معرفی کتاب کلام مسیحی اثر نویسنده و کشیش مسیحی توماس میشل و ترجمه دکتر توفیقی
چکیده
پیوند تاریخی و دینی اسلام و مسیحیت، همواره اندیشمندان این دو دین بزرگ را بر آن داشته است تا نه تنها دین خود را به درستی به دیگری عرضه دارند، بلکه در پی یافتن اشتراکاتی باشند تا قلوب را به یکدیگر نزدیک سازند. به جرأت میتوان ادعا نمود که امروزه این اندیشه در میان الاهیدانانِ دو دین، به گونهای منصفانهتر و بیطرفانهتر از گذشته در حال رخ دادن است. تألیف کتب و مقالات فراوان، در زمینه بررسی جایگاه عیسی(ع) و محمد(ع) در هریک از دو دین، نشان از یافتن چشمهساری است که زلال حقیقت از آن میجوشد.
تعداد کلمات 3455/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه
پیوند تاریخی و دینی اسلام و مسیحیت، همواره اندیشمندان این دو دین بزرگ را بر آن داشته است تا نه تنها دین خود را به درستی به دیگری عرضه دارند، بلکه در پی یافتن اشتراکاتی باشند تا قلوب را به یکدیگر نزدیک سازند. به جرأت میتوان ادعا نمود که امروزه این اندیشه در میان الاهیدانانِ دو دین، به گونهای منصفانهتر و بیطرفانهتر از گذشته در حال رخ دادن است. تألیف کتب و مقالات فراوان، در زمینه بررسی جایگاه عیسی(ع) و محمد(ع) در هریک از دو دین، نشان از یافتن چشمهساری است که زلال حقیقت از آن میجوشد.
تعداد کلمات 3455/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه
عارفه گودرزوند
مقدمه
مقاله حاضر بررسی کتاب کلام مسیحی توماس میشل، مسیحیِ اسلام شناس و ترجمه حسین توفیقی است که در حوزه مسیحیت آثار فراوان و مفیدی دارد. هدف این دو شخصیت متعهد، قطعا به تبع بزرگان دو دین، نزدیک ساختن اندیشهها و باورها به روشی همدلانه است.
هدف کتاب مطابق آنچه نویسنده در ابتدای کتاب بیان داشته، ایجاد دوستی و احترام متقابل میان مسلمانان و مسیحیان به عنوان پرستنده خدای واحد ذکر شده است. نویسنده امیدوار است این کتاب راه را برای نوشتن کتاب هایی از سوی اندیشمندان دو دین باز کند تا با مهربانی و نرم خویی اعتقادات خویش را برای یکدیگر بازگو کنند.
هدف کتاب مطابق آنچه نویسنده در ابتدای کتاب بیان داشته، ایجاد دوستی و احترام متقابل میان مسلمانان و مسیحیان به عنوان پرستنده خدای واحد ذکر شده است. نویسنده امیدوار است این کتاب راه را برای نوشتن کتاب هایی از سوی اندیشمندان دو دین باز کند تا با مهربانی و نرم خویی اعتقادات خویش را برای یکدیگر بازگو کنند.
قرآن و کتاب مقدس، مؤلفههای مشترک و موارد اختلافی در اسلام و مسیحیت
نویسنده برای معرفی کتاب مقدس و تقریب آن به ذهن مخاطبان مسلمان، به مقایسه قرآن با کتاب مقدس میپردازد. قرآن کتاب واحد است که یک شخص آن را فقط به یک زبان، ظرف مدت 23 سال گزارش نموده است. در حالی که کتاب مقدس متشکل از 73 کتاب است با زبان های گوناگون و نویسندگانی متنوع اما الهام یافته.
در بحث کتاب مقدس و الهام، نویسنده تفاوت مبنایی را میان مسیحیان و مسلمانان بیان میدارد. مسیحیان معتقدند کتاب مقدس، یک مؤلف الاهی دارد و یک مؤلف بشری؛ به عبارت دیگر خداوند کتاب مقدس را با الهامات روحالقدس تألیف کرده است. مسلمانان اندیشه الهام کتاب مقدس را توسط روحالقدس برنویسندگان نمیپذیرد. همانگونه که گروهی از مسیحیان بنیادگرا معتقدند کتاب مقدس با همین الفاظ الهام شده و دارای عصمت لفظی است، مسلمانان نیز درباره قرآن چنین باوری را دارند، چرا که بر این عقیدهاند قرآن به چیزی جز وحی الاهی متکی نیست؛ اما در نظر مسیحیان کاملترین وحی نه در کتاب، بلکه در شخص عیسی مسیح تبلور یافته است. خداوند با فرستادن عیسی مسیح به دنبال بهانه ایست تا ذات و صفات خود را بر انسان منکشف سازد. در ادامه نویسنده بحث «خداشناسی» را به عنوان یک اشتراک اساسی مطرح میسازد. با وجود تفاوت دیدگاه در این مسئله، ایشان این فرصت را غنیمت شمرده و بیش از پیش بر آن تأکید دارد. دو دین اسلام و مسیحیت معترفند که ذات خداوند بر انسان پوشیده است. او خود را خدای زنده و در مقابل بتها معرفی میکند. اوست که انسان و همه چیزهای دیگر را خالق و صاحب است.مسیحیان معتقدند کتاب مقدس، یک مؤلف الاهی دارد و یک مؤلف بشری؛ به عبارت دیگر خداوند کتاب مقدس را با الهامات روحالقدس تألیف کرده است. مسلمانان اندیشه الهام کتاب مقدس را توسط روحالقدس برنویسندگان نمیپذیرد. همانگونه که گروهی از مسیحیان بنیادگرا معتقدند کتاب مقدس با همین الفاظ الهام شده و دارای عصمت لفظی است، مسلمانان نیز درباره قرآن چنین باوری را دارند، چرا که بر این عقیدهاند قرآن به چیزی جز وحی الاهی متکی نیست؛ اما در نظر مسیحیان کاملترین وحی نه در کتاب، بلکه در شخص عیسی مسیح تبلور یافته است.
باوجود تلاش ارزنده نویسنده برای نزدیک کردن دو دین، مترجم این نقطه اشتراک را به نوعی به نقطه افتراق مبدل میسازد و مسیحیت چون خدا به صورت انسان درمیآید، رنج می کشد و مصلوب میگردد، آن را اسرارآمیز میداند، در حالی که مسلمانان خداوند را دارای ذاتی بلند مرتبه و فراعقلی میدانند. از نگاه نویسنده، حادثه مهم تاریخ به عقیده مسلمانان، وحی شدن قرآن به پیامبر گرامی است و در مسیحیت حادثه مهم زمانی رخ داده است که خدا ازلی خود را در عیسی مسیح مجسم نمود. بخش عمده مقایسه میان کتاب مقدس اسلام و مسیحیت به صورت جدول و به طور خلاصه بیان شده که در آن به اشتراکات و افتراقات اشاره شده است. قرآن مجموعه واحدی است که به زبان عربی و به شخصی واحد فرستاده شده است و مؤلف آنها هم خداست و هم بشر. وجه اشتراک قرآن و کتاب مقدس در پیام الاهی، ازلی و فراگیر بودن آنهاست.
نویسنده در معرفی عهد جدید، اشتراکاتی را مدنظر قرار میدهد که عبارتند از:
1. به دلیل آنکه ترجمههای عهد جدید از روی متون یونانی انجام گرفته است، مفسران و زبانشناسان به تفسیر و فهمیدن عبارات آن از طریق تحلیل لغوی روی میآورند و آنها را با در نظر گرفتن شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی شرح و بسط میدهند. این کار در علم اسلامی به تفسیر همانند است.
2. نویسندگان کتب عهد جدید از شاگردان عیسی هستند که برخی از آنها همعصر وی بودهاند، مانند اصحاب پیامبر در اسلام و برخی نیز به واسطه همین شاگردان با زندگی و تعالیم عیسی آشنا شدهاند، مانند تابعین در اسلام.
توماس میشل در قسمت معرفی اناجیل درصدد است به این شبهه مسلمانان پاسخ گوید: با توه به اینکه عیسی مسیح از جانب خداوند تنها یک انجیل دریافت نمود، اساساً چرا در کتاب مقدس چهار انجیل وجود دارد؟ نویسنده پاسخ به این سوال را منوط به بررسی مفهوم وحی در ادبیات دینی مسیحیت میداند. او اذعان دارد که مسیحیان هرگز ادعا نمیکنند که عیسی کتابی به نام انجیل آورده است. آوردن کتابی این چنینی از سوی خداوند، توسط عیسی به گونهای که مسلمانان درباره قرآن و محمد معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد؛ چرا که مسیحیان خود عیسی را تجسم وحی الاهی میدانند؛ بنابراین اناجیل حاصل تلاش شاگردان اوست که از طریق الهام، ایمان خود را به مسیح اعلام داشتهاند. این قسمت اشاره به اساسیترین تفاوتها میان مسلمانان و مسیحیان دارد. بحثی که بیشترین تلاش نویسنده برای فهماندن آن و بیشترین نقد مترجم نیز متوجه آن است. اعتقاد به چنین باوری در مسیحیت، تفاوت بزرگتری را در دین به نمایش میگذارد و آن این است که مسیحیان از آن رو که اناجیل را از سوی خداوند میدانند، ایمان خود را بر اساس رسولان استوار ساخته و معتقدند که روح خدا هدایت جامعه را عهدهدار است.
در مسیحیت، روحالقدس سهم بهسزایی در مصون نگه داشتن نویسندگان اناجیل از خطا داشته است. در نتیجه به این معتقد شدند که اناجیل با الهام الاهی نگارش یافته است. در مقابل اسلام دینی است که خود خداوند، قرآن را به پیامبر وحی نمود؛ اما جامعه مسیحیت از طریق عیسی مسیح که تجلی وحی خداست و نیز ارشاد روحالقدس، ایمان خود را استوار ساخته و کتب خود را پدید آوردند. با این وجود تضادی میان آنچه مسیحیان در باب اعتقاد به چهار انجیل میگویند با آنچه مسلمانان به عنوان یک انجیل بدان اعتقاد دارند، دیده نمیشود، چرا که اناجیل چهارگانه مطالب یکسانی را گزارش میدهند و تفاوت اندکی دارند.
توماس میشل در بخش دوم کتاب خود با عنوان اعتقادات اساسی در ایمان مسیحی، به گونهای مختصر به بیان تفاوتهای اسلام و مسیحیت میپردازد. تفاوت این دو دین تنها به نبوت، وحی و کتاب محدود نمیشود بلکه ریشه در برداشتهای متفاوت دو دین در ارتباط با شیوه تکلم با خدا و عمل او در تاریخ باز میگردد.
از دیدگاه اسلام، خدا پیام خود را که پیام واحد دین است و جوهر این پیامها نیز واحد است، از طریق سلسله انبیاء فرستاده است. پیام نهایی خداوند به وسیله پیامبراعظم فرستاده شده که تجلی کامل و جامع این پیام، قرآن است. بر این اساس وحی الاهی که در سلسله انبیاء جلوهگر شده، در پیامبر اعظم به تکامل میرسد و این اساس ایمان اسلامی شمرده میشود؛ اما مسیحیت همانطور که بیان شد بر ایمان رسولان استوار است.
در بحث کتاب مقدس و الهام، نویسنده تفاوت مبنایی را میان مسیحیان و مسلمانان بیان میدارد. مسیحیان معتقدند کتاب مقدس، یک مؤلف الاهی دارد و یک مؤلف بشری؛ به عبارت دیگر خداوند کتاب مقدس را با الهامات روحالقدس تألیف کرده است. مسلمانان اندیشه الهام کتاب مقدس را توسط روحالقدس برنویسندگان نمیپذیرد. همانگونه که گروهی از مسیحیان بنیادگرا معتقدند کتاب مقدس با همین الفاظ الهام شده و دارای عصمت لفظی است، مسلمانان نیز درباره قرآن چنین باوری را دارند، چرا که بر این عقیدهاند قرآن به چیزی جز وحی الاهی متکی نیست؛ اما در نظر مسیحیان کاملترین وحی نه در کتاب، بلکه در شخص عیسی مسیح تبلور یافته است. خداوند با فرستادن عیسی مسیح به دنبال بهانه ایست تا ذات و صفات خود را بر انسان منکشف سازد. در ادامه نویسنده بحث «خداشناسی» را به عنوان یک اشتراک اساسی مطرح میسازد. با وجود تفاوت دیدگاه در این مسئله، ایشان این فرصت را غنیمت شمرده و بیش از پیش بر آن تأکید دارد. دو دین اسلام و مسیحیت معترفند که ذات خداوند بر انسان پوشیده است. او خود را خدای زنده و در مقابل بتها معرفی میکند. اوست که انسان و همه چیزهای دیگر را خالق و صاحب است.مسیحیان معتقدند کتاب مقدس، یک مؤلف الاهی دارد و یک مؤلف بشری؛ به عبارت دیگر خداوند کتاب مقدس را با الهامات روحالقدس تألیف کرده است. مسلمانان اندیشه الهام کتاب مقدس را توسط روحالقدس برنویسندگان نمیپذیرد. همانگونه که گروهی از مسیحیان بنیادگرا معتقدند کتاب مقدس با همین الفاظ الهام شده و دارای عصمت لفظی است، مسلمانان نیز درباره قرآن چنین باوری را دارند، چرا که بر این عقیدهاند قرآن به چیزی جز وحی الاهی متکی نیست؛ اما در نظر مسیحیان کاملترین وحی نه در کتاب، بلکه در شخص عیسی مسیح تبلور یافته است.
باوجود تلاش ارزنده نویسنده برای نزدیک کردن دو دین، مترجم این نقطه اشتراک را به نوعی به نقطه افتراق مبدل میسازد و مسیحیت چون خدا به صورت انسان درمیآید، رنج می کشد و مصلوب میگردد، آن را اسرارآمیز میداند، در حالی که مسلمانان خداوند را دارای ذاتی بلند مرتبه و فراعقلی میدانند. از نگاه نویسنده، حادثه مهم تاریخ به عقیده مسلمانان، وحی شدن قرآن به پیامبر گرامی است و در مسیحیت حادثه مهم زمانی رخ داده است که خدا ازلی خود را در عیسی مسیح مجسم نمود. بخش عمده مقایسه میان کتاب مقدس اسلام و مسیحیت به صورت جدول و به طور خلاصه بیان شده که در آن به اشتراکات و افتراقات اشاره شده است. قرآن مجموعه واحدی است که به زبان عربی و به شخصی واحد فرستاده شده است و مؤلف آنها هم خداست و هم بشر. وجه اشتراک قرآن و کتاب مقدس در پیام الاهی، ازلی و فراگیر بودن آنهاست.
نویسنده در معرفی عهد جدید، اشتراکاتی را مدنظر قرار میدهد که عبارتند از:
1. به دلیل آنکه ترجمههای عهد جدید از روی متون یونانی انجام گرفته است، مفسران و زبانشناسان به تفسیر و فهمیدن عبارات آن از طریق تحلیل لغوی روی میآورند و آنها را با در نظر گرفتن شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی شرح و بسط میدهند. این کار در علم اسلامی به تفسیر همانند است.
2. نویسندگان کتب عهد جدید از شاگردان عیسی هستند که برخی از آنها همعصر وی بودهاند، مانند اصحاب پیامبر در اسلام و برخی نیز به واسطه همین شاگردان با زندگی و تعالیم عیسی آشنا شدهاند، مانند تابعین در اسلام.
توماس میشل در قسمت معرفی اناجیل درصدد است به این شبهه مسلمانان پاسخ گوید: با توه به اینکه عیسی مسیح از جانب خداوند تنها یک انجیل دریافت نمود، اساساً چرا در کتاب مقدس چهار انجیل وجود دارد؟ نویسنده پاسخ به این سوال را منوط به بررسی مفهوم وحی در ادبیات دینی مسیحیت میداند. او اذعان دارد که مسیحیان هرگز ادعا نمیکنند که عیسی کتابی به نام انجیل آورده است. آوردن کتابی این چنینی از سوی خداوند، توسط عیسی به گونهای که مسلمانان درباره قرآن و محمد معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد؛ چرا که مسیحیان خود عیسی را تجسم وحی الاهی میدانند؛ بنابراین اناجیل حاصل تلاش شاگردان اوست که از طریق الهام، ایمان خود را به مسیح اعلام داشتهاند. این قسمت اشاره به اساسیترین تفاوتها میان مسلمانان و مسیحیان دارد. بحثی که بیشترین تلاش نویسنده برای فهماندن آن و بیشترین نقد مترجم نیز متوجه آن است. اعتقاد به چنین باوری در مسیحیت، تفاوت بزرگتری را در دین به نمایش میگذارد و آن این است که مسیحیان از آن رو که اناجیل را از سوی خداوند میدانند، ایمان خود را بر اساس رسولان استوار ساخته و معتقدند که روح خدا هدایت جامعه را عهدهدار است.
در مسیحیت، روحالقدس سهم بهسزایی در مصون نگه داشتن نویسندگان اناجیل از خطا داشته است. در نتیجه به این معتقد شدند که اناجیل با الهام الاهی نگارش یافته است. در مقابل اسلام دینی است که خود خداوند، قرآن را به پیامبر وحی نمود؛ اما جامعه مسیحیت از طریق عیسی مسیح که تجلی وحی خداست و نیز ارشاد روحالقدس، ایمان خود را استوار ساخته و کتب خود را پدید آوردند. با این وجود تضادی میان آنچه مسیحیان در باب اعتقاد به چهار انجیل میگویند با آنچه مسلمانان به عنوان یک انجیل بدان اعتقاد دارند، دیده نمیشود، چرا که اناجیل چهارگانه مطالب یکسانی را گزارش میدهند و تفاوت اندکی دارند.
توماس میشل در بخش دوم کتاب خود با عنوان اعتقادات اساسی در ایمان مسیحی، به گونهای مختصر به بیان تفاوتهای اسلام و مسیحیت میپردازد. تفاوت این دو دین تنها به نبوت، وحی و کتاب محدود نمیشود بلکه ریشه در برداشتهای متفاوت دو دین در ارتباط با شیوه تکلم با خدا و عمل او در تاریخ باز میگردد.
از دیدگاه اسلام، خدا پیام خود را که پیام واحد دین است و جوهر این پیامها نیز واحد است، از طریق سلسله انبیاء فرستاده است. پیام نهایی خداوند به وسیله پیامبراعظم فرستاده شده که تجلی کامل و جامع این پیام، قرآن است. بر این اساس وحی الاهی که در سلسله انبیاء جلوهگر شده، در پیامبر اعظم به تکامل میرسد و این اساس ایمان اسلامی شمرده میشود؛ اما مسیحیت همانطور که بیان شد بر ایمان رسولان استوار است.
عیسی مسیح تجسم وحی
در بحث تجسم عیسی، توماس میشل بیام میدارد که پیام ازلیِ خدا به شکل عیسی تجسم یافته و خود او تجسم وحی خداست. در اینباره، اختلاف اساسی میان مسیحیت و اسلام وجود دارد. مسیحیان معتقدند، عیسی به قدرت خدا از زن مقدسی به نام مریم زاده شد اما معتقد نیستند که خدا فرزندی دارد، بلکه عیسی به واسطه روحالقدس در شکم مریم قرار گرفت و از او زاده شد. نویسنده در معرفی عیسی اشاره دارد به آنچه که قرآن درباره معجزات عیسی بیان داشته است. او به صراحت بیان میکند که کتاب مقدس درباره این معجزات سخنی به میان نیاورده است، بنابراین قابل اثبات یا نفی نیستند؛ اما در برخی کتب مسیحیان نخستین، داستانهایی شبیه به آنچه در قرآن آمده بیان شده است.
تثلیث
در بحث تثلیث، توماس میشل برای فهماندن رابطه عیسی و خداوند، به مفهوم حلول و اتحاد در آثار صوفیان اشاره میکند؛ اما توضیح نمیدهد چگونه این ارتباط در قالب مفاهیم صوفیان مسلمان قابل بررسی است. نویسنده در همین بخش بیان میکند که مفهوم روحالقدس در مسیحیت با مفهوم آن در اسلام تفاوت دارد. او دیدگاه مسیحیان را بیان میکند اما اشارهای به دیدگاه اسلام ندارد. عهد جدید مفهوم روحالقدس را روح خدا مینامد. در سنت مسیحی روحالقدس، جبرئیل، فرشته خدا و آفریدهای از آفریدگان نیست. روحالقدس خودِ خداست که در قلوب مردم زیست میکند. وی وجود فعال و سیال خدا در جهان است. روحالقدس، در عیسی استقرار یافته و روح جامعه مسیحیت را ارشاد میکند، تعلیم میدهد و به نویسندگان کتب مقدس الهام میبخشد.
در بیان فلسفی تثلیث، تلاش نویسنده بر آن است که دریافت مسیحیان را از طبیعت خدای سهگانه، اینگونه بیان کند که خدای واحدی را باور داریم که طبیعت او بر سه صفت استوار است. مسیحیان مانند مسلمانان معتقدند که صفات خداوند متعدد است. در میان صفات بیشمار خداوند، سه صفت مانند او ازلی و همراه با ذات او هستند: طبیعت متعالی خداوند، کلمه خدا یا عیسی مسیح و وجود فعال خدا یا روحالقدس. توماس میشل معتقد است مسیحیانی که در جزیرهالعرب زندگی میکردند، به دلیل اینکه این منطقه در ایام جاهلیت مرکز بتپرستی بوده است تحت تأثیر آنان، مفهوم تثلیثی بتپرستان را از روی ناآگاهی به اعتقادات مسیحی وصله نمودند و سه مفهوم خدای متعال، بزرگ مادر (اللات) و خداوند(بعل) را با پدر، مریم و مسیح در آمیختند. قرآن نیز این عقیده را رد میکند و فرزند داشتن خداوند، الوهیت مریم و عیسی را در کنار الوهیت خداوند نمیپذیرد؛ و نیز اگر قرآن این عقیده را رد میکند مربوط به عقیده ابتدایی برخی از مشرکان است که در حجاز، مسیحیت را پذیرفته و آن را تحریف کردند. توماس میشل پس از یک برداشت نادرست، یک اندیشه زیبا را مطرح میسازد و آن اینکه با وجود اختلافات اساسی میان دو دین، ضرورت گفتگوی میان اسلام و مسیحیت برای برطرف ساختن سوء تفاهمات احساس میشود و تنها گفتگوی صادقانه، ما را در تشخیص اختلاف حقیقی از اختلافات ظاهری یاریگر است.
در بیان فلسفی تثلیث، تلاش نویسنده بر آن است که دریافت مسیحیان را از طبیعت خدای سهگانه، اینگونه بیان کند که خدای واحدی را باور داریم که طبیعت او بر سه صفت استوار است. مسیحیان مانند مسلمانان معتقدند که صفات خداوند متعدد است. در میان صفات بیشمار خداوند، سه صفت مانند او ازلی و همراه با ذات او هستند: طبیعت متعالی خداوند، کلمه خدا یا عیسی مسیح و وجود فعال خدا یا روحالقدس. توماس میشل معتقد است مسیحیانی که در جزیرهالعرب زندگی میکردند، به دلیل اینکه این منطقه در ایام جاهلیت مرکز بتپرستی بوده است تحت تأثیر آنان، مفهوم تثلیثی بتپرستان را از روی ناآگاهی به اعتقادات مسیحی وصله نمودند و سه مفهوم خدای متعال، بزرگ مادر (اللات) و خداوند(بعل) را با پدر، مریم و مسیح در آمیختند. قرآن نیز این عقیده را رد میکند و فرزند داشتن خداوند، الوهیت مریم و عیسی را در کنار الوهیت خداوند نمیپذیرد؛ و نیز اگر قرآن این عقیده را رد میکند مربوط به عقیده ابتدایی برخی از مشرکان است که در حجاز، مسیحیت را پذیرفته و آن را تحریف کردند. توماس میشل پس از یک برداشت نادرست، یک اندیشه زیبا را مطرح میسازد و آن اینکه با وجود اختلافات اساسی میان دو دین، ضرورت گفتگوی میان اسلام و مسیحیت برای برطرف ساختن سوء تفاهمات احساس میشود و تنها گفتگوی صادقانه، ما را در تشخیص اختلاف حقیقی از اختلافات ظاهری یاریگر است.
بیشتر بخوانید: نگاهی به عقاید و اعمال مسیحی
آموزه نجات
در مسیحیت، مسئله فدا با مسئله مهمتری به نام نجات گره خورده است. اسلام ومسیحیت در بحث نجات مواضعی شبیه به یکدیگر دارند. هر دو دین باور دارند که انسان به نجات نیازمند است و خود نیز به نجات خویشتن توانا نیست بلکه تنها خداست که می تواند نجات وی را ممکن سازد. از نظر اسلام خداوند، پیامبران را برای نشان دادن راه نجات به میان آدمیان فرستاد. خداوند نیز مومنان را رحمت عطا میکند و گنهکاران را بخشیده است.
این سوال برای مسلمانان مطرح است که چرا باید با وجود صفت رحمت و قدرت در خداوند، مسیحیان معتقدند او برای تحقق نجات انسان، مرگ عیسی را بر صلیب انتخاب کرده است؟ شاید بهترین پاسخ به این مسئله بدین صورت قابل طرح باشد که نه خود عیسی و نه خداوند خواهان مرگ عیسی نبودند، آنها خواهان پذیرش رسالت وی از سوی انسان بودند. همانطور که در اسلام خداوند در وجود پیامبر، نمونهای از مسلمان حقیقی را ارائه کرد و این نمونه نه تنها قرآن را برای بشر به ارمغان آورد، بلکه حیات، رفتارها و اعمال او روشی برای زیست متعالی انسان گردید. مسیحیان نیز اعتقاد دارند که خدا به تجسم کلمه در عیسی اکتفا نکرد بلکه قدرت نجات بخشی ویژهای به وی عطا نمود. مسیح با فدا شدن، تعهد کامل خود را به رسالتی که عهدهدار شده بود به مرحله ظهور رساند.
نویسنده در ادامه بحث فدا، دغدغه دارد تا یک چیز را روشن نماید و آن این است که چرا با وجود آنکه عیسی پیامآور تعالیم اخلاقی، محبت و صلح بوده است اما مسیحیان چندان از آن بهرهای نبردهاند. چرا که تاریخ مسیحیت سراسر جنگ و خونریزی و استعمار است. این مسیحیان بودند که محاکم تفتیش را به وجود آوردند. نویسنده همه این اتهامات را میپذیرد اما معتقد است که این اعمال را مسیحیانی انجام دادهاند که تعالیم مسیح را ترک کردند و از عمل بدانها سرباز زدند.
این سوال برای مسلمانان مطرح است که چرا باید با وجود صفت رحمت و قدرت در خداوند، مسیحیان معتقدند او برای تحقق نجات انسان، مرگ عیسی را بر صلیب انتخاب کرده است؟ شاید بهترین پاسخ به این مسئله بدین صورت قابل طرح باشد که نه خود عیسی و نه خداوند خواهان مرگ عیسی نبودند، آنها خواهان پذیرش رسالت وی از سوی انسان بودند. همانطور که در اسلام خداوند در وجود پیامبر، نمونهای از مسلمان حقیقی را ارائه کرد و این نمونه نه تنها قرآن را برای بشر به ارمغان آورد، بلکه حیات، رفتارها و اعمال او روشی برای زیست متعالی انسان گردید. مسیحیان نیز اعتقاد دارند که خدا به تجسم کلمه در عیسی اکتفا نکرد بلکه قدرت نجات بخشی ویژهای به وی عطا نمود. مسیح با فدا شدن، تعهد کامل خود را به رسالتی که عهدهدار شده بود به مرحله ظهور رساند.
نویسنده در ادامه بحث فدا، دغدغه دارد تا یک چیز را روشن نماید و آن این است که چرا با وجود آنکه عیسی پیامآور تعالیم اخلاقی، محبت و صلح بوده است اما مسیحیان چندان از آن بهرهای نبردهاند. چرا که تاریخ مسیحیت سراسر جنگ و خونریزی و استعمار است. این مسیحیان بودند که محاکم تفتیش را به وجود آوردند. نویسنده همه این اتهامات را میپذیرد اما معتقد است که این اعمال را مسیحیانی انجام دادهاند که تعالیم مسیح را ترک کردند و از عمل بدانها سرباز زدند.
شورای واتیکان دوم
توماس میشل در بخش سوم کتاب به تحولات مهم در مسیحیت پرداخته است. از جمله مهمترین تحولات میتوان به شورای واتیکان دوم اشاره نمود که سندی مخصوص به اسلام در آن آورده شده است: «از آنجا که اسلام و مسیحیت خدای واحدی را میپرستند و به عیسی و مریم به دیده احترام مینگرند و اخلاق را ارج مینهند، باید مورد احترام قرار گیرند.» هدف این شورا تقوی، احترام متقابل، حفظ عدالت، صلح و دوستی و ارزشهای اخلاقی با همکاری دو دین بوده است.
عرفان مسیحی
نویسنده در قسمت ادبیات عرفانی مسیحیت و معرفی عارفان بنام، به ترزای اویلی اشاره دارد که قائل به مراحل هفتگانه عرفانی برای اتحاد با خداوند است. در این مراحل، فرد مرید از مرحله چهارم با خدا اتحاد مییابد و این اتحادها خود نیز مراحلی دارد تا آنکه به آخرین مرحله برسد و دیگر چیزی میان عارف و خداوند نباشد. در اینجا به تعبیر مسیحیت ازدواج روحانی اتفاق میافتد. این نحوه از عرفان با ادبیات تصوف اسلامی در مراحل، مقامات، احوال و مفاهیم فنا و بقا شباهت بسیار دارد؛ و این به دلیل هم عصری نویسندگان عارف مسیحی در اسپانیای قرن 16 با سنتهای تصوف اسلامی است.
خداشناسی
نویسنده به اصل مشترک میان اسلام و مسیحیت یعنی خداشناسی باز میگردد. این خداوند است که در مرکز زندگی آدمی قرار دارد. او سرّی است که در ادراک آدمیان نمیگنجد. یادآور شدن این اصل اساسی میان دو دین در پایان کتاب، خود حاکی از آن است که نویسنده تا چه حد سعی دارد تا مشترکات را به رخ بکشاند و آنها را برای مخاطبان پررنگ سازد.
نویسنده معترف است که خواسته همه جوانب ایمان مسیحی خود را در معرض فهم دانشجویان مسلمان قرار دهد و این بدان علت نیست که توقع داشته باشد که باورهای او را باور داشته باشند. هدف او زدودن سوءتفاهمها و دریافت صحیح از مسیحیت است و شاید این گامی باشد در جهت شناخت اسلام و مسیحیت. چرا که انسان در شرایط کنونی با وجود همه ناکامیها، نیازمند کامیابی و روح امید است تا جامعه بشری را به عدالت، کرامت و حقیقت رهنمون باشد.
نویسنده معترف است که خواسته همه جوانب ایمان مسیحی خود را در معرض فهم دانشجویان مسلمان قرار دهد و این بدان علت نیست که توقع داشته باشد که باورهای او را باور داشته باشند. هدف او زدودن سوءتفاهمها و دریافت صحیح از مسیحیت است و شاید این گامی باشد در جهت شناخت اسلام و مسیحیت. چرا که انسان در شرایط کنونی با وجود همه ناکامیها، نیازمند کامیابی و روح امید است تا جامعه بشری را به عدالت، کرامت و حقیقت رهنمون باشد.
تحلیل کتاب کلام مسیحی
مترجم در ابتدای کتاب به روشنی رویکرد و موضع خود را نسبت به باورداشتهای نویسنده و کتاب او بیان نموده است. از دید مترجم، توماس میشل با آنکه قصد تبلیغ دین مسیحیت را ندارد اما در این کار چندان موفق نبوده و این تبلیغ را بسیار زیرکانه انجام میدهد؛ اما آنچه این تبلیغ را خنثی و بیاثر مینماید، به نظر مترجم همان پینوشتهایی است که خود او اضافه کرده است. آقای توفیقی در پایان، هدف خود را بالا بردن سطح آگاهی جامعه اسلامی بیان میکند که خود این میتواند ادعایی بیش نباشد، چرا که از همان ابتدا پیش فرضهایی را به ذهن مخاطب القاء کننده است. خود او در ادامه میافزاید «افسوس که آگاهی ما از همسایه دیوار به دیوار اسلام ناچیز است و هنوز هم از ظن خود یار مسیحیان میشویم» و این در حالی است که مترجم از ظن خود یار آنان گشته است. سخن مترحم عربی (مجهول الهویه)، گویای آن است که در همان ابتدا مخاطبان را به شناخت صحیح و همزیستی مسالمتآمیز با دیگر ادیان، دعوت نموده و آن را از شرطهای حیاتی شکوفایی و تداوم جوامع به شمار میبرد؛ و از خطرات بیتوجهی به این مقوله را جهل و کوتهبینی و تعصب میداند. او از دانایان و اندیشمندان ادیان، خواهان شناساندن صادقانه دین خود برای سایرین است. اقدام توماس میشل به نوشتن این کتاب از دید مترجم عربی، اقدامی بس بزرگ و قابل ستایش است چرا که آن را به گونهای کاملا بیطرفانه برای دانشجویان مسلمان خود مطرح میسازد. دغدغه مترجم برآن بوده است که در ترجمه خود ارعایت امانت را داشته و تنها توضیحاتی مختصر برای آموزههاو فرقهها در پاورقی بدان بیفزاید.
«من نمیخواهم کسی را هدایت کنم»؛ این سخن مولف است که به بیان های مختلف، در این کتاب بدان اشاره شده است. او درصدد آن نیست که نظر کسی را به قبول مسیحیت مساعد سازد یا آنکه بخواهد ثابت کند که مسیحیت بر اسلام برتری دارد. مولف میخواهد با ارائه نگرشی صحیح از درون به اصلاح نگرش بیرونی مسلمانان به دین مسیحیت بپردازد. نوشته او با نوشتههای جدلی مسیحیان در طول تاریخ تفاوت دارد چرا که او اصلا درصدد جدل و مناظره نبوده است؛ و نیز نویسنده بر آن نیست که بگوید اسلام و مسیحیت در اصل یک دین هستند. او وجود اختلافات اساسی را میان آن دو پذیراست، اما از نگاه او اختلافات چیزهای رنجآوری هستند.به نظر میرسد آقای توماس میشل تا حدود زیادی در نیت خود، مبنی بر شناساندن صحیح دین مسیحیت، موفق بوده است؛ اما شاید بتوان گفت انتقاداتی هم در بیان آموزهها، به ایشان وارد باشد. ازجمله در بحث تثلیث، بیان میدارد که کلیسا همواره کسانی را که معتقد به سه خدا هستند محکوم میکند؛ چرا که این اعتقاد، به توحیدِ مسیحی لطمه وارد میسازد؛ اما در ادامه خود شواهدی را از کتاب مقدس مبنی بر تثلیث میآورد.
با این وجود بررسی دو دین درباره اختلافاتشان، دو دین را به نتایج مثبتی میرساند. چرا که فهم ما را نسبت به اعتقادات دیگران بالاتر میبرد و درک بهتری را از انسانها با وجود تمام تفاوتهایشان، به ما ارزانی میدارد؛ و در پایان معتقد است که مسیحیان و مسلمانان، در بسیاری از ژرفترین و مهمترین عناصر عقائد و تجربههای دینی خود وجدت و یگانگی دارند.
نکتههایی درباره پاورقیهای مترجم فارسی: آنچه در این ترجمه نظر نگارنده این مقاله را به خود جلب نمود، نظراتی است که آقای توفیقی در پاورقی درباره اعتقادات مسیحیان بیان نموده است. باوجود امانتداری مترجم، در انتقال مفاهیم، باید گفت برداشتهایی شخصی و قضاوتهایی نادرست رخ داده است. به طور مثال، در پیشگفتار که قصد نویسنده نه آن است که ادعای برتری دین مسیحیت را بر سایر ادیان مطرح سازد، بلکه هدف خود را نزدیک ساختن اذهان و قلوب بیان میکند. این در حالی است که آقای توفیقی بلافاصله در پاورقی ادعایی را مطرح میسازد که قابل تأمل است: نویسنده، برخلاف ادعایش برای اثبات درستی باورهای مسیحی خود، بسیار کوشیده و اعتقادات اسلامی را زیر سوال برده است.
آقای توفیقی در بسیاری از پاورقیها درصدد دفاع از اسلام برآمده است، گویی که مولف در مقام زیر سوال بردن اعتقادات اسلامی است. به طور مثال در بحث الهام و وحی (ص30)، مولف حادثه مهم تاریخ اسلام و مسیحیت را بیان داشته است و میگوید در اسلام، وحی شدنِ قرآن حادثه مهمی است که پیامبرحامل آن بوده است، اما مسیحیت، پیام ازلی خود را در عیسی مسیح مجسم نمود. مترجم در پارقی بیان میکند که «اکنون معجزه قرآن در اختیار است ولی تجسم خدا ادعایی بیش نیست.» عبارت «ادعایی بیش نیست» در اکثر نظرات مترجم قابل ملاحظه است که از نظر من ضعف مترجم را حاکی است. شاید مترجم این حق را داشته باشد که انتقادات خود را بر نوشته مولف عرضه دارد، اما نحوه بیان این اعتقادات باید منصفانه و حاکی از بیطرفی منتقد باشد؛ و نیز یکی از نقطه ضعفهای این ترجمه آن است که هیچ اشارهای به نام مترجم عربی و سوابق علمی او نشده اشت.
«من نمیخواهم کسی را هدایت کنم»؛ این سخن مولف است که به بیان های مختلف، در این کتاب بدان اشاره شده است. او درصدد آن نیست که نظر کسی را به قبول مسیحیت مساعد سازد یا آنکه بخواهد ثابت کند که مسیحیت بر اسلام برتری دارد. مولف میخواهد با ارائه نگرشی صحیح از درون به اصلاح نگرش بیرونی مسلمانان به دین مسیحیت بپردازد. نوشته او با نوشتههای جدلی مسیحیان در طول تاریخ تفاوت دارد چرا که او اصلا درصدد جدل و مناظره نبوده است؛ و نیز نویسنده بر آن نیست که بگوید اسلام و مسیحیت در اصل یک دین هستند. او وجود اختلافات اساسی را میان آن دو پذیراست، اما از نگاه او اختلافات چیزهای رنجآوری هستند.به نظر میرسد آقای توماس میشل تا حدود زیادی در نیت خود، مبنی بر شناساندن صحیح دین مسیحیت، موفق بوده است؛ اما شاید بتوان گفت انتقاداتی هم در بیان آموزهها، به ایشان وارد باشد. ازجمله در بحث تثلیث، بیان میدارد که کلیسا همواره کسانی را که معتقد به سه خدا هستند محکوم میکند؛ چرا که این اعتقاد، به توحیدِ مسیحی لطمه وارد میسازد؛ اما در ادامه خود شواهدی را از کتاب مقدس مبنی بر تثلیث میآورد.
با این وجود بررسی دو دین درباره اختلافاتشان، دو دین را به نتایج مثبتی میرساند. چرا که فهم ما را نسبت به اعتقادات دیگران بالاتر میبرد و درک بهتری را از انسانها با وجود تمام تفاوتهایشان، به ما ارزانی میدارد؛ و در پایان معتقد است که مسیحیان و مسلمانان، در بسیاری از ژرفترین و مهمترین عناصر عقائد و تجربههای دینی خود وجدت و یگانگی دارند.
نکتههایی درباره پاورقیهای مترجم فارسی: آنچه در این ترجمه نظر نگارنده این مقاله را به خود جلب نمود، نظراتی است که آقای توفیقی در پاورقی درباره اعتقادات مسیحیان بیان نموده است. باوجود امانتداری مترجم، در انتقال مفاهیم، باید گفت برداشتهایی شخصی و قضاوتهایی نادرست رخ داده است. به طور مثال، در پیشگفتار که قصد نویسنده نه آن است که ادعای برتری دین مسیحیت را بر سایر ادیان مطرح سازد، بلکه هدف خود را نزدیک ساختن اذهان و قلوب بیان میکند. این در حالی است که آقای توفیقی بلافاصله در پاورقی ادعایی را مطرح میسازد که قابل تأمل است: نویسنده، برخلاف ادعایش برای اثبات درستی باورهای مسیحی خود، بسیار کوشیده و اعتقادات اسلامی را زیر سوال برده است.
آقای توفیقی در بسیاری از پاورقیها درصدد دفاع از اسلام برآمده است، گویی که مولف در مقام زیر سوال بردن اعتقادات اسلامی است. به طور مثال در بحث الهام و وحی (ص30)، مولف حادثه مهم تاریخ اسلام و مسیحیت را بیان داشته است و میگوید در اسلام، وحی شدنِ قرآن حادثه مهمی است که پیامبرحامل آن بوده است، اما مسیحیت، پیام ازلی خود را در عیسی مسیح مجسم نمود. مترجم در پارقی بیان میکند که «اکنون معجزه قرآن در اختیار است ولی تجسم خدا ادعایی بیش نیست.» عبارت «ادعایی بیش نیست» در اکثر نظرات مترجم قابل ملاحظه است که از نظر من ضعف مترجم را حاکی است. شاید مترجم این حق را داشته باشد که انتقادات خود را بر نوشته مولف عرضه دارد، اما نحوه بیان این اعتقادات باید منصفانه و حاکی از بیطرفی منتقد باشد؛ و نیز یکی از نقطه ضعفهای این ترجمه آن است که هیچ اشارهای به نام مترجم عربی و سوابق علمی او نشده اشت.
نتیجه گیری
در این مقاله سعی بر آن بود تا به اشتراکات و افتراقاتی که آقای توماس میشل میان دین اسلام و مسیحیت مدنظر قرار داده بود، اشاره شود. از آنجا که این کتاب برای دانشجویان مسلمان نگاشته شده است، مولف به خوبی، با بیانی بسیار شیوا و رسا و به صورت اختصار به اعتقادات اساسی مسیحیت و نیز معرفی شوراها و فرقههای آن پرداخته است. کتاب بسیار ساده و مفید و قابل استفاده برای دانشجویان است. باید گفت به جز موارد اندکی، مولف تلاش نموده است تا حالت بیطرفی خود را حفظ نموده و مطالب او نشانی از تعصب و تبلیغ نداشته باشد. این را نیز از بازگشت مولف به بیان مشترکات، پس از هر بار بیان اختلافات، میتوان دریافت. بیان تفاوتها نیز خود حاکی از واقعبینی مولف دارد.
به نظر میرسد آقای توماس میشل تا حدود زیادی در نیت خود، مبنی بر شناساندن صحیح دین مسیحیت، موفق بوده است؛ اما شاید بتوان گفت انتقاداتی هم در بیان آموزهها، به ایشان وارد باشد. ازجمله در بحث تثلیث، بیان میدارد که کلیسا همواره کسانی را که معتقد به سه خدا هستند محکوم میکند؛ چرا که این اعتقاد، به توحیدِ مسیحی لطمه وارد میسازد؛ اما در ادامه خود شواهدی را از کتاب مقدس مبنی بر تثلیث میآورد. اعتقاد به سه خدا را مسیحیان نوپا از طریق بتپرستان مکه وارد مسیحیت کردند. گویی مولف تاثیرپذیری را از یونان و مصر در تثلیث و مشرکانی که اعتقاد به خدایگان داشتند، فراموش کرده است. در این قسمت تناقضگویی پررنگی دیده میشود و نشان از آن دارد که مولف در بیان این آموزه چندان موفق نبوده است و شاید این به دلیل پیچیده بودن و رازآلود بودن مسئله تثلیث باشد.
درباره ترجمه آقای توفیقی باید گفت که این ترجمه بسیار روان و دقیق است و مخاطب را با مشکل فهم مطالب، مواجه نمیسازد. میتوان گفت که برخی نظرات و انتقادات ایشان بهجا و بسیار ارزنده است؛ اما شاید رعایت انصاف و بیطرفی در برخی موارد، زیبایی ترجمه و ارزش کار ایشان را دو چندان میساخت. با مطالعه دیگر آثار آقای توفیقی، میتوان اعتدالی را در دیدگاه ایشان بیش از پیش مشاهده نمود. به طور مثال در کتاب مسیحیت و ادیان جهان نوشته آرنولد توبینی، این اثر را ارزشمند شمرده و در پایان، داوری را در باب درستی یا نادرستی نظریه مولف، به خواننده واگذار کرده است.
منبع: توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، کلام مسیحی، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم، 1381.
به نظر میرسد آقای توماس میشل تا حدود زیادی در نیت خود، مبنی بر شناساندن صحیح دین مسیحیت، موفق بوده است؛ اما شاید بتوان گفت انتقاداتی هم در بیان آموزهها، به ایشان وارد باشد. ازجمله در بحث تثلیث، بیان میدارد که کلیسا همواره کسانی را که معتقد به سه خدا هستند محکوم میکند؛ چرا که این اعتقاد، به توحیدِ مسیحی لطمه وارد میسازد؛ اما در ادامه خود شواهدی را از کتاب مقدس مبنی بر تثلیث میآورد. اعتقاد به سه خدا را مسیحیان نوپا از طریق بتپرستان مکه وارد مسیحیت کردند. گویی مولف تاثیرپذیری را از یونان و مصر در تثلیث و مشرکانی که اعتقاد به خدایگان داشتند، فراموش کرده است. در این قسمت تناقضگویی پررنگی دیده میشود و نشان از آن دارد که مولف در بیان این آموزه چندان موفق نبوده است و شاید این به دلیل پیچیده بودن و رازآلود بودن مسئله تثلیث باشد.
درباره ترجمه آقای توفیقی باید گفت که این ترجمه بسیار روان و دقیق است و مخاطب را با مشکل فهم مطالب، مواجه نمیسازد. میتوان گفت که برخی نظرات و انتقادات ایشان بهجا و بسیار ارزنده است؛ اما شاید رعایت انصاف و بیطرفی در برخی موارد، زیبایی ترجمه و ارزش کار ایشان را دو چندان میساخت. با مطالعه دیگر آثار آقای توفیقی، میتوان اعتدالی را در دیدگاه ایشان بیش از پیش مشاهده نمود. به طور مثال در کتاب مسیحیت و ادیان جهان نوشته آرنولد توبینی، این اثر را ارزشمند شمرده و در پایان، داوری را در باب درستی یا نادرستی نظریه مولف، به خواننده واگذار کرده است.
منبع: توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، کلام مسیحی، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم، 1381.