القاب و عناوین زنان از قرن هفتم تا سیزدهم هجری قمری

علم تاریخ موضوع عملی است که مطالعات شاخه‌های گوناگون آن، ما را در شناخت گوشه‌های تاریک تاریخ یاری می‌رساند. بررسی القاب و عناوین یکی از این شاخه هاست که دامنه تحقیقات را مستندتر و
چهارشنبه، 30 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
القاب و عناوین زنان از قرن هفتم تا سیزدهم هجری قمری
القاب و عناوین زنان از قرن هفتم تا سیزدهم هجری قمری

نویسنده: نعیمه حکیمی (1)
 

چکیده

علم تاریخ موضوع عملی است که مطالعات شاخه‌های گوناگون آن، ما را در شناخت گوشه‌های تاریک تاریخ یاری می‌رساند. بررسی القاب و عناوین یکی از این شاخه هاست که دامنه تحقیقات را مستندتر و فراتر می‌کند.
شاید منابع تاریخی؛ قدیم‌ترین زن فرمانروا را آذرمیدخت و پوراندخت ذکر نموده‌اند، اما نباید اسطوره زنان در ایران باستان از تندیس زن تا دوران مادر شاهی و خدای بانوان تا الهه‌های آب و باروری را بی‌تأثیر در نقش زنان در دوران بعدی دانست. شاید مطالعه القاب زنان در این دوره پژوهشی ژرف و اساسی را بطلبد، اما در این پژوهش سعی بر آن گردیده که تنها به القاب و عناوین زنانی که سلطنت و فرمانروایی را در دست داشته‌اند، پرداخته شود. امید است که این مقاله بسیار موجز راهی برای یک پژوهش اساسی در این مقوله باشد. با مطالعه تاریخ ایران و نقش زنان اعم از ملکه، سوگلی، زنان حرمسرا و کنیزکان در اضمحلال و صعود یک ملت خیلی گذرا عبور نموده‌ایم، اما بررسی این امر علاوه بر روشن نمودن تاریخ سیاسی و اجتماعی یک خطه نشان دهنده تأثیر هجوم بیگانه بر ادبیات فارسی ایران بوده است.
به طور مثال نام خاتون را که در انتهای القاب زنان عصر سلجوقی می‌بینیم، تأثیر فرهنگ ترکی در ایران و نام بیگم در انتهای القاب زنان عصر صفوی را می‌توان تأثیر فرهنگ تیموریان هند بر اثر روابط صفویان با آن خطه دانست.
شاید مطالعه القاب زنان در این دوره پژوهشی ژرف و اساسی را بطلبد، اما در این پژوهش سعی بر آن گردیده که تنها به القاب و عناوین زنانی که سلطنت و فرمانروایی را در دست داشته‌اند، پرداخته شود. امید است که این مقاله بسیار موجز راهی برای یک پژوهش اساسی در این مقوله باشد.

بررسی اجمالی موقعیت و القاب زنان در ایران از ابتدا تا قرن سیزدهم هجری

دورانی که زن بر مرد و اجتماع خود برتری و سروری داشته است، نسبت به مدت زمانی که وی تحت انقیاد مرد درآمده، بسیار طولانی‌تر است. این دوران که به حدود 5000 سال پیش از میلاد می‌رسد در تاریخ جامعه شناسی به دوران «مادرشاهی» معروف است. زن در این دوران موجودی نیرومند و دارای حق فرمانروایی، قضاوت، توزیع و اداره امور خانواده و اجتماع بود و آنچه که زندگی دسته جمعی بشر بدان وابسته بود، همه در دست و اختیار زن قرار داشت. (2)
از نشانه‌های قدرت زن در این عصر تصاویر، نقوش و مجسمه‌های بسیاری است که به صورت الهه و ملکه به دست آمده است که از جمله آنها می‌توان به مجسمه برنزی ملکه «ناپیراسو» Napirasow در موزه لوور پاریس اشاره نمود، خدایان در این دوره به شکل زنان زیبا و خوش اندام تصویر شده‌اند. (3)
مردم این دوره برای زنان ارزش و مقامی بزرگ قائل بودند و آنها را مظهر نعمت، فراوانی و حیات و آفرینش می‌دانستند؛ چنانکه الهه آناهیتا، خدای آب و آبادانی و نعمت و فراوانی به صورت یک زن تجلی نموده بود. (4)
کشف کتیبه‌ها، نقوش و پیکره‌های زنان در زیستگاه‌های کشاورزی نشان از احترام عمیق به رب‌النوع‌های مؤنث که تجلی بخش باروری و فراوانی بوده‌اند، است. الهه مادر، کهنسال‌ترین و اسرارآمیزترین موجودی بوده که مردم برای رفع نیازهای خود از آن بهره می‌جستند. در میان اعتقادات مردم آن زمان ازدواج این الهه با رب‌النوع‌های گیاهی، عامل باروری گیاهان و جانوران تلقی می‌شده است. (5)
علیرغم قدرت زن در دوره مادرشاهی با تشکیل اولین دولت ایرانی (دولت ماد) به تدریج نظام پدر شاهی و نظام برده‌داری در جامعه استقرار یافت؛ به طوری که زنان امتیازات و حقوق گذشته خود را از دست دادند. این وضعیت تا دوره هخامنشی نیز ادامه یافت. وجود اختلافات شدید و رواج بردگی در این دوره نشان می‌دهد که زن هرقدر به طبقات بالا نزدیک بود، از احترام ویژه‌ای برخوردار می‌شد. اما زنان طبقات پایین دست جامعه دوشادوش مردان در امور مختلف کار می‌کردند و از حقوق و مزایای کمتری نسبت به مردان برخوردار بودند. (6)
در دوره اشکانی نیز اگر چه وضع به همین منوال بود، اما زنان درباری در وضع بهتری به سر می‌بردند به عنوان مثال نفوذ زنان به حدی بود که در دوره فرهاد پنجم، وی و مادرش مشترکاً حکومت را به دست گرفتند. در سکه‌های این دوره نیز تصویر مادر و فرزند توأمان نشان داده شده است. (7) در دوره ساسانی اگرچه مردان مظهر قدرت بودند، زن نیز جایگاه مهمی داشت و نقش اجتماعی خود را به عنوان مادر و کدبانو ایفاء می‌نمود. در این دوران حتی برخی از زنان به مقام فرمانروایی و حکومت نیز دست یافتند. (8) چنانکه دینگ، شاپوردخت، پوراندخت و آذرمیدخت در شمار زنان قدرتمند این دوره بودند. (9)
پادشاهی پوراندخت و آذرمیدخت و تلاش آنها در جهت عمران و آبادانی مملکت، اگرچه کوتاه مدت بود، اما نشان از تسامح مذهبی داشت که در پذیرش زنان در عرصه‌های پادشاهی در ایران آن دوران وجود داشته است. (10)
با ورود اسلام به ایران به دلیل نفوذ دین جدید و تأثیر آموزه‌های آن بر جامعه، نقش اجتماعی زنان نیز کم و بیش دچار تغییراتی شد. هجوم مکرر، ویرانی‌ها و نابسامانی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در این دوران باعث گردید تا زنان حضور کمتری در عرصه‌های اجتماعی داشته باشند و به عنوان آسیب پذیرترین قشر اجتماعی در آیند. در طی هجوم‌های مختلفی که پس از اسلام تا عصر جدید به ایران شد، جامعه برای حفظ زنان از ابزارهای گوناگونی استفاده نمود. این عوامل باعث شد تا در میزان حضور زنان و نقش آنها فطرتی ایجاد شود. (11)
بدین ترتیب می‌بینیم که در ادوار گوناگون تاریخ ایران بعد از اسلام زنان هیچ‌گاه رسماً در امور جامعه خود دخالت نداشته‌اند.
اما تنها یک عصر استثنایی از لحاظ قدرت و مقام زن وجود داشت و آن دوره حکومت مغولان در ایران است که می‌توان آن را تا حدودی عصر برابری زن با مرد دانست. (12) زنان در این دوره از احترام و تکریم بسیاری برخوردار بودند که این امر ناشی از بقای نوعی سنت مادرشاهی در میان مغولان بوده است. (13) علاوه بر این باتوجه به اینکه مغولان نسبت به هیچ یک از ادیان تعصب و علاقه خاصی نداشتند، زنان آنها نیز پس از تشکیل حکومت، آزادی و برابری خود با مردان را تا مدت‌های مدیدی حفظ می‌کردند. (14)
با تشکیل حکومت ایلخانی در ایران، زنان به ایفای نقش پراهمپت خود ادامه دادند و حتی به نیابت سلطنت نیز دست یافتند. (15) از جمله زنان قدرتمند این دوره می‌توان به ساتی بیگ و آبش خاتون (16) اشاره نمود که نام آنها بر روی سکه‌های این دوره به عنوان فرمانروا نقر گردیده است. (17)
در میان مغولان هر یک از چهار زن سلطان عنوان ملکه و لقب خاص خود را داشتند که معرف اهمیت و مقامشان بود. این زنان همسران عقدی پادشاه بودند، اما گاه اتفاق می‌افتاد که زنان صیغه‌ای که لقب قوما را داشتند به مقام خاتونی می‌رسیدند. خاتون‌ها در نزد شوهران اهمیت بسیار داشتند. (18) در دوره تیموریان اگرچه آنها مسلمان بودند، اما هنوز سنت و آداب ایلی آنها بر رسوم و سنت اسلامی غلبه داشت؛ بنابراین عادت و رفتار زنان آنها بیشتر شبیه اعمال زنان مغولی بود و تقریباً مقام و منزلتی برابر با مردان داشتند. (19) در این دوره القابی چون آغا، بیگم و خانم بسیار مورد استفاده بوده است؛ چنانکه می‌توان در این مورد به خانزاده خانم (بیگم) همسر میرانشاه پسر ارشد تیمور (20) و نیز گوهرشادآغا (بیگم) دختر غیاث‌الدین ترخان و همسر شاهرخ تیموری اشاره نمود. (21)
اما با سقوط تیموریان و تشکیل حکومت صفوی در اثر رواج تعصب و حکومت معنوی روحانیون، وضع زنان بیش از پیش به وخامت گرایید. (22) به طوری که در عصر شاه طهماسب، استفاده از روبند و چادر رواج یافت و زنان شاه عباس نیز بدون روبند حق بیرون رفتن نداشتند. (23) در این دوره برای زنان حرمسرا سلسله مراتبی وجود داشت؛ بدین ترتیب که زنان حرمسرا به زنان خاندان سلطنتی، زنان اصلی شاه و زنان صیغه‌ای تقسیم می‌شدند. زنان خاندان سلطنتی که شامل خویشاوندان و نزدیکان شاه و نیز دختران وی می‌شدند، در انتهای نام خود لقب «بیگم» را داشتند، مانند خانش بیگم (خواهر شاه طهماسب). اما در این میان زنانی که به علت سن زیاد یا قرابت نسبی با شاه بر دیگران ارجحیت داشتند، به طور مطلق فقط بیگم نامیده می‌شدند. البته شاردن این لقب را مخصوص دخترانی دانسته است که در حرمسرا به دنیا می‌آمدند، وی این لقب را معرف شاهزاده بودن شخص در حرمسرا به شمار آورده است. (24)
در بین زنان خاندان سلطنتی مقام و منزلت اول به مادر شاه تعلق داشت که او را «نواب علیه» می‌خواندند و مورد احترام همه اهل حرم بود. (25) زنان اصلی شاه اگر از خویشاوندان شاه بودند «بیگم» نامیده می‌شدند، در غیر این صورت «خانم» نامیده می‌شدند. (26)
القابی که برای زنان صیغه‌ای به کار برده می‌شد، برای زنان منسوب به خاندان اصیل «خانم» و برای طبقات پایین‌تر «خاتون» بود. (27)
اگرچه با روی کار آمدن آق قویونلوها و قراقویونلوها نیز زنان در پشت پرده‌های حرمسرا محبوس بودند، با این حال اگر فرصتی برایشان دست می‌داد در امور مختلف دخالت می‌کردند، مثلاً «سلجوق شاه بیگم» همسر اوزون حسن نفوذ بسیاری در امور مملکتی داشت. همچنین ساراخاتون مادر اوزون حسن نیز چندین بار به نیابت از پسرش برای مذاکره با عثمانی‌ها به دربار سلطان محمد فرستاده شد. (28)
در دوره حکومت افشاریه و زندیه به علت کاهش دخالت روحانیون در امور سیاسی و اجتماعی تا حدودی از قید و صورت عادت در آمده بود و همچنان بر دوش زن سنگینی می‌نمود و او را از شرکت در امور اجتماعی باز می‌داشت. (29)
علی‌رغم وجود چنین شرایطی، با روی کار آمدن حکومت قاجار سرآغاز جدیدی در حیات اجتماعی زنان ایران پدید آمد. چون بر اثر اصلاحاتی که در این دوره به ویژه بعد از جنگ‌های ایران و روس صورت گرفت، فضای جامعه متعادل‌تر و آزادتر گردید. ترجمه کتب مختلف، رفت و آمد ایرانیان به اروپا، مبارزات نهضت تنباکو و مشروطیت بیش از پیش زن ایرانی را به جامعه کشانید و نقش حساسی را در امور سیاسی برای او آشکار کرد. هرچند قبل از آن زنان درباری و زنانی که با مرکز قدرت در تماس بودند در امور کشور نقش‌آفرینی می‌کردند. (30) در این دوره عنوانی که به زنان محترمه می‌دادند عنوان «خانم» یعنی ملکه من بود. زن‌های درجه دوم را «بیگم» یعنی بانوی من یا باجی می‌گفتند و عنوان زنان در پایین‌ترین درجه و مرتبه را ضعیفه می‌خواندند. (31)
علاوه بر این از القاب دیگری استفاده می‌شد؛ به طور مثال می‌توان به آغابیگم؛ همسر فتحعلی شاه، (32) گلبخت خانم (دختر یکی از سران ترکمن در زمان آغامحمد خان)، تاج الدوله، ننه خانم، سنبل خانم، آغاباجی، (از زنان فتحعلی شاه)، امینه اقدس، انیس الدوله، لیلی خانم، شکوه السلطنه (از زنان ناصرالدین شاه) عزت‌الدوله (خواهر ناصرالدین شاه) و آسیه خانم معروف به ام‌الخاقان همسر مظفرالدین شاه اشاره نمود. (33)
نکته جالب که بعضی از منابع بدان اشاره نموده‌اند، سلسله مراتب و درجه بندی در رتبه‌های زنان شاه بود؛ به طوری که مراقبت و نظارت بر زنان حرمسرا به عهده چند زن از زنان شاه که «سرخانم» نامیده می‌شدند، قرار داشت. (34) مانند امینه اقدس که از زنان محبوب ناصرالدین شاه بود و کلیددار خزانه پادشاهی به شمار می‌رفت (35) و یا تاج الدوله سوگلی فتحعلی شاه که وی نیز خزانه‌دار حرمسرا بود. (36)
مؤلف تاریخ عضدی در این باره بیان می‌دارد که هریک از زنان در حرمسرا وظایف مخصوصی را برعهده داشتند. یکی از زنان فتحعلی شاه به نام ننه خانم مسئول نظارت بر چند نفر از زوجات شاه بود که وظیفه داشتند تا کارهای مربوط به نمازخانه و ایوان نشیمن قصر شاهی را انجام دهند. زنی به نام بی‌بی خانم وظیفه پوشاندن رخت و آوردن آیینه و نشانه و بردن رخت حمام شاه را عهده‌دار بود. سه زن که سرکشیک نامیده می‌شدند علاوه بر نظارت بر دیگر زنان، به نگهبانی از دیگر بخش‌های اندرونی می‌پرداختند. ده زن از زن‌های حرم با لباس‌های فاخر و جواهرآلاتی که داشتند، مسئول بردن غذا نزد شاه بودند که همگی از مادران شاهزادگان به شمار می‌رفتند. (37)

تعریف لقب و علل پیدایش آن

لقب اسمی خاصی است که به اعتبار معنی اصلی خود بیان کننده‌ی ستایش یا نکوهش است و مانند نام، شناسه‌ای مهم در معرفی افراد و مشاغل و موارد دیگر به شمار می‌رود و گونه‌هایی از آن منشأ الهی دارد. از این رو قدمت لقب کمتر از قدمت نام نیست. از جهات تاریخی گونه‌ای از لقب‌ها که بیشتر جنبه رسمی دارد، ترکیبی است، یعنی با کلماتی چون دین، ملک، دولت، سلطنت و ملت ساخته شده است. لقب بخشی در طول تاریخ به ویژه در دوره حکومت قاجار اعتبار خود را از دست داد و بیشتر جنبه تجاری به خود گرفت. (38)
تهانوی در کتاب خود به دو ویژگی لقب اشاره می‌کند و می‌نویسد اسمی است که از آن به چیزی تعبیر کنند و در اصطلاح اسم خاصی است که معشر بر مدح یا ذمی به اعتبار معنی اصلی آن باشد. (39)
این تعاریف نماینده این واقعیت است که باید لقب را همانند نام، شناسه‌ای مهم در معرفی افراد و مشاغل دانست. بسیاری از لقب‌های عمومی و دیوانی، تاریخچه خاص و ساخت رسمی ندارد، بلکه گاه برحسب اتفاق بر زبان جاری می‌شود و مورد قبول همگان قرار می‌گیرد. (40)
اگرچه برخی از القاب و عناوین از دوران پیش از اسلام به دوران اسلامی در ایران به ارث رسیده است، اما بیشتر آنها در دوره‌های تاریخی و از سوی سرزمین‌های مختلف جغرافیایی و نیز تأثیراتی که آنها بر فرهنگ و تمدن ایران گذاشتند به این کشور وارد شده است. پذیرش دین اسلام از سوی ترکان و مغولان و مهاجرت آنها به نقاط مختلف جهان اسلام، پیامدهای مهمی را به همراه داشته است که از مهمترین آنها، علاوه بر ورود فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم ترکی و مغولی در ایران، ورود نام‌ها، القاب و عناوین و اصطلاحات خاص مغولی و ترکی در تشکیلات اسلامی و تداوم آن در دوران‌های مختلف تاریخی بوده است. (41)
اگرچه از قرن هفتم هجری به بعد ما شاهد نفوذ بیش از پیش مغولان در امور جامعه و نیز تشکیل حکومت مستقل ایلخانی از سوی آنها در ایران هستیم، اما با این وجود نمی‌توان تأثیرات فرهنگی و اجتماعی حکومت‌های قبل به ویژه حکومت‌های ترک نژادی چون سلجوقیان و غزنویان را در شکل‌گیری القاب و عناوین در دوره بعدی نادیده گرفت.
در آثار به جا مانده از قرن هفتم تا سیزدهم هجری و در متن‌های به جامانده از این دوران (نامه‌ها، اسناد، مدارک و نوشته‌های روی سکه‌ها) مجموعه‌ای از القاب و عناوین برای مراتب و درجات اجتماعی وجود دارد که بیشترین تأثیر را از فرهنگ ترکی و مغولی پذیرفته است. (42)
زنان را به صورت عام سرپوشیده، عورت، ضعیفه، (43) دوشیزه، سریت، سریره، کنیزک، حره، (44) سرایه یا خادمه می‌خواندند. به علاوه از عناوینی چون پرده‌نشین، مستوره، مخدره، مقصوره، موقوفه و مقنعه نیز استفاده می‌شده و یا به تناسب وضعیت تأهل عنوان همسر، منکوحه (45) و قوما (همخوابه) می‌خواندند. (46)
همه‌ی این القاب و عناوین واژگانی عمومی است که برای نام زنان استعمال می‌شد، اما با توجه به اینکه در این مقوله هدف بررسی و ذکر القاب و عنوان‌های زنان با نفوذ از قرن هفتم تا قرن سیزدهم هجری است، به این مطالب به صورت گذرا اشاره شده است.
به طور کلی القاب و عناوین زنان را می‌توان به دو دسته تفسیم نمود:
الف): القابی که به طور عمومی بر پسوند اسم‌ها آورده می‌شوند و عمومیت داشته و زنان نیز بدان نام‌ها خوانده می‌شدند.
ب): القابی که در رسم انشاء و مکتوبات به کار برده می‌شد و بیشتر جنبه تشریفاتی و تمجید داشت.

بیشتر بخوانید: بررسی وقف زنان و کارکردهای اجتماعی فرهنگی آن

 

الف. القاب رایج زنان به ترتیب حروف الفبا

آغا:

علاوه بر اینکه این لقب به نام برخی از زنان حرمسرا اطلاق می‌شد، به خواجه سرایانی اشاره داشت که کلمه آغا جهت احترام بر سر نام آنها آورده می‌شد: زهره بیگی و خانم آغا. (47)

اُم:

پسوندی ترکی است مانند خان، خانم و بیگ و بیگم در فارسی، (48) اما در زبان عربی کنیه و لقب برای مردها با پسوند «اَب» و برای زنان با پسوند «اُم» ذکر می‌شد، همچون ابوالقاسم و ام سلمه که این واژه نیز وارد القاب زنان فارسی گردید. از این لقب به صورت‌های زیر استفاده می‌شد: ام احمد (محدثه قرن 5)، ام اسحاق (از زنان شیعه قرن 3 و4 هجری)، ام البنین نیشابوری، ام الحسن، ام الخاقان (آسیه خانم همسر مظفرالدین شاه)، ام الخیر کاشانی (شاعره قرن 11 هجری و دختر ملا محسن فیض کاشانی)، ام الخیر اصفهانی، ام الرفاء، ام السلمه خانم (شاعره قرن 13 و دختر فتحعلیشاه)، ام العباس سکینه (محدثه قرن 5 هجری)، ام الملوک (سیده خاتون). در بعضی موارد نیز با شغل و کسب در ارتباط بوده، مانند ام النجم (محدثه قرن 6 هجری) و در بعضی موارد با کنیه یک شخص همراه بود، مثل ام الفضایل (علویه هاشمیه). (49)

بانو:

این عنوان به فرشته آب (آناهیتا) تعلق داشت، زیرا به معنی حارس و حافظ و دارنده ذکر شده است، اما بعدها به معنای زن، خانم، خاتون، سیّده و بزرگ خانه نیز آمده است. (50)

بی‌بی:

عنوان مؤدبانه و محبت‌آمیزی برای زنان بود و در اصل واژه‌ای ترکی است که وارد زبان‌های فارسی و گویش‌های محلی گردیده و برای مادربزرگ، مادر، عمه و زن سیده این لقب به کار می‌رود. اما در ترکی لفظ بی‌بی را برای قابله، خاله و در تاجیکی برای دایه و پرستار بچه در زبان اردو علاوه بر معانی فوق برای بانوی پارسا، خواهر و امیرزاده نیز اطلاق می‌شده است. (51) که به طور مثال می‌توان به بی‌بی هروّیه (دختر عبدالصمد از محدثان قرن 5 هجری)، بی‌بی ترکان دختر قتلغ ترکان، بی‌بی خانم همسر امیر تیمور، بی‌بی آمنه همسر نظام شاه و بی‌بی منجمه دختر کمال‌الدین سمنانی که در قرن 7 هجری از پیشوایان شافعیان نیشابور بود و خود از معدود زنان ستاره شناس ایران به شمار می‌رفت، اشاره نمود. (52)

بیجه:

واژه فارسی و کوتاه شده بی‌بی است (53) مانند: بیجه بدیع الجمال که نام وی در وقف نامه سنگی آب انبار پشت باغ یزد به تاریخ 1052 هجری دیده می‌شود (54) و بیجه منجمه که از ستاره‌شناسان ایرانی بوده است.

بیگم (بیگی یا بیگ):

بیگم کلمه‌ای ترکی به معنی «بانوی من» است که وارد زبان فارسی شده و علاوه بر ملکه به خاندان سلطنتی (اعم از دختران، خواهران و عمه‌های شاه) که در دربار زندگی می‌کردند، نیز اطلاق می‌شد. (55) مهمترین این بانوان که به علت سن، محبت شاه یا قرابت نسبی بر دیگران برتری داشت، به طور مطلق فقط بیگم خطاب می‌شدند و در مورد سایرین، نام اصلی را هم اضافه می‌کردند؛ مانند مریم بیگم و زینب بیگم. (56) این واژه در ترکی به صورت «بِیگم» به کار برده می‌شد و مؤنث واژه «بیگ» بود. این لقب، لقبی افتخاری و منحصر به شاهزاده خانم‌ها در دوره مغولی تاریخ هند بود، اما بعدها در پاکستان به تمام زنان شوهر دار به جز طبقات بسیار تهیدست، بیگم گفته می‌شد که معادل «بانو» بود. (57) عنوان «بیگ» در زمان فرمانروایی ترک‌ها به رؤسای قبایل کوچک که از عنوان خان پایین‌تر بودند، اطلاق می‌شد و پسوندی بود که در انتهای نام مردان به کار می‌رفت. (58)
در قرن هشتم هجری در سلسله‌هایی کوچک چون جلایریان عنوان بیگ با اسامی بانوان نیز همراه بوده است، مانند ساتی بیگ خان (دختر اولجایتو حاکم ایلخانیان) اما در دوره صفویان این عنوان اهمیت خود را از دست داد و علاوه بر لقب «شاه» به رؤسای نظامی، فرزندان افراد برجسته دولتی و رؤسای قبیله عنوان بیگ داده می‌شد. (59) لقب «بیگی» نیز در مقابل بیگ به معنی امیر بانو یا سالار بانو و ملکه. (60) مانند: بیگی سلطان خواهر درویش گنج مداح از زنان عالم و شاعر قرن 10 هجری استفاده می‌شد. (61)

ترکان:

کلمه مغولی است که به عنوان القاب سلاطین ماوراءالنهر اعم از زن و مرد به کار می‌رفت (62) و در اصل «تَرکَن» بود. این کلمه با الفبای فارسی - عربی به سبب شباهت به جمع اسم ترک، شکل «تُرکان» به خود گرفت و در منابع ایرانی از مغول به بعد به شکل اشتباه متداول شده و به ویژه در مورد زنان ترک به کار می‌رفت. ترکن به معنی کسی که در مرتبه خان نبود، بلکه والی ولایات بود و مردم از او اطاعت می‌کردند و در متون اویغوری به معنی عفیف، زیبا و ملکه دیده می‌شود. همچنین این عنوان برای هر دو جنس زن و مرد به کار می‌رفت؛ مانند ترکن (زوجه طغرل)، ترکن خاتون (زن ملکشاه) و اولجای ترکن آغا (همسر امیر تیمور). در وقفنامه مربوط به صاحب فخرالدین علی به تاریخ 678 هجری نام «ترکن خاتون» ذکر شده است که به استناد آن می‌توان گفت که «ترکن » نه نام شخص، بلکه عنوانی است که بدون توجه به جنسیت در بین ترک‌ها و مغولان متداول بود. (63) اما در دوره‌های بعد لفظ «ترکان» متداول گردید؛ مانند: ترکان‌خاتون (مادر سلطان محمد خوارزمشاه) و ترکان زمرد ملک (دختر سلطان محمود سلجوقی). (64)

خاتون:

در زبان جغتایی به معنای «عالی نسب» آمده است و امروزه در تداول ترکی آن را «کادین» می‌گویند (65) که به معنای خانم یا بانو و برای احترام به نام زن استفاده می‌شد. اگرچه فرهنگ لغات این واژه را ترکی و عنوانی دانسته است که پیشوای ترکان «بومین خاقان» در چین به همسر خود داده است، اما در قدیمی‌ترین متون فارسی قرن 4 هجری - تاریخ طبری - کلمه خاتون ذکر شده است. در زبان سانسکریت نیز بانوی خانه را «کتم بینی» می‌گویند که ممکن است از ریشه خاتون گرفته شده باشد. (66) اگرچه جمع این واژه از کلمه عربی «خواتین» گرفته شده است، اما به طور کلی به زنان بزرگ منش اطلاق می‌شد. (67) خاتون در مقابل خان و بانوی خان بود که بعدها در مورد همسر امپراطور و ملکه نیز به کار برده می‌شد. هر یک از همسران سلطان، گذشته از عناوین خاتونی دارای لقبی بودند که در فرامین و مکاتبات خطاب به ایشان به کار می‌رفت؛ مانند مهد اعلی، عصمه الدنیا و‌الدین و صفوه الدنیا و الدین. (68)

خانم:

این لقب به معنای زوجه خان بود که بعدها در تداول عامه به معنی مطلق بانوی محترم به کار رفته است، اما در اصل کلمه‌ای ترکی و تاتاری به معنی «ملکه من» است. در بین ایرانیان «بانوی اصلی» و یا همسران و زنان منسوب به خاندان‌های اصیل بدین لقب خوانده می‌شدند (69) که محبت و بزرگی را القا می‌کند؛ مانند مهرانگیز خانم (70) و در زبان عربی «خانم»، معادل «حرّه» به کار رفته است، در عصر تیموری لفظ خانم تنها به زوجه اول شاه اختصاص داشت و زوجه دوم «کیچیک خانم» یا کوچک خانم نامیده شده است. در عصر صفوی نیز این اصطلاح برای زنان عقدی دربار شاه عباس دوم مرسوم بود و با آن عنوان معرفی می‌شدند و از عصر قاجار تا به امروز نیز تنها به عنوان بانوی محترم مورد خطاب قرار می‌گیرند. (71) رسم بر این بود که همسر و و یا حتی برادر در یک خانه نمی‌توانست اسم زنان را صدا بزند و اگر طبق معمول در خانه‌ای بیش از یک زن بود به نسبت سن یا قرابت نسبی (همسر، خواهر و مادر) می‌گفتند: خانم بزرگ، خانم کوچک، خانم وسطی و القابی مشابه آن، اما اگر در خانه تنها یک زن باشد وی را تنها با لقب خانم خطاب می‌کردند. (72)

ستی:

واژه‌ای است سانسکریت به معنی عفیف و پاکدامن است و در اصطلاح به معنی زنی است که طی آداب خاصی خود را در فراق همسر درگذشته‌اش می‌سوزاند (73) اما در فرهنگ لغت به معنای خانم و زن با حیا به کار برده شده است. (74) مانند ستی فاطمه همسر امیر چخماق (حاکم یزد در عصر شاهرخ تیموری). (75)

سوگلی:

وام گرفته از زبان ترکی است و به معنی عزیز دردانه، برگزیده و محبوبترین زن شخصی به شمار می‌رفت. تلفظ اصلی این واژه در زبان ترکی «سِئوگیلی» بر وزن «دِل گیری» است و آن از سئوگی که اسم است و به معنی مهر و محبت به اضافه «لی» به دست آمده است.
از زنان سوگلی شاهان قاجار مى توان به طاووس خانم ملقب به تاج الدوله سوگلی فتحعلیشاه، جیران خانم ملقب به فروغ السلطنه و فاطمه خانم ملقب به امین الدوله سوگلی ناصرالدین شاه اشاره نمود. (76)

سیده:

علاوه بر القابی که به فرزندان پیغمبر برای مرد (سید) و برای زن (سیده) آورده می‌شود به معنای دانا، فاضل و حکیم نیز به کار می‌رفته است (دهخدا، ذیل کلمه) مانند سیده بیگم، سیده بانو، سیده زبیده خانم (امین اقدس) و سیده ملکه خاتون همسر فخرالدوله دیلمی و اولین زن شیعه. (77)

ضعیفه:

این عنوان از لحاظ لغوی به معنای زن سست و ناتوان است و بیشتر برای خطاب به زنان ناشناس به کار برده می‌شد. پولاک در سفرنامه خود عنوان ضعیفه را مربوط به زنان پایین مرتبه دانسته است. (78)

ملکه:

مأخوذ از تازی به معنای پادشاه زن و یا زنی که سلطنت کند، زوجه ملک و بانوی شاه اطلاق می‌شود (دهخدا، ذیل کلمه) اما برخلاف آن لفظ شاه اگر به عنوان پادشاه و حاکمی مقتدر برای مردان استعمال می‌شد، در بین منابع می‌توان استفاده از این لفظ را در نام زنان مشاهده نمود. مانند شاه زینب خانم، شاه ملک، عالم شاه بیگم، شاه بانو (همسر نوح بن منصور سامانی)، شاه بیگم (دختر شاه اسماعیل صفوی)، شاه خاتون دختر فخرالدین احمد و شاه خاتون؛ همسر سلطان مسعود غزنوی. (79) علاوه بر این لفظ سلطان بر پسوندهای معمول نام زنانی چون خرّم سلطان و خدیجه سلطان و در اسامی سه کلمه‌ای نیز زیاد دیده می‌شود؛ مانند رضیه سلطان خانم، فاطمه سلطان خانم، گوهر سلطان خانم، پاینده سلطان بیگم و مریم سلطان بیگم. (80)

ب. القاب زنان در مکتوبات

از قرن هفتم تا اوایل قرن نهم هجری اگرچه زنان سیاستمدار و ندرتمندی در تاریخ ایران بوده‌اند، اما کمتر موقوفات و اسنادی به نام آنان ثبت گردیده است به استناد آنها بتوان القاب به کار رفته در آن دوره را دریافت. اما از دوران صفویه و اوج آن در دوران قاجار، مجموعه نامه‌ها و خطابه‌هایی در بین زنان دربار دیده می‌شود که علاوه بر اینکه مهمترین سند مکتوب از القاب زنان به شمار می‌رود، بسیاری از ناگفته‌های تاریخی را برای ما روشن می‌سازد؛ به طوری که شاعران در اشعار و نویسندگان در نامه‌های خود زنان خاندان سلطنتی را با القاب و صفاتی که در ساخت آن از شخصیت‌های اسطوره‌ای، مذهبی و تاریخی چون فرنگیس، زلیخا، مریم، بلقیس، رودابه، قیدافه و رابعه استفاده می‌کردند، نام برده‌اند؛ القابی چون: علیاحضرت، مشتری رتبت، ناهید منزلت، فرنگیس حشمت، زلیخاسیرت، مریم عصمت، خورشید منقبت، خجسته صفات، حمیده سمات، ملکه‌الملکات، فخرالنساء المطهرات، بلقیس سلیمان زمان، قیدافه دهر و اوان، رودابه عصر و دوران، مخدوم آفاق، علیا حضرت عطوفت آثار، بلقیس منزلت، مخدره مهد عصمت و بلقیس سراپرده خلافت. (81)
اما در نامه نگاری افراد خانواده خود (مادر، خواهر) را با این صفات مورد خطاب قرار می‌دادند: قدومه‌الصالحات، اسوه‌المخدرات، عظمت و عصمت پناه، عصمت دستگاه جلالت‌نصاب، معالی انتساب، خلیفه‌الذات، غنیه‌الصفات، معظمه، مکرمه، محتشمه، عطوفه، عالیجاه، عفت و صیانت دستگاه، مقتدای اعاظم، المخدرات‌العالیات، ستیره صالحه، مقتدای اعاظم، النسوان فی الزمان، خدیجه مکرمه، صفیه جلیله الذات، سید، صالحه و رابعه سجاده صفت. (82)

نتیجه

در اساطیر کهن آناهیتا یا آناهید از بزرگترین الاهِگان ایران باستان و فرشته آب و باروری بوده و امرداد (یکی از شش امشاسبندکه در جهان مادی نگهبان گیاهان و در جهان مینوی نماد جاودانگی است) دوش به دوش خواهر توأمان خود، خرداد نگهبانِ فرشته و بانوی موکل آبها است (83) و به شکل زن ترسیم شده‌اند. اما شاید قدیمی‌ترین القابی که در خصوص زنان در بین ایرانیان باستان کاربرد داشت، عنوان پادشاه زن بود؛ زیرا زنی بدین لقب علاوه بر عالی‌ترین مقام همسری به عنوان کدبانو و صاحب اختیارخانه نیز به شمار می‌رفت.
نکته جالب اینکه القاب مورد استفاده در پیش از اسلام نیز به یکباره از بین نرفت و جدای از واژگانی ترکی و اویغوری، نام پادشاه زن نیز با کمی تغییر به عنوان پسوندی به همراه القاب کاربرد داشت؛ مانند: پادشاه خاتون حاکم کرمان و همسر آباقاخان ایلخان مغول در قرن هفتم هجری که از قدرت سیاسی بالایی برخوردار بود.
اما جدایی از القاب به کار برده شده که در متن پژوهشی ذکر گردید، القابی نیز در بین خاندان‌های مذهبی به نام زنان منتسب می‌شد؛ همچون: شاه جهانگیر هاشمی کرمانی (شاعر سده دهم هجری) که به نام مادرش که از تبار شاه نعمت الله ولی کرمانی بود، منتسب بود. (84)
در طی این قرن‌ها افزون بر القاب که صحتی بر نفوذ فرهنگ‌های بیگانه خصوصاً مغولی - ترکی بر زبان و ادبیات فارسی است، نباید تعدد امامزادگان و بقعه‌هایی را که در سطح ایران منسوب به زنان است را نادیده انگاشت، زیرا این خود قداست اسطوره و فرهنگ ایرانیان را نشان می‌دهد که به نوعی از فرهنگ پیشینیان خود وام گرفته‌اند. زیرا زمانی که به نام امامزاده بی‌بی زبیده داوود آباد ورامین برمی‌خوریم (85) یا امامزاده چهل دختران جمال‌آباد که از نام چهل دختر که همگی از یک افسانه (اسطوره) آن هم در غیب شدن چهل دختر (86) که در حین فرار از کفار در محلی غیب شدند، نشأت می‌گیرد با اسطوره‌های زرتشتیان که در خصوص پیرانگاه‌های خود منجمله: بی‌بی شهربانو که در کوهی در محل شهر ری کنونی غیب شد همخوانی دارد و یا امامزاده بی‌بی نور و بی‌بی هور گرگان که علاوه بر روایات زرتشتیان در سفره‌های نذری ایرانیان خصوصاً بی‌بی سه شنبه یا بی‌بی هور در منطقه خراسان رخنه نموده است، همگی گواه از الهام پذیری یک سری فرهنگ‌ها و آداب و رسومی است که در بین القاب زنان وارد شده است و پژوهش گسترده‌تری را می‌طلبد. امید است که این مقاله هر چند موجز راهی برای مطالعات وسیع‌تر باشد.

نمایش پی نوشت ها:
1. کارشناس میراث فرهنگی یزد.
2. انصاف‌پور، غلامرضا، قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ، ص 43 و 34.
3. همان، ص 35.
4. همان، ص 47 و آزاد، حسن، پشت پرده‌های حرمسرا، ص 33.
5. میرشکرایی، محمد، زن و فرهنگ (مقالاتی در بزرگداشت یکصدمین سال تولد بانون مارگارت مید)، ص 176- 177.
6. نوابخش، ع، زن در تاریخ، ص 211 و آزاد، ص 51.
7. آزاد، ص 85.
8. میرشکرایی، ص 89.
9. میرشکرایی، ص 95.
10. توکلی فائزه، حکومت خاتون بخارا، برگرفته از سایت زنان پژوهشگر تاریخ.
11. پناهی، عباس، زنان قدرتمند ایران، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ص 83.
12. بیانی، شیرین، زن در ایران عصر مغول، 1382، ص 7.
13. ستاری، جلال، سیمای زن در فرهنگ ایران، ص 257.
14. نوابخش، ص 327.
15. همان، ص 385.
16. ساتی بیگ یا ساتی بیگ خاتون از زنان مشهور دوره ایلخانی، دختر سلطان محمدخدابنده و خواهر ابوسعید ایلخانی است که در سال 739 هجری پس از مرگ محمدخان در تبریز به تخت سلطنت جلوس نمود بدین ترتیب آذربایجان به زیر فرمان وی درآمد و خطبه و سکه به نام او زده شد. (نوابخش، بی‌تا: 369) سکه‌ای از ساتی بیگ به دست آمده است که جنس آن از نقره و در سال 739-740 هجری ضرب شده است که بر روی آن عبارت «السلطانه العادله ساتی بیگ خان خلدالله ملکه سنه تسع ...» آورده شده است. از آبش خاتون سکه‌ای به دست آمده است که جنس آن از نقره و بر روی سکه عبارت «قاآن العادل آباقاخان فی سنه 665» و در پشت سکه عبارت «لااله الا الله محمد رسول الله اتابک آبش بنت سعد» ضرب گردیده است. حجازی، بنفشه، به زیر مقنعه، 1376، ص 297.
17. حجازی، 1376، ص 297.
18. بیانی، ص 82.
19. نوابخش، ص 487.
20. همان، ص 382.
21. اصفهانیان، داوود، بانوان شاخص در عصر تیموریان، برگرفته از سایت انجمن زنان پژوهشگر تاریخ.
22. نوابخش، ص 387.
23. همان، ص 388.
24. شجاع، عبدالمجید، زن، سیاست و حرمسرا در دوره صفویه، ص 44 و نوابخش، ص 400.
25. سانسون، سفرنامه سانسون، ترجمه: تقی تفضلی، ص 119.
26. شجاع، ص 45.
27. همان، 46.
28. همان، ص 40 و آزاد، ص 256.
29. نوابخش، ص 404.
30. معینی، مریم، زن در تاریخ ایران، ص 55.
31. پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه: کیکاووس جهانداری، ص 157.
32. ثواقب، جهانبخش، زنان فرمانروا و معرفی رساله‌ای درباره زنان حکومتگر تاریخ، ص 28.
33. دلریش، بشری، زن در دوره قاجار، ص 189- 224.
34. همان، 254.
35. همان، 197.
36. همان، 196.
37. عضدالدوله، سلطان احمدمیرزا، تاریخ عضدی، با توضیحاتی از عبدالحسین نوایی، ص 35-37.
38. راشد محصل، محمدرضا، بررسی تاریخی و ساختاری القاب، نشریه علمی پژوهشی گوهر گویا، ص 1.
39. تهانوی، محمدعلی بن علی التهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، به تصحیح مولوی محمد وجیه و دیگران، ص 1288.
40. راشد محصل، ص 10.
41. جوادی، سید مهدی، نقش سیاسی و اجتماعی بیگ، ترخان و تگین در تاریخ اسلام، فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش، شماره 9، 1385، ص 33.
42. زرشناس، زهره، القاب زنان اشرافی در نوشته‌های سغدی، مجله نامه فرهنگستان، شماره 4 و 5، ص 82.
43. عورت و ضعیفه هر دو در تاریخ طبرستان آمده است و به معنی زن و به کنایه مراد زنان، سرپوشیدگان و جمع آن عورات است که در اصل به معنی اندام شرم است.
44. حره که جمع آن حرات است به معنی زن آزاده آمده است.
45. نکاح کرده شده، زناشویی کرده شده.
46. حجازی، بنفشه، به زیر مقنعه، ص 222-223.
47. دهخدا، ذیل کلمه و فرهنگ عمید، 1361، ص 58.
48. دهخدا، ذیل کلمه.
49. برای اطلاع بیشتر از نام این اشخاص نگاه کنید به دایره المعارف زن ایرانی، زیر مدخل
50. دهخدا، ذیل کلمه.
51. دایرةالمعارف زن ایرانی، به سرپرستی مصطفی اجتهادی، ج 215، 1.
52. همان.
53. دهخدا ذیل کلمه.
54. افشار، ایرج، یادگارهای یزد، ج 2، ص 652.
55. دلاواله، ص 95.
56. حجازی، ضعیفه (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی) ص 290 .
57. دائرةالمعارف زن ایرانی، ج 1، ص 235.
58. دهخدا ذیل کلمه.
59. Turkologi- iran www.
60. بیانی، ص 87.
61. حجازی، ضعیفه، ص 63.
62. دهخدا همان کلمه.
63. دائرةالمعارف زن ایرانی، ج 1، ص 325-326.
64. همان، ص 313.
65. همان، ص 335.
66. دهخدا ذیل کلمه.
67. فرهنگ عمید، ص 513.
68. بیانی، ص 87.
69. دلاواله، ص 95-96.
70. دهخدا ذیل کلمه.
71. دایرةالمعارف، ج 1، ص 415.
72. حجازی، ضعیفه، ص 290.
73. باباصفری، علی اصغر و غلامرضا سالمیان، ستی و بازتاب آن در ادب فارسی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره 160، 1378.
74. دهخدا ذیل کلمه و فرهنگ عمید، ص 697.
75. افشار، ج 2، 321.
76. دایرةالمعارف زن ایرانی، ج 2، ص 630.
77. همان، ج 2، ص 631.
78. همان، ج 2، 667 و به نقل از سفرنامه پولاک.
79. دائرةالمعارف زن ایرانی، ذیل مدخل.
80. حجازی، ضعیفه، ص 291.
81. همان، ص 292.
82. در نامه‌هایی که از دربار صفوی موجود است، می‌توان این القاب را مشاهده نمود. در نامه خواهر شاه طهماسب به مادر سلطان سلیم ثانی القاب را چنین ذکر می‌کند: «... علیاحضرت، مشتری رتبت، ناهید منزلت، حشمت زلیخا، سیرت مریم، عصمت خورشید، منقبت خجسته، صفات حمیده، سمات ملکه الملکات فخرالنساء المطهرات، بلقیس سلیمان زمان و قیدافه دهر و اوان، رودابه عصر و دوان خاصگی سلطان...» (حجازی، 1381، ص 51- 52) نامه مریم بیگم به مادرش: «... عالی جاه عظمت و عصمت پناه، عفت و سیانت دستگاه، مقتدای اعاظم المخدرات العالیات، جلیل القدر رفیع الشان، غنی الذات، ستیره صالحه مکرمه محتشمه، عطوفه والده ام سلطانم ...» (همان، ص 53) نامه مریم بیگم به خواهرش زینب بیگم: «... مقتدای اعاظم النسوان فی الزمان، خلاصه المخدرات و المعظمات فی الدوران، خدیجه مکرمه صفیه خلیله الذات غنیه الصفات، محتشمه معظمه سیده صالحه عطوفه ...» (همان، ص53) همچنین در یکی از قصاید محتشم کاشانی که به مدح پریخان خانم پرداخته است، وی را به شخصیت‌ها و عناصر مؤنث طبیعی تشبیه کرده است: مریم فاطمه ناموس، بلقیس کامگار، مریم ثانیه، شمسیه خورشیدغدار، زهره گردون وقار و شمسه بلقیس رفتار. (همان، ص 293).
83. دایرةالمعارف زن ایرانی، ج 1، ص 131.
84. حجازی، ضعیفه، ص 45.
85. مهمترین امامزادگان و بقعه‌هایی که در ایران به نام زنان منسوب گردیده در مجموعه دایره‌المعارف زن ایرانی گردآوری گردیده که به طور نمونه به تعدادی از آنان اشاره می‌گردد: امامزاده حلیمه خاتون، شاد مهن، امامزاده بی‌بی سکینه سنقرآباد، امامزاده فضه خاتون روح ا فزا، امامزاده بی‌بی زبیده مافی آباد، امامزاده عمه صغری و عمه کبری در اشتهارد، امامزاده بی‌بی سکینه شهریار، امامزاده بی‌بی سکینه کردان، امامزاده بی‌بی قزلار آغشت در ساوجبلاغ، امامزاده بی‌بی زبیده دماوند، امامزاده فضه شیرین مراء دماوند، امامزاده بی‌بی علیه خاتون خراسان و ... .
86. از مهمترین بقعه‌هایی که در ایران به نام چهل دختران معروف می‌باشد می‌توان به امامزاده چهل دختران جمال آباد، بقعه چهل دختران اصفهان، بقعه چهل دختران دامغان، چهل دختران کاشان، امامزاده چهل دختران نجم آباد، امامزاده چهل دختران یزد، امامزاده چهل دختران طالقان، چهل دختر بجنورد و یا دروازه چهل دختران ساری، دروازه چهل دختران استرآباد اشاره نمود. (دایرةالمعارف زن ایرانی، ج 1، ص 367).

نمایش منبع ها:
- آزاد، حسن، پشت پرده‌های حرمسرا، ارومیه: انتشارات انزلی، چاپ اول، 1362.
- افشار، ایرج، یادگارهای یزد، 2 ج، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1374.
- انصافپور، غلامرضا، قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ، تهران: شرکت نسبی کانون کتاب، 1346.
- بیانی، شیرین، زن در ایران عصر مغول، تهران: دانشگاه تهران، 1352.
- ، زن در ایران عصر مغول، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1382.
- پناهی، عباس، زنان قدرتمند ایران، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، 1387.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه: کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، چاپ اول، 1361.
- تهانوی، محمد علی بن علی التهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، به تصحیح مولوی محمد وجیه و دیگران، تهران: خیام، 1967.
- ثواقب، جهانبخش، زنان فرمانروا و معرفی رساله‌ای درباره زنان حکومتگر تاریخ، شیراز: نوید، 1386.
- دلاواله، پیترو، ترجمه شعاع‌الدین شفا، تهران، علمی فرهنگی، 1370.
- حجازی، بنفشه، به زیر مقنعه، تهران: نشر علم، چاپ اول، 1376.
- ، ضعیفه (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی) تهران: قصیده‌سرا، 1381.
- دایرة‌المعارف زن ایرانی، 2 جلد، به سرپرستی مصطفی اجتهادی، تهران: بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، 1382.
- دلریش، بشری، زن در دوره قاجار، تهران: انتشارات سوره، چاپ اول، 1375.
- دهخدا، علی اکبر فرهنگ فارسی دهخدا.
- سانسون، سفرنامه سانسون، ترجمه: تقی تفضلی، تهران: ابن سینا، 1346.
- ستاری، جلال، سیمای زن در فرهنگ ایران، تهران: نشر مرکز، 1373.
- شجاع، عبدالمجید، زن، سیاست و حرمسرا در دوره صفویه، سبزوار: امید مهر، 1384.
- عضدالدوله، سلطان احمد میرزا، تاریخ عضدی، با توضیحاتی از عبدالحسین نوایی، تهران: بابک 2535 ش.
- عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران: امیر کبیر، 1361.
- معینی، مریم، زن در تاریخ ایران، تهران: انتشارات زیتون، چاپ اول، 1381.
- میرشکرایی، محمد، زن و فرهنگ (مقالانی در بزرگداشت یکصدمین سال تولد بانو مارگارت مید)، تهران: نشر نی، 1382.
- نوابخش، ع، زن در تاریخ، بی‌جا: نشر رفعت، بی‌تا.
مقالات
- بابا صفری، علی اصغر و غلامرضا سالمیان، ستی و بازتاب آن در ادب فارسی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره 160، 1387.
- جوادی، سیدمهدی، نقش سیاسی، اجتماعی بیگ، ترخان و تگین در تاریخ اسلام، فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش، شماره 9، 1385.
- راشد محصل، محمدرضا، بررسی تاریخی و ساختاری القاب، نشریه علمی پژوهشی گوهر گویا.
- زرشناسی، زهره، القاب زنان اشرافی در نوشته‌های سغدی، مجله نامه فرهنگستان، شماره 4 و 5.
- سایت: Turkoloji – iran. Htm
- سایت انجمن زنان پژوهشگر تاریخ.

منبع مقاله :
احمدی (صرّاف)، نزهت؛ (1392)، زن در تاریخ اسلام (مجموعه مقالات سمینار بین‌المللی زن در تاریخ اسلام)، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط