نویسنده: حسین بکائی
حسن صبّاح در اصل از عربهایی بود که به ایران مهاجرت کرده بودند. در سالهایی که ناصرخسرو برای حفظ جان و ادامهی تبلیغ به قلعهی یمگان پناهنده شده بود، حسن صبّاح در ری با فاطمیان ملاقات کرد و به تشویق آنان راهی مصر شد. او در سال 469 هـ.ق. از راه آذربایجان و شام به مصر رفت و نزدیک به یک سال و نیم در آنجا ماند. حسن صبّاح در سال 473 هـ.ق. به ایران بازگشت و نخست در نواحی مرکزی ایران به تبلیغ پرداخت. خواجه نظامالملک دستور بازداشت او را صادر کرد ولی او به همراه جمعی از پیروانش به قلعهی الموت در اطراف قزوین گریخت و در آنجا مستقر شد.
حسن صبّاح با تشکیل یک ارتش مخفی بسیار قدرتمند جنبش بزرگی بر ضدّ خلافت عبّاسیان و حکومت ترکان سلجوقی به راه انداخت. فعالیت سازمانی که حسن صباح آن را تأسیس کرده بود، بزرگترین نگرانی سلجوقیان بود و وقت و انرژی فراوانی را از دولت آنان میگرفت. در تمام سالهای حکومت غزنویان و دورهی نخست حکومت سلجوقیان، مبارزهی خلیفهی عباسی و دولت ترکان سلجوقی با اسماعیلیان در همهی زمینهها به طور جدی دنبال میشد. روش کار اسماعیلیان از همان نخستین روزهای پیدایش، با مخفیکاری همراه بود. این مخفیکاری در سازمانی متمرکز شده بود که از همان سالهای آغازین دعوت اسماعیلیان، یکی از عجیبترین مردان تاریخ به نام عبدالله بن میمون آن را بنا کرده بود.
اصول اصلی کار و پایداری این سازمان، چنین بود.
تعلیمات و کلیهی فعالیتها مخفیانه بود.
طبقهبندی تعلیمات براساس قدرت فهم تعلیم گیرنده بود. این تعلیمات از مبتدی آغاز میشد و تا واصل – یعنی کسی که به کشف حقیقت رسیده است – ادامه پیدا میکند.
داعیان – یعنی کسانی که مردم را به پیوستن به اسماعیلیه دعوت میکردند – از میان باهوشترین و باسوادترین و داناترین و سخنورترین افراد انتخاب میشدند و به دقّت تربیت میشدند.
مهمترین اصل اعتقادی اسماعیلیه این بود که معنی حقیقی آیههای قرآن – حقیقت – را کسی جز امام نمیداند، و کسی جز عبداللهبن میمون امام را نمیشناسد. در نظر اسماعیلیان امام بر دو گونه بود:
امامی که از فرزندان حضرت علی (علیهالسلام) است و امامت را از پدر خود و به صورت انتقالی گرفته است.
امامی که از فرزندان حضرت علی (علیهالسلام) نیست و امام حاضر او را انتخاب کرده است.
امام نوع دوم، در زمان زنده بودنش تمام صفتهای امام نوع نخست را داشت. بنا به یکی از گفتهها نخستین خلیفهی فاطمی در مصر که خود را از فرزندان حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) مینامید، در اصل از نوادگان ابنمیمون بود که امام نوع دوم محسوب میشد.
اصول اعتقادی اسماعیلیان، تفاوت چندانی با اعتقادات دیگر مسلمانان نداشت. آنان در کلیات مثل همه بودند و فقط در جزئیات بود که با دیگر فرقهها تفاوت داشتند.
اما به دلیل مخفی بودن، اندیشهی اسماعیلی مثل دیگر اندیشههای برخاسته از اسلام، در مدارس شهرهای ایران تدریس نمیشد و استادان فرقهی اسماعیلی به گفتوگوهای رودررو با دانشمندان دیگر فرقهها و مذهبها که در ایران بودند، نمیپرداختند. رویارویی دانشمندان اسماعیلیه با دیگر دانشمندان، فقط در تکفیرنامهها و رسالههایی که بر ضد هم مینوشتند، بروز میکرد.
اسماعیلیان رسالههای مخفی خود را داشتند. نام نویسندگان این رسالهها مخفی بود، اما در آنها تمام اصول عقاید و روشهای کار اسماعیلیان شرح داده شده بود. این رسالهها بیشتر شبیه دایرةالمعارفهایی بود که تمام علوم آن زمان در آنها گردآوری شده بود.
فعالیت سازمانی که حسن صباح آن را تأسیس کرده بود، بزرگترین نگرانی سلجوقیان بود و وقت و انرژی فراوانی را از دولت آنان میگرفت. در تمام سالهای حکومت غزنویان و دورهی نخست حکومت سلجوقیان، مبارزهی خلیفهی عباسی و دولت ترکان سلجوقی با اسماعیلیان در همهی زمینهها به طور جدی دنبال میشد. با این همه، نهضت اسماعیلیه هر روز گسترش پیدا میکرد و بر پیروان آن افزوده میشد.
حسن صباح در سال 518 هـ.ق درگذشت ولی جانشینان او همان روش را ادامه دادند و دو خلیفهی عباسی را ترور کردند.
منبع مقاله :
بکایی، حسین؛ (1390)، فرار از عقل (از تشکیل امپراتوری سلجوقی تا حمله مغول) از مجموعهی داستان فکر ایرانی (5)، تهران: چاپ شفق، چاپ سوم.
حسن صبّاح با تشکیل یک ارتش مخفی بسیار قدرتمند جنبش بزرگی بر ضدّ خلافت عبّاسیان و حکومت ترکان سلجوقی به راه انداخت. فعالیت سازمانی که حسن صباح آن را تأسیس کرده بود، بزرگترین نگرانی سلجوقیان بود و وقت و انرژی فراوانی را از دولت آنان میگرفت. در تمام سالهای حکومت غزنویان و دورهی نخست حکومت سلجوقیان، مبارزهی خلیفهی عباسی و دولت ترکان سلجوقی با اسماعیلیان در همهی زمینهها به طور جدی دنبال میشد. روش کار اسماعیلیان از همان نخستین روزهای پیدایش، با مخفیکاری همراه بود. این مخفیکاری در سازمانی متمرکز شده بود که از همان سالهای آغازین دعوت اسماعیلیان، یکی از عجیبترین مردان تاریخ به نام عبدالله بن میمون آن را بنا کرده بود.
اصول اصلی کار و پایداری این سازمان، چنین بود.
تعلیمات و کلیهی فعالیتها مخفیانه بود.
طبقهبندی تعلیمات براساس قدرت فهم تعلیم گیرنده بود. این تعلیمات از مبتدی آغاز میشد و تا واصل – یعنی کسی که به کشف حقیقت رسیده است – ادامه پیدا میکند.
داعیان – یعنی کسانی که مردم را به پیوستن به اسماعیلیه دعوت میکردند – از میان باهوشترین و باسوادترین و داناترین و سخنورترین افراد انتخاب میشدند و به دقّت تربیت میشدند.
مهمترین اصل اعتقادی اسماعیلیه این بود که معنی حقیقی آیههای قرآن – حقیقت – را کسی جز امام نمیداند، و کسی جز عبداللهبن میمون امام را نمیشناسد. در نظر اسماعیلیان امام بر دو گونه بود:
امامی که از فرزندان حضرت علی (علیهالسلام) است و امامت را از پدر خود و به صورت انتقالی گرفته است.
امامی که از فرزندان حضرت علی (علیهالسلام) نیست و امام حاضر او را انتخاب کرده است.
امام نوع دوم، در زمان زنده بودنش تمام صفتهای امام نوع نخست را داشت. بنا به یکی از گفتهها نخستین خلیفهی فاطمی در مصر که خود را از فرزندان حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) مینامید، در اصل از نوادگان ابنمیمون بود که امام نوع دوم محسوب میشد.
اصول اعتقادی اسماعیلیان، تفاوت چندانی با اعتقادات دیگر مسلمانان نداشت. آنان در کلیات مثل همه بودند و فقط در جزئیات بود که با دیگر فرقهها تفاوت داشتند.
اما به دلیل مخفی بودن، اندیشهی اسماعیلی مثل دیگر اندیشههای برخاسته از اسلام، در مدارس شهرهای ایران تدریس نمیشد و استادان فرقهی اسماعیلی به گفتوگوهای رودررو با دانشمندان دیگر فرقهها و مذهبها که در ایران بودند، نمیپرداختند. رویارویی دانشمندان اسماعیلیه با دیگر دانشمندان، فقط در تکفیرنامهها و رسالههایی که بر ضد هم مینوشتند، بروز میکرد.
اسماعیلیان رسالههای مخفی خود را داشتند. نام نویسندگان این رسالهها مخفی بود، اما در آنها تمام اصول عقاید و روشهای کار اسماعیلیان شرح داده شده بود. این رسالهها بیشتر شبیه دایرةالمعارفهایی بود که تمام علوم آن زمان در آنها گردآوری شده بود.
فعالیت سازمانی که حسن صباح آن را تأسیس کرده بود، بزرگترین نگرانی سلجوقیان بود و وقت و انرژی فراوانی را از دولت آنان میگرفت. در تمام سالهای حکومت غزنویان و دورهی نخست حکومت سلجوقیان، مبارزهی خلیفهی عباسی و دولت ترکان سلجوقی با اسماعیلیان در همهی زمینهها به طور جدی دنبال میشد. با این همه، نهضت اسماعیلیه هر روز گسترش پیدا میکرد و بر پیروان آن افزوده میشد.
حسن صباح در سال 518 هـ.ق درگذشت ولی جانشینان او همان روش را ادامه دادند و دو خلیفهی عباسی را ترور کردند.
منبع مقاله :
بکایی، حسین؛ (1390)، فرار از عقل (از تشکیل امپراتوری سلجوقی تا حمله مغول) از مجموعهی داستان فکر ایرانی (5)، تهران: چاپ شفق، چاپ سوم.