نویسنده: اسدالله محمدی نیا
قرآن کریم میفرماید:
«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ ... وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ»
ای پیامبر! به زنان مؤمن و پاکدامن بگو نزد نامحرمان زینت خود را آشکار نسازند. (1) دوستی خیابانی میان یک دختر و پسر در شمال تهران، باعث شد این دختر وقتی همراه پسر مورد علاقه خود به یک بوستان قدم گذاشت، از سوی او و دوستش مورد حمله قرار گیرد. برخی از دختران، پدر و مادرشان از نظر مالی در موقعیت خوبی هستند و یا خود دختران طلا و جواهرات زیادی به گردن و دستهای خود آویزان میکنند به گونهای که ظاهر آنان برخی جوانان را نسبت به سرقت تحریک میکند. در چنین مواردی پسرانی که از نظر شکل و قیافه زیبا و در چرب زبانی ممتاز هستند، با دختر طرح دوستی میریزند و بعد به او پیشنهاد ازدواج میدهند تا بتوانند از این طریق به نان و نوایی برسند. اینک به چند ماجرای عبرت انگیز توجه فرمایید:
این دختر در ادامه گفت: پس از قطع ارتباط، نادر مدام برای او ایجاد مزاحمت میکند و در این مدت بارها او را تهدید کرده است که اگر به او پول پرداخت نکنم، در محل سکونتم آبروریزی خواهد کرد و از آنجا که پدرم به بیماری قلبی مبتلاست، در چندین مرحله با فروش مقادیری طلا به او پول پرداخت کردم و هر بار از او قول گرفتم تا از مزاحمتهای خود دست بردارد، اما او مدام برای من ایجاد مزاحمت کرده و همچنان درخواست پول میکند.
او در ادامه گفت: 3 ماه پیش با جوانی که از بستگانم محسوب میشود، نامزد کردهایم و قصد ازدواج داریم، اما نادر چند روز گذشته مرا تهدید کرده است که اگر 5 میلیون تومان به او پرداخت نکنم، عکسهایی را که از من در اختیار دارد، در اختیار اقوام و بستگانم قرار میدهد.
در پی این شکایت، دستور قضایی لازم صادر شد و مأموران پلیس آگاهی پس از هدایت شاکی از وی خواستند جوان اخاذ را به سر قرار بکشاند تا به او پول پرداخت کند.
پس از تعیین محل قرار، هنگامی که جوان اخاذ برای دریافت پول به میدان جمهوری مراجعه کرد، در یک لحظه با مشاهده مأموران با موتورسیکلتی که در اختیار داشت، مبادرت به فرار نمود که دقایقی بعد با تعقیب و گریز مأموران، دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد.
متهم ابتدا منکر اخاذی از دختر جوان شد، اما در ادامه و پس از بازرسی از خانه وی مقادیری عکس متعلق به شاکی کشف و ضبط شد.
با اعتراف متهم به اخاذی، وی عنوان کرد: چون به مواد مخدر اعتیاد داشتم، پس از آشنایی با شاکی، مدام از وی پول درخواست میکردم و زمانی که او به اعتیاد من پی برد، مرا رها کرد و من نیز با عکسهایی که از وی در اختیار داشتم، برایش ایجاد مزاحمت میکردم. در پی این اعترافات، دادیار پرونده متهم را با صدور قرار قانونی روانه زندان کرد. (2)
او که جوانی شیکپوش و خوش زبان بود، در ابتدای آشنایی، وقتی علاقه مرا به هنر و هنرمندی دید خود را بازیگر سینما و تئاتر معرفی کرد و ادعا کرد در چند نمایشنامه معروف به همراه هنرمندانی مانند: ایرج راد، اکبر زنجان پور، داریوش ارجمند، سیاوش طهمورث، بهروز بقایی، افسانه بایگان و... ایفای نقش کرده است. مدتی از آشنایی ما نگذشته بود که «رضا» به خواستگاریام آمد. وقتی پدر و مادرم رفتارهای اجتماعی او را دیدند، فریب ظاهر و ادعاهای او را خوردند، بدینترتیب با موافقت خانوادهام قرار شد شش ماه نامزد باشیم، سپس سر سفره عقد بنشینیم.
«هنگامه» ادامه داد: بعد از گذشت دو ماه، رضا که توانسته بود اعتماد ما را به خود جلب کند، به نزد من آمد و به بهانه اینکه پسرعمویش به خاطر کشیدن چک بلامحل دو میلیون تومانی در زندان قصر است، خواست این پول را امانت به وی بدهم تا او بتواند پسرعمویش را نجات دهد. به گفته رضا، پسر عمویش دارای املاک و مستغلات در شهرهای شمال بود که قرار شد پس از آزادی، با فروش آنها بدهی ما را بپردازد.
پدر و مادرم به اعتبار داماد هنرمند خود، دو میلیون تومان پول نقد به وی دادند و رضا یک فقره چک به مبلغ دو میلیون تومان کشید. این پسر بعد از گرفتن این پول، به بهانه سفر به بابلسر برای فروش و املاک و مستغلات پسرعمویش، از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. (3)
وقتی دختر جوانی در شمال تهران مقابل سینما منتظر دوستش بود، جوانی به وی مراجعه میکند و با ابراز علاقه به او میگوید: از چند روز پیش او را کنترل میکرده و سرانجام به این نتیجه رسیده است که او را به عنوان همسر آینده خود انتخاب کند.
در پی این ماجرا، دختر جوان در مقابل اصرارهای این جوان تسلیم شد. مرد عاشقپیشه خود را مهندس معرفی کرد و از دختر خواست برای شناخت بیشتر با هم قدم بزنند. دقایقی بعد هر دو نفر وارد بوستان جمشیدیه شدند. در این هنگام، جوان عاشق پیشه با صدا کردن دوست خود که مخفی شده بود، به سوی دختر حملهور شدند و یکی از آنها چاقویی زیر گلوی دختر قرار داد و بعد طلاهای وی را به سرقت بردند و به سرعت از محل متواری شدند. (4)
دختری به نام فرانک پس از آشنایی با جوانی به نام پژمان با وی ارتباط برقرار کرد. ادامه این آشنایی موجب رفت و آمد طرفین به منزل یکدیگر شد. با پیشنهاد ازدواج پژمان به فرانک، یک روز او به دختر جوان پیشنهاد کرد تا با در اختیار قرار دادن طلاهایش، آنها را به فروش برسانند و تلفن همراه خریداری کنند.
فرانک که فکر میکرد مرد آرزوهایش را یافته است، در پی این پیشنهاد طلاهای خود را به همراه آورد و هر دو راهی بازار شدند تا آن را به فروش برسانند. در میانه راه، پژمان به دختر جوان پیشنهاد کرد تا هر دو در رستوران غذا بخورند. وقتی که بازگشت پژمان که به بهانه شستن دستهایش، نامزدش را تنها گذاشته بود طولانی شد، فرانک به جستجو پرداخت و متوجه شد وی با سرقت طلاها او را رها کرده و متواری شده است. در پی این ماجرا، دختر جوان با مراجعه به شعبه 1210 مجتمع قضایی صادقیه شکایتی را از مرد آرزوهایش مطرح کرد و موضوع پرونده برای رسیدگی به شعبه 14 آگاهی تهران ارجاع شد.
مأموران با تحقیق در این زمینه موفق شدند پژمان را در خیابان اسکندری جنوبی شناسایی و دستگیر کنند. متهم با اعتراف به سرقت یک میلیون تومان طلا عنوان کرد، از سه نفر دیگر به بهانه استخدام در سازمان آب مبالغی را دریافت و سپس متواری شده است. (5)
مردی با مراجعه به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران در شکایتی عنوان کرد: یک کارخانهدار معروف تهرانی است و تمام تلاش خود را صرف تربیت فرزندانش کرده است. اما صبح، وقتی از خواب بیدار شده است، با مشاهده گاوصندوق خانه ابتدا تصور میکرده سارقان اموال او را ربودهاند. اما پس از دقایقی با نامهای که در اتاق خواب دختر 17 ساله خود به نام الهه پیدا کرده، متوجه شده است او 22 میلیون تومان پول او را برداشته و از خانه فرار کرده است. در پی این دادخواست، بازپرس پرونده دستور پیگیری و تحقیق را در شعبه 11 پلیس آگاهی تهران صادر کرد.
با بررسی و تحقیق از سوی مأموران مشخص شد این دختر در یک ماه اخیر تماسهای متعدد با جوانی به نام فرزاد برقرار کرده است. با عزیمت مأموران به محل سکونت فرزاد معلوم شد وی نیز بدون آنکه والدینش از موضوع مطلع باشند، خانه خود را ترک کرده است.
یک هفته پس از مطرح شدن شکایت، مأموران اطلاع پیدا کردند الهه در تماس تلفنی از والدینش خواسته است او را که در ارومیه است، به خانه بازگردانند. وقتی الهه به تهران منتقل شد، پس از حضور در شعبه پنجم دادسرای جنایی گفت: وقتی به کلاس کامپیوتر میرفتم، با فرزاد آشنا شدم. او یک نوازنده گیتار است و با توجه به علاقه من به گیتار، رابطه ما ادامه پیدا کرد و زمانی که متوجه شد پدرم کارخانهدار است و امکانات خوب مالی دارد، به من پیشنهاد کرد با هم ازدواج کنیم و سرانجام فریب وعدههای دروغین او را خوردم و به تحریک او پولهای پدرم را دزدیدم و با فرزاد فرار کردم.
الهه در ادامه گفت: او وعدههای فراوانی به من داده بود و من احساس میکردم او مرد رؤیاهای من است. 2 روز بعد فرزاد از من خواست به خارج از کشور فرار کنیم و یک روز صبح، وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم پولها نیست و فرزاد با سرقت پولها مرا در یک شهر غریب رها کرده و متواری شده است.
با ثبت اظهارات دختر فراری، مأموران با سرنخهایی که از فرزاد به دست آوردند، وی را در یکی از شهرهای مرزی دستگیر کردند.
متهم پس از انتقال به دادسرای جنایی در اعترافات خود گفت: وقتی فهمیدم پدر الهه پولدار است، احساس کردم میتوانم با فریب وی به آرزوهایم برسم و او را به سرقت پولهای پدرش وادار کردم.
وی افزود: پس از آنکه با الهه از تهران خارج شدیم، در یک محل اتاقی اجاره کردیم و 2 روز بعد او را در این محل رها کردم و قصد خروج از کشور را داشتم که دستگیر شدم. در پی این اعترافات بازپرس جنایی با صدور قرار قانونی متهم را روانه زندان کرد. (6)
به گزارش خبرنگار ما و براساس اوراق پرونده، نخستین شکایت از مرد شیطان صفت 46 ساله اواخر پاییز 1386 با مراجعه دختر جوانی به دادسرای ناحیه 3 تهران مطرح شد. وی که کارت یک پزشک متخصص به نام (س) را در دست داشت به بازپرس گفت مدتی قبل با این مرد شیاد در خیابان آشنا شده و او ضمن ابراز علاقه شدید نشانی و شماره تلفن خانهام را گرفت تا با مادرم درباره آینده و ازدواجمان صحبت کند. بنابراین چند روز بعد قرار خواستگاری تعیین شد اما (س) که گل و شیرینی در دست داشت تنها آمده بود. پس از احوالپرسی و تعارفات معمول ادعا کرد مادرش به سختی بیمار است، با این حال از مادرم اجازه خواست برای آشنایی بیشتر و شناخت خصوصیات روحی، اخلاقی و خانوادگی یکدیگر، چند قرار ملاقات بگذاریم.
بدین ترتیب و پس از مدت کوتاهی و با طرح نقشهای به بهانه تأسیس مطب جدید همه پسانداز و طلاهایم را گرفت و پس از آزار و اذیتم به طور ناگهانی ناپدید شد.
همزمان با این شکایت، تلاش کارآگاهان برای شناسایی و دستگیری خواستگار شیاد آغاز شده بود که مأموران با شکایتهای مشابه 29 زن و دختر جوان دیگر نیز روبه رو شدند که طعمهی مرد شیطان صفت قرار گرفته بودند. با این وجود متهم فراری از سوی یکی از شاکیها شناسایی شد و به دام پلیس افتاد.
وی ابتدا منکر اظهارات زنان و دختران فریب خورده شد اما پس از مواجهه حضوری با آنها چارهای جز بیان حقیقت ندید و گفت: راننده وانت بار بودم که پس از تهیه کارت ویزیت پزشک متخصص اطفال و عضو هیأت علمی، به شناسایی زنان و دختران تنها و سادهدل پرداخته و آنها را به بهانهی ازدواج اغفال میکردم. بعد هم با طرح این موضوع که برای راه اندازی مطلب و کلینیک به دنبال شریک هستم از آنها پول و طلا میگرفتم که پولها را خرج زندگیام میکردم و فقط یک خودروی پژو 206 برای خود خریدم.
با اعترافهای متهم پرونده به اتهام آزار و اذیت چند زن و دختر، کلاهبرداری و جعل عنوان به شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه رسیدگی به پرونده سیاه (س) صبح دیروز با حضور قاضی رئیس و 4 قاضی مستشار شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران پشت درهای بسته و به صورت غیرعلنی برگزار شد و مرد شیطان صفت در برابر چند تن از شاکیها جزئیات تبهکاریهایش را بازگو کرد. این در حالی است که تعدادی از زنان فریب خورده به خاطر حفظ آبرو در دادگاه حاضر نشدند. هیأت قضائی دادگاه نیز پس از شنیدن اعترافات متهم ادامه رسیدگی به پرونده را به جلسه بعد موکول کرد.
وی افزود: به دخترهای جوان هشدار داده میشود که ساده انگاری در مورد اظهار علاقه های ظاهری و وعدههای فریبنده ازدواج را کنار بگذارند و بدانند تشریفات ازدواج با وجود دست و پا گیر بودن همواره از اهمیت بالایی برخوردار است و دختران و پسران جوان و خانوادههایشان میبایست قبل از تصمیم به ازدواج به دقت تحقیقات کامل انجام دهند تا گرفتار دام شیادان و تبهکاران نشوند. (7)
محمدی نیا، اسدالله، (1392)، دختران میپرسند: چرا؟، قم: انتشارات سبط اکبر (ع)، چاپ نهم.
«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ ... وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ»
ای پیامبر! به زنان مؤمن و پاکدامن بگو نزد نامحرمان زینت خود را آشکار نسازند. (1) دوستی خیابانی میان یک دختر و پسر در شمال تهران، باعث شد این دختر وقتی همراه پسر مورد علاقه خود به یک بوستان قدم گذاشت، از سوی او و دوستش مورد حمله قرار گیرد. برخی از دختران، پدر و مادرشان از نظر مالی در موقعیت خوبی هستند و یا خود دختران طلا و جواهرات زیادی به گردن و دستهای خود آویزان میکنند به گونهای که ظاهر آنان برخی جوانان را نسبت به سرقت تحریک میکند. در چنین مواردی پسرانی که از نظر شکل و قیافه زیبا و در چرب زبانی ممتاز هستند، با دختر طرح دوستی میریزند و بعد به او پیشنهاد ازدواج میدهند تا بتوانند از این طریق به نان و نوایی برسند. اینک به چند ماجرای عبرت انگیز توجه فرمایید:
1- تهدید و پخش عکس وسیلهای برای رسیدن به هدف:
دختر 21 سالهای با مراجعه به شعبه سوم دادیاری دادسرای جنایی با ارائه شکایتی عنوان کرد: 2 سال پیش به صورت اتفاقی با جوانی به نام نادر آشنا شده و مدتی با وی در ارتباط بوده است. پس از مدتی متوجه شده که وی به مواد مخدر اعتیاد دارد و به همین دلیل با او قطع ارتباط کرده است.این دختر در ادامه گفت: پس از قطع ارتباط، نادر مدام برای او ایجاد مزاحمت میکند و در این مدت بارها او را تهدید کرده است که اگر به او پول پرداخت نکنم، در محل سکونتم آبروریزی خواهد کرد و از آنجا که پدرم به بیماری قلبی مبتلاست، در چندین مرحله با فروش مقادیری طلا به او پول پرداخت کردم و هر بار از او قول گرفتم تا از مزاحمتهای خود دست بردارد، اما او مدام برای من ایجاد مزاحمت کرده و همچنان درخواست پول میکند.
او در ادامه گفت: 3 ماه پیش با جوانی که از بستگانم محسوب میشود، نامزد کردهایم و قصد ازدواج داریم، اما نادر چند روز گذشته مرا تهدید کرده است که اگر 5 میلیون تومان به او پرداخت نکنم، عکسهایی را که از من در اختیار دارد، در اختیار اقوام و بستگانم قرار میدهد.
در پی این شکایت، دستور قضایی لازم صادر شد و مأموران پلیس آگاهی پس از هدایت شاکی از وی خواستند جوان اخاذ را به سر قرار بکشاند تا به او پول پرداخت کند.
پس از تعیین محل قرار، هنگامی که جوان اخاذ برای دریافت پول به میدان جمهوری مراجعه کرد، در یک لحظه با مشاهده مأموران با موتورسیکلتی که در اختیار داشت، مبادرت به فرار نمود که دقایقی بعد با تعقیب و گریز مأموران، دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد.
متهم ابتدا منکر اخاذی از دختر جوان شد، اما در ادامه و پس از بازرسی از خانه وی مقادیری عکس متعلق به شاکی کشف و ضبط شد.
با اعتراف متهم به اخاذی، وی عنوان کرد: چون به مواد مخدر اعتیاد داشتم، پس از آشنایی با شاکی، مدام از وی پول درخواست میکردم و زمانی که او به اعتیاد من پی برد، مرا رها کرد و من نیز با عکسهایی که از وی در اختیار داشتم، برایش ایجاد مزاحمت میکردم. در پی این اعترافات، دادیار پرونده متهم را با صدور قرار قانونی روانه زندان کرد. (2)
2-ادعای بازیگری ابزاری برای فریب:
اواخر سال 80 در مجتمع قضایی شمیران تهران، سه شکایت مشابه از سوی سه دختر جوان مطرح شد که در آن مرد جوانی به خاطر اغفال شاکیان، خواستگاری، اخذ پول میلیونی و کشیدن چک بلامحل، تحت تعقیب پلیسی و قضایی قرار گرفت. نخستین قربانی نقشه این بازیگر قلابی سینما، «هنگامه» دختر نوزده سالهای بود که دانشجوی رشته ادبیات است. وی که به همراه مادرش در دادگاه عمومی تهران حضور یافته بود، به قاضی پرونده گفت: بهمن ماه سال گذشته، در جشن عروسی دختر داییام با «رضا» که برای اجرای برنامههای هنری به آنجا آمده بود، آشنا شدم.او که جوانی شیکپوش و خوش زبان بود، در ابتدای آشنایی، وقتی علاقه مرا به هنر و هنرمندی دید خود را بازیگر سینما و تئاتر معرفی کرد و ادعا کرد در چند نمایشنامه معروف به همراه هنرمندانی مانند: ایرج راد، اکبر زنجان پور، داریوش ارجمند، سیاوش طهمورث، بهروز بقایی، افسانه بایگان و... ایفای نقش کرده است. مدتی از آشنایی ما نگذشته بود که «رضا» به خواستگاریام آمد. وقتی پدر و مادرم رفتارهای اجتماعی او را دیدند، فریب ظاهر و ادعاهای او را خوردند، بدینترتیب با موافقت خانوادهام قرار شد شش ماه نامزد باشیم، سپس سر سفره عقد بنشینیم.
«هنگامه» ادامه داد: بعد از گذشت دو ماه، رضا که توانسته بود اعتماد ما را به خود جلب کند، به نزد من آمد و به بهانه اینکه پسرعمویش به خاطر کشیدن چک بلامحل دو میلیون تومانی در زندان قصر است، خواست این پول را امانت به وی بدهم تا او بتواند پسرعمویش را نجات دهد. به گفته رضا، پسر عمویش دارای املاک و مستغلات در شهرهای شمال بود که قرار شد پس از آزادی، با فروش آنها بدهی ما را بپردازد.
پدر و مادرم به اعتبار داماد هنرمند خود، دو میلیون تومان پول نقد به وی دادند و رضا یک فقره چک به مبلغ دو میلیون تومان کشید. این پسر بعد از گرفتن این پول، به بهانه سفر به بابلسر برای فروش و املاک و مستغلات پسرعمویش، از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. (3)
3- مهندس قلابی و سرقت طلاها:
دوستی خیابانی میان یک دختر و پسر در شمال تهران، باعث شد این دختر وقتی همراه پسر مورد علاقه خود به یک بوستان قدم گذاشت، از سوی او و دوستش مورد حمله قرار گیرد.وقتی دختر جوانی در شمال تهران مقابل سینما منتظر دوستش بود، جوانی به وی مراجعه میکند و با ابراز علاقه به او میگوید: از چند روز پیش او را کنترل میکرده و سرانجام به این نتیجه رسیده است که او را به عنوان همسر آینده خود انتخاب کند.
در پی این ماجرا، دختر جوان در مقابل اصرارهای این جوان تسلیم شد. مرد عاشقپیشه خود را مهندس معرفی کرد و از دختر خواست برای شناخت بیشتر با هم قدم بزنند. دقایقی بعد هر دو نفر وارد بوستان جمشیدیه شدند. در این هنگام، جوان عاشق پیشه با صدا کردن دوست خود که مخفی شده بود، به سوی دختر حملهور شدند و یکی از آنها چاقویی زیر گلوی دختر قرار داد و بعد طلاهای وی را به سرقت بردند و به سرعت از محل متواری شدند. (4)
4-خوشباوری دختران منشأ دردسر:
جوانی که با پیشنهاد ازدواج به دختران، اموال آنان را میربود با پیگیری مأموران شعبه 14 آگاهی تهران دستگیر شد.دختری به نام فرانک پس از آشنایی با جوانی به نام پژمان با وی ارتباط برقرار کرد. ادامه این آشنایی موجب رفت و آمد طرفین به منزل یکدیگر شد. با پیشنهاد ازدواج پژمان به فرانک، یک روز او به دختر جوان پیشنهاد کرد تا با در اختیار قرار دادن طلاهایش، آنها را به فروش برسانند و تلفن همراه خریداری کنند.
فرانک که فکر میکرد مرد آرزوهایش را یافته است، در پی این پیشنهاد طلاهای خود را به همراه آورد و هر دو راهی بازار شدند تا آن را به فروش برسانند. در میانه راه، پژمان به دختر جوان پیشنهاد کرد تا هر دو در رستوران غذا بخورند. وقتی که بازگشت پژمان که به بهانه شستن دستهایش، نامزدش را تنها گذاشته بود طولانی شد، فرانک به جستجو پرداخت و متوجه شد وی با سرقت طلاها او را رها کرده و متواری شده است. در پی این ماجرا، دختر جوان با مراجعه به شعبه 1210 مجتمع قضایی صادقیه شکایتی را از مرد آرزوهایش مطرح کرد و موضوع پرونده برای رسیدگی به شعبه 14 آگاهی تهران ارجاع شد.
مأموران با تحقیق در این زمینه موفق شدند پژمان را در خیابان اسکندری جنوبی شناسایی و دستگیر کنند. متهم با اعتراف به سرقت یک میلیون تومان طلا عنوان کرد، از سه نفر دیگر به بهانه استخدام در سازمان آب مبالغی را دریافت و سپس متواری شده است. (5)
بیشتر بخوانید: به صرف یک بشقاب خیانت
5- سادگی دختر و ماجرای 22 میلیونی:
دختر یک کارخانهدار معروف تهرانی با میلیونها تومان پول پدرش، همراه یک جوان از خانه متواری شد.مردی با مراجعه به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران در شکایتی عنوان کرد: یک کارخانهدار معروف تهرانی است و تمام تلاش خود را صرف تربیت فرزندانش کرده است. اما صبح، وقتی از خواب بیدار شده است، با مشاهده گاوصندوق خانه ابتدا تصور میکرده سارقان اموال او را ربودهاند. اما پس از دقایقی با نامهای که در اتاق خواب دختر 17 ساله خود به نام الهه پیدا کرده، متوجه شده است او 22 میلیون تومان پول او را برداشته و از خانه فرار کرده است. در پی این دادخواست، بازپرس پرونده دستور پیگیری و تحقیق را در شعبه 11 پلیس آگاهی تهران صادر کرد.
با بررسی و تحقیق از سوی مأموران مشخص شد این دختر در یک ماه اخیر تماسهای متعدد با جوانی به نام فرزاد برقرار کرده است. با عزیمت مأموران به محل سکونت فرزاد معلوم شد وی نیز بدون آنکه والدینش از موضوع مطلع باشند، خانه خود را ترک کرده است.
یک هفته پس از مطرح شدن شکایت، مأموران اطلاع پیدا کردند الهه در تماس تلفنی از والدینش خواسته است او را که در ارومیه است، به خانه بازگردانند. وقتی الهه به تهران منتقل شد، پس از حضور در شعبه پنجم دادسرای جنایی گفت: وقتی به کلاس کامپیوتر میرفتم، با فرزاد آشنا شدم. او یک نوازنده گیتار است و با توجه به علاقه من به گیتار، رابطه ما ادامه پیدا کرد و زمانی که متوجه شد پدرم کارخانهدار است و امکانات خوب مالی دارد، به من پیشنهاد کرد با هم ازدواج کنیم و سرانجام فریب وعدههای دروغین او را خوردم و به تحریک او پولهای پدرم را دزدیدم و با فرزاد فرار کردم.
الهه در ادامه گفت: او وعدههای فراوانی به من داده بود و من احساس میکردم او مرد رؤیاهای من است. 2 روز بعد فرزاد از من خواست به خارج از کشور فرار کنیم و یک روز صبح، وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم پولها نیست و فرزاد با سرقت پولها مرا در یک شهر غریب رها کرده و متواری شده است.
با ثبت اظهارات دختر فراری، مأموران با سرنخهایی که از فرزاد به دست آوردند، وی را در یکی از شهرهای مرزی دستگیر کردند.
متهم پس از انتقال به دادسرای جنایی در اعترافات خود گفت: وقتی فهمیدم پدر الهه پولدار است، احساس کردم میتوانم با فریب وی به آرزوهایم برسم و او را به سرقت پولهای پدرش وادار کردم.
بیشتر بخوانید: دوستی خیابانی دختر و پسر ، معضل نخ نمای جامعه
وی افزود: پس از آنکه با الهه از تهران خارج شدیم، در یک محل اتاقی اجاره کردیم و 2 روز بعد او را در این محل رها کردم و قصد خروج از کشور را داشتم که دستگیر شدم. در پی این اعترافات بازپرس جنایی با صدور قرار قانونی متهم را روانه زندان کرد. (6)
6- پزشک متخصص قلابی و فریب 30 دختر:
تبهکاری که تحت عنوان پزشک متخصص، 30 زن و دختر جوان را به بهانه ازدواج قربانی هوسهای شیطانیاش کرده بود پشت درهای بسته دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.به گزارش خبرنگار ما و براساس اوراق پرونده، نخستین شکایت از مرد شیطان صفت 46 ساله اواخر پاییز 1386 با مراجعه دختر جوانی به دادسرای ناحیه 3 تهران مطرح شد. وی که کارت یک پزشک متخصص به نام (س) را در دست داشت به بازپرس گفت مدتی قبل با این مرد شیاد در خیابان آشنا شده و او ضمن ابراز علاقه شدید نشانی و شماره تلفن خانهام را گرفت تا با مادرم درباره آینده و ازدواجمان صحبت کند. بنابراین چند روز بعد قرار خواستگاری تعیین شد اما (س) که گل و شیرینی در دست داشت تنها آمده بود. پس از احوالپرسی و تعارفات معمول ادعا کرد مادرش به سختی بیمار است، با این حال از مادرم اجازه خواست برای آشنایی بیشتر و شناخت خصوصیات روحی، اخلاقی و خانوادگی یکدیگر، چند قرار ملاقات بگذاریم.
بدین ترتیب و پس از مدت کوتاهی و با طرح نقشهای به بهانه تأسیس مطب جدید همه پسانداز و طلاهایم را گرفت و پس از آزار و اذیتم به طور ناگهانی ناپدید شد.
همزمان با این شکایت، تلاش کارآگاهان برای شناسایی و دستگیری خواستگار شیاد آغاز شده بود که مأموران با شکایتهای مشابه 29 زن و دختر جوان دیگر نیز روبه رو شدند که طعمهی مرد شیطان صفت قرار گرفته بودند. با این وجود متهم فراری از سوی یکی از شاکیها شناسایی شد و به دام پلیس افتاد.
وی ابتدا منکر اظهارات زنان و دختران فریب خورده شد اما پس از مواجهه حضوری با آنها چارهای جز بیان حقیقت ندید و گفت: راننده وانت بار بودم که پس از تهیه کارت ویزیت پزشک متخصص اطفال و عضو هیأت علمی، به شناسایی زنان و دختران تنها و سادهدل پرداخته و آنها را به بهانهی ازدواج اغفال میکردم. بعد هم با طرح این موضوع که برای راه اندازی مطلب و کلینیک به دنبال شریک هستم از آنها پول و طلا میگرفتم که پولها را خرج زندگیام میکردم و فقط یک خودروی پژو 206 برای خود خریدم.
با اعترافهای متهم پرونده به اتهام آزار و اذیت چند زن و دختر، کلاهبرداری و جعل عنوان به شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه رسیدگی به پرونده سیاه (س) صبح دیروز با حضور قاضی رئیس و 4 قاضی مستشار شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران پشت درهای بسته و به صورت غیرعلنی برگزار شد و مرد شیطان صفت در برابر چند تن از شاکیها جزئیات تبهکاریهایش را بازگو کرد. این در حالی است که تعدادی از زنان فریب خورده به خاطر حفظ آبرو در دادگاه حاضر نشدند. هیأت قضائی دادگاه نیز پس از شنیدن اعترافات متهم ادامه رسیدگی به پرونده را به جلسه بعد موکول کرد.
هشدار قضایی:
قاضی دادگاه کیفری استان تهران، ضمن هشدار به خانوادهها در این باره گفت: بررسیها نشان میدهد، متأسفانه قربانیان این پرونده بدون بررسی و تحقیق کامل درباره خواستگار شیاد به حرفهای فریبندهاش به راحتی اعتماد کرده و هم اکنون زندگی خود را فنا شده میبینند. حال آنکه همواره به دختران جوان توصیه شده قبل از هر اقدامی دربارهی ازدواج باید خانواده خود را در جریان مسائل قرار دهند تا این چنین گرفتار نشوند.وی افزود: به دخترهای جوان هشدار داده میشود که ساده انگاری در مورد اظهار علاقه های ظاهری و وعدههای فریبنده ازدواج را کنار بگذارند و بدانند تشریفات ازدواج با وجود دست و پا گیر بودن همواره از اهمیت بالایی برخوردار است و دختران و پسران جوان و خانوادههایشان میبایست قبل از تصمیم به ازدواج به دقت تحقیقات کامل انجام دهند تا گرفتار دام شیادان و تبهکاران نشوند. (7)
پینوشتها:
1.نور/31.
2.شکار جوانان، ج2، ص166-7.
3.شکار جوانان، ج1، ص101-2.
4.شکار جوانان، ج1، ص 147.
5.جام جم (ضمیمه)، 13/ 6/ 86.
6.شکار جوانان، ج3، ص99.
7.روزنامه ایران، 7/ 2/ 89، شماره 4487، ص26.
محمدی نیا، اسدالله، (1392)، دختران میپرسند: چرا؟، قم: انتشارات سبط اکبر (ع)، چاپ نهم.