نویسنده: علی نصیری (1)
دربارهی میزان اعتبار کتاب مقدس سه نظریه عمده وجود دارد. این دیدگاهها بدین شرح است: اعتبار کامل کتاب مقدس به این معنا که محتوا و الفاظ کتاب مقدس آسمانی است؛ یعنی افزون بر محتوا، الفاظ کتاب مقدس نیز از سوی خداوند بر گردآورندگان آن املا شده است؛ بنابراین، از تمام الفاظ و حتی نوع چینش کلمات و جملات کتاب مقدس میتوان برای استخراج آموزههای دینی بهره جست. بنیادگراها و اصلاحیون مدافع این نظریه هستند. بر اساس این دیدگاه، کتاب مقدس قداست و اعتبار کاملی خواهد داشت. چنان که نقش منبعیت آن نیز برجستهتر میتواند باشد تا بدان جا که این دسته از متکلمان مسیحی به تک منبعی گرایش نشان دادهاند. این دیدگاه نظر دیدگاهی است که مسلمانان درباره قرآن قائلند.
اعتبار نسبی کتاب مقدس به این معنا که فقط محتوای کتاب مقدس و نه الفاظ آن آسمانی است. بر اساس نظریه غالب متکلمان مسیحی که مبنای حجیت کتاب مقدس را الهام الاهی میدانند، تنها محتوای آن از سوی خداوند بر گردآورندگان الهام شده است. بر این اساس، کتاب مقدس از نظر قداست، اعتبار و نیز منبعیت در سطحی پایینتر مورد شناسایی قرار میگیرد و بر همین اساس، این دسته از متکلمان به نظریه دو منبعی یعنی سنت کنار کتاب مقدس بیشتر تمایل نشان دادهاند. شاید بتوان این نظرگاه مسیحیت را در فرهنگ اسلامی به میزان اعتباری که متکلمان و محدثان مسلمان برای سنت نبوی و ولوی قائل بوده و از آن جهت که سنت را به جهت برخورداری از محتوای پیام الاهی و نه فقط کلام لفظی خدا، در درجه دوم پس از قرآن میشناسند، شبیه دانست. اعتبار نسبی کتاب مقدس به این معنا که فقط محتوای کتاب مقدس و نه الفاظ آن آسمانی است. بر اساس نظریه غالب متکلمان مسیحی که مبنای حجیت کتاب مقدس را الهام الاهی میدانند، تنها محتوای آن از سوی خداوند بر گردآورندگان الهام شده است. بیاعتباری کتاب مقدس به این معنا که کتاب مقدس زمینی و فاقد هرگونه اعتبار است. این دیدگاه که کاملاً در برابر دو دیدگاه نخست قرار گرفته پس از دوران رنسانس و از سده نوزدهم در پی رواج موج انتقادهای ضد کلیسا و کتاب مقدس مورد توجه شماری از صاحبنظران مسیحی و غیرمسیحی قرار گرفت؛ به گونهای که برخی از متالهان مسیحی پس از برخورد با تحقیقاتی که درباره اصالت کتاب مقدس و راهیافت مواردی از تناقض و مخالفت با دستاوردهای علمی انجام گرفت، برای همیشه با مسیحیت وداع کردند.
ارنست رنن مینویسد:
هیچ تناقضی نباید در آن کتاب وجود داشته باشد. اکنون با توجه به مطالعه دقیقی که در کتاب مقدس انجام دادهام، در عین حال که گنجینههایی تاریخی و زیباشناختی بر من نمایان شد، این نکتته نیز برای من اثبات شد که این کتاب، همچون دیگر کتب قدیمی از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نیست. در این کتاب داستانهای دروغین، افسانهها و آثاری که کاملاً نگارش یافته انسان است، وجود دارد (به نقل از ساجدی، 1385: ص 298).
پل تیلیش معتقد است:
پژوهشهای تاریخ نشان دادهاند که عهد قدیم و عهد جدید در بخشهای نقلی خود، عناصر تاریخی، افسانهای و اسطوره شناختی را تلفیق میکنند، و در اکثر موارد، تفکیک این عناصر با هر درجهای از امکانپذیری نامحتمل است... به طور قطع این حکایتها مستند نیستند.
متکلمان نئوارتدکس (الاهیات رسمی - سنتی جدید) پروتستان معتقدند: کتاب مقدس به خودی خود وحی الاهی نبوده، و مکتوب خطاپذیر انسانی است که به وقایع وحیانی شهادت میدهد.
بوکای درباره جایگاه کتاب مقدس چنین آورده است:
ارائه دستکاریهای کتابتهای اولیه بر اساس روایات شفاهی و قلب متون به هنگام انتقال به ما، وجود عبارتهای تاریک، نامفهوم، متناقض و دور از حقیقت که گاهی تا خلاف عقل هم پیش میرود یا ناسازگاری با واقعیتهایی که امروزه به وسیله پیشرفت دانش به ثبوت رسیدهاند، خیلی کمتر شگفتیمان را برمیانگیزد. چنین ملاحظاتی نشانه شرکت انسان در تحریر و سپس در تغییر بعدی متون است (بوکای، 1374: ص 70 و 71).
او در جایی دیگر چنین آورده است:
نتیجهای که از بررسی اجمالی و انتقادی متون مقدس گرفته میشود، آگاهی از ادبیات گسیخته فاقد طرح و پیوستگی است که تناقضهای آن زایل ناشدنی است. این عبارت را شارحان ترجمه جهانی عهدین در اظهار نظر خود به کار بردهاند (همان، ص 103).
بوکای در کتاب خود مواردی از تناقض کتاب مقدس با دستاوردهای علمی و تاریخی را برشمرده است.
البته باید دانست که لزوماً عقاید نقل شده از برخی متکلمان مسیحیت نظیر پل تیلیش لزوماً به معنای بیاعتباری مطلق کتاب مقدس نیست؛ بلکه میتواند ادعای متن وحیانی بودن آن را نقد کند.
فصلنامه قبسات، دوره 12، شماره 43، بهار 1386، صفحه 59-86
اعتبار نسبی کتاب مقدس به این معنا که فقط محتوای کتاب مقدس و نه الفاظ آن آسمانی است. بر اساس نظریه غالب متکلمان مسیحی که مبنای حجیت کتاب مقدس را الهام الاهی میدانند، تنها محتوای آن از سوی خداوند بر گردآورندگان الهام شده است. بر این اساس، کتاب مقدس از نظر قداست، اعتبار و نیز منبعیت در سطحی پایینتر مورد شناسایی قرار میگیرد و بر همین اساس، این دسته از متکلمان به نظریه دو منبعی یعنی سنت کنار کتاب مقدس بیشتر تمایل نشان دادهاند. شاید بتوان این نظرگاه مسیحیت را در فرهنگ اسلامی به میزان اعتباری که متکلمان و محدثان مسلمان برای سنت نبوی و ولوی قائل بوده و از آن جهت که سنت را به جهت برخورداری از محتوای پیام الاهی و نه فقط کلام لفظی خدا، در درجه دوم پس از قرآن میشناسند، شبیه دانست. اعتبار نسبی کتاب مقدس به این معنا که فقط محتوای کتاب مقدس و نه الفاظ آن آسمانی است. بر اساس نظریه غالب متکلمان مسیحی که مبنای حجیت کتاب مقدس را الهام الاهی میدانند، تنها محتوای آن از سوی خداوند بر گردآورندگان الهام شده است. بیاعتباری کتاب مقدس به این معنا که کتاب مقدس زمینی و فاقد هرگونه اعتبار است. این دیدگاه که کاملاً در برابر دو دیدگاه نخست قرار گرفته پس از دوران رنسانس و از سده نوزدهم در پی رواج موج انتقادهای ضد کلیسا و کتاب مقدس مورد توجه شماری از صاحبنظران مسیحی و غیرمسیحی قرار گرفت؛ به گونهای که برخی از متالهان مسیحی پس از برخورد با تحقیقاتی که درباره اصالت کتاب مقدس و راهیافت مواردی از تناقض و مخالفت با دستاوردهای علمی انجام گرفت، برای همیشه با مسیحیت وداع کردند.
بیشتر بخوانید: رویکرد قرآن درباره ی کتاب مقدس
ارنست رنن مینویسد:
هیچ تناقضی نباید در آن کتاب وجود داشته باشد. اکنون با توجه به مطالعه دقیقی که در کتاب مقدس انجام دادهام، در عین حال که گنجینههایی تاریخی و زیباشناختی بر من نمایان شد، این نکتته نیز برای من اثبات شد که این کتاب، همچون دیگر کتب قدیمی از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نیست. در این کتاب داستانهای دروغین، افسانهها و آثاری که کاملاً نگارش یافته انسان است، وجود دارد (به نقل از ساجدی، 1385: ص 298).
پل تیلیش معتقد است:
پژوهشهای تاریخ نشان دادهاند که عهد قدیم و عهد جدید در بخشهای نقلی خود، عناصر تاریخی، افسانهای و اسطوره شناختی را تلفیق میکنند، و در اکثر موارد، تفکیک این عناصر با هر درجهای از امکانپذیری نامحتمل است... به طور قطع این حکایتها مستند نیستند.
متکلمان نئوارتدکس (الاهیات رسمی - سنتی جدید) پروتستان معتقدند: کتاب مقدس به خودی خود وحی الاهی نبوده، و مکتوب خطاپذیر انسانی است که به وقایع وحیانی شهادت میدهد.
بوکای درباره جایگاه کتاب مقدس چنین آورده است:
ارائه دستکاریهای کتابتهای اولیه بر اساس روایات شفاهی و قلب متون به هنگام انتقال به ما، وجود عبارتهای تاریک، نامفهوم، متناقض و دور از حقیقت که گاهی تا خلاف عقل هم پیش میرود یا ناسازگاری با واقعیتهایی که امروزه به وسیله پیشرفت دانش به ثبوت رسیدهاند، خیلی کمتر شگفتیمان را برمیانگیزد. چنین ملاحظاتی نشانه شرکت انسان در تحریر و سپس در تغییر بعدی متون است (بوکای، 1374: ص 70 و 71).
او در جایی دیگر چنین آورده است:
نتیجهای که از بررسی اجمالی و انتقادی متون مقدس گرفته میشود، آگاهی از ادبیات گسیخته فاقد طرح و پیوستگی است که تناقضهای آن زایل ناشدنی است. این عبارت را شارحان ترجمه جهانی عهدین در اظهار نظر خود به کار بردهاند (همان، ص 103).
بوکای در کتاب خود مواردی از تناقض کتاب مقدس با دستاوردهای علمی و تاریخی را برشمرده است.
البته باید دانست که لزوماً عقاید نقل شده از برخی متکلمان مسیحیت نظیر پل تیلیش لزوماً به معنای بیاعتباری مطلق کتاب مقدس نیست؛ بلکه میتواند ادعای متن وحیانی بودن آن را نقد کند.
پینوشت:
1. استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت ایران.
منبع مقاله :فصلنامه قبسات، دوره 12، شماره 43، بهار 1386، صفحه 59-86