مهدويت و غفلت تصوير
نويسنده: مهدي غلامحيدري
جواد شمقدري، كارگرداني كه او را با آثاري چون طوفان شن، آفتاب و زمين و ... ميشناسيم، در فرازي از يك مقالة بلند به اين مهم اشاره كرده و ميگويد:
«آپوكاليپس و آرماگدون دو واژهاي است كه در دودهة اخير در سينماي هاليوود بارها تكرار شده است. براساس بخشهايي از متن انجيل يوحنا و مكاشفات او و همچنين كتاب حزقيال نبي، بشر اكنون به دوران «آپوكاليپس» يعني آخرالزمان نزديك شده است. مختصات و مشخصات اين دوران براساس آيات اين دو متن، مملو از ترس و وحشت و مرگ و خونريزي و قتلعام بشري است.
به روايت آنان نبرد نهايي نيروهاي خير و شر در آرماگدون، كه در فلسطين اشغالي و شمال حيفاست، روي ميدهد. از نشانههاي اين نبرد، آغاز جنگ اتمي و كشته شدن ميليونها انسان غيريهودي و غيرمسيحي است. در جايي اشاره ميكند، از شدت خونريزي تا به زيرپاي اسبان، خون زمين را فراميگيرد. پس از اين نبرد هراسناك منجي ظهور ميكند و حكومت هزارسالة مسيح آغاز ميشود. پيشگوييها محل اين نبرد سهمگين را منطقة خاورميانه وكشورهاي اسلامي، از نيل تا فرات، ميدانند. بابل (عراق) اولين نقطه و آغاز اين نبرد مذهبي است. آنچه امروز پس از تجاوز امريكا و انگليس به سرزمين عراق روي داده، در واقع، تلاش براي وقوع پيشگوييهاي كتاب مقدس است. سردمداران هاليوود، سالها جرائت نميكردند با صراحت اين جزئيات را مطرح كنند؛ اما با اين حال از اصل نبرد نهايي و شرايط هولناك آن غافل نماندند. در بيشتر اين فيلمها، امريكا و شهرهاي امريكا از سوي يك دشمن فرضي و خيالي به شدت مورد تهديد و هجوم قرار ميگيرند و سپس دنيا و تمدن بشري رو به نابودي و نيستي ميرود.»
واقعاً چه اتفاقي افتاده كه در مقابل اين خيل افكار سرطاني، هنرمندان ما كاري شايسته انجام ندادند.
جواد هاشمي، بازيگر سينما و تلويزيون دربارة علت اين كمتوجهي ميگويد:
«شك نبايد كرد كه كاركردن در اين حوزه، ساده نيست. با توجه به حساسيتهايي كه شايد برگرفته از احاديث و روايات شيعه باشد، كاركردن در اين زمينه سخت است. تقريباً ميشود با اطمينان گفت نوشتة خيلي خوب و نويسندة توانايي كه بتواند به موضوع مهدويت بپردازد، وجود ندارد و اگر هم نويسندهاي يافت شود، نميتوان اطمينان داشت كه كار كمنقصي در اين زمينه ارائه كند.»
البته اين نكتة دور از ذهني نيست. داريوش ارجمند، بازيگر سينما و تلويزيون كه خيليها او را با نقش مالك اشتر در سريال امام علي(علیه السلام) به ياد ميآورند، در مصاحبهاي به اين نكات اشاره كرده و گفته است: «هنرمندان به افراد روشنفكر و صاحب ذوق و انديشه در هر جامعهاي معرفي شدهاند و افرادي هستند كه تأثير بسزايي بر مردان جامعة خود ميگذارند. از همين رو توجه به نظر برخي از هنرمندان بزرگ كشورمان در عرصه تئاتر، سينما و تلويزيون دربارة مسألة غيبت و انتظار و بيتوجهي به فقدان آثار هنري نسبت به اين جنبة مهم از فرهنگ اعتقادي ـ ديني ما ميتواند ايدههاي جديدي را در ذهنهاي خلاق و هنرمند شكوفا كند.»
اما سعيد رحماني، نويسندة سريالهايي چون: رسم عاشقي، همراز و ساية آفتاب، علت كمكاري هنرمندان سينما و تلويزيون را در اين خصوص، در چيزهاي ديگري چستجو ميكند: «دليلش اين است كه وقتي موضوع از لحاظ مذهبي خاص ميشود، متولي آن ديگر تنها هنرمند نيست، بلكه مشاور مذهبي هم هست.
در آن صورت است كه مشكل به مشاور مذهبي و هنرمند عرصة درام مربوط ميشود و از آنجا كه معمولاً در اين موارد هيچ تعامل سازندهاي برقرار نميشود، نتيجهگيري دلخواه نيز به دست نميآيد. كارشناس مذهبي ميگويد، اين عرصه، عرصة مطلقي است و هنرمند درام هم معتقد است كه با مطلقها نميشود قصه گفت و مخاطب را جذب كرد. به نظرم اگر اين تعامل دوسويه برقرار شود، هم ميشود يك اثر خلاق ساخت كه با اصول مذهبي در تعارض نباشد و هم در آن قوانين درام سازگار باشد.»
حميد بهمني، كارگرداني كه از او ريشه در زمان، شهر آفتاب و دولت عشق را ديدهايم به موضوع از منظر ديگري نگاه ميكند. او ميگويد: «در مملكت امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نام امام زمان را ميبريم، نانش را ميخوريم، زير سايهاش هستيم، اما هيچ نشاني از او در جماعت فيلمساز ما وجود ندارد؛ چه در تلويزيون، چه در سينما. اين نشان ميدهد در جامع، كوچك بصري ما، امام زمانمان چقدر مظلوم است. به همين دليل وجود مقدس آقا امام زمان در تأثيرات هنري ما متبلور نشده است و شناخت ايشان نزد هنرمندان پيش از اين كه قلبي و ايماني باشد، سطحي و ظاهري است.»
حسين مختاري، كارگردان مجموعة نيستان نيز دربارة علت اين كمكاري ميگويد:
«براي اينكه مديران حوزههاي تصويري به اين مقولة بسيار مهم كمتوجهي نشان ميدهند و سراغ كارهايي ميروند كه بيشتر عامهپسند است، در حاليكه مكتب تشيع و انتظار مهدي موعود(علیه السلام) ميتواند بستر مناسبي براي همة برنامهسازان و فيلمسازاني باشد كه به حقيقت دريافتهاند ظهور او جهان بحران زده را به ساحل امن نجات برساند.»
اما آيا واقعاً راه توليد اثري با موضوع آقا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در سينما و تلويزيون پيداست؟ داريوش ارجمند، در اين باره ميگويد:
«هنرمندان ما نميدانند از چه راهي ميتوانند درباره يك شخصيت غايب اما بزرگوار كه دريا دريا معنويت و عظمت دارد، فيلم بسازند. شما ببينيد در ادبيات كه جوهرة آن كلمه است چقدر آثار عميق و تأثيرگذاري با موضوع آقا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد، همينطور در نقاشي؛ اما در تئاتر، سينما و تلويزيون راه را هنوز نيافتهايم.»
با وجود اين در پارهاي از آثار، رگههايي از حضور آن يگانة دوران را ميشود، ديد. در آثاري چون: وعدة ديدار، (ساختة جمال شورجه)، اينجا چراغي روشن است (ساختة رضا ميركريمي) و البته اثري كه اين حضور در آن كمي گسترده ديده ميشود يعني، قدمگاه (ساختة محمد مهدي عسگرپور) كه خيلي خوب توانست با يك داستان امروزي، پيوندي قابل قبول را با آنچه از آن سخن گفتيم برقرار كند.
جواد هاشمي دربارة ارائة راهكاري دز اين زمينه ميگويد:
«ما متأسفانه تحقيقات كافي و وافي حول محور زندگي امام زمان(ع) نداريم كه بشود آن را دستماية ساخت و توليد آثار قوي و كمنقص كنيم. راهكاري كه پيشنهاد ميكنم اين است كه بزرگان حوزة علم و دين بيايند و كتابها و منابع تحقيقاتي با اين موضوع براي ايجاد بستري كه بتوانيم كارهاي تصويري در خوري بسازيم ارائه كنند.»
هاشمي البته در ادامه، به يك نكتة مهم ديگر هم اشاره ميكند و ميگويد:
«فكر ميكنم هنرمندان ما ترس دارند كه وارد اين حيطه بشوند در حاليكه لزومي ندارد كسي بترسد. هنرمندان متعهد ما بايد دربارة مهمترين موضوع عصر حاضر يعني وجود مقدس حضرت صاحبالامر، صاحب ديدگاه و اثر باشند.»
اين همان موضوعي است كه مهدي عظيمي، مدير اسبق گروه تلويزيوني بسيج نيز به آن اشاره دارد: «يكي از كارهاي بسيار برجسته كه ضرورت دارد انديشمندان و هنرمندان مسلمان و بهويژه شيعيان به آن اهتمام ويژه داشته باشند، مسئلة امام زمان(عج) است. ما در دورة دفاع مقدس افراد بسياري را داشتيم كه وقتي در كوران حوادث جنگ قرار ميگرفتند، به آن حضرت اقتدا ميكردند و به اشكال گوناگون با آن حضرت در ارتباط بودند. متأسفانه به خاطر افراط و تفريطي كه هميشه با آن مواجهيم به اين گونه مسائل آنگونه كه بايد پرداخته نشد. با اين استدلال كه خداي ناكرده امكان سوءاستفادههاي افراد را بگيريم. در سينماي ما، امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، مسئلة معجزه و شفا و اصولاً تمام آن چيزهايي كه با معنويات سر و كار دارند، غايب است.»
سعيد رحماني، بهترين راهكار را تعامل ميداند و ميگويد:
«وقتي تعامل خوب و سازنده وجود داشته باشد ميشود در تمام عرصههاي مذهبي آثار جذاب و مقبول عرضه كرد و اين تعامل انرژي ميخواهد، وقت ميخواهد، حوصله ميخواهد، سعةصدر ميخواهد كه باز هم بايد گفت متأسفانه اين اتفاق تا حالا نيفتاده است.
رحماني سالها پيش نويسندگي سريال «يلداي قدر» را به عهده داشته است كه در آن كنار روايت زندگي يك جانباز، به مسئلة انتظار نيز اشاره كرده بود؛ سريالي كه برگزيده سال امام علي(علیه السلام) شد، اما به دليل پخش نامناسب مهجور ماند.
حميد بهمني، بهترين راه رسيدن به نتيجة مورد نظر را درك معاني و معنويت محضر ايشان ميداند و ميگويد: چگونه است كه وقتي ميخواهيم فرهنگي يا هنري را خوب درك كنيم ميبايست حواشي يا علوم مربوط به آن هنر را اول درك و بعد به آن شناخت پيدا كنيم. به همين دليل براي شناخت ولي امرمان بايد به خودمان زحمت تحقيق و جستجو بدهيم؛ چرا كه دريافت براي شناخت اين گوهر يكدانه تنها از راه زباني و ظاهري ميسر نميشود، بلكه اين علاقه بايد دروني و ذاتي باشد.
با اينهمه چنان كه آمده، ساخت آثاري با موضوع ياد شده تا چه اندازه ميتواند سخت و ناممكن به نظر آيد. همين كه بحثي دربارة لزوم ساخت چنين آثاري در ميان فرهيختگان درگيرد، به خودي خود ميتواند جرقهاي باشد براي شروع يك حركت تازه، خوشايند است و لازم تقدير. مهم اين است كه همه تلاش كنند آنچه را كه درستتر است و غاييتر، به كارگاه عمل آورند تا نتيجه و محصول بيش از پيش به شايستگي و مقبوليت نزديك باشد.
/خ
«آپوكاليپس و آرماگدون دو واژهاي است كه در دودهة اخير در سينماي هاليوود بارها تكرار شده است. براساس بخشهايي از متن انجيل يوحنا و مكاشفات او و همچنين كتاب حزقيال نبي، بشر اكنون به دوران «آپوكاليپس» يعني آخرالزمان نزديك شده است. مختصات و مشخصات اين دوران براساس آيات اين دو متن، مملو از ترس و وحشت و مرگ و خونريزي و قتلعام بشري است.
به روايت آنان نبرد نهايي نيروهاي خير و شر در آرماگدون، كه در فلسطين اشغالي و شمال حيفاست، روي ميدهد. از نشانههاي اين نبرد، آغاز جنگ اتمي و كشته شدن ميليونها انسان غيريهودي و غيرمسيحي است. در جايي اشاره ميكند، از شدت خونريزي تا به زيرپاي اسبان، خون زمين را فراميگيرد. پس از اين نبرد هراسناك منجي ظهور ميكند و حكومت هزارسالة مسيح آغاز ميشود. پيشگوييها محل اين نبرد سهمگين را منطقة خاورميانه وكشورهاي اسلامي، از نيل تا فرات، ميدانند. بابل (عراق) اولين نقطه و آغاز اين نبرد مذهبي است. آنچه امروز پس از تجاوز امريكا و انگليس به سرزمين عراق روي داده، در واقع، تلاش براي وقوع پيشگوييهاي كتاب مقدس است. سردمداران هاليوود، سالها جرائت نميكردند با صراحت اين جزئيات را مطرح كنند؛ اما با اين حال از اصل نبرد نهايي و شرايط هولناك آن غافل نماندند. در بيشتر اين فيلمها، امريكا و شهرهاي امريكا از سوي يك دشمن فرضي و خيالي به شدت مورد تهديد و هجوم قرار ميگيرند و سپس دنيا و تمدن بشري رو به نابودي و نيستي ميرود.»
واقعاً چه اتفاقي افتاده كه در مقابل اين خيل افكار سرطاني، هنرمندان ما كاري شايسته انجام ندادند.
جواد هاشمي، بازيگر سينما و تلويزيون دربارة علت اين كمتوجهي ميگويد:
«شك نبايد كرد كه كاركردن در اين حوزه، ساده نيست. با توجه به حساسيتهايي كه شايد برگرفته از احاديث و روايات شيعه باشد، كاركردن در اين زمينه سخت است. تقريباً ميشود با اطمينان گفت نوشتة خيلي خوب و نويسندة توانايي كه بتواند به موضوع مهدويت بپردازد، وجود ندارد و اگر هم نويسندهاي يافت شود، نميتوان اطمينان داشت كه كار كمنقصي در اين زمينه ارائه كند.»
البته اين نكتة دور از ذهني نيست. داريوش ارجمند، بازيگر سينما و تلويزيون كه خيليها او را با نقش مالك اشتر در سريال امام علي(علیه السلام) به ياد ميآورند، در مصاحبهاي به اين نكات اشاره كرده و گفته است: «هنرمندان به افراد روشنفكر و صاحب ذوق و انديشه در هر جامعهاي معرفي شدهاند و افرادي هستند كه تأثير بسزايي بر مردان جامعة خود ميگذارند. از همين رو توجه به نظر برخي از هنرمندان بزرگ كشورمان در عرصه تئاتر، سينما و تلويزيون دربارة مسألة غيبت و انتظار و بيتوجهي به فقدان آثار هنري نسبت به اين جنبة مهم از فرهنگ اعتقادي ـ ديني ما ميتواند ايدههاي جديدي را در ذهنهاي خلاق و هنرمند شكوفا كند.»
اما سعيد رحماني، نويسندة سريالهايي چون: رسم عاشقي، همراز و ساية آفتاب، علت كمكاري هنرمندان سينما و تلويزيون را در اين خصوص، در چيزهاي ديگري چستجو ميكند: «دليلش اين است كه وقتي موضوع از لحاظ مذهبي خاص ميشود، متولي آن ديگر تنها هنرمند نيست، بلكه مشاور مذهبي هم هست.
در آن صورت است كه مشكل به مشاور مذهبي و هنرمند عرصة درام مربوط ميشود و از آنجا كه معمولاً در اين موارد هيچ تعامل سازندهاي برقرار نميشود، نتيجهگيري دلخواه نيز به دست نميآيد. كارشناس مذهبي ميگويد، اين عرصه، عرصة مطلقي است و هنرمند درام هم معتقد است كه با مطلقها نميشود قصه گفت و مخاطب را جذب كرد. به نظرم اگر اين تعامل دوسويه برقرار شود، هم ميشود يك اثر خلاق ساخت كه با اصول مذهبي در تعارض نباشد و هم در آن قوانين درام سازگار باشد.»
حميد بهمني، كارگرداني كه از او ريشه در زمان، شهر آفتاب و دولت عشق را ديدهايم به موضوع از منظر ديگري نگاه ميكند. او ميگويد: «در مملكت امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نام امام زمان را ميبريم، نانش را ميخوريم، زير سايهاش هستيم، اما هيچ نشاني از او در جماعت فيلمساز ما وجود ندارد؛ چه در تلويزيون، چه در سينما. اين نشان ميدهد در جامع، كوچك بصري ما، امام زمانمان چقدر مظلوم است. به همين دليل وجود مقدس آقا امام زمان در تأثيرات هنري ما متبلور نشده است و شناخت ايشان نزد هنرمندان پيش از اين كه قلبي و ايماني باشد، سطحي و ظاهري است.»
حسين مختاري، كارگردان مجموعة نيستان نيز دربارة علت اين كمكاري ميگويد:
«براي اينكه مديران حوزههاي تصويري به اين مقولة بسيار مهم كمتوجهي نشان ميدهند و سراغ كارهايي ميروند كه بيشتر عامهپسند است، در حاليكه مكتب تشيع و انتظار مهدي موعود(علیه السلام) ميتواند بستر مناسبي براي همة برنامهسازان و فيلمسازاني باشد كه به حقيقت دريافتهاند ظهور او جهان بحران زده را به ساحل امن نجات برساند.»
اما آيا واقعاً راه توليد اثري با موضوع آقا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در سينما و تلويزيون پيداست؟ داريوش ارجمند، در اين باره ميگويد:
«هنرمندان ما نميدانند از چه راهي ميتوانند درباره يك شخصيت غايب اما بزرگوار كه دريا دريا معنويت و عظمت دارد، فيلم بسازند. شما ببينيد در ادبيات كه جوهرة آن كلمه است چقدر آثار عميق و تأثيرگذاري با موضوع آقا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد، همينطور در نقاشي؛ اما در تئاتر، سينما و تلويزيون راه را هنوز نيافتهايم.»
با وجود اين در پارهاي از آثار، رگههايي از حضور آن يگانة دوران را ميشود، ديد. در آثاري چون: وعدة ديدار، (ساختة جمال شورجه)، اينجا چراغي روشن است (ساختة رضا ميركريمي) و البته اثري كه اين حضور در آن كمي گسترده ديده ميشود يعني، قدمگاه (ساختة محمد مهدي عسگرپور) كه خيلي خوب توانست با يك داستان امروزي، پيوندي قابل قبول را با آنچه از آن سخن گفتيم برقرار كند.
جواد هاشمي دربارة ارائة راهكاري دز اين زمينه ميگويد:
«ما متأسفانه تحقيقات كافي و وافي حول محور زندگي امام زمان(ع) نداريم كه بشود آن را دستماية ساخت و توليد آثار قوي و كمنقص كنيم. راهكاري كه پيشنهاد ميكنم اين است كه بزرگان حوزة علم و دين بيايند و كتابها و منابع تحقيقاتي با اين موضوع براي ايجاد بستري كه بتوانيم كارهاي تصويري در خوري بسازيم ارائه كنند.»
هاشمي البته در ادامه، به يك نكتة مهم ديگر هم اشاره ميكند و ميگويد:
«فكر ميكنم هنرمندان ما ترس دارند كه وارد اين حيطه بشوند در حاليكه لزومي ندارد كسي بترسد. هنرمندان متعهد ما بايد دربارة مهمترين موضوع عصر حاضر يعني وجود مقدس حضرت صاحبالامر، صاحب ديدگاه و اثر باشند.»
اين همان موضوعي است كه مهدي عظيمي، مدير اسبق گروه تلويزيوني بسيج نيز به آن اشاره دارد: «يكي از كارهاي بسيار برجسته كه ضرورت دارد انديشمندان و هنرمندان مسلمان و بهويژه شيعيان به آن اهتمام ويژه داشته باشند، مسئلة امام زمان(عج) است. ما در دورة دفاع مقدس افراد بسياري را داشتيم كه وقتي در كوران حوادث جنگ قرار ميگرفتند، به آن حضرت اقتدا ميكردند و به اشكال گوناگون با آن حضرت در ارتباط بودند. متأسفانه به خاطر افراط و تفريطي كه هميشه با آن مواجهيم به اين گونه مسائل آنگونه كه بايد پرداخته نشد. با اين استدلال كه خداي ناكرده امكان سوءاستفادههاي افراد را بگيريم. در سينماي ما، امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، مسئلة معجزه و شفا و اصولاً تمام آن چيزهايي كه با معنويات سر و كار دارند، غايب است.»
سعيد رحماني، بهترين راهكار را تعامل ميداند و ميگويد:
«وقتي تعامل خوب و سازنده وجود داشته باشد ميشود در تمام عرصههاي مذهبي آثار جذاب و مقبول عرضه كرد و اين تعامل انرژي ميخواهد، وقت ميخواهد، حوصله ميخواهد، سعةصدر ميخواهد كه باز هم بايد گفت متأسفانه اين اتفاق تا حالا نيفتاده است.
رحماني سالها پيش نويسندگي سريال «يلداي قدر» را به عهده داشته است كه در آن كنار روايت زندگي يك جانباز، به مسئلة انتظار نيز اشاره كرده بود؛ سريالي كه برگزيده سال امام علي(علیه السلام) شد، اما به دليل پخش نامناسب مهجور ماند.
حميد بهمني، بهترين راه رسيدن به نتيجة مورد نظر را درك معاني و معنويت محضر ايشان ميداند و ميگويد: چگونه است كه وقتي ميخواهيم فرهنگي يا هنري را خوب درك كنيم ميبايست حواشي يا علوم مربوط به آن هنر را اول درك و بعد به آن شناخت پيدا كنيم. به همين دليل براي شناخت ولي امرمان بايد به خودمان زحمت تحقيق و جستجو بدهيم؛ چرا كه دريافت براي شناخت اين گوهر يكدانه تنها از راه زباني و ظاهري ميسر نميشود، بلكه اين علاقه بايد دروني و ذاتي باشد.
با اينهمه چنان كه آمده، ساخت آثاري با موضوع ياد شده تا چه اندازه ميتواند سخت و ناممكن به نظر آيد. همين كه بحثي دربارة لزوم ساخت چنين آثاري در ميان فرهيختگان درگيرد، به خودي خود ميتواند جرقهاي باشد براي شروع يك حركت تازه، خوشايند است و لازم تقدير. مهم اين است كه همه تلاش كنند آنچه را كه درستتر است و غاييتر، به كارگاه عمل آورند تا نتيجه و محصول بيش از پيش به شايستگي و مقبوليت نزديك باشد.
پي نوشتها:
٭ جامجم، 23/6/84.
/خ