ایده‌ای برای تقویت مالی فعالیت‌های فرهنگی مردمی

هم‌گرایی کارآمد اقتصاد با فرهنگ

«تأمین مالی» یکی از سرفصل‌های مهم فعالیت‌های مردمی فرهنگی است. «فعالیت فرهنگی» وقتی از سویه‌ی فردی و فرعی فاصله گرفت و جنبه‌ی گروهی و گسترده پیدا کرد، واجد ابعاد مالی و اقتصادی نیز می‌‌شود.
يکشنبه، 29 بهمن 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
هم‌گرایی کارآمد اقتصاد با فرهنگ
هم‌گرایی کارآمد اقتصاد با فرهنگ

نویسنده: علی جعفری
1. «تأمین مالی» یکی از سرفصل‌های مهم فعالیت‌های مردمی فرهنگی است. «فعالیت فرهنگی» وقتی از سویه‌ی فردی و فرعی فاصله گرفت و جنبه‌ی گروهی و گسترده پیدا کرد، واجد ابعاد مالی و اقتصادی نیز می‌‌شود. «اقتصاد فرهنگ» در سامان‌دهی‌های فرهنگی مردمی بزرگ، اساساً یک عنوان مستقل فعالیت فرهنگی به شمار آمده، اهل خود را می‌طلبد. اقتصاد فرهنگ، البته در جنبه‌ی تأمینی آن منحصر نیست؛ بلکه از جنبه‌های درآمدزایی و سودآوری بعضاً چشمگیری نیز برخوردار است.
2. در ایران، تأمین مالی و کسب درآمد اقتصادی برای فعالیت‌های فرهنگی بخش مردمی و خصوصی معنادار است. در فعالیت‌های فرهنگی بخش دولتی به دلیل ارتزاق سرشار از بودجه‌ی نفتی، استغنای آشکاری از درآمدزایی و حتی تأمین مالی ملاحظه می‌شود. در حوزه‌ی مدیریت دولتی فرهنگی، غیر از فصل تصویب بودجه و تمهیدات مربوطه به لابی‌های بودجه‌ای سازمان‌های فرهنگی در مجلس شورای اسلامی، صورت جدی دیگری از دغدغه‌ی تأمین مالی وجود ندارد. عمده‌ی فعالیت‌های اقتصادی سازمان‌های فرهنگی کشور نه در چانه‌زنی برای دریافت اعتبار که در چانه‌زنی برای پرداخت پول به آفرینشگران و تولیدکنندگان متجلی است!!
3. این نسبت، در سازمان‌های بخش خصوصی و خصوصاً بخش مردمی عکس است؛ یعنی، بیشتر ظرفیت‌های اقتصادی اکثر فعالان مردمی در بخش تأمین مالی آزاد شده است. تکاپوهای مربوط به جذب بودجه در سازمان‌های مردم‌نهاد، گروه‌های جهادی، پایگاه‌های بسیج، کانون‌های فرهنگی هنری مساجد، هیئت‌های مذهبی و مؤسسه‌های فرهنگی هنری، بخش عمده‌ای از فعالیتها را به خود اختصاص می‌دهد. این حجم بالا از فعالیتهای تأمینی، به تدریج منجر به رشد بدنه‌ای از «حرفه‌ای‌های خُرد اقتصاد فرهنگ» در انبوه تشکل‌های مردمی انجامیده است. در هر مجموعه‌ی سرپا و سرحال مردمی، معمولاً یک یا چند فعال فرهنگی حضور دارد که در خصوص کم و کیف بودجه‌های دولتی یا عمومی و نیز مهارت‌های اقناع مسئولان مربوط، از توانمندی‌های تجربی بسیاری برخوردار شده است.
4. توانمندی جذب بودجه‌ی دولتی برای تشکل‌های مردمی، خود شامل انواعی از مهارت‌های ارتباطی و اطلاعی است. تنوع مهارت‌های تأمینی فعالان مردمی فرهنگ، بسیار است و گونه‌های مختلفی را از «نحوه‌ی ارتباطات کلامی با مدیران فرهنگی» تا «نحوه‌ی بسته بندی فعالیت فرهنگی و بازاریابی» و از «شیوه‌های ارتباط‌گیری با حلقه‌های متنفذ پیرامون مدیران» تا «شیوه‌های پیگیری دستور مدیر در بدنه‌ی سازمانی» در برمی‌گیرد. مطالعه‌ی این آیین‌های مالی و ارتباطی در جای خود یکی از منابع شناخت بخشی از سازوکارهای فرهنگی جمهوری اسلامی است. با این حال، این حوزه از مطالعات به رغم جذابیت و اهمیت، همچنان بکر و دست نخورده باقی مانده است. به نظر می‌رسد بخشی از آسیب‌های فرهنگی مندرج در فعالیت‌های فرهنگی به برخی سبک‌های ناکارآمد و ناصحیح تعاملی مدیران و فعالان فرهنگی برمی‌گردد. تجربه‌ی «تعامل‌های سنتی علمای ربانی با متمولان متدین» و پیامدهای بی شمار آن در تأمین مالی بسیاری از فعالیت‌ها و طرح‌های مذهبی، الگوی بی بدیلی از هم‌گرایی اصیل و کارآمد فرهنگ و اقتصاد است. بیشتر فعالان مردمی فرهنگ کشور باید درباره‌ی این میراث ارتباطی گران‌سنگ مطالعه و بررسی کنند. 5. تمرکز فعالان فرهنگی به اقناع مدیران دولتی فرهنگ جهت جلب حمایت‌های مالی، اگرچه به بازتولید انبوهی از مهارت‌های ارتباطی مؤثر انجامیده، به همان میزان فعالیت‌های مردمی را گرفتار و وابسته به مدیریت‌های دولتی کرده است. تجربه نشان داده که قرار گرفتن فعالان فرهنگی در رویه‌هایی فرودستانه، پررفت و آمد و ابهام‌آلود ارتباط‌گیری و اقناع مدیران فرهنگی از یک طرف و حمایت‌های قطره چکانی، سلیقه‌ای، اقساطی، تأخیری و غیرمنطقی مدیریت‌های دولتی از طرف دیگر، فعالان مردمی را به تدریج در «چرخه‌ای از شرطی شدن‌های دولتی» قرار می‌دهد.
به عبارت دیگر، فرایند وقت‌گیر، طاقت فرسا و بعضا خلاف شأن تقاضای بودجه وقتی با فرایند ناکافی، قطره‌چکانی و غیرقطعی عرضه‌ی دولتی بودجه مواجه می‌شود و این رویه‌ی تعاملی چندین با تکرار و تجربه می‌گردد، فعالیت فرهنگی مردمی را به وابستگی دولتی شرطی می‌کند. بارها تجربه شده است که مؤسسه یا تشکل فرهنگی کوچکی که به اتکای گردش مالی اندک خود نسبتاً سرپا و با نشاط می‌نمود. مدتی پس از ورود به چرخه‌هایی از این دست، نه تنها رشد نمی‌کند؛ بلکه همان نشاط حداقلی خود را نیز از دست می‌دهد. دست‌اندرکاران مجموعه وقتی به خود می‌آیند که متوجه شوند کار فرهنگی را رها کرده، مدام در آستانه‌ی این سازمان یا آن اداره کل وقت می‌گذرانند. تمایل فعال فرهنگی به بهره‌مندی از حمایت‌های مدیریت دولتی در صورتی مفید است که او را دچار چرخه‌ی شرطی‌شدگی نکند. این آسیب در ابتدا به نظر نمی‌آید، اما به تدریج به وابستگی تمام عیار هر فعالیتی به ارتزاق مالی از دولت می‌انجامد. در این شرایط، اگر به هر دلیلی وضع بودجه‌ای دولت وخیم شود یا جابه جایی در مدیریت رخ دهد یا نظر مدیر جلب نشود یا به هر دلیل دیگری پولی در کار نباشد، کل کار متوقف و تعطیل خواهد شد. با این حساب، مؤسسه‌ای در اختیار است که با وجود عنوان مردمی در فرایندی از دگردیسی تام به مؤسسه‌ای دولتی تبدیل شده است.
آسیب شرطی‌شدگی فقط در وابستگی مالی متوقف نمی‌شود؛ بلکه به تدریج استقلال در رویه و خودبنیادی فرهنگی مؤسسات را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ زیرا با بازتولید مؤسساتی مواجهیم که به جای پیگیری علایق و دیدگاه‌های فرهنگی خود به دنبال دست و پاکردن فعالیت‌ها یا رونمایی از تولیداتی هستند که به مذاق خزانه‌داران بودجه‌ی فرهنگی خوش آید. ادامه‌ی این روند معیوب اگر به انهدام و تعطیلی نیانجامد، نهایتاً به «تولد مؤسسه‌ای تجاری از دامن مؤسسه‌ی فرهنگی» را نتیجه خواهد داد. این بیماری مرموز و کُشنده، بسیاری از مؤسسه‌ها، تشکل‌ها و هسته‌های مردمی فرهنگ را طی دو دهه‎‌ی گذشته نابود کرده و بسیاری از فعالین فرهنگی را در دگردیسی‌هایی تمام عیار به بازرگانان یا دلالان فرهنگی تبدیل کرده است.
6. یکی از دلایل اصلی فراگیر شدن این بیماری، عادت فعالان فرهنگی به تأمین مالی صرفاً از دولت است. انحصار توجه به دولت، دست مدیر دولتی را در شرطی کردن فعال فرهنگی بازمی‌کند. عادت واره‌ی سنتی در وابستگی فعالان فرهنگی به آیین‌های دولتی جذب بودجه، مانع توجه آن‌ها به ظرفیت عظیم «سرمایه‌داران فرهنگ دوست» و «متمولان متدین» شده است. بسیار روشن است که باب شدن تأمین مالی فعالیت‌های مردمی فرهنگی از سوی بخش خصوصی اقتصادی و ایجاد فضای رقابتی با دولت، تا حد بسیاری فرایندهای موجودی را که مستعد بیماری است، به سوی نقطه‌ی تعادل سوق خواهد داد.
7. اتفاقاً فرایند تعامل با متمولان متعهد و اقناع ایشان ساده تر می‌نمایند؛ در عین حال که دست ایشان در تأمین مالی بسیار گشاده‌تر و بازتر است. به راستی، منابع مالی کارخانه‌دار یا تاجر جاافتاده یا بازاری معتمد بیشتر است یا مدیرکل ارشاد فلان استان؟ ساز و کار هزینه کرد مالی ایشان راحت‌تر است یا آقای معاون سازمان که در چنبره‌ی انواعی از گردش کارهای دولتی گرفتار است؟ فرایند اقناع ذهنیت فرهنگی به نسبت بسیط یک بازاری دشوارتر است یا مدیر فرهنگی با سابقه‌ای که روزانه با ده‌ها متقاضی طلبکار مواجه است؟ استمرار ارتباط کاری با مدیری که هرازچندی با طوفان‌های انتخاباتی جابه جا می‌شود معقول‌تر است یا شخصیتهای اقتصادی دارای ثبات موقعیت؟
8. تجربه‌ی «تعامل‌های سنتی علمای ربانی با متمولان متدین» و پیامدهای بی شمار آن در تأمین مالی بسیاری از فعالیت‌ها و طرح‌های مذهبی، الگوی بی بدیلی از هم‌گرایی اصیل و کارآمد فرهنگ و اقتصاد است. بیشتر فعالان مردمی فرهنگ کشور باید درباره‌ی این میراث ارتباطی گران‌سنگ مطالعه و بررسی کنند. با وجود این سابقه و سنت درخشان اقتصاد فرهنگ که آثار آن در جای جای این سرزمین مشاهده می‌شود و به رغم دشواری‌ها و ناکامی‌های مشهود در سنت تأمین دولتی، عجیب است که انگیزه‌ی عموم فعالان فرهنگی به دولت همچنان بیشتر می‌نماید!
بخش مهمی از این وضعیت، محصول همان شرطی شدگی دولتی و بخش دیگری از آن، ناشی از تهی دستی‌های نگرشی و مهارتی لازمه‌ی ارتباط‌گیری مؤثر با بازاریان و متمولان است و البته بخش مهمی از آن به ناآگاهی فعالان فرهنگی از سنت‌های اسلامی ایرانی اقتصاد فرهنگ برمی‌گردد. پیشنهاد روشن این نوشتار به فعالان مردمی فرهنگ، آغاز نهضت تمرین ارتباط‌گیری با متمولان متدین و پیوند با ایشان برای تقویت جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی است.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایده‌پردازی و ایده‌پردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط