امام خميني، خانه و خانواده
نويسنده:زهرا زحمتكش
امام خميني(ره) به عنوان ولي فقيه و رهبر جامعه اسلامي همواره تأكيد داشتند اصلاح جامعه بدون مهيا كردن زمينه تربيتي مناسب و پرورش نسلي خود ساخته و خداجو امكان ناپذير است.
از همين رو، در نظام تربيتي امام خميني(ره)، خانواده به عنوان محملي براي تربيت و پرورش فكر و تعالي روح انساني، از ارزش ويژه اي برخوردار است زيرا مبناي بروز و ظهور عواطف انساني و ركن عمده جامعه است.(1)
ولي در بين نقشهاي گوناگون والدين و ديگر اعضاي خانه، اين مادر است كه سهم اصلي و اساسي را در تربيت كودك ايفا مي كند تا بدان جا كه هيچ كس ديگر، حتي پدر، به پاي او نمي رسد. همچنين، ديگر كارگزاران پرورشي همچون: معلم و مربي به هنگام مقايسه با نقش مادر، جنبه ثانويه پيدا مي كنند. ايشان در اين باره مي فرمايند:«دامن مادر، بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آن تربيت مي شود. آنچه از مادر مي شنود، غير از آن چيزي است كه از معلم مي شنود.(2)
در بياني ديگر امام (ره) مي فرمايند: «مادرها بيشتر مسؤول هستند و مادرها اشرف هستند. شرافت مادري، از شرافت پدري بيشتر است.»
از نظر امام(ره)، زن هنگامي مي تواند بيرون از خانه كار كند، كه به خانواده اش آسيبي وارد نشود. اگر چه پدر مسؤول شرعي فرزند است و اگر بچه ناصالح و خلافكار بار بيايد در پيشگاه خداوند مؤاخذه مي شود، اما امام(ره) نقش مادر را بسيار تعيين كننده مي دانستند و به تربيت بچه ها به وسيله مادران اهميت مي دادند.
گاهي كه اطرافيان به شوخي به امام(ره) مي گفتند چرا زن بايد در خانه بماند؟ امام(ره) جواب مي دادند خانه را دست كم نگيريد. تربيت بچه ها كم نيست.
اگر كسي بتواند فردي را پرورش دهد، خدمت بزرگي به جامعه كرده است، عاطفه در زن قويتر است و قوام و دوام خانواده، براساس محبت شكل مي گيرد.
به همين دليل است كه امام(ره) توجه به مادرها را به اين نكته جلب مي كنند: «مادرها بايد توجه به اين معنا كنند كه بچه ها را خوب تربيت كنند، پاك تربيت كنند. دامن هايشان يك مدرسه علمي و ايماني باشد.»(3)
نعيمه اشراقي، نوه امام در اين باره مي گويد: «امام هميشه به مادرم توصيه مي كردند بهترين عبادت براي مادر، نگهداري از فرزندان و تربيت آنان است.»
- خانم (همسر آقا) تعريف مي كردند وقتي دكمه اي از پيراهن امام(ره) مي افتاد، مي گفتند: مي شود اين را بدهيد بدوزند؟ نمي گفتند: خودت بدوز! و احياناً اگر روز بعد دوخته نشده بود، نمي گفتند: چرا ندوخته ايد؟ بلكه مي گفتند: كسي نبود بيايد بدوزد؟
امام(ره) تا آخر عمرشان هرگز به خانم نگفتند: «يك ليوان آب به من بده.» امام خود مكرراً اين كار را براي خانم انجام مي دادند.
فرزندانشان تعريف مي كردند كه امام(ره) با آنها بازي مي كردند، يعني بعد از تمام شدن درس، ساعتي را به بازي با بچه ها اختصاص مي دادند و بدين ترتيب به خانم در كار تربيت بچه ها كمك مي كردند.
امام اين گونه به پسر و نوه هايشان آموختند كه از زنانشان انتظار كار نداشته باشند و اگر كاري كرده اند محبت كرده اند. البته به دخترها نيز توصيه مي كردند كار كنند. در ابتداي عقد نصيحت مي كردند كه: «سعي كنيد با هم رفيق باشيد. اگر مرد هستي و در بيرون از خانه هزار مسأله داري، وقتي به خانه مي آيي، ناراحتي هايت را پشت در بگذار و سعي كن با لطف و مهرباني داخل خانه شوي.» از طرف ديگر به زن هم توصيه مي كردند: «تو هم ممكن است در خانه خيلي كار كرده و خسته باشي، ولي نبايد خستگي خود را به شوهرت منتقل كني، به استقبالش برو و زندگي گرمي براي خودتان درست كنيد.»(4)
امام(ره) قرار گذاشته بودند سالي يك بار همسرشان به تهران بروند و سه ماه تابستان را در تهران بگذرانند.
خودشان هم به خمين مي رفتند. اين برنامه هميشه بود و حتي تا بزرگ شدن ما نيز ادامه داشت. از روزي كه خانم به مسافرت مي رفتند، اخمهاي امام درهم بود تا خانم برگردد. امام(ره) موقع ورود همسرشان به منزل مي خنديد و اين يكي از راه هاي ابراز علاقه امام(ره) به خانم بود. (5)
وي ادامه مي دهد: «صبح شنبه (آخرين روز) حال امام خميني(ره) نسبتاً خوب بود، با سختي گوشه چشمشان را باز كردند و با اشاره فرمودند: علي (نوه كوچك امام) را بياوريد كه ببوسمش.» و اين آخرين بار بود كه امام(ره) با نوه عزيزش وداع كرد.
خانم صديقه مصطفوي دختر امام(ره) نيز اظهار مي كند: «من اولين فرزند بودم و خيلي به من علاقه داشتند و فوق العاده احترام به من مي گذاشتند. توي اتاق ايشان كه مي رفتم مي نشستم اگر مثلاً آب مي خواستند يا يك دارويي مي خواستند به من نمي گفتند. يك وقت مي ديدم آقا بلند شده و مي رفتند ليوان آب يا دارويشان را مي آوردند، من ناراحت مي شدم مي گفتم آقا به من بگوييد. اما احترام مي گذاشتند. عقيده شان اين بود كه من ديگر سنم بالا است، مادر چندين اولاد هستم، بنابراين به من احترام مي گذاشتند، البته آقا همه اولادشان را يكسان دوست داشتند هر كدام كه به ديدارشان مي رفتند عقيده شان اين بود كه او را از همه بيشتر دوست دارد اين اخلاق را نداشتند كه فرق بگذارند. (6)
منابع:
1 - صحيفه نور ج 6 ص 140.
2 - صحيفه نور ج 8 صص 240 - 241.
3 - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني(ره)، به قلم جمعي از فضلا و ياران امام(ره).
4 - خورشيد انقلاب؛ زندگي نامه امام خميني(ره)، زهره شكاري يزدي، ص 92.
5 - پا به پاي آفتاب ج اول، خاطرات خانم نعيمه اشراقي، صص 198 و 197.
6 - شهاب سبز، زندگي خصوصي امام خميني(ره)، عليرضا متولي ص 123.
/خ
از همين رو، در نظام تربيتي امام خميني(ره)، خانواده به عنوان محملي براي تربيت و پرورش فكر و تعالي روح انساني، از ارزش ويژه اي برخوردار است زيرا مبناي بروز و ظهور عواطف انساني و ركن عمده جامعه است.(1)
ولي در بين نقشهاي گوناگون والدين و ديگر اعضاي خانه، اين مادر است كه سهم اصلي و اساسي را در تربيت كودك ايفا مي كند تا بدان جا كه هيچ كس ديگر، حتي پدر، به پاي او نمي رسد. همچنين، ديگر كارگزاران پرورشي همچون: معلم و مربي به هنگام مقايسه با نقش مادر، جنبه ثانويه پيدا مي كنند. ايشان در اين باره مي فرمايند:«دامن مادر، بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آن تربيت مي شود. آنچه از مادر مي شنود، غير از آن چيزي است كه از معلم مي شنود.(2)
در بياني ديگر امام (ره) مي فرمايند: «مادرها بيشتر مسؤول هستند و مادرها اشرف هستند. شرافت مادري، از شرافت پدري بيشتر است.»
از نظر امام(ره)، زن هنگامي مي تواند بيرون از خانه كار كند، كه به خانواده اش آسيبي وارد نشود. اگر چه پدر مسؤول شرعي فرزند است و اگر بچه ناصالح و خلافكار بار بيايد در پيشگاه خداوند مؤاخذه مي شود، اما امام(ره) نقش مادر را بسيار تعيين كننده مي دانستند و به تربيت بچه ها به وسيله مادران اهميت مي دادند.
گاهي كه اطرافيان به شوخي به امام(ره) مي گفتند چرا زن بايد در خانه بماند؟ امام(ره) جواب مي دادند خانه را دست كم نگيريد. تربيت بچه ها كم نيست.
اگر كسي بتواند فردي را پرورش دهد، خدمت بزرگي به جامعه كرده است، عاطفه در زن قويتر است و قوام و دوام خانواده، براساس محبت شكل مي گيرد.
به همين دليل است كه امام(ره) توجه به مادرها را به اين نكته جلب مي كنند: «مادرها بايد توجه به اين معنا كنند كه بچه ها را خوب تربيت كنند، پاك تربيت كنند. دامن هايشان يك مدرسه علمي و ايماني باشد.»(3)
نعيمه اشراقي، نوه امام در اين باره مي گويد: «امام هميشه به مادرم توصيه مي كردند بهترين عبادت براي مادر، نگهداري از فرزندان و تربيت آنان است.»
- خانم (همسر آقا) تعريف مي كردند وقتي دكمه اي از پيراهن امام(ره) مي افتاد، مي گفتند: مي شود اين را بدهيد بدوزند؟ نمي گفتند: خودت بدوز! و احياناً اگر روز بعد دوخته نشده بود، نمي گفتند: چرا ندوخته ايد؟ بلكه مي گفتند: كسي نبود بيايد بدوزد؟
امام(ره) تا آخر عمرشان هرگز به خانم نگفتند: «يك ليوان آب به من بده.» امام خود مكرراً اين كار را براي خانم انجام مي دادند.
فرزندانشان تعريف مي كردند كه امام(ره) با آنها بازي مي كردند، يعني بعد از تمام شدن درس، ساعتي را به بازي با بچه ها اختصاص مي دادند و بدين ترتيب به خانم در كار تربيت بچه ها كمك مي كردند.
امام اين گونه به پسر و نوه هايشان آموختند كه از زنانشان انتظار كار نداشته باشند و اگر كاري كرده اند محبت كرده اند. البته به دخترها نيز توصيه مي كردند كار كنند. در ابتداي عقد نصيحت مي كردند كه: «سعي كنيد با هم رفيق باشيد. اگر مرد هستي و در بيرون از خانه هزار مسأله داري، وقتي به خانه مي آيي، ناراحتي هايت را پشت در بگذار و سعي كن با لطف و مهرباني داخل خانه شوي.» از طرف ديگر به زن هم توصيه مي كردند: «تو هم ممكن است در خانه خيلي كار كرده و خسته باشي، ولي نبايد خستگي خود را به شوهرت منتقل كني، به استقبالش برو و زندگي گرمي براي خودتان درست كنيد.»(4)
آرامش در كنار خانواده
امام(ره) قرار گذاشته بودند سالي يك بار همسرشان به تهران بروند و سه ماه تابستان را در تهران بگذرانند.
خودشان هم به خمين مي رفتند. اين برنامه هميشه بود و حتي تا بزرگ شدن ما نيز ادامه داشت. از روزي كه خانم به مسافرت مي رفتند، اخمهاي امام درهم بود تا خانم برگردد. امام(ره) موقع ورود همسرشان به منزل مي خنديد و اين يكي از راه هاي ابراز علاقه امام(ره) به خانم بود. (5)
پدري مهربان
وي ادامه مي دهد: «صبح شنبه (آخرين روز) حال امام خميني(ره) نسبتاً خوب بود، با سختي گوشه چشمشان را باز كردند و با اشاره فرمودند: علي (نوه كوچك امام) را بياوريد كه ببوسمش.» و اين آخرين بار بود كه امام(ره) با نوه عزيزش وداع كرد.
خانم صديقه مصطفوي دختر امام(ره) نيز اظهار مي كند: «من اولين فرزند بودم و خيلي به من علاقه داشتند و فوق العاده احترام به من مي گذاشتند. توي اتاق ايشان كه مي رفتم مي نشستم اگر مثلاً آب مي خواستند يا يك دارويي مي خواستند به من نمي گفتند. يك وقت مي ديدم آقا بلند شده و مي رفتند ليوان آب يا دارويشان را مي آوردند، من ناراحت مي شدم مي گفتم آقا به من بگوييد. اما احترام مي گذاشتند. عقيده شان اين بود كه من ديگر سنم بالا است، مادر چندين اولاد هستم، بنابراين به من احترام مي گذاشتند، البته آقا همه اولادشان را يكسان دوست داشتند هر كدام كه به ديدارشان مي رفتند عقيده شان اين بود كه او را از همه بيشتر دوست دارد اين اخلاق را نداشتند كه فرق بگذارند. (6)
منابع:
1 - صحيفه نور ج 6 ص 140.
2 - صحيفه نور ج 8 صص 240 - 241.
3 - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني(ره)، به قلم جمعي از فضلا و ياران امام(ره).
4 - خورشيد انقلاب؛ زندگي نامه امام خميني(ره)، زهره شكاري يزدي، ص 92.
5 - پا به پاي آفتاب ج اول، خاطرات خانم نعيمه اشراقي، صص 198 و 197.
6 - شهاب سبز، زندگي خصوصي امام خميني(ره)، عليرضا متولي ص 123.
/خ