نفس زکيه (1)

مطلب ديگري که در روايات به عنوان نشانه ظهور معرفي شده «کشته شدن نفس زکيه» است. زکي يعني پاک و صالح و نفس زکيه به معناي انسان بي گناه مي باشد. در قرآن نيز اين تعبير يک بار به کار رفته است؛ آن جا که همسفر حضرت موسي عليه السلام جواني را کشت و آن حضرت گفت: «أقتلت نفسا زکيه بغير نفس؛ (1) آيا انسان پاک و بي گناهي را بدون آن که کسي را کشته باشد به قتل رساندي ؟!»
دوشنبه، 8 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نفس زکيه (1)
نفس زکيه1
نفس زکيه (1)





مطلب ديگري که در روايات به عنوان نشانه ظهور معرفي شده «کشته شدن نفس زکيه» است. زکي يعني پاک و صالح و نفس زکيه به معناي انسان بي گناه مي باشد. در قرآن نيز اين تعبير يک بار به کار رفته است؛ آن جا که همسفر حضرت موسي عليه السلام جواني را کشت و آن حضرت گفت: «أقتلت نفسا زکيه بغير نفس؛ (1) آيا انسان پاک و بي گناهي را بدون آن که کسي را کشته باشد به قتل رساندي ؟!»
روايات مربوط به کشته شدن نفس زکيه پيش از ظهور، بسيار کمتر از اخبار سفياني و برخي نشانه هاي ديگر است، ليکن در احاديث شيعه که نشانه هاي پنج گانه در کنار هم ذکر شده، پيوسته به نفس زکيه هم اشاره کرده اند. برخلاف آن چه گفته مي شود اين نشانه مختص روايات شيعه است (2) حدود يک سوم اخبار مربوط به آن در منابع اهل سنت ذکر شده و گاه در منابع شيعه تکرار شده است. روايات مربوط به اين نشانه همانند ديگر احاديث علائم ظهور به دو دسته تقسيم مي شود: بخشي که در آنها سخن از مهدي و ظهور او وجود ندارد و به عنوان فتن و ملاحم و به عبارتي پيش گويي آينده ذکر شده است که بيش از نصف اين روايات اين گونه است. در بخش ديگر به نام مهدي تصريح شده و قتل نفس زکيه يکي از نشانه هاي ظهور او دانسته مي شود. البته در طرح و بررسي روايت ها، اين دو دسته را از يک ديگر جدا نمي کنيم و به جهت محدود بودن، همه آنها را به ترتيب خاصي ذکر و نقد و بررسي خواهيم نمود.
پيش از آغاز بحث به سه نکته ديگر بايد توجه داشت:
اول آن که، تعدادي از احاديث منابع شيعه و سني درباره نفس زکيه، به خصوص آن چه در الفتن ابن حماد و الغيبه شيخ طوسي آمده، مستند به معصوم نيست.
دوم اين که علاوه بر تعبير نفس زکيه روايت هايي هست که تعبير «قتل نفس»، «نفس حرام» يا «قتل غلام» دارد، و به جهت شباهت فراواني که بين محتواي اين روايات و اخبار نفس زکيه وجود دارد از اين چند روايت هم بحث خواهيم کرد. نکته ي سوم بر خلاف برخي اظهار نظرها (3) «ظهور حسني» که به عنوان يکي از نشانه هاي ظهور شهرت يافته ارتباطي با نفس زکيه ندارد. هم چنين است «مرد هاشمي» که شيخ مفيد آن را در شمار علائم ذکر کرده (4) و در روايات مربوط به نفس زکيه از او سخن به ميان نيامده است.
پيش از بررسي رواياتي که نفس زکيه را نشانه ظهور مي داند، لازم است اطلاعات تاريخي مربوط به شخصي را که ادعا شده نفس زکيه است از نظر بگذرانيم.

نفس زکيه در تاريخ

يکي از رويدادهاي مشهور تاريخ اسلام قيام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب عليه السلام عليه حکومت بني عباس است که با کشته شدن او و جمعي از يارانش در منطقه احجارالزيت مدينه سرکوب شد. پدرش عبدالله معروف به محض، بزرگ فرزندان امام مجتبي عليه السلام در زمان خود بود که به دليل مخالفت با منصور عباسي همراه گروهي از سادات بني حسن از مدينه به کوفه کوچ داده شدند و مدت ها در زندان خليفه با سختي سپري کردند به طوري که تعدادي از آنان در زندان جان سپرده يا کشته شدند.
ابوالفرج اصفهاني گويد: خاندان محمد او را مهدي مي دانستند؛ ولي علماي آل ابي طالب معتقد بودند وي همان نفس زکيه اي است که در روايات وعده داده اند. (5) ابن عنبه و ابن ابي الحديد از پيش گويي رسول خدا و اميرمؤمنان درباره ي کشته شدن نفس زکيه در احجارالزايت مدينه خبر داده اند. (6) ابن عنبه هم چنين گويد: در اين که محمد در سال صدم هجري متولد شده اختلافي نيست. (7) تصريح به اين مطب يا معارض آن در منابع ديگر يافت نشد. از گزارش هاي تاريخي استفاده مي شود که ادعاي مهدويت درباره ي وي هم پاي شهرت او به نفس زکيه وجود داشته است. نام محمد بن عبدالله و کنيه ابوالقاسم (8) که البته کنيه اصلي وي نبوده است هم چنين طهارت نفس و زهد و تقوا و علم، در انتساب وي به دو عنوان مهدي و نفس زکيه کمک مي کرده است. گرچه به نظر مي رسد لقب نفس زکيه پس از عنوان مهدي به او داده شده باشد؛ يعني پس از آن که هواداران يا سوء استفاده گران از او با شهادتش از مهدي بودنش نوميد شدند کشته شدن وي را يکي از نشانه هاي ظهور مهدي دانستند و مدعي شدند او نفس زکيه اي است که پيش از ظهور کشته مي شود نه اين که خودش مهدي موعود باشد.
ابوالفرج گويد: در اواخر حکومت بني اميه گروهي از بزرگان بني هاشم از جمله ابراهيم امام و سفاح و منصور و صالح بن علي و عبدالله بن حسن و فرزندانش محمد و ابراهيم و محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان در ابواء (بين مکه و مدينه) اجتماعي تشکيل دادند و صالح بن علي پيشنهاد کرد با يک نفر بيعت کنند. ابوجعفر منصور عباسي گفت مي دانيد مردم حاضر نيستند جز با اين جوان يعني محمد بن عبدالله بيعت کنند پس خود را فريب ندهيد (و با او دست بيعت دهيد). حاضران سخن منصور را تأييد کردند و با محمد بيعت کردند. (9)
از قراين پيداست که اجتماع بزرگان بني هاشم يعني بني عباس و بني حسن دست کم دوبار صورت گرفته که در منابع، ميان آن دو مجلس خلط شده است. از طرفي در گزارش ابوالفرج مي خوانيم: «عبدالله بن حسن گفت اکنون که بني اميه اختلاف کرده و وليد بن يزيد را کشته اند بياييد با محمد بيعت کنيم؛ چون مي دانيد که او مهدي است. » (10) از سوي ديگر وي تصريح مي کند: «آنان اجتماع ديگري نداشتند تا آن که در زمان مروان بن محمد بار ديگر گرد هم آمدند. » (11) گويا مجلس اولي در ابواء تشکيل شده و آن مجلسي که امام صادق عليه السلام در آن حضور داشت غير از اجتماع ابواء بوده و به احتمال زياد در مدينه شکل گرفته است، چون طبق گزارش ها به دنبال امام فرستادند و حضرت را به مجلس دعوت کردند. پس با آن که شيخ مفيد دو مجلس را يک جا گزارش کرده است (12) از روايت ابوالفرج تعدد نشست ها استفاده مي شود. آن چه گذشت موقعيت محمد را در بين مردم حتي رهبران نهضت عباسي نشان مي دهد.
با آن که محمد بن عبدالله از حدود سال 125ق يعني مرگ هشام بن عبدالملک ادعاي خلافت داشته و پدرش بر آن تأکيد و براي او تبليغ مي کرد، (13) امويان با آنها برخوردي نکردند. اما منصور که بيعت محمد را به گردن داشت و خود در اجتماع بني هاشم گفته بود: «بياييد با محمد بن عبدالله بيعت کنيم» و در جاي ديگر او را مهدي خوانده بود، (14) ناچار بود براي حفظ حکومتش محمد را از ميان بردارد.
مسعودي گويد برادران و فرزندان محمد در شهرها پراکنده شدند و مردم را به امامت او دعوت کردند. فرزندش علي به مصر رفت و در آن جا کشته شد. فرزند ديگرش عبدالله به خراسان رفت و چون تعقيب شد به سند گريخت و در آن جا کشته شد. فرزند سومش حسن به يمن رفت و به زندان افتاد تا مرد. از ميان برادرانش موسي به جزيره، يحيي به ري و سپس طبرستان، ادريس به مغرب و ابراهيم به بصره رفتند. (15)
يعقوبي در چند مرحله از تحرک محمد در زمان سفاح و اوايل خلافت منصور خبر داده است. (16) پيداست او در مدت طولاني به دعوت سري مشغول بوده و به دليل سخت گيري هاي منصور به خاندان امام حسن عليه السلام ناچار به قيام شده است. پس از آشکار شدن محمد در سال 145 ق بسياري از مردم مکه و مدينه به وي پيوستند و حتي ابوحنيفه و مالک بن انس از قيام او حمايت کردند. محمد به سرعت توانست عامل منصور در مدينه را دستگير کند و بر شهر مسلط شود آن گاه زندان ها را گشود و عاملان خود را به شهرها فرستاد. يکي از نوادگان عبدالله بن جعفر را بر مکه گماشت و دو نفر را براي يمن و شام فرستاد که پيش از رسيدن به محل فرمانروايي کشته شدند. (17)طبري ديگر عمال محمد را نيز نام برده است. (18)
زمان قيام محمد را اواخر جمادي الثاني تا اويل ماه رجب نوشته اند.(19) يکي از ياران او گفته است تعداد ما به اندازه بدريان يعني سيصد و چند نفر بود. (20) منصور که از قيام محمد بسيار وحشت زده شد نامه اي به او نوشت و ضمن تهديد وي تعهد کرد او و يارانش را امان دهد. محمد در جواب نامه منصور که با عنوان «من عبدالله المهدي محمد بن عبدالله الي عبدالله بن محمد» (21) شروع مي شد امان منصور را رد کرد و از فضايل خاندان خود سخن گفت. منصور نامه ديگري در جواب محمد نوشت و سرانجام لشکري به فرماندهي وليعهد و فرزند برادرش عيسي بن موسي به مدينه فرستاد و پس از جنگ و گريز و کشته شدن جمعي از ياران نفس زکيه، حميد بن قحطبه او را کشت و سرش را براي منصور برد. کشته شدن محمد بن عبدالله در رمضان سال 145 در سن 45 سالگي و در منطقه احجارالزايت مدينه واقع شد. (22)
پس از محمد، برادرش ابراهيم بن عبدالله بن حسن مثني در بصره قيام کرد و زيديه دعوت او را لبيک گفته عده ي زيادي همراه او سوي کوفه راه افتادند؛ اما اين حرکت نيز در محلي به نام با خمرا سرکوب و ابراهيم کشته شد. (23)
در اين جا به سه نکته بايد توجه کرد: اول، اين که محمد و برادرش حدود سيزده سال يعني از آغاز حکومت عباسيان (132ق) تا هنگام قيام (145ق) مخفي بوده و مردم را به سوي خود دعوت مي کرده اند. دوم، پافشاري عبدالله محض بر اين که فرزندش مهدي است و دعوت به نفع او و رفتن برادران و فرزندان محمد به نقاط مختلف براي اين دعوت و هم چنين اتهام حسادت از سوي عبدالله به امام صادق عليه السلام. (24) سوم، پيوستن زيديه به محمد و ابراهيم (25) و امام دانستن او پس از يحيي بن زيد (26) و عيسي بن زيد است که مي تواند يکي از انگيزه هاي جعل يا تحريف در برخي روايات علائم ظهور باشد. فراموش نکنيم که شيخ صدوق زيديه را يکي از سرسخت ترين فرقه هاي مخالف اماميه مي داند. (27)

پي نوشت ها:

1. کهف (18) آيه 74.
2. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الکبري، ص 604 و اسماعيلي، چشم به راه مهدي، ص 282.
3. اسماعيلي، چشم به راه مهدي، ص 281.
4. الارشاد، ج 2، ص 368. شايد علت اين که «هاشمي» را همان نفس زکيه گرفته اند اين است که شيخ مفيد در اين جا مي گويد: «يکي از نشانه ها، کشته شدن مرد هاشمي بين رکن و مقام است» و در روايات مربوط به نفس زکيه هم از رکن و مقام سخن به ميان آمده است. ولي در هيچ روايتي به ارتباط بين اين دو نفر تصريح نشده است.
5. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص 207.
6. ابن عنبه، عمده الطالب، ص 96 و ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 48.
7. ابن عنبه، همان، ص 95.
8. نسب شناسان غالبا کنيه او را «ابوعبدالله» نوشته اند؛ اما ابن عنبه «ابوالقاسم» را هم قولي مي داند (همان).
9. ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 227.
10. همان، ص 224.
11. همان، ص 227.
12. الارشاد، ج 2، ص 191.
13. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص 224.
14. همان، ص 212 و 227.
15. مسعودي، مروج الذهب، ج 3، ص 307 و 308.
16. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 295، 307، 308 و 313.
17. تاريخ طبري، ج 7، ص 561.
18. همان، ص 559.
19. تاريخ خليفه، ص 276 و 283؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 325 و تاريخ طبري، ج 7، ص 556 و 557.
20. تاريخ طبري، ج 7، ص 588. اين دو گزارش با توجه به روايات علائم ظهور که مي گويد: «العجب کل العجب بين جمادي و رجب» (ابن طاووس، التشريف بالمنن، ص 105 به نقل از: ابن حماد، الفتن) و هم چنين لشکريان مهدي عليه السلام را به اندازه اصحاب پيامبر در جنگ بدر مي داند (نعماني، الغيبه، ص 329) قابل تأمل است.
21. تاريخ طبري، ج 7، ص 567. نام منصور، عبدالله الاکبر بن محمد بن علي است.
22. درباره ي اخبار قيام نفس زکيه ر. ک: تاريخ الطبري، ج 7، ص 552 به بعد و ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص 229 به بعد.
23. مسعودي، مروج الذهب، ج 3، ص 308.
24. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 192.
25. مورخان به حضور زيديه در لشکر ابراهيم تصريح کرده اند (تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 318 و تاريخ طبري، ج 7، ص 647).
26. شهرستاني، و ابن خلدون معتقدند: يحيي، محمد بن عبدالله را پس از خود به امامت تعيين کرده بود (الملل و النحل، ج 1، ص 156 و تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 200).
27. کمال الدين، ص 157.

منبع: کتاب تحليل تاريخي نشانه هاي ظهور




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.