سالهایی که ایران، تنها یک سرزمین بود

برخی سرزمین‌ها نامی شاعرانه دارند. مثل ژاپن که به معنی سرزمین آفتاب تابان است. و برخی سرزمین‌ها نام‌شان را قومی که در آن ساکن هستند می‌گیرند. مثل ژرمانی که محل زندگی قوم ژرمن است. ایران هر چند با
سه‌شنبه، 8 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سالهایی که ایران، تنها یک سرزمین بود
سالهایی که ایران، تنها یک سرزمین بود

نویسنده: حسین بکایی
برخی سرزمین‌ها نامی شاعرانه دارند. مثل ژاپن که به معنی سرزمین آفتاب تابان است. و برخی سرزمین‌ها نام‌شان را قومی که در آن ساکن هستند می‌گیرند. مثل ژرمانی که محل زندگی قوم ژرمن است. ایران هر چند با واژه‌ی آریان و آریا هم خانواده است اما تاریخ می‌گوید که آریایی‌ها بعد از آن که در فلات ایران ساکن شدند، نام سرزمین پیشینین خود را که به معنی سرزمین حاصلخیز بود، به این فلات دادند.
ایران خاطره خوش ‌آریایی‌ها از سرزمین مادری‌شان بود.
پیش از حمله‌ی عرب‌ها به فلات ایران، ایران نام یک سرزمین یعنی فلات ایران، یک کشور یعنی امپراطوری ایران، و یک قوم یعنی ایرانیان بود. اما بعد از حمله‌ی عرب‌ها و ساقط شدن سلسله‌ی شاهنشاهی ساسانی، ایران نام بخشی از متصرفات عرب‌ها در قاره‌ آسیا شد.
عرب‌هایی که به ایران حمله کردند، اتحادیه‌ای از قبیله‌ها بودند که پیرامون دین اسلام و نظام حکومت برآمده از این دین گرد آمده بودند.
عرب‌های مسلمان بعد از پیروزی بر لشکر آخرین شاه ساسانی و تصرف ایران به ایرانیان متمدن اما خسته و افسرده از نظام شاهنشاهی پر تشریفات و ستمگر گفتند:
حکومت حق خدا و پیغمبر اسلام و جانشین پیغمبر اسلام - یعنی خلیفه - است.
ایرانیان که شکست خورده بودند و ابرمردشان - شاه‌شان - که لیاقت حکومت داشت، کشته شده بود و نظام سیاسی و اجتماعی‌شان که آنان را به دسته‌های مختلف تقسیم می‌کرد، از بین رفته بود، پاسخی در برابر این گفته‌ نداشتند.
عرب‌ها گفتند که اگر مسلمان شوید، با همه مسلمانان عرب و غیرعرب برابر می‌شوید و مالیات کم‌تری می‌پردازید و زندگی بهتری خواهید داشت. نظامی که از آمیزش نظام شاهنشاهی ایرانی و نظام خلافت عربی به وجود آمد یک نظام پایدار و دیرپا بود و توانست پانصد سال دوام بیاورد. ایرانیان این حرف‌ها را باور کردند و مسلمان شدند و نظام شاهنشاهی را فراموش کردند و به اطاعت خلیفه درآمدند. البته در آن زمان کسی نگفته بود که خلیفه حتماً باید عرب باشد. اما خلیفه‌هایی که یکی پس از دیگری بر مسند قدرت می‌نشستند، همه عرب بودند و ایرانیان هیچ دخالتی در انتخاب آنها نداشتند.
عرب‌های بیابانگرد که بعد از پیروزی‌های مکرر و کسب قدرت و ثروت حالا دیگر شهرنشین شده بودند، و بر شهرهای متمدن و بزرگ ایران و روم و شمال آفریقا حکومت می‌کردند، به زودی با همان مسائلی رو به رو شدند که آریایی‌ها سال‌ها پیش با آن رو به رو شده بودند.
عرب‌ها برای حل این مشکلات به مدل نظام‌هایی که از سال‌ها پیش در روم و ایران تجربه شده بود، روی آوردند.
معاویه (41-60 هجری قمری) بزرگترین دشمن آخرین خلیفه انتخابی عرب‌ها - یعنی حضرت علی (علیه السلام) (35-40 هجری قمری) - نظام خلافت را که نخست به وسیله‌ی شورا انتخاب می‌شد، با نظام شاهنشاهی تلفیق کرد و اعلام کرد، خلافت در خاندان من موروثی خواهد بود. او با این کار در جمله‌ای که عرب‌ها به ایرانیان گفته بودند، یک تغییر یک کلمه‌ای داد:
باید از خدای اسلام و پیغمبر اسلام و جانشینان پیغمبر اسلام که عرب باشند و از قبیله بنی‌امیه، اطاعت کرد.
ایرانیان خواسته و ناخواسته این حرف را قبول کردند و از خلیفه‌های عرب مسلمان اطاعت کردند.

بیشتر بخوانید: پیدایش و نابودی صفویان


بعد از چند سال عرب‌ها یک کلمه دیگر از این عبارت را جابجا کردند. آنها گفتند:
«باید خلیفه از میان اعضای خانواده‌ی پیغمبر باشد.»
ایرانیان پرسیدند: «خاندان پیغمبر چه کسانی هستند؟»
گروهی از عرب‌ها گفتند: «منظور از خاندان پیغمبر پسران عباس عموی پیغمبر است.»
گروه دیگری از عرب‌ها گفتند: «بعد از رحلت پیغمبر باید از جانشینان حقیقی او که امام هستند و از طرف خدا انتخاب می‌شوند، اطاعت کرد.»
ایرانیان پرسیدند: «امام کیست؟»
عرب‌ها پاسخ دادند: «پیغمبر قبل از رحلت علی (علیه السلام) را به دو صورت به جانشینی خودش انتخاب کرد: یکی در غدیر خم که به طور رسمی علی را جانشین خودش معرفی کرد.»
دومی زمانی که علی (علیه السلام) را برترین مسلمانان و نسبت او را با خودش مثل نسبت هارون برای موسی (علیه السلام) اعلام کرد.
ایرانیان پرسیدند: «بعد از علی (علیه السلام) امام کیست؟»
عرب‌ها پاسخ دادند: «امام از طرف خدا و از میان فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که خاندان پیغمبر هستند، انتخاب می‌شوند و هر امامی قبل از وفات خودش امام بعدی را به مردم معرفی می‌کند.
همه مسلمانان باید از امام پیروی کنند و هر کس از امام پیروی نکند، از راه راست منحرف شده است.»
خود عرب‌ها بر سر حکومت با هم اختلاف پیدا کردند و مسائلی پیش آمد که پسران عباس به عنوان خاندان پیغمبر خلیفه شدند.
وقتی این اتفاق افتاد نزدیک به صد سال از ساقط شدن آخرین نظام شاهنشاهی ایرانی می‌گذشت و ایرانیان تقریباً نظام شاهنشاهی را فراموش کرده بودند. اما با روی کار آمدن خلیفه‌های عباسی که وزیران‌شان را از میان مردان سیاست پیشه ایرانی انتخاب می‌کردند، نظام شاهنشاهی ایرانی دوباره بازسازی شد و این بار با مفهوم خلافت پیغمبر تقویت گردید. در این نظام خلیفه ابر انسانی بود که از طرف خدا انتخاب می‌شد و همه باید از او اطاعت می‌کردند.
نظامی که از آمیزش نظام شاهنشاهی ایرانی و نظام خلافت عربی به وجود آمد یک نظام پایدار و دیرپا بود و توانست پانصد سال دوام بیاورد.
در تمام این سالها ایران فقط نام یک سرزمین بود.
منبع مقاله :
بکایی، حسین، (1391)، دوباره ایران دوره صفویان از مجموعه‌ی داستان فکر ایرانی (7)، تهران: نشر افق، چاپ سوم
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.