نگرشي کوتاه به موضعگيري هاي سياسي امامان (ع)

يکي از بارزترين ابعاد امامت، رهبري سياسي جامعه ي اسلامي است که تنها در مدت کوتاهي در زندگي اميرالمؤمنين (ع) و امام حسن مجتبي (ع) تحقق و عينيت يافت؛ ولي ائمه ي معصومين (ع) با وجود کنار بودن از مرکز قدرت و دولت، همچنان نقش خود را در جامعه ي اسلامي، به عنوان قطب سياسي و مرکز آگاهي بخش و مبدأ نهضت ها و حرکت هاي انقلابي و عامل فشار براي جلوگيري خلفا در روند سياسي موجود از انحراف بيش تر، ايفا نمودند.
چهارشنبه، 20 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگرشي کوتاه به موضعگيري هاي سياسي امامان (ع)
نگرشي کوتاه به موضعگيري هاي سياسي امامان (ع)
نگرشي کوتاه به موضعگيري هاي سياسي امامان (ع)


يکي از بارزترين ابعاد امامت، رهبري سياسي جامعه ي اسلامي است که تنها در مدت کوتاهي در زندگي اميرالمؤمنين (ع) و امام حسن مجتبي (ع) تحقق و عينيت يافت؛ ولي ائمه ي معصومين (ع) با وجود کنار بودن از مرکز قدرت و دولت، همچنان نقش خود را در جامعه ي اسلامي، به عنوان قطب سياسي و مرکز آگاهي بخش و مبدأ نهضت ها و حرکت هاي انقلابي و عامل فشار براي جلوگيري خلفا در روند سياسي موجود از انحراف بيش تر، ايفا نمودند.
از جالب ترين ابعاد شخصيت سياسي ائمه (ع) نقش موضع گير هاي سياسي آن پيشوايان در برابر قدرت هاي حاکم زمان خود است که جاي دقت و تعمق و بررسي دارد. از آن جا که سيماي زندگي ائمه (ع) در پوششي از تقيه، عبادت، زهد و عرفان قرار دارد، کشف موضع گيري هاي سياسي ائمه (ع) در بسياري از موارد خالي از اشکال نيست و در برخي موارد نيز بايد با توجه به قراين و شرايط، رازهاي نهفته را در زندگي به ظاهر عادي ائمه (ع) را به دست آورد.
خطوط کلي موضع گيري هاي اهل بيت را بايد در سخنان علي (ع) به ويژه در نهج البلاغه جست و جو نمود. اين مجموعه که گنجينه ي فلسفه سياسي شيعه است، اهداف و مباني اصول و شيوه هاي سياست و حکومت را از ديدگاه اسلام به نحو کلي بيان مي کند. (1) در دوران پنج ساله ي خلافت اميرالمؤمنين (ع) تصوير کلي مقاومت و نحوه موضع گيري در برابر عناصر نفاق و عوامل فشار سياسي و قدرت هاي نامشروع ترسيم گرديد، (2) و امام حسن مجتبي (ع) در دوره ي کوتاه زمامداريش، شيوه افشاگري چهره ي دشمن فريبکار و مقاومت توأم با انعطاف منهاي سازش را عملاً روشن نمود، (3) و امام حسين (ع) نيز استراتژي يک قيام و انقلاب سرنوشت ساز را طي خروج شکوهمند از مدينه تا کربلا ارائه کرد؛ (4) در زندگي امام سجاد (ع) مقاومت و چگونگي به ثمر رساندن يک قيام خونبار که شخصيت هاي برجسته ي آن، براي پيشبرد اهداف و اصول قرباني شده است، در برابر اوج پيروزي ظاهري قدرت حاکم و اختناق کامل و ددمنشي دشمن به تصوير کشيده شده است. در اين تصوير، بازگو کردن دردهاي اجتماعي در قالب دعا و مناجات و تعميق آگاهي هاي سياسي تا بطن معنويت و وجدان رقيق بشري جايگاه خاصي يافته است. (5)
امام باقر و امام صادق (ع) در سنگر علم، نوعي ديگر از مبارزه را در جامعه اي بسته که قدرت هاي حاکم بر وجدان و عقول مردمان استيلا يافته بودند، آغاز نمودند، و به طور غير مستقيم در قالب اشاعه ي علم، رشد سياسي جامعه را ارتقا بخشيدند، و توجه و آگاهي مردم را نسبت به موضع حق خود افزودند. (6)
مبارزه ي سياسي توأم با قدرت و فشار و اختناق همه جانبه، توسط دولتي مقتدر که با استفاده ي از امکانات مختلف سعي در منزوي کردن قطب مخالف را دارد، نوع ديگر از شرايطي است که در دوران زندگي امام کاظم (ع) به چشم مي خورد و موضع گيري امام در اين شرايط بسيار حساس و دشوار و توأم با زندان هاي بسيار طولاني است که در زندگي پر ماجراي امام ديده مي شود. (7)
سياست فريب و نرمش و سازش از طرف قدرت حاکمي که مشکل سياسي داشت و از ترس پايگاه مردمي امام به موضع انفعالي کشيده شده بود موضع گيري ديگري را مي طلبد که در زندگي سياسي امام رضا (ع) قابل مطالعه است. (8)
ارتباط استتار شده باکانون هاي آگاهي، در شرايطي که قدرت حاکم توانسته بود با دور نگاه داشتن جامعه از حوزه ي امامت و منزوي نمودن امام، وجدان مردم را به امتناع کاذب بکشاند، خط مشي سياسي خاصي است که مي توان آن را درزندگي امام جواد (ع) مطالعه کرد.
در دوران زندگي امام هادي (ع) که قدرت طاغوت به اوج خود رسيده بود و در سياست اغفال و اقناع مردم و منزوي کردن امام، توفيق کامل يافته بود، و موضع گيري امام در قالب تقيه ي کامل و با پوشش هاي مختلف و درکمال استتار انجام پذيرفت و امام هادي (ع) بدون آنکه دست آويزي به دشمن بدهد، زندگي را با تمام شکوه و قدرت بر طاغوت زمان آن چنان تنگ کرد که متوکل بارها، خطاب به اطرافيانش مي گفت:
و يحکم قد أعياني أمر ابن الرضا. (9)
واي بر شما، کار پسر رضا (امام هادي) مرا از پا انداخته است.
امام حسن عسگري (ع) با دشوارترين شرايط و پيچيده ترين وضعيت سياسي، در موضعي قرار گرفته بود که مي فرمود:
ما مني آبائي بمثل ما منيت.
هيچ کدام از پدران من گرفتاري مرا نداشته اند.

خط مشي ها در سيره ي سياسي ائمه (ص)

با مطالعه ي سيره ي سياسي ائمه (ع) در نگاه اول، اين نکته به ذهن مي رسد که هر کدام از آن رهبران در برخورد با شرايط زمان و طاغوت هاي معاصر خود، موضع گيري خاصي داشته و در کل، اين موضع گيري ها متفاوت بوده است. فلسفه ي اين اختلاف را بايد در نکات زير جست و جو کرد:
1. هر کدام از قدرت هايي که در زمان ائمه (ع) حکومت و خلافت را در دست داشتند، در تحکيم سلطه ي جابرانه ي خويش، شيوه ي خاصي را به کار مي گرفتند و با وجود خط مشي کلي واحدي که در برابر موضع بر حق اهل بيت (ع) داشتند، به تناسب سياستي که در شيوه ي زمامداري و اغفال يا اقناع و يا سرکوب مردم در پيش مي گرفتند، هر کدام در برابر ائمه (ع) روش سرکوبگرانه ي خاصي را دنبال مي نمودند.
شيوه ي معاويه با روش يزيد کاملاً متفاوت بود؛ اصولاً سياست بني اميه، با خط مشي بني عباس کاملاً فرق داشت؛ و هارون الرشيد سياستي متفاوت با سياست هارون به کار مي بست و سياست هارون هم با برخورد متوکل متفاوت بود.
مفهوم اين سخن آن نيست که موضع گيري هاي ائمه (ع) برخوردي انفعالي بود بلکه به اين معني است که بخشي از موضع گيري آنان به نحوه ي خنثي سازي سياست سرکوب و توطئه ي طاغوت هاي زمان اختصاص داشت و از سوي ديگر موضع گيري در برابر قدرت هاي حاکم، مي بايست متناسب با سياستي باشد که آنان در زمامداري و سياست سرکوبگرانه خود اتخاذ مي نمودند.
2. شرايط اجتماعي و سياسي و فرهنگي جامعه در اتخاذ موضع گيري صحيح و منطقي نقشي تعيين کننده دارد و واقع بيني ايجاب مي کند که هر نوع موضع گيري سياسي متناسب با شرايط موجود در جامعه باشد.
اين سخن بدان معني نيست که شرايط جامعه در اهداف و مباني و اصول سياسي اثر بگذارد بلکه به اين معني است که با حفظ همه ي اصول سياسي، بايد شيوه ي برخورد با شرايط زمان، تطبيق داد تا همان اهداف، مباني و اصول در عمل کارساز و مؤثر باشد.
تحولات اجتماعي، سياسي و فرهنگي در جامعه ي اسلامي در هر زمان شرايط جديدي را به وجود مي آورد که در اتخاذ موضع سياسي ائمه (ع) اثر مي گذاشت، به عنوان مثال جو وحشت و اختناقي که در زمان يزيد بن معاويه پس از قيام خونين کربلا و سرکوب مکه و مدينه بر مردم حاکم بود، نوعي موضع گيري را ايجاب مي کرد و شرايط دو قطبي شدن جامعه در دوران کشمکش هاي بني اميه و بني عباس و جنگ قدرت اين دو جناح، موضع گيري ديگري را طلب مي کرد.
3. موضع گيري سياسي امام مانند هر نوع رفتار و عملکرد معصوم، داراي دو بعد مشخص است:
نخست: بعد مسؤوليت شخصي امام در موضع انجام وظايف خويش، در برابر خدا و شرع است که در اين موضع مانند هر فرد مکلف و مسؤول حتي در نقش رهبري و امامت مسؤوليت هايي بر عهده دارد که بايد انجام دهد.
دوم: بعد تعليمي و ارشادي عمل امام است که در اين موضع، امام براي امت يک اسوه است و عمل او درهر مورد، بيانگر قانون و روشنگر راه شرع مي باشد.
با اين توضيح مي توان به علت اختلاف سيره ي سياسي ائمه (ع) دست يافت. زيرا هر کدام از آن پيشوايان بزرگ ضمن انجام رسالت خويش در رابطه ي با جامعه ي شيوه خاصي را متناسب با شرايط مشابه تبيين نمودند، و در شرايط مختلف روش ها و موضع گيري هاي متفاوتي را به طور عملي و عيني ارائه کرده اند که مي توان از آن موضع گيري ها، در هر نوع شرايطي، شيوه رهبري مناسب در زمان غيبت امام معصوم (ع) را استنباط کرد. (10)
ارائه ي نمونه هاي متفاوتي از رهبري و موضع گيري سياسي در زمان حضور امام (ع)، در حقيقت نوعي تبيين براي پر کردن خلا ناشي از عدم حضور امام (ع) در دوران غيبت مي باشد.
4. در برخي از روايات، نکته ي ديگري به چشم مي خورد که بيانگر رسالت و سرنوشت خاصي براي هر کدام از ائمه ي معصومين (ع) مي باشد، گويي هر کدام، داراي نقش و ابتلا و سرنوشتي از پيش تعيين شده هستند که در علم مکنون الاهي و مشيت خداوندي و ام الکتاب محفوظ بوده است و از طريق وحي به پيامبر (ص) ابلاغ و توسط آن حضرت به اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) انتقال يافته، و به ترتيب از هر امامي به امام ديگر رسيده است. (11)

اصول کلي موضع گيري هاي سياسي ائمه (ع)

با وجود تفاوت هايي که در شيوه ي برخورد ائمه (ع) با طاغوت هاي زمان خويش وجود دارد، و علي رغم اين که موضع گيري هر کدام از ائمه (ع) از ويژگي هاي مخصوص به شرايط اجتماعي آن زمان برخوردار است، در تمامي اين موضع گيري ها يک سلسله اصول و خطوط کلي ديده مي شود که بر همه ي اين شرايط حاکم است و در مورد همه ي شيوه هاي برخورد ائمه (ع) صادق مي باشد. در اين جا به طور اختصار به اهم آن خطوط کلي اشاره مي کنيم:
1. برخورد و مبارزه با طاغوت درسيره ي سياسي ائمه (ع) امري اجتناب ناپذير بوده است و مبارزه ي همه جانبه، جزئي از اين درگيري محسوب مي شد. شيوه ي انقلابي مبارزه در اشکال مختلف آن، استراتژي کلي در موضع گيري ائمه (ع) در برابر قدرت هاي حاکم بوده است. (12)
2. تقيه وپوشش دادن به شکل مبارزه و استتار اهداف و عملکرد و شيوه ي برخورد و کتمان اسرار نهضت و مبارزه، يکي از عمده ترين خطوط موضع گيري هاي ائمه (ع) مي باشد تا آن جا که سرداري (تقيه) را رأس دين و علامت دين داري، و افشاگري اهل بيت (ع) (اذاعه) را موجب لعن و نفرين خدا و رسول و ائمه (ع) شمرده اند. (13)
3. استقامت و صلابت در برابر اعمال فشار و توسل به قدرت و خشونت و شکنجه و هر نوع رفتار جنايت بار دشمن حاکم و ادامه ي مبارزه در تمامي شرايط موجود و خسته نشدن در برابر شيوه هاي سرکوبگرانه طاغوت و دار و دسته ي آن. (14)
4. واقع بيني و انعطاف پذيري در برابر موانع غير قابل رفع، بدون سازش و سستي در مبارزه، موجب قاطعيت در موضع گيري است و از ايمان واخلاص نشأت مي گيرد. (15)
5. بهره گيري از همه ي امکانات موجود و همه جانبه کردن مبارزه و آن را برتر از ادامه ي زندگي شمردن و مسأله ي اول قرار دادن و از خودگذشتگي و ايثار به معني کامل آن. (16)
6. اهداف و اصول و ارزش هاي مکتب در پيشبرد مبارزه و تمامي مراحل آن، بايد از چنان اصالت و حاکميتي برخوردار باشد که هيچ عمل و رفتاري که از نظر مکتب نامشروع است، به خاطر مبارزه و اهداف آن، مشروع شمرده نشود.
7. حفظ اولويت ها و مراعات اصل تقديم اهم بر مهم، از خطوط کلي مبارزه در موضع گيري هاي سياسي ائمه (ع) مي باشد. (17) البته و سلسله مراتب اولويت ها، از خود شرع به دست مي آيد و خود جزئي از نظام قانون گذاري اسلام مي باشد، و از اين رو نبايد آن را با سياست ماکياولي «هدف وسيله را توجيه مي کند» خلط کرد.
8. رهبري و ولايت امام، مقدم بر همه ي اختيارات فردي و حقوق اجتماعي و حتي احکام و مسؤوليت هاي شرعي است، به اين معني که، اين خود يکي از دستورات شرع مي باشد و جزئي از نظام حقوقي اسلام محسوب مي شود، و از اين رو امکان دارد که امام در شرايط خاصي اختياراتي را محدود و اجراي برخي از دستورات درجه ي دوم شرع را متوقف نمايد. اين اصل موجب قطبيت و مرکزيت امام در کل مبارزه مي شود و تشکيلاتي بودن مبارزه را تضمين مي کند. (18)
9. شور و مشورت واحترام گذاردن به افکار همه ي کساني که به نحوي در مبارزه نقش دارند، البته اين به معني پيروي امام از ديدگاه ديگران نيست، بلکه به معني تعميم امامت و ايفاي نقش هر فرد در کل رهبري است. (19)
10. حفظ پيوند مردمي، توسعه و تعميق پايگاهاي مبارزه در ميان مردم، جلب رضايت و اقناع وجدان جامعه از طريق آگاهي دادن، و دلسوزي و مردمي کردن مبارزه، از خطوط کلي مبارزات و موضع گيري هاي سياسي ائمه (ع) به شمار مي رود. بدون رضايت و اطاعت مردم، مبارزه از مردم جدا و منزوي خواهد شد و ادامه ي آن با اجبار و اکراه مردم، شيوه اي است که در سيره ي سياسي ائمه (ع) هرگز ديده نمي شود. (20)

پي نوشت :

1. ر. ک: درس هاي سياسي از نهج البلاغه، تأليف محمد تقي رهبر و نظرات سياسي در نهج البلاغه، تاليف دکتر محمد حسين مشايخي فريدوني.
2. ر. ک: مرتضي مطهري: جاذبه و دافعه علي (ع)، عبدالمنصور عبدالفتاح: امام علي بن ابيطالب، جرح جرادق: والإمام علي صوت العدالة الاجتماعية.
3. ر. ک: صلح امام حسن (ع) باقر شريف قريش و امام حسن و امام حسين، سيد محسن امين.
4. ر. ک: مرتضي مطهري، حماسه حسيني.
5. ر. ک: شيخ مفيد: الإرشاد.
6. ر. ک: اسد حيدر: الإمام الصادق و المذاهب الاربعة.
7. ر. ک: باقر شريف قريش: حياة الإمام موسي بن جعفر (ع).
8. ر. ک: سيد جعفر مرتضي: حياة الإمام؛ عطايي خراساني: پرتوي از زندگاني هشتمين امام؛ فضل الله کمپاني: حضرت رضا (ع): علي موحدي: ولايت عهدي حضرت رضا (ع)، دکتر خليليان: زندگي سياسي هشتمين امام.
9. شيخ مفيد: الإرشاد، ص 312.
10. حضرت امام خميني (ره) بارها در بيانيه ها و سخنراني هاي خود بر اين اصل تکيه مي نمودند که شرايط زمان ما در دوران ستم شاهي مشابه زمان امام حسين (ع) است و بايد شيوه ي سياسي و موضع گيري آن حضرت در برابر طاغوت آن زمان، اسوه ي زمان ما باشد و به همين دليل بود که حسين وار قيام نمودند و با استفاده از امکانات موجود، انقلاب اسلامي را به پيروزي رسانيدند.
11. ر. ک: بصائر الدرجات، ص 133، محمد باقر مجلسي: بحارالانوار، ج 25، ص 71 و ج 26، صص 52 و 50.
12. ر. ک: سيدعلي خامنه اي: عناصر مبارزه در زندگي ائمه (ع)، کنگره جهاني حضرت رضا (ع).
13. ر. ک: محمدبن يعقوب کليني: اصول کافي، ج 2، ص 172؛ و رساله تقيه، حضرت امام خميني (ره).
14. فاستقم کما امرت و من تاب معک: همان گونه که تو را مأموريت داده ايم، پايمردي کن با کساني که با توجه به خدا باز گشته اند، هود (11): 112.
15. ر. ک: مرتضي مطهري: وحي و نبوت، ص 15.
16. انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل الله، اولئک هم الصادقون، حجرات (49): 15.
17. فقها اصل تقديم اهم بر مهم را به عنوان يک قاعده ي عقلي تلقي کرده اند که در شرع نيز مورد تأييد قرار گرفته است.
18. «و إنه يعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي»، نهج البلاغه، خطبه 3، و «اولواالعزم من الرسل و عليهم دارت الرجا»، مجمع البحرين، ماده دار.
19. ر. ک: به : بنيان حکومت در اسلام، صص 146 - 85؛ فقه سياسي، ج 1، صص 451 و 232.
20. کان علي - عليه السلام - إذا بعث والياً فقال له: «اقرء کتابي عليهم فإذا رضوانک کن والياً عليهم افي لا احب أن اجبر أحداً بما يکرهه؛ نهج السعادة، ج 5، ص 359؛ نهج البلاغه، نامه 19 و 179، خطبه 27 و 111.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.