ترجمه و شرح: (و أحله محل هارون من موسي فقال له أنت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي)

شرح- در کتاب کفاية الخصام ترجمه کتاب غاية المرام- بحراني- صفحه ي 183 يکصد روايت از طرق عامه نقل کرده که پيغمبر به علي فرمود: «أنت مني بمنزلة هارون من موسي الا أنه لا نبي بعدي» و ما در اينجا به ذکر يک روايت آن اکتفا مي کنيم صاحب کتاب أربعين به سند خود از ابراهيم بن سعيد جوهري وصي مأمون خليفه عباسي از مأمون و او از مهدي و او از منصور و او از پدرش و جدش از ابن عباس نقل مي کند که او گفت: شنيدم از عمر بن خطاب وقتي که جمعي نزد او بودند و سخن از
جمعه، 29 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترجمه و شرح: (و أحله محل هارون من موسي فقال له أنت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي)
ترجمه و شرح: (و أحله محل هارون من موسي فقال له أنت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي)
ترجمه و شرح: (و أحله محل هارون من موسي فقال له أنت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي)


ترجمه و شرح دعاي ندبه (13)

(و پيغمبر علي را نسبت به خود در مقامي همانند مقام هارون به موسي نشانيد و به او گفت تو از مني بمنزله ي هارون نسبت به موسي جز آنکه بعد از من پيغمبري نيست). (1)
شرح- در کتاب کفاية الخصام ترجمه کتاب غاية المرام- بحراني- صفحه ي 183 يکصد روايت از طرق عامه نقل کرده که پيغمبر به علي فرمود: «أنت مني بمنزلة هارون من موسي الا أنه لا نبي بعدي» و ما در اينجا به ذکر يک روايت آن اکتفا مي کنيم صاحب کتاب أربعين به سند خود از ابراهيم بن سعيد جوهري وصي مأمون خليفه عباسي از مأمون و او از مهدي و او از منصور و او از پدرش و جدش از ابن عباس نقل مي کند که او گفت: شنيدم از عمر بن خطاب وقتي که جمعي نزد او بودند و سخن از منافقان اسلام بود، گفت: اما درباره علي بن ابي طالب من خود از رسول خدا شنيدم که گفت: سه خصلت در اوست، و عمر گفت: من دوست داشتم که يکي از آنها در من باشد و آن مرا بهتر بود از تمام دنيا و نعمت هاي دنيا، آنگاه گفت: من و ابوبکر و ابو عبيدة و جمع کثيري در خدمت آن حضرت بوديم و او دست مبارکش را بر پشت يا شانه ي علي گذاشت و فرمود «يا علي أنت أول المؤمنين ايمانا و أول المسلمين اسلاما و أنت مني بمنزلة هارون من موسي».
خلاصه آنکه اخباري که در اين باب چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه وارد شده زياد است، و اين حديث، چهلمين روايت از احاديث عامه است، و اقتصار به آن از باب «الفضل ما شهدت به الأعداء» است.
بدان که مقام هارون نسبت به حضرت موسي مقام خلافت و شرکت در انجام امور نبوت بوده چنان که خداوند در قرآن کريم- سوره طه آيه ي 29- از قول موسي (ع) فرمايد: «و اجعل لي وزيرا من أهلي، هرون أخي، أشدد به أزري و أشرکه في أمري» و براي من وزيري از کسانم قرار ده، و آن هارون برادرم را، و پشت مرا به وسيله او محکم کن، و او را در کارم شريک گردان. آنگاه از طرف خدا خطاب آمد: «قد اوتيت سولک يا موسي» اي موسي مسألت تو قبول شد (و تو مطلوب خود را يافتي).
در تفسير برهان ذيل آيه ي مبارکه ي «قال رب اشرح لي صدري»- طه آيه ي 25- از جمله روايات عامه، روايت حافظ ابونعيم را نقل مي کند که ما ترجمه آن را در اينجا مي آوريم.
ابونعيم حافظ به سند خود از ابن عباس روايت کرده که وي گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله دست علي بن ابي طالب و دست مرا گرفت- موقعي که ما در مکه بوديم- چهار رکعت نماز گذارد و آنگاه دست هاي خود را به سمت آسمان بلند کرد و گفت خدايا موسي بن عمران از تو خواست که پروردگارا سينه ام را بگشاي و کارم را آسان گردان و گره را از زبانم باز کن تا گفتارم را بفهمند و از کسانم براي من وزيري قرار داده، برادرم هارون را. خدايا من هم محمد پيغمبر تو هستم از تو مي خواهم که سينه ام را باز کني و کارم را برايم آسان گرداني و گره از زبانم بگشائي که سخن مرا بفهمند و براي من وزيري از کسانم قرار ده علي برادرم را و او را در کارم شريک گردان. ابن عباس گفت شنيدم منادي ندا در داد که «مسألت تو اجابت شد».
تنبيه- به موجب آيات قرآن کريم حضرت موسي از خداوند متعال درباره ي برادرش هارون سه چيز استدعا کرد 1- مقام وزارت که عرض کرد «و اجعل لي وزيرا من اهلي هرون أخي». 2- اشتراک در امور نبوت که گفت «و أرکه في أمري ». 3- اعطاي مقام تصديق چنانکه در سوره ي قصص آيه ي 34 گويد «و أخي هرون هو أفصح مني لسانا فأرسله معي ردء ايصدقني اني أخاف أن يکذبون» و برادرم هارون زبان آورتر است پس او را به کمک من بفرست که مرا تصديق کند و من مي ترسم از اينکه مرا تکذيب کنند. البته اين سؤال هم مورد قبول حق واقع شد که فرمود: «سنشد عضدک باخيک» يعني به زودي بازويت را به وسيله ي برادرت قوي مي کنيم. و حضرت موسي هم او را خليفه و جانشين خود قرار داد.
«و قال موسي لأخيه هارون اخلفني»- اعراف آيه ي 142- و گفت موسي به برادرش هارون تو به جاي من ميان قوم من جانشين باش.
حضرت هارون برادر نسبي حضرت موسي بوده و روايات منزلت که رسول خدا درباره علي بن ابي طالب فرموده دلالت دارد بر اين که رسول خدا علي را نسبت به خود همانند مقام هارون نسبت به موسي قرار داده است فقط در دو امر استثنا دارد يکي اين که علي برادر نسبي پيغمبر صلي الله عليه و آله نبوده و ديگر مقام نبوت است که خود پيغمبر استثناء کرده و فرمود: «در الا أنه لا نبي بعدي».
و انهما في کل فضل تساويا
و مافاته فضل سوي اسم النبوة (3)
غير از اين دو مقام در تمام مقامات ديگر که افضل اهل زمان و خليفه بودن است با پيغمبر صلي الله عليه و آله مشارکت دارد، و دليل بر عموم اين منزلت وقوع استثنا است که فرمود «الا أنه لا نبي بعدي» پس جميع مراتب هارون براي علي بن ابي طالب ثابت است مگر نبوت که به وجود مبارک سيد الأنبياء ختم شده که بعد از او پيغمبري نخواهد بود.
و از جمله مقامات هارون نسبت به حضرت موسي خلافت بوده و آن نيز براي اميرالمؤمنين ثابت است.
به موجب آيه ي کريمه ي «اخلفني في قومي» هارون در زمان حيات موسي خليفه او بود و اگر حضرت هارون زنده بود بعد از حضرت موسي هم خليفه بود، و از جمله مقام حضرت هارون واجب الاطاعه بودن او بود که بر جميع بني اسرائيل واجب بود از او اطاعت نمايند. و اين مقام هم موجب حديث منزلت براي علي بن ابي طالب نيز ثابت است، و بر تمام امت اسلام واجب است او را اطاعت نمايند.
و از جمله مقام حضرت هارون همان مقام حضرت موسي بر بني اسرائيل است و آن أولي بتصرف بودن اوست مانند حضرت موسي، و اين مقام هم براي علي بن ابي طالب ثابت است مانند رسول خدا صلي الله عليه و آله که فرمود «النبي اولي بالمومنين من انفسهم»- احزاب آيه ي 6- و قال النبي صلي الله عليه و آله: «من کنت مولاه فعلي مولاه» و بالجمله استثناء مذکور در اين حديث شريف منزلت، خود بهترين دليل است بر عموم منزلت، و در اين روايات وارده، قرائن بسياري است بر اينکه تمام مراتب و مقام هارون براي علي بن ابي طالب هم ثابت است.
(و زوجه ابنته سيدة نساء العالمين)
(و دختر گراميش را که سيده ي زنان عالم است به علي عليه السلام تزويج کرد).
شرح- در ينابيع المودة تأليف شيخ سليمان بلخي قندوزي در تزويج فاطمه به علي- عليهما السلام- روايات زيادي نقل شده، از آن جمله روايتي در صفحه 175 از انس بن مالک نقل کرده، که گويد: من در خدمت پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله بودم که حالت وحي بر آن حضرت عارض شد، پس از فراغت حال وحي فرمود اي انس دانستي که جبرئيل از طرف خداوند چه پيامي را به من رساند؟ عرض کردم پدر و مادرم فدايت جبرئيل چه آورد؟ فرمود: جبرئيل به من گفت خدا امر کرده است که فاطمه را به علي تزويج نمايم اکنون برو ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و عده اي از انصار را دعوت کن، انس گفت من آنها را دعوت کردم و چون آنها آمدند و حاضر شدند رسول خدا خطبه ي تزويج فاطمه به علي را ايراد و در آخر خطبه فرمود: «فجمع الله شملهما و أطاب نسلهما، و جعل نسلهما مفاتيح الرحمة و معادن الحکمة و أمن الأمة» (خداوند اجتماع آنان را به اتحاد و يگانگي در آورد، و نسلشان را پاکيزه گرداند، و گشايش رحمت و معدن حکمت و امنيت امت قرار داد) آنگاه علي حاضر شد و (4) پيغمبر با تبسم گفت: يا علي خداوند امر نموده مرا که فاطمه را به عقد تو در آورم، و من هم تو را به او به صداق چهارصد مثقال نقره تزويج نمودم. علي گفت قبول دارم و بدان راضيم يا رسول الله آنگاه به خاطر شکر اين نعمت به سجده افتاد، و چون سر از سجده برداشت رسول خدا به او فرمود: خداوند اين تزويج را بر شما مبارک گرداند، و بهره ي شما را نيکو و از شما نسل پاکيزه زيادي به وجود آورد. انس گويد خداوند هم از آ ن دو نسل پاکيزه و نيکو به وجود آورد.
و در روايات زيادي ذکر شده که حضرت فاطمه سيد و سرور زنان عالميان است، از جمله در کتاب زيارت عاشورا روايات متعددي از عامه نقل کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله به فاطمه عليها السلام فرمود: «تو سيد زنان عالمياني». و از عائشه هم نقل شده که رسول خدا به فاطمه فرمود: «ألا ترضين أن تکون سيدة نساء العالمين» (آيا خوشنود نمي شوي که تو سيده ي زنان عالميان باشي). و در سنن ترمذي و صحيح مسلم و خصائص نسائي و ساير کتب ديگر عامه اطلاق «سيدة نساء العالمين» بر حضرت زهرا سلام الله عليها شده است.
پس با اين وصف هر مسلماني با اندک تأملي يقين مي کند که فاطمه عليها السلام سرور زنان عالميان است، همانند مريم بنت عمران که فرمود «و اصطفاک علي نساء العالمين»- آل عمران آيه ي 42- و تو را بر زنان عالميان برگزيد. و حضرت فاطمه زهرا أولا به موجب آيه تطهير «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا»- احزاب آيه ي 33- که باتفاق تمام امت حضرت زهرا هم داخل اين اهل بيت است که رجس و پليدي از آنان برده و خداوند آنان را پاک و پاکيزه ساخته. و ثانيا چون مريم را پدري مانند پيغمبر اسلام و مادري چون خديجه ي کبري و شوهري مانند علي مرتضي و فرزنداني چون حسن مجتبي و حسين سيدالشهداء (عليهم السلام) نبود پس از اين نظر مقام و برکات حضرت زهرا عليها السلام بالاتر و بيشتر از مريم عليها السلام خواهد بود.

پي نوشت :

1. اين حديث منزلة که از احاديث متوتر و مشهور بين فريقين است سخني از رسول خدا است که هنگام حرکت به غزوه تبوک به علي (ع) فرمود، و جهت اين بود که چون حضرت رسول قصد داشت به تبوک براي جنگ با يکي از ابر قدرتهاي زمان (روم شرقي) و حکومت شيوخ دست نشانده آن برود که مستلزم تجهيزات کامل عدة و عدة و طي مسافت راه زياد و غيبت طولاني بود.
منافقين مدينه که براي سرنگوني حکومت نوبنياد اسلامي هميشه در پي فرصت بودند از اين موقعيت خواستند سوء استفاده کنند، و در صدد بر آمدند، و پيغمبر اکرم قبل از حرکت و بيرون رفتنش از مدينه از نيت پليد آنها آگاه و توطئه آنها را کشف کرد و همان موقع دستور ويراني محل توطئه و متلاشي کردن اجتماع آنها را صادر نمود و آن را از ميان برد.
لذا از اين نظر براي جلوگيري از اين قبيل توطئه ها و حفظ و بقاي حکومت اسلامي علي بن ابي طالب را به جاي خود در مدينه گماشت که در غياب او مراقب اوضاع و احوال باشد و به امور مسلمانان مدينه و حفظ و نگهداري آنان بپردازد.
توطئه گران منافق چون مي دانستند که با وجود علي (ع) در مدينه و اقامت او نقشه پليد آنان عملي نخواهد شد، لذا براي خروج آن بزرگوار و خالي بودن شهر از وجود چنين کسي، نقشه اي طرح کردند و در شهر شايع کردند که آن حضرت به واسطه دوري راه و شدت گرما به جنگ نرفته و در شهر مانده است.
حضرت هم از اين پيرايه اي که منافقان به او بستند سخت اندوهگين و غمگين شد، براي رفع اين اتهام بدنبال رسول خدا حرکت کرد و در مسير راه خود را به او رسانيد و جريان امر را به او گفت و پيغمبر اکرم هم آن جمله معروف (حديث منزلت) را فرمود و او را از همانجا دوباره به مدينه بر گرداند.
2. و آن دو در هر فضيلتي با هم مساويند و جز امر نبوت کسري در فضل او نيست.
3. اين روايت عامي است و مخالف با روايات ديگر است که خود علي عليه السلام در آن جمع حاضر بوده و خطبه پيغمبر (ص) را هم شنيده است.

منبع: كتاب شرحي بر دعاي ندبه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.