نویسنده: یونس فرهمند
پس از قرآن حدیث مهمترین منبع استنباط احکام بود و در مغرب عهد مرینی نتوانست اهمیت و جایگاهی چون فقه و قرائت به خود اختصاص دهد، اما به لحاظ اهمیت و نقش آن در فتوای فقهی ناگزیر باید به این مهم توجه میشد.
دومین کتاب حدیثی مهم، صحیح مسلم، از جمله کتب ششگانه حدیثی اهل سنت بود که به عنوان متن درسی و در مجالس علمی قرائت میشد و چنان منزلت و اعتباری داشت که مغربیان گاه در تفاضل بین این کتاب و صحیح بخاری اختلاف میکردند. سلطان ابوالحسن به سماع حدیث اهمیت بسیار میداد (1) و شخصاً در این مجالس شرکت میکرد؛ در ابتدا به نظر میرسد که متناسب با رواج فقه مالکی، باید کتاب المؤطا تألیف امام امالک در صدر آثار حدیثی این دوره باشد، ولی به وضوح روشن است که صحیح بخاری این جایگاه را اشغال کرده و مهمترین منبع حدیثی دوره ابوالحسن و ابوعنان مرینی به شمار میرفته است. منزلت این کتاب به قدری بود که خواندن آن را سبب گشایش سختیها و مشکلات میدانستند. (2) بعید به نظر نمیرسد که این مهم معلول تمرکز المؤطا بر احادیث فقهی و عام بودن دیگر کتب حدیثی، چون صحیح بخاری باشد.
ابن مرزوق که خود از جمله کسانی بوده که کتب حدیثی را در پیشگاه سلطان قرائت میکرده، گزارشهای مکرری از مجالس سماع احادیث به دست داده است. وی تأکید کرده است که «بیشترین چیزی که نزد وی میخواندیم کتاب الجامع الصحیح امام ابوعبدالله بن محمدبن اسماعیل بن ابراهیم بخاری بوده و این کتاب در میان نوشتههای اسلامی مورد اعتماد، بینظیر است و این صحیحترین و پرفایدهترین آنهاست که... به تجربت ثابت شده هنگامی که برای گشایش کارها خوانده شود، خداوند در کار فرجی حاصل میکند». (3)
دومین کتاب حدیثی مهم، صحیح مسلم، از جمله کتب ششگانه حدیثی اهل سنت بود که به عنوان متن درسی و در مجالس علمی قرائت میشد و چنان منزلت و اعتباری داشت که مغربیان گاه در تفاضل بین این کتاب و صحیح بخاری اختلاف میکردند. (4) سرانجام باید از کتاب الشفاء قاضی عیاض یاد کرد که پیوسته در قرون متمادی، ستایش مغربیان را برانگیخته و آن را موجب برکت میدانستند. (5)
در کنار نوشتههای عام حدیثی، چون صحیح بخاری و صحیح مسلم، دست کم دو موضوع حدیثی- روایی خاص نیز پیوسته توجه مغربیان را به خود معطوف میداشت. یکی از این دو، احادیث فقهی و دیگری سیرت پیامبر بود. بدون تردید کتاب المؤطا امام مالک به شکلی بلامنازع در صدر کتب حدیثی- فقهی این دوره راویان قرار داشت و محدثین در مجالس علمی سلطان آن را قرائت میکردند، (6) اما رویکرد به سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری متفاوت بود و از این موضوع نه برای آگاهی صرف از تحولات تاریخی حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بلکه اغلب با هدف تفسیر قرآن و فهم معانی و شأن نزول آیات استفاده میشد؛ از اینرو، سیره ابن هشام و الاکتفاء فی مغازی المصطفی و الخلفاء الثلاثة (7) از ابوالربیع سلیمان بن موسی کلاعی (د.734) همواره به عنوان دو منبع مهم روایت میشد. (8)
اجمال سخن اینکه نوشتههای حدیثی- روایی این دوره عمدتاً متکی بر صحیح بخاری، مسلم و مؤطا امام مالک و سیره ابنهشام بود و محدثان کوشیدند تا علاوه بر روایت، به شرح، تلخیص و رفع ابهام از مشکلات لغوی احادیث روی آورند (9) و به دلیل ماهیت روایی صرف آن در قیاس با علوم دینی دیگر، دامنه بسیار تنگتری در اجتهاد و نوآوری مییافت. مهمترین بحث در باب علوم نقلی، خاصه حدیث، تکیه آن بر روایت و در نتیجه جست و جوی راهی برای ایجاد اعتماد در مخاطبان، مبنی بر وثاقت روایات منقوله از پیشینیان بود.
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سدههای میانه، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، چاپ اول.
دومین کتاب حدیثی مهم، صحیح مسلم، از جمله کتب ششگانه حدیثی اهل سنت بود که به عنوان متن درسی و در مجالس علمی قرائت میشد و چنان منزلت و اعتباری داشت که مغربیان گاه در تفاضل بین این کتاب و صحیح بخاری اختلاف میکردند. سلطان ابوالحسن به سماع حدیث اهمیت بسیار میداد (1) و شخصاً در این مجالس شرکت میکرد؛ در ابتدا به نظر میرسد که متناسب با رواج فقه مالکی، باید کتاب المؤطا تألیف امام امالک در صدر آثار حدیثی این دوره باشد، ولی به وضوح روشن است که صحیح بخاری این جایگاه را اشغال کرده و مهمترین منبع حدیثی دوره ابوالحسن و ابوعنان مرینی به شمار میرفته است. منزلت این کتاب به قدری بود که خواندن آن را سبب گشایش سختیها و مشکلات میدانستند. (2) بعید به نظر نمیرسد که این مهم معلول تمرکز المؤطا بر احادیث فقهی و عام بودن دیگر کتب حدیثی، چون صحیح بخاری باشد.
ابن مرزوق که خود از جمله کسانی بوده که کتب حدیثی را در پیشگاه سلطان قرائت میکرده، گزارشهای مکرری از مجالس سماع احادیث به دست داده است. وی تأکید کرده است که «بیشترین چیزی که نزد وی میخواندیم کتاب الجامع الصحیح امام ابوعبدالله بن محمدبن اسماعیل بن ابراهیم بخاری بوده و این کتاب در میان نوشتههای اسلامی مورد اعتماد، بینظیر است و این صحیحترین و پرفایدهترین آنهاست که... به تجربت ثابت شده هنگامی که برای گشایش کارها خوانده شود، خداوند در کار فرجی حاصل میکند». (3)
دومین کتاب حدیثی مهم، صحیح مسلم، از جمله کتب ششگانه حدیثی اهل سنت بود که به عنوان متن درسی و در مجالس علمی قرائت میشد و چنان منزلت و اعتباری داشت که مغربیان گاه در تفاضل بین این کتاب و صحیح بخاری اختلاف میکردند. (4) سرانجام باید از کتاب الشفاء قاضی عیاض یاد کرد که پیوسته در قرون متمادی، ستایش مغربیان را برانگیخته و آن را موجب برکت میدانستند. (5)
بیشتر بخوانید: مهارت غلبه برفقرمالی در قرآن (1)
در کنار نوشتههای عام حدیثی، چون صحیح بخاری و صحیح مسلم، دست کم دو موضوع حدیثی- روایی خاص نیز پیوسته توجه مغربیان را به خود معطوف میداشت. یکی از این دو، احادیث فقهی و دیگری سیرت پیامبر بود. بدون تردید کتاب المؤطا امام مالک به شکلی بلامنازع در صدر کتب حدیثی- فقهی این دوره راویان قرار داشت و محدثین در مجالس علمی سلطان آن را قرائت میکردند، (6) اما رویکرد به سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری متفاوت بود و از این موضوع نه برای آگاهی صرف از تحولات تاریخی حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بلکه اغلب با هدف تفسیر قرآن و فهم معانی و شأن نزول آیات استفاده میشد؛ از اینرو، سیره ابن هشام و الاکتفاء فی مغازی المصطفی و الخلفاء الثلاثة (7) از ابوالربیع سلیمان بن موسی کلاعی (د.734) همواره به عنوان دو منبع مهم روایت میشد. (8)
اجمال سخن اینکه نوشتههای حدیثی- روایی این دوره عمدتاً متکی بر صحیح بخاری، مسلم و مؤطا امام مالک و سیره ابنهشام بود و محدثان کوشیدند تا علاوه بر روایت، به شرح، تلخیص و رفع ابهام از مشکلات لغوی احادیث روی آورند (9) و به دلیل ماهیت روایی صرف آن در قیاس با علوم دینی دیگر، دامنه بسیار تنگتری در اجتهاد و نوآوری مییافت. مهمترین بحث در باب علوم نقلی، خاصه حدیث، تکیه آن بر روایت و در نتیجه جست و جوی راهی برای ایجاد اعتماد در مخاطبان، مبنی بر وثاقت روایات منقوله از پیشینیان بود.
نمایش پی نوشت ها:
1- ابن مرزوق، ص271.
2- همو، همان جا.
3- همو، ص275.
4- همو، ص276.
5- همو، ص277.
6- همو، ص138.
7- اسم کامل کتاب براساس نوشته حاجی خلیفه در کشف الظنون است و در منابع این دوره، تنها به نام الاکتفاء بسنده شده است. (ج1، ص141).
8- ابن مرزوق، ص277.
9- کنون، النبوغ المغربی، ج3، ص216.
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سدههای میانه، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، چاپ اول.