حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
«مِنْ کَرَمِ الْمَرْءِ ... حَنِینُهُ إِلَى أَوْطَانِه...»
یکی از نشانههای جوانمردی آن است که انسان به وطن و فرهنگ اصیلش علاقهمند باشد. (1) در قسمتهای مختلف شاهنامه وقتی سخن از زن نیکوی ایرانی به میان آمده، روی پاکدامنی، عفت، چادر، حساس بودن او در برابر نامحرم و علاقه تنها به همسرش تأکید شده است. در تاریخ، ایرانیان به سخاوت، شجاعت، تیزهوشی، مروت، غیرت داشتن نسبت به ناموس و نداشتن رابطه نامشروع بین زن و مرد مشهور هستند، تا جایی که این غیرت و عفت پاکدامنی در زنان و دختران بزرگان و شاهان مشهود بوده است.
- دختران کسری
در صدر اسلام هنگامی که سه تن از دختران کسری (شاهنشاه ساسانی) را با ثروت فراوانی که همراه آنها بود نزد عُمر آوردند، شاهزادگان ایرانی را برابر عمر در حالی که با پوشش و نقاب، چهره خود را پوشانده بودند واداشتند.عمر با صدای بلند بر سر آنان فریاد کشید و دستور داد که پوشش را از چهره برگیرند تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران بیشتر با پول زیادتری پیدا شوند. دوشیزدگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند و دست رد به سینه نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند. عمر خشمناک شد و خواست با تازیانه آنان را بیازارد، در آن حال شاهزادگان میگریستند. در همین زمان حضرت علی (علیه السلام) به عمر فرمود:
«در رفتارت مدارا کن! از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود: بزرگ و شریف هر قومی را که خوار و فقیر شده گرامی بدار.»
عمر پس از شنیدن فرمایش حضرت علی (علیه السلام) آتش خشمش فرو نشست. (2)
بیشتر بخوانید: تعامل غربزدگی و انحرافات اجتماعی
- شاهنامه:
در قسمتهای مختلف شاهنامه وقتی سخن از زن نیکوی ایرانی به میان آمده، روی پاکدامنی، عفت، چادر، حساس بودن او در برابر نامحرم و علاقه تنها به همسرش تأکید شده است. اینک به اشعاری در این مورد توجه نمایید:چنین گفت شیرین که ای مهتران *** جهان گشته و کار دیده سران
بسی سال، بانوی ایران بُدم *** بهر کار پشت دلیران بُدَم
نجستم همیشه جز از راستی *** ز من دور بُد کژیُّ و کاستی
سه چیز باشد زنان را بِهی *** که باشند زیبای گاه مهی
یکی آنکه با شرم و با خواستست *** که جُفتش بدو خانه آراستست
دگر آنک فرّخ پسر زاید او *** ز شوی خجسته بیفزاید او
سه دیگر که بالا و رویش بود *** به پوشیدگی نیز موُیَش بود
بدانگه من جفت خسرو بُدم *** به پوشیدگی در جهان نو بُدم
بگفت این و بگشاد چادر ز روی *** همه روی ماه و همه پشت موی
مرا از هنر موی بُد در نهان *** که او را ندیدی کس اندر جهان
نمودم همه پیشت این جادویی *** نه از تنبل و مکر و ز بدخویی
نه کس موی من پیش از این دیده بود *** نه از مهتران نیز بشنیده بود (3).
-سخن تَهمینه همسر رستم:
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست *** چو من زیر چرخ کبود اندکیست
کس از پرده بیرون ندیدی مرا *** نه هرگز کَس آواز شنیدی مرا (4)
-سخن منیژه:
منیژه منم دختر افراسیاب *** برهنه ندیده رخم آفتاب (5)
فردوسی در این مورد میگوید:
چون با زن پَسِ پرده باشد جوان *** بماند مَنش پست و تیره روان (6)
-سخن ویل دورانت:
زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان رفت و آمد داشته باشند و سخن گویند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمیشود. (7)
از مطالبی که بیان شد استفاده میشود که در میان ایرانیان از دوران ایران باستان تا این عصر چیزی به نام رابطه نامشروع بین زن و مرد نبوده است و اگر عده اندکی در این زمان به سوی این کار گناه و آلوده کشیده شدهاند تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار گرفتهاند و هویت و اصالت فرهنگی و ایرانی خود را زیر پا گذاشتهاند.
پینوشتها:
1.بحارالانوار، ج74، ص264.
2.بهشت جوانان، ص283. حجاب در اسلام، نوشته شیخ قوام الدین وشنوی.
3.شاهنامه، ج9، ص286-288 براساس چاپ مسکو- ناشر دفتر نشر داد.
4.شاهنامه، ج2، ص175 داستان سهراب همان.
5.شاهنامه، ج5، ص65 داستان بیژن و منیژه همان.
6.شاهنامه، ج6، ص229 داستان رستم و اسفندیار - براساس چاپ مسکو- ناشر دفتر نشرداد.
7.تاریخ تمدن، ج1، ص52.
محمدی نیا، اسدالله، (1392)، دختران میپرسند: چرا؟، قم: انتشارات سبط اکبر (ع)، چاپ نهم.