ویژگی‌های افراد مشکل‌دار از نظر رفتاری، عاطفی و شخصیتی

سن رفتاری و سن شناسنامه‌ای

آدمی موجودی لطیف، شکننده و آسیب‌پذیر است و عوامل مختلفی می‌توانند در رفتار، عواطف و شخصیت انسان اثر گذاشته و مشکلات و ناملایماتی را ایجاد نمایند. آسیب‌های ایجاد شده دارای عوارضی است که
شنبه، 1 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سن رفتاری و سن شناسنامه‌ای
 سن رفتاری و سن شناسنامه‌ای

نویسنده: سعید کاوه

آدمی موجودی لطیف، شکننده و آسیب‌پذیر است و عوامل مختلفی می‌توانند در رفتار، عواطف و شخصیت انسان اثر گذاشته و مشکلات و ناملایماتی را ایجاد نمایند. آسیب‌های ایجاد شده دارای عوارضی است که چنین اموری در رفتار فردی و در ارتباط‌های بین فردی شخص نمایان می‌شود و لازم است به بعضی از این عوارض اشاره شود تا اختلال در رفتار بهتر شناخته شده و مورد شناسایی بیش‌تر قرار گیرد. سعی بر این است که عوارض و آسیب‌های این‌گونه رفتارها خیلی ساده و با بیانی عامه فهم ارائه شود تا بتواند مورد استفاده همگان قرار گیرد. نیاموختن مهارت‌های عمده زندگی هم می‌تواند علت اختلال رفتار باشد و هم معلول آن، یعنی شخص مهارت‌هایی را نیاموخته و بدان خاطر دچار آسیب در رفتار شده و هم چنین فرد به واسطه‌ آسیب‌هایی که در رفتارش دارد، نتوانسته مهارت‌های لازم را در زندگی فراگیرد. عمده‌ترین علائمی که می‌تواند ناشی از آسیب و اختلال در رفتار باشد، به شرح زیر است.
1- تجربه رنجش‌هایی در درون و زندگی روزمره
2- شناخت و نگرش نادرستی نسبت به خود، واقعیت‌ها و امور زندگی داشتن
3- درگیر شدن با پدیده‌ای به نام حقارت یا کم رشدی
4- داشتن رفتارهایی تظاهرآمیز و نمایشی
5- نداشتن راستی و صداقت
6- اضطراب و نگرانی بیش از حد معمول
7- مشکلاتی در زمینه‌های تربیتی و خانوادگی داشتن
8- درگیری بیش از اندازه با اعضای خانواده
9- ارتباط با درون خویش را از دست دادن
10- ارتباط با دنیای بیرون را نیز از دست دادن
11- بیش از اندازه در گذشته و آینده نامعلوم سیر کردن
12- از دست دادن زمان حال و اکنون
13- داشتن سن رفتاری به مراتب پایین‌تر از سن شناسنامه‌ای
14- داشتن درگیری و ستیز بیش از اندازه
15- رفتارشان‌ بیش‌تر بر اساس عواطف است تا منطق
16- بیش‌تر تحت تأثیر عوامل بیرونی هستند.
17- اعتماد به نفس پایین
18- اغلب دیگران را مقصر مشکلات خود می‌دانند.
19- کشف نکردن استعداد خویش
20- آگاهی نسبت به اختلال و بیماری خود ندارند.
21- بر خلاف رفتارهای آزاردهنده‌شان، عاطفی و مهربان هستند.
22- از مراجعه به روانپزشک، روان‌شناس و مراکز مشاوره ترسان و گریزان هستند.
23- نوسانات شدید در رفتار
24- پرخاشگری بیش از اندازه
25- اهدافی غیر واقعی و نامعقول برای خود و آینده داشتن
26- ضعیف و کم رنگ شدن عواطف سالم انسانی
27- ضعف و یا نداشتن حالت خود اصلاح‌گری
8- فرو رفتن در یک دنیای رویایی و غیر واقعی
29- رفتار جنسی آشفته، ناهنجار و نامتعارف
30- مولد بودن را در زندگی از دست می‌دهند.
توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده فوق ارائه می‌گردد.

1- تجربه رنجش‌هایی در درون و زندگی روزمره

یکی از عمده‌ترین ویژگی‌های عصبانیت و اختلال در رفتار موضوع آزارها و رنجش‌های مختلفی است که این‌گونه افراد در زندگی روزمره تجربه می‌نمایند. یکی دیگر از نام‌های اختلال رفتار، روان رنجوری است. به عبارت دیگر فردی که دچار رفتارهایی آسیب‌گونه و مشکل‌دار شود، خواه ناخواه دچار مشکل و رنجش‌های خواهد شد.
برای مثال، فردی که مهارت‌های عمده زندگی از جمله آداب و معاشرت‌های عادی و روزمره را نیاموخته باشد، در ارتباطات خود با سایرین دچار مشکل شده و همین امر ناراحتی‌ها و مشکلاتی را نه فقط برای افرادی که با وی در ارتباط هستند، بلکه برای خودش هم ایجاد می‌نماید. در واقع نیاموختن مهارت‌های عمده زندگی هم می‌تواند علت اختلال رفتار باشد و هم معلول آن، یعنی شخص مهارت‌هایی را نیاموخته و بدان خاطر دچار آسیب در رفتار شده و هم چنین فرد به واسطه‌ آسیب‌هایی که در رفتارش دارد، نتوانسته مهارت‌های لازم را در زندگی فراگیرد. اغلب افرادی که به حسادت مبتلا می‌شوند، با امری به نام حقارت درگیر هستند. زیرا چنین امری تقریباً محال است که شخص به رشد و شکوفایی لازم رسیده باشد، اما باز هم اقدام به حسادت نماید. زیرا حسادت بدین معنی است که چرا دیگری شکوفا شده و یا دیگران برخوردارند ولی من نشدم و یا من ندارم. البته رنجش به واسطه‌ی عوامل مختلفی می‌تواند ایجاد شود، که یکی از آن‌ها کاستی‌ها، کمبودها و ناتوانی‌هایی است که شخص بدان مبتلا شده، مورد دیگر تحلیل‌ها، افکار و رویکردهای نادرست شخص در قبال افراد، رویدادها و امور مختلف زندگی است که اتخاذ می‌شود.
در هر حال افراد عصبی، روان رنجور و یا آسیب خورده از نظر رفتاری، زندگی چندان خوب و راحتی را سپری نمی‌کنند و رنجش‌ها، ناکامی‌ها و ناملایماتی را که تجربه می‌نمایند، همگی باعث می‌شود تا زندگی‌شان درگیر رنج و ناراحتی باشد.

2- شناخت و نگرش نادرستی نسبت به خود، واقعیت‌ها و امور زندگی داشتن

اغلب آسیب‌های عمده و اصلی که به افراد وارد می‌شود، در دوره کودکی روی می‌دهد، بدین صورت که شخص مورد آزارها، رنجش‌ها، ناکامی‌ها، سوء رفتار و سوء تربیت قرار می‌گیرد و همین امر باعث می‌شود تا افکار نادرستی در ذهن شخص جا گرفته و تثبیت شود و در نهایت شخص با این افکار و شناخت‌های نادرست در زندگی با مردم و اجتماع مواجه می‌شود و همین شناخت‌های نادرست ناکامی‌های او را تشدید و گرفتاری‌های بیش‌تری برای وی فراهم می‌نماید.
برای مثال فردی که در دوران کودکی و دوران رشد مورد تحقیر و آزار قرار بگیرد. و این امور برای مدت طولانی تداوم داشته باشد. او دنیا را جایی بسیار مشکل‌آفرین و خطرناک می‌داند که در آن آدم‌های خطرناکی وجود دارند که می‌توانند به وی آزار و اذیت برسانند. از این رو چنین فردی رویه‌هایی را در پیش می‌گیرد که در مورد همه‌ی افراد کارایی لازم را ندارد و فقط در مورد بعضی‌ها صدق می‌کند و واضح است که این‌گونه رویه‌ها مشکل‌آفرینی‌های ویژه‌ای را به همراه خواهد داشت.
البته افراد عصبی چنین شناخت‌های نادرستی را نه فقط در مورد افراد و اجتماع، بلکه در ارتباط با خود نیز افکار و شناخت‌های اشتباه دارند، طوری که در درمان این افراد یکی از رویه‌های مورد استفاده برطرف نمودن و اصلاح افکار و شناخت‌های نادرست آنان است.

3- درگیر شدن با پدیده‌ای به نام حقارت یا کم رشدی

در واقع کلیه‌ی مشکلات رفتاری و عصبانیت‌ها را می‌توان از دیدگاهی در متوقف شدن رشد در زمینه‌های مختلف خلاصه کرد. به عبارتی شخصی که به مرحله‌ای از رشد رسیده تا با جنس مخالف آشنا و ارتباط برقرار نماید، در صورتی که آشنایی لازم با چنین اموری را نداشته باشد، احساس کمبود و حقارت می‌نماید و به دنبال آن کمبود اعتماد به نفس داشته و همین ناتوانی در برقرار کردن ارتباط با جنس مخالف او را متوجه کاستی‌ها، کم‌رشدی و حقارت موجود می‌نماید. یا فردی که نتوانسته استعداد خود را بشناسد و در شغل مورد استعداد خویش مشغول شود، مجبور است که به درآمد محدود ناشی از شاغل شدن در شغلی غیر از استعدادش اکتفا نماید و همین امر کمبودهای مختلفی را برایش ایجاد می‌نماید که در نهایت می‌تواند عاملی برای خود کم‌بینی و حقارت گردد.
در هر حال اغلب افرادی که دچار عصبانیت و روان رنجوری می‌شوند، به نوعی و نحوی با پدیده حقارت، نشدن، ناتمام ماندن و رنجش‌های ناشی از آن دست به گریبان هستند.
برای مثال، اغلب افرادی که به حسادت مبتلا می‌شوند، با امری به نام حقارت درگیر هستند. زیرا چنین امری تقریباً محال است که شخص به رشد و شکوفایی لازم رسیده باشد، اما باز هم اقدام به حسادت نماید. زیرا حسادت بدین معنی است که چرا دیگری شکوفا شده و یا دیگران برخوردارند ولی من نشدم و یا من ندارم. در حالی که فرد رشد کرده، شکوفا و متحول شده با ملاحظه‌ی فردی رشد یافته دچار حسادت نمی‌شود، زیرا خود نیز به همان یافته‌ها و دستاوردهایی که او بدان نایل شده، رسیده است.

4- داشتن رفتارهایی تظاهرآمیز و نمایشی

افرادی که به نوعی رشد و تحول لازم را در زندگی به دست نمی‌آورند، این امر منجر به حقارت، کمبود اعتماد به نفس و در مواردی هم حسادت می‌گردد. در بعضی دیگر از موارد چنین امری باعث می‌شود تا شخص محروم از بعضی نیازها، تظاهر به داشتن تحولات و پیشرفت‌های به دست نیاورده‌اش نماید، به همین جهت آنان رفتارهایی نمایشی و تظاهر‌گونه در پیش می‌گیرند که نشان دهنده آن خصلت‌ها و ویژگی‌ها است.
البته افرادی که با آن‌ها آشنایی داشته باشند و سایر اشخاصی که به رشد و تحول لازم در زمینه‌های رفتاری، عاطفی شخصیتی و وجودی رسیده‌اند، متوجه تصنعی، فریبنده و ظاهرسازی این‌گونه رفتارها می‌شوند. برخوردی که اطرافیان با این‌گونه رفتارهای ظاهری و نمایشی دارند به دو گونه است. بعضی که حوصله و تحمل این نوع رفتارهای تصنعی و ظاهرسازی‌ها را ندارند، به نحوی به آن‌ها تفهیم می‌کنند که متوجه رفتارهای تظاهر‌آمیزشان شده‌اند. بعضی دیگر نیز متوجه می‌شوند که شخص مورد نظر رفتارهایش محتوایی نداشته و بیش‌تر جنبه‌ی ظاهرسازی دارد، اما با توجه به دلایل مختلف به روی خودشان نمی‌آورند، حرفی نمی‌زنند و یا وانمود می‌کنند که متوجه چنین امری نشده‌اند.
در هر حال حتی اگر هیچ فردی متوجه نشود که شخص در حال تظاهر به امری، چیزی، صفتی و یا مراحلی از رشد و بالندگی است، خود فرد متظاهر متوجه چنین امری هست و می‌داند که چه می‌کند. چنین امری رفتاری ناسالم است و اگر چه به طور موقت کمبودها و نگرانی‌های شخص را به شیوه‌ای گول زننده کاهش می‌دهد، اما در بلند مدت اقدام به این‌گونه رفتارها به ضرر شخص تمام خواهد شد.

5- نداشتن راستی و صداقت

ارتباط راستی و صداقت با عصبانیت یا روان رنجوری به دو شیوه‌ی علت و معلول عمل می‌کند، بدین صورت که نداشتن راستی و صداقت هم می‌تواند علت عصبانیت و اختلال رفتار و هم می‌تواند ناشی از روان رنجوری باشد. به عبارتی شخص با در پیش گرفتن ناراستی و بی‌صداقتی خواه ناخواه و در نهایت مبتلا به مشکلات رفتاری و شخصیتی می‌گردد. هم چنین فرد مبتلا به عصبانیت و اختلال رفتار، در مواردی نیاز پیدا می‌کند که به بی‌صداقتی و ناراستی متوسل شود، که یکی از موارد آن در قسمت قبل که داشتن رفتارهایی تظاهر‌آمیز و نمایشی است، اشاره شد.
در هر حال فردی که به ناراستی و بی‌صداقتی رو می‌آورد، در زمینه‌ها و مواردی چیزی را مخفی و یا موردی را خلاف آن چه که هست، نشان دهد. در صورتی که از ویژگی‌های مهم و بارز افراد سالم از نظر رفتاری این مطلب است که آنها با خود در صلح و آرامش بوده و خود را آن گونه که هستند می‌پذیرند و جنگ و جدالی با خود نداشته و چنان چه نیاز به تغییر و تحولی هم در خود می‌بینند از طریق اقدام‌های لازم به چنین امری مبادرت می‌نمایند و با دروغ و استفاده از بی‌صداقتی به جبران تصنعی و بیمارگونه‌ی موارد مورد نظر نمی‌نمایند.

6- اضطراب و نگرانی بیش از حد معمول

اضطراب امری است که همه‌ی افراد آن را کم و بیش تجربه می‌نمایند. البته اضطراب در حدی کم و قابل تحمل حتی می‌تواند مفید و مؤثر واقع شود و شخص را به تلاش و تکاپو برای برطرف نمودن عامل خطر و رفع موانع راغب و آماده نماید. چنان چه اضطراب برای مدت‌های طولانی تداوم یابد، به واسطه این که مقدار قابل ملاحظه‌ای از نیروی فکری و ذهنی شخص را مصرف می‌کند، مشکل‌آفرینی‌هایی را برای شخص مضطرب از جنبه‌های جسمی و روانی به همراه خواهد داشت.
البته اضطراب در صورتی که برای مدت‌هایی کوتاه، اما بسیار حجیم و شدید باشد، می‌تواند مشکل‌آفرینی‌هایی را به همراه داشته باشد. از سوی دیگر چنان چه شخص اقدام کارشناسانه و مفیدی را در جهت شناخت منشاء اضطراب و برطرف نمودن آن انجام ندهد، اضطراب خاصیت نفوذ‌پذیری داشته و می‌تواند مشکل‌آفرینی‌هایی را در جسم و روان به همراه داشته باشد.
اما نکته‌ی بسیار مهم در این است که افراد دچار عصبانیت و روان رنجوری درونی آکنده از اضطراب دارند، آنان به واسطه‌ی این که زندگی‌شان در مسیر سالم و سازنده قرار ندارد و کارهایی که انجام می‌دهند به نحوی و نوعی با آن چه که مورد نیاز آنان است، در یک جهت نیست، از این رو دچار اضطراب می‌شوند. البته افراد به نسبت سالم نیز تا حدودی و در مواقع و مواردی مبتلا به اضطراب می‌شوند، اما مقدار، میزان و شدت اضطراب آنها در حد عصبی‌ها و روان رنجورها نیست.

بیشتر بخوانید: روان‌شناسی بد اخلاقی

 

7- مشکلاتی در زمینه‌های تربیتی و خانوادگی داشتن

خانواده یکی از عوامل بسیار مهم در رشد، پیشرفت و آسیب خوردن شخص از جنبه‌های مختلف رفتاری، عاطفی و شخصیتی می‌تواند باشد. البته اغلب افراد عصبی و روان رنجور دارای خانواده‌های مشکل‌دار و آسیب‌ خورده‌ای هستند. این امری واضح و مشخص است، زوجی که قادر نیستند. ارتباطی از روی تفاهم و همدلی با یکدیگر داشته و زن و شوهری سالم و موفق باشند، قادر نخواهند بود تا پدر و مادری کارآمد در زمینه‌های تربیتی فرزندان باشند. در چنین وضعیت و شرایطی والدین نمی‌توانند تربیت سالم و سازنده‌ای را در مورد فرزندان ارائه نمایند. البته در چنین اوضاع و احوالی همه فرزندان دچار مشکل نمی‌شوند، بلکه بعضی از آنها که حساس‌تر، عاطفی‌تر و دارای آسیب‌پذیری بیش‌تری هستند، آسیب‌ها و عوارض نامطلوبی را متحمل خواهند شد.
آسیب‌هایی که افراد دچار اختلال رفتار از خانواده متحمل می‌شوند، می‌تواند پس از آگاهی از آسیب‌های ایجاد شده و با اتخاذ راهکارهای مناسب برطرف شود، اما در صورتی که چنین مواردی به درستی برای شخص روان رنجور تفهیم نشود، شخص مبتلا به عوارض نامطلوب تربیت خانواده، این‌گونه مشکلات را نه تنها یک عمر با خود همراه خواهد داشت، بلکه کلیه‌ی عوارض نامطلوب و آسیب‌زای دریافت شده را به فرزندان و نسل بعد منتقل می‌گردد. البته این واقعیتی ناخوشایند است که به طور معمول تربیت نامطلوب و آسیب‌زای دریافت شده تا چند نسل هم چنان ادامه می‌یابد. تا این که فردی از نسل‌های بعدی که دچار آسیب انتقال یافته می‌گردد، با آگاهی از منشاء این عارضه و با تحمل عوارض ناخوشایند مربوطه و با ذخیره‌ای از عواطف و احساسات پاک و لطیف انسانی، عوارض ناسالم و آسیب‌زای دریافت شده را به نسل بعد منتقل ننماید.

8- درگیری بیش از اندازه با اعضای خانواده

عمده‌ترین آسیب‌های رفتاری و شخصیتی از سوی خانواده نسبت به شخص اعمال می‌شود. در واقع خانواده بستری است که کلیه‌ی عوامل سالم، سازنده و عناصر ناسالم و مخرب را می‌تواند به فرزند منتقل نماید. افراد عصبی یا روان رنجور نیز به طور معمول مشکلات و نابسامانی‌هایی را در داخل خانواده دارند. این وضعیت روابط مشکل‌دار و مخربی را ایجاد می‌کند، به نحوی که درگیری‌ها بیش‌تر میان والدین و یک یا چند نفر از فرزندان که آسیب‌پذیری‌شان بیش‌تر از سایرین بوده است، روی می‌دهد. زیرا به طور معمول در خانواده‌ها همه‌ی فرزندان از نظر درجه‌ی حساسیت عاطفی و احساس و میزان آسیب‌پذیری با یکدیگر برابر نیستند. بعضی از فرزندان روحیه‌ی لطیف‌تر و حساس‌تری دارند و مشکلات و نابسامانی‌های خانواده روی آنها تأثیرگذارتر خواهد بود. از این رو چنین فرزندانی به راحتی آسیب می‌خورند و به عصبانیت و اختلال رفتار و شخصیت مبتلا می‌شوند و پس از ابتلاء، درگیری‌های بسیاری را در خانواده ایجاد می‌کنند.
از سوی دیگر عمده‌ترین منبع ناآرامی‌ها و تنش‌ها خود والدین هستند و آنها در درجه‌ی اول درگیری و مرافعه‌های زیادی با هم داشته و درصد قابل توجهی از این درگیری‌ها به فرزند منتقل می‌گردد و به نوعی فرزند نیز در این‌گونه منازعه‌ها وارد شده و متحمل آسیب‌های ناشی از این ارتباطات مخرب می‌گردد.

9- ارتباط با درون خویش را از دست دادن

یکی دیگر از ویژگی‌های بارز و عمده‌ی عصبانیت و اختلال در رفتار این است که شخص نیازهای درست، صحیح و واقعی خود را نمی‌شناسد و در مسیرها و راه‌هایی قدم برمی‌دارد که به او تعلق ندارد. با افرادی خود را درگیر و معاشر می‌نماید که اشخاص مناسب و در خور وی نیستند و همین امر مشکل‌آفرینی‌های قابل توجهی را در زندگی او ایجاد می‌نماید، که یکی از دلایل آن این است که افراد ارتباط با خود حقیقی‌شان را از درون از دست داده‌اند.
در واقع از دست دادن ارتباط با خویشتن خویش از درون به واسطه عوامل مختلف و متعددی صورت می‌گیرد. در درجه اول آنها چنین امری را نمی‌آموزند، یا به عبارتی یادگیری چنین امری که به ظاهر خیلی ساده به نظر می‌رسد، بایستی از سوی فردی انجام شود که خودش به چنین موردی نایل شده باشد. البته گاهی اوقات چنین افرادی نیز در زندگی آنها یافت می‌شوند، اما به دلیل این که ارتباط برقرار نمودن با افراد مبتلا به اختلال رفتار، به طور معمول کار چندان ساده و راحتی نیست، چنین امری به همین سبب محقق نمی‌شود.
بنابراین عدم شناخت خود و از دست دادن ارتباط با خویشتن خویش عوارض مختلفی را ایجاد می‌کند که یکی از عمده‌ترین آنها گم کردن اهداف حقیقی در زندگی است و شخص به دنبال اهدافی غیر واقعی و نه چندان اصولی حرکت نموده و مقدار قابل توجهی از زمان، فرصت‌ها و امکانات خود را در این مسیر از دست می‌دهد.

10- ارتباط با دنیای بیرون را نیز از دست دادن

نداشتن آشنایی لازم، درک ننمودن افراد، اجتماع و سایر امور محیطی نیز از دیگر ویژگی‌های افراد دچار اختلال رفتار است. آنها بدین خاطر که خود را نشناخته‌اند و نتوانسته‌اند نیازهای واقعی و حقیقی خود را تشخیص دهند، از این رو قادر نیستند که ارتباطی تمام عیار، سازنده و از روی آگاهی با دنیای بیرون از خویش به دست آورند.
از دست دادن این ارتباط آسیب‌ها و هزینه‌های سنگینی را برای آنان به همراه دارد. زیرا ناآشنایی با عوامل بیرونی و جهان هستی در وضعیت و شرایطی که لازم است با عوامل دست‌اندر کار و تأثیرگذار بر آن آشنایی داشته باشد، فرد مورد نظر را در اوضاع و احوالی قرار می‌دهد که احساس بیگانگی با دنیای اطراف خود خواهد نمود. در واقع بیگانه بودن با خود، بیگانگی با محیط و جهان پیرامون را نیز به همراه می‌آورد.

11- بیش از اندازه در گذشته و آینده نامعلوم سیر کردن

یکی دیگر از مواردی که هم معلول وضعیت و شرایط شخص است و هم می‌تواند ناشی از نارضایتی فرد از شرایط موجود در زمان حال باشد، فکر کردن به آینده‌ای نامشخص و در مواردی خطرناک و مشکل‌آفرین است، این که شخص نتوانسته شرایطی مطابق با نیازهای حقیقی خود ایجاد نماید، او را از آینده‌ی ناشی از همین وضعیت به هراس می‌اندازد و به دنبال آن به عوامل و عواقب حاشیه‌ای آن در آینده از نظر فکری و ذهنی مشغول می‌شود.
چنین امری مقدار قابل توجهی از نیروی فکری و ذهنی شخص را مصرف می‌نماید. گاهی اوقات و به عکس شخص با توجه به شرایط نامطلوب فعلی دنیایی آرمانی و مطلوب از آینده برای خود ترسیم کرده و برای کاهش رنج و مرارت‌های فعلی به آن وضعیت آرمانی پناه می‌برد. چنین امری به صورتی تصنعی و فریبنده مقداری از ناراحتی‌ها و نگرانی‌های موجود را کاهش می‌دهد. بنابراین سیر کردن در زمان آینده برای افراد مشکل‌دار از نظر رفتاری به دو منظور نگرانی از آینده‌ای مبهم، نامعلوم‌ و خطرناک و دیگری ساختن دنیایی ایده‌آل و خیالی که برآورده کننده نیازهای شخص به صورتی فریبنده و تصنعی خواهد بود.
از سوی دیگر همیشه بدان صورت نیست که گذشته‌ی این افراد نامطلوب باشد، بلکه در دوره و موقعیت‌هایی گذشته‌شان سرشار و خوشایند بوده است. ناخوشایند بودن شرایط موجود در زمان حال آنها را به یاد و خاطره گذشته‌های خوب و خوشایند کشانده و آنان را بیش از اندازه به یاد دوره‌های خوب و خوش زندگی‌شان مشغول می‌نماید. البته در افراد عادی نیز چنین امری ملاحظه می‌شود، منتهی مقدار و میزان آن در این‌گونه افراد بیش از حد معمول است.

12- از دست دادن زمان حال و اکنون

افراد دچار اختلال رفتار، مقدار قابل توجهی از زمان مفید خود را در آینده و گذشته سیر می‌کنند. همین امر باعث می‌شود تا از زمان حال غافل شده و زندگی حال حاضر را به صورتی مفید و مولد از دست بدهند. البته یکی دیگر از دلایل آن نابارور و غیر مولد بودن زندگی این افراد در زمان حاضر است که باعث می‌شود تا آنان به گذشته و آینده، بیش از اندازه و حد معمول مشغول شوند.
این نکته را نیز بایستی در نظر داشت که زمان حال باروری، مفید و سازنده بودن را دارد، کلیه‌ی محصولات و تولیدات در زمان حال ایجاد می‌شود، فعالیت‌های سازنده و مؤثر نیز در زمان حال انجام می‌گردد و همین طور فعالیت‌های زندگی روزمره و شخصی نیز همگی در زمان حال روی می‌دهد. از این رو فردی که زمان حال را از دست بدهد، زندگی چندان بارور و سازنده‌ای را نخواهد داشت و یکی از دلایل روی آوردن بیش از اندازه آنان به گذشته‌های خوب و خوشایند و آینده‌های مطلوب و ایده‌آل و در مواردی مبهم و نگران کننده، همین وضعیت زمان حال نه چندان سازنده و بی‌حاصل است.

13- داشتن سن رفتاری به مراتب پایین‌تر از سن شناسنامه‌ای

سن شناسنامه‌ای، سال‌های گذشته از تاریخ تولد شخص را نشان می‌دهد و سن رفتاری، مجموعه‌ی رفتارها، مهارت‌ها، شناخت و بینش‌های لازم و مناسب برای سن شناسنامه‌ای را نشان می‌دهد. برای مثال، پسر بچه 10 ساله، رفتاری متناسب با همان 10 سال سن شناسنامه‌ای را خواهد داشت، اما یک پسر 20 ساله رفتاری به مراتب متفاوت با پسری 10 ساله خواهد داشت. چنان چه پسری 20 ساله بنا به همان عواملی که می‌توانند آسیب‌هایی را به شخص وارد نمایند، مثل تربیت خانوادگی و رشد یافتن در کنار افرادی نابالغ، دچار مشکل شده و رفتارهایی را که لازم است بیاموزد، بدان دست نیافته و رفتاری نابالغ و کودکانه پیدا خواهد کرد. چنین امری با توجه به شرایطی که بایستی یک پسر 20 ساله داشته باشد، هماهنگی نخواهد داشت.
در هر حال پسری 20 ساله که مسئولیت‌پذیری و آداب و معاشرت‌های اجتماعی و بین فردی و توانمندی‌های لازم در حد سن خود را نداشته باشد، هم برای خود، هم برای خانواده، اطرافیان و هم چنین اشخاصی که با وی در ارتباط هستند، می‌تواند مشکل آفرینی‌هایی را به همراه داشته باشد.
البته این‌گونه افراد تفاوت سن شناسنامه‌ای با سن رفتاری‌شان به سادگی مشخص نمی‌شود، بلکه در مواقع و مواردی که شرایط ویژه‌ای ایجاد شود، رفتار واقعی آنها بروز داده می‌شود. اما در وضعیت‌های متعارف، احتمال دارد که آن‌ها به راحتی با ارائه رفتارهای نمایشی چنین مواردی را پنهان نمایند.

14- درگیری و ستیز بیش از اندازه داشتن

از دیگر علائم این‌گونه افراد، درگیری‌های بیش از حدی است که با افراد و اطرافیانشان دارند. آنها به واسطه رنج‌ها و ناراحتی‌های بسیاری که در طول زندگی متحمل شده‌اند، گوشه‌ای از این نابسامانی‌ها و ناملایمات را به بیرون از وجود خویش منتقل می‌نمایند.
از سوی دیگر یکی دیگر از مشکلاتی که افراد مشکل‌دار از نظر رفتاری و شخصیتی بدان مبتلا هستند، نداشتن تربیت سالم و رفتاری بالغ، جاافتاده و اجتماعی است، به همین سبب آنان در صورت مشکل پیدا کردن با دیگران قادر نیستند که مشکل موجود را از طریق گفت و شنود منطقی برطرف نمایند. و به همین جهت به راحتی کارشان به خشونت کلامی و در مواردی خشونت فیزیکی می‌کشد، از این رو خشونت و درگیری از ویژگی‌های بارز آنان می‌شود. اشتباهی که بسیاری از افراد در مواجهه با اشخاص دچار اختلال رفتار مرتکب می‌شوند، این است که در اوج رفتارهای عصبی و روان رنجورانه آنان سعی می‌کنند که با منطق رفتار آنها را تحلیل و ارشادشان نمایند. در صورتی که منطق کارایی چندانی در چنین شرایطی ندارد، بلکه پس از رسیدن به آرامش و در خلوت، آنها منطق‌شان دوباره به کار افتاده و رفتار خود را ارزیابی نموده و به درک و بینشی صحیح از خود نایل خواهند شد. یکی دیگر از عللی که باعث می‌گردد تا آنها از خشونت در تعامل‌های بین فردی استفاده نمایند، بدان خاطر است که با آنان به همین شیوه برخورد شده است و آن‌ها همان شیوه و روشی را که تجربه کرده‌اند، در ارتباطات‌شان به کار خواهند برد. البته درگیری‌های بسیار با افراد تا حدودی به منزوی و طرد شدن آنان منجر شده و همین امر وضعیت‌شان را روز به روز بدتر نموده و مشکلات رفتاری آنها حادتر و شدیدتر خواهد شد.

15- رفتارشان بیش‌تر بر اساس عواطف است تا منطق

یکی از عمده مشکلاتی که روان رنجورها بدان مبتلا هستند، این است که افراد، نزدیکان و آنهایی که با این افراد درگیر هستند، نمی‌توانند از طریق منطق با آنان ارتباط برقرار نمایند. این امر شرایط بسیار مشکل و آزاردهنده‌ای را فراهم می‌نماید. البته منطق در گفتار و کردار بیش‌تر در مورد افرادی صدق می‌کند که از نظر رفتاری در وضعیت سلامت نسبی باشند. البته آنها منطق را متوجه می‌شوند و آن را تأیید می‌کنند، اما عملکرد رفتاری‌شان بیش‌تر بر اساس عواطف شکل می‌گیرد. چنان چه همان رفتارهای بدون منطق آنها مورد بررسی کارشناسانه قرار بگیرد، علل رفتارهای غیر منطقی آنان مشخص می‌شود.
در هر حال این نکته را نباید از نظر دور داشت که آنها به دلیل همین رفتارهای خالی از منطق خویش مشکل‌آفرینی‌های بسیاری را هم برای خود و هم برای اطرافیان خویش خواهند داشت.
اشتباهی که بسیاری از افراد در مواجهه با اشخاص دچار اختلال رفتار مرتکب می‌شوند، این است که در اوج رفتارهای عصبی و روان رنجورانه آنان سعی می‌کنند که با منطق رفتار آنها را تحلیل و ارشادشان نمایند. در صورتی که منطق کارایی چندانی در چنین شرایطی ندارد، بلکه پس از رسیدن به آرامش و در خلوت، آنها منطق‌شان دوباره به کار افتاده و رفتار خود را ارزیابی نموده و به درک و بینشی صحیح از خود نایل خواهند شد.

16- بیش‌تر تحت تأثیر عوامل بیرونی هستند.

مورد دیگری که باعث می‌شود تا آنها مقدار قابل توجهی از نیروی فکری و ذهنی‌شان بیهوده مصرف شده و یا هدر رود، این است که افراد عصبی به دلیل این که قدرت تحلیل چندان کارآمد و مفیدی را ندارند، از این رو نمی‌توانند سامان‌دهی لازم را به نسبت به زندگی خود داشته باشند، لذا عوامل بیرونی بیش‌تر بر عملکرد و زندگی آنها تأثیرگذار خواهد بود. در واقع آن‌ها به دلیل این که نمی‌توانند جهت‌دهی لازم را در زندگی‌شان داشته باشند، خود به خود حالتی منفعل نسبت به اوضاع و احوال عوامل موجود در زندگی‌شان پیدا می‌کنند.
در واقع دیگران چه می‌گویند و چه برداشت‌هایی را در مورد آنان داشته و قصد دارند که چه انجام دهند، بیش‌تر تعیین کننده زندگی آنها است. البته بعضی از افراد روان رنجور پیشدستی کرده و ابتکار عمل را در دست می‌گیرند و دست به اقدام‌هایی می‌زنند که اغلب محاسبه نشده و مشکل‌آفرین است. در مواردی نیز پس از انجام این‌گونه عملکردهای محاسبه نشده و نادرست حالت انفعالی پیش می‌گیرند. چنین وضعیتی که عوامل بیرونی می‌توانند بر رفتار و زندگی شخص اثرگذار شوند، باعث می‌شود تا شخص دچار اضطراب بیش‌تری شود.

17- اعتماد به نفس پایین

باور عمومی در ارتباط با اعتماد به نفس پایین بر این است که در صورت کاهش اعتماد به نفس، شخص با مشکلاتی مواجه خواهد شد، در صورتی که اعتماد به نفسی که بی‌مورد و بیش از اندازه باشد نیز حالت سالم و طبیعی ندارد، بلکه اعتماد به نفس لازم است که در حد و اندازه عادی و طبیعی باشد. یعنی همان مقدار و میزانی که شخص توانمندی لازم را دارد. حال چنان چه شخص بنا به دلایلی خود را کم‌تر از آن چه هست بپندارد و توان ابراز وجود نداشته باشد، چنین وضعیتی کمبود اعتماد به نفس نامیده می‌شود و مشکل آفرینی‌های خاصی را برای شخص در تعاملات بین فردی و اجتماعی به همراه دارد.
در صورتی که اعتماد به نفس بیش از اندازه و نه در حد متعادل و متعارف باشد نیز، می‌تواند مشکل‌آفرینی‌های خاص خود را داشته باشد. زیرا فردی که خود و توانایی‌هایش را به مراتب بیش‌تر از آن چه که هست نشان می‌دهد، در نهایت اطرافیان متوجه می‌شوند که او در این زمینه اغراق‌گویی کرده و در نتیجه باعث ناآرامی‌ها و اضطراب شخص شود.
در واقع کمبود اعتماد به نفس هنگامی ایجاد می‌شود که بنا به دلایل مختلف مواردی آسیب‌زا در زندگی مانع از این شود که شخص مراحل رشدش به درستی طی شود. چنین امری را فرد به خوبی از آن یا به طور آگاهانه و یا به صورتی ناخودآگاه واقف است و به عبارتی می‌داند که رشد رفتاری و شخصیتی‌اش در مواردی با کمبودها و کاستی‌هایی مواجه است، از این رو مضطرب می‌شود و چنین اضطرابی به صورت یک بازدارنده و ترمز عمل می‌کند و مانع از این می‌گردد تا شخص حتی در موردی که توانایی‌های لازم را دارد، نتواند عملکرد عادی و طبیعی داشته باشد و در نهایت چنین امری در زندگی شغلی و اجتماعی‌اش اثرات نامطلوبی را به همراه خواهد داشت.

18- اغلب دیگران را مقصر مشکلات خود می‌دانند.

به طور معمول افراد عصبی و آسیب خورده از نظر رفتاری درگیری و مشکلات مختلفی با سایر افراد پیدا می‌کنند. این نکته نیز مطرح شد که آنها نگرش و شناخت‌های نادرستی نسبت به امور موجود در زندگی به دست می‌آورند. از سوی دیگر آنان توانایی لازم برای تحلیل درست و صحیح امور زندگی‌شان را ندارند، به همین جهت ترجیح می‌دهند که مسبب اغلب و در مواردی تمامی مشکلات خود را افرادی بدانند که به نحوی با آن‌ها در ارتباط هستند. البته چنین امری به نحوی کاذب و تصنعی موجب آرامش شخص می‌شود، اما در نهایت باعث می‌گردد که تا فرد روان رنجور با واقعیت‌های موجود فاصله بیش‌تری بگیرد.

19- کشف نکردن استعداد خویش

یکی دیگر از عوارض آسیب‌زای عصبانیت و روان رنجوری کشف نکردن و یا پی نبردن به استعداد به ویژه در زمینه شغلی است. آسیب‌های وارد شده به این افراد به دلیل ایجاد اضطراب مقدار قابل توجهی از نیروی فکری و ذهنی‌شان را به مصرف می‌رساند. از این رو آنها در دورانی که لازم است با داشتن آرامش نسبی پی به استعدادشان ببرند، از این امر غافل شده و فکر و توانایی‌های ذهنی‌شان در مسیرهایی غیر مولد و فقط به منظور کاهش اضطراب و مشکلات موجود صرف می‌شود و لذا نخواهند توانست که استعداد خود را کشف نمایند.
البته در مواردی نیز ملاحظه می‌شود که این افراد استعدادشان را کشف نیز می‌کنند و تحصیلات و تخصص لازم را در زمینه مورد نظر به دست می‌آورند، اما به دلیل این که توانایی ارتباطی آنها در حد مطلوبی نیست، قادر نیستند که در محیط‌های شغلی و اجتماعی آن طور که باید استعداد و تخصص‌شان را به کار گیرند.
در میان بعضی از افراد دچار اختلال رفتار ملاحظه شده که در مسیر استعدادشان حرکت کرده، اما به دلیل مشکل‌آفرینی‌هایی که در زندگی‌شان ایجاد شده، نتوانسته‌اند مسیر مورد نظر را به اتمام برسانند. یا در بعضی موارد هم که غالباً اکثریت آنها را شامل می‌شود در حوزه‌ها و زمینه‌هایی غیر از استعدادشان مشغول به کار می‌شوند.

20- آگاهی نسبت به اختلال و بیماری‌‎ خود ندارند.

یکی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های بیماری‌های جسمی و بیماری‌های رفتاری، همین نکته است که بیماری جسمی را شخص به خوبی شناخته و در راه برطرف کردن آن قدم برمی‌دارد، اما آسیب‌های رفتاری و عاطفی را افراد به خوبی تشخیص نمی‌دهند. یکی از علت‌های این امر، آشنا نبودن عامه‌ی مردم با این‌گونه مشکلات است و دیگر این که افراد عصبی، مشکل را در دیگر افراد می‌بینند. آنها اجتماع، مردم و افرادی که به نوعی با آنان در ارتباط هستند را مشکل‌دار و خودشان را به راحتی تبرئه نموده و خالی از مشکل می‌دانند و ادعا می‌کنند که اگر دیگران مطابق خواسته‌شان رفتار کنند، مشکلی وجود نخواهد داشت.
یکی از عمده‌ترین آسیب‌هایی که باعث طولانی و مزمن شدن عصبانیت می‌شوند نیز همین ناآگاه بودن از اختلال ایجاد شده است. بنابراین آگاه شدن اطرافیان و غافل ماندن آنها نسبت به مشکلات رفتاری‌شان از ویژگی‌های بارز چنین اختلالی است.
این نکته که آن‌ها دچار آسیب و مشکل در رفتار شده‌اند، بارها از سوی اطرافیان به آنان خاطرنشان می‌شود، اما انکار این امر تا حدودی و به طور موقت باعث آرامش می‌گردد، اما در بلند مدت چنین انکار و غافل ماندنی عوارض نامطلوبی را به همراه خواهد داشت.

21- برخلاف رفتارهای آزار دهنده‌شان، عاطفی و مهربان هستند.

ویژگی عمده و بزرگ اعمال و رفتار افراد عصبی آزار رساندن، تخریب و آسیب زدن و به خود و اطرافیان است. آنها با رفتارهای نامناسب، محاسبه نشده، ناکافی و شناخت‌های نادرستی که نسبت به افراد و دنیای اطراف خویش دارند، رویه‌ها و رویکردهای نادرستی را در پیش می‌گیرند که آسیب‌های بسیاری را برای خود و سایرین در بردارد، اما اتفاقی که می‌افتد این است که آنان پس از آگاه شدن از آزار و اذیتی که برای دیگران فراهم کرده‌اند، خیلی زود پشیمان شده و در مواردی به عذرخواهی و التماس نیز روی می‌آورند. گاهی اوقات که فرصتی برای طلب بخشش فراهم نمی‌شود، چنین اذیت و آزارهایی که از آنها سر زده به صورت خاطراتی تلخ و آزاردهنده در ذهن‌شان باقی می‌ماند و در مواردی یک عمر چنین رنجش‌هایی را در خاطره‌شان خواهند داشت.
در هر حال، نکته‌ی بسیار مهمی را که بایستی در نظر داشت، این است که در پشت رفتارهایی ناهنجار و آزاردهنده آنان قلبی رئوف و مهربان قرار دارد که عصبانیت موجود آن را از عملکرد سالم ساقط نموده و فرماندهی زندگی‌شان را در دست گرفته است.

22- از مراجعه به روانپزشک، روان‌شناس و مراکز مشاوره ترسان و گریزان هستند.

از دیگر ویژگی‌های بزرگ، مهم و بارز آنها کناره‌گیری از افراد متخصص و مراکز درمانی است. این امر بدان خاطر است که متخصصین و کارشناسان به سراغ علل مشکلات رفته و در ارتباط با مواردی که در مجموع مایه‌ی اضطراب و ناامنی آنها می‌گردد، صحبت می‌کنند و همین امر عاملی می‌شود تا آنان از رفتن به مراکز مشاوره و متخصصین مربوطه مضطرب و ناراحت شده و در نهایت از چنین اقدامی خودداری نمایند.
البته علت دیگر انکار اختلال بدان خاطر است که این عمل باعث آرامش آنها می‌شود. زیرا در صورت پذیرفتن مشکل لازم می‌شود که اقدام‌های درمانی را انجام دهند. اما با انکار چنین مشکلی خودشان را سالم دانسته و تبرئه نموده و دیگر لزومی نخواهد داشت که نزد روان‌شناس و روانپزشک و مراکز مشاوره بروند.

23- نوسانات شدید در رفتار

از دیگر ویژگی‌های روان رنجورها یا افراد دچار اختلال رفتار، بی‌ثباتی در رفتارها،عملکردها و برخوردهایی است که آنها نسبت به خود و اطرافیان‌شان دارند. آنان گاهی دچار تندروی می‌شوند و رفتارهایی شدید و خشن نسبت به دیگران اعمال می‌کنند و گاهی نیز به قدری رئوف و مهربان می‌شوند که باز هم باعث تعجب می‌گردند.
در واقع افراد به نسبت سالم نیز دچار نوسان‌های رفتاری می‌شوند، اما چنین رفتارهایی شدت و نوسان خیلی زیادی ندارد. البته نوسان موجود در حدی قابل قبول است. اما اختلال در رفتار یکی از ویژگی‌هایش هیجانی بودن و هیجانی شدن است. به عبارتی آنها بیش‌تر تحت تأثیر عواطف و احساسات اقدام‌هایی محاسبه نشده و خیلی شدید از خود نشان می‌دهند و پس از مدتی ناراحت شده و اظهار پشیمانی می‌کنند. یک روز شاد و روز دیگر غمگین، مدتی به دنبال کارهایی، افرادی و اهدافی هستند و روز دیگر ممکن است اصلاً توجهی هم به موارد مورد نظر نداشته باشند. در هر حال نوسانات شدید در رفتار، بالا و پایین رفتن‌های بیش از حد از ویژگی‌های بارز عصبانیت و اختلال در رفتار است.

24- پرخاشگری بیش از اندازه

البته و لزوماً همه‌ی افراد عصبی دچار پرخاشگری و خشونت‌های افراطی نمی‌شوند. اما درصد قابل توجهی از آنها به دلیل این که نیاز دارند تا افراد و امور مختلف زندگی را تحت کنترل و در اختیار خویش بگیرند، به همین جهت از خشونت برای دستیابی به چنین امری استفاده نمی‌نمایند.
از دیگر ویژگی‌های این اختلال ضعف در عملکرد قسمت بالغ شخصیت‌شان است، به عبارتی قسمت بالغ شخصیت آنان عملکرد کارآمد، سالم و مفیدی ندارد، طوری که مجموعه رفتارهای آنها حاکی از یک شخصیت خام، نابالغ و رشد نکرده است. ویژگی دیگر شخصیت نابالغ ناتوانی بارز در استفاده از تحلیل‌های منطقی است، به همین جهت آنان نمی‌توانند تحلیل‌های درستی انجام دهند، همین امر مانعی در راه گفت و شنود میان آنها و سایرین می‌گردد و ارتباط برقرار نمودن آنان را با دیگران مختل می‌نماید و از آن جایی که خشونت خیلی سریع و یک طرفه و با تخریب طرف مقابل نتیجه می‌دهد، از این ابزار در ارتباطات‌شان استفاده می‌نمایند.
از سوی دیگر یکی از دلایل استفاده از خشونت این است که آنها در طول رشد‌شان به درستی درک نشده‌اند و در مواردی مورد خشونت نیز قرار گرفته‌اند. یا به عبارتی چیزی غیر از خشونت را نیاموخته‌اند که مورد استفاده قرار دهند. زیرا به تجربه ملاحظه شده که در صورت افزایش مهارت‌های ارتباطی و توان گفت و شنود، آنها دیگر از روش‌های مخرب پیشین استفاده نکرده‌اند.

25- اهدافی غیرواقعی و نامعقول برای خود و آینده داشتن

همان‌طور ک در بندهای قبلی خاطرنشان شد، اختلال در رفتار باعث می‌شود تا شخص مبتلا ارتباط از درون را با خود از دست داده و نتواند به درستی خود را بشناسد. گسسته شدن ارتباط شخص با درون عوارض آسیب‌زای دیگری را نیز به همراه خواهد داشت، بدین صورت که شخص بدون توجه به نیازهای حقیقی‌اش به اهداف و مسیرهایی روی می‌آورد که نیاز چندانی بدان نداشته و نمی‌تواند برایش مفید باشد.
نکته‌ی دیگری که وضع شخص را به مراتب بدتر از آن چه که هست می‌نماید، این است که فرد عصبی مقدار قابل توجهی از زمان و توانایی‌اش را در راه کسب اهداف غیرواقعی مصرف می‌کند، که در نهایت باعث می‌شود تا او در مسیرهایی قدم بردارد که به وی تعلق نداشته و هر قدر که چنین مسیرهایی ادامه یابد، از اهداف حقیقی‌اش فاصله بیش‌تری پیدا می‌کند.
در واقع این اهداف به دلیل غیر واقعی بودن‌شان به سادگی قابل دسترس نخواهند بود و در مواردی دست یافتن بدان آسان نیست، به همین جهت و در نهایت دچار سرخوردگی و ناکامی خواهند شد، که همین امر وضعیت عاطفی و رفتاری‌شان را بدتر خواهد نمود.

26- ضعیف و کم رنگ شدن عواطف سالم انسانی

البته در مورد بند شماره‌ی 15 که رفتارشان بیش‌تر بر اساس عواطف و احساسات است، تا منطق و هم چنین بند در شماره‌ی 21 نیز اشاره بر این امر دارد که افراد دچار اختلال رفتار برخلاف رفتارهای آزاردهنده‌شان، عاطفی و مهربان می‌باشند. چنین استنباطی ممکن است ایجاد شود که آنها دارای عواطفی سالم و سازنده هستند، در صورتی که چنین امری اتفاق نمی‌افتد، بلکه عواطف پاک انسانی در زیر عصبانیت‌های موجود، رنگ باخته و آنها به موجوداتی بی‌عاطفه و در مواردی به افرادی فوق‌العاده بی‌رحم و سنگدل تبدیل می‌شوند. این امر باعث می‌گردد تا آنان اعمال و رفتارهایی بسیار مخرب، آزاردهنده و خشونت بار و آسیب‌زایی را نسبت به اطرافیان داشته باشند. بسیاری از اعمال خشونت‌آمیز و جنایت‌هایی که این افراد انجام می‌دهند را می‌توان در صفحه حوادث روزنامه‌ها ملاحظه کرد.

27- ضعف و یا نداشتن حالت خود اصلاح‌گری

از دیگر مواردی که باعث می‌شود، افراد عصبی یا روان رنجور یا به ضعف در رفتار سالم مبتلا و یا چنین ویژگی در آنان رو به ضعف رود، موضوع خود اصلاح‌گری است.
اشخاص سالم از نظر رفتاری و شخصیتی چنین ویژگی را دارند که به نحو مطلوبی حالت خود اصلاح‌گری‌شان فعال است و به صورتی دائم رفتارشان را مورد بررسی قرار داده و اصلاحات لازم را در ارتباط با آن اعمال می‌کنند.
خود اصلاح‌گری بدین صورت است که در صورت مشاهده این که حرفی، صحبتی، عملی، رفتاری و یا رویه‌ای که پی‌آمدهای سالم و سازنده‌ای را به همراه نداشت، شخص در رفتار مورد نظر، بررسی و تجدید نظر نموده و یا آن را دیگر انجام نمی‌دهد و یا چنان چه لازم شد، تغییراتی را در آن ایجاد می‌کند تا دیگر مشکل آفرینی به همراه نداشته باشد.
چنین امری در مورد روان رنجورها و یا آسیب خورده‌های رفتاری به درستی عمل نمی‌کند و آن‌ها با وجود آسیب‌های مکرر هم چنان به رفتارهای غیر کارآمدشان ادامه می‌دهند.

28- فرورفتن در یک دنیای رویایی و غیرواقعی

مورد دیگری که می‌تواند در ارتباط با افراد مشکل‌دار و آسیب خورده از نظر رفتاری روی دهد، ایجاد دنیایی رویایی، خیالی و غیر واقعی است که می‌تواند تا حدودی نیازهای عصبی و غیر واقعی آنان را به طور نسبی و تا حدودی برآورده نماید. آنها به دلیل این که خود را نیافته و واقعیت‌های موجود در زندگی را به درستی نشناخته‌اند، نمی‌توانند واقعیت‌های حاضر در زندگی را به درستی تغییر دهند تا موقعیت و شرایطی متناسب با وضعیت خویش ایجاد نمایند.
از یک سو آنها واقعیت‌های موجود در زندگی و ارتباطات‌شان با دیگران و اجتماع را به درستی نمی‌شناسند و از آن جا که شناخت نادرستی هم دارند، قادر به ایجاد تغییرات مورد نیاز نیستند، لذا واقعیت‌ها به سختی آنان را آزار می‌دهد، به همین سبب و در مواردی ترجیح می‌دهند تا یک دنیای خیالی برای خود ایجاد نموده و رویکردها و اعمال و رفتارشان را نیز بر اساس همان خیالات تنظیم نمایند.
البته چنین امری به طور موقت تسکین دهنده خواهد بود، اما در بلندمدت فرو رفتن و یا غرق شدن در دنیای خیالی باعث می‌گردد تا شخص از واقعیت‌های موجود در زندگی بیش‌تر فاصله بگیرد و شکاف ایجاد شده به مرور مشکلات فرد روان رنجور را بیش‌تر نماید.

29- رفتار جنسی آشفته، ناهنجار و نامتعارف

امور و رفتار جنسی از رفتار و شخصیت فرد تبعیت و تأثیر‌پذیری دارد، و به عبارتی تابعیت رفتار جنسی از رفتار و شخصیت کلی فرد است. در صورتی که شخصی از رفتار و شخصیت سالمی برخوردار نباشد، رفتار جنسی وی نیز بی‌تأثیر از این امر نخواهد بود و آشفتگی‌ها و ناهنجاری‌های موجود در زندگی فرد به امور و رفتار جنسی‌اش نیز سرایت خواهد کرد و آن را دچار ناهنجاری‌ها و ناملایماتی خواهد نمود.
یکی از عمده مشکلات روان رنجورها، ناتوانی از برقراری ارتباطات سالم انسانی، به ویژه با جنس مخالف است. در وضعیتی که چنین ارتباطی ایجاد نشود طبیعی خواهد بود که جنسیتی شکل نخواهد گرفت. البته منظور از امور جنسی، آمیزش جنسی نیست، بلکه کلیه‌ی امور عاطفی، انسانی، معنوی و ارتباطی با جنس مخالف در حوزه جنسیت قرار می‌گیرد. جنسیت نیز امری است که در صورت محروم شدن از آن تأثیرات همه جانبه‌ای را در اغلب زمینه‌های فردی و رفتاری خواهد داشت. فردی که نتواند به درستی با خویشتن خویش ارتباط برقرار نماید، قادر نخواهد بود تا با جنس مخالف نیز ارتباط همه جانبه‌ای ایجاد کند و همین امر آشفتگی‌ها، ناآرامی‌ها و شرایط نامطلوبی را برای فرد محروم از برقراری ارتباط سالم با جنس مخالف ایجاد خواهد نمود.
البته همان‌طور که خاطرنشان شد جنسیت فقط در آمیزش جنسی خلاصه نمی‌شود، زیرا بعضی از افراد مشکل‌دار از نظر رفتاری، ازدواج نیز کرده‌اند، اما در زمینه جنسیت دچار محرومیت هستند. بدین خاطر که نمی‌توانند ارتباط سالم، انسانی، عاطفی و معنوی با جنس مخالف ایجاد نمایند، زیرا این ارتباط انسانی با جنس مخالف است که می‌تواند شخص را به اشباع جنسی برساند. در واقع چیزی حدود 80 تا 90 درصد اشباع و رضایت‌مندی جنسی را چنین ارتباطی تشکیل می‌دهد و درصد بسیار محدودی را آمیزش جنسی تشکیل می‌دهد.
حال با توجه به این که افراد مشکل‌دار از نظر رفتاری ارتباط‌های چندان سالم، سازنده و موفقیت‌آمیزی ندارند، این امر در زندگی جنسی آنها نیز تأثیر گذاشته و به نوعی دچار محرومیت جنسی نیز می‌گردند و همین محرومیت جنسی آنان را به رفتارهای جنسی نه چندان سالم و ناهنجار سوق داده و دچار مشکل می‌نماید.

30- مولد بودن را در زندگی از دست می‌دهند.

در مجموع آن چه که در نهایت حرف اول و آخر را می‌زند، این است که عصبانیت به قدری نیروهای فکری و ذهنی شخص را مصرف می‌کند که شخص مبتلا توانی برای انجام کارها و امور سازنده و مولد نخواهد داشت. افراد عصبی، روان رنجور و یا آسیب خورده از نظر رفتاری با وجود مشکلات، آسیب‌ها و عوارض نامطلوبی که به همراه دارند، اثرات و پیامدهایش را در زندگی شخص گذاشته و فرد را دچار وضعیتی می‌نماید که ناهنجاری‌های مختلف از وی نشأت می‌‌گیرد. این رفتارهای مشکل‌آفرین به تدریج وضعیت شخص را بدتر نموده و در نهایت زندگی نامطلوب و غیر مولدی برای شخص فراهم می‌گردد.
البته بعضی از افراد مبتلا به اختلال رفتار به تخصص و توانمندی‌های علمی و هنری نیز دست یافته‌اند، اما باز هم به همان دلایلی که خاطرنشان شد، علم، تخصص و هنرشان، آن طور که باید نمی‌تواند در مسیری سازنده و مولد قرار گیرد. در عین حال ممکن است اثرات مفیدی را بر جا بگذارد، اما چنین اموری در صورت برخورداری از سلامت روان و رفتار می‌تواند منشأ اثرات مفیدتری واقع شود.
در این بخش به دلیل گسترده بودن علائم روان‌ نژندی سعی شد که به بعضی از عمده‌ترین آنها اشاره و توضیحاتی ارائه گردد. در عین حال مثالی در این باره مطرح نگردید، زیرا باعث می‌شد تا مطالب این بخش حجیم و گسترده‌تر شود، اما از سوی دیگر ویژگی‌های مطرح شده اموری هستند که افراد به نوعی و تا حدودی آن را در زندگی روزمره‌شان تجربه می‌نمایند. اما نکته‌ی بسیار مهمی را که بایستی در نظر داشت موضوع مقدار و شدت این رفتارها است، به عبارتی هر قدر شدت این رفتارها و دفعات تکرار آنها بیش‌تر باشد، علامت خوبی نیست و چنان چه تداوم یابد می‌تواند اختلال در رفتار و شخصیت را به همراه داشته باشد.
در صورتی که فردی بخواهد آزمونی از خود به عمل آورد می‌تواند 30 مورد عنوان شده در این بخش را در ارتباط با رفتار خود در نظر گرفته و ببیند کدام یک از آن موارد در رفتار او وجود دارد، هر قدر تعداد موارد عنوان شده بیش‌تر باشد، شخص به اختلال رفتار و شخصیت به میزان بیش‌تری مبتلا است و برای برطرف نمودن آنها لازم است رویکردها و اقدامات لازمی را در پیش بگیرد.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبانیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.