امنیت ملی و اقلیتهای قومی و دینی در جمهوری اسلامی ایران

تعدد گروههای قومی در جوامع معاصر کنونی، به علت تفاوتهای ماهیتی با نظام حاکم منشأ بالقوه‌ای برای تضعیف وفاق و تهدیدی برای انسجام اجتماعی است. ایران هم به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و ماهیت نظام سیاسی در
يکشنبه، 20 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
امنیت ملی و اقلیتهای قومی و دینی در جمهوری اسلامی ایران
امنیت ملی و اقلیتهای قومی و دینی در جمهوری اسلامی ایران

نویسنده: محرم پور رحمان برندق

چکیده

تعدد گروههای قومی در جوامع معاصر کنونی، به علت تفاوتهای ماهیتی با نظام حاکم منشأ بالقوه‌ای برای تضعیف وفاق و تهدیدی برای انسجام اجتماعی است. ایران هم به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و ماهیت نظام سیاسی در طول حیات خود با جنبش‌ها یا تحرکات قومی یا به نوعی با ایدئولوژی جغرافیای قوم‌گرایانه مواجه بوده است. این گرایش‌ها در ایران مورد توجه قدرت‌های خارجی و ابزار فشار بر حکومت مرکزی می‌باشد.
وجود فرضیه متفاوت و به تبع آن تضعیف امنیت ملی، به فرضیه تعمیم‌پذیر در تحلیل مناسبات اقلیت‌های قومی و دینی با حاکمیت سیاسی مبدل شده است. با توجه به اینکه علت وجودی ایران قومیتها هستند و هرگونه تأثیرگذاری یا تأثیرپذیری بر آنها بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران مؤثر، در این مقاله سعی شده زمینه‌های شکل‌گیری تنوع قومی، بستر مداخلات و پیشینه تهدیدات قومیتی مورد بررسی قرار گیرد و نیز آسیب‌پذیری آنها و نقش قانون اساسی در ایجاد انسجام ملی و سپس آثار و سیاستها و پیامدهای منفی و بحران هویت قومی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

مقدمه

گسترش ارتباطات و روند جهانی‌گرایی فزاینده، انرژی نهفته مذهب و قومیت را آزاد نموده و در نتیجه نه تنها درگیری‌های قومی، مذهبی و نژادی را در سطح فروپاشی یکپارچگی ملت‌ها رقم زده است، بلکه امنیت ملی واحدهای سیاسی را نیز دچار مخاطرات فراوان کرده است.
پدیده قومیت با پیشینه و خاستگاه‌ها و ویژگیهایی که دارد در جهان امروز ابعاد وسیع و روزافزونی پیدا کرده است. فرایند جهانی شدن در ابعاد اقتصادی، اطلاعاتی و حتی سیاسی، مرزهای ملی را با تهدیداتی مواجه ساخته و سبب آزاد شدن نیروهای پایین به بالا شده است. این نیروها با طرح تقاضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی دولتهای ملی را با مشکلات عدیده‌ای مواجه ساخته‌اند. نتیجه هر دوی اینها آسیب‌پذیر شدن فرهنگ، هومیت و همبستگی ملی شده است. از شگفتی‌های دهه‌های اخیر این است که از یک طرف شاهد جدی شدن فرآیند جهانی شدن و فرهنگ و بازارهای اقتصادی و شیوه حقوقی سیاسی هستیم و از سوی دیگر ناظر ظهور انواع اختلافات قومی و تأکید بر بنیادی‌ترین هویت گروهی و وفاداری‌های قومی در بسیاری از مناطق و کشورهای جهانی. به رغم پیش‌بینی بسیاری از متخصصان توسعه و ناظران بین‌المللی در دهه‌های اخیر، نگاه منفی به تحرکات قومی و اقدامات بازدارنده نه تنها کمکی به زوال احساسات نکرده، بلکه در بسیاری احساسات را تشدید نموده است امروزه گستره قومیت‌گرایی به نحوی است که 80% کشورهای جهان به نوعی با این پدیده درگیر هستند هرچند از نظر بستر شکل‌گیری، محتوا و میزان خشونت متفاوتند.
جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل تاکنون مراحل متعدد ناامنی قومی را در مناطق مختلف کشور تجربه کرده اما واقعیت نیروها و پتانسیل‌های قومی چیزی نیست که مورد غفلت قرار گیرد.

اهمیت و مفهوم قومیت

امروز بحث قومیت یکی از موضوعات مهم در ساختارها، مباحث و چالشهای سیاسی و امنیتی می‌باشد. نه تنها تعریف مشخص از قومیت ارائه نشده که همه صاحبنظران با آن موافق باشند بلکه از همان ابتدای ظهور آن در دهه 1960 قرن بیستم نوعی ابهام و آشفتگی پیرامون این مفهوم مشاهده می‌گردد.
در خصوص علل آشفتگی مورد اشاره دلایل متعددی مطرح شده است، ولی آنچه در شکل‌گیری این ابهام در مفهوم قومیت و گروههای قومی با اهمیت به نظر می‌رسد، فقدان تعریف و وجود معیارهای متفاوت در تعاریفی است که تا به امروز توسط اندیشمندان مربوط در عرصه آکادمیک ارائه شده است.
علی‌رغم وجود اختلاف در آراء نویسندگان مبحث قومیت، همه آنها بر این اعتقادند که قومیت هم دارای مؤلفه‌های ذهنی (subject) و هم دارای مؤلفه‌های عینی (object) است که عبارتند از علاقه، آگاهی ذهنی، تعلق، منافع مشترک، علایق مشترک، اشتراکات عینی و فرهنگی در زبان، دین، تاریخ، سرزمین چه در حال و چه در گذشته زندگی آنان.
واژه قومیت در فرهنگ لغات زبان انگلیسی دو مفهوم ذیل را در بردارد:
1. حالت وابستگی به گروه قومی خاص
2. غرور ملی
اما به عبارت کامل‌تر اصطلاح قومیت که گاهی مترادف با نژاد به کار می‌رود اشاره دارد به گروهی با ویژگی‌های فرهنگی بنیادی از قبیل زبان، آداب و رسوم و میراث فرهنگی متمایز از سایر گروههای اجتماعی، که پیوستگی و همبستگی نژادی دارند این گروه اجتماعی از منابع و منافع مشترک و تجربیات تاریخی تقریباً مشابهی برخوردار است. (میرقاسم بنی‌هاشم، 1383، 89) «واژه قومیت در فرهنگ انگلیسی وبستر به دو معنای غیرمسیحیان، غیرکلیمیان و منسوب به ویژگیهای جسمی و ذهنی نژادها براساس آداب و رسوم و ویژگیهای مشترک آمده است».(1)
در هر حال «تئودورسن» در فرهنگ جدید جامعه‌شناسی خود گروه قومی را این‌گونه تعریف می‌کند «گروهی با سنت فرهنگی مشترک و احساس هویتی که آن را به عنوان یک گروه فرعی از یک جامعه‌ی بزرگ‌تر مشخص می‌کند. اعضای هر گروه قومی از لحاظ ویژگیهای خاص فرهنگی از سایر اعضای جامعه خود متمایز هستند».(2)

موقعیت جغرافیایی و قومیت

موقعیت جغرافیایی ناظر بر چگونگی محل استقرار مکان‌های جغرافیایی است. موقعیت جغرافیایی مشخص می‌نماید که یک منطقه خاص در کجا واقع است و از چه مزایایی بهره‌مند بوده و از چه کمبودهایی رنج می‌برد و با چه مناطقی همجوار است.
موقعیت جغرافیایی به عنوان یکی از عوامل ثابت جغرافیایی، در کنار وسعت خاک و موقعیت توپوگرافیک در ارتباط با نقش و کارکرد گروههای قومی تأثیر متفاوتی را بر جای می‌گذارد. مشخصاً برای قومیتها، موقعیت مناسب جغرافیایی امکان طرح درخواست‌های هویتی قومی را فزونی می‌بخشد. این موقعیت مناسب از نظر قومیت‌ها در ویژگیهای زیر تبلور می‌یابد:

استقرار در حاشیه مرزها:

بعد مسافت مانع از دسترسی سریع و کم هزینه قوای نظامی دولت مرکزی به این مناطق می‌شود و در مقابل امکان تحرکات قومی را فراهم می‌نماید.

وجود جمعیتی از هم‌تباران خونی و فرهنگی در آن سوی مرز:

استقرار جمعیت مشابه به لحاظ آیینی، زبانی، فرهنگی و نژادی در آن سوی مرز پشتوانه مناسبی برای قومیت‌هاست.

موقعیت مناسب توپوگرافیک:

وجود ناهمواری‌ها، کوهها، جنگل‌ها، رودها و خط مسیر مرزها، بستر مناسبی برای رهبران قومی در طرح درخواست‌های خود در برابر دولت مرکزی پدید می‌آورد. (مقصودی، 1380،30)

قومیت و ناسیونالیسم قومی در مطالعات امنیت ملی

پطرس غالی، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد در نهم نوامبر 1993 هشدار داد که امنیت جهانی به علت گسترش منازعات قومی پس از پایان جنگ سرد در معرض تهدید است. او در گزارش خود اعلام نمود: که از پایان جنگ دوم جهانی تا سال 1993، تعداد 127 جنگ رخ داده که بیشترین آنها مبتنی بر اختلافات قومی بوده است و اکثر جوامع در جغرافیای مختلف جهان از پیامدهای چنین خشونتی در امان نمانده‌اند. (بنی‌هاشم، 1382، 662) از اواسط دهه 1990، منازعات مسلحانه قومی و جنگهای داخلی بین‌قومی کاهش یافت و در گرایش از جنگ به سمت مذاکره، تغییراتی به وجود آمد. برخی از تحلیل‌گران از این امر به عنوان صلح کوتاه یاد کرده‌اند و به دلیل فروپاشی دولتهای چندقومی بلوک شرق با بازسازی ساختاری آنها، افزایش ظرفیت‌های دموکراتیک و شیوه‌‎های مدنی برای پاسخ به پالشهای ناسیونالیسم قومی در نهایت تلاشهای بین‌المللی در پیشگیری ساختاری و مداخله بشردوستانه علیه خشونت‌های قومی را به عنوان عوامل کاهش‌دهنده این نوع منازعات مطرح نموده‌اند. (همان،662)
همچنین قومیت منبع بی‌ثباتی داخلی و منطقه‌ای در مطالعات امنیتی معرفی می‌گردد. ریچارد شولتر سه سطح از متون امنیتی را در دوران جنگ سرد معرفی می‌کند و این تقسیم‌بندی را در منازعات کم شدت، مورد بررسی قرار می‌دهد. «تدرابرت گر» در کتاب جدیدی با عنوان «مردم علیه دولتها» به بیش از 50 منازعه سیاسی- قومی شدید در جهان طی سالهای 1993-1994 اشاره می‌کند که هدف آنها، خودمختاری یا استقلال بود و نهایتاً بسیاری از آنها به انقلاب و شورش و دموکراسی یا تشکیل دولتهای جدید ملی یا محلی، ختم شده است. این منازعات که طیف وسیعی از جنگ داخلی تا منازعات کم شدت را در برمی‌گرفت، بیش از 4 میلیون کشته و آوارگی 27 میلیون نفر را در پی داشته است. کومارورو و پزینگه در بررسی انواع تعارضات داخلی، معتقد است که هر کجا مؤلفه‌های قومی، مذهبی، عشیره‌ای یا اختلافات زبانی حاکم است این نوع از تعارضات هویتی زمینه بیشتری برای ظهور داشته، آمیزه‌ای از هویت و امنیت‌جویی را مورد هدف قرار می‌دهند. دیوید ساندرز منابع بی‌ثبات‌کننده ساختاری را در سه عامل بررسی می‌کند: فشار حکومت (سرکوب، خشونت حکومتی)، نابرابری، شکاف ساختاری. (همان، 664-665)

الگوهای سیاست قومی

به طورکلی سیاست اجتماعی می‌تواند یک جمعیت نامتجانس را به سوی یکی از این دو مسیر سوق دهد:
همگرایی گروههای متفاوت در قالب یک واحد اجتماعی متجانس‌تر، و یا حفظ اختلافات گروهی در چهارچوب شهروندی مشترک. (مارتین راجر، 1375، 228)
فرایند جهانی شدن در ابعاد اقتصادی، اطلاعاتی و حتی سیاسی، مرزهای ملی را با تهدیداتی مواجه ساخته و سبب آزاد شدن نیروهای پایین به بالا شده است. این نیروها با طرح تقاضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی دولتهای ملی را با مشکلات عدیده‌ای مواجه ساخته‌اند. نتیجه هر دوی اینها آسیب‌پذیر شدن فرهنگ، هومیت و همبستگی ملی شده است. (سیدرضا صالحی، 1385، 42)
لذا از دید کلان نظم و امنیت اجتماعی، سیاست‌های قومی، نحوه مواجهه و برخورد و تعامل دول‌ها و حکومت با گروههای قومی و فرهنگی درون قلمرو سیاسی و جغرافیایی (سرزمینی) معنی شده است.
از این منظر سیاستهای قومی دارای اجزاء و ارکانی است که به هنگام طراحی بایستی رعایت و اعمال گردد. این اجزاء ارکان و مراحل عبارتند از:

1. هدف‌گذاری:

مرحله‌ای است که نتایج سیاست‌ها، برنامه‌ها و راهبردها به آن منتهی می‌گردد.

2. سیاست‌ها:

شامل مجموعه‌ی رویکردها، رفتارها و اقدامات می‌گردد.

3. برنامه‌ها:

راهبردها، راهکارها و مجموعه اقداماتی که ماهیت و محتوای سیاست‌ها را از حوزه انتزاعی عینیت بخشیده و از قوه به فعل تبدیل می‌کند.

4. ابزار و وسایل:

مجموعه امکانات مادی و معنوی و ظرفیتهای بالقوه و بالفعلی است که برای تحقق سیاستها و برنامه‌ها به کار گرفته می‌شود.

5. روش:

شیوه و مکانیزم‌هایی هستند که متناسب با نوع سیاست‌ها و برنامه‌ها، نوع ابزار و وسایل مورد نیاز برای آنان را تعیین می‌کنند. بنابراین توضیحات، سیاستهای قومی را می‌توان از اهداف راهبردها، رویکردها، برنامه‌ها و اقدامات، روش‌ها، ابزارها و وسایلی تعریف نمود که از سوی حکومت‌ها برای مدیریت مؤثر و کارآمد و اداره جامعه در حوزه کلان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی طراحی، پیگیری و اجرا می‌گردد. (صالحی امیری، 1385، 221-222)
اگر سیاستهای قومی را مجموعه این روابط تحت نظم و قاعده درآمده بدانیم که بر آن مدیریت می‌شود، می‌توان انواع الگوهای سیاست‌های قومی را طراحی و اجرا نمود.
امروزه در ادبیات سیاسی و اجتماعی از دو مدل یا الگوی عمده سیاست‌گذاری قومی و فرهنگی بحث به میان آمده است: مدل همانندسازی و مدل تکثرگرایی.

مدل همانندسازی

واژه همانندسازی از ریشه لاتین Assimilation به معنای مشابه ساختن یا مشابه شدن اخذ شده است که در فارسی معادل‌هایی نظیر: تطبیق، همسانی، یکی‌سازی و همانندسازی یافته است.(همان، 52)
«سایمونز» همانندسازی را در روند انطباق یا سازگاری که در میان اعضای متعلق، رویکردهای مختلف روی می‌دهد و موجب همگونی و یا هم جنس گروهی می‌شود، تعریف نموده است.
آثار و نتایج سیاست همانندسازی کاهش اختلافات فرهنگی و ساختاری در بین گروههای قومی است و در صورت تحقق کامل این سیاست جامعه‌ای متجانس و همگن به وجود خواهد آمد که در بین گروهها از حیث نژاد، فرهنگ تفاوتی وجود نخواهد داشت. قومیت به عنوان ملاکی برای توزیع نابرابر ثروت و قدرت نقش مؤثری نخواهد داشت و شهروندان نیز فقط به عنوان افراد و نه اعضای دسته‌جات و یا گروههای قومی محسوب می‌شوند و نمی‌توانند هیچ‌گونه ادعایی علیه دولت مرکزی خود داشته باشند. (همان، 53)

مدل تکثرگرایی

دیدگاه تکثرگرایی، دیدگاهی است که سازمان‌دهی پیکر سیاسی یک کشور را به نحوی مطلوب می‌داند که در آن، هر خانواده فکری- عقیدتی امکان و وسایل حراست از ارزشهای خاص خود را دارا باشد، به گونه‌ای که هم به احقاق حقوق خود نایل آید و هم زمینه لازم جهت مشارکت فعالانه در صحنه سیاسی را به دست آورد. تحقق چنین نظامی متضمن پذیرش نوعی بی‌طرفی از جانب قدرت حاکم و مشارکت نهادها و گروههای موجود در جهت اعتلای مصالح عمومی است.(همان، 61)

عوامل مؤثر بر پیدایش ناسیونالیسم قومی

عوامل مؤثر بر شکل‌گیری یا تشدید ناسیونالیسم قومی در جوامع چندقومی به اقتضای خاص هر جامعه متعدد است. چشم‌انداز تشدید یا تضعیف ناسیونالیسم قومی در هر کشور را باید مرتبط با این عوامل دانست و این مؤلفه تقریباً روند آتی ناسیونالیسم قومی را رقم می‌زند.
عامل اول این است که از منظر مناسبات و روابط قومی، ساختار توزیع منابع قدرت در جامعه موردنظر چگونه است؟ آیا از منظر اقتصادی، نظام توزیع منابع قدرت مساوات‌گرا و عدالت محور است و یا بر مبنای مدل‌های دیگری مثلاً مرکز- پیرامون استوار است؟
از منظر مناسبات آیا مناسبات روابط قومی- قوم اقلیت و اکثریت- مشارکتی است یا اقتداگرا؟ به عبارتی دیگر دموکراتیک است یا غیر دموکراتیک؟
از منظر فرهنگی، آیا توزیع منابع قدرت تکثرگراست یا انحصارگرا؟ قوم محور است یا ملت محور؟ بنابراین اولین عامل به وضعیت توزیع منابع قدرت بازمی‌گردد و ضرورت دارد تا برای ارائه چشم‌اندازی واقعی ناسیونالیسم قومی در هر کشور از ماهیت و نوع مناسبات روابط قومی در توزیع منابع قدرت، شناخت کافی داشته باشیم.
عامل دوم که می‌تواند بر ناسیونالیسم قومی در هر کشور مؤثر باشد، وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم قومی با توجه به سه محور ایدئولوژی، سازگارها و شیوه‌های پیگیری مطالبات و همین‌طور پایگاه اجتماعی است، که به عبارت کلی باید «وضع فعلی و گرایش حاکم بر آن» تعریف شود.
مؤلفه تأثیرگذار دیگر، تجربه تاریخی تعاملات و روابط اقوام است. آیا روابط اقوام در طول تاریخ رابطه سلطه‌گر و سلطه‌پذیر بوده است؟ آیا نظام زندگی جمعی اقوام در کشور مورد نظر فدرالی، خودمختار یا فئودالی بوده است؟ تجربه تاریخی هریک از شیوه‌های زندگی جمعی می‌تواند بر وضعیت فعلی و آینده ناسیونالیسم قومی در هر کشور مؤثر باشد.
عامل چهارمی که می‌توان طرح کرد این است که واکنش و حساسیت آتی کانونهای قدرت جهانی و منطقه‌ای، نسبت به مسئله اقوام در آن کشور خاص، چه خواهد بود؟ آیا سازمانها و قدرت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، با انگیزه خاص مسأله قومی را در یک کشور پیگیری خواهد کرد و یا اینکه بی‌تفاوت خواهند بود؟ به عبارت دیگر، وضعیت دوستان و دشمنان دولت مرکزی و یا قوم مسلط از عوامل تأثیرگذار ناسیونالیسم قومی در یک کشور است. این عامل بسیار متغیر و سیال نیز هست، زیرا ممکن است دشمنان امروزی یک دولت مرکزی با استفاده از اهرم مسائل قومی که با آن چالش‌ها و اختلافاتی دارند، در آینده به دوستانی نزدیک تبدیل شوند و طبیعتاً افکار دولت مرکزی از حیث تحریک عوامل بیگانه آسوده شود.
عامل پنجم شرایط ژئواتنیک یا جغرافیای ترکیب قومی هر جامعه است. از این منظر هم شاخص‌ها و مؤلفه‌های متعدد را می‌تواند مطرح کرد: نسبت عدد اقلیت بر اکثریت در یک جامعه چگونه است؟ وضعیت سرزمینی تمرکز اقوام چگونه است؟ همسانی قومی با کشورهای پیرامونی چگونه است؟ شکاف اجتماعی چگونه است؟ مرکب، ساده یا چندوجهی؟ و همینطور توانمندیهای فرهنگی، اقتصادی و ارتباطی اقوام و نیز کشورهای همجوار که همسانی خاصی با اقوام پیرامونی یک کشور دارند می‌تواند بر چشم‌انداز ناسیونالیسم قومی مؤثر باشد.
عامل ششمی را نیز می‌توان مطرح کرد: اینکه وضعیت ملت‌سازی و دولت‌سازی چگونه است؟ به عبارت دیگر بر مبنای نظریه بحران‌های سیاسی، آیا کشور از بحران چندگانه گذر کرده است؟ یا اینکه درگیر پیچ و خمهای ملت‌سازی و دولت‌سازی است؟ برای ارائه چشم‌انداز آتی از مسائل قومی در هر کشور، ضرورت دارد که وضعیت هریک از بحرانها بررسی شود و یک رویکرد مطمئن ارائه گردد.
عامل مؤثر دیگر در تشدید یا تعدیل جنبش قومی این است که نگرش و گرایش اقوام نسبت به هویت ملی، منافع ملی، امنیت ملی و دولت ملی چیست؟ آیا نگرش اقوام نسبت به مؤلفه‌ها و مفاهیم یا رویکرد مسلط دولت مرکزی یا قوم مرکزی منطبق است یا نه؟ آیا اقوام تعریف دیگری از این مؤلفه‌ها برای خودشان دادند؟ (راشدی، 1385، 48)

تنوع قومی در ایران

کشورمان در زمره ممالک دارای تنوع فراوان قومی محسوب می‌شود. و سرزمین ایران نه تنها در تاریخ گذشته خود بلکه هم اکنون نیز دارای ساختار چند قومی و ترکیبی از گروه‌های متنوع قومی است. این زمان درباره میزان جمعیت گروه‌های قومی ایران، آمار بسیار دقیقی در دست نیست و منابع مختلف ارقام متفاوتی ارائه داده‌اند. (مختارزاده، مهر1383 ،15)
براساس یک آمار قابل استناد، با توجه به این که الگوی ملت در ایران ترکیبی و نامتوازن است، ملت ایران را می‌توان براساس متغیر قومیت، دین، مذهب و ملیت بررسی کرد. اکثر ملت ایران قوم فارس بوده و براساس آمار سال 1375، 73 الی 75 درصد جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند. بعد از فارس‌ها، آذری‌ها 15 الی 17 درصد هستند و 5/3 الی 5 درصد به سومین گروه قومی، یعنی کردهای سنی و شیعه در غرب کشور اختصاص دارد و سپس قوم غرب در جنوب و غرب با 3 درصد و قوم بلوچ 2 درصد و ترکمن‌ها 5/1 درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. (حافظ‌نیا، 1381، 95) بر مبنای آمار و نیز واقعیات موجود، در کشورمان با گروه‌های قومی و مناطق مختلف جغرافیایی و فرهنگی روبه‌رو هستیم که دارای سنت‌های فرهنگی و احساسات هویتی خاص (بر پایه مشترکات نژادی، زبانی، ادبیات و یا حداقل محل سکونت یا سرزمین) هستند که آنها را به مثابه یک گروه فرعی از جامعه بزرگتر مشخص می‌کند؛ به نحوی که اعضای هر گروه قومی، خود را از لحاظ ویژگی‌های خاص فرهنگی از سایر اعضای جامعه متمایز تلقی می‌کنند. بنابراین وجود گروه‌ها و مناطق فرهنگی مختلف در کشور که براساس تمایزات نژادی و زبانی خاص شکل گرفته و قابل بازشناسی هستند، امری انکارناپذیر به نظر می‌رسد. در این چارچوب باید پذیرفت که ساکنان مختلف ایران امروزی، مجموعه ناهمگونی از اقوام هستند که در کمتر دوره‌ای از تاریخ مشترک خود در این سرزمین، انسجام و همگونی اجتماعی لازم را داشته‌اند. سرزمین ایران در مقوله زبانی و قومی در جهان با 24 درصد همانندی، در رتبه شانزدهم از همانندی است. (همان،15)
بسیاری از متخصصان، گروه‌های قومی ایران را به سه دسته تقسیم می‌کنند:
1. گروه آریایی‌ها شامل: افغان‌ها، هزاره‌ها، بلوچ، بختیاری‌ها، فارس‌ها، اصفهانی‌ها، کرمانی‌ها، یزدی‌ها، گیلانی‌ها، مازندرانی، تالشی‌ها، کردها و لرها.
2. ایرانیان غیرآریایی شامل: ترکها، قشقایی‌ها، ترکمن‌ها، مغول‌ها، ارمنی‌ها، عرب‌ها، یهودی‌ها و آشوری‌ها.
3. سایر گروه‌ها.
در واقع ایران دارای گویش‌ها، فرهنگ‌های قومی، خرده فرهنگ‌ها، قبایل، عشایر، طوایف و نژادهای مختلف می‌باشد.

ناهمگونی دینی اقوام

دین و تعداد مذاهب در ایران، مایه تنوع قومی و نیز عامل همبستگی بوده است. شیعیان در ایران در مقام اکثریت مذهبی با حدود بیش از 91% از جمعیت کل می‌باشند. مذهب تسنن نیز حدود 8% از جمعیت ایران شامل حنفی و شافعی می‌شود.
دامنه تحول مسلمانان ایران شامل حنفی و شافعی می‌شود.
دامنه تحول مسلمانان ایرانی به مذاهب و فرق اصلی سنی و شیعه محدود نمی‌شود. پیروان مذهب و فرقه‌های کوچک‌تر چون اسماعیلی‌ها، زیدی‌ها و اهل حق یا علی‌الهی‌ها را نیز باید به این گستره دینی افزود.

ناهمگونی زبانی اقوام

علاوه بر قومیت اصلی فارس زبان که تقریباً نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد، قریب 10 قومیت دیگر که هر یک زبان‌ها و گویشها و نیز خرده فرهنگهای خاص خود را دارند، در سرزمین ایران زندگی می‌کنند. حدود نیمی از ترکیب قومی کشور را اقوام غیرفارس تشکیل می‌دهند که عمدتاً نوار مرزی و قلمروهای جغرافیایی منطبق با نام اقوام مربوطه استقرار یافته‌اند.(3)

ابعاد امنیتی قومیت در ایران

با نگاهی به سوابق گروه‌های قومی ایران، خیزشهای حاد سیاسی و گاه تحریکات خشونت‌آمیز واگرایانه و بعضاً جدایی طلبانه برجسته‌تر از سایر ویژگیهای مطرح آنان به نظر می‌آید. ویژگیهای مورد اشاره در گروههای قومی به لحاظ تاریخی، پس از انقلاب مشروطیت در شرایط شکل‌گیری دولت مدرن در ایران در سالهای 1300 به بعد در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم 24-1320 و نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 مشخصاً پس از تحول بزرگ سیاسی سرباز کرده و به صورت یک بحران پیچیده و گسترده سیاسی خود را به نمایش گذاشته است. تحرکات بزرگ قومی ایران طی دوران بحران‌های سیاسی و اقتصادی- اجتماعی صورت گرفته‌اند.
جدول: تحرکات قومی در ایران

ردیف

نام قوم

تحرکات، خیزشها، جنبشهای سیاسی و ضد امنیتی اقوام

سال وقوع

1

کردستان

جنبش قبیله‌گرایی و جدایی طلب

1301-1299

جنبش حزب دموکراتیک کرد کومله

1325-1324

جنبش قبیله‌گرایی و جدایی طلب حزب دموکرات و کومله

1358

2

آذربایجان

جنبش جدایی‌طلب حزب دموکرات آذربایجان

1325-1324

تحرکات حزب خلق مسلمان در آذربایجان

1358

3

خوزستان

قیام جدایی طلب شیخ خزعل در خوزستان

1304-1299

جنبش جدایی طلب نانسیونالیست عرب در خوزستان

1358

4

بلوچستان

قیام جدایی طلبانه دوست محمد خان

1304-1299

ناآرامی سیاسی

1358

5

سایرین

تحرکات ترکمن صحرا

1359-1358


منبع: ماهنامه سخن آشنا، آبان 1383، جدول شماره 2-3.
از میان جنبش‌ها و تحرکات، دو نوع حرکت سیاسی متمایز قابل تشخیص است:

نوع اول. جنبش قومی پیرامونی:

به طور مکرر در دوران 1319 به بعد به شکل جدایی‌طلبی و یا خودمختار و عمدتاً در استانهای توسعه نیافته‌ای صورت گرفته‌اند که تمایز طبقاتی آنها در حد بسیار پایین و همبستگی قومی بالاترین حد خود بوده است.

نوع دوم. جنبش قومی مرکزی:

به شکل تقاضاهای جدایی‌طلب و ستیزه‌جو میان نخبگان ملی و نخبگان قومی بوده است (مانند جنبش سمیتقو در کردستان 1299-1301، جنبش شیخ خزعل در خوزستان 1299-1304 جنبش دولت محمدخان در بلوچستان 1285-1307).
با این حال امروزه تقاضاهای خودمختاری و تمرکزگرایی میان اقوام فزونی پیدا کرده است و بر سیاست‌های طبقاتی، احیای فرهنگ و زبان‌های قومی شدیداً تأکید می‌گردد. برای مثال منازعات کردستان، بلوچستان، آذربایجان و خوزستان در سالهای گذشته را می‌توان اشاره نمود. از طرف دیگر برخی از جنبش‌های قومی در استان‌های توسعه یافته شکل گرفته‌اند که تمایز طبقاتی بالاتر بوده در حالیکه قومیت وجود نداشته یا در صورت وجود داشتن فاقد پتانسیل سیاسی بوده است. این جنبش‌ها عمدتاً حاصل قیام‌های منطقه‌ای استعماری و طبقاتی بوده‌اند و خواسته‌های خودمختاری یا استقلال‌طلبی در آنها نقشی نداشته است.(4)

عوامل مؤثر بر گرایشات و رفتارهای ضد امنیتی اقوام در ایران

عوامل رشد هویت قومی و خشونت‌هایی از سوی آنان از منظر تئوری پردازان متعدد بوده و به مواردی چون رقابت بر سر منابع- استعمار و استشهار داخلی- رقابت نخبگان- کثرت‌گرایی فرهنگی و شرایط نظام بین‌المللی- توسعه ناموزون و نابرابری‌های منطقه‌ای و تحریک بیگانگان تأکید دارند و بدون اغراق و بدون تعمیم‌های مطلق عوامل مذکور بر بحران قومی در ایران نظیر عوامل و مشکلات قومی ایران نیز مؤثر بوده‌اند، اما در تحلیل نهایی از علل رشد هویت قومی و محلی باید به چند عامل عمده تأکید کرد.
1. تحرکات بیگانگان بویژه دولت‌های همجوار و همزبان با اقوام ایرانی.
2. دخالتهای شیطنت‌آمیز و سلطه‌جویانه قدرت‌های بزرگ بویژه آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل و در مواردی دولتهای اروپایی.
3. حمایت‌های جانبدارانه مجامع و گروه‌های جهانی به اصطلاح بشردوستانه.
4. شرایط بین‌المللی از آن جمله فروپاشی اتحاد شوروی سابق، یوگسلاوی سابق- مسائل عراق (طرح نظام خودگردانی کردهای شمال عراق) و کلاً افزایش خیزشهای قومی در نقاط مختلف جهان نظیر افغانستان، سومالی و سایر مناطق.
5. سیاستهای تبعیض‌آمیز رژیم شاهنشاهی و عدم موفقیت کامل انقلاب اسلامی در محو این نوع تبعیض‌ها و بی‌توجهی‌ها.
6. عدم پیگیری و جدی انگاشتن سیاستهای انسجام‌بخش و وحدت‌آفرین و فقدان سیاست قومی معین از سوی نظام.
7. تأثیرات نارضایتی عمومی در کشور در مناطق قومی.
8. ضعف حاکمیت کامل نظام- البته در بعضی از مقاطع تاریخی- و سایر عوامل هم قابل ذکر است، اما تأکید بر این نکته مجدد لازم است که از دیدگاه‌های واقع‌بینانه مشکل اصلی ما فقدان سیاست‌های یکپارچه‌سازی ملی و آسیب‌پذیری همبستگی ملی است که باید به عنوان محوری‌ترین عامل بدان پرداخته شود.(5)

بستر مداخلات قومی در ایران

بسترهای وقوع مداخلات قومی در ایران و بهره‌گیری در جهت و گسترش شکاف‌های اقوام کشور عبارتند از:
1. قرار گرفتن در بین 10 کشور با کثرت قومیت در دنیا با وجود 50 زبان و لهجه و شش قومیت رسمی فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن.(6)
2. گسترش قومیت غیرفارس در 10 استان عمدتاً مرزی کشور، شامل استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، فارس (قومیت ترک)؛ استان‌های کردستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و ایلام (قومیت کرد)؛ استان‌های خوزستان، ایلام و بنادر و جزایر جنوب (قومیت عرب)، استان سیستان و بلوچستان (قومیت بلوچ) و استان گلستان (قومیت ترکمن).(7)
3. ناهمگونی و چند فرهنگی بودن جامعه ایرانی به گونه‌ای که حدود 25 درصد آن از گروه‌های غیرفارس تشکیل شده‌اند.(8)
4. استفاده ابزاری نخبگان از اقوام در سالهای اخیر به منظور تقویت پایگاه منطقه‌ای خود با طرح و افزایش مطالبات قومی.(9)
5. حساس‌تر شدن مناطق قومیتی مرزی پس از تحولات سالهای اخیر منطقه‌ای از جمله تغییر در رژیم‌های افغانستان و عراق با نگاه به تأثیرات قومیت‌ها در معادلات سیاسی.(10)
6. دارا بودن مرزهای مشترک وسیع با کشورهای همسایه با برآورد 8000 کیلومتر و حضور قومیت‌هایی که دارای قرابت‌های عشیره‌ای با شهرهای موازی خود در آن سوی مرزها هستند.(11)
7. حضور فقیرترین و آسیب‌پذیرترین اقشار کشور در مناطق مرزی، برخلاف بسیاری از مناطق مرزی دنیا که بیشترین داد و ستد و ارتباطات را در خارج از مرز دارند و منافع بسیاری را کسب می‌نمایند.(12)
8. توسعه نامیزان مناطق مختلف بویژه مناطق مرزی در اثر برنامه‌ریزی نامناسب و بعضاً ناعادلانه توزیع امکانات و فرصت‌ها در مناطق مختلف کشور.
9. احساس عدم مشارکت اقوم در مدیریت‌های جامعه در مناطق مختلف کشور.(13)

پیشینه تهدیدات قومیتی جمهوری اسلامی ایران

در طول تاریخ قدرتهای بیگانه همواره بیشترین فشار را بر قومیت‌های ساکن در دو طرف خطوط مرزی تحمیل کرده‌اند به خصوص در جنوب و غرب ایران شاهد بحران و ادعای خودمختاری شهرهای پیرامون بوده‌ایم. اعلام جمهوری خودمختار آذربایجان در اواخر جنگ جهانی دوم به رهبری سید جعفر پیشه‌وری و یا قیام شیخ خزعل در پایان جنگ جهانی اول به دلیل موقعیت خوزستان و دارا بودن ذخایر عظیم نفتی و حمایت انگلستان از قیام شیخ خزعل. سوء استفاده قدرتهای بیگانه از فترت و ضعف حکومت مرکزی اگرچه در مراحل اولیه با توفیق نسبی مواجه بود، لیکن به دلیل عدم حمایت مردمی منطقه در نهایت با شکست روبه رو شدند و جمهوریهای خودمختار آذربایجان و مهاباد از میان رفتند. این جنبش پس از مدت کوتاهی به نیروی مرکزی‌گرا تبدیل شد و اندیشه‌های ضد صدام حسین و حکومت بعثی در بطن آن شکل گرفت. همچنین از فردای پیروزی انقلاب یعنی 23 بهمن 1357 تحرکات تجزیه طلبانه علیه کشورمان آغاز گشت توطئه آغازین تحرکات تجزیه‌طلبانه کردستان بود. در 27 بهمن ماه 1357 شهر سنندج توسط جریان‌های تجزیه‌طلب و گروه‌های کمونیستی اشغال گردید. بررسی همه‌جانبه عوامل داخلی و خارجیِ مؤثر بر گرایشات قومی و چالش‌های ایجاد شده در این زمینه امری ضروری است، چرا که تحریکات خارجی در بستر مطالبات و انگیزش داخلی زمینه بهتری برای ظهور و بروز مناقشات قومی ایجاد می‌کنند. لذا یکی از مسائل و موضوعات اساسی جامعه چند قومی ایران که دارای تنوع فرهنگی و قومی است، نحوه سیاستگذاری برای مدیریت قومی و خرده‌فرهنگ‌هاست. نیروهای ارتش و بسیجی قتل و عام گردیدند و پادگانها توسط نیروهای مهاجم تصرف شدند یک هفته بعد تحرکات تجزیه‌طلبانه در گنبد و ترکمن صحرا آغاز شد و به درگیریهایی انجامید که در آنها چریکهای فدائی خلق زیر پوشش ستاد مرکزی شوراهای خلق ترکمن رهبری تحرکات را برعهده داشتند. بیانیه منتشره شورای خلق شرایط هشت‌گانه‌ای کاملاً شبیه خواسته‌های حزب دموکرات و نیروهای تجزیه‌طلب کردستان را حکایت می‌کرد. کمونیستها به دنبال تجزیه مناطق مختلف در ایران بودند در برابر نهال نوپای انقلاب از انواع روش‌های جنایتکارانه استفاده می‌کردند. آمریکا و غرب در ظاهر نظاره‌گر این وقایع بودند.(14)
در چهارم اردیبهشت 1358 خبر درگیری شدید در تبریز منعکس شد که حزب خلق مسلمان عامل اصلی آنها بود. در خوزستان نیز گروهی به نام خلق عرب اعلام موجودیت نموده بود و به تحریک عراق، به تحرکات تجزیه‌طلبانه علیه ایران می‌پرداخت. در تابستان 1358 کردستان و گنبد در آتش فتنه گروههای کمونیستی و تجزیه‌طلب نظیر دمکرات، کومله، چریکهای فدائی خلق و سازمان پیکار برای آزادی طبقه کارگر می‌سوختند. شهرهای سقز، پاوه، سنندج و مریوان صحنه‌های درگیری بودند. در مرداد 1358 حزب مسلمان نیز اوضاع آذربایجان را متشنج نمود و عناصر مسلح این حزب به پاسگاه‌های پلیس و ژاندارمری حمله کردند و ضمن خلع سلاح آنها در 16 آذر به رادیو، تلویزیون تبریز حمله و آنجا را به اشغال خود درآوردند.(15) با آغاز جنگ تحمیلی نوع تهدیدات از شدت بیشتری برخوردار شد، لکن مسائل قومیتی تحت‌الشعاع آن قرار گرفت و با پایان دفاع مقدس و تثبیت نظام جمهوری اسلامی هیچگاه تهدیدی برای کشور نبود و از آن پس دشمن با عوامل داخلی خود می‌کوشد طرح گسترده بحران قومیتی را در راستای طرح براندازی علیه جمهوری اسلامی ایران فعال نماید.(16)

نگاه قانون اساسی به مقوله قومیت در جمهوری اسلامی ایران

علیرغم تبلیغات و توطئه‌های بیگانگان، از ویژگیهای انقلاب اسلامی احترام به اقوام و نژادهای مختلف می‌باشد. این ویژگی نشأت گرفته از دیدگاه اسلام بوده که در قانون اساسی به شرح ذیل تجلی پیدا نموده است.

الف) حقوق و آزادیهای مطرح در قانون اساسی برای اقلیتهای قومی

1. برخورداری عموم مردم از حقوق مساوی، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه در تمام زمینه‌های مادی و معنوی و پی‌ریزی اقتصادی صحیح و کارآمد بر طبق ضوابط اسلامی، جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هرگونه محرومیت در زمینه‌های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه (اصل 19، بند 9 اصل2، بند12 اصل2).
2. استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدوین ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی (اصل5).

ب) خطوط قرمز اقلیتهای قومی در قانون اساسی

در کنار حقوق و آزادی‌های مطرح در قانون اساسی به منظور تأمین امنیت ملی و جلوگیری از دخالت بیگانگان و سوء استفاده از پدیده قومیت‌ها در جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی چهار اصل ذیل را پیش‌بینی نموده است که اقوام نیز در میثاق قانون اساسی خود را ملزم به رعایت آنها نموده‌اند.
عدم سوء استفاده از آزادی و وارد نمودن کمترین خدشه‌ای بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران (اصل9)؛ 2. رعایت حدود قانون (اصل13)؛ 3. عدم توطئه اقوام بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران (اصل14)؛ 4. عدم نقض اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساسی جمهوری اسلامی (اصل26).(17)

توصیه‌های حضرت امام (رحمةالله‌علیه) به اقلیتها

حضرت امام خمینی (رحمةالله‌علیه) در وصیت‌نامه سیاسی الهی خود توصیه‌هایی را به اقلیتها به شرح ذیل بیان نموده‌اند:
1. عبرت‌گیری از دوره‌های رژیم پهلوی،
2. غیروابسته بودن به قدرت‌های جهانخوار،
3. فقدان گرایش به مکتبهای الحادی و انحرافی و التقاطی.

نتیجه‌گیری

حفظ و حراست از نظام و حاکمیت ملی ایجاب می‌کند که نسبت به نقش عوامل خارجی در شکل‌گیری بحران‌های قومی توجه جدی داشته باشیم. بررسی همه‌جانبه عوامل داخلی و خارجیِ مؤثر بر گرایشات قومی و چالش‌های ایجاد شده در این زمینه امری ضروری است، چرا که تحریکات خارجی در بستر مطالبات و انگیزش داخلی زمینه بهتری برای ظهور و بروز مناقشات قومی ایجاد می‌کنند. لذا یکی از مسائل و موضوعات اساسی جامعه چند قومی ایران که دارای تنوع فرهنگی و قومی است، نحوه سیاستگذاری برای مدیریت قومی و خرده‌فرهنگ‌هاست. به نحوی که ضمن تشکیل یک اجتماع ملی فراگیر پایدار، انسجام و پیوند همگرایی میان اقوام و خرده فرهنگ‌ها با یکدیگر از یک سو، پیوند و هم‌گرایی آنان با دولت و هویت ملی از سوی دیگر برقرار و حفظ گردیده تا اجتماعات قومی هویت خود را از دست ندهند. روشن است نحوه اداره گروههای قومی و مدیریت خرده فرهنگ‌ها، کیفیت تنظیم تعاملات و پیوند اقوام با دولت ملی و چگونگی تقسیم و توزیع منابع و فرصت‌ها و مکانیزم‌های حل و فصل تعارضات قومی بستگی به نوع رویکرد، تلقی و تعریف دولت از ملت دارد که دولت نسبت به اقوام درون جامعه اتخاذ می‌کنند.
با این حال می‌بایست به بعد مثبت وجود اقوام مختلف در مجموعه یک کشور نیز توجه، و از این پتانسیل استفاده بهینه نمود. علی‌رغم اینکه حکومت و مدیریت بر ملت‌های کثیرالقوم ویژگی و توانمندی خاصی می‌طلبد، اما به موضوع گوناگونی قومی نمی‌بایست به دید تهدید نگریست بلکه تنوع قومی و تکثر فرهنگی فرصت‌های فراوانی را نیز فراروی حکومت‌ها و از جمله جمهوری اسلامی ایران قرار می‌دهد که در صورت شناخت و برنامه‌ریزی برای آن کارائی و اقتدار نظام را افزایش می‌دهد و حوزه تأثیر آن از مرزهای سیاسی فراتر می‌رود. از این‌رو شایسته است با اتخاذ تدابیر لازم برای کاهش مخاطرات و تهدیدات ناشی از تنوع قومی در کشورها با دیدی جامع، هویت چندقومی کشور را به عنوان فرصت مغتنم در نظر گرفت.
به عبارتی، اکثر مسأله قومیتها از بیرون مرزها نشأت می‌گیرد و هدف دشمن به شرح ذیل می‌باشد: تغییر حاکمیت، تغییر نگرش دولتها، جابجایی یا حذف حاکمیت و مهره‌های درون حاکمیت، ترغیب سیاسی مخالفان، تهاجم غیرمستقیم به کمک عوامل، ایجاد زمینه منازعه طولانی، القاء دودستگی و تهدید نظام به تجزیه. از این‌رو با این طریق می‌توان به آن مقابله کرد:
ایجاد وحدت و انسجام در بین قومیتها و اقلیتها، عملیات روانی بر علیه دشمن و خنثی نمودن شعارهای آنها، کوچک جلوه دادن اقدامات دشمن، اطلاع‌رسانی از توانمندیهای نظام و انقلاب، ایجاد وحدت رویه در کشور با در نظر گرفتن اتحاد و اتفاق از جمله با اولویت دین و مذهب و ... دادن اعتماد و اطمینان، وابستگی مردم به حکومت مرکزی، حل مشکلات داخلی تورم و گرانی و ... و اختلافات جناحی گروههای سیاسی و تنشهای موجود در کشور، ربط دادن مسائل کشور به بیرون و بیگانگان، ایجاد ثبات اقتصادی و اجتماعی در جامعه، ترویج فرهنگ دینی و اسلامی، جلوگیری از مصرف‌گرایی و تنبلی، جذب و نفوذ و حتی خرید نخبگان و هرمندان و ... خط دهی به آن، الگودهی و آموزش نسل جدید کشور طبق منش اسلامی و انقلابی، مردمی کردن حرکتهای نظام و پشتیبانی مالی و همه‌جانبه از طرفداران نظام و انقلاب و عاملان همگرایی در جامعه نتیجه این اقدامات می‌تواند اتحاد و اتفاق و انسجام اسلامی و استحکام امنیت ملی ایران باشد.

نمایش پی نوشت ها:
1. Kedourie, 25, 1988
2. Theadorson, 135, 1969
3. مرادی، 1386، 55-57.
4. مختارزاده، آبان 1383، 16-17.
5. مختارزاده، آبان 1383، 18.
6. طاهری، noandish.com
7. همان.
8. باهنر، 85/3/3.
9. اطاعت، 83/8/23.
10. همان.
11. طاهری، پیشین.
12. همان.
13. همان.
14. حمزه‌پور، 1385، 10-11.
15. همان، 11-12.
16. همان،12.
17. حمزه‌پور، 1385، 12-13.

نمایش منبع ها:
کتابها
1. راشدی، حسن، ترکان و بررسی تاریخ، زبان و هویت آنها در ایران، تهران: اندیشه نو، 1385.
2. حافظ‌نیا، محمدرضا، جغرافیای سیاسی ایران، تهران: انتشارات سمت، 1381.
3. صالحی امیری، سیدرضا، مدیریت منازعات قومی در ایران، تهران، مجمع تشیخص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1385.
4. مارتین ماجر، سیاست قومی، گزیده مقالات سیاسی و امنیتی، جلد اول، ترجمه: مؤسسه پژوهشهای اجتماعی، تهران انتشارات بینش، 1375.
5. مقصودی، مجتبی، تحولات قومی در ایران «علل و زمینه‌ها»، تهران: مؤسسه مطالعات ملی، 1380.
مقالات و نشریات:
1. اطاعت، جواد، روزنامه ایران، 83/8/23.
2. باهنر، سایت اینترنتی خبرگزاری فارس، 85/3/3.
3. طاهری، www.noandish.com
4. بنی‌هاشم، میرقاسم، «شأن قومیت و ناسیونالیسم قومی در مطالعات امنیت ملی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال ششم شماره سوم، 1382.
5. بنی‌هاشم، میرقاسم، «رژیم‌های جهانی و تحول جایگاه جهانی شدن جنبش‌های قومی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال هفتم شماره اول، 1383.
6. حمزه‌پور علی، «بازشناسی بسترها و راهکارهای کنترل تحرکات و ناآرامی قومی در ایران»، فصلنامه مطالعات سیاسی روز، سال چهارم، شماره بیستم، 1385.
7. مختارزاده، «سلسله مقالات قومیت‌شناسی امنیتی»، ماهنامه سخن آشنا، سال دوم، شماره 8-10، 1383.
8. مرادی، محسن، «تأثیر توسعه بر مسائل قومی در ایران»، فصلنامه علمی کاربردی آفاق امنیت، پیش شماره دوم و سوم پاییز و زمستان، 1386.
1. kedouri, Elie, Ethnicity and Majority in the Middle East, cornellu Press, Thaca 1988
2. Theadorson, George A, A Modern Dictionary of Sociology, Croweii, Newyork 1969
 

منبع مقاله :
فصلنامه حصون، شماره 19، بهار 1388
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط