نویسنده: عظیم نانجی
مترجم: امیر مازیار
هدایای خیریه برای یاری فقیران. قرآن همگام با آموزههای اغلب ادیان دیگر و به خصوص سنتهای اهل کتاب مکرراً بر ارزش اخلاقی بخشش تأکید میکند. در عین اینکه واژهی «انفاق» بیانگر عمل تا حدی ساده و نادقیق بخشش به فقیران و نیازمندان است، قرآن با چندین واژهی متفاوت، خصوصاً «صدقه» و «زکاة»، تلقیای کاملاً چندوجهی و پیچیده از عمل بخشش به دست میدهد که به آرمانهای شفقت، عدالت اجتماعی، مشارکت و تقویت اجتماع راه میبرد. از آنجا که هدف این عمل هم اصلاح اجتماعی و هم بهرهمندی معنوی است، انعکاس دهندهی ارزشهای اخلاقی و معنویای است که همبستهی ثروت، اموال، امکانات و کوششهای داوطلبانه در سطوح فردی و اجتماعی است. مسلمانان انفاق را به این معنای گستردهتر میفهمند و در زندگی روزانهشان به کار میگیرند. در قرآن مفاهیم خاص مربوط به کنار نهادن بخشی از ثروت شخصی برای دیگران یا مربوط به تشخیص ضرورت و ارزش بخشش در چندین واژه صورتبندی شده است که اغلب در جای یکدیگر به کار میروند. مهمترین این واژهها «صدقه» و «زکات»اند. واژههای دیگری هم در قرآن وجود دارند که بر «بخشش» دلالت دارند. نظرگاه قرآن در باب تقسیم ثروت و امکانات فردی از طریق بخشش در آرمانهای اساسی خاصی ریشه دارد: 1. عدم دوگانگی میان کوششهای معنوی و مادی در زندگی بشر، یعنی اعمالی که به مثابه بخشی از ایمان انجام میگیرند به وضعیت زندگی این جهانی هم مرتبطاند؛ 2. ماهیت، مقصد و کارکرد امت اسلامی به مثابه «بهترین امتی که به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد» (آل عمران: 110)؛ 3. تکفل ثروت و اموال و از اینرو مسئولیت در قبال چگونگی مصرف آنها. این نظرگاههای اخلاقی در قرآن، به همراه نظرگاههای دیگر، مبنایی را برای آنچه باید شکل اسلامی بخشش دانسته شود و اهمیت اخلاقی آن فراهم میآورند. چنانکه فضل الرحمن، فیلسوف مسلمان (1919-1988)، در بررسی مفاهیم اخلاقی اساسی در قرآن متذکر شده است، «هدف اسلام آن است که ضرورتاً (و نه صرفاً به نحو تبعی یا غیرمستقیم) نظامی جهانی ایجاد کند که در آن اصول و دستورات چنان شکل بگیرند که زمین اصلاح شود» (Some key ethical concepts of the Quran, 182-183). کلیفورد گیرتز، در مقالهای با موضوع شرح کاربرد واژهی قرآنی «حق»، بیان میدارد که وحدت امر خوب با امر واقع در همهی سطوح عمل اسلامی قابل مشاهده است (Local knowledge, 189). دیگر پژوهشگران غربی تمدن اسلامی نیز از جمله مارشال هاجسن، به این نکته اشاره کردهاند.
بنابر آموزههای قرآن، از آنجا که حاکمیت حقیقی صرفاً از آن خداوند است، پیامبر، جانشینان او، اعضای امت و حتی حکومت چنان عمل کردهاند که گویی وسایطی بودند که از طریق آنها این آرمانها به عمل درآمد. افراد این اجتماع را، که خداوند به ایشان نعمت درک و پرستش خویش را عطا کرده است، وکلایی میدانستند که از طریق ایشان بینش اخلاقی و معنوی قرآن در زندگی فردی و جمعی محقق شده بود. از اینرو این افراد در قبال چگونگی مصرف و امکانات ثروت خویش مسئول بودند و با هزینهی این امکانات در یک راه پرثمر اجتماعی شایستگی دینی به دست آوردند. قرآن، در عین اینکه تواناییها، امکانات و اموال متفاوت اعطا شده به این افراد را به رسمیت میشناسد، بر آرمان همبستگی اجتماعی و بهرهمندی از عدالت و گذشت تأکید میکند (نحل: 90). به طور خاص، قرآن افرادی را حقیقتاً فضیلتمند میداند که امکانات خود را برای یاری به دیگران هزینه میکنند (حدید: 18) و ذخیره کنندگان ثروت را سرزنش میکند. (آل عمران: 180).
در قرآن مفاهیم خاص مربوط به کنار نهادن بخشی از ثروت شخصی برای دیگران یا مربوط به تشخیص ضرورت و ارزش بخشش در چندین واژه صورتبندی شده است که اغلب در جای یکدیگر به کار میروند. مهمترین این واژهها «صدقه» و «زکات»اند. واژههای دیگری هم در قرآن وجود دارند که بر «بخشش» دلالت دارند. صیغههای گوناگون فعل «نَفَقَ» (صرف کردن) اولاً به معنای صرف ثروت شخصی برای رضای خدا به کار رفته است (مثلاً بقره: 265). «خیر» (احسان) واژهی قرآنی دیگری است که اعمال خیرخواهانه و داوطلبانهی بخشش را وصف میکند. همچنین افراد تشویق شدهاند که به خداوند «قرض الحسنه» بدهند، قرضی که خداوند چندین برابر آن سود پرداخت خواهد کرد (بقره: 245). از آنجا که خداوند بخشندهی غایی و نهایی است، چنین داد و دهشهایی بازگرداندن آن چیزی به خداست که در نهایت از آن خود اوست.
استعمال این واژه در زمینههای متنوع در قرآن برخی از مضامین اصلی آرمان بخشش را میپروراند. در آیات 104-105 توبه پذیرش توبه از جانب خداوند با صدقه پیوند دارد، که ارزش آن را در مقام کفارهی گناهان نشان میدهد. در جای دیگر با پیوند روزه با صدقه (بقره: 196)، به عنوان طریقی برای به انجام رساندن وظایف حج که به دلیل بیماری، یا هر دلیل دیگر ناتمام مانده بر این امر تأکید بیشتری رفته است. بخشش همچنین بهرهمندیهای معنوی برای فرد بخششگر در طلب «وجه الله» دارد. (بقره: 272). چنین طلبی برآمده از محبت به خداست (انسان» 8) و ممکن است پنهان یا آشکار باشد (بقره: 274). براساس قرآن، کسانی که در طلب وجه الله انفاق میکنند پاداش حقیقی میگیرند (روم: 39). یک استعمال جالب واژهی صدقه در آیهای است که در تفاسیر به «آیه النجوی» موسوم است (مجادله: 12)، که افراد را به دادن صدقه پیش از نجوا با پیامبر دعوت میکند. این امر بیانگر این نکته است که دادن صدقه هم کفارهی گناهان پیشین تلقی میشود و هم نمایانگر احترام و نشانهی تشخیص ارزشهایی است که پیامبر به آنها تحقق بخشیده است، پیامبری که اعمال ایثارگرانهی او الگویی برای باقی پیروان اسلام لحاظ شده است.
بنابر آموزههای قرآن، گفتار پسندیده و گذشت بهتر از «صدقه»ای است که آزاری به دنبال آن باشد (بقره: 263). محتوای صدقات ضرورتاً اِعطای چیزی که ارزش مادی داشته باشد نیست. محتوای آن میتواند تلاشی داوطلبانه (توبه: 79) یا صرفاً گفتاری پسندیده (بقره: 263) باشد. بهتر است که انفاق به افراد نیازمند پنهانی انجام گیرد نه به قصد جلب نظر عموم (بقره: 271). قرآن منتقد افرادی است که برای تظاهر انفاق میکنند یا کسانی که ارزش این عمل را با رفتار متظاهرانه از میان میبرند، زیرا باعث میشود که عمل به طور معمول خیرخواهانه کاملاً در جهت منافع شخصی قرار گیرد. (بقره: 264)
از آیهی 12 مجادله آشکار است که قرآن طرحی وسیع در نظر دارد هم برای کسانی که ممکن است از اعمال رسمیتری که در جامعهی اولیهی مسلمانان برقرار بوده بهره ببرند و هم برای حمایت مالی نیازهای جامعه. انفاق در خدمت نفعرسانی به مسلمانان متقدم بود، که با پیامبر از مکه مهاجرت کرده بودند. همچنین برای تشویق دیگران بود تا به جامعهی اسلامی بپیوندند و نیز برای حمایت از مسلمانان در منازعهی علیه مکه. آیهی 60 توبه اقسام دریافت کنندگانی را که باید از صدقه بهره ببرند مشخص میکند: فقیران؛ نیازمندان و کسانی که قادر به ادارهی خود نیستند؛ کسانی که گاه داوطلبانه در مقام متصدیان عمل میکنند تا بر جمعآوری و مصرف درست اموال نظارت کنند؛ کسانی که قلوبشان نیازمند آن است تا به نحو مطلوبی به سوی اسلام متمایل شوند؛ بردگان که نیاز است آزاد شوند؛ وامداران؛ در راهماندگان و در نهایت کسانی که در راه خدا عمل میکنند. همهی این مقولهها در آثار تفسیری و فقهی بعدی به دقت تعریف شدهاند. آیهی 273 بقره نشان میدهد که استعمالهای گستردهتر واژهی صدقه تنها یاری به فقیران را دربر نمیگیرد، بلکه همچنین کسانی را هم که در این دورهی انتقال ظاهراً نیازمند نیستند و کسانی که یا نیاز به یاری دارند تا حیات خود را پیش ببرند یا نیاز است تا به سمت فرصتهای جدید و موفقیتهای اقتصادی هدایت شوند در برمیگیرد. در عین اینکه یک وجه انفاق در قرآن به روشنی به افعال خیر در حق فقرا و نیازمندان معطوف است، این عمل حاوی هدف گستردهتر به کارگیری نفقات برای بهبودی وضعیت عمومی و رفاه اقتصادی دیگر دریافت کنندگان و تشکیل دهندگان امت رو به رشد نیز هست.
فعل «زَکی» بیانگر رشد است و تأکید میکند که دادن اموال عملی است که همزمان تطهیر شخص و اموال او را در پی دارد، و با تقسیم آن، به بهبودی وضعیت دیگران منجر میشود. به بیان دقیقتر، این نوع از بخشش در قرآن به باغ حاصلخیزی تشبیه شده که محصول آن به سبب باران فراوان افزایش یافته است (بقره: 265). این معانی ضمنی چندگانهی زکات در تفاسیر بعدی و در نهادینه شدن این اصل در نظر و عمل مسلمانان انعکاس یافته است. محوریت زکات از آنجا فهمیده میشود که در موارد بسیاری در قرآن به همراه فرمان به انجام عبادات آمده است. دین حقیقی در بندگی خدا، اطاعت حقیقی، فضیلت، عبادت و پرداخت زکات خلاصه شده است (بیّنه: 5). ابراهیم و دیگر پیامبران، از جمله عیسی، پیروان خود را به پرداخت زکات تشویق میکردند (مریم: 31؛ انبیاء: 73).
از آنجا که یکی از اهداف عمل عبادی در دین به طورکلی تثبیت و نمایش همبستگی اجتماعی است، انجام وظیفهی پرداخت «زکات» نمادی مشهود از التزام شخصی به ارزشهای اجتماعی و دینی امت اسلامی رو به رشد است. با داخل شدن این وظیفه در مقام جزئی از اعمال دو عید اصلی مسلمانان که پیامبر وضع کرد، یعنی عید فطر در پایان ماه رمضان و عید اضحی که مسلمانان پایان حج را جشن میگیرند، بر این معنای زکات تأکید بیشتری میشد. عمل انفاق ثروت فرد را «تطهیر» میکند، همانگونه که روزه و حج فرد را پاکیزه میسازند.
این واقعیت که پیامبر در نهایت جمع و تقسیم نفقات را سامان بخشید بیانگر این امر است که این فرایند حتی در زمان پیامبر در حال تبدیل به شکلهای نهادینهی خاصی بود. مطابق با آموزههای قرآن، برخی از گروههای بادیهنشین که به اسلام تغییر کیش داده بودند به پرداخت نفقات واجب اعتراض داشتند (توبه: 54-59). بخاری (د. 256)، تدوینگر معتبرترین جامع حدیثی اهل سنت، حدیثی را نقل میکند که در آن پیامبر نمایندهای به یمن میفرستد تا قبایل محلی را به گرویدن به اسلام و پرداختن نفقات دعوت کند. با وفات محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوبکر، صحابی نزدیک او (حکـ 11-13)، رهبری امت نوظهور را به عهده گرفت و تعدادی از قبایل از پرداخت نفقات واجب سر باز زدند، چرا که گمان کردند رحلت پیامبر آنها را از الزاماتی که با او عهد کرده بودند رها میکند. اعمال ایشان شورشی علیه مرجعیت جدید در مدینه تلقی شد و مرجعیت جدید طغیانها را سرکوب و پرداخت نفقات واجب را از نو تحمیل کرد. ابوبکر به وضوح پرداخت نفقات را واجب میدانست و تحمیل آن را برای احترام به سنت پیامبر و بقای رفاه امت لازم میدید. منابع شیعی منسوب به علی (علیه السلام) و امامان نخستین هم بر ضرورت پرداخت زکات به حاکمان بر حق تأکید دارند، چرا که ایشان قدرتی قابل اعتماد برای توزیع صحیح آنها دارند.
همچنانکه امت، به سبب تغییر کیش و فتوحات، گسترش مییافت، حاکمان و علمای مسلمان این ارزشهای امت را برای هدایت لازم دانستند. هرچند جهان اسلام در این زمان تنوع جغرافیایی و فرهنگی قابل توجهی داشت، الگوی نظری مشترکی بسط یافت و به صورت قوانین کلامی و فقهی صورتبندی شد تا این اصول را در قالب عمل اجتمای درآورد. امت اسلامی را صرفاً به منزلهی اجتماعی دینی در محدودترین معنای این واژه نمیدانستند، بلکه آن را نظامی سیاسی، اخلاقی و اجتماعی لحاظ میکردند. این امر بستری را فراهم آورد که در آن متفکران مسلمان میتوانستند رویکردهای رسمیت یافته را برای همهی حوزههای حیات انسانی گسترش دهند، از جمله نهادینه سازی روشهایی که برای جمع و تقسیم آنچه به عنوان نفقات پرداخت میشد به کار میرفت.
مکتوبات فقهیای که نسلهای بعدی عالمان پدید آوردند جمع و توزیع نفقات را بیش از پیش رسمیت بخشید. نویسندگان تلاش کردند تا رسوم رایج را با بازگشت به گذشته و پیوند زدن آنها به رویهی پیامبر و دیگر مراجع نخستین موجه سازند. در این تلاشهای فقهی، در نهایت تمایز زکات به منزلهی توزیع واجب (اموال) و صدقه به منزلهی امری فراتر از حد وظیفه تثبیت شد. بخششهای واجب باید به «بیت المال» پرداخت میشد، نهادی که تحت نظارت خلفای نخستین به نحو گستردهتر بسط یافت.
با این حال، فقها تلاش کردند تا قوانین و فرایضی را تدوین و تنظیم کنند که شکلی عینی به توصیههای قرآن در باب انفاق و توزیع آنها بدهد. اثر ابویوسف، فقیه حنفی (د. 192)، در باب پرداختها، کتاب الخراج، که در دورهی حکومت هارونالرشید، خلیفهی عباسی (حکـ 170-193)، نگاشته شد، نمونهی آموزندهی همکاری بین فقیهان و حاکمان برای شکلدهی و گسترش اعمالی همچون پرداخت نفقات به مثابه بخشی از ساز و کارهای حکومت است. فقیهی همچون شافعی (د. 204) قادر بود تا رویههای رایج را در اثر خود نظاممند و موجه سازد. عموماً، چنین آثاری مبتنی بر ارجاعاتی به زکات و صدقه در قرآن بودند و این پرداختها را براساس مالکیت اموال، داراییها و پول، از جمله درآمد حاصل از کشاورزی، تفصیل میدادند. این آثار مشخص میکردند که در هر زمان چه میزان نفقات باید پرداخت شود و به چه کسی و حداقل میزان پرداخت در هر مقوله چه اندازه است. جالب است یادآور شویم که پرداخت صدقات واجب امکانات زیرزمینی، همچون معادن و دفینهها، را نیز در بر میگرفت. الگویی که در این آثار فقهی پدیدار شد به روشنی نشانگر این امر است که در آن زمان رویههای نخستین در باب نفقات به الزامی رسمیتر در قالب تکلیفی دینی تبدیل شده بود. لازم به ذکر است که بسیاری از منابعی که نمایانگر تحول این رویهها هستند همچنان بر اخلاقی بودن این فعل تأکید میورزند و وجه تکلیفی آن را به پاداش و سزای دینی پیوند میدهند. افزون بر این، این آثار اغلب صدقه و زکات را طرقی برای جلب رضایت خداوند و پاداش اخروی معرفی میکنند.
فقها در تمایز بین زکات و صدقه به این امر اشاره میکنند که زکات محدودهها و کاربردهای خاصی دارد، در حالی که صدقه چنین محدودیتهایی ندارد. نقل است که جعفر صادق (علیه السلام)، امام شیعیان (د. 148)، تأکید کرده است که صدقه پرداختی در راه خدا است و آثار خیر متنوعی دارد و از اینرو زمینهای گستردهتر را برای مصرف خیرخواهانهی اموال جمع شده فراهم میآورد. افزون بر این، صدقه محدودیتی از نظر دریافت کنندهی آن ندارد و میتواند به مصرف مساجد، گرفتاران یا نیازمندانی برسد که فقیر نشدهاند. فقها اغلب روایت قرآنی یوسف را نقل میکنند که در آن برادران یوسف، ناآگاه از هویت حقیقی او، از او میخواهند تا خانوادهی ایشان را موقتاً در گرفتاری کمک کند. (یوسف: 88)
تحولات نظریهی فقهی همچنین انعکاس دهندهی تفاسیر گروههای مختلف از نفاق در اسلام است. منابع شیعی نیز، با نقل از علیبن ابی طالب (علیه السلام) و دیگر امامان نخستین، بر ضرورت پرداخت نفقات واجب به مراجع بر حق تأکید دارند. مطابق آموزههای شیعی، نفقات باید به امام یا اشخاصی که او تعیین میکند پرداخت شود و مطابق با ارزشهای قرآنی توزیع گردد. از دیدگاه برخی فرقههای شیعه مانند اثنا عشریه، که معتقدند امام به لحاظ جسمانی از جهان غایب است، نفقات باید به افرادی پرداخت شود که نمایندگان جهانی معتمد او تلقی میشوند. نقش ایشان این است که از دریافت و مصرف صحیح نفقات اطمینان حاصل کنند. اسماعیلیان نفقات را هم عملی رسمی و هم فعلی معنوی میدانند که افراد از این طرق امکانات، استعدادها و علم خویش را برای یاری امام، وصی پیامبر، و امت در سطح وسیع به کار میگیرند.
صوفیان بر محتوای عرفانی انفاق تأکید دارند. در محافظ خاصی، افرادی شهرهاند به اینکه تمام دارایی خود را انفاق کردهاند. برخی از فرقهها پذیرش نفقات را به مثابه هدایایی که مستقیماً از جانب خدا آمده تأیید کردهاند. دیگر فرق صوفیه انفاق را هم در میان خود و هم در کل جامعه رواج میدادند. اغلب فقهای سنی، از بیم اینکه حاکم یا مرجعی ظالم از این دریافتها سوء استفاده نکند، توصیه کردند که افراد نفقات واجب را مستقیماً به اشخاص مستحق بپردازند. حتی در برخی موارد میگفتند که اگر اشخاص مجبور به پرداخت نفقات به مراجعیاند که از ایشان اطمینان ندارند، باید مجدداً این نفقات را به طور مستقیم پرداخت کنند.
این حرکت به سوی نظامندسازی و رسمیتبخشی نفقات داوطلبانه و خارج از تکلیف را از صحنه خارج نکرد. نفقات باز هم براساس پیشینهی قرآنی و رویهی نبوی به عطایایی ترجمه شد که تا ابد باقیاند. سنت فقهی در اغلب موارد طرق مصرف چنین هدایایی را سامان میداد. در روایتی آمده است که پیامبر قصد داشت زمینی را از گروهی برای ساخت مسجد بخرد. ایشان به جای فروش زمین آن را برای «رضای خدا» به پیامبر بخشیدند. اینگونه سپردههای خیرخواهانه برای مساجد، مدارس، بیمارستانها، منابع آب و دیگر بناهای عام المنفعه صرف میشد و نقش مهمی در سرتاسر تاریخ اسلام داشته است. مسلمانان برجسته، اخلاف پیامبر و بسیاری از زنان نقش قابل توجهی در پدید آوردن این آثار نیکوکارانه داشتند. این افعال تنها برای نفع مسلمانان نبود. خود پیامبر تعیین کرد که غیرمسلمانان نیز میتوانند از خیرات بهره ببرند و غیرمسلمانان را تشویق میکردند که برای همکیشان خود نهادهای خیریه تأسیس کنند.
الزامات قرآنی همپای دیگر مالیاتهای تحمیلی صورتبندی و تدوین شد. ابنخلدون (د. 808) در مقدمه بیان میدارد که در تاریخ آغازین اسلام تنها مالیاتهایی وجود داشت که شریعت وضع کرده بود، مانند نفقات واجب، و اینها هرچند به میزان اندکی تعیین میشد، مبالغ هنگفتی را شکل میدادند. البته، به نظر او، با گسترش سلسلهها و پیچیده شدن اقتصاد حکومت اموری اضافی به شکل مالیاتها فراتر از مرزهای انصاف تحمیل شد. این مالیاتهای غیرقرآنی تعقیب و مجازات در پی داشتند و اشتیاقی در مردم برنمیانگیختند، از اینرو عایدی کمی برای حکومت داشتند و اقتصاد را دچار افت میکردند. تبیین ابنخلدون، هرچند در انطباق با دورهی معاصر کمی کلیگویانه است، این واقعیت را برجسته میسازد که مالیاتهای قرآنی، که حاوی بعدی معنوی و اخلاقی بودند، در نهایت به واسطهی مالیاتهای دنیوی سنگینتر که فاقد چنان معنایی بودند کنار زده شدند.
در دوران اخیر، برخی از دولتهای اسلامی سیاستهای مشخصی را برای داخل ساختن پرداخت نفقات تکلیفی در ساز و کارهای مالیشان، به جای رها کردن آن به عنوان بخششی شخصی و فردی و داوطلبانه، اتخاذ کردهاند. سودان و پاکستان دو نمونهی آناند. در پاکستان در سال 1979 صندوق نفقاتی ایجاد شد که عاملی مرکزی نفقات آن را در مصارف متنوعی هزینه میکرد، از جمله در اطعام فقیران و مهیا ساختن امکان تحصیل برای دانشجویان نیازمند. البته، فرقههای گوناگون اسلامی، از جمله شیعه، به این رویهها معترضاند به این دلیل که این رویهها به زیان انفاق سنتی و تنوع رویههای موجود میان مسلماناناند. بسیاری از کشورهای ثروتمند اسلامی به شکلی از انفاق عمل میکنند که کمک به کشورهای اسلامی فقیرتر و دیگر مقاصد اسلامی را در برمیگیرد.
البته ابتکاریترین و پایدارترین تنظیمات برای اجرای روح قرآنی انفاق در چهارچوب بخششهای داوطلبانه شکل گرفته است. بسیاری از مسلمانان، به صورت انفرادی یا جمعی، شبکههای گستردهای را برای تبدیل ارزشهای نوعدوستانهی قرآن به دستگاههای فعال برای یاری به میزان وسیعی از اعضای جامعه شکل دادهاند. در برخی موارد، این کوششها به شکل جمعیتهای داوطلبانه و نهادهای خیریه برای یاری فقیران و نیازمندان در بسیاری از بخشهای جهان درآمده است. بصیرت تاریخی به این امر که چگونه آرمانهای قرآنی مربوط به انفاق جوامع را قوت بخشیده و نابرابریها را فرو کاسته است همچنان میتواند به مسلمانان یاری رساند تا در تلاش برای تداوم آن از مرز خطابهها فراتر روند. نیز نک. بخشش.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
مترجم: امیر مازیار
هدایای خیریه برای یاری فقیران. قرآن همگام با آموزههای اغلب ادیان دیگر و به خصوص سنتهای اهل کتاب مکرراً بر ارزش اخلاقی بخشش تأکید میکند. در عین اینکه واژهی «انفاق» بیانگر عمل تا حدی ساده و نادقیق بخشش به فقیران و نیازمندان است، قرآن با چندین واژهی متفاوت، خصوصاً «صدقه» و «زکاة»، تلقیای کاملاً چندوجهی و پیچیده از عمل بخشش به دست میدهد که به آرمانهای شفقت، عدالت اجتماعی، مشارکت و تقویت اجتماع راه میبرد. از آنجا که هدف این عمل هم اصلاح اجتماعی و هم بهرهمندی معنوی است، انعکاس دهندهی ارزشهای اخلاقی و معنویای است که همبستهی ثروت، اموال، امکانات و کوششهای داوطلبانه در سطوح فردی و اجتماعی است. مسلمانان انفاق را به این معنای گستردهتر میفهمند و در زندگی روزانهشان به کار میگیرند. در قرآن مفاهیم خاص مربوط به کنار نهادن بخشی از ثروت شخصی برای دیگران یا مربوط به تشخیص ضرورت و ارزش بخشش در چندین واژه صورتبندی شده است که اغلب در جای یکدیگر به کار میروند. مهمترین این واژهها «صدقه» و «زکات»اند. واژههای دیگری هم در قرآن وجود دارند که بر «بخشش» دلالت دارند. نظرگاه قرآن در باب تقسیم ثروت و امکانات فردی از طریق بخشش در آرمانهای اساسی خاصی ریشه دارد: 1. عدم دوگانگی میان کوششهای معنوی و مادی در زندگی بشر، یعنی اعمالی که به مثابه بخشی از ایمان انجام میگیرند به وضعیت زندگی این جهانی هم مرتبطاند؛ 2. ماهیت، مقصد و کارکرد امت اسلامی به مثابه «بهترین امتی که به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد» (آل عمران: 110)؛ 3. تکفل ثروت و اموال و از اینرو مسئولیت در قبال چگونگی مصرف آنها. این نظرگاههای اخلاقی در قرآن، به همراه نظرگاههای دیگر، مبنایی را برای آنچه باید شکل اسلامی بخشش دانسته شود و اهمیت اخلاقی آن فراهم میآورند. چنانکه فضل الرحمن، فیلسوف مسلمان (1919-1988)، در بررسی مفاهیم اخلاقی اساسی در قرآن متذکر شده است، «هدف اسلام آن است که ضرورتاً (و نه صرفاً به نحو تبعی یا غیرمستقیم) نظامی جهانی ایجاد کند که در آن اصول و دستورات چنان شکل بگیرند که زمین اصلاح شود» (Some key ethical concepts of the Quran, 182-183). کلیفورد گیرتز، در مقالهای با موضوع شرح کاربرد واژهی قرآنی «حق»، بیان میدارد که وحدت امر خوب با امر واقع در همهی سطوح عمل اسلامی قابل مشاهده است (Local knowledge, 189). دیگر پژوهشگران غربی تمدن اسلامی نیز از جمله مارشال هاجسن، به این نکته اشاره کردهاند.
بنابر آموزههای قرآن، از آنجا که حاکمیت حقیقی صرفاً از آن خداوند است، پیامبر، جانشینان او، اعضای امت و حتی حکومت چنان عمل کردهاند که گویی وسایطی بودند که از طریق آنها این آرمانها به عمل درآمد. افراد این اجتماع را، که خداوند به ایشان نعمت درک و پرستش خویش را عطا کرده است، وکلایی میدانستند که از طریق ایشان بینش اخلاقی و معنوی قرآن در زندگی فردی و جمعی محقق شده بود. از اینرو این افراد در قبال چگونگی مصرف و امکانات ثروت خویش مسئول بودند و با هزینهی این امکانات در یک راه پرثمر اجتماعی شایستگی دینی به دست آوردند. قرآن، در عین اینکه تواناییها، امکانات و اموال متفاوت اعطا شده به این افراد را به رسمیت میشناسد، بر آرمان همبستگی اجتماعی و بهرهمندی از عدالت و گذشت تأکید میکند (نحل: 90). به طور خاص، قرآن افرادی را حقیقتاً فضیلتمند میداند که امکانات خود را برای یاری به دیگران هزینه میکنند (حدید: 18) و ذخیره کنندگان ثروت را سرزنش میکند. (آل عمران: 180).
در قرآن مفاهیم خاص مربوط به کنار نهادن بخشی از ثروت شخصی برای دیگران یا مربوط به تشخیص ضرورت و ارزش بخشش در چندین واژه صورتبندی شده است که اغلب در جای یکدیگر به کار میروند. مهمترین این واژهها «صدقه» و «زکات»اند. واژههای دیگری هم در قرآن وجود دارند که بر «بخشش» دلالت دارند. صیغههای گوناگون فعل «نَفَقَ» (صرف کردن) اولاً به معنای صرف ثروت شخصی برای رضای خدا به کار رفته است (مثلاً بقره: 265). «خیر» (احسان) واژهی قرآنی دیگری است که اعمال خیرخواهانه و داوطلبانهی بخشش را وصف میکند. همچنین افراد تشویق شدهاند که به خداوند «قرض الحسنه» بدهند، قرضی که خداوند چندین برابر آن سود پرداخت خواهد کرد (بقره: 245). از آنجا که خداوند بخشندهی غایی و نهایی است، چنین داد و دهشهایی بازگرداندن آن چیزی به خداست که در نهایت از آن خود اوست.
صدقه.
در عین اینکه واژه «صدقه» و مشتقات گوناگون آن در متون متأخر دینی و فقهی به مفهوم محدود بخشش داوطلبانه- و نه الزامی- تفسیر شده است، در قرآن «صدقه» و «زکات» به نحو جانشینپذیری در معنایی وسیعتر استعمال شدهاند. در قاموسهای عربی، ریشهی ص د ق دربردارندهی چندین معناست که با ایدههای درستی و حقیقت پیوند دارند. در مواضع دیگر قرآن، واژههایی مرتبط، همچون «الصِدّیق» (یوسف: 46)، برای توصیف یوسف نبی، یا «صادق» یعنی دوست قابل اعتماد، (نور: 61)، این مفهوم از تعالی اخلاقی را نشان میدهند. پژوهشهای انتقادی جدید واژهی «صدقه» را به لحاظ ریشهشناختی در پیوند با واژهی عبری سداقا (بخشش خیرخواهانه) میدانند، که برخی از محققان را به این نتیجه رسانده است که این واژه از الفاظ خارجی دخیل است. (نک. Foreign Vocabulary).استعمال این واژه در زمینههای متنوع در قرآن برخی از مضامین اصلی آرمان بخشش را میپروراند. در آیات 104-105 توبه پذیرش توبه از جانب خداوند با صدقه پیوند دارد، که ارزش آن را در مقام کفارهی گناهان نشان میدهد. در جای دیگر با پیوند روزه با صدقه (بقره: 196)، به عنوان طریقی برای به انجام رساندن وظایف حج که به دلیل بیماری، یا هر دلیل دیگر ناتمام مانده بر این امر تأکید بیشتری رفته است. بخشش همچنین بهرهمندیهای معنوی برای فرد بخششگر در طلب «وجه الله» دارد. (بقره: 272). چنین طلبی برآمده از محبت به خداست (انسان» 8) و ممکن است پنهان یا آشکار باشد (بقره: 274). براساس قرآن، کسانی که در طلب وجه الله انفاق میکنند پاداش حقیقی میگیرند (روم: 39). یک استعمال جالب واژهی صدقه در آیهای است که در تفاسیر به «آیه النجوی» موسوم است (مجادله: 12)، که افراد را به دادن صدقه پیش از نجوا با پیامبر دعوت میکند. این امر بیانگر این نکته است که دادن صدقه هم کفارهی گناهان پیشین تلقی میشود و هم نمایانگر احترام و نشانهی تشخیص ارزشهایی است که پیامبر به آنها تحقق بخشیده است، پیامبری که اعمال ایثارگرانهی او الگویی برای باقی پیروان اسلام لحاظ شده است.
بنابر آموزههای قرآن، گفتار پسندیده و گذشت بهتر از «صدقه»ای است که آزاری به دنبال آن باشد (بقره: 263). محتوای صدقات ضرورتاً اِعطای چیزی که ارزش مادی داشته باشد نیست. محتوای آن میتواند تلاشی داوطلبانه (توبه: 79) یا صرفاً گفتاری پسندیده (بقره: 263) باشد. بهتر است که انفاق به افراد نیازمند پنهانی انجام گیرد نه به قصد جلب نظر عموم (بقره: 271). قرآن منتقد افرادی است که برای تظاهر انفاق میکنند یا کسانی که ارزش این عمل را با رفتار متظاهرانه از میان میبرند، زیرا باعث میشود که عمل به طور معمول خیرخواهانه کاملاً در جهت منافع شخصی قرار گیرد. (بقره: 264)
از آیهی 12 مجادله آشکار است که قرآن طرحی وسیع در نظر دارد هم برای کسانی که ممکن است از اعمال رسمیتری که در جامعهی اولیهی مسلمانان برقرار بوده بهره ببرند و هم برای حمایت مالی نیازهای جامعه. انفاق در خدمت نفعرسانی به مسلمانان متقدم بود، که با پیامبر از مکه مهاجرت کرده بودند. همچنین برای تشویق دیگران بود تا به جامعهی اسلامی بپیوندند و نیز برای حمایت از مسلمانان در منازعهی علیه مکه. آیهی 60 توبه اقسام دریافت کنندگانی را که باید از صدقه بهره ببرند مشخص میکند: فقیران؛ نیازمندان و کسانی که قادر به ادارهی خود نیستند؛ کسانی که گاه داوطلبانه در مقام متصدیان عمل میکنند تا بر جمعآوری و مصرف درست اموال نظارت کنند؛ کسانی که قلوبشان نیازمند آن است تا به نحو مطلوبی به سوی اسلام متمایل شوند؛ بردگان که نیاز است آزاد شوند؛ وامداران؛ در راهماندگان و در نهایت کسانی که در راه خدا عمل میکنند. همهی این مقولهها در آثار تفسیری و فقهی بعدی به دقت تعریف شدهاند. آیهی 273 بقره نشان میدهد که استعمالهای گستردهتر واژهی صدقه تنها یاری به فقیران را دربر نمیگیرد، بلکه همچنین کسانی را هم که در این دورهی انتقال ظاهراً نیازمند نیستند و کسانی که یا نیاز به یاری دارند تا حیات خود را پیش ببرند یا نیاز است تا به سمت فرصتهای جدید و موفقیتهای اقتصادی هدایت شوند در برمیگیرد. در عین اینکه یک وجه انفاق در قرآن به روشنی به افعال خیر در حق فقرا و نیازمندان معطوف است، این عمل حاوی هدف گستردهتر به کارگیری نفقات برای بهبودی وضعیت عمومی و رفاه اقتصادی دیگر دریافت کنندگان و تشکیل دهندگان امت رو به رشد نیز هست.
بیشتر بخوانید: انفاق از دیدگاه قرآن، روایات، نهج البلاغه
زکات.
واژهی «زکاة» به لحاظ ریشهشناسی به «زکی» (پاک بودن) مربوط است. قرآن به وضوح زکات را با دیگر اعمال اولیهی ایمانی پیوند میدهد: «نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب بگردانید، بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب و پیامبران ایمان آورده و مال (خود) را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات بدهد». (بقره: 177).فعل «زَکی» بیانگر رشد است و تأکید میکند که دادن اموال عملی است که همزمان تطهیر شخص و اموال او را در پی دارد، و با تقسیم آن، به بهبودی وضعیت دیگران منجر میشود. به بیان دقیقتر، این نوع از بخشش در قرآن به باغ حاصلخیزی تشبیه شده که محصول آن به سبب باران فراوان افزایش یافته است (بقره: 265). این معانی ضمنی چندگانهی زکات در تفاسیر بعدی و در نهادینه شدن این اصل در نظر و عمل مسلمانان انعکاس یافته است. محوریت زکات از آنجا فهمیده میشود که در موارد بسیاری در قرآن به همراه فرمان به انجام عبادات آمده است. دین حقیقی در بندگی خدا، اطاعت حقیقی، فضیلت، عبادت و پرداخت زکات خلاصه شده است (بیّنه: 5). ابراهیم و دیگر پیامبران، از جمله عیسی، پیروان خود را به پرداخت زکات تشویق میکردند (مریم: 31؛ انبیاء: 73).
از آنجا که یکی از اهداف عمل عبادی در دین به طورکلی تثبیت و نمایش همبستگی اجتماعی است، انجام وظیفهی پرداخت «زکات» نمادی مشهود از التزام شخصی به ارزشهای اجتماعی و دینی امت اسلامی رو به رشد است. با داخل شدن این وظیفه در مقام جزئی از اعمال دو عید اصلی مسلمانان که پیامبر وضع کرد، یعنی عید فطر در پایان ماه رمضان و عید اضحی که مسلمانان پایان حج را جشن میگیرند، بر این معنای زکات تأکید بیشتری میشد. عمل انفاق ثروت فرد را «تطهیر» میکند، همانگونه که روزه و حج فرد را پاکیزه میسازند.
نهادینه سازی ارزشهای قرآنی.
رفتار خود پیامبر در موضوع انفاق اسوه محسوب میشد و گذشت او و رفتار عادی از خودخواهیاش الگویی بود که باید تبعیت میشد. نقلها در باب انفاق پیامبر با جزمگرایی افراطی که پس از آن در باب اعمال دینی به ظهور میرسید، در تعارض بود. مثلاً در برخی نقلها، صدقه به معنای هر عمل خوب است، حتی کنار زدن مانعی از سر راه و کاشتن درختی. برخی از سخنان پیامبر تأکید دارند که تقدیم ناچیز انسان فقیر از بخش مال بسیار فرد غنی ارزشمندتر است.این واقعیت که پیامبر در نهایت جمع و تقسیم نفقات را سامان بخشید بیانگر این امر است که این فرایند حتی در زمان پیامبر در حال تبدیل به شکلهای نهادینهی خاصی بود. مطابق با آموزههای قرآن، برخی از گروههای بادیهنشین که به اسلام تغییر کیش داده بودند به پرداخت نفقات واجب اعتراض داشتند (توبه: 54-59). بخاری (د. 256)، تدوینگر معتبرترین جامع حدیثی اهل سنت، حدیثی را نقل میکند که در آن پیامبر نمایندهای به یمن میفرستد تا قبایل محلی را به گرویدن به اسلام و پرداختن نفقات دعوت کند. با وفات محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوبکر، صحابی نزدیک او (حکـ 11-13)، رهبری امت نوظهور را به عهده گرفت و تعدادی از قبایل از پرداخت نفقات واجب سر باز زدند، چرا که گمان کردند رحلت پیامبر آنها را از الزاماتی که با او عهد کرده بودند رها میکند. اعمال ایشان شورشی علیه مرجعیت جدید در مدینه تلقی شد و مرجعیت جدید طغیانها را سرکوب و پرداخت نفقات واجب را از نو تحمیل کرد. ابوبکر به وضوح پرداخت نفقات را واجب میدانست و تحمیل آن را برای احترام به سنت پیامبر و بقای رفاه امت لازم میدید. منابع شیعی منسوب به علی (علیه السلام) و امامان نخستین هم بر ضرورت پرداخت زکات به حاکمان بر حق تأکید دارند، چرا که ایشان قدرتی قابل اعتماد برای توزیع صحیح آنها دارند.
همچنانکه امت، به سبب تغییر کیش و فتوحات، گسترش مییافت، حاکمان و علمای مسلمان این ارزشهای امت را برای هدایت لازم دانستند. هرچند جهان اسلام در این زمان تنوع جغرافیایی و فرهنگی قابل توجهی داشت، الگوی نظری مشترکی بسط یافت و به صورت قوانین کلامی و فقهی صورتبندی شد تا این اصول را در قالب عمل اجتمای درآورد. امت اسلامی را صرفاً به منزلهی اجتماعی دینی در محدودترین معنای این واژه نمیدانستند، بلکه آن را نظامی سیاسی، اخلاقی و اجتماعی لحاظ میکردند. این امر بستری را فراهم آورد که در آن متفکران مسلمان میتوانستند رویکردهای رسمیت یافته را برای همهی حوزههای حیات انسانی گسترش دهند، از جمله نهادینه سازی روشهایی که برای جمع و تقسیم آنچه به عنوان نفقات پرداخت میشد به کار میرفت.
مکتوبات فقهیای که نسلهای بعدی عالمان پدید آوردند جمع و توزیع نفقات را بیش از پیش رسمیت بخشید. نویسندگان تلاش کردند تا رسوم رایج را با بازگشت به گذشته و پیوند زدن آنها به رویهی پیامبر و دیگر مراجع نخستین موجه سازند. در این تلاشهای فقهی، در نهایت تمایز زکات به منزلهی توزیع واجب (اموال) و صدقه به منزلهی امری فراتر از حد وظیفه تثبیت شد. بخششهای واجب باید به «بیت المال» پرداخت میشد، نهادی که تحت نظارت خلفای نخستین به نحو گستردهتر بسط یافت.
با این حال، فقها تلاش کردند تا قوانین و فرایضی را تدوین و تنظیم کنند که شکلی عینی به توصیههای قرآن در باب انفاق و توزیع آنها بدهد. اثر ابویوسف، فقیه حنفی (د. 192)، در باب پرداختها، کتاب الخراج، که در دورهی حکومت هارونالرشید، خلیفهی عباسی (حکـ 170-193)، نگاشته شد، نمونهی آموزندهی همکاری بین فقیهان و حاکمان برای شکلدهی و گسترش اعمالی همچون پرداخت نفقات به مثابه بخشی از ساز و کارهای حکومت است. فقیهی همچون شافعی (د. 204) قادر بود تا رویههای رایج را در اثر خود نظاممند و موجه سازد. عموماً، چنین آثاری مبتنی بر ارجاعاتی به زکات و صدقه در قرآن بودند و این پرداختها را براساس مالکیت اموال، داراییها و پول، از جمله درآمد حاصل از کشاورزی، تفصیل میدادند. این آثار مشخص میکردند که در هر زمان چه میزان نفقات باید پرداخت شود و به چه کسی و حداقل میزان پرداخت در هر مقوله چه اندازه است. جالب است یادآور شویم که پرداخت صدقات واجب امکانات زیرزمینی، همچون معادن و دفینهها، را نیز در بر میگرفت. الگویی که در این آثار فقهی پدیدار شد به روشنی نشانگر این امر است که در آن زمان رویههای نخستین در باب نفقات به الزامی رسمیتر در قالب تکلیفی دینی تبدیل شده بود. لازم به ذکر است که بسیاری از منابعی که نمایانگر تحول این رویهها هستند همچنان بر اخلاقی بودن این فعل تأکید میورزند و وجه تکلیفی آن را به پاداش و سزای دینی پیوند میدهند. افزون بر این، این آثار اغلب صدقه و زکات را طرقی برای جلب رضایت خداوند و پاداش اخروی معرفی میکنند.
فقها در تمایز بین زکات و صدقه به این امر اشاره میکنند که زکات محدودهها و کاربردهای خاصی دارد، در حالی که صدقه چنین محدودیتهایی ندارد. نقل است که جعفر صادق (علیه السلام)، امام شیعیان (د. 148)، تأکید کرده است که صدقه پرداختی در راه خدا است و آثار خیر متنوعی دارد و از اینرو زمینهای گستردهتر را برای مصرف خیرخواهانهی اموال جمع شده فراهم میآورد. افزون بر این، صدقه محدودیتی از نظر دریافت کنندهی آن ندارد و میتواند به مصرف مساجد، گرفتاران یا نیازمندانی برسد که فقیر نشدهاند. فقها اغلب روایت قرآنی یوسف را نقل میکنند که در آن برادران یوسف، ناآگاه از هویت حقیقی او، از او میخواهند تا خانوادهی ایشان را موقتاً در گرفتاری کمک کند. (یوسف: 88)
تحولات نظریهی فقهی همچنین انعکاس دهندهی تفاسیر گروههای مختلف از نفاق در اسلام است. منابع شیعی نیز، با نقل از علیبن ابی طالب (علیه السلام) و دیگر امامان نخستین، بر ضرورت پرداخت نفقات واجب به مراجع بر حق تأکید دارند. مطابق آموزههای شیعی، نفقات باید به امام یا اشخاصی که او تعیین میکند پرداخت شود و مطابق با ارزشهای قرآنی توزیع گردد. از دیدگاه برخی فرقههای شیعه مانند اثنا عشریه، که معتقدند امام به لحاظ جسمانی از جهان غایب است، نفقات باید به افرادی پرداخت شود که نمایندگان جهانی معتمد او تلقی میشوند. نقش ایشان این است که از دریافت و مصرف صحیح نفقات اطمینان حاصل کنند. اسماعیلیان نفقات را هم عملی رسمی و هم فعلی معنوی میدانند که افراد از این طرق امکانات، استعدادها و علم خویش را برای یاری امام، وصی پیامبر، و امت در سطح وسیع به کار میگیرند.
صوفیان بر محتوای عرفانی انفاق تأکید دارند. در محافظ خاصی، افرادی شهرهاند به اینکه تمام دارایی خود را انفاق کردهاند. برخی از فرقهها پذیرش نفقات را به مثابه هدایایی که مستقیماً از جانب خدا آمده تأیید کردهاند. دیگر فرق صوفیه انفاق را هم در میان خود و هم در کل جامعه رواج میدادند. اغلب فقهای سنی، از بیم اینکه حاکم یا مرجعی ظالم از این دریافتها سوء استفاده نکند، توصیه کردند که افراد نفقات واجب را مستقیماً به اشخاص مستحق بپردازند. حتی در برخی موارد میگفتند که اگر اشخاص مجبور به پرداخت نفقات به مراجعیاند که از ایشان اطمینان ندارند، باید مجدداً این نفقات را به طور مستقیم پرداخت کنند.
این حرکت به سوی نظامندسازی و رسمیتبخشی نفقات داوطلبانه و خارج از تکلیف را از صحنه خارج نکرد. نفقات باز هم براساس پیشینهی قرآنی و رویهی نبوی به عطایایی ترجمه شد که تا ابد باقیاند. سنت فقهی در اغلب موارد طرق مصرف چنین هدایایی را سامان میداد. در روایتی آمده است که پیامبر قصد داشت زمینی را از گروهی برای ساخت مسجد بخرد. ایشان به جای فروش زمین آن را برای «رضای خدا» به پیامبر بخشیدند. اینگونه سپردههای خیرخواهانه برای مساجد، مدارس، بیمارستانها، منابع آب و دیگر بناهای عام المنفعه صرف میشد و نقش مهمی در سرتاسر تاریخ اسلام داشته است. مسلمانان برجسته، اخلاف پیامبر و بسیاری از زنان نقش قابل توجهی در پدید آوردن این آثار نیکوکارانه داشتند. این افعال تنها برای نفع مسلمانان نبود. خود پیامبر تعیین کرد که غیرمسلمانان نیز میتوانند از خیرات بهره ببرند و غیرمسلمانان را تشویق میکردند که برای همکیشان خود نهادهای خیریه تأسیس کنند.
الزامات قرآنی همپای دیگر مالیاتهای تحمیلی صورتبندی و تدوین شد. ابنخلدون (د. 808) در مقدمه بیان میدارد که در تاریخ آغازین اسلام تنها مالیاتهایی وجود داشت که شریعت وضع کرده بود، مانند نفقات واجب، و اینها هرچند به میزان اندکی تعیین میشد، مبالغ هنگفتی را شکل میدادند. البته، به نظر او، با گسترش سلسلهها و پیچیده شدن اقتصاد حکومت اموری اضافی به شکل مالیاتها فراتر از مرزهای انصاف تحمیل شد. این مالیاتهای غیرقرآنی تعقیب و مجازات در پی داشتند و اشتیاقی در مردم برنمیانگیختند، از اینرو عایدی کمی برای حکومت داشتند و اقتصاد را دچار افت میکردند. تبیین ابنخلدون، هرچند در انطباق با دورهی معاصر کمی کلیگویانه است، این واقعیت را برجسته میسازد که مالیاتهای قرآنی، که حاوی بعدی معنوی و اخلاقی بودند، در نهایت به واسطهی مالیاتهای دنیوی سنگینتر که فاقد چنان معنایی بودند کنار زده شدند.
انفاق در دورهی معاصر.
همچنانکه دولت- ملتهای اسلامی جدید در پی پرداختن به مسائل هویت و پیشرفت بودند، انفاق برای ایشان فرصت بازاندیشی به اقتضای اعمال خیر بود. اکثر مسلمانان در مناطقی از جهان زندگی میکنند که کم توسعهیافته محسوب میشود. از اینرو، موضوعات عدالت اجتماعی و توزیع عادلانهی امکانات نقش مهمی در مباحث مربوط به معنای امروزین آموزههای قرآنی دارد. برخی از نظریهپردازان مسلمان از طرح دوبارهی نفقات تکلیفی به مثابه بخشی از سیاست مالیاتی عمومی دفاع کردهاند تا وجه اخلاقی نفقات را به سیاست اقتصادی جدید بیفزایند.در دوران اخیر، برخی از دولتهای اسلامی سیاستهای مشخصی را برای داخل ساختن پرداخت نفقات تکلیفی در ساز و کارهای مالیشان، به جای رها کردن آن به عنوان بخششی شخصی و فردی و داوطلبانه، اتخاذ کردهاند. سودان و پاکستان دو نمونهی آناند. در پاکستان در سال 1979 صندوق نفقاتی ایجاد شد که عاملی مرکزی نفقات آن را در مصارف متنوعی هزینه میکرد، از جمله در اطعام فقیران و مهیا ساختن امکان تحصیل برای دانشجویان نیازمند. البته، فرقههای گوناگون اسلامی، از جمله شیعه، به این رویهها معترضاند به این دلیل که این رویهها به زیان انفاق سنتی و تنوع رویههای موجود میان مسلماناناند. بسیاری از کشورهای ثروتمند اسلامی به شکلی از انفاق عمل میکنند که کمک به کشورهای اسلامی فقیرتر و دیگر مقاصد اسلامی را در برمیگیرد.
البته ابتکاریترین و پایدارترین تنظیمات برای اجرای روح قرآنی انفاق در چهارچوب بخششهای داوطلبانه شکل گرفته است. بسیاری از مسلمانان، به صورت انفرادی یا جمعی، شبکههای گستردهای را برای تبدیل ارزشهای نوعدوستانهی قرآن به دستگاههای فعال برای یاری به میزان وسیعی از اعضای جامعه شکل دادهاند. در برخی موارد، این کوششها به شکل جمعیتهای داوطلبانه و نهادهای خیریه برای یاری فقیران و نیازمندان در بسیاری از بخشهای جهان درآمده است. بصیرت تاریخی به این امر که چگونه آرمانهای قرآنی مربوط به انفاق جوامع را قوت بخشیده و نابرابریها را فرو کاسته است همچنان میتواند به مسلمانان یاری رساند تا در تلاش برای تداوم آن از مرز خطابهها فراتر روند. نیز نک. بخشش.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.