اسنادي درباره کسروي
نواب اشرف گفت:پس انگليس درين باب به ما نزديکند.چرا که نه خاج ارند و نه صورتهاي اوليا را ميپرستند.و ديگر پرسيد چرا پادريان، يعني اتوليکها ميپرستند؟ پادري جوان در جواب گفت و پرسيد که چرا نواب اشرف و جماعت محمّديان سجده ميکننند و به سر ميزنند به تسبيح و مهر سنگ که از خاک است؟ معقول ميباشد که ما به نواب اشرف و محمديان گوييم که تسبيح پرستان و خاک پرستان ميباشند يا نه؟ چرا که من معين ميدانم که وقتي که اين سجده مينمايند، نميگويند و نميفهمند ]يعني مقصودشان آننيست[ که آن مهر و سنگ خدا باشد استغفر الله. فاما از براي عزّت و حرمت از آن خاک که ازمقبره مطهر بزرگان ايشان است ]چنين ميکنند.[نوّاب اشرف در جواب گفت که، نه نه، از آن سبب نيست مدّعاي ما به سجده کردن به مهر و سنگ و تسبيح خاک. فما در آن سجده، ما ميگوييم که خاکيم و خدا ما را از خاک آفريده است و به آن پروردگاري ميپرستيم. ديگر از جهت آن که در مسجد و خانه ما نماز که بالاي بوريا وقالي ميکنيم قبول نيست، مگر بالاي خاک باشد. پس از اين جهت آساني و پاکيزگي تسبيح و مهر سنگ نگاه ميداريم. و هر خاک که داشته باشيم بس است و حاجت نيست از مهر سنگ. اما ]اين هم[درست است که از براي عزّت و حرمت سجده ميکنيم، همچنين که ميگويد، اما اوّل فکر ما آن نيست (همان، 03 – 204).
اين مباحثات در حضور شاه عباس ادامه يافت و شاه علاقهمند بود تا باز هم از اختلاف نظرهاي ميان دو فرقه کاتوليک و پروتستان آگاه شود. سپس بحث جبر و اختيار مطرح شد و پادريان کارملي جماعت انگليس را متهم کردند که آنان «قبول نمينمايند که آدم اختيار داشته باشد و اعتقاد دارند که هر بدي و گناه که آدم و شيطان ميکند، همه خدا ميکند استغفر الله». اين مسأله سبب شگفتي نواب اشرف شد. «انگليسيان هيچ جواب نداشتند و لال شدند». «آخرنواب اشرف در اين باب فرمود که هرگاه که قبول از اختيار نکنند ازين غلط، خلاف بسيارحاصل خواهد شد، مثل ]اين[ که عبادت و دعا نميبايد کرد... ما چه کارهايم» (همان، 207)آخرين مبحث آنها بحث در باره تاريخ مذهب کاتوليک و زمان جدا شدن پروتستانها ازآن مذهب بود که به نواب اشرف توضيح داده شد که حدود هفتاد هشتاد سال است که اينها ازيکديگر جدا شدهاند.در اين مباحثات گاه شاه تلاش ميکند اختلافات ميان آن دو فرقه را با آنچه ميان شيعه و سني است، تطبيق دهد.جماعت انگليس که در اصل، پي گرفتن امتزات صادي بودند، در اين وقت راجع به «ابريشم طلب نمودن از شيروان شماخي صحبت کردند» اما نواب اشرف گفت: «درين وقت محل اين مقدمه نيست»! (همان، 208).مباحثات ادامه يافت و پادريان کارملي، جماعت انگليس را متهم کردند که «معامله شما در باب سودا و معامله دنيا است، و در وادي علم و دانش شما را وقوف نيست». سپس مدتي درباره عدد زخمهاي پاي حضرت مسيح و اختلاف نظر ميان مسيحيان صحبت شد. در اين وقت نواب اشرف از پادريان پرسيد: ساز نزد شما حلال است يا نه؟ پادري در جواب گفت که بيتي که از روي مجاز باشد حلال نيست و آنچه از روي حقيقت است مثل زبور داود عليهالسلام حلل است که در نواختن آن ساز شکر فرشتگان ميشود». «نواب اشرف به جماعتگرجيان گفت: برويم به کليساي پادريان و از ساز ارغنون و ناقوس تماشا نماييم».
منبع: www.historylib.com
/خ
اين مباحثات در حضور شاه عباس ادامه يافت و شاه علاقهمند بود تا باز هم از اختلاف نظرهاي ميان دو فرقه کاتوليک و پروتستان آگاه شود. سپس بحث جبر و اختيار مطرح شد و پادريان کارملي جماعت انگليس را متهم کردند که آنان «قبول نمينمايند که آدم اختيار داشته باشد و اعتقاد دارند که هر بدي و گناه که آدم و شيطان ميکند، همه خدا ميکند استغفر الله». اين مسأله سبب شگفتي نواب اشرف شد. «انگليسيان هيچ جواب نداشتند و لال شدند». «آخرنواب اشرف در اين باب فرمود که هرگاه که قبول از اختيار نکنند ازين غلط، خلاف بسيارحاصل خواهد شد، مثل ]اين[ که عبادت و دعا نميبايد کرد... ما چه کارهايم» (همان، 207)آخرين مبحث آنها بحث در باره تاريخ مذهب کاتوليک و زمان جدا شدن پروتستانها ازآن مذهب بود که به نواب اشرف توضيح داده شد که حدود هفتاد هشتاد سال است که اينها ازيکديگر جدا شدهاند.در اين مباحثات گاه شاه تلاش ميکند اختلافات ميان آن دو فرقه را با آنچه ميان شيعه و سني است، تطبيق دهد.جماعت انگليس که در اصل، پي گرفتن امتزات صادي بودند، در اين وقت راجع به «ابريشم طلب نمودن از شيروان شماخي صحبت کردند» اما نواب اشرف گفت: «درين وقت محل اين مقدمه نيست»! (همان، 208).مباحثات ادامه يافت و پادريان کارملي، جماعت انگليس را متهم کردند که «معامله شما در باب سودا و معامله دنيا است، و در وادي علم و دانش شما را وقوف نيست». سپس مدتي درباره عدد زخمهاي پاي حضرت مسيح و اختلاف نظر ميان مسيحيان صحبت شد. در اين وقت نواب اشرف از پادريان پرسيد: ساز نزد شما حلال است يا نه؟ پادري در جواب گفت که بيتي که از روي مجاز باشد حلال نيست و آنچه از روي حقيقت است مثل زبور داود عليهالسلام حلل است که در نواختن آن ساز شکر فرشتگان ميشود». «نواب اشرف به جماعتگرجيان گفت: برويم به کليساي پادريان و از ساز ارغنون و ناقوس تماشا نماييم».
منبع: www.historylib.com
/خ