ترجمه و شرح (و کل شرعت له شريعة و نهجت له منهاجا)
ترجمه و شرح دعاي ندبه (4)
شرح- أصل معناي شريعت عبارت از راه آب است، و تشبيه دين هم به آن بدان جهت است که دين هم راه وصول و رسيدن به حيات أبدي است. «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا...»- سوره ي مائده آيه ي 48- (براي هر گروهي از شما آئين و روشي مقرر کرديم). سپس مي فرمايد: «و لوشاء الله لجعلکم امة واحدة و لکن ليبلوکم فيما آتکم» ( اگر خدا مي خواست شما را يک امت قرار داده بود (يعني يک امت متحد در احکام و دستورات، در همه أدوار و أعصار و بدون نسخ و تغيير قرار مي داد) ولي براي اينکه شما را در آنچه داده امتحان کند قرار مداد).
البته اصل دين که عبارت ازاعتقاد به يگانگي حضرت أحديت، و صفات جماليه و جلاليه، و اعتقاد به قيامت و روز حساب و جزا، و متصف بودن به أخلاق و صفات پسنديده، و انجام عمل خير و نيک، و منزه بودن از اخلاق رذيله و اعمال زشت و قبيح است. تمام اديان در اين اصول متحدند و اتفاق دارند کما قال الله تعالي: «قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمة سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون»- سوره ي آل عمران آيه ي 64-.
(بگو اي اهل کتاب (يهود و نصاري و مجوس) بيائيد به سمت کلمه اي که بين ما و شما يکسان است (پيروي کنيم آنچه را که تمام پيغمبران در دعوت به آن متفقند، و هم کتب آسماني نسبت به آن متحدند) و آن اينکه جز خداي يگانه را پرستش نکنيم. و چيزي را شريک او قرار ندهيم (و موجودي را جز او معبود خود نگزينيم). و بعضي از ما بعضي را به جاي خداوند متعال ارباب خود نگريم. و اگر (با وجود اين حقيقت و ظهور بينه) از اين حق روي گردان شدند، پس شما (اي مسلمانان به آنان) بگوئيد شاهد و گواه باشيد که ما مسلمان و تسليم فرمان خدا هستيم).
اين است معني اسلام که مي فرمايد: «ان الدين عندالله الاسلام...»- آل عمران آيه ي 19- که همان اقرار و اعتقاد بتوحيد صفات (جماليه و جلاليه) او است. و اقرار به معاد و پيروي از دستوراتش که به وسيله پيامبر اسلام که خاتم پيغمبران است ابلاغ شده. و هر کس دين ديگري غير از اين دين داشته باشد از او هرگز پذيرفته نمي شود که فرموده: « و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه...»- آل عمران آيه ي 85-.
پس مأموريت أصلي و عمده ي تمام أنبياء و پيغمبران هم يکي بوده، همگي در اين مأموريت متحدند: «... و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاة و ايتاء الزکوة و کانوا لنا عابدين» _ أنبيائ آيه 73.
(و ما به آنان انجام کارهاي نيک، و بر پا داشتن نماز، و دادن زکات را وحي کرديم ، و همه پرستندگان ما بودند).
البته اختلاف در شريعت آنان فقط در کيفيت بعضي أعمال و أفعال بوده، که به مقتضاي محيط و عصر و زمان خود حاصل مي شده است. و تکميل اين دين (اسلام) بوسيله پيغمبر اسلام انجام گرفت. و لذا اين مأموريت هم خاتمه يافته است. چنانکه فرموده: «اليوم أکملت لکم دينکم و أتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا»- مائده آيه ي 3-.
(امروز دين شما را برايتان کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و دين اسلام را براي شما پسنديدم). (1)
در مجلد 15 بحار (باب الشرايع) ص 189 (2) از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: خداوند متعال به پيغمبر اسلام همان شرايع نوح و ابراهيم و موسي و عيسي عليه السلام را عطا فرمود، که عبارت است از : توحيد، و اخلاص عمل، و رها کردن هر نوع شرک و بت پرستي، و باقي بودن بر فطرت سالم و آئين پاک...»
فائده- البته مقصود از ارسال رسل، و انزال کتب، همان ارشاد، و هدايت خلايق به مصالح و مفاسد فردي و اجتماعي انسان، راجع به سعادت دنيا و آخرت است. و ديگر اتمام حجتي باشد از طرف خدا به آنان. «... لئلا يکون للناس علي الله حجة بعد الرسل...»- نساء آيه ي 165- پس وظيفه أنبياء بشارت دادن به نعيم جاويد، و ترساندن از عذاب الهي است. خواه افراد بشر به فرمايشان آنان گوش دهند و عمل کنند و يا اعراض نمايند. در هر حال حجت از طرف خدا بر ايشان تمام شده، و راه عذر و بهانه ي آنان مسدود گشته، و نمي توانند بگويند چرا براي ما پيغمبري نفرستادي، که ما را هدايت کند، تا به اين عذاب گرفتار نشويم. و لذا خداوند عزوجل هم در قرآن مجيدش پس از بيان أسامي جمعي از پيغمبران مي فرمايد: «رسلا مبشرين و منذرين لئلا يکون للناس حجة»- نساء آيه ي 165- (رسولاني مژده دهنده، و بيم کننده فرستاديم، تا اينکه بعد از پيغمبران، ديگر حجتي براي مردم باقي نباشد) و در سوره ي طه آيه 134 مي فرمايد: «و لو أنا اهلکناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتک من قبل أن نذل و نخزي».
و اگر ما آنان را قبل از نزول قرآن، يا بعثت پيغمبر اسلام، به عذابي هلاکشان کرده بوديم، محققا مي گفتند: پروردگارا چرا پيامبري را براي هدايت ما نفرستادي، تا پيش از آنکه ذليل و رسوا شويم، آيه هاي تو را پيروي کنيم.
حاصل آنکه ارسال رسل و انزال کتب از طرف خداوند متعال براي چند امر است:
اول: اقامه دين حق و حفظ مقررات آن.
سوم: ثابت بودن حق در جهان و غلبه آن بر باطل. و از اين نظر در هر زماني يک نوع حجتي از طرف خداوند متعال ميان خلق خدا هست، که اگر نباشد، شرايع و امور حقه که مورد تکليف است بواسطه دست اندرکاري هوي پرستان، و دنياخواهان آلوده و به تدريج دست خوش تغيير شده و از ميان مي رود.
چهارم: آنکه کسي نتواند اعتراض کند و بگويد چرا منذري نفرستادي و علامت راهنمائي اقامه نکردي تا او را متابعت کنيم، و به اين ذلت و رسوائي مبتلا نشويم. «و ان من امة الا خلافيها نذير» فاطر آيه 24- (و هيچ امتي نيست مگر اينکه در ميانشان منذر و بيم رساني بوده است).
(و تخيرت له أوصياء مستحفظا بعد مستحفظ، من مدة الي مدة اقامة لدينک، و حجة علي عبادک)
(و براي او اوصيائي برگزيدي، يکي پس از ديگري حافظ و نگهبان دين و آئين شريعت تو تا حجت بر بندگانت باشند).
شرح- همانطوري که قبلا اشاره شد در هر دوره و در هر عصري حجتي از طرف خدا در ميان مردم خواه به صورت نبوت و رسالت خواه به صورت وصايت و ولايت مي باشد. در کتاب مرآت العقول مجلد اول ص 136 (3) از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت شده که فرمود: «بخدا قسم از وقتي که خداوند آدم را قبض روح کرد، زمين را خالي نگذشت، مگر اينکه پيشوائي گماشت که به وسيله او مردم به حق هدايت شوند، و به خدا روي آورند، و اوست حجت بر بندگان خدا، و زمين بدون پيشوائي که حجت باشد پابرجا نخواهد ماند. خداوند متعال فرمايد: «و لقد وصلنا لهم القول لعلهم يتذکرون»- قصص آيه 51- (و البته ما گفتار حق را بر ايشان پيوسته گردانيديم باشد که آنها متذکر شوند).
مرحوم مجلسي در مجلد هفتم بحار بابي به نام «اتصال وصيت» آورده، و در اين باب أخبار و رواياتي از کتب مختلفه نقل مي کند. خوانندگان گرامي مي توانند بدانجا مراجعه فرمايند. (4)
و لئلا يزول الحق عن مقرة و يغلب الباطل علي اهله و لا يقول أحد لولا ارسلت الينا رسولا منذرا و اقمت لنا علما هاديا فنتبع آياتک من قبل أن نذل و نخزي)
(تا حق از ميان نرود، و باطل بر اهلش غلبه پيدا نکند، و کسي نگويد چرا رسول منذر و بيم دهنده براي ما نفرستادي، و شاخص راهنمائي نگماشتي تا ما پيش از آنکه به ذلت و خواري درافتيم از آيات و دستوراتت پيروي کنيم).
شرح- از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: «جبرئيل بر پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل شد، و از طرف پروردگارش خبر داد، و گفت: اي محمد من أهل زمين را به حال خود وا نمي گذارم مگر اينکه در ميانشان دانائي باشد که عارف به طاعت و هدايت من باشد، و سبب نجات مردم در دوره فترت باشد. و شيطان را هم به حال خود نمي گذارم، که مردم را گمراه کند، و در روي زمين حجتي در ميانشان نباشد، که به أمر و دستورات من آشنا و راهنماي مردم به راه من باشد، و آنان را به طرف من دعوت کند. من براي هر قومي راهنمائي برگماشتم که نيکبختان را هدايت، و حجتي براي تيره بختان باشد». (5) خداوند متعال فرمود: «ثم ارسلنا رسلنا تتري کلما جاء امة رسولها کذبوه فأتبعنا بعضهم بعضا و جعلناهم أحاديث فبعدا لقوم لا يومنون»- مؤمنون آيه: 44- (سپس ما رسولاني را پي در پي فرستاديم، هر قومي که رسولي بر ايشان آمد تکذيبش نمودند، ما نيز يکي پس از ديگري را به سرنوشت قبلي دچار نموده و سرگذشتي براي ديگران قرار داديم، و از رحمت خدا دور باد گروهي که ايمان نمي آورند).
پي نوشت :
1. و همين است سر خاتميت پيغمبر اسلام که در آيه 40 سوره ي احزاب آمده است. خواه خاتم به کسر تاء به معناي وصفي و اسم فاعل باشد، و خواه به فتح تاء که ذاتي بوده و هر چيزي را گويند که با آن چيزي را مهر کنند. و چون خاتم به نبوت است پس خاتم رسالت خواهد بود. زيرا نبوت گرفتن اخبار غيب است، و رسالت پيام آن أخبار است. پس وقتي که اخبار غيبت منقطع شود، و نبوتي نباشد، قهرا رسالتي هم نخواهد بود.
2. مجلد 68 چاپ جديد ص 317 به نقل از محاسن برقي.
3. باب «الارض لا تخلو من حجة». و مجلد 23 بحار چاپ جديد ص 22 نقل از علل الشرايع، و بصائر الدرجات، و غيبت نعماني.
4. 23 چاپ جديد ص 57. و رواياتي نقل شده، که از آن روايات استفاده مي شود که مقام وصايت و نيابت هم همانند مقام نبوت و رسالت به شايسته ترين و گرامي ترين افراد واگذار مي شود.
5. 23 بحار چاپ جديد ص 22 نقل از علل الشرايع.
/س