عزت زياد!
نويسنده: سعيد بي نياز
عزت نفس از کجا مي آيد؟
1-کودکي حقارت بار:بعضي ها انگار نافشان را با مصيبت بريده اند؛ نمونه اش آنهايي که زير دست و پاي پدر و مادرهاي سخت گير بزرگ شده اند؛ يا آنهايي که از همان اول لوس و نازنازي بار آمده اند. پدر و مادرهايي که مي گذارند بچه شان از همان اولي که بلد شد چهار دست و پا راه برود «تجربه کند» و «خودش ياد بگيرد»، شايد ناخودآگاه دارند خشت هاي اول عزت نفس را در وجود بچه شان مي گذارند اما آنها بيش از حد سخت گيرند، حتي اگر بچه بيچاره کارش را درست انجام دهد، برايش پشيزي ارزش قائل نيستند.
آنها هم که نمي گذارند بچه شان دست به سياه و سفيد بزند، مبادا به لطافت پوستش بربخورد، ديگر بدتر.آنها در واقع نمي گذارند بچه هيچ تجربه خود مختارانه اي داشته باشد. حتي شيوه تحسين بچه ها هم روي عزت نفسشان اثر دارد.يک روان شناس بزرگ به نام راجرز مي گويد پدرو مادرها بايد بچه هايشان را «نامشروط» بپذيرند؛ يعني اينکه حتماً نبايد موقعي که يک کار خوب انجام داد بگويند که بچه خوبي هستي.
بچه ها هميشه بچه هاي خوبي هستند که ممکن است کارهاي بدي هم بکنند. به هر حال بايد آنها را با تمام ضعف ها و توانايي هايشان بپذيريم و تحسين کردنشان را مشروط نکنيم به چيزهايي که ما از بچه هاي خوب توقع داريم.
2-نظردوستان و همسالان:شمايي که هر چي از دهانت بيرون مي آيد پرت مي کني به دوستت و بعدش مي گويد شوخي بوده، شمايي که همکلاسي ات را به خاطر نمره خيلي پايين يا خيلي بالايش (!) مسخره مي کني، شمايي که هر صبح و هر ظهر و هر عصر همکارت را به خاطر چاق بودن يا لاغر بودن اذيت مي کني! شما داري باعث مي شويد که عزت نفس رفيقت له و لورده شود.لطفاً برو يک راه ديگر براي سرگرم شدن پيدا کن؛يک راهي که هم خدا راضي باشد و هم بنده خدا عزت نفسش زير سؤال نرود.
3-مشکلات جسمي: اين يکي را هم نمي شود از قلم انداخت؛ بعضي ها فقط به اين خاطر که به علت هاي ژنتيکي چاق يا لاغرند و يا معلوليت دارند، از خودشان بدشان مي آيد؛ بعضي ها هم بيماري امان از جسم و روانشان بريده و فکر مي کنند چون بيمارند، مستحق هستند که صبح تا شب مورد لعن و نفرين خودشان قرار بگيرند.
«عزت نفس»داشتن، قبل از اينکه ما ايراني ها را ياد روان شناس هاي آن طرف آبي بيندازد، ياد پهلوان هاي جوانمرد قصه هاي خودمان مي اندازد. فرهنگ بومي ما پراست از قصه ها و افسانه هايي که پيام اصلي اش اين است: «عزت نفس داشته باش!»؛ يعني که خودت را عزيز بدار؛ يعني اينکه براي خودت احترام قائل باش!اما عزت نفس فقط مال پهلوان هاي قصه ها نيست؛ داشتن عزت نفس يکي از پايه اي ترين ويژگي هايي است که اگر کسي فکر موفقيت هاي بيشتر است، بايد در خودش پرورش دهد.البته يادتان باشد که همه ما ممکن است در دوره هايي ـ تحت تأثير اتفاق هاي اطرافمان ـ عزت نفسمان خيلي کم يا بيش از حد زياد شود.توصيه اصلي اين مطلب اين است که چطور ميانه را بگيريد که نه به دره حقارت بيفتيد و نه قله هاي دروغين غرور را پرچم بزنيد.
با عزت ها اين شکلي اند
1-استقلال در فکر و رفتار:کساني که عزت نفس بالايي دارند، تا جايي که مي توانند سعي مي کنند خودشان کارهاي شخصي خودشان را انجام دهند، خودشان براي زندگي شان پول دربياورند، حتي در شغل هايي که به اصطلاح آقا بالاسر وجود دارد، استقلال حرفه اي خودشان را حفظ کنند و در نهايت اينکه بيشتر وقتشان را خودشان برنامه ريزي مي کنند.براي اين آدم ها سختي رسيدن به يک قدم بالاتر، خيلي لذت بخش تر از راحتي رسيدن به ده قدم بالاتر با يک پاچه خواري ساده است.
2-تحمل ناکامي:آدم هايي که عزت نفس بالايي دارند، سرد و گرم روزگار را خوب چشيده اند و معناي «اين نيز بگذرد» را خيلي خوب مي دانند؛ براي همين تلاش مي کنند تا به جاي اينکه مصيبت ها سوار آنها شوند، آنها مصيبت ها را مديريت کنند و به سلامت از آن عبور کنند.
3-مسئوليت پذيري:اگر کاري را به عهده يک آدم با عزت نفس بالا بگذاريد و او هم کارتان را قبول کند، مطمئن باشيد که انجام دادن کارتان دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. کساني که عزت نفس بالايي دارند، مسئوليت هايشان را به بهترين شکلي که مي توانند انجام مي دهند و تا جايي که مي توانند دودر نمي کنند.
4-اشتياق به تجربه هاي تازه: کساني که عزت نفس بالايي دارند، بدشان نمي آيد چالش هاي خودخواسته تازه اي مثل يک موقعيت کاري جديد، يک آموزش جديد يا مسافرت به يک جاي متفاوت را تجربه کنند.
5-افتخار به موفقيت ها:آدم هايي که عزت نفسشان بالاست، به موفقيت هاي ريز و درشت زندگي شان، به اندازه اي که ارزش دارند مي بالند و آنها را دست کم نمي گيرند.آنها افتخار مي کنند که با وجود شرايط مشکل، توانسته اند به اين موفقيت ها دست پيدا کنند.
6-توان خنديدن و گريستن از ته دل:کساني که عزت نفس بالايي دارند، مي توانند همه هيجان هاي انساني و طبيعي را بروز بدهند.آنها مي توانند هم از ته دل قهقهه بزنند و هم با تمام وجود گريه کنند، کاري که از دست خيلي ها برنمي آيد.
7-پذيرفتن ناتواني ها و اشتباهات:همه اين ويژگي هاي بالا يک طرف، اينکه آدم هايي که عزت نفس دارند مي توانند به اشتباهاتشان اقرار کنند و خودشان خودشان را محاکمه کنند هم يک طرف؛ فقط فرق آنها با خودخورها در اين است که آنها از اشتباه هايشان درس مي گيرند و هي سرکوفت پشت سرکوفت نمي زنند.
شکسته نفس ها اين شکلي اند
1-انتقاد ناپذيري:همين دو شماره پيش، در مورد انتقاد پذيري گفتيم.يکي از علت هايي که آدم ها انتقاد پذيرنيستند، همين است که آنها هرنوع انتقاد سازنده يا ناسازنده اي را دشمني تلقي مي کنند.خودکم بين ها دوست ندارند کسي ناتوانايي هايشان را گوشزد کند.
2-بي احترامي به ديگران:جالب است که آدم هايي که براي خودشان احترام قائل نيستند، براي ديگران هم احترام قائل نمي شوند؛ آنها فکر مي کنند چون خودشان، خودشان را قبول ندارند، پس نبايد هيچ کس ديگري را هم قبول داشته باشند.آنها کوچک ترين مشکل ديگران را چنان به رخ آنها مي کشند که طرف ذله مي شود.فرافکني را که يادتان هست؟
3-توهم توطئه:کساني که براي خودشان ارزشي قائل نيستند، فکر مي کنند که هميشه دشمن هاي فرضي نشسته اند در فکر دسيسه تا آنها را از هر جايي که هستند پايين بکشند.در واقع اين آدم ها اين جوري خودشان راضي تر مي شوند؛ چون که وقتي من به خاطر ناتواني هايم نمره رد مي گيرم، بهتر است آن را به دشمني معلم نسبت دهم!
4-رقابت گريزي:آدم هاي خود کم بين با اينکه دلشان مي خواهد در برابر همه برنده شوند، سعي مي کنند تا جايي که مي توانند وارد هيچ رقابتي نشوند. آنها خودشان فکر مي کنند که بازنده خواهند بود و بازندگي يک فاجعه ديگر است!
چند راهکار براي بالابردن عزت نفس
1-خط کشتان را عوض کنيد: شما معيار اندازه گيريتان درست نيست. شما فکر مي کنيد که ارزش آدم به چيزهايي است که چندان دست خودش نيستند؛ چيزهايي مثل قد و وزن و حتي ثروت. براي اينکه عزت نفستان را ببريد بالا، اول بايد در وجودتان چيزهايي را تشخيص دهيد که قابل تغيير هستند؛ چيزهايي مثل خرد و دانش، اخلاق خوش، شادماني و خلاقيت. مطمئن باشيد که مردم هم در درازمدت شمارا به خاطر ويژگي هايي که خودتان در خودتان پرورش داده ايد، بيشتر دوست خواهند داشت.
2-خودتان را تشويق کنيد:ما بعضي وقت ها خيلي درگير ديگران و نظر ديگران مي شويم.بعضي وقت ها يادمان مي رود خودمان لااقل براي خودمان کسي هستيم.چرا وقتي به موفقيتي دست پيدا مي کنيد، بايد حتماً اول ديگران شيريني بخورند؟ تا به حال فکر کرده ايد اگر شيريني اول را خودتان برداريد يا اولين نفر، خودتان براي خودتان دست بزنيد، چقدر لذت بخش تر است. گاهي يک موفقيت ظاهراً کوچک اتفاق مي افتد که براي خود ما خيلي بزرگ است؛ مثلاً برآمدن از پس يک امتحان ميان ترم وسط اسباب کشي. اين جور موقع ها کيسه را شل کنيد و خودتان را به يک آب طالبي با ديدن يک فيلم سينمايي دعوت کنيد!
3-از ديگران کمک بگيريد:کمک گرفتن از دوستاني که مغرض نيستند و از درد دلتان استفاده نمي کنند هميشه خوب است اما گاهي احساس حقارت آن قدر شديد است که ما رسماً رفته ايم توي فاز افسردگي، اضطراب، اختلال شخصيت و هزار جور مرض خدا نصيبتان نکند ديگر.
اين جور موقع ها بهتر است غرور ناشي از خودکم بيني و تصور بي فايده بودن کمک ديگران را کنار بگذاريم و سراغ يک روان شناس يا مشاور خوب را از دوروبري هايمان بگيريم.
منبع:همشهري جوان(ش187)
/خ