رايات سود (1)

يکي از نشانه هايي که براي ظهور شمرده مي شود پرچم هاي سياهي است که از سوي خراسان آشکار مي شود و مقدمات ظهور را اعلام مي کند. اين مطلب در منابع اهل سنت به خصوص کتاب الفتن ابن حماد به صورت گسترده اي وجود دارد؛ ولي در منابع شيعه به ندرت مي شود و آن چه درباره اين نشانه روايت مي شود از منابع اهل سنت يا از راويان آنان است. در کتاب نعماني تنها چهار روايت از راويان شيعه درباره ي رايات سود (پرچم هاي سياه) وجود دارد. (1) از اين ميان دو مورد
دوشنبه، 8 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رايات سود (1)
رايات سود1
رايات سود (1)





يکي از نشانه هايي که براي ظهور شمرده مي شود پرچم هاي سياهي است که از سوي خراسان آشکار مي شود و مقدمات ظهور را اعلام مي کند. اين مطلب در منابع اهل سنت به خصوص کتاب الفتن ابن حماد به صورت گسترده اي وجود دارد؛ ولي در منابع شيعه به ندرت مي شود و آن چه درباره اين نشانه روايت مي شود از منابع اهل سنت يا از راويان آنان است. در کتاب نعماني تنها چهار روايت از راويان شيعه درباره ي رايات سود (پرچم هاي سياه) وجود دارد. (1) از اين ميان دو مورد ارتباطي با ظهور مهدي ندارد و دو روايت محل بحث است که به تفصيل خواهد آمد.
شيخ صدوق درباره ي اين نشانه مطلبي ندارد و تنها روايت شيخ طوسي هم از نعيم بن حماد صاحب کتاب الفتن است. بنابراين، در منابع کهن شيعي اين روايات فراوان نيست و آن چه در منابع متأخر به چشم مي خورد از منابع يا راويان اهل سنت نقل مي شود. حتي برخي از روايات که سندشان به امام باقر عليه السلام مي رسد. اولين بار در کتاب الفتن ابن حماد آمده اند. از آن جا که منبع اصلي روايات پرچم هاي سياه اين کتاب مي باشد (2) لازم است به بررسي اين اخبار در آن منبع بپردازيم.
در کتاب الفتن ابن حماد در چندين باب از پرچم هاي سياه سخن به ميان آمده است:
1. باب نشانه هاي سقوط بني اميه
2. باب خروج بني عباس
3. باب پرچم هاي سياه مهدي پس از پرچم هاي بني عباس
4. سفياني و پرچم هاي سياه
تعدادي از احاديث اين باب ها هيچ ارتباطي با نشانه هاي ظهور ندارند، اما از آن جا که در آنها به ظهور پرچم هاي سياه اشاره شده، لازم است بررسي شود. در احاديث ديگري از اين پرچم ها به عنوان علائم ظهور مهدي ياد شده است. از اين رو، در دو بخش به بررسي احاديث رايات سود (پرچم هاي سياه) مي پردازيم:
بخش اول: احاديثي از کتاب الفتن که سخن از پرچم هاي سياه گفته، ولي از مهدي نام نبرده است. اين احاديث به اندازه اي است که ذکر همه آنها در اين جا ممکن نيست و از طرف ديگر، مضمون آنها در بسياري موارد مشابه است. از اين رو، به بررسي تعدادي از آنها اکتفا مي کنيم.
پيش از بررسي اين اخبار لازم است به اين نکته اشاره شود که شعار حکومت بني عباس و شروع نهضت آنان با پرچم هاي سياه بوده و در منابع تاريخي عنوان مسوده (سياه جامگان) و رايات سود (پرچم هاي سياه) درباره بني عباس فراوان به کار رفته است.
مورخان مي گويند: عباسيان به تقليد از رسول خدا يا اميرمؤمنان عليه السلام که در جنگ ها پرچم سياه بر مي افراشتند يا به نشانه ي عزاداري براي کساني که به دست بني اميه کشته شده بودند، شعار خود را لباس و بيرق سياه قرار دادند. رهبر عباسيان به ابومسلم دستور داد با افروختن آتش بر فراز کوه ها و افراشتن پرچم هاي سياهي قيام خود را آغاز نمايد. (3) گفته شده هفتاد هزار پياده و سواره که پرچم هاي سياهي در دست داشتند به فرماندهي ابومسلم خراساني حرکت خود را از مرو (مرکز خراسان) شروع و تا کوفه پيش روي کردند. (4) هم زمان در عراق افرادي غير از عباسيان لباس سياه پوشيده و پرچم سياه بر افراشتند و به نبرد با بني اميه پرداختند. (5) مردم به هر صورت ممکن لباس هاي خود را مشکي کردند و حتي اهل شام که دشمن عباسيان بودند به سياه پوشي روي آوردند. (6) در ادامه ي اين گفتار از سياه پوشي عباسيان و پرچم هاي سياه آنان بيشتر سخن خواهيم گفت.

1. رايات بدون عنوان مهدي

اکنون به بررسي تعدادي از روايات که در موضوع پرچم هاي سياه وارد شده و در آنها نامي از مهدي و ظهور او نيست مي پردازيم:
(1) وليد بن مسلم از ابوعبده مشجعي از ابواميه کلبي در زمان خلافت يزيد بن عبدالملک نقل کرده است که پيرمردي که جاهليت را درک کرده بود چنين خبر داد: «پس از مرگ هشام مردي جوان بر شما حاکم مي شود که حقوق را افزايش مي دهد، مردي از اهل بيتش او را مي کشد... سپس مرين از آن سوي - اشاره کرد به جزيره - مي آيد و به زور حکومت را مي گيرد پس از او پرچم هاي سياه خواهد آمد». (7)
اين نقل اولا، موقوف (8) است و اعتبار ندارد. ثانيا، پيش گويي قيام بني عباس است؛ زيرا مردي که پس از هشام بن عبدالملک به حکومت رسيد و حقوق را افزايش داد وليد بن يزيد بن عبدالملک (وليد دوم) بود (9) و مردي از خاندانش که او را کشت پسرعمويش يزيد بن عبدالملک (يزيد سوم) بود. (10) آن که از سوي جزيره مي آيد و به زور حکومت را مي گيرد، مروان حمار است (11) که پس از مرگ يزيد سوم بر شام مسلط شد. مراد از جزيره، موصل و احتمال قوي «مرين» همان مروان است.
(2) ضمره بن ربيعه از عبدالواحد از زهري نقل مي کند: به من خبر رسيده است پرچم هاي سياه از خراسان خواهند آمد و وقتي از گردنه ي خراسان بگذرند اسلام را نفي مي کنند. بازگشت آنان به دست پرچم هاي عجم از مغرب است. (12)
سند اين خبر هم به معصوم نمي رسد و موقوف است، ضمن اين که ممکن است بني اميه از زبان راوي دربار خود (زهري) آن را ساخته باشند تا ظهور بني عباس را مخالف با اسلام قلمداد نمايند.
(3) عبدالله بن مروان از ارطاه بن منذر از تبيع از کعب الاحبار نقل کرده است: روزگار به پايان نمي رسد مگر پرچم هاي سياه بني عباس از مشرق بيرون آيد. (13)
اين خبر گذشته از اين که از معصوم صادر نشده، راوي آن کعب الاحبار تازه مسلمان است که حتي از نظر اهل سنت متهم است. ضمن اين که در متن آن به نام بني عباس تصريح شده و به فرض صحت، پيش گويي دولت آنان است. اخبار بعدي نيز همين گونه است:
(4) از ابن عباس و ابوهريره نقل شده است که وقتي پرچم هاي سياه آمدند ايرانيان را احترام کنيد چون دولت شما با آنان است. (14)
چنان که گفته شد تأسيس دولت بني عباس به دست ايرانيان بود و آنان مدت ها در دربار اين خلفا مسئوليت هاي کليدي هم چون وزارت داشتند.
(5) در نقل ابوهريره از رسول خدا آمده است: پرچم هاي سياه از خراسان بيرون مي آيند و هيچ چيز مانع آنها نيست تا آن که در بيت المقدس نصب شوند. (15)
با اين که اين حديث از ابوهريره نقل شده ممکن است درست و حاکي از پيش گويي حضور بني عباس در قدس باشد. توضيح اين مطلب ذيل خبر بعدي مي آيد.
(6) ابوهريره از علي بن ابي طلحه نقل کرده است: با پرچم هاي سياه بزرگي وارد دمشق خواهد شد و کشتار عظيمي خواهند کرد. شعار آنان «بکش بکش» است. (16)
اين خبر با آن چه در تاريخ رخ داده مطابق است، چون پس از استقرار لشکر خراسان در کوفه، سفاح اولين خليفه عباسي، آنان را به فرماندهي عمويش عبدالله بن علي به شام فرستاد و کشتار عظيمي از بني اميه به راه انداختند. (17) از آن جا که بسياري از اين لشکريان ايراني بودند شعار آنان به فارسي بيان شده است.
(7 ) سعيد ابوعثمان از جابر جعفي از ابوجعفر (امام باقر عليه السلام) نقل مي کند: وقتي سال 129 برسد و بني اميه اختلاف کنند و حمار جزيره بر شام چيره شود، پرچم هاي سياه در سال 129 ظهور مي کند و اکبش با گروهي که معتنابه نيستند آشکار مي شود. دل هايشان چون پاره هاي آهن، موهايشان تا شانه آويزان است و به دشمن خود هيچ رحم و مهرباني ندارند. نام هايشان کنيه است و قبيله شان آبادي ها و لباس هايشان چون شب سياه. دولت آل عباس را بنا مي کنند و بزرگان آن زمان را مي کشند به گونه اي که از دست آنان به دشت ها مي گريزند. دولت ايشان برقرار است تا ستاره دنباله دار بيايد و آنان اختلاف پيدا کنند. (18)
اين روايت که شبيه آن از اميرمؤمنان عليه السلام نيز نقل شده است،(19) به دليل تصريح به سال 129 ق و اشاره به مروان حمار (والي جزيره) و بيان تأسيس بني عباس به دست صاحبان پرچم هاي سياه، قرينه اي است بر اين که ديگر اخبار مربوط به پرچم هاي سياه نيز در صورت صحت سند، درباره سقوط بني اميه و ظهور بني عباس است و ارتباطي به ظهور قائم آل محمد صلي الله عليه و آله ندارد. سال 129 ق اوج اختلاف بني اميه و شروع حرکت نظامي بني عباس است. مقصود از حمار جزيره همان مروان حمار است که والي جزيره عراق (موصل) بود و قيام کرده بر شام مسلط شد. گويا مراد از اکبش، ابومسلم خراساني است و اوصاف ذکر شده در روايت مربوط به اهل خراسان قديم و ايرانياني است که در لشکر وي بودند. البته ممکن است کساني که پرچم هاي سياه را نشانه ظهور مهدي عليه السلام مي دانند اين روايات را سوء استفاده بني عباس از اين پرچم ها بدانند اما در ادامه اين گفتار خواهيم گفت احاديثي که رايات سود را مربوط به مهدي مي داند نيز در راستاي همين روايات است، گرچه بخشي از آن تحريف يا اضافه شده و برخي در مدت اختفاي رهبران عباسي و سي سال دعوت مخفيانه يا پس از تشکيل دولت ساخته شده است.
ابن منادي معاصر نعماني و صاحب يکي ديگر از کتب اهل سنت در موضوع ملاحم، خطبه اي از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل کرده که در آن به مطالبي که پيش تر از روايات کتاب الفتن نقل کرديم اشاره شده است:
(8) خداوند جوانمردي از مشرق بر مي انگيزد که به اهل بيت پيامبر دعوت مي کند. آنان صاحب پرچم هاي سياه و مستضعفان هستند که خدا عزيزشان کند و ياريشان دهد. هيچ کس با آنان نمي جنگد جز اين که او را شکست دهند. لشکر قحطاني پيش مي آيد تا آن که خليفه را بيرون آورد و او در حال خوف و کراهت (از خروج) است. پس او با نه هزار فرشته پيش مي رود، سفاح بني هاشم در ساحل رود با حماز جزيره برخورد مي کند و لشکر او را شکست داده، در رودخانه غرق مي کنند. (20)
حماز تصحيف حمار يعني مروان حمار است. سفاح بني هاشم نيز عبدالله بن علي بن عبدالله بن عباس است که به جهت زياده روي در کشتار بني اميه او را خون ريز (سفاح) لقب دادند و در برخي منابع تاريخي اين مطلب آمده است. (21)
عبدالله در منطقه زاب (ساحل رود دجله) لشکر مروان را شکست داد و گروهي در آن رود خانه غرق شدند. (22) اما لشکر قحطاني همان کساني اند که خليفه اول عباسيان را از مخفي گاه خود بيرون آوردند و او مي ترسيد و از بيعت کراهت داشت، زيرا از ترس بني اميه مخفي شده بود. (23)
اين گونه روايات و اخبار در منابع اهل سنت کم نيست. علاوه بر ابن حماد و ابن منادي، سليلي و زکريا (24) و ديگران اخباري ذکر کرده اند که مطالعه آنها به روشني نشان دهنده ي مطابقت با سقوط بني اميه و ظهورپرچم هاي سياه بني عباس است و اگر آنها را ساخته ي عباسيان ندانيم خواهيم گفت اجمالي از پيش گويي رسول خدا صلي الله عليه و آله اميرمؤمنان عليه السلام درباره ي ظهور و سقوط دولت هاي اوليه اسلامي شهرت داشته، اما پس از آن حضرت مورد تحريف واقع شده و مطالبي بر آن افزوده شده است، چون برخي آن دوران را آخرالزمان تصور مي کردند.
اما دو روايتي که در الغيبه نعماني آمده و همانند احاديث قبلي توجيه مي شود عبارت اند از:
(9) ابن عقده از ابوالحسن جعفي از اسماعيل بن مهران از حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش وهيب بن حفص از ابوبصير از امام باقر عليه السلام نقل مي کند... اميرالمؤمنين عليه السلام بر منبر کوفه فرمود:
خداوند مقرر کرده که بني اميه را ناگهاني با شمشير ساقط کند... خدا بنده ي گمنام و تندخويي بر مي انگيزد که پيروزي با او و يارانش است. موها و شارب هايشان بلند، لباس هايشان سياه و صاحبان پرچم هاي سياه اند، واي بر آنان که مخالفتشان کنند... . (25)
اين روايت دست کم به دليل ناشناخته بودن شخصيت ابوالحسن جعفي (احمد بن يوسف بن زياد) و ضعف حسن بن علي قابل اعتماد نيست. اما به فرض پذيرش ربطي به ظهور ندارد و پيش گويي ظهور عباسيان است. تعبير «خاملا اصله» کنايه از ابومسلم خراساني است، چون اصل و نسب او روشن نيست. (26)
(10) ابن عقده از محمد بن مفضل از حسن بن علي بن فضال از ثعلبه بن ميمون از معمر بن يحيي از داوود دجاجي از امام باقر عليه السلام روايت مي کند که اميرمؤمنان عليه السلام درباره آيه «فاختلف الأحزاب من بينهم» (27) فرمود: از سه چيز انتظار فرج داشته باشيد: اختلاف اهل شام، پرچم هاي سياه از خراسان و فزعه در ماه رمضان... ». (28)
داوود دجاجي (29) که اين مطالب را از امام پنجم روايت کرده است، توثيقي ندارد. (30) درعين حال اگر آن را بپذيريم جز پيش گويي حوادث آينده از زبان اميرمؤمنان عليه السلام نخواهد بود. مقصود آن حضرت آن است که گشايش و راحتي شيعه در اختلاف اهل شام يعني سران بني اميه و ظهور پرچم هاي سياه يعني داعيان بني عباس است. اختلاف مروانيان حاکم بر شام مهم ترين عامل و نشانه افول بني اميه بود. اين اختلاف پس از مرگ هشام بن عبدالملک (125 ق) و به خلافت رسيدن وليد بن يزيد بن عبدالملک شدت گرفت. اين خليفه به دليل فساد بيش از حد به دست پسرعمويش يزيد بن وليد بن عبدالملک (يزيدسوم) کشته شد. يزيد سوم به خلافت رسيد؛ ولي او هم شش ماه بيشتر دوام نياورد و مروان بن محمد معروف به حمار به خون خواهي خليفه مقتول به پا خاست و حکومت را از آن خود کرد. عباسيان که از حدود سال 100 ق دعوت خود را در مناطق شرقي ايران (خراسان قديم) آغاز کرده بودند پس از فتح شهرها به عراق آمده دولت بني عباس را تأسيس کردند.
آن چه سبب شده که اين روايت بر نشانه هاي ظهور حمل شود کلمه فرج و هم چنين جمله سوم (فزعه در ماه رمضان) است. ليکن بايد توجه داشت که فرج و گشايش مخصوص ظهور حجت خدا نيست و در برخي دوران به طور موقت حاصل شده است؛ نمونه آن سال هاي درگيري ميان بني اميه و بني عباس بود که امام صادق عليه السلام در اين فرصت به نشر معارف موفق شد. کلمه فزعه نيز بر خلاف آن چه تصور مي شود ربطي به ندا يا صيحه ي آسماني که از نشانه هاي حتمي ظهور شمرده مي شود ندارد، بلکه فزعه در لغت به معناي ترس و اعم از هرگونه وحشت و ترسي است که با حوادث طبيعي همراه است. اگر کسي به صحت روايت و اين که فزعه در ماه رمضان (31) مخصوص دوران ظهور است اصرار بورزد، خواهيم گفت دو جمله اول نشانه گشايشي است که در تاريخ افتاده و جمله سوم ممکن است هنگام ظهور اتفاق افتد و دليلي بر تقارن آنها وجود ندارد.

پي نوشت ها:

1. همان، ص 149، 203، 260 و 265.
2. ديگر منابع اهل سنت هم اگر از نعيم بن حماد نقل نکنند رواياتشان همانند روايات اوست.
3. تاريخ طبري، ج 1، ص 356؛ اخبار الدوله العباسيه، ص 245 و ابن کثير، البدايه و النهايه، ج 10، ص 30.
4. ابن عمراني، الانباء، ص 59.
5. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 277.
6. تاريخ طبري، ج 7، ص 631 و440.
7. «عن ابي اميه الکلبي حدثهم في خلافه يزيد بن عبدالملک عن شيخ لهم ادرک الجاهليه قال يليکم بعد موت هشام رجل منهم شاب يعطي الناس عطايا لم يعطه احد قبله فينشي به رجل من اهل بيته خفي لم ذکر فيقتله... ثم يأتيکم مرين من هاهنا و اشار الي الجزيره فيأخذها بسيفه قسرا ثم يأتيکم بعد مرين الرايات السود يسيلون عليکم سيلا» (الفتن، ص 127، ح 525 و ر. ک: ح 526).
8. موقوف به روايتي گفته مي شود که سند آن به رسول خدا نرسد و صحابه آن را گفته باشند.
9. تاريخ طبري، ج 7، ص 217.
10. همان، ج 7، ص 231 به بعد.
11. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 268.
12. «عن الزهري قال بلغني ان الريات السود تخرج من خراسان فاذا هبطت من عقبه خراسان هطبت تنفي الاسلام فلايردها الا رايات الاعاجم من اهل المغرب» (الفتن، ص 130، ح 532 و ابن طاووس، التشريف بالمنن، ص 84 به نقل از: الفتن).
13. «تبيع عن کعب لاتذهب الايام حتي يخرج لبني العباس رايات سود من قبل المشرق» (الفتن، ص 133، ح 549).
14. «عن ابن عباس و ابي هريره: اذا اقبلت الرايات السود فاکرموا الفرس فان دولتکم معهم» (معجم احاديث المهدي، ج 1، ص 393 به نقل از: خطيب بغدادي).
15. «قال رسول الله: تخرج من خراسان رايات سود لايردها شيء حتي تنصب بايليا يعني بيت المقدس» (الفتن، ص 139، ح 569).
16. «عن علي بن ابي طلحه قال: يدخلون دمشق برايات سود عظام فيقتلون فيها مقتله شعارهم بکش بکش» (ابن حماد، الفتن، ص 134، ح 551).
17. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 290.
18. «عن ابي جعفر قال: اذا بلغت سنه تسع و عشرين و مائه و اختلفت سيوف بني اميه و وثب حمار الجزيره فغلب علي الشام ظهرت الرايات السود في سنه 129 و يظهر الاکبش مع قوم لا يعبأ لهم قلوبهم کزبر الحديد شعورهم الي المناکب ليست لهم رأفه ولا رحمه علي عدوهم اسماءهم الکني و قبائلهم القري و عليهم ثياب کلون اليلل المظلم يقود بهم الي آل العباس و هي دولتهم فيقتلون اعلام ذلک الزمان حتي يهربوا منهم الي البريه فلا تزال دولتهم حتي يظهر النجم ذو الذناب و يختلفون فيما بينهم» (الفتن، ص 134، ح 552).
19. همان، ص 136، ح 558.
20. «فيبعث الله فتي من المشرق يدعوا الي اهل بيت النبي هم اصحاب الرايات السود المستضعفون فيعزهم الله و ينزل عليهم النصر فلا يقاتلهم احد الا هزموه و يسير الجيش القطحاني حتي يستخرجوا الخليفه و هو کاره خائف فيسير معه تسعه آلاف من الملائکه معه رايه النصر و فتي اليمن في نحر حماز الجزيره علي شاطي نهر فليتقي هو و سفاح بني هاشم فيهزمون الحماز و يهزمون جيشه و يغرقونه في النهر... و يسير السفاح و فتي اليمن حتي ينزلوا دمشق» (ابن المنادي، الملاحم، ص 309).
21. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج 5، ص 239 و تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 322.
22. مسعودي، مروج الذهب، ج 3، ص 260.
23. همان، ج 5، ص 268 و تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 276.
24. روايات سليلي و زکريا در ملاحم سيد بن طاووس (التشريف بالمنن) آمده است.
25. «و قال اميرالمؤمنين عليه السلام علي منبر الکوفه ان الله - عز و جل ذکره - قدر فيما قدر و قضي و حتم بانه کائن لابد منه انه يأخذ بني اميه بالسيف جهره... بعث الله عليها عبدا عنيفا خاملا اصله، يکون النصر معه، اصحابه الطويله شعورهم، اصحاب السبال، سود ثبابهم، اصحاب رايات سود ويل لمن ناواهم... » (نعماني، الغيبه، ص 265).
26. درباره اختلاف در اصل و نسب ابومسلم ر. ک: بلاذري، انساب الاشراف، ج 4، ص 163 و اخبار الدوله العباسيه، ص 256.
27. مريم (19) آيه 37.
28. «عن ابي جعفر محمد بن علي عليهما السلام قال سئل اميرالمؤمنين عليه السلام عن قوله تعالي «فاختلف الأحزاب من بينهم» قال انتظروا الفرج من ثلاث. فقيل: يا اميرالمؤمنين و ما هن؟ فقال: اختلاف اهل الشام بينهم و الرايات السود من خراسان و الفزعه من شهر رمضان... » (نعماني، الغيبه، ص 260، باب 14، ح 8؛ يوسف مقدسي، عقدالدرر، ص 104، و محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 229).
29. در چاپ جديد کتاب الغيبه و برخي منابع روايي، نام او زجاجي آمده که ظاهرا تصحيف و نادرست است. ر. ک: رجال شيخ طوسي، ص 134 و 202.
30. اين روايت با سند ديگري هم نقل شده است: حسين بن علي احمد عن محمد بن عيسي عن يونس (بن عبدالرحمن) عن صفوان بن يحيي عن ابي عثمان عن معلي بن خنيس عن ابي عبدالله عليه السلام (تأويل الآيات الظاهره، ص 384 و محمدباقر مجلسي، همان، ص 285). اما اين سند نيز به دليل ناشناخته بودن حسين بن احمد قابل اعتماد نيست.
31. بايد توجه داشت که آغاز قيام بني عباس نيز در ماه رمضان گزارش شده است (ر. ک: تاريخ طبري، ج 7، ص 356).

منبع: کتاب تحليل تاريخي نشانه هاي ظهور




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.