![خصلتهای عملی و علمی اولیای الهی خصلتهای عملی و علمی اولیای الهی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/30927-ketab.jpg)
نویسنده: سید مجید میردامادی
صدرالمتألهین به مناسبت بحث تفسیری، مطالبی با عنوان ویژگیها و نشانههای اولیای الهی طرح و با تقسیم خصلتهای اولیا به عملی و علمی به تفصیل مطالبی ذکر میکند. وی در ابتدا در توضیح خصلتهای عملی اولیا مینویسد: از خصوصیات اولیای خدا که مؤمنان هستند، توصیفی است که خداوند در قرآن از آنها کرده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ». (1)
از نشانههای علمی اولیا موحد بودن آنهاست. توحید اولیا را غیر اولیا ندارند و غیر اولیا به کنه توحید ایشان پی نمیبرند؛ زیرا وحدت خدای متعال، از قبیل وحدت عددی، نوعی، جنسی، شخصی و وحدت به وضع و به کیف و به اضافه نیست؛ چرا که وحدت خدا از همهی اقسام وحدت که انسانها میشناسند، خارج است و صرفاً اولیا به چگونگی وحدت خداوند آگاهی دارند.
1. اشتیاق ولی به خداوند
مؤمن و عارف حقیقی کسی است که خداوند به قلم عنایت، ایمان را در قلبش قرار داده و با نور الهی تأیید شده و از شأن ایمان، ترقیق قلب و تصفیهی آن از کدورات نفسانی و لینت آن به ذکر و اشتیاق به خداست. چنین حال و ویژگیای به اهل بدایات اختصاص دارد؛ اما کسانی که دارای طمأنینه و سکون همراه با ذکر الهی هستند، از اهل نهایات به شمار میآیند؛ زیرا خداوند میفرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». (2)2. ازدیاد ایمان ولی با استماع قرآن
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق حدیثی، ازدیاد ایمان ناشی از شنیدن قرآن را به سبب اشتمال آن بر ذکر معارف الهی از شروط ایمان قلبی قرار داده است و شخص ولی به دلیل آیه شریفهی «وَإِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا»، مؤمنی است که با استماع قرآن، ایمانش افزایش مییابد و در حدیث نبوی این ازدیاد ایمان مشروط به ایمان قلبی دانسته شده است.3. توکل ولی فقط به خدا
از ویژگیهای اولیای الهی آن است که صرفاً به خدا اتکال و اعتماد میکنند؛ زیرا برای غیر خدا وجود و حیثیت مستقل و منحازی قائل نیستند و تنها موجود حقیقی، مستقل و مؤثر واقعی را در خدا منحصر میبینند. (3)4. دارای درجات بالا
از ویژگیهای اولیا توصیفی است که در قرآن آمده است: «وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ»؛ (4) یعنی مؤمن کسی است که درجه و مقامش درجه فرشتگان مقرب است که واسطهای بین آنها و خدا وجود ندارد.5. ولیّ و قلب سلیم
از نشانههای اولیا، امری است که در قرآن بدان اشاره شده است: «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ». (5) قلب سلیم مهمترین صفت اولیاست؛ زیرا اساس همهی خیرات، سلامت قلب از فریبکاری و صفات ناپسند است.6. ترس و خشیت ولیّ در برابر خداوند متعال
نشانهی دیگر اولیای الهی ترس و خشیت است؛ همانطور که خداوند میفرماید: «وَهُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ». (6) نیز خداوند در آیهی دیگری چنین میفرماید: «إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ». (7)مراتب کمالات علمی اولیا
صدرالمتألهین در ادامه، خصلتهای علمی اولیا را مطرح میکند و ایشان را در کمالات علمی به مرتبهی تام بذاته و مرتبهی مکتفی بذاته تقسیم میکند و در تبیین آن مینویسد: اولیایی که در کمالات علمی در مرتبهی تام بذاته هستند، روحهای آنها در مرتبهی عقول فعاله قرار دارند و آنهایی که در مرتبهی مکتفی بذات هستند، نفسهای آنها در حدود درجهی نفسهای افلاک است و معنای وراثت در عبارت «العلماء ورثة الانبیاء» آن است که دانشهای انبیا از خداوند بدون معلم بشری استفاده میشود و این دانشها به انبیا و جانشینان ایشان اختصاص دارد که از جانب خداوند به دلهای آنها افاضه میشود (و این دانشها اتکایی به اسباب و عوامل خارجی ندارند)؛ به گونهای که اگر از اسباب آموزشهای خارجی قطع نظر شود، دانشهای آنها باقی و محفوظ است، بلکه نشئهی دنیا و نشآت دیگر هیچ گونه دخالتی در بقا و ثبات دانشهای ایشان ندارد.1. توحید نظری ولیّ
از نشانههای علمی اولیا موحد بودن آنهاست. توحید اولیا را غیر اولیا ندارند و غیر اولیا به کنه توحید ایشان پی نمیبرند؛ زیرا وحدت خدای متعال، از قبیل وحدت عددی، نوعی، جنسی، شخصی و وحدت به وضع و به کیف و به اضافه نیست؛ چرا که وحدت خدا از همهی اقسام وحدت که انسانها میشناسند، خارج است و صرفاً اولیا به چگونگی وحدت خداوند آگاهی دارند.2. معرفت و بصیرت ولیّ
از دانشهای دقیق اولیا معرفت آنها به اسباب و علل نهایی و نیز علت غایی موجودات است. معرفت فرشتگان روحانی و جن و شیطانها شناخت اصناف مردم (بدبخت و خوشبخت آنها) از دیگر نشانههای اولیای الهی است. از ویژگی دانشهایی که هر یک از اولیا با صفای قلب خود درک میکنند، دانستن چگونگی ایجاد عالم آخرت و بهشت و آتش جسمانی و روحانی و نیز شناخت کیفیت تقسیم انسانها به ساکن در بهشت و آتش است.مرتبهی نبوت
نبوت از مراتب ولایت است. ظاهر نبوت، شریعت است و باطن آن ولایت. شخص نبی به واسطهی ولایت، از خداوند یا فرشته، معانی و حقایقی که موجب کمال در مرتبهی ولایت و نبوت است، اخذ میکند. آنچه را نبی بیواسطه یا باواسطه از خداوند دریافت کرده است، به بندگان میرساند و ایشان را تزکیه میکند و به آنها کتاب و حکمت تعلیم میدهد و این امر با تحقق شریعت امکانپذیر است؛ بنابراین نبی متعلم از جانب خداوند و هدایت کنندهی انسانهاست. او واسطهی میان دو عالم است. از جانبی گوش است و از جانب دیگر زبان. حال و وضعیت همهی فرستادگان خداوند به سوی بندگان این گونه است؛ لذا برای قلب نبی دو در باز است: دری به عالم ملکوت و عالم لوح محفوظ و عالم ملائکه علمیه و عملیه و دری به قوای ادراک کننده تا آنچه را در حواس انعکاس مییابد. مطالعه کند و از امور مهم خلق آگاهی یابد. (8) نبی کامل و ولی واصل از عالم طبیعت بالا رفتهاند و به فوق عالم امکان رسیدهاند. هر کس به این مرحله از کمال برسد، واسطهی میان خالق و مخلوق خواهد بود و فیض و رحمت و هدایت و توفیق از خدا را به بندگان خدا میرساند. ذات نبی و ولی واسطهی میان خدا و خلقش در افاضهی وجود و رحمت به آنهاست.بیشتر بخوانید: تفاوت امامت و نبوت
صدرالمتألهین تحقق نبوت نبی را به اعتبار کمالِ متعلق به نفس نبی میداند و این مقام به نظر او ارتباطی به قوهی جسمانی نبی ندارد. صدرالمتألهین با اشاره به کمال نفس و اینکه کمال نفس هم از طریق توجه به حق با استفاده از قوهی نظری و هم از طریق توجه به خلق با اعمال قوهی عملی تحقق مییابد، نفس نبی را واسطهی میان حق و خلق میداند که ناگزیر در هر دو قوهی نظری و عملی باید کامل باشد و کمال یک قوه بدون دیگری برای مقام نبوت کافی نیست؛ زیرا طبق دیدگاه ملاصدرا غرض اصلی از بعثت انبیا و فرستادن کتابهای آسمانی، هدایت و سوق دادن انسانها به رحمت خدا و رستگاری است، نه صرفاً حفظ نظام زندگی دنیوی. این هدف انبیا با دو چیز محقق میشود: تقوا که وسیلهی نجات و علم که وسیلهی قرب و منزلت نزد خداست. به این ترتیب کسی که واسطهای میان خدا و انسانهاست، باید در علوم حقیقی ملهَم از حق با وساطت برخی فرشتگان عقلی و مجرد کامل باشد. اگر نبی کامل نباشد، نمیتواند واسطهی میان خدا و انسانها باشد، بلکه واسطهی میان خلق و خلق است. همچنین باید در احکام و سیاستهای دینی کامل باشد و ادعای نبوتش مؤید به معجزات آشکار باشد تا دعوتش مورد قبول انسانها قرار گیرد؛ بنابراین نبی در دو قوهی عقل و عمل باید کامل باشد و نیز در دو مرحلهی اخذ معارف از حق و رساندن آن معارف به خلق دارای توانایی باشد. (9)
صدرالمتألهین معرفت و ولایت را مبادی مقامات انبیا و آخر مقامات اولیا را اول مقامات انبیا میداند. (10) به اعتقاد وی انسان در سفر معنویاش، سیر استکمالی به جانب خداوند متعال دارد و با طی منازل به اعلا مراتب و مقامات میرسد. به نظر وی تا انسان بندهی صالح مطلق نشود، ولی خدا نخواهد شد و تا وقتی که انسان ولی مطلق نشود، رسول خدا و فرستادهی او به جانب خلق نخواهد شد؛ زیرا رسول دارای سعهی قلب از دو جانب خدا و خلق است و شهود حق مانع وی از مشاهدهی خلق نخواهد بود و شخص تا رسول نشود، صاحب شریعت و دین کامل و ریاست بر همهی خلق و از بین برندهی کافران و ظالمان نخواهد بود. (11)
صدرالمتألهین در مورد تفاوت مقام نبوت و رسالت و نسبت میان آن دو معتقد است انسان تا هنگامی که به مرحلهی نبوت نرسیده باشد، حایز رتبهی رسالت نخواهد شد؛ اما ضرورتی ندارد هر رسولی برتر از نبی باشد، بلکه چه بسا نبیای که دارای مقام رسالت نیست، برتر و دارای مقام قرب بیشتری به خدا باشد؛ همان طور که خضر (علیهالسلام) مقام نبوت داشت؛ اما رسول نبود و موسی (علیهالسلام) نزد او تعلّم میکرد؛ در حالی که موسی (علیهالسلام) از بزرگترین رسولان و دارای مقام اولوالعزم بود. جهت نبوت در رسول برتر از جهت رسالت اوست؛ زیرا جهت نبوت ناشی از کمال عقل نظری و جهت رسالت ناشی از کمال عقل عملی است و نیز به جهت اینکه رسالت منقطع است و نبوت همانا ولایت و قرب به خداست که تا روز قیامت باقی است. (12)
درجات و طبقات انبیا
صدرالمتألهین انبیا را به درجات و طبقات متعدد تقسیم میکند. انبیا براساس منازل و قرب به خدا و دوری از دنیا به چهار درجه و طبقه تقسیم میشوند:درجه اول: نبوت نبی که از طرف خداوند متعال به وی اعلام و الهام شده است که از مرحلهی نبوت فراتر نمیرود و شخص نبی علوم نظری را بدون اکتساب واجد است و از سبب علم و فرشتهای که علم را به قلب وی القا میکند، آگاهی ندارد.
درجهی دوم: درجهی نبی است که وی با الهام، به عامل وحی در خواب علم پیدا میکند و سخن فرشته را میشنود؛ ولی او را مشاهده نمیکند. او دارای مقام نبوت است؛ اما رسول و مبعوث به جانب کسی نیست.
درجهی سوم: پیامبر، رتبه نبی یعنی مراتب الهام حقایق، مشاهده فرشتهی عامل وحی در خواب و بیداری را دارد و علاوه بر آن دارای مقام رسالت است.
درجهی چهارم: مرتبهای که شخص نبی علاوه بر مراتب و درجات پیش گفته، امامت مردم را به عهده دارد و صاحب شریعت و دین مستقل است و تابع دین دیگری نیست و مقام اولوالعزمی دارد.
حقیقت محمدی مظهر اسم «الله» (اسم جامع اعظم الهی) است. (13) نبی خاتم صاحب مقام جمعی و متصف به همهی صفات خدا و متخلق به اخلاق خدایی است. برای نبی خاتم همهی اسماء الهی ثابت است؛ اما سایر انبیا به برخی از اسماء الهی متصفاند. پیامبر ما، حبیب خدا، از میان سایر انبیا به انزال قرآن و فرقان اختصاص یافت؛ همان طور که آن حضرت به کلام و کتاب هر دو اختصاص یافت؛ در حالی که به سایر انبیا فقط فرقان و کتاب تنزیل شد.
تفاوت کلام و کتاب
تفاوت کلام و کتاب خدا در این است که کلام از عالم امر و کتاب از عالم خلق است و نیز کلام بر قلب حبیب خدا نازل شده است؛ در حالی که کتابهای سایر انبیا در لوحها و صحیفهها تنزیل شده است و میان این دو تفاوت بسیاری است. تفاوت دیگر میان کلام و کتاب آن است که یکی از آن دو صفت نفسانی و خلق شخص است و دیگری فعل و اثری جدا از فاعل است و همچنین عقل بسیط اجمالی قرآنی، صفتی ذاتی برای عالم به آن است و چه بسا عین عالم است؛ اما صورتها و دانشهای تفصیلی از قبیل آثار و افعال نسبت به عقل کامل فعال است؛ بنابراین قرآن بنا به آنچه روایت شده، خلق نبی ماست. (14)مرتبهی امامت
نبوت به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتمه یافت؛ اما ولایت که باطن نبوت است، تا روز قیامت ادامه دارد و در هر زمان ولی در امر دین و دنیا ریاست عام دارد. (15)صدرالمتألهین دربارهی شرایط امام معتقد است در امام شرط است که وی از همه گناهان معصوم باشد و با داشتن اوصاف کمالی که به ندرت همه آن اوصاف و بلکه یک صفت در شخصی جمع میشود، مؤید به تأیید الهی باشد. امام به موجب داشتن کمالات، مقام خلافت زمینی و آسمانی دارد؛ زیرا انسانی الهی و متصل به ملأ اعلاست که عبادتش عبادت خداست و همان طور که نبی، نبی است، اگرچه مردم در نبوتش اتفاق نظر نداشته باشند، همچنین امام دارای مقام امامت است، هرچند هیچ کس با وی بیعت نکند. امامت بالاترین مرتبه از مراتب ولایت است و آخرین مقامی است که انسان کامل به آن میرسد. در انبیای سلف، مانند حضرت ابراهیم (علیهالسلام) مقام امامت پس از طی مراحلی از جانب خداوند به نبی افاضه شده است. امامت عهدی الهی است که جز انسان کامل و دارای ملکهی عصمت عهدهدار آن نخواهد شد؛ آن طور که خداوند متعال میفرماید: «لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ». (16)
صدرالمتألهین به تفصیل دربارهی امامت بحث میکند. او در کتاب شرح اصول کافی مینویسد: امام نزد ما و نزد اهل حق کسی است که جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در همهی آنچه امت در امر دین و دنیا نیاز دارند، است و او کسی است که دانش ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل قرآن و همهی علوم انبیا و مرسلین نزد اوست و به اتفاق همهی محققان امت اسلامی، این صفت و خصوصیت جز در اهل بیت (علیهمالسلام) که سرپرستی امت را عهدهدار و دارای مقام خلافت باشند، وجود ندارد. (17)
صدرالمتألهین دربارهی شرایط امام معتقد است در امام شرط است که وی از همه گناهان معصوم باشد و با داشتن اوصاف کمالی که به ندرت همه آن اوصاف و بلکه یک صفت در شخصی جمع میشود، مؤید به تأیید الهی باشد. امام به موجب داشتن کمالات، مقام خلافت زمینی و آسمانی دارد؛ زیرا انسانی الهی و متصل به ملأ اعلاست که عبادتش عبادت خداست و همان طور که نبی، نبی است، اگرچه مردم در نبوتش اتفاق نظر نداشته باشند، همچنین امام دارای مقام امامت است، هرچند هیچ کس با وی بیعت نکند.
صدرالمتألهین با واضح و آشکار بودن این امر، از کسانی که خلافت و امامت را به رأی مردم (که ایشان به طور طبیعی از خواستههای نفسانی پیروی میکنند) واگذار کردهاند، اظهار شگفتی میکند. (18)
نمایش پی نوشت ها:
1. انفال: 2.
2. رعد: 28.
3. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج 4، ص 322.
4. هود: 29.
5. شعراء: 89.
6. انبیاء: 28.
7. فاطر: 128.
8. ملاصدرا، المظاهر الإلهیة، ص 171-172.
9. همو، تفسیر القرآن الکریم، ج 7، ص 373-375.
10. همان، ج 3، ص 354.
11. همان.
12. همو، شرح اصول کافی، ص 450.
13. همو، اسرار الآیات، ص 210.
14. همو، تفسیر القرآن الکریم، ج 3، ص 396-397.
15. همان، ج 6، ص 298.
16. بقره: 124.
17. ملاصدرا، شرح اصول کافی، ص 469.
18. همو، تفسیر القرآن الکریم، ج 4، ص 220-221.
گروهی از نویسندگان، (1392) اسلام و مسئله نفس و بدن: مجموعه مقالات، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول.