براي شهيد نداريم، چرا که شايد واسطه بين شهيد (ره) و «علي بن فاضل» فرد يا افرادي ديگر باشند.
کشف رساله ي جزيره ي خضرا توسط شهيد (ره)
و اما در مورد نسخه و نقل مرحوم بحراني (که ايشان از مجلسي نقل نکرده اند) بايد اعتراف کنيم: اين کشف جدايي است که توسط خود بحراني صورت گرفته است و البته ما قبلا به اختلاف بين اين دو نسخه اشاره کرديم. علاوه بر اين که فرد مدعي کشف داستان، در هر دو نسخه، آن را از خط «فضل بن يحيي طيبي»نقل مي کند و جالب اين که خود اين مدعي در هر دو نسخه (مجلسي و بحراني) مجهول است.
غير از مطالب فوق، در اين نکته بايد دقت کرد که فاصله ي زماني بين «هزار جريبي»؛ يعني کسي که در اواخر قرن 12 قمري مي زيسته است ( و شايد قرن 13 را هم درک کرده باشند،(4) چرا که او از شاگردان وحيد بهبهاني و سيد علي صاحب رياض بوده است) با مرحوم شهيد که در قرن هشتم مي زيسته، به صدها سال مي رسد.
مرحوم محدث نوري هم با صراحت فرموده است: علت اين که هزار جريبي،کشف رساله ي جزيره را به شهيد نسبت داده اعتماد ايشان به بعضي از مؤمنين با تقوا بوده است.(5)
در اينجا سؤال مطرح مي شودکه اين افراد با تقوا به چه کساني هستند؟ و آيا تمام سلسله ي طبقات آن ها، که بين هزار جريبي و شهيد فاصله شده اند، داراي صفت ايمان و تقوا بوده و يا اين که هزار جريبي تنها طبقه ي اول آن ها را که مي شناخته، به اين صفت معرفي کرده است؟
علاوه بر آن، اين که افراد با تقوا به چه چيزي و بر چه مطلبي شهادت داده اند، براي ما معلوم نيست و ما آن را نمي دانيم. هم چنين بيان اين مطلب گذشت که تمام کتابها و نامه ها و سؤال ها و پاسخ هاي مرحوم شهيد، نزد مجلسي (ره) بوده است با اين اوصاف، ايشان رساله جزيره را در يک باب ويژه و نادر مي آورند و با صراحت مي فرمايند: «اين داستان را در نوشته ي معتبري نيافتم». بنابراين هزار جريبي ادعا مي کند که شهيد آن را کشف کرده اند. به ويژه وقتي جست وجو و تلاش زياد و وسعت اطلاعات مرحوم مجلسي را در نظر بگيريم.
البته مرحوم محدث نوري تلاش زيادي براي تأييد کلام هزار جريبي کرده است؛ مثلا در مقام تأييد مي گويد: «صاحب کفايه المهتدي کسي است که بر مرحوم مجلسي و کتاب او اشکال گرفته و آن را رد کرده، با اين همه نسبت به اين داستان هيچ گونه طعن و تکذيبي ندارد و همين دلالت مي کند بر اين که صاحب رساله ي جزيره، فرد معتبري و شناخته شده اي نزد او بوده تا جايي که سخن او را معتبر تلقي مي کرده و جاي اشکال و بحث نمي دانسته است.»(6)
ولي بر کلام محدث نوري اشکالاتي چند وارد است از جمله:
1. قبلا گفتيم که همه ي نوشته هاي شهيد (ره) نزد مجلسي (ره) حاضر بوده با اين همه ايشان تصريح فرموده اند که داستان جزيره ي خضرا را در هيچ کتاب معتبري نيافتم.
2. صاحب کفايه المهتدي در همين روايت هم با مرحوم مجلسي مخالفت کرده و گفته است: «اين روايت معتبر و مورد وثوق است » در صورتي که مجلسي فرمود که آن را در هيچ کتاب معتبري نيافته است.
3. اعتماد صاحب کفايه المهتدي تنها يک نظر شخصي است و دليل اعتماد او در اين زمينه براي ما روشن نيست.
دوران رواج داستان جزيره ي خضرا
چون يکي از نکات بديهي و روشن و هم چنين يکي از صفات ويژه ي اين دوران اشتياق زياد براي جمع آوري و تدوين اخبار بوده است؛ دوراني که وسيع ترين و شاخص ترين مجموعه هاي حديثي شيعه مانند:وسائل، وافي، بحارالانوار، عوالم، تفسير برهان، تفسير نورالثقلين تدوين شده است. (8) باز در همين دوران است که کتاب فقه الرضا مشهور مي شود در حالي که قضيه ي اين کتاب معروف است.
بنابراين، ادعاي اين که علما آن را قبول کرده اند بر فرض صحت، هيچ سودي ندارد، زيرا صرف اين که علما مطلبي را گفته اند و يا در جايي نوشته اند دليل اين نيست که آن را پذيرفته اند و يا مورد تأييد قرار داده اند.
فضل بن يحيي کيست ؟
1. راوي داستان جزيره خضرا؛
2.کسي که «اربلي» به او اجازه ي حديث داده است .
احتمال دو نفر بودن از بيان ميرزا عبدالله افندي معلوم مي شود. او مي گويد: «حق اين است که هر دو يک نفرند. »(9)
پس يکي بودن آن ها -آن طور که ميرزا عبدالله گفته -جاي بحث دارد و ميرزاي افندي هم دليل خود را بر آنچه آن را حق دانسته، بيان نکرده است ولي ما به نکته اي اشاره مي کنيم که حکايت از دو نفر بودن آن ها دارد.
علي بن فاضل در ترازوي سنجش
بنابراين گروهي اين موضع گيري «حر عاملي» را دليل بر بي اعتبار دانستن يا احياناً توهين نمودن او نسبت به «علي بن فاضل» مي دانند.
با در نظر گرفتن اين نکته که «حر عاملي» «فضل بن يحيي» راوي کتاب کشف الغمه را مدح و ستايش مي کند طبيعتاً بايد کسي را که «فضل» توثيق نموده و يا از او نقل خبر مي کند، قابل اعتماد بداند؛ يعني حر عاملي بايد به «علي بن فاضل» که مورد اعتماد «فضل» بوده، اطمينان مي کرد و شرح حال او را در کتابش مي آورد و اين که مي بينيم شرح حال او را نياورده قرينه اي است بر اين که او، گرچه عظمت و جلالت قدر فضل را قبول داشته، اما بر توثيق او نسبت به «علي بن فاضل» اعتماد نکرده است. البته شايد علت عدم اعتمادش اين بوده که به نظر او «فضل» راوي «داستان جزيره ي خضرا» غير از «فضلي» بوده که از طرف «اربلي» اجازه ي نقل حديث گرفته است و با اين حساب مي توان اين نکته را شاهد گرفت که به نظر حر عاملي (ره)، فضل بن يحيي، دو نفر هستند و در نتيجه مورد اعتماد بودن يکي از آن ها، دليل بر مورد اعتماد بودن ديگري نمي شود.(14)
و از کلام ميرزا افندي - که ظاهراً اولين کسي است که براي علي بن فاضل شرح حال نوشته است -استفاده مي شود که او در شرح حال علي بن فاضل تنها بر داستان جزيره ي خضرا، اعتماد کرده است،(15) در صورتي که نقل اين روايت، براي اعتماد به علي بن فاضل کافي نيست مخصوصاً در نظر گرفتن اين که مرحوم علاّمه و ابن داود -رحمهما الله -از معاصران علي بن فاضل بوده و مع الوصف راجع به او هيچ شرحي ننوشته اند.
و نيز تصريح فضل بن يحيي در داستان جزيره ي خضرا، به اين که علي بن فاضل مورد اعتماد است با توجه به نکاتي که ذيلاً بيان مي شود هيچ گونه سودي دربر ندارد:
1. اين توثيق وقتي مؤثر است که ما او را همان «فضلي» بدانيم که «اربلي» اجازه ي نقل روايت به او داده است. ولي همان طور که اشاره شد اين مطلب مسلم نيست و شايد «فضل بن يحيي» دو نفر بوده اند.
2. ممکن است که اين توثيق، تنها به استناد ملاقات او با «علي بن فاضل» و شنيدن داستان جزيره، از او باشد وکلام فضل بن يحيي -همان طور که در نسخه ي بحراني آمده است(16) - ما را به وجود اين احتمال و تقويت آن راهنمايي مي کند.
او مي گويد: «در سخنان علي بن فاضل نشانه هايي يافتم که دلالت بر فضل وتقواي او مي کرد .»
3. شکي نيست که «فضل بن يحيي » حدود دو ماه قبل از ملاقات با علي بن فاضل، داستان جزيره را شنيده بود. بنابراين سؤال مي شود که او چگونه در اين مدت تلاش نکرد تا مورد اعتماد بودن کسي را که چنين داستان عجيب و غريبي برايش اتفاق افتاده، دريابد و وثاقت او، هم چنان در هاله اي از ابهام ماند تا فرصت ملاقات او پيش آمد و تنها در برخورد با او، نشانه هايي مشاهده کرده که بر فضل وتقوايش دلالت داشت ؟!
4. سؤال ديگر اين که چگونه داستان جزيره از کسي، مانند فضل بن يحيي، دانشمند فاضلي که در «واسط» و مجاورت حلّه زندگي مي کرد، مخفي ماند و او داستان و قهرمان آن را -که در مجاورت قريه ي او بود - هم چنان تا ده سال نشنيد. با اين که انگيزه هاي انتشار امثال اين داستان هاي عجيب و غريب و هم چنين جست وجو از قهرمانان آن؛ يعني کسي که چنين حادثه ي عجيبي برايش اتفاق افتاده، در همه جا و همه ي زمان ها بسيار است.
و احتمال اين که خود «علي بن فاضل» اين موضوع را پنهان مي داشته و آن را آشکار نمي کرده است بسيار بعيد به نظر مي رسد، چرا که او خودش داستان را در حضور گروهي از علماي حلّه و اطراف آن تشريح نمود .
پینوشتها:
1. تکمله امل الآمل ، ص 365 .
2. امل الآمل ، ج2 ، ص 218 .
3. نوري ، نجم الثاقب ، ص403 .
4. سيد محسن امين عاملي ، اعيان شيعه ، ج9 ، ص22 .
5. نجم الثاقب ، ص403 .
6. همان .
7. نوري ، مقدمه ي کتاب کشف الاستار ، ص19 .
8. معالم الجديده للاصول، ص82 و 83 .
9. رياض العلماء ، ج4 ، ص377 .
10. اثبات الهداه ، باب33 ، ح3 ، ص707 .
11. امل الآمل ، ج1 ، ص141و بعد از آن .
12. امل الآمل ، ج2 ، ص 217 و 218 .
13.کشف الغمه ، ج3 ، ص 344 .
14. البته اگر علت عدم اعتماد او به روايت جزيره اين باشد که خود آن را کشف کرده ، يا جهات ديگري باشد ، که به برخي از آن ها اشاره شد و به برخي ديگر هم اشاره مي شود، ديگر نمي توان عدم اعتماد او را به روايت جزيره ، قرينه گرفت که او فضل بن يحيي را دو نفر يا يک نفر مي دانسته است .
15. رياض العلماء ، ج4 ، ص175 .
16. تبصره الولي ، ص 244 .
/خ