نویسنده: علی جعفری
برای طراحی یک استراتژی سازمانی مطابق متودهای کلاسیک، در اختیار داشتن چشمانداز تحلیلی از حداقل چند پارامتر اصلی ضروری است: «مزیتها و محدودیتهای سازمان در موضوع فعالیت و مأموریتهای محوله»/ «فرصتها و تهدیدهای موجود در محیط پیرامونی سازمان ناظر به موضوع فعالیت». در ادامه و برای ارائهی ایدههای این نوشتار ناظر به «استراتژی آیندهی حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی» تلاش میشود تا در بخش اول، تحت 6 سرفصل، «مزیتهای حوزهی هنری» و تحت 6 سرفصل دیگر، «محدودیتهای حوزهی هنری» در پیشبرد مأموریتها و سایر مسایل مربوط به موضوع فعالیت سازمانیاش بررسی شود. بخش دوم نوشتار، تحت 7 سرفصل، به تحلیل «فرصتها و چالشهای پیرامونی» برآمده از تطورات روندها و نیروهای فرهنگی و هنری بیرون از حوزهی هنری اختصاص خواهد یافت. نوشتار در بخش سوم و پایانی، براساس سرفصلهای تحلیلی پیشین خود، برخی ایدههای راهبردی را برای طراحی استراتژی حوزهی هنری در افق دههی چهارم انقلاب اسلامی که دههی چهارم فعالیت حوزه نیز هست پیشنهاد میکند.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از معتبرترین کانونهای فرهنگ و هنر کشور است. این اعتبار هم در «کیفیت نیروی انسانی» و هم در «کیفیت تولیدات» - حداقل در چند زمینه خاص فرهنگی و هنری - قابل ارزیابی است. فارغ از بالا بودن سطح عمومی فعالین فرهنگی/ هنری مرتبط با حوزه، در برخی زمینههای خاص مثل شعر، انیمیشین، مطالعات نظری هنر و سینما و ... کیفیت نیروها در تراز ملی هنر و فرهنگ و در حوزههای مثل «کاریکاتور» و «ادبیات داستانی» و «خاطره نگاری» حتی در تراز جهانی آن ارزیابی میشود. حوزه هنری علاوه بر اینکه معتبرترین نهاد هنری وابسته به جمهوری اسلامی است، در پهنه ملی نیز یکی از چند مرکز معتبر هنری کشور است.
حوزه هنری از باتجربهترین و پرسابقهترین نهادهای فرهنگی - هنری کشور است. از حیث قدمت، شاید فقط «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» سابقهی بیش آن داشته باشد؛ اما از جهت تنوع تجارب مدیریتی و گونهگونی تلقیات فرهنگی حاکم و حاضر در ادوار مختلف تطورات آن، البته در چارچوب عمومی گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی، یک سازمان بی نظیر است. ارزش تجارب سازمانی حوزه بدین جهت است که رنگین کمان تطورات مدیریتی آن نه از جنس «فراز و فرودهای وزارت ارشادی»، در طیفی از خشونت فرهنگی دهه شصتی تا استحاله فرهنگی دهه هفتادی و سردرگمی فرهنگی دهه هشتادی، است و نه از جنس «بکنواختی، زمینگیری و تکرار بسیاری دیگر از سازمانهای فرهنگی» است. حوزه هنری ضمن فاصلهگیری از دو نوع تجربه نافرجام دیگر، برآیندی رنگین کمانی از آزمون و خطای گونههای مختلف از تلقیات فرهنگی متعهد به چارچوبهای اصلی گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی است. برخورداری یک سازمان واحد فرهنگی از این همه تجربه متفاوت، آن هم در چارچوب کلی یک گفتمان مشخص، شاید فقط در خصوص حوزه هنری مصداق داشته باشد. این عقبه تجربی در صورتی که مورد توجه قرار گیرد. دامنه آزمونها و نیز درصد خطاهای آیندهی سازمان را به حداقل ممکن میرساند و فرصتهای فردا را در اختیار پربازدهترین و کارآمدترین گزینهها قرار میدهد.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی یک نهاد «بین نسلی» است. «حوزه هنری» هم از جهت ترکیب کنشگران هنری و هم از جهت چینش مدیران فرهنگی، یک «سازمان بین نسلی» تمام عیار است. این ویژگی، چشمگیرترین و آشکارترین وجه تفاوت حوزه هنری با نهادها و سازمانهای فرهنگی دیگر است. به جرأت میتوان گفت که هیچ مرکز دیگری به اندازه حوزه، از «حجم بالای ارتباطات بین نسلی» و «میزان پایین اختلالات بین نسلی» برخوردار نیست. حوزه هنری همچنان کانون تعاملات نسلهای مختلف هنر انقلاب است. این واقعیت از یک طرف کیفیت «فرهنگ پذیری هنری متأخرین» را بالا برده و تسهیلات زیادی را در انتقال «میراث فرهنگی حوزه هنری» به نسلهای جدید ایجاد کرده و از طرف دیگر نسلهای متقدم را در صحنه فرهنگ و هنر انقلاب نگه داشته است.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی علیرغم وابستگی حقوقی و سازمانی به سازمان تبلیغات اسلامی اما در مشی عمومی و سازوکارهای اصلی خود، سازمانی مستقل و خودبنیاد محسوب میشود. حوزه هنری «خود بنیادترین سازمان فرهنگی کشور» است. در تاریخ مناسبات سازمانی حوزهی هنری و سازمان تبلیغات اسلامی اگرچه که حوزه در برهههایی از حداستاندارد و بهنجار استقلال نظری و فرهنگی فاصله گرفته است، اما رویهی عمومی و کلانش در تعهد به خودبنیادی انقلابی در عرصهی هنر و فرهنگ، در مجموع به تثبیت حیثیت سازمانی و درونزایی آن انجامیده است. اینکه در دوره جدید مدیریت حوزه، بسیاری از رویکردها و تصمیمات تحولگرا از درون سازمان نشأت میگیرد نشانه این واقعیت است. حوزه هنری در مقایسه با سایر نهادهای فرهنگی کشور واجد بالاترین زمینههای داخلی تحول سازمانی و انگیزههای تعالی فرهنگی است.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی کانون مراجعه بیشترین جمعیت هنرجویان ایرانی است. در میان مراکز آموزشی، مهارتی، پژوهشی، ترویجی و حرفهای کشور هیچ مرکزی به اندازه حوزه هنری از متقاضی برخوردار نیست و متقابلاً هیچ مرکزی به اندازه حوزه هنری ظرفیت ارائه خدمت به متقاضیان را ندارد. این در حالیست که خدمت رسانی به هنرجویان در حوزه هنری از طرف هیچکدام از نظامات اعتیار بخش رسمی مثل اعطای مدرک دانشگاهی، کمک هزینه تولید، رایزنیهای بین صنفی و... پشتیبانی نمیشود.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد انگیزهها و سازوکارهایی برای دخالت مؤثر در راهبری عمومی هنر کشور بسوی وضعیت مطلوب است. حوزه هنری با اینکه بازوی هنری سازمان تبلیغات اسلامی محسوب میشود و این سازمان در ساحت هنر ملی به جهت عضویت در شوراهای عالی سیاستگذار و حتی تصمیمگیر، مسئولیتهای روشنی دارد، اما به ندرت از این امکان و البته مسئولیت خطیر برای ارتقای فضا و جهت هنری کشور بهره برده است. از این نگاه، حوزه هنری علاوه بر شأن «کنشگری انقلابی» در حوزه هنر و فرهنگ کشور، همچنین شأن مهم دیگری در «سیاستگذاری فرهنگ و بخصوص هنر ملی» دارد. جالب است که حوزه هنری و اساساً هنر انقلاب، علی رغم تهدیدی که از جانب جریانات واگرا و کانونهای پشتیبان ایشان میشود و تلفات قابل توهی را از این ناحیه متحمل میگردد و نیز از نفوذ مرموز ایشان در برخی فرایندهای تصمیمگیری و حتی سیاستگذاری با خبر است، اما مسئولیت جدیی را در حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی ملی فرهنگ و هنر احساس نمیکند. پیش از این، دامنه این انفعال سنتی تا آنجا کشیده شده بود که حوزه هنری تا سالیان سیاستگذاری و تصمیمگیری در خصوص اکران فیلم در سینماهای متعلق به خود را به جریانات واگرای حاکم بر شورای اکران قرار داده بود.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد دامنه ملی فعالیت است. رسالت و مأموریت حوزه هنری با اینکه گسترهای ملی دارد و علیرغم اینکه با تأسیس شعباتی در استانها تلاش داشته تا دایره فعالیتش را از تهران فراتر ببرد اما در واقع «سازمانی تهرانی» است که پس از قریب به سه دهه نتوانسته از لاک پایتخت نشینی بیرون برود. حوزه هنری حتی نخواسته یا نتوانسته از امکاناتی که بواسطه رشد فضای مجازی فراهم شده، برای ارتباطگیری مستقیمتر و سهل الوصولتر هنرجویان شهرستانی با سازمان مرکزی و بهرهمندی ایشان از امکانات آن استفاده کند. شبیهترین وجه حوزه هنری به سازمانهای فرهنگی دیگر مرکزگرایی افراطی آن است.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد رویکردهای فراملی در فرایندهای تولیدی و ترویجی خود است. حوزه هنری نه فقط رسالتی در ارتباطگیری با جریانها، کانونها و «هنرمندان جبههی جهانی مقاومت» و جهان اسلام برای خود قایل نیست، بلکه حتی چشمانداز تولیدی و ترویجی خود را فراتر از مرزهای داخلی نبرده است. این در حالیست که فارغ از جنبههای ارزشی و مکتبی و به جهت حرفهای، قرار داشتن در تراز جهانی تولید و بهرمندی از زبان هنری بین المللی یک اصل ضروری است. وقتی تولیدات هنری در کلاس جهانی، زمینههای مصرف مجاز یا غیرمجاز وسیعی در داخل کشور یافته است، باقی ماندن بر استانداردهای قدیمی داخل چه توجیهی دارد؟ و آیا مایه عقب افتادگی بیش از پیش زبان و توان هنر انقلاب نیست؟ به نظر میرسد که تقسیم کار تبلیغ داخل و خارج از کشور بین «سازمان تبلیغات اسلامی» و «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» زمینه اصلی این تلقی نادرست را بوجود آورده است؛ این در حالیست که اساساً ماهیت تولید هنری و رسانهای در جهان جدید روز بروز در حال در نوردیدن مرزهای ملی و منطقهای است.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد اقمار فرهنگی و هنری مستقل اما همگرا با خود است. «حوزه هنری» با اینکه حرکتهایی را برای راهاندازی برخی مؤسسات فرهنگی یا شرکتهای هنری وابسته آغاز کرده است، اما بدلیل سوگیریهای انحصاری و سبک «سرمایهگذاری صرفاً کلان» و متقابلاً، غفلت از ظرفیتهای مردمیتر و عمومیتر فعالین هنری، عملاً بجز نوعی «خصولتی سازی بیمار» عایدی دیگری نداشته است. حوزه هنری همچنان در دوران غفلت یا تغافل از «شأن قرارگاهی» خود به عنوان «قرارگاه راهاندازی، هماهنگی و راهبری شبکه فعالین هنر و ادبیات انقلاب اسلامی» است.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد سازوکار پشتیبانی قابل توجه و غیردولتی مالی است. وابستگی تام بودجه حوزه به بودجه دولتی همه آسیبهای فرهنگی و زمینگیریهای مالی ناشی از وابستگی به دولت را به همراه دارد. وابستگی به بودجه دولتی از یکطرف، افق اقتصادی تولیدات حوزه را در حد تولیدات سنتی خُرد تنزل میدهد و از طرف دیگر، مانع رشد «اقتصاد فرهنگ» برآمده از خرید «مصرف کنندگان فرهنگی» میشود. «اقتصاد فرهنگ حوزه هنری» علیرغم برخی شکوفاییهای نسبتاً قابل توجه، اما در مجموع ضعیف و کم رونق به نظر میرسد. حوزه هنری بعد از قریب به چهار دهه فعالیت هنوز نتوانسته مشتریهای پرو پاقرصی برای خود دست و پا کند و اغلب برندهایش را به برندهای ایرانی پرطرفدار تبدیل کند.
پررنگ شدن جنبههای حقوقی فعالیت فرهنگی؛ گرایش نظامات رسمی و دولتی به قانونمند کردن فعالیتهای فرهنگی در کشور منجر به صدور مجوّز برای هزاران مؤسسه، کانون، دفتر، انجمن، سمن و ... شده است. این جهتگیری، فعالیت فرهنگی را از سبکهای انفرادی، موردی و سیّال به سبکهای بیشتر گروهی، مستمر و مکانمند سوق داده است. در این میان رشد چشمگیر بسیاری از این قالبهای گروهی فعالیت فرهنگی، به ترازی که در آن مشابه سازمانهای فرهنگی بزرگ از جنبههای اقتصادی و اشتغالی پررنگی نیز برخوردار شدهاند، آنها را به الگوهای تراز فعالیت فرهنگی در دهه آینده تبدیل کرده است؛ این دیگر گزارهای بدیهی و جاافتاده به نظر میرسد که برای فعالیت فرهنگی کارآمد باید به سوی اخذ مجوز مؤسسه فرهنگی حرکت کرد.
رشد حجم فعالیتهای فرهنگی و شدت گرفتن رقابت؛ فعالیت فرهنگی، بدنه عظیمی از جمعیتهای جوان را به خود مشغول کرده است. فضای برآمده از انفجار جمعیت فعالین فرهنگی در اواسط دهه 80 و اوایل دهه 90 بسیار گسترده، متنوع و پیشرفتهتر از فضای دهه 60 و 70 است. تعامل با این جمعیت عظیم فرهنگی استراتژیهای پیچیده و متفاوتی را میطلبد.
خصوصی شدن فعالیتهای فرهنگی؛ فعالیتهای دولتی فرهنگی به تبع تقویت گفتمان خصوصی سازی برآمده از سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، روبه واگذاری به بخش خصوصی دارد. بسیاری از مدیران فرهنگی تمایل پیدا کردهاند که کارها را به مؤسسات معتبر واگذار کنند. در این میان برخی مؤسسات خصوصی به دلیل پیشی گرفتن از دیگران، عملاً بخش مهمی از فعالیتهای میدانی دولتها را بدست گرفتهاند و فارغ از تقویت منابع اقتصادی، فرصت موسعتری برای پیگیری جهات فرهنگی فعالیتهای خود نیز پیدا کردهاند.
پررنگ شدن فضای صنفی؛ طی سالهای اخیر اصناف فرهنگی زیادی شکل گرفته و با استفاده از ظرفیتهای بالای قانونی، بسیاری از عرصههای خالی فعالیت فرهنگی را تحت پوشش خود گرفتهاند. پررنگ شدن وجوه صنفی فرهنگ خود محصول پررنگ شدن «وجوه حقوقی» فعالیت فرهنگی است که پیش از این بدان اشاره شد. گروهها و مؤسسات فرهنگی که متأثر از پررنگ شدن فضای حقوقی، جنبه رسمی به خود گرفتهاند، در مرحله بعدی و پیرو سیاستهای خصوصی سازی، قدرتمند میشوند و در مراحل بعدتر به سمت تشکیل "اصناف فرهنگی" حرکت میکنند. وقتی فرآیند شکلگیری اصناف تکمیل شد به تدریج زمینهی تشکیل «سازمان نظام فرهنگی جمهوری اسلامی» در تراز «سازمان نظام پزشکی»، «سازمان پرستاری» و... «سازمان نظام مهندسی» فراهم خواهد شد. این اتنفاق که رخداد آن در دهه آینده بسیار محتمل است، اساس فعالیت فرهنگی و نحوهی مواجهات متقابل دولت و فعالان غیردولتی را متحول خواهد کرد.
پررنگ شدن فضای قطبی و دوگانه؛ عرصه فعالیتهای فرهنگی خصوصاً در سویههای هنری آن سالها در اختیار جریان روشنفکری بوده است. در طول دهههای شصت و هفتاد «بچه مسلمانهای» عرصه فرهنگ و هنر نه فقط در حاشیه بودهاند بلکه از اوایل دهه هشتاد برخی از آنها منفعل و حتی دچار استحاله تدریجی شدهاند. در این شرایط، نسل جدیدی از فعالین انقلابی فرهنگی از اواسط دهه هشتاد وارد عرصه شدند. این نسل جدّی و پرشمار که نیم نگاه آسیبشناسانهای به سرنوشت اسلاف خود دارد، حاکمیت نسبتاً قاطع جریان روشنفکری را به صورت دوگانه «روشنفکری - انقلابی» درآورده است. این فضای دوگانه - که میتواند دوره گذار به حاکمیت انقلاب در حوزه فرهنگ و هنر را تداعی میکند- پس از انقلاب برای اولین بار است که بوجود میآید. دوگانه «روشنفکر - حزب اللهی»، در ساحتهای مختلفی از تولید، توزیع و مصرف فرهنگی در حال بروز و ظهور است. در کنار نسل جدید «حزب اللهی - فرهنگیها» نسل جدیدی از «روشنفکر - فرهنگی»ها هم وارد بازار شده است. این نسل روشنفکری پساانقلابی ایران علیرغم اشتراکات وسیع با روشنفکران سلف امّا به جهات دیگری متفاوت از آنها است و در عین حال که مذهبیتر است، همچنین صداقت بیشتری را نشان میدهد. به عبارت دیگر در کنار حزب اللهیهای نسل جدید فرهنگ و هنر با نسل به نسبت سیالتری از روشنفکران فرهنگی جوان نیز مواجهیم.
رشد چشمگیر فضای رسانهای: فضای رسانهای کشور متأثر از گسترش کمی و کیفی فضای مجازی بشدت در حال تحول و ارتقاء است. سازمانهای فرهنگی بدون کنشگری فعال در این فضای متکثر نه فقط عقب افتادهاند بلکه به معنای واقعی کلمه وجود نخواهند داشت. حضور در رسانه و در اختیار داشتن آن دیگر مساوی با مزیت و فضل یک سازمان نسبت بلکه مساوی با وجود آن است. این واقعیت خصوصاً درباره دارا بودن شبکه تلویزیونی مستقل قابل تأکید است. فضای تولید و مصرف بقدری گرم و شلوغ است که فرصت چندانی برای بازاریابی توزیع رسانهای باقی نمانده است. تولید باید بلافاصله مصرف شود و گرنه دیری نخواهد پایید که تاریخ مصرفش به سر خواهد آمد. در این شرایط تلویزیون داربودن نه فقط یک مزیت راهبردی بلکه اقتضای حیات فرهنگی است.
رشد ذائقههای جهانی: بدلیل توسعه ارتباطات و دسترسی سریع و سهل کاربران داخلی به تولیدات جهانی و پیرو آن مصرف چشمگیر کالاهای فرهنگی خارجی به موازات مصرف کالاهای داخلی میل عمومی ذائقههای مصرف از زمینههای صرفاً داخلی بسوی مزههای بین المللیتر و استانداردهای زیبایی شناختی دیگری خواهد بود. در این وضعیت که مصرف کننده داخلی در معرض استانداردهای زبانی و زیبایی شناسانه بالایی قرار دارد تولید مطابق با استانداردهای ضعیف داخلی از رقابت جا خواهد ماند.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
بخش اول: مزیتها و محدودیتهای سازمانی حوزهی هنری ناظر به «کنشگری» و «راهبری» در هنر و فرهنگ انقلاب اسلامی
مزیتها:
حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی « انقلابیترین کانون هنری کشور» است. «حوزه هنری» هم از نظر برخورداری از بیشترین اهل هنر و فرهنگ انقلابی و هم از نظر لحاظ جهتگیریهای انقلابی در آیینهای تولید و توزیع خود در مقایسه با سایر کانونها و نهادهای فرهنگی - هنری کشور واجد بیشترین و غلیظترین سوگیریهای انقلابی است. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی یک نهاد «بین نسلی» است. «حوزه هنری» هم از جهت ترکیب کنشگران هنری و هم از جهت چینش مدیران فرهنگی، یک «سازمان بین نسلی» تمام عیار است. این ویژگی، چشمگیرترین و آشکارترین وجه تفاوت حوزه هنری با نهادها و سازمانهای فرهنگی دیگر است. به جرأت میتوان گفت که هیچ مرکز دیگری به اندازه حوزه، از «حجم بالای ارتباطات بین نسلی» و «میزان پایین اختلالات بین نسلی» برخوردار نیست. حوزه هنری در مقایسه با نهادها و سازمانهای فرهنگی - هنری پساانقلابی، در حالی انقلابیترین نشان میدهد که بسیاری از کانونهای مذکور نه تها انقلاب نماندهاند بلکه برخی در فرایندهایی از استحاله تدریجی دچار ریزشهای آشکاری شدهاند. حوزه هنری حتی در چارچوب سازمان تبلیغات اسلامی، شاید انقلابیترین زیربخش آن محسوب شود. اکنون و پس از قریب به بیش از سه تکاپو و علیرغم همه فرازها و فرودهای سالیان گذشته میتوان گفت که «انقلابی گری» دیگر به عنوان یکی از ارکان نهادی و ایینی در فرهنگ سازمانی حوزه نهادینه شده است. تجربیات برآمده از بیش از سه دهه تکاپوی هنری - فرهنگی را میتوان به مثابه الگویی قابل تأسی از «مقاومت فرهنگی یک نهاد هنری» بر انقلاب اسلامی درک کرد.حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از معتبرترین کانونهای فرهنگ و هنر کشور است. این اعتبار هم در «کیفیت نیروی انسانی» و هم در «کیفیت تولیدات» - حداقل در چند زمینه خاص فرهنگی و هنری - قابل ارزیابی است. فارغ از بالا بودن سطح عمومی فعالین فرهنگی/ هنری مرتبط با حوزه، در برخی زمینههای خاص مثل شعر، انیمیشین، مطالعات نظری هنر و سینما و ... کیفیت نیروها در تراز ملی هنر و فرهنگ و در حوزههای مثل «کاریکاتور» و «ادبیات داستانی» و «خاطره نگاری» حتی در تراز جهانی آن ارزیابی میشود. حوزه هنری علاوه بر اینکه معتبرترین نهاد هنری وابسته به جمهوری اسلامی است، در پهنه ملی نیز یکی از چند مرکز معتبر هنری کشور است.
حوزه هنری از باتجربهترین و پرسابقهترین نهادهای فرهنگی - هنری کشور است. از حیث قدمت، شاید فقط «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» سابقهی بیش آن داشته باشد؛ اما از جهت تنوع تجارب مدیریتی و گونهگونی تلقیات فرهنگی حاکم و حاضر در ادوار مختلف تطورات آن، البته در چارچوب عمومی گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی، یک سازمان بی نظیر است. ارزش تجارب سازمانی حوزه بدین جهت است که رنگین کمان تطورات مدیریتی آن نه از جنس «فراز و فرودهای وزارت ارشادی»، در طیفی از خشونت فرهنگی دهه شصتی تا استحاله فرهنگی دهه هفتادی و سردرگمی فرهنگی دهه هشتادی، است و نه از جنس «بکنواختی، زمینگیری و تکرار بسیاری دیگر از سازمانهای فرهنگی» است. حوزه هنری ضمن فاصلهگیری از دو نوع تجربه نافرجام دیگر، برآیندی رنگین کمانی از آزمون و خطای گونههای مختلف از تلقیات فرهنگی متعهد به چارچوبهای اصلی گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی است. برخورداری یک سازمان واحد فرهنگی از این همه تجربه متفاوت، آن هم در چارچوب کلی یک گفتمان مشخص، شاید فقط در خصوص حوزه هنری مصداق داشته باشد. این عقبه تجربی در صورتی که مورد توجه قرار گیرد. دامنه آزمونها و نیز درصد خطاهای آیندهی سازمان را به حداقل ممکن میرساند و فرصتهای فردا را در اختیار پربازدهترین و کارآمدترین گزینهها قرار میدهد.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی یک نهاد «بین نسلی» است. «حوزه هنری» هم از جهت ترکیب کنشگران هنری و هم از جهت چینش مدیران فرهنگی، یک «سازمان بین نسلی» تمام عیار است. این ویژگی، چشمگیرترین و آشکارترین وجه تفاوت حوزه هنری با نهادها و سازمانهای فرهنگی دیگر است. به جرأت میتوان گفت که هیچ مرکز دیگری به اندازه حوزه، از «حجم بالای ارتباطات بین نسلی» و «میزان پایین اختلالات بین نسلی» برخوردار نیست. حوزه هنری همچنان کانون تعاملات نسلهای مختلف هنر انقلاب است. این واقعیت از یک طرف کیفیت «فرهنگ پذیری هنری متأخرین» را بالا برده و تسهیلات زیادی را در انتقال «میراث فرهنگی حوزه هنری» به نسلهای جدید ایجاد کرده و از طرف دیگر نسلهای متقدم را در صحنه فرهنگ و هنر انقلاب نگه داشته است.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی علیرغم وابستگی حقوقی و سازمانی به سازمان تبلیغات اسلامی اما در مشی عمومی و سازوکارهای اصلی خود، سازمانی مستقل و خودبنیاد محسوب میشود. حوزه هنری «خود بنیادترین سازمان فرهنگی کشور» است. در تاریخ مناسبات سازمانی حوزهی هنری و سازمان تبلیغات اسلامی اگرچه که حوزه در برهههایی از حداستاندارد و بهنجار استقلال نظری و فرهنگی فاصله گرفته است، اما رویهی عمومی و کلانش در تعهد به خودبنیادی انقلابی در عرصهی هنر و فرهنگ، در مجموع به تثبیت حیثیت سازمانی و درونزایی آن انجامیده است. اینکه در دوره جدید مدیریت حوزه، بسیاری از رویکردها و تصمیمات تحولگرا از درون سازمان نشأت میگیرد نشانه این واقعیت است. حوزه هنری در مقایسه با سایر نهادهای فرهنگی کشور واجد بالاترین زمینههای داخلی تحول سازمانی و انگیزههای تعالی فرهنگی است.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی کانون مراجعه بیشترین جمعیت هنرجویان ایرانی است. در میان مراکز آموزشی، مهارتی، پژوهشی، ترویجی و حرفهای کشور هیچ مرکزی به اندازه حوزه هنری از متقاضی برخوردار نیست و متقابلاً هیچ مرکزی به اندازه حوزه هنری ظرفیت ارائه خدمت به متقاضیان را ندارد. این در حالیست که خدمت رسانی به هنرجویان در حوزه هنری از طرف هیچکدام از نظامات اعتیار بخش رسمی مثل اعطای مدرک دانشگاهی، کمک هزینه تولید، رایزنیهای بین صنفی و... پشتیبانی نمیشود.
محدودیتها:
«حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد سامانههای به روز بهنجار و کارآمد در پشتیبانی تئوریک سازوکارهای آموزشی، تولیدی و حرفهای خود است. فارغ از اینکه در سابقه سه دههای حوزه هنری اصولاً مقوله پشتیبانی نظری از هنر و تولید هنری در ازای توجه به ابعاد مهارتی و حرفهای آن به محاق رانده شده، سامانههای در اختیار حوزه نیز نه فقط از مأموریت خطیر پشتیبانی بازماندهاند، بلکه بعضاً از حداقل استانداردهای معمول نیز فاصله گرفتهاند. «مؤسسهی آموزش عالی سوره» در بهترین قرائت ممکن به دانشکده ای مهارتی در حد یک دانشکده علمی - کاربردی تقلیل داده شده که سویههای نظری مطالعات هنر و فرهنگ جایگاه شایسته و وضعیت استانداردی در آن ندارد. «پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی» نیز علیرغم سابقه طولانی و بعضاً درخشان در مطالعات نظری و تطبیقی هنر و دقت نسبی در برخورداری از حداقل هنجارهای پژوهشی، اما به جهت سویههای غیرانضمامی و انقطاع مشهودش از فرایندهای تولیدی و ترویجی حوزه، در حقیقت پژوهشکدهای بدون نسبت جدی با حوزه هنری محسوب میشود. شاید اگر تحولات اخیر «پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی» نبود با جرأت میشد گفت که سرعت تحرکات مهارتی و تولیدی حوزه بسیار بیشتر از سرعت تکاپوهای نظری آن است. پیامد این وضعیت، در کوتاه مدت، سطحی شدن تولیدات است که در صورت بی توجهی در بلندمدت میتواند به اعوجاجات معنایی عمیقتری بیانجامد.بیشتر بخوانید: آسیب شناسی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی (1)
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد انگیزهها و سازوکارهایی برای دخالت مؤثر در راهبری عمومی هنر کشور بسوی وضعیت مطلوب است. حوزه هنری با اینکه بازوی هنری سازمان تبلیغات اسلامی محسوب میشود و این سازمان در ساحت هنر ملی به جهت عضویت در شوراهای عالی سیاستگذار و حتی تصمیمگیر، مسئولیتهای روشنی دارد، اما به ندرت از این امکان و البته مسئولیت خطیر برای ارتقای فضا و جهت هنری کشور بهره برده است. از این نگاه، حوزه هنری علاوه بر شأن «کنشگری انقلابی» در حوزه هنر و فرهنگ کشور، همچنین شأن مهم دیگری در «سیاستگذاری فرهنگ و بخصوص هنر ملی» دارد. جالب است که حوزه هنری و اساساً هنر انقلاب، علی رغم تهدیدی که از جانب جریانات واگرا و کانونهای پشتیبان ایشان میشود و تلفات قابل توهی را از این ناحیه متحمل میگردد و نیز از نفوذ مرموز ایشان در برخی فرایندهای تصمیمگیری و حتی سیاستگذاری با خبر است، اما مسئولیت جدیی را در حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی ملی فرهنگ و هنر احساس نمیکند. پیش از این، دامنه این انفعال سنتی تا آنجا کشیده شده بود که حوزه هنری تا سالیان سیاستگذاری و تصمیمگیری در خصوص اکران فیلم در سینماهای متعلق به خود را به جریانات واگرای حاکم بر شورای اکران قرار داده بود.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد دامنه ملی فعالیت است. رسالت و مأموریت حوزه هنری با اینکه گسترهای ملی دارد و علیرغم اینکه با تأسیس شعباتی در استانها تلاش داشته تا دایره فعالیتش را از تهران فراتر ببرد اما در واقع «سازمانی تهرانی» است که پس از قریب به سه دهه نتوانسته از لاک پایتخت نشینی بیرون برود. حوزه هنری حتی نخواسته یا نتوانسته از امکاناتی که بواسطه رشد فضای مجازی فراهم شده، برای ارتباطگیری مستقیمتر و سهل الوصولتر هنرجویان شهرستانی با سازمان مرکزی و بهرهمندی ایشان از امکانات آن استفاده کند. شبیهترین وجه حوزه هنری به سازمانهای فرهنگی دیگر مرکزگرایی افراطی آن است.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد رویکردهای فراملی در فرایندهای تولیدی و ترویجی خود است. حوزه هنری نه فقط رسالتی در ارتباطگیری با جریانها، کانونها و «هنرمندان جبههی جهانی مقاومت» و جهان اسلام برای خود قایل نیست، بلکه حتی چشمانداز تولیدی و ترویجی خود را فراتر از مرزهای داخلی نبرده است. این در حالیست که فارغ از جنبههای ارزشی و مکتبی و به جهت حرفهای، قرار داشتن در تراز جهانی تولید و بهرمندی از زبان هنری بین المللی یک اصل ضروری است. وقتی تولیدات هنری در کلاس جهانی، زمینههای مصرف مجاز یا غیرمجاز وسیعی در داخل کشور یافته است، باقی ماندن بر استانداردهای قدیمی داخل چه توجیهی دارد؟ و آیا مایه عقب افتادگی بیش از پیش زبان و توان هنر انقلاب نیست؟ به نظر میرسد که تقسیم کار تبلیغ داخل و خارج از کشور بین «سازمان تبلیغات اسلامی» و «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» زمینه اصلی این تلقی نادرست را بوجود آورده است؛ این در حالیست که اساساً ماهیت تولید هنری و رسانهای در جهان جدید روز بروز در حال در نوردیدن مرزهای ملی و منطقهای است.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد اقمار فرهنگی و هنری مستقل اما همگرا با خود است. «حوزه هنری» با اینکه حرکتهایی را برای راهاندازی برخی مؤسسات فرهنگی یا شرکتهای هنری وابسته آغاز کرده است، اما بدلیل سوگیریهای انحصاری و سبک «سرمایهگذاری صرفاً کلان» و متقابلاً، غفلت از ظرفیتهای مردمیتر و عمومیتر فعالین هنری، عملاً بجز نوعی «خصولتی سازی بیمار» عایدی دیگری نداشته است. حوزه هنری همچنان در دوران غفلت یا تغافل از «شأن قرارگاهی» خود به عنوان «قرارگاه راهاندازی، هماهنگی و راهبری شبکه فعالین هنر و ادبیات انقلاب اسلامی» است.
«حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» فاقد سازوکار پشتیبانی قابل توجه و غیردولتی مالی است. وابستگی تام بودجه حوزه به بودجه دولتی همه آسیبهای فرهنگی و زمینگیریهای مالی ناشی از وابستگی به دولت را به همراه دارد. وابستگی به بودجه دولتی از یکطرف، افق اقتصادی تولیدات حوزه را در حد تولیدات سنتی خُرد تنزل میدهد و از طرف دیگر، مانع رشد «اقتصاد فرهنگ» برآمده از خرید «مصرف کنندگان فرهنگی» میشود. «اقتصاد فرهنگ حوزه هنری» علیرغم برخی شکوفاییهای نسبتاً قابل توجه، اما در مجموع ضعیف و کم رونق به نظر میرسد. حوزه هنری بعد از قریب به چهار دهه فعالیت هنوز نتوانسته مشتریهای پرو پاقرصی برای خود دست و پا کند و اغلب برندهایش را به برندهای ایرانی پرطرفدار تبدیل کند.
بخش دوم: فرصتها و چالشهای برآمده از تطورات روندها و نیروهای فرهنگی و هنری بیرون از حوزهی هنری
حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی در سویه بیرونی خود با وضعیت به غایت متحولی از شاخصهای فرهنگی مواجه است. مؤلفههای فضای جدید را میتوان با تأکید بر موارد ذیل اینچنین برشمرد:پررنگ شدن جنبههای حقوقی فعالیت فرهنگی؛ گرایش نظامات رسمی و دولتی به قانونمند کردن فعالیتهای فرهنگی در کشور منجر به صدور مجوّز برای هزاران مؤسسه، کانون، دفتر، انجمن، سمن و ... شده است. این جهتگیری، فعالیت فرهنگی را از سبکهای انفرادی، موردی و سیّال به سبکهای بیشتر گروهی، مستمر و مکانمند سوق داده است. در این میان رشد چشمگیر بسیاری از این قالبهای گروهی فعالیت فرهنگی، به ترازی که در آن مشابه سازمانهای فرهنگی بزرگ از جنبههای اقتصادی و اشتغالی پررنگی نیز برخوردار شدهاند، آنها را به الگوهای تراز فعالیت فرهنگی در دهه آینده تبدیل کرده است؛ این دیگر گزارهای بدیهی و جاافتاده به نظر میرسد که برای فعالیت فرهنگی کارآمد باید به سوی اخذ مجوز مؤسسه فرهنگی حرکت کرد.
رشد حجم فعالیتهای فرهنگی و شدت گرفتن رقابت؛ فعالیت فرهنگی، بدنه عظیمی از جمعیتهای جوان را به خود مشغول کرده است. فضای برآمده از انفجار جمعیت فعالین فرهنگی در اواسط دهه 80 و اوایل دهه 90 بسیار گسترده، متنوع و پیشرفتهتر از فضای دهه 60 و 70 است. تعامل با این جمعیت عظیم فرهنگی استراتژیهای پیچیده و متفاوتی را میطلبد.
خصوصی شدن فعالیتهای فرهنگی؛ فعالیتهای دولتی فرهنگی به تبع تقویت گفتمان خصوصی سازی برآمده از سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، روبه واگذاری به بخش خصوصی دارد. بسیاری از مدیران فرهنگی تمایل پیدا کردهاند که کارها را به مؤسسات معتبر واگذار کنند. در این میان برخی مؤسسات خصوصی به دلیل پیشی گرفتن از دیگران، عملاً بخش مهمی از فعالیتهای میدانی دولتها را بدست گرفتهاند و فارغ از تقویت منابع اقتصادی، فرصت موسعتری برای پیگیری جهات فرهنگی فعالیتهای خود نیز پیدا کردهاند.
پررنگ شدن فضای صنفی؛ طی سالهای اخیر اصناف فرهنگی زیادی شکل گرفته و با استفاده از ظرفیتهای بالای قانونی، بسیاری از عرصههای خالی فعالیت فرهنگی را تحت پوشش خود گرفتهاند. پررنگ شدن وجوه صنفی فرهنگ خود محصول پررنگ شدن «وجوه حقوقی» فعالیت فرهنگی است که پیش از این بدان اشاره شد. گروهها و مؤسسات فرهنگی که متأثر از پررنگ شدن فضای حقوقی، جنبه رسمی به خود گرفتهاند، در مرحله بعدی و پیرو سیاستهای خصوصی سازی، قدرتمند میشوند و در مراحل بعدتر به سمت تشکیل "اصناف فرهنگی" حرکت میکنند. وقتی فرآیند شکلگیری اصناف تکمیل شد به تدریج زمینهی تشکیل «سازمان نظام فرهنگی جمهوری اسلامی» در تراز «سازمان نظام پزشکی»، «سازمان پرستاری» و... «سازمان نظام مهندسی» فراهم خواهد شد. این اتنفاق که رخداد آن در دهه آینده بسیار محتمل است، اساس فعالیت فرهنگی و نحوهی مواجهات متقابل دولت و فعالان غیردولتی را متحول خواهد کرد.
پررنگ شدن فضای قطبی و دوگانه؛ عرصه فعالیتهای فرهنگی خصوصاً در سویههای هنری آن سالها در اختیار جریان روشنفکری بوده است. در طول دهههای شصت و هفتاد «بچه مسلمانهای» عرصه فرهنگ و هنر نه فقط در حاشیه بودهاند بلکه از اوایل دهه هشتاد برخی از آنها منفعل و حتی دچار استحاله تدریجی شدهاند. در این شرایط، نسل جدیدی از فعالین انقلابی فرهنگی از اواسط دهه هشتاد وارد عرصه شدند. این نسل جدّی و پرشمار که نیم نگاه آسیبشناسانهای به سرنوشت اسلاف خود دارد، حاکمیت نسبتاً قاطع جریان روشنفکری را به صورت دوگانه «روشنفکری - انقلابی» درآورده است. این فضای دوگانه - که میتواند دوره گذار به حاکمیت انقلاب در حوزه فرهنگ و هنر را تداعی میکند- پس از انقلاب برای اولین بار است که بوجود میآید. دوگانه «روشنفکر - حزب اللهی»، در ساحتهای مختلفی از تولید، توزیع و مصرف فرهنگی در حال بروز و ظهور است. در کنار نسل جدید «حزب اللهی - فرهنگیها» نسل جدیدی از «روشنفکر - فرهنگی»ها هم وارد بازار شده است. این نسل روشنفکری پساانقلابی ایران علیرغم اشتراکات وسیع با روشنفکران سلف امّا به جهات دیگری متفاوت از آنها است و در عین حال که مذهبیتر است، همچنین صداقت بیشتری را نشان میدهد. به عبارت دیگر در کنار حزب اللهیهای نسل جدید فرهنگ و هنر با نسل به نسبت سیالتری از روشنفکران فرهنگی جوان نیز مواجهیم.
رشد چشمگیر فضای رسانهای: فضای رسانهای کشور متأثر از گسترش کمی و کیفی فضای مجازی بشدت در حال تحول و ارتقاء است. سازمانهای فرهنگی بدون کنشگری فعال در این فضای متکثر نه فقط عقب افتادهاند بلکه به معنای واقعی کلمه وجود نخواهند داشت. حضور در رسانه و در اختیار داشتن آن دیگر مساوی با مزیت و فضل یک سازمان نسبت بلکه مساوی با وجود آن است. این واقعیت خصوصاً درباره دارا بودن شبکه تلویزیونی مستقل قابل تأکید است. فضای تولید و مصرف بقدری گرم و شلوغ است که فرصت چندانی برای بازاریابی توزیع رسانهای باقی نمانده است. تولید باید بلافاصله مصرف شود و گرنه دیری نخواهد پایید که تاریخ مصرفش به سر خواهد آمد. در این شرایط تلویزیون داربودن نه فقط یک مزیت راهبردی بلکه اقتضای حیات فرهنگی است.
رشد ذائقههای جهانی: بدلیل توسعه ارتباطات و دسترسی سریع و سهل کاربران داخلی به تولیدات جهانی و پیرو آن مصرف چشمگیر کالاهای فرهنگی خارجی به موازات مصرف کالاهای داخلی میل عمومی ذائقههای مصرف از زمینههای صرفاً داخلی بسوی مزههای بین المللیتر و استانداردهای زیبایی شناختی دیگری خواهد بود. در این وضعیت که مصرف کننده داخلی در معرض استانداردهای زبانی و زیبایی شناسانه بالایی قرار دارد تولید مطابق با استانداردهای ضعیف داخلی از رقابت جا خواهد ماند.
بخش سوم: ایدههایی برای طراحی استراتژی آیندهی حوزهی هنری
بررسی وضعیت درونی (نقاط ضعف و قوت) حوزهی هنری، به موازات بررسی روندهای بیرونی تحولات فرهنگ و هنر کشور ( فرصتها و چالشها)، در مجموع اتکای به ایدههای استراتژیک ذیل را واجد اولویت میکند. این ایدهها ناظر به طراحی استراتژی در ابعاد مختلف تکاپوهای حوزه هنری (نظری/ سیاستگذارانه/ ارتباطات سازمانی/ ارتباطات رسانهای/ ارتباطات قرارگاهی/ مناسبات صنفی/ اقتصاد هنر/ ارتباطات فراملی) در دو سطح «نرمافزاری» ناظر به تکاپوهای نظریتر و «سختافزاری» ناظر به تکاپوهای مدیریتیتر ارائه میشود.استراتژیهای نظری:
وجه نرمافزاری:
طراحی و تصویب «نظریه هنجاری حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» در خصوص وجه حداقلی و وجه حداکثری باید و نبایدهای هنر اسلامی - انقلابی در رشتههای مختلف فعالیت هنری و فرهنگی و رسانهای/ طراحی و تدوین «داشننامههای هنر انقلاب اسلامی» در رشتهها و زمینههای مختلف.وجه سختافزاری:
آسیبزدایی و بهسازی «سامانههای پشتیبانی نظری حوزه هنری» خصوصاً دانشکده و پژوهشکده هنر و فرهنگ اسلامی مطابق با استانداردهای مطلوب مراکز نظری تراز و در راستای رسالت فرهنگی - حرفهای و انقلابی حوزه هنری.استراتژیهای سیاستی:
وجه نرمافزاری:
استخراج و تدوین «تجارب سیاستی و مدیریتی» حوزه هنری و نیز سایر سازمانهای فرهنگی جمهوری اسلامی، همچنین گونهشناسی، آسیبشناسی و بهسازی این تجارب در راستای مدیریت بهتر آیندهوجه سختافزاری:
تأسیس بخشهای مربوط به «مطالعات راهبردی و سیاستگذاری فرهنگ و هنر» در سامانههای نظری پشتیبان حوزه هنری/ راهاندازی «مرکز مشاوره ارتباطات سیاستی حوزه هنری» برای حضور فعال در مجامع و مراکز سیاستگذارانه جمهوری اسلامی در راستای راهبری فرهنگ و هنر کشور بسوی اهداف مطلوباستراتژیهای ارتباطات سازمانی
وجه نرمافزاری:
بازکردن دایره «خدمات دهندگان و خدمات گیرندگان» هنری و فرهنگی از مرتبطان کنونی سازمان مرکزی به کلیه فعالین هنر و فرهنگ انقلاب در سرتاسر کشوروجه سختافزاری:
طراحی و اجرای «حوزه هنری مجازی سازمان تبلیغات اسلامی»/ فراوری کلیه خدمات فرهنگی و هنری حوزه بصورت «بستههای مجازی»استراتژیهای ارتباطات رسانهای
وجه نرمافزاری:
استخراج و تدوین نظریه هنجاری و نیز استانداردهای سیاستی، مخاطب شناختی، نشانه شناختی و حرفهای «تلویزیون حوزه هنری/ استخراج و تدوین «اصول کنشگری مجازی حوزه هنری» در شبکههای اجتماعیوجه سختافزاری:
تأسیس بخشهای مربوط به «مطالعات رسانهای خصوصاً مطالعات فرهنگی تلویزیون و شبکههای اجتماعی و تلفن همراه» در سامانههای نظری پشتیبان حوزه هنری/ تعامل با صدا و سیما جهت حضور مؤثر در آنتن ملی و نیز در اختیار داشتن شبکه تلویزیونیاستراتژیهای ارتباطات قرارگاهی
وجه نرمافزاری:
اجرای طرح «آمایش فرهنگی کشور» با تمرکز بر آمایش فعالین فرهنگی و خصوصاً جناح مؤمن فرهنگی - هنری/ طراحی و تدوین نظام حمایت حقوقی/ مالی و گفتمانی از «جناح مؤمن هنری»وجه سختافزاری:
بهرهبرداری حداکثری از ظرفیتهای حقوقی، مالی، سیاستی و فرهنگی کشور برای «سازماندهی جناح مؤن هنری» در انواع ساختارهای قانونی حوزه فرهنگ و هنراستراتژیهای مناسبات صنفی
وجه نرمافزاری:
بازتعریف «نظامات صنفی و قوانین حوزه فرهنگی و هنر کشور» جهت شفاف، روان، به روز و ساده شدن فعالیت فرهنگی و هنری در کشور متناسب با اهداف عالیه انقلاب فرهنگیوجه سختافزاری:
سازماندهی و هدایت نیروها و مؤسسات همگرا با گفتمان حوزه هنر برای کنشگری فعال در «اصناف فرهنگی و هنری»/ زمینه سازی تأسیس و راهاندازی» سازمان نظام فرهنگی کشور»استراتژیهای اقتصاد فرهنگ
وجه نرمافزاری:
بررسی تجارب مختلف اقتصاد فرهنگ در ایران و جهان و طراحی «استراتژیهای جدید اقتصادی» در همگرایی با نظریه هنجاری هنر انقلاب اسلامیوجه سختافزاری:
زمینه حقوقی و اجرایی تأسیس نخستین «بانک مالی و اعتباری فرهنگ و هنر کشور»استراتژیهای ارتباطات حرفهای و سازمانی فراملی
وجه نرمافزاری:
بازتعریف استانداردهای حرفهای تولید و آموزش هنری - رسانهای حوزه هنری در راستای رقابت با استانداردهای حرفهای جهانوجه سختافزاری:
تأسیس بخشهای مربوط به «مطالعات سبکهای جدید و پیشرفته تولید هنری و رسانهای» خصوصاً (big prouduction) ها در سامانههای نظری پشتیبان حوزه هنریمنبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.