نقش ارزش‌گرایی دینی در امنیت ملی جمهوری اسلامی

امنیت ملی یکی از موضوعات بسیار مهم و دغدغه اصلی اندیشمندان و جوامع است. اندیشمندان در تلاش‌اند تا بتوانند تأثیر مؤلفه‌های مختلف در حوزه امنیت ملی را کشف نمایند. در بین مؤلفه‌های مؤثر بر امنیت ملی، «دین»
چهارشنبه، 23 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نقش ارزش‌گرایی دینی در امنیت ملی جمهوری اسلامی
 نقش ارزش‌گرایی دینی در امنیت ملی جمهوری اسلامی

نویسنده: علیرضا محرابی (1)

چکیده

امنیت ملی یکی از موضوعات بسیار مهم و دغدغه اصلی اندیشمندان و جوامع است. اندیشمندان در تلاش‌اند تا بتوانند تأثیر مؤلفه‌های مختلف در حوزه امنیت ملی را کشف نمایند. در بین مؤلفه‌های مؤثر بر امنیت ملی، «دین» نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای دارد و این امر در نظام جمهوری اسلامی ایران به جهت ماهیت دینی آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. با توجه به اینکه سرزمین ایران با دین مبین اسلام عجین شده است، لذا بهترین بستر را در جهت ساخت امنیت ملی دینی فراهم می‌نماید. در این تحقیق در تلاش هستیم تا به بررسی دین در حوزه امنیت ملی از منظر گفتمان توحیدی و رفع مسائل سوء مترتب بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران شناخت حاصل گردد.

مقدمه

نقش دین در شکل‌گیری و شکوفایی تمدن بشری از دیدگاه بسیاری از مورخان و جامعه‌شناسان ادیان قابل انکار نیست. پیامبران الهی پیام‌آوران خوشبختی دنیوی مردم در کنار سعادت اخروی آنها بوده‌اند. در نگاه قرآن، سرلوحه تعلیمات انبیاء علاوه بر ایمان به غیب و عبودیت پروردگار، دعوت بشر به عدالت و مبارزه با هرگونه ظلم و تبعیض و استبداد و اختناق و اسارت‌های اجتماعی و سیاسی، و برقراری امنیت و حاکمیت عدل و حق و تعلیم و تربیت و خودسازی و آزادی فکری و روحی از خرافات و عقاید باطل و روشن‌بینی و واقع‌نگری و فرجام‌بینی و نیز احساس مسئولیت در برابر بیچارگان و مستضعفان می‌باشد.
دین اسلام پیش‌شرط اصلی سلامت و سعادت اجتماع انسانی را در اعتقاد به خدا و استقرار امنیت می‌داند. این نیاز به امنیت تا بدانجا ارزشمند است که حتی امنیت بر معیشت تقدم داده شده است. چنانکه امام علی (علیه السلام) می‌فرماید نعمتی گواراتر از امنیت نیست. (غررالحکم، 1383، 435) با این توصیف، به میزانی که امنیت در حوزه فردی و اجتماعی قوام و استقرار می‌یابد، به همان میزان شادابی، سرزندگی، پویائی و شکوفائی در انسان‌ها و اجتماع آنان تبلور یافته و احساس خوشایند امنیت جلوه‌گر می‌شود. بدین‌لحاظ، رویش احساس امنیت مبتنی است بر ارتقاء سطح ارزش‌گرائی دینی جامعه است که می‌تواند تأثیر مستقیمی بر امنیت جامعه و در نهایت امنیت ملی داشته باشد. چنانکه یکی از آثار و برکات ایمان، رسیدن به مقام امن و امنیت است. یعنی یکی از ویژگیهای فرد مؤمن و جامعه مؤمنان این است که در برابر حوادث و عوامل تهدید کننده و بیم دهنده، خوف و دغدغه‌ای احساس نمی‌کنند و از زندگی آسوده و مطمئنی برخوردارند «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ‌» (انعام:82) یعنی آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم نیالودند، برای آنها ایمنی و آسودگی است و هم آنها به حقیقت هدایت یافته‌اند. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‌» (رعد:28) یعنی آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام می‌گیرد. آگاه باشید که تنها با یاد خداست که دلها آرام می‌گیرد.
با توجه به مطالب فوق نگاه اسلام به امنیت بسیار حیاتی و اساسی است. اگر بپذیریم که اساس مهندسی اجتماع حفظ امنیت است، اسلام به عنوان دین سازنده و تکمیل‌کننده جامعه از این قاعده نیز مستثنی نمی‌باشد و برنامه دقیق را در این خصوص دارد. دین در لغت به معنی اطاعت، قهر و غلبه، خضوع و پیروی است. در اصطلاح دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش آنها به کار گرفته می‌شود. این مجموعه، مقررات و عقاید صحیحی است که موجب انگیزه، رفتار نیکو در افراد و نظم صحیح و عادلانه در اجتماع خواهد بود. نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز که با اندیشه بنیانگذار فرزانه آن حضرت امام (رحمةالله‌علیه) پایه‌گذاری گردیده با دارا بودن ماهیت دینی در طول سی سال گذشته نشان داده است که امنیت ملی آن در زمانهای مختلف متأثر از کارکرد مؤلفه دین بوده است و امروزه ایران اسلامی با پایداری، استقلال و هویت‌جویی آرمانگرایانه متأثر از اندیشه دینی با هدایت رهبر معظم انقلاب در حال پیمودن مسیر رشد و تعالی است. این مطالب نشان از آن دارد که امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بی‌تأثیر از اندیشه الهی نیست و اوج و بالندگی آن نیز در گرو نقش‌آفرینی بیشتر دین در آن می‌باشد. به همین منظور در ادامه تلاش گردیده ضمن تبیین نقش‌آفرینی دین به پیوند آن با مقوله امنیت ملی پرداخته شود.

1. مفهوم دین

دین در لغت به معنی اطاعت، قهر و غلبه، خضوع و پیروی است. در اصطلاح دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش آنها به کار گرفته می‌شود. این مجموعه، مقررات و عقاید صحیحی است که موجب انگیزه، رفتار نیکو در افراد و نظم صحیح و عادلانه در اجتماع خواهد بود.
حضرت آیت‌الله مصباح یزدی می‌نویسند:
"دین اصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقاید می‌باشد. از این روی کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده‌ای نیستند و پیدایش پدیده‌های جهان را تصادفی و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می‌دانند «بی‌دین» نامیده می‌شوند. (مصباح یزدی، 1379: 28)"
دین یکی از نهادهای بسیار مهم اجتماعی است و علاوه بر آنکه شکل تفکر و رفتار مذهبی را تعیین می‌کند بر سایر نهادهای اجتماعی نیز تأثیر می‌گذارد. دین و مذهب می‌تواند در مواقع بحرانی موجبات آرامش و تسلی‌خاطر معتقدان را فراهم آورده و به آنها احساس اطمینان و امنیت بخشد.
دین تنها بازدارنده و نگاهدارنده انسان از کژی و انحراف است. دین غرایز را به طور صحیح هدایت کرده، خواسته‌ها و رغبت‌های انسان را اصلاح نموده، نفوس را پاکیزه ساخته، آنها را از سقوط و نابودی و نیستی می‌رهاند و مانع آلوده‌شدنشان به گناه و امور فریبنده می‌شود. لذا اگر دین در نفس انسان استواری بیابد، قوه‌ای بیم‌دهنده در انسان به ودیعت می‌گذارد که او را از گناه بازمی‌دارد و از انحراف دور می‌کند و به او انجام کارهای نیکو را الهام می‌نماید و پیشی‌گرفتن در میدانهای نیکوکاری را به او می‌آموزد.
از منظر اندیشمندان غرب نیز دین دارای تعاریفی به شرح ذیل است:
جورج ال مورفی: دین با واقعیت غایی، علت و یا خداوند سروکار دارد.
ادوارد بی دیویس: طلب شناخت و دعوت حق را اجابت کردن است. (خدائی که خالق طبیعت و نجات‌‎بخش بشر تلقی می‌کنیم).

بیشتر بخوانید: نقش دین در تعیین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران


ریچارد اچ. بل: الگوی صحیح، شناخت و پرستش خداست و چنین تعریفی از دین با تعریف الهیات به عنوان خداشناسی چندان تفاوت ندارد. ژان‌ژاک روسو بر این باور بود که هیچ دولتی تأسیس نشده است که بر دین استوار نبوده باشد. (2)

2. مطالعه نظری در مفهوم ارزش

واژه ارزش در زبان فارسی اسم مصدر ارزیدن و دارای معانی قدر و مرتبه، استحقاق، لیاقت، شایستگی، زیبندگی است. ارزش خاصیتی است که چیزی را موردپسند و قابل احترام می‌کند. (تامس، آلن، 1383: 46)
نگاهی اجمالی به متون علمی نشان می‌دهد که یکی از سخت‌ترین تعاریف همانا تعریف ارزش است و عملاً تعریفی دقیق و مورد توافق همه از مفهوم ارزش در رهیافتهای مختلف روان‌شناسی اجتماعی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی- اقتصادی وجود ندارد.
فرهنگ فلسفی لالاند چهار معنای متفاوت در ارتباط با چهار ویژگی اشیاء از جهت ارزش‌گذاری ارائه می‌کند.
1. اینکه تا چه حد مورد آرزو و علایق فرد یا معمولاً گروهی از افراد است.
2. اینکه تا چه حد شایستگی چنین علایقی را داراست.
3. اینکه چه هدفی را برآورده می‌سازد.
4. اینکه در یک گروه اجتماعی و در زمانی خاص تا چه حد امکان مبادله آن با مقداری معین از کالایی به عنوان واحد اندازه‌گیری وجود دارد.
بسیاری از عالمان علوم اجتماعی بر این عقیده‌اند که ارزش، یک مفهوم استنباطی صریح یا تلویحی از خواستنیها می‌باشد که مستقل از ماهیت فرد و گروه بوده و در گزینش شیوه، ابزار و انتخاب اهداف برای اعمال فرد یا گروه تأثیر دارد. بطوریکه شال شاف صراحتاً از ارزش به عنوان مدل مرجّح نام می‌برد. (3)
ارزش‌ها از بنیادی‌ترین عوامل جهت‌دهنده رفتارهای انسانی در هر جامعه‌ای به شمار می‌آیند. ارزش‌ها در رابطه با فرهنگ جامعه و رفتارهای انسان‌ها نقش دوگانه‌ای را بازی می‌کنند. از یک جهت آنها یک نیروی ساختاردهنده رفتارهای بشری به شمار می‌آیند و از جهت دیگر یک الگوی ساختاربندی شده توسط فرهنگ غالب جامعه به شمار می‌آیند و از جهت دیگر یک الگوی ساختاربندی شده توسط فرهنگ غالب جامعه به شمار می‌آیند. (خالقی‌فر، مجید، 1: 1381) چنانکه هویت هر جامعه‌ای زائیده فرهنگ آن جامعه است و فرهنگ نیز خود متشکل از ارزشها، باورها هنجارها و نگرشهای حاکم بر رفتار افراد است که آنها را جهت می‌دهد. با این توصیف ارزش در سرمایه فرهنگی هر جامعه نقش بسیار اساسی دارد که توانمندی کشورها در برخورد با عوامل تهدید امنیت ملی کشور به آن بستگی بالایی دارد.
پس ارزش‌ها از بنیادی‌ترین عوامل در تبیین اندیشه، عمل یا اعمال فرد و همچنین شکل‌گیری حیات اجتماعی هستند. چنانکه ماسکویسی، (4) (1984) از دیدگاهی اخلاقی، ارزش را توافق طرفینی و مبتنی بر رضایت در گستره حیات اجتماعی به عنوان جزو ضروری جماعتهای اخلاقی معرفی می‌کند که در آنجا روشهای تفکر، سخن گفتن، قضاوت کردن همه متأثر از این اصول اخلاقی است. لذا می‌گوید در این نظام ارزشی اتخاذ بی‌طرفی براساس منطق بسیاری از سیستمها ممنوع است. (5)
ارزش‌ها و نظام ارزشی به معنای ارج و مطلوبیت، منشأ نظری و فکری و مبدأ عملی و عینی و همچنین هدف و غایت هرگونه کنش و روش و بینش و باور بوده و میزان و معیار سنجش و ارزیابی آنها می‌باشند. (صدرا، علیرضا، 17: 1385) در اصطلاح جامعه‌شناسی، ارزش اجتماعی عبارت از چیزی است که موضوع پذیرش همگان است. ارزش اجتماعی واقعیتها و اموری را تشکیل می‌دهند که مطلوبیت دارند و مورد خواست و آرزوی اکثریت افراد جامعه است. ارزش، نسبت عاطفی آدمی با امور، اشیاء و انسان‌هاست. هرچیز که بتواند عواطف انسان‌ها را به گونه‌ای و با هر درجه‌ای از شدت و ضعف برانگیزد نشان از قرار داشتن آن چیز در حیطه داوری ارزشی انسان دارد. گی‌روشه ارزش را شیوه‌ای از بودن یا عمل که یک شخص یا یک جمع به عنوان آرمان می‌شناسد و رفتار یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده می‌شوند مطلوب و مشخص می‌سازد. برخی دیگر از اندیشمندان ارزش را عبارت از بار معنایی خاصی دانسته‌اند که انسان به برخی اعمال، پاره‌ای حالت‌ها و بعضی پدیده‌ها نسبت می‌دهد و برای آن در زندگی خود جایگاه و اهمیت ویژه‌ای قائل است. ادراک ارزش‌ها از ادراک واقعیت‌ها متمایز است. یعنی ذهن انسان وقتی ارزش را ادراک می‌کند گویی به چیزی علاوه بر ادراک واقعیت‌ها آگاهی یافته که براساس احساس‌ها، شناخت‌ها، علائق، اعتقادات و حتی فرهنگ‌های اجتماعی شکل گرفته و سپس به آن واقعیت نسبت داده شده است. ارزش‌ها دارای یک سلسله ضوابط و آثار خاصی‌اند که به میزان طرح آنها در بخش‌های مختلف معرفت بشر و آنچه آدمی با آنها سر و کار دارد ممکن است مختلف باشد که در کل ارزشهای اجتماعی را می‌سازند.
در هر حال ارزش در نظام آرمانی و نه در مسائل عینی و یا حوادث قرار دارد. این مسائل و حوادث می‌توانند بیانگر یک ارزش و یادآور آن باشند و یا از آن الهام بگیرند. اما در ارتباط با نظم اخلاقی، زیبایی‌شناسی یا فکری معین که مهر آن را بر چهره دارند شایسته احترام هستند، ارزش به عنوان آرمان (ایده‌آل) مستلزم تصور وجود یا کیفیتی بهتر از آنچه که مدعی آن هستند و یا از آن الهام می‌گیرند می‌باشد. (رضائی، غلامحسین، 1381: 130)
مجموعه ارزش‌ها در یک جامعه و حتی در مورد یک جمع و یا بلکه یک فرد کمابیش دارای نظام‌مندی (خاص) بوده که بدان نظام ارزش‌ها و گاه نظام ارزشی اطلاق می‌گردد. البته معمولاً به جامعه و نظام سیاسی همانند ایران که دارای ارزش‌های متعالی بوده و دغدغه و داعیه تعالی ارزشی دارد، جامعه و نظام سیاسی ارزشی اطلاق می‌گردد. چنانکه در این جوامع یکی از شاخص‌های فراگیری پدیده ارزش این است که همه ضمیرها، ذهن‌ها و زبان‌ها با آن ارتباط عمیق دارد. (صدرا، 38: 1385) و این امر غلبه کامل بر گرایش‌های متنوع دارد.
در اصطلاح جامعه‌شناسی، ارزش اجتماعی (6) عبارت از چیزی است که موضوع پذیرش همگان است. ارزش اجتماعی واقعیتها و اموری را تشکیل می‌دهند که مطلوبیت دارند و مورد خواست و آرزوی اکثریت افراد جامعه است. ارزش اجتماعی یکی از مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی است و جامعه‌شناسان درباره آن نظریه‌های گوناگونی عنوان کرده‌اند.
اگ برن (7) و نیم‌کف (8) می‌گویند ارزش اجتماعی واقعه یا امری است که مورد اعتنای جامعه قرار دارد. ارزش اجتماعی، انگیزه گرایشهای اجتماعی می‌شود و گرایشهای اجتماعی تمایلاتی کلی هستند که در فرد به وجود می‌آیند و ادراکات، عواطف و افعال او را در جهت‌های معینی به جریان می‌اندازند. این گرایش برحسب شخصیت افراد متفاوت است و به صورت شخصیت‌های قدرت‌گرا، دانش‌گرا احترام‌گرا و مذهب‌گرا تجلی می‌کند.
ژان کازنو (9) می‌نویسد: عقاید، هنجارها، فنون و اشیا مادی که افکار و گرایشها در پیرامون آن شکل گرفته و به تجربه رسیده انواع ارزشهای اجتماعی یک گروه را تشکیل می‌دهند. عملاً ارزش اجتماعی به عنوان پدیده برتر در فرد به عنوان امری بدیهی و مطلق که عالی‌تر کردن آن ممکن ولی انکار کردن آن ناممکن است به حساب می‌آید.
ارزش اجتماعی باورداشتهایی هستند که توسط غالب افراد جامعه مورد پذیرش قرار گرفته‌اند. در حالی که هنجارهای اجتماعی قواعد رفتارها هستند. ارزش‌های اجتماعی گونه‌ای از معیارهای فرهنگی به شمار می‌روند که بیانگر آن دسته از اهداف کلی هستند که در حیات اجتماعی مطلوب محسوب می‌شوند. ارزش‌ها تدارک‌کننده مفهوم و مشروعیت نهائی برای قواعد و ضوابط رفتارهای اجتماعی هستند.

3. ارزش‌گرایی اجتماعی دین

در میان نظریه‌های جامعه‌شناسی، مکتب کارکردگرائی سعی در توضیح و تبیین کارکردهای ارزش‌ها و هنجارهای جامعه دارد. شاید بتوان گفت که مسلط‌ترین نگرش در جامعه‌شناسی معاصر در غرب نگرش اصالت کارکرد یا فونکسیونالیسم است.
ریشه‌های فکری این مکتب نخست به امیل دورکهایم و سپس به تالکوت پارسونز برمی‌گردد. این نگرش جامعه را همچون سیستمی مرکب از بخش‌های مختلفی می‌داند که هریک کار ویژه و وظایف خاص خود را انجام می‌دهد و بین اجزای سیستم روابط مکمل و متقابل وجود دارد.
از بین اندیشمندان مورد اشاره دورکهایم بخش قابل توجهی از مطالعات خود را صرف بررسی دین و پدیده‌های دینی کرد. ذات دین از نظر دورکهایم عبارت است از تقسیم جهان به دو دسته نمودهای مقدس و غیرمقدس (آرون، ریمون، 1363: 34) به نظر او مذهب مستلزم وجود امر مقدس است. امر مقدسی که از مجموعه باورها و مراسم تشکیل شده است. از سوی دیگر مذهب عبارت است از دستگاهی همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور مقدس. این باورها و اعمال همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد متحد می‌کند. (همان منبع)
در نظر دورکهایم (10) علت مقدس بودن دین این است که دین نماد خود گروه است. نماینده ارزش‌هایی است که برای گروه یا اجتماع حایز اهمیت اساسی است. حرمتی که مردم برای مذهب در نظر می‌گیرند در واقع ناشی از احترامی است که برای ارزش‌های اجتماعی قایل هستند. (گیدنز، آنتونی، 1376: 493)
دورکهایم معتقد است که همه ادیان متضمن اعمال تشریفاتی و شعائری منظم هستند که در آن گروهی از مؤمنان گرد هم می‌آیند. در مراسم تشریفات جمعی، حس همبستگی گروهی تأیید و تقویت می‌شود. تشریفات دینی افراد را از امور مربوط به امور نامقدس دور کرده و به قلمرو متعالی وارد می‌کند، که در آن تأثیرات الهی نفوذ و تأثیر دارد. (همان منبع) در واقع از منظر دورکهایم و فونکسیونالیستهای غربی ارزش دینی برای پیوند دادن اعضای گروه ضروری است. از این‌روست که آنها نه تنها در وضعیت‌های عادی پرستش، بلکه در بحرانهای گوناگون زندگی ارزش‌های دینی را تجربه می‌کنند.
دورکهایم از کسانی بود که به فعالیتها و پیوندهای اجتماعی می‌اندیشید که اشتراک در فعالیت‌های مذهبی در میان مؤمنان پدید می‌آورد. به این ترتیب دین پدیده‌ای فراگیر و جمعی و وسیله‌ای است که موجب پیوند انسان‌ها با همدیگر می‌شود. علاوه بر این دین در زمینه اجتماعی رخ می‌دهد و یک پدیده کاملاً اجتماعی است. یعنی دین برای انسان‌ها و با وجود انسان‌ها وجود دارد و اگر انسانها نبودند دینی هم وجود نداشت.
هاری آلبر از پژوهش‌گران پیرو دورکهایم چهار کارکرد عمده دین را از نظر دورکهایم به عنوان نیروهای اجتماعی معرفی می‌کند که هر کدام در امنیت ملی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. او آنها را به 1. انضباط بخش، 2. انسجام بخش 3. حیات‌بخش، 4. خوشبختی بخش طبقه‌بندی کرده است. آئین‌های مذهبی از طریق تحمیل انضباط بر نفس و قدرت خویش‌داری، انسان را برای زندگی اجتماعی آماده می‌سازند. ارزش‌های مذهبی مردم را گرد هم می‌آورند و بدین سان پیوندهای مشترکشان را دوباره تصدیق می‌کنند و در نتیجه همبستگی اجتماعی را تحکیم می‌بخشند.
پایبندی به ارزش‌ها، میراث اجتماعی گروه را ابقا و احیا می‌‎کند و ارزش‌های پایدار آن را به نسل‌های آینده انتقال می‌دهد و سرانجام دین با برانگیختن احساس خوشبختی در مؤمنان و احساس اطمینان به حقانیت و ضرورت جان اخلاقی که خودشان جزئی از آنند، با احساس ناکامی و عدم امنیت و فقدان ایمان و تفرقه در آنها مقابل می‌کند.
با این توصیف کارکردگراهای غربی نظیر دورکیم، پارسونز و ماکس وبر هر سه معتقدند عمیق‌ترین ارزش‌های جامعه ارتباط نزدیکی با نمادهای مذهبی در جامعه دارد همچنین به اعتقاد آنها مذاهب قادر به ایجاد و حفظ وفاق در جامعه هستند.

4. ویژگی‌های ارزش‌گرایی دینی

4-1. ثبات و دوام

اگرچه انسان برای رسیدن به کمال و سعادت چاره‌ای جز پذیرش زندگی اجتماعی و حضور در جامعه ندارد، اما این واقعیت را نیز نمی‌توان نادیده گرفت که هر جامعه و زندگی جمعی هم نمی‌تواند انسان را به کمال مطلوب و سعادت واقعی راهنمایی کند. جامعه‌ای می‌تواند متضمن سعادت آدمی باشد که پیش از هر چیز خود از هویتی ثابت و قوی برخوردار باشد و این وابسته به ارزش‌هایی است که در آن جامعه حاکم است، زیرا جامعه هویت و ثبات خود را از ارزش‌هایش می‌گیرد. از این‌رو ارزش‌های حاکم باید خود از ثبات و دوام برخوردار باشند تا بتوانند در هر زمان و مکان چون چراغی فروزان راه رفتارهای فردی و اجتماعی افراد را هموار سازند و این چنین توانی را تنها باید در ارزش‌های دینی جستجو کرد. زیرا ارزش‌های دینی به دلیل اتصالشان به وحی نوعاً ثابت و لایتغیرند.
ارزش‌هایی که ریشه در ذوق و سلایق افراد دارند از ثبات لازم و کافی برخوردار نیستند و ارزش‌هایی که دائم در حال تغییر و دگرگونی‌اند، توانایی ایجاد و حفظ وحدت و ثبات و انسجام در جامعه را ندارند.

4-2. قداست ارزش‌های دینی

امور و ارزش‌های دینی عموماً از نظر مومنان آن دین مقدس می‌باشند. یعنی از سنخ امور مادی و عادی نیستند و به جهان دیگر و به خالق هستی مربوط می‌شوند و به خاطر تقدس ارزش‌ها و امور دینی مؤمنان بیشترین احترام را برای آنها به جا می‌آورند و برای حفظ و تقویت آنها بالاترین تلاش و ایثار را از خود نشان می‌دهند. به همین دلیل تقدس امور مذهبی می‌تواند عامل قوی امنیت‌بخشی در جامعه گردد.

4-3. امنیت بخشی ارزش‌های دینی

یکی از شاخص‌های مهمی که در پایداری و استمرار وجودی جوامع بشری نقش بنیانی دارد، امنیت گروهی است. امنیت پایدار خود مبتنی بر ارزش‌هایی است که بنیان هر جامعه‌ای بر آن نهاده شده است. در میان ارزش‌های موجود در جوامع، ارزش‌های دینی از امنیت بخشی مؤثری برخوردار است.
در همین زمینه برینر از دانشمندان معاصر هم بر این واقعیت تأکید داشته و می‌نویسد: در دوره‌های گذشته حکومتهای دینی که بر پایه ارزش دینی قرار داشته‌اند از امنیت بیشتری نسبت به جوامع سکولار امروزی برخوردار بوده‌اند. (برینر، برت. اف. 1375؛ 48)

5. امنیت ملی

والتر لیپمن برای اولین بار اصطلاح امنیت ملی را به روشنی تعریف کرد. وی می‌نویسد: یک ملت وقتی امنیت دارد که مجبور نباشد منافع مشروع خویش را برای احتراز از جنگ قربانی نماید و در صورت لزوم نیز قادر باشد که منافع خویش را از طریق جنگیدن حفظ کند. (برکو تیز و باک، 1375: 34)
به عقیده رابرت مک نامارا امنیت ملی به نوعی متضمن اعتماد ملی، آزادی، توسعه و بهبود موقعیت یک کشور است. (افروغ، 1376: 56) از نظر رابرت ماندل امنیت ملی شامل تعقیب روانی و مادی امنیت بوده و اصولاً جز مسئولیت حکومت ملی است تا از تهدیدات مستقیم ناشی از خارج نسبت به بقای حکومتها، نظام شهروندی و شیوه زندگی شهروندان خود ممانعت به عمل آورند. (نویدنیا، 1385: 53)
مایکل لود: امنیت ملی شامل سیاست دفاعی سنتی و همچنین رفتارهای غیرنظامی دولت برای تضمین ظرفیت کامل خود برای بقای موجودیت سیاسی به منظور اعمال نفوذ و تکمیل اهداف ملی و بین‌المللی می‌باشد. (11)
به هر روی اهدافی که به عنوان اهداف امنیت ملی پیگیری می‌شود عبارتند از:
1. حفظ استقلال و تمامیت ارضی
2. تحقق رفاه مردم و ثبات سیاسی کشور
3. حفظ و اشاعه ارزشهای ملی و اعتقادی
4. فراهم کردن امکان فراغت خاطر نسبت به تهدیدات احتمالی. (کاظمی، 1376: 105)

6. پیوند دین و امنیت ملی

گفتمان توحیدی که جامعه توحیدی را شکل می‌دهد، نظامی اجتماعی مبتنی بر ارزش‌ها و اصول فطری و حیاتی برای بشر است و در عرصه اجتماع، انسجام‌دهنده بوده و ضوابط و ساختارهای خاص خود را داراست. جامعه برآمده از گفتمان توحیدی، مقید و ملتزم به اصول ثابت و ارزش‌های عالی است. این اصول مانع از امکان شناور شدن و نسبی شدن جامعه در جریان روزمره‌گی جوامع مدنی غیرتوحیدی می‌شود. چنانکه نمی‌توان از اصول و مبانی‌ای چون پاکی، طیبات و اخلاق تفاسیری ارائه کرد که با تفاسیر گذشته به اندازه‌های مختلف باشد که تفاسیر جدید به عنوان گذار از مفاهیم خاص به مفاهیمی جدید یا مدرن تلقی گردد که اکثر جوامع مدنی غربی درگیر آن می‌باشند. با این توصیف نسبی‌گرائی در گفتمان توحیدی به جهت تغییرناپذیری ارزش‌های عالی به مانند جوامع مدنی غربی قابل طرح نمی‌باشد. (نبوی، 1381: 20)
در گفتمان توحیدی اصل توحید بر تمام اصول دیگر مقدم است و سرچشمه تمام ارزش‌ها و اصول و عقاید و اخلاق اسلامی توحید است. توحید مبین ولایت حقیقی و حاکمیت واقعی الله بر تمام جهان و انسان است و هیچ‌کس و هیچ‌چیز در جهان مستقل از قدرت خدا، اراده، اختیار، سلطه، حاکمیت، تدبیر و مشیت او وجود ندارد. حاکمیت مطلق در عالم تکوین و تشریع از آن اوست. در یک جامعه اسلامی همه ارزش‌ها از مبدأ کل جهان یعنی الله سرچشمه گرفته است.
با این نگاه مدنیت اجتماعی نیز در گفتمان دینی مبتنی بر اصول ثابت و قطعی است و انسان‌ها در چارچوب اصول دینی سنجیده می‌شوند که در آن صورت با منطق غربیان مبتنی بر نقض اصول ثابت دینی و ارزش‌های فراگیر الهی، متفاوت می‌گردد. با این تأکید نگرش‌های گفتمان غیرتوحیدی نیز در بعد معرفتی نمی‌تواند ارزش‌های فطری را ارائه دهد و عملاً حتی اتکاء به نگرش‌های معرفت‌شناسانه نظیر رئالیسم انتقادی یا واقع‌بینی پوپری نیز نتوانسته گفتمان غیرتوحیدی را از بحران ایجاد امنیت که امروزه مسئله جدی جوامع غربی نظیر فرانسه و غیره است نجات دهد.
چراکه عقل انتقادی صرف حتی اگر زیربنای تجزیه و تحلیل و ارزش‌گذاری باشد، در نهایت نگرش دائماً متغیری را ایجاد می‌کند که از فرد به فرد متفاوت است و ارزش یکسان و مورد قبول همه را ایجاد نمی‌نماید. (همان ماخذ،86) بدیهی است که عقلانیت انتقادی که امروزه در غرب به عنوان مهمترین اصل گفتمان غیرتوحیدی است، شناور شدن معرفت و اصول اجتماعی را دامن زده و عقلانیتی جامع و برخوردار از مبادی و اصول دینی و ارزشی نیست و نمی‌تواند خود را خردپذیر متکی بر منبع لایتناهی وحی و آموزه‌های الهی بداند. در این نگرش شما هر قدر استدلال معرفتی و فلسفی کنید چون مبنای ثابتی وجود ندارد، استدلالهایتان به سهولت قابل تحول و تغییر و در نتیجه فردگرایی است. در این نگرش، ارائه دلایل عقلانی برای اصلاح جوامع غیرتوحیدی صرفاً یک کار فیلسوفانه است و به درد آکادمی‌هایی می‌خورد که در آنها افراد شغل فلسفه را انتخاب کرده‌اند، ولی به درد حرکت اجتماعی جهت امنیت واقعی و عدالت‌محور نمی‌خورد.
در جوامع غیرتوحیدی اساس گفتمان بر فردیت افراطی قرار دارد که با فلسفه سودجویی کاملاً همگام و همدم است. هویت انسان در این نگاه وابسته به میزان برآورده شدن خواست‌ها و تمایلات فردی اوست و انسان به اندازه‌ی که خود می‌خواهد به خواسته‌هایش به هر صورت باید برسد، در نتیجه معیار رفتار اجتماعی خود انسان است. در مقابل در جوامع توحیدی اختیار و اراده انسان در عرض او نیست بلکه نشأت گرفته از اراده مطلق الهی است. خدا اراده کرده است که انسان هم مختار و هم مرید باشد. خداوند متعال برای تکامل و رشد انسان اراده نموده که انسان دارای اراده، عقل، قدرت و فطرت انسانی- الهی باشد، این سه ویژگی انسان را بر تمام موجودات دیگر برتری داده است.
تفاوت اختیار فرد در گفتمان توحیدی با غیرتوحیدی در این است که در جامعه غیردینی فرد مالک خویشتن است و جائی برای خدا نمی‌گذارد که نتیجه آن مشخص است ولی در جامعه دینی، فرد خویشتن را به رسم امانت از جانب خداوند و صاحب اصلی جهان در اختیار دارد و براساس این اعتقاد خود را مکلف می‌داند در مقام جانشین و امین و در حدود قواعد در آن تصرف کرده و وظایف خود را نسبت به آنچه به او سپرده شده است به نحو مطلوب انجام دهد. (نمازی، 1375: 70) چنانکه سیره انبیاء و امامان و عبود صالح نمونه روشنی است در جهت کاهش سرگشتگی امروزین بشر که در چنگ زدن به فردیت بی‌حد و حصر خود آن را بوجود آورده و نیاز دارد تا با چنگ زدن به ریسمان الهی به آرامش لازم برسد.
در گفتمان توحیدی انسان به حکم اینکه خلیفه الله است یک تعریف ارزشی دارد و دارای ویژگی‌ها و امتیازات بی‌شماری است که یک نمونه آن خلق مجتمع‌ها و جوامع انسانی با امتیازات خاص توحیدی و انسانی است. انسان‌ها بالقوه دارای صفات برجسته الهی هستند که با اراده و قدرت الهی که به آنها داده شده می‌توانند آن را به ظهور برسانند و هریک نمونه عالی در قدرت و صفت بارز الهی در زمین باشند. علامه طباطبائی در تفسیر عالیقدر المیزان خود در ذیل آیه شریفه 21 بقره می‌فرماید:
همه بنی آدم در خلافت آدم برای الله شریک هستند. آنچه بشر از خوبی‌ها آموخته است از خداست و آنچه پلیدی است از شیطان. بشر هرگاه از این ارزش‌ها فاصله گرفت با انواع عذاب‌های ناشی از آن گرفتار شد و امروز نیز بزرگترین تهدید اصلی بشر متمدن همین فاصله است. با این توصیف به همان میزان که در گفتمان توحیدی اصل خلیفه الله، انسان اجتماعی را دارای ویژگی‌های ارزشی عالی می‌کند. در مقابل در گفتمان غیرتوحیدی، فردگرایی اساس نظریه اجتماعی است که اهمیت بالاتری را به فرد در مقابل همنوعان و اجتماع می‌دهد. در نتیجه فردگرایی نظریه‌ای می‌گردد که از آزاد گذاردن افراد بنحوی که خود تصور می‌کنند عمل کنند جانبداری می‌کند و همین امر امنیت را دچار اخلال می‌کند.
در این زمینه جان استوارت میل (12) از متفکرین جوامع غیرتوحیدی معتقد است که اساس گفتمان غیرتوحیدی بر کسب منافع پی‌ریزی شده است نه براساس خیر و در تحت آن هر کس نیاز دارد تا جایگاهش را به هر وسیله بدست آورد. بدین ترتیب که یا دیگران را عقب زند یا توسط دیگران به عقب رانده شود (13) با این نگرش که جدایی انسان غربی از یکدیگر و همنوع ترویج می‌گردد، جامعه غیرتوحیدی جامعه‌ی غریبه‌ها نامیده می‌شود (کایلستون، 1363: 44) و عملاً نوع همبستگی و مشارکت نیز در جامعه توحیدی با غیرتوحیدی کاملاً متفاوت می‌گردد.
گفتمان توحیدی انسان را از زندگی فردی به سوی زندگی جمعی دعوت کرده و مسئولیت اجتماعی را بر او واجب می‌کند. اسلام زندگی در انزوا و رهبانیت را قبول ندارد و تکامل عقل و فطرت و اخلاق را در زندگی جمعی می‌داند و فرار از مسئولیت اجتماعی را ممنوع کرده است و هم آن است که انسان را مکلف کرده است که برای مدیریت و رهبری اجتماعی باید بهترین‌ها را برای مدیریت جامعه برگزیند.
در گفتمان توحیدی انسان دارای ویژگی‌هایی است که وضعیت او را در اجتماع تعریف می‌کند. در آیات قرآنی بنی آدم بالقوه دارای قدرت فوق‌العاده، علم فوق‌العاده، اراده فوق‌العاده می‌باشد. این امتیازات مخصوص و بی‌نظیر بنی‌آدم، او را در وضعیتی قرار داده است که با عقل و اراده و قدرت اعطائی خداوند بتواند تاریخ بشریت را بسازد تمدن‌ها را به وجود آورده، جوامع بشری را خلق کرده و رهبری خود را به عهده گیرد و زمین را با اراده الهی خود آباد کند و یا تباه سازد. خداوند با اعطاء وجدان و عقل جمعی و اراده خلاقه الهی به بشریت گفتمان توحیدی امنیت‌ساز را به بهترین وجه به ظهور رسانیده است. چنانکه انسان کامل در جمع و جامعه تبلور می‌یابد و اکثر ارزش‌های انسانی در یک محیط متنازع اجتماعی معنی پیدا می‌کند.
براساس گفتمان توحیدی ساختار و ساختمان مجامع بشری بر ارزش‌های الهی پی‌ریزی شده است و هر جاکه آن ارزش‌ها فرو ریزد، بقاء اخلاقی و انسانی نیز فرو خواهد ریخت. هر آنچه از ارزش مورد قبول وجدان بشری باشد مانند عدالت صداقت احسان وفاداری خدمت به هم‌نوعان پرهیز از پلیدی‌ها چون دزدی، خیانت، ظلم و ... همه ارزش‌های الهی است که در فطرت و وجدان بشری نهادینه شده است و همه پیامبران برای تکمیل آن ارزش‌ها مأموریت یافته‌اند. آنچه بشر از خوبی‌ها آموخته است از خداست و آنچه پلیدی است از شیطان. بشر هرگاه از این ارزش‌ها فاصله گرفت با انواع عذاب‌های ناشی از آن گرفتار شد و امروز نیز بزرگترین تهدید اصلی بشر متمدن همین فاصله است.
جامعه‌ای که از ارزش‌ها فاصله گرفت حتماً گرفتار انحطاط و اختلاف و چنددستگی خواهد شد و قدرت رهبری الهی را از دست می‌دهد و با عذاب‌های گوناگونی از قبیل جنگ‌های داخلی و خارجی فقر و فحشاء و عقب‌ماندگی و دوری از خداوند و بی‌هدفی و پوچی در زندگی و بیماریهای مسری روزافزون و تهدید انواع سلاح‌های کشتار جمعی و سلطه نااهلان و ستمگران مبتلا خواهد شد. جامعه اسلامی که بر شالوده ارزش‌های الهی و انسانی پی‌ریزی می‌شود بیش از هر چیز گفتمان توحیدی در تمام ارکان آن هویداست. گفتمان توحیدی به صورت ذاتی می‌تواند در شئون فردی- اجتماعی- سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ملت متجلی گردد و هم آن است که امنیت‌بخش جامعه و معنی‌دهنده زندگی فردی و جمعی است. به طوری که آموزه‌های دینی را می‌توان همان ارزش‌های توحیدی دانست.
امروزه در جوامعی که گفتمان غیرتوحیدی حاکم است دستگاه حاکم با فرهنگ‌سازی و نظام آموزشی و تبلیغی صرفاً مادی همه‌ی جامعه را با منافع طبقه سرمایه‌دار موافق می‌گردانند و در واقع همه مردم را معامله‌گر و بازاری می‌کنند. (رضائی، 1379: 27) به عبارت دیگر جامعه غیردینی تلاش می‌کند تا نقش طبقه‌ی بورژوا را لاپوشانی کند و بر نقش افراد تأکید کند و وانمود کند که چیزی به نام طبقه استعمارگر وجود ندارد اما واقعیت چیز دیگری است. چنانکه آربلاستر (14) می‌نویسد: دیدگاه لیبرالی از طبقه یکی از نمونه‌های کلاسیک عدم صداقت است. (آربلاستر، 1367: 136) که خود امنیت ملی جامعه را ناپایدار می‌کند.
با این توصیف اگر بپذیریم که هدایت کردارهای اجتماعی افراد بدون هدایت نمادها و روابط اجتماعی به دست نمی‌آید و از طرف دیگر، هدایت کردارهای اجتماعی افراد نیز در هدایت نمادها و روابط اجتماعی مؤثر است بنابراین دین و دولت دینی برای اینکه بتواند به هدایت شبکه روابط و نمادهای اجتماعی بپردازد به طور جدی کردارهای اجتماعی افراد را مورد توجه قرار می‌دهد، یعنی افراد را در کردارهای اجتماعیشان براساس ارزش‌های عالی و نه پست هدایت می‌کند و از سوی دیگر، برای اینکه بتواند به هدایت کردارهای اجتماعی افراد بپردازد، نمادهای اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار داده و توصیه‌های اصولی ارائه می‌دهد. (تقوی، 1381: 41) سیره انبیاء و اولیاء خدا مملو از حضور در صحنه جهت اصلاح کردارهای اجتماعی و ساختن نهادهای حکومتی محافظ مظلوم بوده است که امنیت‌ساز می‌باشد. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید:
"خدایا! تو خود می‌دانی که هدف ما (از حاکمیت و زمامداری)، رقابت برای به دست‌گرفتن قدرت و نیز خواستاری فزونی مال دنیا نبود، بلکه چنان می‌خواستیم که نشانه‌های دینت را بازگردانیم، و در سرزمینهای تو آشکارا دست به اصلاحات زنیم، تا بندگان ستمدیده‌ات امنیت و حدود یابند. (تحف العقول، ص172)"
به هر روی گفتمان ارزش محور توحیدی در اهداف، انگیزه‌ها و حرکت شاخص‌های خود را دارد که شاید در برخی از ارزشها و مفاهیم با سایر گفتمانها تشابهاتی را داشته باشد ولیکن در اساس و کیفیت ارزش، اصول خود را داراست. چنانکه وقتی از ارزش آزادی در گفتمان ارزش محور توحیدی سخن به میان می‌آید نمی‌توان همان مفهوم و برداشت سایر گفتمانها را انتظار داشت. همین‌طور امروزه در بحث شیوه‌های عدم تعادل اجتماعی و در کل ضعف امنیت ملی در کشورهای شرق اسلامی باید از نگرش دوگانه الگوی ارزشی در اجتماع که توأماً برآمده از الگوی دینی و غربی است نام برد که منجر به سرگردانی شهروندان می‌گردد. کشور ما نیز در طول حداقل یکصد سال اخیر شاهد صف‌آرائی برخی از گفتمان‌های دین‌ستیز بوده که صرفاً با تکیه بر ارزشهای غیردینی نظیر گفتمان دوران پهلوی نتوانسته امنیت ملی پایداری در ایران شکل دهند.
امنیت ملی برآمده از گفتمان توحیدی، مقید و ملتزم به اصول ثابت و ارزش‌های الهی است. این اصول مانع از امکان شناور شدن و نسبی شدن جامعه می‌گردد و تمام افراد را بر ارزشهای مشترک گرد می‌آورد. در این حالت انسان در گفتمان توحیدی از زندگی فردی به سوی زندگی جمعی حرکت نموده و مسئولیت اجتماعی بر او تکلیف می‌گردد و تکامل عقل و اخلاق را در زندگی جمعی و همنوع‌گرائی به دست می‌آورد. در این گفتمان انسان باید برای رهبری اجتماع بهترین را برگزیند و براساس اصل تکامل با تعامل و خیرخواهی اجتماع را در مسیر تکامل قرار دهد.
در جامعه توحیدی انسان نمی‌تواند در خلاف ارزش‌های حاکم جامعه عمل کند و باید براساس ارزش‌های جامعه حرکت و در این‌گونه نظام‌ها، قدرت نیز نمی‌تواند فی‌نفسه هدف باشد. غایت قدرت، تحقق ارزش‌های دینی، برقراری قسط و عدالت، نظم و امنیت، زمینه‌سازی تهذیب نفوس و سعادت انسان‌ها عنوان می‌شود که تمام این موارد می‌تواند امنیت ملی را قوام بخشد.
بیگمان امنیت ملی پایدار جامعه نیز ریشه در این نگرش دارد که نوع روابط در جامعه یعنی بین مردم با مردم و مردم با حاکمیت از اصول متعالی پیروی نماید که عملاً ارزش‌های توحیدی و دینی دارای آن می‌باشد. چنانکه مهمترین اصل متعالی در گفتمان توحیدی همان جهاد اصغر و جهاد اکبر می‌باشد که انسانها با تمسک به آن در مدیریت فردی و اجتماعی نهایت ارزش‌گرایی را دنبال می‌نمایند که بی‌شک امنیت ملی را شکل می‌دهد.
با توجه به مطالب ارائه شده گفتمان توحیدی چهارهدف در اجتماع را دنبال می‌نماید که می‌تواند بر امنیت ملی تأثیر مستقیم داشته باشد.
1. تأمین سعادت و سلامت روحی مردم
2. برقراری عدالت
3. برقراری امنیت
4. قانون‌گرائی
با تکیه بر شاخص‌های فوق در گفتمان توحیدی اصل مسلط این است که محصول حکومت اسلامی تولید و تقویت ایمان رضایتمند است نه فرمان مرعوب‌کننده، جامعه دینی برایمان قلبی و یکسان‌سازی فهم‌های گوناگون بر اهداف حکومت دینی بنا می‌شود. کمال گفتمان دینی در جذابیت و مقبولیت‌گرائی رفتار است. گفتمان دینی گرایشات متکثر را پذیرفته و بنا را بر هدایت و ایجاد پیوند ارزش‌گرای الهی قرار می‌دهد. چنانکه بنا به گفته امام جعفر صادق (علیه السلام) جامعه توحیدی بر راست‌گوئی، اداء امانت، حیا و حسن خلق قرار دارد که در نهایت ثمره آن امنیت مابین افراد جامعه می‌باشد.
با این توصیف گفتمان توحیدی روابطی عادلانه می‌سازند که جامعه را به صورت یک ید واحده و واحدی منسجم و همگرا درمی‌آورد و زمینه‌های پایداری و ثبات امنیت ملی را فراهم می‌کند و در کل برابری فرصتها و توزیع عادلانه همه منابع ملی از اولویتهای گفتمان توحیدی در امنیت بخشی به اجتماع است. چنانکه دستورات الهی و نصایح انبیاء و اولیاء خدا مملو از تأکید بر امنیت است که جامعه را به بهروزی و وحدت لازم می‌رساند.
با این توصیف گفتمان توحیدی در جامعه تلاش دارد تا براساس محوریت ارزش الهی و تکیه بر تعریف قانونمند از عدالت زمینه امنیت پایدار را شکل دهد. به همین دلیل گفتمان توحیدی پایه رعایت حقوق مردم را قانون‌مداری جامعه می‌داند و تضییع حقوق افراد را در هر سطحی از اجتماع نمی‌پذیرد. چنانکه حضرت امام (رحمةالله‌علیه) می‌فرمایند در اسلام یک حکومت است و آن حکومت خدا، یک قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آن قانون عمل کنند. تخلف از آن قانون هیچ کس نباید بکند، قانون عدل ا ست، عدالت است. جامعه عدل و جامعه‌ای که در آن باید عدالت اجرا بشود (صرامی، 1376: 106) که این امر می‌تواند کاملاً در ساخت امنیت ملی مطلوب نقش‌آفرینی کند.

نمایش پی نوشت ها:
1. عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
2. مجله حوزه و دانشگاه، متن گفتگو با دکتر مصطفی ملکیان، شماره22.
3. Randes, Charles-154-2004
4. moscovici.
5. Sharma, S.R 1998-p.201-I
6. Social norms
7. Ogbern
8. Nimkoff
9. Jean cazneuve
10. دین و نظریه اجتماعی دورکیم شهرت فراوانی دارد. مبنای این نظریه تأکید بر پدیده‌های دینی نه به عنوان مقوله‌های فردی، بلکه مقوله‌های اجتماعی بود. برخلاف ویلیام جیمز که بیشتر به انواع تجربه‌های دینی افراد می‌پرداخت، دورکیم به فعالیت‌ها و پیوندهای اجتماعی‌ای می‌اندیشد که اشتراک در فعالیت‌های مذهبی در میان مؤمنان پدید می‌آورد.
11. www.al-shia.com
12. Stewart male
13. Eatwell; 1987: 791
14. Arbalester

نمایش منبع ها:
1. آرون، ریمون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه‌شناسی، ترجمه باقر پرهام، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران (1372).
2. آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز، 1367.
3. افروغ، عماد «خرده فرهنگها و وفاق اجتماعی»، نقد و نظر، شماره 159، تابستان و پائیز،1379.
4. برینر، برت اف، «سکولاریسم و دین»، ترجمه افروز اسلامی، نامه فرهنگ، شماره2، سال ششم، تابستان 1375.
5. بیانات و اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (رحمةالله‌علیه) از سال 1341 الی 1362، جستجوی راه از کلام امام خمینی (رحمةالله‌علیه)، دفتر نهم، تهران، امیرکبیر، 1362.
6. تامس، آلن «ارزش چیست؟»، ترجمه عزت الله فولادوند، نشریه بخارا، شماره 37، ص45-48، مرداد و شهریور1383.
7. تحف‌العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حسن بن علی حسن‌زاده، قم، شریف الرضی، 1421ق، 1379.
8. تقوی، حسین، اخلاق محمدی، مشهور، 1385.
9. خالقی‌فر، مجید، بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر نگرش به جنگ، پایان‌نامه کارشناسی، دانشگاه تبریز، 1377.
10. رضائی، علی «ظهور و تکامل جامعه مدنی»، نشریه کیان، شماره33، 1379.
11. رضایی، غلامحسین، افقهای فکری، نگرش کوتاه بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی، پاسخ شبهات دینی، اجتماعی و عقیدتی، قم، 1381.
12. صدرا، علیرضا و قنبری، طرح تحقیقات ارزشگرایی در جامعه ایرانی، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1385.
13. صرامی، سیف‌اله، حقوق مردم در حکومت از دیدگاه امام خمینی (رحمةالله‌علیه) با توجه به مبانی و ادله در منابع اسلامی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمةالله‌علیه)، ستاد صدمین سال میلاد امام خمینی (رحمةالله‌علیه)، کمیته فرهنگی، 1381.
14. غررالحکم و دررالحکم، عبدالواحدبن محمد تمیمی، انتخاب احادیث و ترجمه محسن موسوی، دارالحدیث، قم، 1383.
15. کاظمی، شهلا، «جمعیت و امنیت ملی»، مجموعه مقالات همایش توسعه و امنیت عمومی، وزارت کشور، 1376.
16. کایلستون، فردریک، فیلسوفان انگلیسی، از هابز تا هیوم، ترجمه امیر جلال‌الدین اعلم، انتشارات سروش، 1362.
17. گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، چاپ دوم، تهران، 1376.
18. مصباح یزدی، آیت‌الله محمدتقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، 1379.
19. مجله حوزه و دانشگاه شماره 22، گفتگو با دکتر مصطفی ملکیان.
20. نمازی، حسین، نظامهای اقتصادی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1374.
21. نویدنیا، منیژه «تأملی نظری در امنیت اجتماعی با تأکید بر گونه‌های امنیت»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال نهم، شماره اول، بهار 1385.
22. www.al-shia.com
23. Sharma s. r encyclopedia of vlue and moral education Cosmo publication New Delhi, 1994
24. Eatwell, John The New Palgrave, Adictionary of Economic The Macmillan Press limited 1987
25. Rends, Charles, m. b value inverting today Mc Graw mill New York, 2004

منبع مقاله :
فصلنامه حصون، شماره 19، بهار 1388
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.