ادیان پیش از اسلام در عربستان جنوبی

تاریخ دینی عربستان جنوبی به دو دوره‌ی نابرابر، از نظر طول زمان، تقسیم می‌شود: دوره‌ی شرک از آغاز (قرن هشتم ق م) تا حدود سال 380 میلادی و از آن به بعد دوره‌ی یکتاپرستی. ما در اینجا تنها به دوره‌ی اول
يکشنبه، 13 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ادیان پیش از اسلام در عربستان جنوبی
 ادیان پیش از اسلام در عربستان جنوبی

نویسنده: کریستین ژولین روبَن
مترجم: محسن حدادی
تاریخ دینی عربستان جنوبی به دو دوره‌ی نابرابر، از نظر طول زمان، تقسیم می‌شود: دوره‌ی شرک از آغاز (قرن هشتم ق م) تا حدود سال 380 میلادی و از آن به بعد دوره‌ی یکتاپرستی. ما در اینجا تنها به دوره‌ی اول می‌پردازیم. در باب دوره‌ی دوم نک. یمن؛ یهودیان و یهودیت؛ مسیحیان و مسیحیت.
منبع اصلی برای شناخت ادیان پیش از اسلام در عربستان جنوبی کتیبه‌هایی است که بر مواد مقاوم کنده‌کاری شده است و تعداد آنها به هزاران عدد می‌رسد. تحقیقات باستان‌شناختی انجام شده درباره‌ی اماکن آیینی باستانی اطلاعاتی را که از این متون اخذ شده است تکمیل می‌کند. در مقام مقایسه، منبع خارجی، چه متون کهن به زبان‌های باستانی یا شرقی و چه اطلاعات کمیابی که از طریق روایات عربی دوره‌ی اسلامی به ما رسیده است، اطلاع کمی در اختیار ما می‌گذارد. چنین منابعی به شکل متون ادبی (اساطیر، حماسه‌ها، اشعار یا مناسک) که می‌توانست عقاید دینی مردمان عربستان جنوبی باستان را برای ما روشن سازد و تصویری بسامان از کیهان الهی [از دیدگاه این مردمان] به ما بدهد، حفظ نشده است. بیشتر اوقات، این منابع صرفاً از خدایان، مکان‌های مقدس یا مناسک یاد می‌کنند. تعداد زیادی از خدایان تنها در یک پادشاهی پرستیده می‌شدند، مثل المَقَه (سبا) عمّ (قَتَبان) یا سَیین (حضرموت)، دیگر خدایان، مثل وَدّ م یا ذات حمیم در پادشاهی‌های مختلفی پرستش می‌شد. تنها عَثَتَر میان تمام مردم عربستان جنوبی مشترک بود. کتیبه‌ها تنها به مجموعه‌ی محدودی از موضوعات می‌پردازند. بیشتر آنها در بزرگداشت اعمالی خاص‌اند که حقوق انسان‌ها یا خدایان را تنظیم می‌کنند. بر پایی یا پی‌ریزی اعمالی که حقوق مربوط به دارایی‌ها را تبیین می‌کند؛ پیشکش کردن به یک خدا به منظور جلب منافع؛ شعائری که در مواقع مهم در زندگی اجتماع انجام می‌گیرد. این متون تقریباً همیشه اطلاعات مهمی برای شناخت دین فراهم می‌آورند. عنوان‌های خاص نویسندگان آنها ممکن است تداعی کننده‌ی یک نهاد روحانی باشد. تقدیمچه‌ها نام الهه‌ی مورد نظر، عنوان‌های خاص (لقب، نام معبد) و، پس از آغاز عصر مسیحیت، دلیل پیشکش نذورات از سوی فرد مؤمن را ذکر می‌کنند. تقدیمچه‌ها و متونی که در بزرگداشت ساختن و بنا کردن آثارند، با «ادعیه و اذکار» پایان می‌یابند، یعنی فهرست مفصلی از نیروهای زمینی و فوق طبیعی که نویسندگان از حمایت یا تأیید آنها برخوردار بوده‌اند. متون تجویزی، که تعدادشان اندک است، به همین اندازه اهمیت دارند. برخی از آنها دسترسی به قربانگاه را کنترل می‌کنند، در حالی که دیگر متون از خدایان درخواست می‌کنند که ارزش بیشتری به تجویزهایشان بدهند.

خدایان و الهه‌ها:

کتیبه‌ها مجموعه‌ی کاملی از خدایان را نام می‌برند. چند کتیبه که بعضاً تاریخ دارند ( Höfner, Die Stammesgruppen; id,. Vorislamischen Religionen' Ryckmans, Religions arabes' id ,. Religions arabes) فهرستی از این خدایان را در اختیار می‌گذارند. روشن است که این مجموعه از خدایان به طور کامل مجموعه خدایان عربستان جنوبی را شامل نمی‌شود. نخستین اصل طبقه‌بندی مشخص کردن مکان‌هایی است که یک خدا در آنجا پرستش و احترام شده است. بلافاصله روشن می‌شود که اکثر خدایان پیوند ویژه‌ای با یک خانواده‌ی خاص یا قبیله‌ای نام‌دار یا مجموعه‌ای از قبایل یا یک پادشاهی دارند. این خدایان را می‌توان خدایان «نهادینه» نامید، زیرا در زندگی جامعه در سطحی خاص مداخله می‌کنند. همین خدایان‌اند که در پایان کتیبه‌ها به آنها متوسل می‌شوند.

خدایان نهادینه:

هر پادشاهی دارای مجموعه‌ای از خدایان رسمی بود که از چند خدا (مجموعاً در حدود پنج خدا) تشکیل می‌شد. این فهرست خدایان را در مورد پادشاهی سبا (عَثَتَر، هَوبَس، المَقَه، ذات حِمیَم و ذات بعدان م) و قتبان (عَثَتر، عَمّ، اَنبی، ذات صَنَت م و ذات ظهران) به راحتی می‌توان برشمرد، زیرا بیشتر متون رسمی همیشه با این ترتیب آنها را ذکر می‌کنند (برای مکان دقیق گروه‌های قومی و نام جاها نک.
Robin and Brunner, Map of ancient Yemen). در جاهای دیگر، این فهرست بیشتر حدسی است. در پادشاهی‌های کوچک جوف، این فهرست از طریق شعائری که افراد دارای اقتدار جشن می‌گرفتند، بازسازی شده است. سرانجام درباره حَضَرموت تقریباً هیچ اطلاعی وجود ندارد.
پیش از عصر مسیحی، انسجام سیاسی حکومت‌ها بر آیین خدایان در پانتئون رسمی مبتنی بود؛ برای هر خدایی شعائر خاصی انجام می‌شد که نشانگر نقش خاصی [برای آن] بود، که نقش دیگر خدایان مرتبط را تکمیل می‌کرد.
تغییر در نظام سیاسی به دنبال فتوحات، الحاقات، تجزیه‌ی کشورها، پیمان‌های سیاسی و غیره منطقاً به تغییر در فضای دینی نیز می‌انجامید. مثلاً حکومت سبا بر شهر پادشاهی نَشّان (در جوف) به ساخت معبدی برای المَقَه از خدایان سبا در مرکز این شهر منجر شد؛ و هنگامی که سبا مجموعه قبایل سَمعی را ضمیمه‌ی خود ساخت، خدای بزرگ سمعیان (تَئلَب) مقرر کرد که این مجموعه باید از آن پس در زیارت رسمی المَقَه در مَرِب (امروزه مأرب، نک. ارم) در ماه ذوالابهی (معادل ژوئیه) شرکت کند. ورود یک خدای جدید به نام هوبَس به مجموعه خدایان سبا در حدود قرن ششم پیش از میلاد را شاید بتوان با پیمان‌های جدید تبیین کرد. این توازی در نهاد سیاسی و نهاد دینی از آغاز عصر مسیحی از بین رفت، هنگامی که ترسیم مجدد نقشه‌ی سیاسی فاقد اثر دینیِ مطابق با آن بود. از آن به بعد هر که قدرت را در دست داشت (چه حاکم و چه رهبر قبیله) الوهیت را در مقام مبنای هویت‌های سیاسی تغییر می‌داد و اغلب پادشاهی‌ها و امارت‌نشین‌ها مجموعه‌ای از قبایل با شعائر مختلف بودند.
تعداد زیادی از خدایان تنها در یک پادشاهی پرستیده می‌شدند، مثل المَقَه (سبا) عمّ (قَتَبان) یا سَیین (حضرموت)، دیگر خدایان، مثل وَدّ م یا ذات حمیم در پادشاهی‌های مختلفی پرستش می‌شد. تنها عَثَتَر میان تمام مردم عربستان جنوبی مشترک بود. خدای مشترک میان چند گروه اغلب در نزد هر کدام از گروه‌ها نام یا عنوانی نشانگر آن گروه می‌یافت. مثلاً عثتر وقتی به منزله‌ی خدای اصلی پادشاهی معین مد نظر بود همیشه با صفت دوالقبض م توصیف می‌شد. این عنوان اغلب به نام یا به مکان یک قربانگاه و گاه به هر دو اشاره داشت مثلا «تئلَب ریام م رب (معبد) قَدمان (از شهر) دَمهان».
برای برخی خدایان غیرمشترک اشاره‌ی روشنی به قبیله‌ی اصلی آنها در متون هست، مثل «ذوالسماوی» (آسمانی) که اغلب «خدای (قبیله) امیر م»، از قبایل عرب که در بین جوف و نجران قرار داشت، خوانده شده است. معبد اصلی او (که ذا - یغرو نام داشت) در مرکز قلمرو امیر م در وادی الشُضیف (حدود شصت کیلومتری شمال جوف) واقع بود، اما قبایل دیگر نیز در جاهای مختلف معابدی را به او تخصیص داه بودند: در هَرَم (در جوف)، در مَرب (پایتخت سبا)، در تَمنَع (پایتخت قتبان) و در سوا م (در بیست و دو کیلومتری جنوب تَعِزّ).
برخی خدایان منحصراً یمنی نیستند. شواهدی از خدای ودّ م در خلیج فارس وجود دارد و بر اساس روایت، کَلب نیز در دُومة الجَندَل او را می‌پرستیدند. خدایان سیین و اَنبی در بین‌النهرین معادل‌هایی داشتند (سین و نَبو) خدایان سَحَر و رَمّان، درست مانند اله اثیرة، در خاور نزدیک بودند (شَحَر و اثیرة در اوگاریت، اَشِرَ در کتاب مقدس، رَمّان به منزله‌ی صفت خدای آرامی هَدد؛ Bron, Notes sur le culte' id ,. Divinitès communes). رایج‌ترین خدا عَثتر با دو جنبه‌ی مؤنث و مذکر بود، چنانکه در اوگاریت و حضرموت می‌توان دید،حتی اگر یکی از دو جنبه بیشتر غالب باشد (جنبه‌ی مذکر در عربستان جنوبی به جز حضرموت، جنبه‌ی مؤنث در بین‌النهرین).
تعداد زیادی از خدایان نام خاصی ندارند بلکه با یک صفت (وَدّ م «عشق»)، رابطه‌ی خانوادگی (عمَّ، «عمو»)، یک مکان (و شاید گاه با یک کیفیت یا یک نقش) که با ضمایر به آنها اشاره شده است «او (مذکر) که...، او (مؤنث) که ...» (ذوالسماوی، ذوقبض م، ذات حِمیَم، ذات بَدان م و غیره) مشخص می‌شوند. به احتمال زیاد [ذکر] نام واقعی این خدایان ممنوع بود. همین پدیده را در صحرای عربستان در مورد اللاه (خدای مذکر)، اللات (خدای مؤنث)، العُزّی (قوی‌ترین؛ نک. نجم: 19-20) و همه‌ی نام‌های دارای ذو یا ذات (ذات‌انواط، ذوالکَعبات، ذوالخَلَصه، ذوالکفّین یا ذواللبأ) می‌توان مشاهده کرد.
تحول پانتئون‌های رسمی در سطح پادشاهی‌ها آشکار می‌سازد که، پادشاهی‌هایی می‌توانند به لحاظ اندازه به شدت متغیر باشند، از یک قبیله - شهر صرف (مثل کَمِینَهو یا هَزم در جوف) گرفته تا گروهی از مجموعه‌های بسیار بزرگ قبایل (مثل سبأ). اما قبایل، شهرها، طوایف، سلسله‌ها و خانواده‌ها شعائر خاص خود را هم داشتند و اینها علاوه بر شعائر جمعی قلمرو پادشاهی بود. از این امر می‌توان نتیجه گرفت که ساختار جهان خدایان به طور کامل نظام جامعه را منعکس می‌کرد. همین پدیده را در جاهای دیگر عربستان نیز می‌توان دید، مثلاً در واحه‌ی یثرب، زمانی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنجا رسید (Lecker,ldol Worship).
برخی الهه‌های فرعی به چهار طبقه تحت عنوان بعل بیت، منضح، شمش و رَبع تقسیم شده بودند و تحت حمایت کاخ‌ها، معابد، گروه‌های خانوادگی یا افراد قرار داشتند این عناوین را می‌توان به «صاحب قصر...»، «الهه‌ی خاندان»، «خورشید» و «حامی» ترجمه کرد. برخی از خدایان، مثل آنهایی که خدایان فناپذیر هستند، دو نام دارند و در نام آنها یک نام الوهی را می‌توان یافت، مانند عِزَزَلّاة (قدرت لات) هوفیئیل (ئیل نجات یافته است)، لَحَیعَثة (عشر می‌درخشد)، سُمویَدَع (نام او دانسته است) یا یَدَ عِسمُهُ (او نامش را می‌داند). این عناوین احتمالاً نام اشخاص، اجداد یا قهرمانان را مشخص می‌کنند. معمولاً افراد زنده، از جمله حاکمان، این‌گونه توصیف نمی‌شوند. البته استثنای تا حدودی معماوار وجود دارد: پادشاه اسوان از دوره‌ی یونانی مآبی که «پسر (خدای) ودّ م» خوانده شده است و پیشکش‌هایی دریافت کرده، گویی خود یک خداست.

خدایان غیر نهادینه:

تعداد نسبتاً زیادی از خدایان با هیچ هویت سیاسی یا قبیله‌ای ارتباط ندارند. از جمله «دختران ئیل» که بیشتر زنان آنان را می‌پرستیدند. نام آنها نشان می‌دهد که آنها طبقه‌ای از موجودات فوق طبیعی بودند که به منزله‌ی واسطه‌ی بین انسان‌ها و مجموعه‌ی خدایان عمل می‌کردند. دیگر خدایان بدون نام را نیز می‌توان افزود که ممکن است با رابطه‌ی والدینی با یک خدا شناخته شوند: «پسر هوبَس»، «مادر عثتر» یا «مادر الهه‌ها».
مواردی از خدایان که خاص یک مکان یا قربانگاه هستند بیشتر مورد تردیدند: مثلاً «آنکه در رَیدان است» ، «رب اَورَن»، «رب بحر م»، «رب یَفعان» «رب حَدَس م»، «بانوی حدث، او که اهل طرب م است»، «خدای واقع در عبادتگاه کوچک (پرستشگران) خریف در مَیفَع» و غیره ممکن است این خدایان یا حداقل برخی از آنها برای افراد یا گروه‌های غیرقبیله‌ای (زنان، گروه همسالان یا گروه‌های مشترک در تجارت) این فرصت را فراهم می‌آوردند که با هم ملاقات کنند و اعلام اتحاد نمایند.

خدایان وام گرفته شده از اعراب:

خدایان زیادی با منشأ عربی در عربستان جنوبی شناخته شده و پرستش می‌شدند. آنها پس از آنکه قبایل عرب در سرزمین‌های پست یمن از قرن دوم پیش از میلاد سکومت یافتند، مطرح شدند. قبلاً ذوالسماوی، خدای امیر م، ذکر شد. خدای دیگر از همین نوع کاهِلان است (که شاید بتوان آن را با خدای کهل م در قَریَ الفاو یکی دانست) که از پادشاهی مَعین شناخته شده است (Bron, Maīn, 30). اما بالاتر از همه سه اله‌ی لات، منات و عزّی‌اند که در آیات 19- 20 نجم ذکر شده‌اند (نک. Robin, Filles de Dieu, 139f).
عُزّی، عُزَّیان سبایی، تنها خدای عربی است که، به همراه ذوالسماوی، آیین او در تمام عربستان جنوبی رایج بود. مدارکی درباره‌ی او در دوازده متن وجود دارد (که دو تا از آنها پاره متن‌های بر جای مانده‌اند): پنج عدد از این اسناد پیشکش‌های یکی از معابد را ذکر می‌کنند؛ دو تا روی تعویذها است که از او به منزله‌ی محافظ استعانت می‌طلبند؛ و در سه مورد از او به منزله‌ی خدای حافظ کاخ سلطنتی قَتَبان یاد شده است. نام عُزَّیان همچنین در چندین کنیه‌ی انسانی که با نام خدایان ساخته می‌شود، یافت شده است که تقریباً همه مربوط به یک کتیبه‌اند. عَزَّیان، به منزله یک کنیه، نخستین بار در عربستان جنوبی در قرن سوم پیش از میلاد ظاهر شد. این مکان چنداین از نجران - منطقه‌ای که قبایل عربی شمالی در آن ساکن بودند - دور نبود. نخستین علامت یک آیین (پیشکش به این الهه در یک مکان مقدس) در قَتَبان و مربوط به قرن دوم پیش از میلاد نمی‌شود.
به نظر نمی‌رسد که لات، لاتان و لات سبأ، که در شمال غربی عربستان و میان عرب‌های خاور نزدیک شناخته شده بود، در عربستان جنوبی محور یک آیین سازمان یافته قرار گرفته باشد. تنها نشانه‌های احترام به او دو تعویذ است. نام این الهه یک بار با حرف تعریف «ن» آمده و بار دیگر بدون آن. اما به نظر می‌رسد که این الهه میان قبایل عرب در مرزهای شمالی یمن و پس از آن - با توجه به اسامی‌ای که با پسوند لات ساخته شده‌اند، که ده‌ها مورد از آن وجود دارد - میان خود اهالی جنوب بسیار محبوب بوده است. قدمت ظهور این‌گونه کنیه‌ها در جوف را می‌توان به قرن دوم پیش از میلاد مربوط دانست.
منات، یا مَنوت در عربستان جنوبی، که آیین او به خوبی میان پالمیرنی‌ها و در شمال غرب عربستان (به ویژه در تَیما و الحِجر) ثابت شده است، تقریباً هیچ ظهوری در مدارک کتیبه‌ای عربستان جنوبی ندارد. در حال حاضر، تنها یک اشاره در متنی مربوط به مَعین، که به قرن پنجم پیش از میلاد برمی‌گردد، وجود دارد (Bron, Maīn, 30). این ارجاع، که ظاهراً از تمام منابعی که در جاهای دیگر یافت شده قدیمی‌تر است، نشان می‌دهد که مَنَوت از خدایان رَگمَت (نام باستانی نجران) بود. به همین ترتیب نام مَنوت چندین بار در چند کنیه‌ی مربوط به منطقه‌ی نجران - به معنای وسیع کلمه - به چشم می‌خورد.
این سه الهه را، که خدایان اعراب بودند، باید از «دختران ئیل» که خدایانی محلی‌اند، متمایز دانست (Robin, Filles de Dieu). اما همه‌ی اینها خدایانی فرعی‌اند؛ این واقعیتی است که مصالحه‌ای را که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در «آیات شیطانی » از آن یاد کرده است پیشاپیش نشان می‌دهد، یعنی به رسمیت شناختن خدایانی که در خدمت منافع مکیان بودند، مشروط به اینکه موقعیت آنان به جایگاه «دختران الله» (روایت محلی «دختران ئیل» که مربوط به عربستان جنوبی محلی «دختران ئیل» که مربوط به عربستان جنوبی است)، یعنی رسولان الهی، تقلیل یابد. بسیار عجیب است که همه‌ی خدایان شناخته شده‌ی عربستان جنوبی، نقش مثبت یا حمایت‌گرانه داشتند. در ادعیه، به قوای شر اشاره شده است. اما هرگز نام و نشان مشخصی ندارند. تفکر سِحراندیش از نام بردن و نام نهادن شر بیم دارد، مبادا به واقعی شدن آن کمک کند.

نظام آیینی:

مکان‌های پرستش آیینی،خواه مکان‌های ساخت بشر (معابد) خواه دیگر از انواع آن (مکان‌های مقدس)، از نظر اندازه کاملاً متفاوت بودند. نقشه، کیفیت بنا و سازمان آنها به گونه‌ای باور نکردنی - حتی در یک قبیله - متفاوت بود. همین امر در مورد این مکان‌ها در مرکز شهر، بیرون از دیوارها، در حومه‌ی شهر یا دشت، در بالای یک کوه یا در وسط صخره‌ها نیز صادق است (Jung, Religious monuments). به نظر می‌رسد که معبد نقش اقتصادی مهمی هم بازی می‌کرده است. معابد صاحب اموال (مبعل) بودند. علاوه بر این، در سبأ و حضرموت، پول رایج در کنترل خدای اصلی بود. برخی معابد و مکان‌های مقدس ویژگی‌هایی نشان می‌دهند که می‌توان در حرم مکیان یافت. معبد صِرواح (90 کیلومتری شرق صنعا) با محدوده‌ای نیمه بیضی یادآور شکل حِجر است ودارای رواق دایره‌واری است. دیوارهای کوتاهی که عبادتگاه جبل‌اللوذ (135 کیلومتری شرق صنعا) را محصور می‌کردند با عریش (بنایی غیر مسقف با دیوارهایی چنان کوتاه که چهارپایان می‌توانستند روی آن راه بروند) قابل مقایسه است که پیش از کعبه پابرجا بود. محیط مقدس عبادتگاه درب الصبی نزدیک براقیش (95 کیلومتری شمال شرق صنعا، یثیل باستان) با سنگ‌های نشانگر حریم مشخص شده است (نه عدد از آنها باقی مانده است، با این کتیبه‌ی «حریم عبادتگاه»)، دقیقاً مانند حرم مکه.
تا جایی که می‌دانیم، مکان‌های عبادت تحت نظارت یک فرد روحانی، که واسطه‌ی بین انسان‌ و خدایان باشد، نبود. با این حال، برخی اشخاص در خدمت معابد بودند. آنها عناوینی چون رِشو (روحانی)، قین (مدیر)، مرثد (تقدس یافته به وسیله‌ی یک خدای خاص) یا ئفکل (جـ ئفکلت، به معنای روحانیان، کلمه‌ای وام گرفته از زبان اکدی، که تنها در زمان‌های بسیار اولیه یافت می‌شود) داشتند.

شعائر:

رایج‌ترین شعائر پیشکش نذورات بود که در یک کتیبه گرامی داشته شده است و به شکلی پایدار بخشندگی شخص پیشکش کننده را نشان می‌دهد. در دوران باستان، این پیشکش‌ها یا شامل انسان می‌شد (که ظاهراً به خدمت الوهیت درمی‌آمدند) یا محصول یا چیزهای دیگر بود. از آغاز دوره‌ی مسیحی یا اندکی پیش از آن، پیشکش تندیس‌های کوچک جایگزین انسان‌ها شد؛ این تندیس‌های بازنمودی وقتی یک مرد پیشکش می‌شد «صلم» (در عربی صَنَم) و وقتی به یک زن مربوط می‌شد «صلمة» خوانده می‌شد. از طریق این تندیس‌ها افرادی که در خدمت الوهیت درمی‌آمدند به طور نمادین در معبد حضور داشتند، بدون اینکه در واقع چنین خدمتی کنند.
خدایان معمولاً به نحو منظم با زیارت‌های بزرگ احترام می‌شدند (که معمولاً «حضر» و «موفرت» و گاه حج) خوانده می‌شدند. در مورد سبأ، مهم‌ترین این زیارت‌ها قطعاً زیارت المَقَه در مَرِب در ذوابهی (تقریباً در ژوئیه، موسم اصلی بارندگی) بود. دیگر، زیارت المَقَه در ذوهِرّان در عمران (45 کیلومتری شمال غرب صنعا)، به سبب وجود دو اشاره شناخته شده است. خدای اصلی سَمعی، تئلب ریام م در کوه تُرعَت (امروزه کوه ریام، که در 50 کیلومتری شمال صنعا واقع است) و معبد ذَبیان در حَدَقان (سی کیلومتری شمال صنعا) زیارت می‌شد. سرانجام اینکه زیارت ذو (الـ) سماوی در یثیل انجام می‌شد. به جز سبا، تنها زیارت شناخته شده به سیین در شَبوت مربوط است. خدایان به روشی ناشناخته سروش‌های غیبی می‌فرستادند و فرمان‌هایی صادر می‌کردند و خود را از طریق شهود در معبد آشکار می‌ساختند. از خدا طی مراسمی خاص (که در عربی استسقاء نامیده می‌شد) خواسته می‌شد که باران فراهم کند. چندین متن از عمل کهانت یاد می‌کنند، گرچه مشکل است که دقیقاً آن را تشخیص دهیم. قطعاً ساکنان عربستان جنوبی یپشکش‌های خونی داشتند، اما غیر از برخی کتیبه‌های مینایی اشارات اندکی به آن وجود دارد. ضیافت‌های آیینی با جشن‌های خاص همراه بود. بخور دادن با مواد معطر مانند عود و کندر عمل رایجی بود که می‌توان این امر را از تعدادی از مجمرهایی که تا به حال یافت شده‌اند، دریافت. به همین ترتیب، نوشیدنی‌های خاصی (که معلوم نیست از چه درست می‌شده‌اند) وجود داشت که در میزها یا محراب‌ها توزیع می‌شد. سرانجام، شعائری چند در بیرون معبد اجرا می‌شد، مثل شکار آیینی یا برپا کردن بناهای یاد بود (درباره‌ی شعائر عربستان جنوبی نک: Ryckmans. Rites du Paganisme; Robin, Sheba. ll, 1156-1183).

بازنمایی خدایان:

در عربستان جنوبی بازنمایی انسان یا حیوان ممنوع نبود. تندیس‌ها و الواح تاریخی معابد و کاخ‌ها را زینت می‌بخشیدند؛ تمثال‌های مردگان در مقابر قرار داده می‌شدند. اما شایان ذکر است که از این تعداد زیاد تمثال‌ها تنها معدودی قطعاً مربوط به خدایان‌اند. مهم‌ترین آنها اخیراً کشف شده‌اند (Arbach, Audouin, Robin dècouverte) روشن نیست که آیا شناسایی مقدماتی تصاویر زنان جوان بر معابد جوف به منزله‌ی «دختران ئیل» درست بوده است یا خیر. ژاکلین پیرِنا (Jacquline Pirenne) نیم تنه‌ی یک زن را که در یک دست یک خوشه‌ی ذرت دارد و در دست دیگر در حال برکت‌بخشی است. الهه‌ی ذات حِمیَم شناخته است یا مرد جوانی که او آن را المَقَه می‌داند، بازنمای مؤمنان است نه خدایان.
باز نمایی خدایان به شکل حیوانی کمی بهتر مستند شده است. سکه‌هایی با اندازه‌های بزرگ مربوط به حضرموت سَبین، خدای اصلی این پادشاهی، را به شکل عقابی که به یک افعی حمله می‌کند، تصویر کرده‌اند و یک کتیبه وجود دارد که به وضوح او را به این پرنده‌ی قوی تشبیه می‌کند. برخی سکه‌های کوچک‌تر نیز سیین را به شکل یک گاو نر نشان می‌دهند. دیگر خدایان نیز به شکل گاو نر ظاهر شده‌اند، مثل ثور - بعل م (رب - گاو) که هنگامی که «گاوِ ابذ م» خوانده می‌شد همراه بود با آنچه آن زمان المَقَه یا سَمعی شناخته شد.

مقایسه با اعمال آیینی حجاز پیش از اسلام:

محرمات که مستلزم درخواست طهارت آیینی است، اغلب در مکه و عربستان جنوبی قابل مقایسه‌اند. ورود به حرم، منطقه‌ای که بت‌های اِساف و نائله قرار داشتند، برای زنان حایض ممنوع بود و اگر سخن ابن کلبی (د. حدود 205؛ کتاب الأصنام، 26) را بپذیریم، این قانون در باره‌ی همه‌ی بت‌ها صادق بود. یکی از کتیبه‌های عربستان جنوبی در جوف (Haram = CIH 533) چنین ممنوعیتی را نشان می‌دهد. ابن کلبی (کتاب الأصنام، 6) روایت می‌کند که اِساف (پسر یَعلی) و نائله (دختر زید از جُرهُم) دو عاشق جوان بودند که در کعبه عشقبازی کردند و به سنگ تبدل شدند و در کعبه به هم پیوستند؛ این داستان سبب‌شناسانه یادآور ممنوعیت آمیزش جنسی در معبد است که در دو کتیبه‌ی دیگر در عربستان جنوبی ذکر شده است. طبق برخی روایات، به زائرانی که به مکه می‌آمدند. شیر و عسل داده می‌شد. ابن کلبی (کتاب الأصنام، 40، 46) می‌گوید در دیگر معابد از آرد و شیر در مراسم استفاده می‌شد. اینها در کتیبه‌ی (Haram 13=CIH 548/12-13) فهرست شده‌اند: برای برخی گناهان که ماهیت دقیق آنها ناشناخته است، فرد مؤمن باید گاوی را به معبد اَرَثَت پیشکش می‌کرد «و در سرتاسر معبد، آرد، هزینه‌ی لورها، عسل، مغز نخل و کل هزینه‌های همه را» بپردازد. عمل ختنه در صحرای عربی در دو منبع خارجی ذکر شده است، شُزمِن و تلمود، و در سنت عربی. درباره‌ی یمن اطلاعات متناقض است. ما دو تمثال از یک مرد ختنه نشده در دست داریم. نخستین، مجسمه‌ای برنزی از حاکم حمیَری است که به سبک رومی کار شده است، کاملاً برهنه است و نیز یک عضو مذکر در لوحی بر یک صفحه‌ی شیشه‌ای کوچک (Ghul, New Qutabāni inscriptions)؛ اما این دو دست ساخته [شواهد] قاطع نیستند، زیرا اولی از یک الگوی خارجی تقلید کرده و دومی نیز ممکن است وارداتی باشد. با این حال، یک منبع خارجی دیگر نشان می‌دهد که حداقل میانه‌ی قرن چهارم میلادی حمیریان ختنه می‌کرده‌اند (Philostorgius, Kichengeschichte, iii,4). عمل پوشاندن کعبه با پارچه‌ها (کسوه) در یمن بدون نظیر نیست. سه کتیبه از قَتَبان پیشکش کسوه را به خدایان فروتر نشان می‌دهند. اما دانسته نیست که این کسوه برای پوشاندن خدا بوده یا محل اقامت او.

تحول به سمت [قبول] خدایی برتر:

در قرن سوم میلادی،اهل سبا به خدای اصلی، المَقَه، لقب رب (مرء) دادند؛ در همین زمان در کتیبه‌های اهدایی به او در معبد أوّام، آنها استغاثه به درگاه دیگر خدایان پانتئون را در معبد متوقف کردند.
این امر به منزله‌ی چرخش به سمت هنوتئیزم به شمار آمده است. چنان که از این مفهوم حدس زده می‌شود. به تدریج یک خدای برتر پدیدار شد که وظایف عمده‌ی خدای اصلی را برعهده گرفت. در واقع، استدلال‌های موجود قطعی نیست. اهالی سبا عنوان «رب» را به دیگر خدایان [نیز] داده بودند. درباره‌ی این واقعیت که تنها المَقَه در ادعیه‌ای که در معبد اوّام خوانده می‌شد، ذکر شده است، توجیهات ممکن دیگری همچون رقابت روحانیان مطرح می‌شود.
با این حال، این امر که خدایان بزرگ‌تر هر پانتئون از آغاز دوره‌ی مسیحی تمایل داشتند که بیشتر نقش‌ها را بر عهده بگیرند، همچنان درست است. بررسی کتیبه‌های اهدایی روشنگر است. نویسندگان آنها به سبب این موارد از خدایان سپاسگزاری می‌کنند: توفیقات سیاسی، نظامی، دیپلماتیک یا توفیق در شکار؛ کمک در مصائب (مانند بیماری، حوادث ناگوار یا جنگ)؛ حفاظت از قوم خویش یا اموال؛ رفاه؛ معالجه در هنگام بیماری؛ تولد نوزادِ ترجیحاً پسر و وفور محصولات کشاورزی و احشام، بارندگی؛ شهود یا پیشگویی‌های نیکو و غیره. درخواست‌ها برای آینده عمدتاً این موارد را شامل می‌شد: تحقیر دشمن؛ سلامتی، موفقیت و رفاه؛ حفاظت در برابر خطرات مختلف به ویژه بیماری؛ محصول خوب؛ فرزندِ ترجیحاً پسر؛ لطف و حمایت حاکم و غیره.
اما به نظر نمی‌رسد که هیچ یک از خدایان مشرکانه‌ی عربستان جنوبی جایگاه خدای برتر را به دست آورده باشند. تا پیش از اعراض از شرک در اذکاری که نماد هر پادشاهی است درمی‌یابیم که دو خدا بدون استثنا ذکر شده‌اند: سَیین و حول برای حضرموت؛ عمّ و أنبی برای قتَبان؛ عَثَتر و المَقَه برای سبأ؛ و گل و سُمو یَدَع برای حِمیَر. می‌توان بَلَو و وَدّ م برای أوسان را نیز افزود، حتی اگر این دو خدا با این نوع اذکار ذکر نشده باشند. به نظر می‌رسد که یکی از این دو خدا حافظ تاج و تخت بوده (و بنابراین، حافظ نظم و عدالت) و دیگری از قبیله حمایت می‌کرده است (با مراقبت از گسترش و ثروت قبیله). بدون شک أنبی، عَثَتَر و وَدا م در دسته‌ی اول و عمّ، المَقََه و بَلَو در گروه دوم جای دارند.

شرک در عربستان جنوبی طبق روایت اسلامی:

نویسندگان اسلامی از شرک در عربستان جنوبی اطلاع کمی داشتند. مطلع‌ترین آنها هشام بن کلبی (حدود 120- 204) است که کتابی با عنوان کتاب الأصنام نگاشت - که به طور کلی به شرک در پیش از اسلام تعلق داشت - و حسن بن احمد همدانی (د. 360) اهل یمن، که تمام عمر خود را در شبه جزیره‌ی عربستان گذراند. کتاب الأکلیل همدانی علاقه‌ی او را به تاریخ و بقایای یمن پیش از اسلام منعکس می‌کند. در کتاب الأصنام ابن کلبی هم اطلاعاتی درباره‌ی عربستان جنوبی داده شده است. ابن کلبی پنج بت یمنی را ذکر می‌کند: یَغوث (که بنا به گفته‌ی او قبیله‌ی مَذحِج و قوم جُرَیش، اقوامی که در زمان ابن کلبی در نجران و عسیر زندگی می‌کردند، آن را می‌پرستیدند)؛ یَعوق (که همدان و متحدان یمنی آنها در خَیوان - روستای کوچکی در 100 کیلومتری شمال صنعا - آن را می‌پرستیدند)؛ نَسر (خدای عقاب که حمیران در بلخع - مکانی که نامشخص است - آن را می‌پرستیدند)؛ رئام (که در واقع معبد (بیت)ی بود در قلمرو صنعا)؛ و عُمیانُس که قبیله‌ی خولان صعده آن را می‌پرستیدند.
یغوث، یعوق و نسر سه بت از پنج بتی‌اند که در آیه‌ی 23 نوح از زبان نوح از آنها یاد شده است. در کتیبه‌های عربستان جنوبی هیچ ذکری از یغوث نشده است؛ نام او تنها در کتیبه‌های صفایی (مربوط به سوریه و اردن) آمده که در آنجا کنیه‌ی انسان‌ها بوده است؛ در دیگر جاها مثمرئیعوت را به منزله‌ی نام یک انسان در سه کتیبه‌ی نبطی می‌یابیم که از ئمر (به عربی امرء) و یعوت (نگارش آرامی یغوث) تشکیل شده است. سرانجام در نام‌های عربی پیش از اسلام، چنان که ابن‌کلبی در کتاب جمهرة‌الأنساب (Caskel. Gamharat) خود ذکر می‌کند، نام عبد یغوث چهل و دو بار آمده است (که هجده مورد آن به انساب اهل مَذحِج مربوط است). ممکن است خدای یغوث، ظاهراً فردی که به صورت یک قهرمان در آمده، میان نبطی‌ها و اهل مَذحج وجود داشته و کاملاً شناخته شده بوده باشد. نام یَعوق در کنیه‌های عربی، به جز به منزله‌ی نام یک کنیسه (مکرب) که در ژانویه‌ی 465 میلادی (ذ - دئو ن 574 حِمَیری) در ضُلَع، واقع در دوازده کیلومتری شمال غربی صنعا، ساخته شد، به چشم نمی‌خورد. نَسر در واقع خدایی بود که عرب‌های جنوبی - آن را می‌پرستیدند، به ویژه در حضرموت و سبا (Muller, Adler und Geier)، اما ارتباط آن با بَلخَع راز‌آمیز، که ابن‌کلبی مدعی آن بود، بی‌اساس می‌نماید. ابن کلبی درباره‌ی رئام مطلع‌تر بوده است. او می‌تواند که رئام معبدی در صنعا است اما نام خدایی را که این معبد به او اختصاص دارد، نمی‌داند. در واقع این معبد باستانی تُرعَت نام داشت و خدایی که در آنجا پرستیده می‌شد تئلب ریام م نام داشت؛ بنابراین، لقب او هم نام بنا و هم نام کوهی را که این معبد در بالای آن واقع بود (جبل ریام امروزی که در 50 کیلومتری شمال صنعا واقع است)، نشان می‌دهد.
سرانجام، هیچ مدرک کتیبه‌ای درباره‌ی عُمیانُس وجود ندارد، اما وجود چنین خدایی را نمی‌توان رد کرد، زیرا می‌دانیم که یکی از حکام خولانی در قرن سوم میلادی عُمیانُس نام داشته و این نام می‌تواند احتمالاً نام یکی از اجداد یا یک قهرمان خدا شده باشد. از این رو، ابن‌کلبی (یا منبع مورد استفاده‌ی او) اطلاعات کم و بیش دقیقی در باره‌ی چهار تا از این پنج خدا به دست داده است. این امر دو مطلب را در ذهن می‌آورد. نخست اینکه ابن کلبی خدایان اصلی پادشاهی‌های باستان را نادیده گرفته است، به ویژه المَقَه (سبأ)، عمّ (قَتَبان)، سَیین (حضرموت)، عَثتَر ذوقبض م (مَعین) و بَلَو (أوسان) و بنابراین، اطلاعات او بسیار ناقص است. دوم اینکه، او به جای جست و جو در اطلاعات دست اول، بیشتر به دنبال ذکر جزئیات بت‌هایی است که در قرآن یا حدیث ذکر شده است.
دومین نویسنده‌ی اصیل درباره‌ی شرک در عربستان جنوبی نویسنده‌ی یمنی حسن همدانی بود. او، علاوه بر توصیف دقیق معبد ریام، نام سه تن از خدایان عربستان جنوبی را ذکر می‌کند که به منزله‌ی کنیه‌ی انسانی باز تفسیر شده است: سِنان ذوالیم، از پادشاهان حضرموت در دوران باستان (سَیین ذواِلیم در کتیبه‌های حضرموت)؛ تَئَلب ریام بن شهران که تصور می‌شود با تُرعه ازدواج کرده باشد (درک نادرستی از نام خدای تَئلَب ریام، م رب ترعة، که در آن واژه‌ی «بَعل» به معنای شوهر در نظر گرفته شده است)؛ المَقَه (المَقَه خدای سبائی) که با بلقیس (نام سنتی ملکه‌ی سبا) یکی دانسته شده است. سرانجام، او در قطعه‌ی کوتاهی از کتاب الجوهرتین می‌گوید: «تصویر خورشید، ماه و ستارگان روی سکه‌های نقره و طلای حِمیَریان حک شده بود، زیرا ایشان آنها را می‌پرستیدند. آنان این موجودات را عَثتَر، هوبَس (ماه) و ألامِقة (ستارگان)، که مفرد آن اَلمَق یا یُلمَق است، می‌خواندند. به همین دلیل بلقیس یَلمَقه و کسی که از زهره (ونوس) سخن می‌گوید، نامیده می‌شد.» همدانی نه تنها می‌دانست که المَقَه از خدایان است (و ملکه نیست)، بلکه خدایان عَثتَر و هُبَس (در سبأ هوبس) را می‌شناخت که نام آنها در هیچ یک از منابع اسلامی، دیگر نیامده است (Robin, Sheba. ll, 1157- 1189). بنابراین، نویسندگان یمنی، نسبت به دیگر منابع اسلامی، اطلاع بیشتری از شرک در عربستان جنوبی داشتند. آنها نام چند تن از خدایان مهم، مانند خدایان اصلی حضرموت، سبا و سمعی را می‌دانستند، در حالی که ابن کلبی تنها به خدایان فرعی اشاره می‌کند. بااین حال، دانش آنها محدود به نام چند خدا و برخی ترادفات غیرقطعی است. ما از نام‌هایی سخن می‌گوییم که آنها از کتیبه‌ها کشف کردند و کم و بیش به درستی تفسیر کرده‌اند و نه از اطلاعات مبهمی که در حافظه‌ی ایشان بود. در واقع، آنها می‌توانستند کتیبه‌های عربستان جنوبی را بخوانند، گرچه اغلب حروف یک شکل را به جای هم می‌گرفتند و متون را بسیار آزادانه تفسیر کرده‌اند. ماهیت ضعیف چنین معلوماتی در منابع سنتی را بدون شک از این روی می‌توان دانست که حِمیَر تقریباً 250 سال پیش از اسلام از شرک روی گرداند و شرک، به جز در برخی قبایل دورافتاده، کاملاً پنهان شده بود.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمه‌ی حسین خندق‌آبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها