نویسنده: علی نصیری (1)
کتاب مقدس، به مجموعه هفتاد و سه یا شصت و شش گانهای از نگاشتههای مقدس و مورد احترام مسیحیان اطلاق میشود که از سوی خداوند به صورت املا یا الهام بر گروه بسیاری از نویسندگان که نام عموم آنها ناشناخته است،طی 1500 سال ابلاغ شد.
از بخشهای نخست کتاب مقدس که ویژه یهودیان است، و بیشترین حجم کتاب مقدس را تشکیل میدهد، با عنوان «عهد عتیق» یاد میشود. این بخش خود شامل سه بخش اساسی 1. تورات؛ 2. کتاب انبیاء؛ 3. مکتوبات است.
با توجه به اختلاف میان کاتولیکها و پروتستانها درباره میزان اعتنا به نسخههای اولیه و اصیل کتاب مقدس که به زبان یونانی فراهم آمد، میان شمار این کتابها اختلاف است. کاتولیکها آنها را شامل 73 کتاب و پروتستانها شامل 66 کتاب میدانند و از 7 کتاب مورد اختلاف با عنوان «اپوکریفا» (پنهان) یاد میشود. بخش دوم کتاب مقدس که از آن به «عهد جدید» یاد میکنند، شامل 27 کتاب بدین شرح است: اناجیل چهارگانه: 1. متی، مرقُس، لوقا و یوحنا؛ 2. اعمال رسولان (یک کتاب)؛ 3. رسالههای پولس (13 رساله)؛ 4. رسالههای دیگر (8 رساله) 5. مکاشفه یوحنّا (یک کتاب). بخش نخست کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق»، کتاب دینی یهودیان است که آنان از آن با عنوان «تَنَخ» یاد میکنند و مسیحیان با پذیرش رسالت حضرت موسی (علیه السلام) بر صحت و آسمانی بودن آن صحّه گذاشتهاند؛ اما یهودیان به سبب عدم پذیرش رسالت حضرت عیسی (علیه السلام)، بخش دوم کتاب مقدس «عهد جدید» را نمیپذیرند؛ از این جهت، جای شگفتی دارد که چگونه مسیحیان به رغم منسوخ دانستن دین یهود و بالتبع کتاب دینی آنان، عهد عتیق را به صورت کتاب مقدس خود شناسایی کردهاند. کتاب مقدس که در انگلیسی و فرانسوی به آن «Bible»، در آلمانی «Bibel»، در هلندی «Bijbel» در ایتالیایی «Bibbia» به آن گفته میشود، در اصل برگرفته از ریشه یونانی «Biblia» به معنای «کتابها» است؛ بنابراین، در کارکرد اروپایی و غیرعربی، کلمه «مقدس» برای این کتابها اطلاق نشده است. برخی از صاحبنظران معتقدند که صفت «مقدس» به وسیله مسیحیان عرب زبان به کلمه «کتاب» افزوده شده و بر همین اساس، سایر زبانها همچون فارسی، اردو، مالایی و ... همین اصطلاح ترکیبی «کتاب مقدس» را به کار میبرند (میشل: 1377: ص 23).
بخش نخست کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق»، کتاب دینی یهودیان است که آنان از آن با عنوان «تَنَخ» یاد میکنند و مسیحیان با پذیرش رسالت حضرت موسی (علیه السلام) بر صحت و آسمانی بودن آن صحّه گذاشتهاند؛ اما یهودیان به سبب عدم پذیرش رسالت حضرت عیسی (علیه السلام)، بخش دوم کتاب مقدس «عهد جدید» را نمیپذیرند؛ از این جهت، جای شگفتی دارد که چگونه مسیحیان به رغم منسوخ دانستن دین یهود و بالتبع کتاب دینی آنان، عهد عتیق را به صورت کتاب مقدس خود شناسایی کردهاند.
درباره سرّ این پذیرش گفته شد که مسیحیان معتقدند خدای متعال با انسان دو پیمان بسته است: یکی پیمان کهن و به وسیله پیامبران پیش از حضرت عیسی (علیه السلام) که در این پیمان، مرتبهای از نجات از طریق وعده و وعید، قانون و شریعت به دست میآید. انسانهای طرف این پیمان بنیاسرائیل بودهاند. دیگری پیمان نو که به وسیله خدای متجلّی یعنی عیسی مسیح که طرف آن همه انسانها هستند، با آنان بسته شد. در پیمان نو، نجات از طریق محبت حاصل میشود به این معنا که طبق اعتقاد آنان، خدای پسر به شکل انسان مجسّم میشود؛ گناهان بشر را به خود میگیرد و با تحمل رنج صلیب، کفاره گناهان آنان میشود (توفیقی، 1384: ص 159).
در این جا دانستن دو نکته ضرورت دارد:
1. اناجیل چهارگانه مسیحیت فقط در برگیرنده برخی از رخدادهای دوران زندگی حضرت مسیح، پندها و موعظههای اخلاقی و تربیتی او است. حتی اگر بخشهای دیگر عهد جدید را بدان بیفزاییم، مطالب چندان جدیدی در آن یافت نخواهد شد. به عبارت روشنتر، عهد جدید از میان آموزههای گسترده دین، فقط در بردارنده «گزارههای اخلاقی» است و درباره سایر عرصههای دینشناسی، نظیر گزارههای خداشناسی، ملکوتشناسی، پیامبرشناسی، انسانشناسی و ... در آن مباحثی قابل توجه یافت نمیشود و پرسشهای مهمی همچون چگونگی آفرینش انسان، سرگذشت پیامبران و امتهای پیشین و ... در آن بیپاسخ مانده است؛ از این جهت، مسیحیان برای آن که دارای منبع دینی قابل قبول باشند که بتوانند تا حدودی از جامعیت آن دفاع کنند، عهد عتیق را کنار عهد جدید به صورت کتاب مقدس خود شناسایی کردند.
2. به رغم تلقی عهد عتیق به صورت کتاب مقدس، مسیحیان تحت تأثیر آموزههای کلیسا و به ویژه پولس معتقدند که از میان آموزههای عهد عتیق فقط آموزههای غیرشرعی آن حجت است. اصول و اندیشههای دینی مانند مفهوم خدای قیوم که در تاریخ انسان فعال است، پذیرفته میشوند؛ اما مناسک دینی (مانند قوانین مربوط به تغذیه و مقررات قربانی) کنار نهاده میشود (مک گراث، 1382: ص 314).
به هر روی، اختلاف بر سر حدود و ثغور کتاب مقدس باعث آن شد که در چهارمین نشست شورای ترنت در سال 1546، فهرست مفصلی منتشر، و در آن کتابهای آپوکریف بخشی از کتاب مقدس دانسته، و اعتبار و حجیت آنها تأیید شد. در همین حال نیز جماعتهای پروتستان سوئد، فرانسه و دیگر نواحی، فهرستی را منتشر ساختند که در آن هیچ اشارهای به این کتابها و غیر آن نشده بود بدان هدف که نشان دهند این کتابها در موضوعات مربوط به آموزههای دینی هیچ اهمیتی ندارد (همان: ص 305 - 306).
بدین ترتیب، مدافعان نهضت اصلاحگرای مسیحی یعنی پروتستانها که مردم را به ایمان به کلیسای صدر مسیحیت دعوت میکردند، «اپوکریفا» یا همان «قانون ثانوی» را کنار گذاشته، نسخه یهودی عهد عتیق را که بر 39 کتاب مشتمل بود، پذیرفتند. بدین ترتیب، کتابهای اپوکریفا در نسخههای کتاب مقدس ترجمههای پروتستانی در بخشی خاص در پایان عهد عتیق و نه در ردیف سایر کتابها یکجا منتشر شده است (میشل، 1377: ص 25- 26).
بنیانگذار این امر یعنی آزادی مسیحیان از شریعت کتاب مقدس، «پولس» است که یکسره بر «ایمان» و پاکی دل تأکید و اعلام کرد که با وجود ایمان و طهارت باطن، به اعمال و مناسک نیازی نیست. به چهار کتاب آغازین عهد جدید «انجیل» گفته میشود. واژه «انجیل» بر گرفته از واژه یونانی «euangelion» و به معنای «مژده» است. مسیحیان اذعان دارند که عیسی نه تنها کتابی به نام «انجیل» نیاورد، بلکه حامل وحی یا پیامی از سوی خداوند نبوده است، بلکه او خود «تجسم وحی الاهی» بود. او که در آغاز، یهودی متعصب و سرسختی بود و پیوسته ضد مسیحیت و عیسی (علیه السلام) تبلیغ میکرد، در پی آن که برای تبلیغ ضد مسیحیت و دعوت برخی از مسیحیان به کیش یهود به مسافرت رفته بود، ناگهان مدعی شد که عیسی در مکاشفهای بر او ظاهر شده و ضمن اثبات حقانیت خود از او خواست تا مسؤولیت تبلیغ مسیحیت را بر دوش گیرد. پولس پس از این ماجرا نامههای متعددی به بزرگان مسیحیت، اسقفهای کلیسای معتبر نگاشت و آنان را به پذیرش آموزههای خود که مدعی بود با الهام از سوی عیسی (علیه السلام) دریافت کرده، دعوت کرد. پولس سرانجام در نامهای رسمی اعلام کرد که از سوی عیسی (علیه السلام) مأموریت دارد اعلام کند از این پس شریعت از دوش مسیحیان برداشته شده و هر مسیحی با صرف برخورداری از اعتقاد و ایمان به خداوند اهل نجات و بهشت خواهد بود.
پولس میگوید:
«شریعت یهود باعث ملعون شدن انسان است و مسیح با مصلوب شدن، ما را از این لعنت آزاد ساخت (درباره زندگی و افکار پولس، ر.ک: دورانت، 1381: ج3، ص 679 - 963).
پولس تعلیم میداد که «به شعایر نجس و پاکی و مقررات خوراک و آشامیدنی، سبت [= تعطیلی روز شنبه]، ماه نو و ... توجه نکنید» (همان، به نقل از کولسیان 2/16). بدین ترتیب، او «مسیحیان را از بردگی شریعت آزاد کرد» (همان، به نقل از رومیان 18- 6/14) از نظر پولس، یک غیریهودی میتواند مسیحی شود بدون این که به «کارهای شریعت» پایبند باشد (کونگ، 1384: ص 63). پولس منادی آزادی از شریعت اعلام کرد که «مسیح پایان شریعت است» (جو ویور، 1381: ص 98).
البته در این بین برخی از صاحبنظران بر این باورند که از نظر مسیحیان شریعتی که احیاناً در عهد جدید آمده، ناسخ شریعت و احکام عهد عتیق است؛ پس اگر در تورات (لاویان 11:7) گوشتهایی مانند گوشت خوک حرام شده است و یهودیان از خوردن آن گوشتها میپرهیزند، در عهد جدید (اعمال رسولان، 10: 16-9، رساله اول قریشان، 10: 25 و موارد دیگر) همه گوشتها حلال شده است و مسیحیان هیچ گوشتی را حرام نمیدانند (توفیقی: 1384، ص 97).
این اختلاف، هر دو کتاب را در بر میگیرد. هر چند مسیحیان پس از قرنها اختلاف بر سر شمار اناجیل بر چهار انجیل کنونی و سایر رسالههای عهد جدید اتفاق کردند، با این حال، میان پروتستانها و کاتولیکها همچنان بر سر شمار کتابهای عهد عتیق اختلاف است. این جا مناسب است این دو حوزه اختلاف را به اختصار بررسی کنیم:
بر اساس همین اختلاف، در نسخههای یهودی و پروتستان عهد عتیق به جای 46 کتاب فقط 39 کتاب یافت میشود.
توماس میشل عامل این اختلاف را چنین ترسیم کرده است:
هنگامی که سپاه اسکندر ذوالقرنین سرزمین فلسطین را حدود سال 330 ق. م اشغال کرد، بسیاری از یهودیان از فلسطین خارج شدند. و در شهرهای دیگر امپراتوری سکنا گزیدند. این مهاجرت که «پراکندگی» نامیده میشود، فشارهایی را در پی داشت که یهودیان و آیین آنها در عصر جانشینان اسکندر و در معرض آن قرار گرفتند... با گذشت زمان، بیشتر آنان زبان عبری را فراموش کردند و برای گفتن و نوشتن و عبادت به زبان یونانی روی آوردند. در حدود سال 250 ق. م یهودیان اسکندریه کتابهای مقدس خویش را به زبان یونانی ترجمه کردند. این اثر به «ترجمه سبعینه» یا «ترجمه هفتادگانه» معروف گردید؛ زیرا معتقد بودند که هفتاد مترجم آن را تهیه کردهاند. ترجمه یاد شده دارای حدود 46 کتاب بود... حدود سال 100، پس از تخریب دوم شهر اورشلیم، و معبد آن، بزرگان یهود برای تصمیمگیری پیرامون چند مسأله دینی در «یأبنه» («یاونه» کنونی) در فلسطین اجتماع کردند. آنان پس از بررسی تک تک اسفار عهد عتیق بر 39 سفر رسماً اتفاق کردند و از برخی از اسفار موجود در ترجمه سبعینه روی گرداندند. اسفار مذکور «اپوکریفا»، نامیده شدند (میشل، 1379: ص 24 و 25؛ ر. ک: توفیقی، 1384: ص 97 و 98).
این کتابها میان سالهای 150- 200 پس از میلاد مسیح به زبان یونانی تهیه شد. میان صاحبان اناجیل چهارگانه، متّی و یوحنّا از شاگردان و حواریان عیسی (علیه السلام)، و مرقس و لوقا از حواریان عیسی (علیه السلام) (تابعان) بودهاند.
بنا به گزارشهای مستند تاریخی، افراد بسیاری به گردآوری حالات و پندهای عیسی مسیح (علیه السلام) روی آورده و انجیلهای متعددی فراهم آمد که شمار آنها را تا نود انجیل گفتهاند. تا آن که «شورای تورنت» در سال 1546 از میان این اناجیل فقط چهار انجیل مذکور را معتبر شمرد.
مسیحیان معتقدند که با راهنمایی روحالقدس، عالمان مسیحی بر اعتبار چهار انجیل و احتساب 23 کتاب دیگر و در مجموع 27 کتاب با عنوان «عهد جدید» اتفاق کردند. با این حال، کتابهای دیگر عهد جدید که از آنها با عنوان «کتابهای جعلی عهد جدید» یا «اپوکریفای عهد جدید» یاد میشود، همچنان وجود دارد. نظیر انجیل عبریان، انجیل مصریان، انجیل پطرس، انجیل مَرقیون (مرکیون)، توماس و فیلیپس نوشته غنوصیان (ناستیکیهای) قدیم، انجیل کودکی نوشته توماس، «داستان یوسف نجار»، «صعود مریم»، «انجیل کودکی به زبان عربی».
به ویژه انجیل «بَرنابا» که بحث وگفت وگوی فراوان را در قرن بیستم به خود اختصاص داد. نیز افزون بر کتاب اعمال رسولان رسمی، کتابهای اعمال دیگری نیز وجود دارد؛ مانند «اعمال پطرس»، «اعمال پولس»، «اعمال یوحنا»، «اعمال اندریاس»، «اعمال توماس» و نیز «رساله کلمنت» و «رساله برنابا» و دو رساله منسوب به پولس به نامهای «رساله سوم پولس رسول به قرنتیان» و «رساله پولس رسول به لاودکیان» و کتابهای مکاشفهای دیگر غیر از «مکاشفه یوحنای رسول».
با این توضیح میتوان اذعان کرد که دست کم از آغاز و تا قرنها میان مسیحیان درباره شمار اناجیل، کتاب اعمال رسولان و مکاشفهها اختلاف بوده است.
تحقیقات گوناگون انجام گرفته که مورد پذیرش عموم یهودیان و مسیحیان است، نشان میدهد که «تورات کنونی نه به یک باره بلکه در طول نسلهای متمادی پدید آمده؛ بدین جهت وحی مستقیم الاهی نیست و مولفان بشری بسیاری در پدید آمدن آن دخالت داشتهاند؛ به طوری که در قرن پنجم قبل از میلاد این نوشتهها یک جا گردآوری شد» (کلباسی، 1384: ص 282). بدین جهت «متخصصان کتاب مقدس» چهار منبع اساسی برای تورات قائلند: 1. منبع الوهیمی؛ 2. منبع یهوهی؛ 3. منبع کاهنی؛ 4. منبع تثنیه (میشل: 1377: ص32).
مهمترین و مقدسترین بخش عهد عتیق، همان بخش نخست یعنی «تورات» است که برای آن منبع الوهیمی (2) یعنی الاهی قائلند؛ بدین جهت یهودیان آن را وحی مستقیم الاهی میدانند و بدین سبب «در قدیم مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است؛ اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان میدهد که پاسخ به مسأله و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور میشد، دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است. در ابتدا روایتهایی وجود داشت که قوم یهود، آنها را به طور شفاهی به یکدیگر منتقل میکردند؛ سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سرانجام در قرن پنجم قبل از میلاد این مجموعهها در یک کتاب گرد آمد» (میشل، 1377: ص 31- 42).
تحقیقات دقیقتر تاریخی که شواهدی از قرآن نیز دارد، نشان میدهد که دست کم این بخش از تورات را «عزرای» کاهن گرد آورده است.
یکی از قدیمترین و معروفترین نقدهای تورات و سایر رسالههای کتاب مقدس از سوی فیلسوف معروف هلندی اسپینوزا (1632- 1677) در کتاب با نام رسالهای در الاهیات و سیاست انجام گرفت. او پس از تحقیقات تاریخی چنین اظهار داشت:
تقریباً همه اهل کتاب معتقدند که موسی تورات را تألیف کرده است؛ به گونهای که فرقه فریسیان از یهود در تأکید این عقیده، مخالف آن را مرتد دانستهاند؛ به همین دلیل، ابن عزرا که دانشمندی نسبتاً آزاداندیش بود، برای اظهارنظر خویش در این باب جرأت نکرد و تنها با اشارتی مبهم، اشتباه بودن این اعتقاد عمومی را متذکر شد؛ اما من بدون ترس و واهمه پرده ابهام از روی سخنان ابن عزرا بر خواهم داشت و حقیقت را برای همه آفتابی خواهم کرد (توفیقی، 1384: ص 1030).
به طور مثال، در سفر پیدایش (14:14) از مکانی به نام «دان» سخن به میان آمده است؛ ولی از کتاب یوشع (47:19) چنین برمیآید که مکان مذکور زمان حضرت موسی (علیه السلام) «کشم» نام داشته و پس از وی «دان» نامیده شده است؛ پس اگر تورات نوشته حضرت موسی (علیه السلام) میبود، باید در اینجا نام «کشم» انعکاس یابد نه «دان» (همان، ص 104).
درباره عهد جدید نیز همه مسیحیان یک صدا معتقدند که اولاً اناجیل چهارگانه به وسیله شاگردان عیسی (علیه السلام) و در سده نخست میلاد مسیح و پس از وفات او (30 میلادی) میان سالهای 60 تا 100 میلادی تدوین شد (میشل، 1377: ص 50)؛ یعنی افزون بر این که متألهان معتقدند اناجیل به دست عیسی (علیه السلام) تدوین نیافته، از این جهت نیز اتفاق نظر دارند که عهد جدید در زمان حیات عیسی (علیه السلام) و با اشراف او نیز تدوین نیافت.
فصلنامه قبسات، دوره 12، شماره 43، بهار 1386، صفحه 59-86
از بخشهای نخست کتاب مقدس که ویژه یهودیان است، و بیشترین حجم کتاب مقدس را تشکیل میدهد، با عنوان «عهد عتیق» یاد میشود. این بخش خود شامل سه بخش اساسی 1. تورات؛ 2. کتاب انبیاء؛ 3. مکتوبات است.
با توجه به اختلاف میان کاتولیکها و پروتستانها درباره میزان اعتنا به نسخههای اولیه و اصیل کتاب مقدس که به زبان یونانی فراهم آمد، میان شمار این کتابها اختلاف است. کاتولیکها آنها را شامل 73 کتاب و پروتستانها شامل 66 کتاب میدانند و از 7 کتاب مورد اختلاف با عنوان «اپوکریفا» (پنهان) یاد میشود. بخش دوم کتاب مقدس که از آن به «عهد جدید» یاد میکنند، شامل 27 کتاب بدین شرح است: اناجیل چهارگانه: 1. متی، مرقُس، لوقا و یوحنا؛ 2. اعمال رسولان (یک کتاب)؛ 3. رسالههای پولس (13 رساله)؛ 4. رسالههای دیگر (8 رساله) 5. مکاشفه یوحنّا (یک کتاب). بخش نخست کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق»، کتاب دینی یهودیان است که آنان از آن با عنوان «تَنَخ» یاد میکنند و مسیحیان با پذیرش رسالت حضرت موسی (علیه السلام) بر صحت و آسمانی بودن آن صحّه گذاشتهاند؛ اما یهودیان به سبب عدم پذیرش رسالت حضرت عیسی (علیه السلام)، بخش دوم کتاب مقدس «عهد جدید» را نمیپذیرند؛ از این جهت، جای شگفتی دارد که چگونه مسیحیان به رغم منسوخ دانستن دین یهود و بالتبع کتاب دینی آنان، عهد عتیق را به صورت کتاب مقدس خود شناسایی کردهاند. کتاب مقدس که در انگلیسی و فرانسوی به آن «Bible»، در آلمانی «Bibel»، در هلندی «Bijbel» در ایتالیایی «Bibbia» به آن گفته میشود، در اصل برگرفته از ریشه یونانی «Biblia» به معنای «کتابها» است؛ بنابراین، در کارکرد اروپایی و غیرعربی، کلمه «مقدس» برای این کتابها اطلاق نشده است. برخی از صاحبنظران معتقدند که صفت «مقدس» به وسیله مسیحیان عرب زبان به کلمه «کتاب» افزوده شده و بر همین اساس، سایر زبانها همچون فارسی، اردو، مالایی و ... همین اصطلاح ترکیبی «کتاب مقدس» را به کار میبرند (میشل: 1377: ص 23).
بخش نخست کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق»، کتاب دینی یهودیان است که آنان از آن با عنوان «تَنَخ» یاد میکنند و مسیحیان با پذیرش رسالت حضرت موسی (علیه السلام) بر صحت و آسمانی بودن آن صحّه گذاشتهاند؛ اما یهودیان به سبب عدم پذیرش رسالت حضرت عیسی (علیه السلام)، بخش دوم کتاب مقدس «عهد جدید» را نمیپذیرند؛ از این جهت، جای شگفتی دارد که چگونه مسیحیان به رغم منسوخ دانستن دین یهود و بالتبع کتاب دینی آنان، عهد عتیق را به صورت کتاب مقدس خود شناسایی کردهاند.
درباره سرّ این پذیرش گفته شد که مسیحیان معتقدند خدای متعال با انسان دو پیمان بسته است: یکی پیمان کهن و به وسیله پیامبران پیش از حضرت عیسی (علیه السلام) که در این پیمان، مرتبهای از نجات از طریق وعده و وعید، قانون و شریعت به دست میآید. انسانهای طرف این پیمان بنیاسرائیل بودهاند. دیگری پیمان نو که به وسیله خدای متجلّی یعنی عیسی مسیح که طرف آن همه انسانها هستند، با آنان بسته شد. در پیمان نو، نجات از طریق محبت حاصل میشود به این معنا که طبق اعتقاد آنان، خدای پسر به شکل انسان مجسّم میشود؛ گناهان بشر را به خود میگیرد و با تحمل رنج صلیب، کفاره گناهان آنان میشود (توفیقی، 1384: ص 159).
در این جا دانستن دو نکته ضرورت دارد:
1. اناجیل چهارگانه مسیحیت فقط در برگیرنده برخی از رخدادهای دوران زندگی حضرت مسیح، پندها و موعظههای اخلاقی و تربیتی او است. حتی اگر بخشهای دیگر عهد جدید را بدان بیفزاییم، مطالب چندان جدیدی در آن یافت نخواهد شد. به عبارت روشنتر، عهد جدید از میان آموزههای گسترده دین، فقط در بردارنده «گزارههای اخلاقی» است و درباره سایر عرصههای دینشناسی، نظیر گزارههای خداشناسی، ملکوتشناسی، پیامبرشناسی، انسانشناسی و ... در آن مباحثی قابل توجه یافت نمیشود و پرسشهای مهمی همچون چگونگی آفرینش انسان، سرگذشت پیامبران و امتهای پیشین و ... در آن بیپاسخ مانده است؛ از این جهت، مسیحیان برای آن که دارای منبع دینی قابل قبول باشند که بتوانند تا حدودی از جامعیت آن دفاع کنند، عهد عتیق را کنار عهد جدید به صورت کتاب مقدس خود شناسایی کردند.
2. به رغم تلقی عهد عتیق به صورت کتاب مقدس، مسیحیان تحت تأثیر آموزههای کلیسا و به ویژه پولس معتقدند که از میان آموزههای عهد عتیق فقط آموزههای غیرشرعی آن حجت است. اصول و اندیشههای دینی مانند مفهوم خدای قیوم که در تاریخ انسان فعال است، پذیرفته میشوند؛ اما مناسک دینی (مانند قوانین مربوط به تغذیه و مقررات قربانی) کنار نهاده میشود (مک گراث، 1382: ص 314).
به هر روی، اختلاف بر سر حدود و ثغور کتاب مقدس باعث آن شد که در چهارمین نشست شورای ترنت در سال 1546، فهرست مفصلی منتشر، و در آن کتابهای آپوکریف بخشی از کتاب مقدس دانسته، و اعتبار و حجیت آنها تأیید شد. در همین حال نیز جماعتهای پروتستان سوئد، فرانسه و دیگر نواحی، فهرستی را منتشر ساختند که در آن هیچ اشارهای به این کتابها و غیر آن نشده بود بدان هدف که نشان دهند این کتابها در موضوعات مربوط به آموزههای دینی هیچ اهمیتی ندارد (همان: ص 305 - 306).
بدین ترتیب، مدافعان نهضت اصلاحگرای مسیحی یعنی پروتستانها که مردم را به ایمان به کلیسای صدر مسیحیت دعوت میکردند، «اپوکریفا» یا همان «قانون ثانوی» را کنار گذاشته، نسخه یهودی عهد عتیق را که بر 39 کتاب مشتمل بود، پذیرفتند. بدین ترتیب، کتابهای اپوکریفا در نسخههای کتاب مقدس ترجمههای پروتستانی در بخشی خاص در پایان عهد عتیق و نه در ردیف سایر کتابها یکجا منتشر شده است (میشل، 1377: ص 25- 26).
بنیانگذار این امر یعنی آزادی مسیحیان از شریعت کتاب مقدس، «پولس» است که یکسره بر «ایمان» و پاکی دل تأکید و اعلام کرد که با وجود ایمان و طهارت باطن، به اعمال و مناسک نیازی نیست. به چهار کتاب آغازین عهد جدید «انجیل» گفته میشود. واژه «انجیل» بر گرفته از واژه یونانی «euangelion» و به معنای «مژده» است. مسیحیان اذعان دارند که عیسی نه تنها کتابی به نام «انجیل» نیاورد، بلکه حامل وحی یا پیامی از سوی خداوند نبوده است، بلکه او خود «تجسم وحی الاهی» بود. او که در آغاز، یهودی متعصب و سرسختی بود و پیوسته ضد مسیحیت و عیسی (علیه السلام) تبلیغ میکرد، در پی آن که برای تبلیغ ضد مسیحیت و دعوت برخی از مسیحیان به کیش یهود به مسافرت رفته بود، ناگهان مدعی شد که عیسی در مکاشفهای بر او ظاهر شده و ضمن اثبات حقانیت خود از او خواست تا مسؤولیت تبلیغ مسیحیت را بر دوش گیرد. پولس پس از این ماجرا نامههای متعددی به بزرگان مسیحیت، اسقفهای کلیسای معتبر نگاشت و آنان را به پذیرش آموزههای خود که مدعی بود با الهام از سوی عیسی (علیه السلام) دریافت کرده، دعوت کرد. پولس سرانجام در نامهای رسمی اعلام کرد که از سوی عیسی (علیه السلام) مأموریت دارد اعلام کند از این پس شریعت از دوش مسیحیان برداشته شده و هر مسیحی با صرف برخورداری از اعتقاد و ایمان به خداوند اهل نجات و بهشت خواهد بود.
پولس میگوید:
«شریعت یهود باعث ملعون شدن انسان است و مسیح با مصلوب شدن، ما را از این لعنت آزاد ساخت (درباره زندگی و افکار پولس، ر.ک: دورانت، 1381: ج3، ص 679 - 963).
بیشتر بخوانید: بحث هایی کلی درباره کتاب مقدس
پولس تعلیم میداد که «به شعایر نجس و پاکی و مقررات خوراک و آشامیدنی، سبت [= تعطیلی روز شنبه]، ماه نو و ... توجه نکنید» (همان، به نقل از کولسیان 2/16). بدین ترتیب، او «مسیحیان را از بردگی شریعت آزاد کرد» (همان، به نقل از رومیان 18- 6/14) از نظر پولس، یک غیریهودی میتواند مسیحی شود بدون این که به «کارهای شریعت» پایبند باشد (کونگ، 1384: ص 63). پولس منادی آزادی از شریعت اعلام کرد که «مسیح پایان شریعت است» (جو ویور، 1381: ص 98).
البته در این بین برخی از صاحبنظران بر این باورند که از نظر مسیحیان شریعتی که احیاناً در عهد جدید آمده، ناسخ شریعت و احکام عهد عتیق است؛ پس اگر در تورات (لاویان 11:7) گوشتهایی مانند گوشت خوک حرام شده است و یهودیان از خوردن آن گوشتها میپرهیزند، در عهد جدید (اعمال رسولان، 10: 16-9، رساله اول قریشان، 10: 25 و موارد دیگر) همه گوشتها حلال شده است و مسیحیان هیچ گوشتی را حرام نمیدانند (توفیقی: 1384، ص 97).
حدود و ثغور کتاب مقدس
از بررسی دیدگاههایی که از سوی صاحبنظران مسیحی درباره مفهوم کتاب مقدس ارائه شده، کاملاً پیدا است که میان آنان از قدیم میان حدّ و مرز کتاب مقدس اختلاف اساسی وجود دارد. آلیسترمک گراث این اختلاف را به خوبی ترسیم کرده است و میگوید:این اختلاف، هر دو کتاب را در بر میگیرد. هر چند مسیحیان پس از قرنها اختلاف بر سر شمار اناجیل بر چهار انجیل کنونی و سایر رسالههای عهد جدید اتفاق کردند، با این حال، میان پروتستانها و کاتولیکها همچنان بر سر شمار کتابهای عهد عتیق اختلاف است. این جا مناسب است این دو حوزه اختلاف را به اختصار بررسی کنیم:
اختلاف درباره شمار کتابهای عهد عتیق
چنان که کاتولیکها مجموعه کتابهای عهد عتیق را 73 کتاب میدانند؛ اما پروتستانها آن را شامل 66 کتاب میدانند. از بخش مورد اختلاف با عنوان «اپوکریفا» یا «قانون ثانوی» یاد میشود که شامل 9 یا 10 رساله ذیل است: طوبیت، یهودیت، استر (یونانی)، حکمت سلیمان نبی، حکمت یوشع بن سیراح، باروک، رساله ارمیا، دانیال نبی (یونانی)، کتاب اول مکابیان و کتاب دوم مکابیان.بر اساس همین اختلاف، در نسخههای یهودی و پروتستان عهد عتیق به جای 46 کتاب فقط 39 کتاب یافت میشود.
توماس میشل عامل این اختلاف را چنین ترسیم کرده است:
هنگامی که سپاه اسکندر ذوالقرنین سرزمین فلسطین را حدود سال 330 ق. م اشغال کرد، بسیاری از یهودیان از فلسطین خارج شدند. و در شهرهای دیگر امپراتوری سکنا گزیدند. این مهاجرت که «پراکندگی» نامیده میشود، فشارهایی را در پی داشت که یهودیان و آیین آنها در عصر جانشینان اسکندر و در معرض آن قرار گرفتند... با گذشت زمان، بیشتر آنان زبان عبری را فراموش کردند و برای گفتن و نوشتن و عبادت به زبان یونانی روی آوردند. در حدود سال 250 ق. م یهودیان اسکندریه کتابهای مقدس خویش را به زبان یونانی ترجمه کردند. این اثر به «ترجمه سبعینه» یا «ترجمه هفتادگانه» معروف گردید؛ زیرا معتقد بودند که هفتاد مترجم آن را تهیه کردهاند. ترجمه یاد شده دارای حدود 46 کتاب بود... حدود سال 100، پس از تخریب دوم شهر اورشلیم، و معبد آن، بزرگان یهود برای تصمیمگیری پیرامون چند مسأله دینی در «یأبنه» («یاونه» کنونی) در فلسطین اجتماع کردند. آنان پس از بررسی تک تک اسفار عهد عتیق بر 39 سفر رسماً اتفاق کردند و از برخی از اسفار موجود در ترجمه سبعینه روی گرداندند. اسفار مذکور «اپوکریفا»، نامیده شدند (میشل، 1379: ص 24 و 25؛ ر. ک: توفیقی، 1384: ص 97 و 98).
اختلاف بر سر شمار عهد جدید
به چهار کتاب آغازین عهد جدید «انجیل» گفته میشود. واژه «انجیل» بر گرفته از واژه یونانی «euangelion» و به معنای «مژده» است. مسیحیان اذعان دارند که عیسی نه تنها کتابی به نام «انجیل» نیاورد، بلکه حامل وحی یا پیامی از سوی خداوند نبوده است، بلکه او خود «تجسم وحی الاهی» بود. در حقیقت پیام خدا که از آن به پیام محبت یاد میشود، خود در قالب عیسی تجسد یافت؛ بنابراین، آنچه با عنوان اناجیل میان مسیحیان شناخته میشود، حاصل الهامهایی است از سوی خداوند به شاگردان مسیح که به دست آنان بدین شکل درآمد.این کتابها میان سالهای 150- 200 پس از میلاد مسیح به زبان یونانی تهیه شد. میان صاحبان اناجیل چهارگانه، متّی و یوحنّا از شاگردان و حواریان عیسی (علیه السلام)، و مرقس و لوقا از حواریان عیسی (علیه السلام) (تابعان) بودهاند.
بنا به گزارشهای مستند تاریخی، افراد بسیاری به گردآوری حالات و پندهای عیسی مسیح (علیه السلام) روی آورده و انجیلهای متعددی فراهم آمد که شمار آنها را تا نود انجیل گفتهاند. تا آن که «شورای تورنت» در سال 1546 از میان این اناجیل فقط چهار انجیل مذکور را معتبر شمرد.
مسیحیان معتقدند که با راهنمایی روحالقدس، عالمان مسیحی بر اعتبار چهار انجیل و احتساب 23 کتاب دیگر و در مجموع 27 کتاب با عنوان «عهد جدید» اتفاق کردند. با این حال، کتابهای دیگر عهد جدید که از آنها با عنوان «کتابهای جعلی عهد جدید» یا «اپوکریفای عهد جدید» یاد میشود، همچنان وجود دارد. نظیر انجیل عبریان، انجیل مصریان، انجیل پطرس، انجیل مَرقیون (مرکیون)، توماس و فیلیپس نوشته غنوصیان (ناستیکیهای) قدیم، انجیل کودکی نوشته توماس، «داستان یوسف نجار»، «صعود مریم»، «انجیل کودکی به زبان عربی».
به ویژه انجیل «بَرنابا» که بحث وگفت وگوی فراوان را در قرن بیستم به خود اختصاص داد. نیز افزون بر کتاب اعمال رسولان رسمی، کتابهای اعمال دیگری نیز وجود دارد؛ مانند «اعمال پطرس»، «اعمال پولس»، «اعمال یوحنا»، «اعمال اندریاس»، «اعمال توماس» و نیز «رساله کلمنت» و «رساله برنابا» و دو رساله منسوب به پولس به نامهای «رساله سوم پولس رسول به قرنتیان» و «رساله پولس رسول به لاودکیان» و کتابهای مکاشفهای دیگر غیر از «مکاشفه یوحنای رسول».
با این توضیح میتوان اذعان کرد که دست کم از آغاز و تا قرنها میان مسیحیان درباره شمار اناجیل، کتاب اعمال رسولان و مکاشفهها اختلاف بوده است.
زمان تدوین کتاب عهد عتیق و عهد جدید
عهد عتیق یا کتاب مقدس یهودیان به سه بخش اساسی تقسیم میشود که عبارتند از: 1. تورات شامل پنج کتاب موسی (علیه السلام) که از آن به اسفار پنجگانه یاد میشود؛ 2. انبیا که شامل پنج پیامبر بزرگ یعنی اشعیا، ارمیا، مراثی ارمیا، حزقیال، و دانیال و دوازده پیامبر کوچک نظیر هوشع، یوئیل، عوبدیا و.... است؛ 3. مکتوبات، شامل کتابهای اول و دوم تواریخ ایام، کتابهای عزرا، نحمیا... است.تحقیقات گوناگون انجام گرفته که مورد پذیرش عموم یهودیان و مسیحیان است، نشان میدهد که «تورات کنونی نه به یک باره بلکه در طول نسلهای متمادی پدید آمده؛ بدین جهت وحی مستقیم الاهی نیست و مولفان بشری بسیاری در پدید آمدن آن دخالت داشتهاند؛ به طوری که در قرن پنجم قبل از میلاد این نوشتهها یک جا گردآوری شد» (کلباسی، 1384: ص 282). بدین جهت «متخصصان کتاب مقدس» چهار منبع اساسی برای تورات قائلند: 1. منبع الوهیمی؛ 2. منبع یهوهی؛ 3. منبع کاهنی؛ 4. منبع تثنیه (میشل: 1377: ص32).
مهمترین و مقدسترین بخش عهد عتیق، همان بخش نخست یعنی «تورات» است که برای آن منبع الوهیمی (2) یعنی الاهی قائلند؛ بدین جهت یهودیان آن را وحی مستقیم الاهی میدانند و بدین سبب «در قدیم مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است؛ اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان میدهد که پاسخ به مسأله و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور میشد، دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است. در ابتدا روایتهایی وجود داشت که قوم یهود، آنها را به طور شفاهی به یکدیگر منتقل میکردند؛ سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سرانجام در قرن پنجم قبل از میلاد این مجموعهها در یک کتاب گرد آمد» (میشل، 1377: ص 31- 42).
تحقیقات دقیقتر تاریخی که شواهدی از قرآن نیز دارد، نشان میدهد که دست کم این بخش از تورات را «عزرای» کاهن گرد آورده است.
یکی از قدیمترین و معروفترین نقدهای تورات و سایر رسالههای کتاب مقدس از سوی فیلسوف معروف هلندی اسپینوزا (1632- 1677) در کتاب با نام رسالهای در الاهیات و سیاست انجام گرفت. او پس از تحقیقات تاریخی چنین اظهار داشت:
تقریباً همه اهل کتاب معتقدند که موسی تورات را تألیف کرده است؛ به گونهای که فرقه فریسیان از یهود در تأکید این عقیده، مخالف آن را مرتد دانستهاند؛ به همین دلیل، ابن عزرا که دانشمندی نسبتاً آزاداندیش بود، برای اظهارنظر خویش در این باب جرأت نکرد و تنها با اشارتی مبهم، اشتباه بودن این اعتقاد عمومی را متذکر شد؛ اما من بدون ترس و واهمه پرده ابهام از روی سخنان ابن عزرا بر خواهم داشت و حقیقت را برای همه آفتابی خواهم کرد (توفیقی، 1384: ص 1030).
به طور مثال، در سفر پیدایش (14:14) از مکانی به نام «دان» سخن به میان آمده است؛ ولی از کتاب یوشع (47:19) چنین برمیآید که مکان مذکور زمان حضرت موسی (علیه السلام) «کشم» نام داشته و پس از وی «دان» نامیده شده است؛ پس اگر تورات نوشته حضرت موسی (علیه السلام) میبود، باید در اینجا نام «کشم» انعکاس یابد نه «دان» (همان، ص 104).
درباره عهد جدید نیز همه مسیحیان یک صدا معتقدند که اولاً اناجیل چهارگانه به وسیله شاگردان عیسی (علیه السلام) و در سده نخست میلاد مسیح و پس از وفات او (30 میلادی) میان سالهای 60 تا 100 میلادی تدوین شد (میشل، 1377: ص 50)؛ یعنی افزون بر این که متألهان معتقدند اناجیل به دست عیسی (علیه السلام) تدوین نیافته، از این جهت نیز اتفاق نظر دارند که عهد جدید در زمان حیات عیسی (علیه السلام) و با اشراف او نیز تدوین نیافت.
پینوشتها:
1- استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت ایران.
2- «یهود» و «الوهیم» دو واژه مستقل، اما به معنای واحد، یعنی «خداوند متعال» است (حسین کلباسی، 1384: ص 282).
فصلنامه قبسات، دوره 12، شماره 43، بهار 1386، صفحه 59-86