علت مشکلات و معضلات اقتصادی ما، ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن
چکیده
آیا راهحل و یا حداقل راهحل اصلی معضلات و مشکلات اقتصادی کشور ما، تعامل توأم با همراهی و سازش با نظام جهانی است؟ آیا اگر امروز با مشکلات اقتصادی و بحران رکودی تورمی روبرو هستیم، علت آن را باید در به قول بعضیها، «سیاستهای دشمنتراشانه» جستجو کنیم؟ و عنوان نماییم که راهحل مشکلات اقتصادی، «تعامل با دنیا است»؟ اصلاً آیا کسی مخالف تعامل با جهان است؟
تعداد کلمات 2002/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
آیا راهحل و یا حداقل راهحل اصلی معضلات و مشکلات اقتصادی کشور ما، تعامل توأم با همراهی و سازش با نظام جهانی است؟ آیا اگر امروز با مشکلات اقتصادی و بحران رکودی تورمی روبرو هستیم، علت آن را باید در به قول بعضیها، «سیاستهای دشمنتراشانه» جستجو کنیم؟ و عنوان نماییم که راهحل مشکلات اقتصادی، «تعامل با دنیا است»؟ اصلاً آیا کسی مخالف تعامل با جهان است؟
تعداد کلمات 2002/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
علت اصلی مشکلات اقتصادی کشور
اگر فراتر از شعار دادن و تلاش برای فریب افکار عمومی، بکوشیم تا تأملی ژرفاندیشانه در شرایط اقتصادی کشور و علتالعلل مشکلات و بحرانهای تورمی - رکودی و ضربهپذیری کنونی اقتصاد ایران داشته باشیم، به روشنی در مییابیم که ریشه اصلی شرایط نابسامان اقتصادی ما، سیطره ساخت اقتصادی بیمار و نامتوازنی است که بیش از یکصد سال پیش استعمار غرب مدرن آن را برای ما تدارک دید و رژیم پهلوی، آن را به طور تام و تمام بر کشور ما حاکم کرد.
از فردای کودتای انگلیسی رضاخان و بهویژه با تأسیس رژیم پهلوی، نوعی مناسبات اقتصادی - اجتماعی ظالمانه برای ما طراحی و بر کشور ما مستولى گردید. این نظام اقتصادی که میتوان آن را «ساحت اقتصادی غربزده شبه مدرن» نامید در سالهای سلطنت پهلوی در ایران نهادینه گردید و پس از آن در دوران پهلوی دوم گسترش کمی و پیچیدگی کیفی بیشتری یافت. آنچه که شاه آن را «انقلاب سفید» مینامید، نقطة مهمی در بسط تمام عیار سیطره این مناسبات ظالمانه بر کشور ما بود.
«ساخت اقتصادی شبه مدرن» پدید آمده بود تا جانشین ساخت اقتصاد مستقل و سنتی و بومی ما گردد. استعمار سرمایهداری مدرن، ساخت اقتصادی شبه مدرن را در ایران به وجود آورد تا از طریق آن، ایران را وارد شبکه درهم تنیده اقتصادجهانی (که مرکزیت و مدیریت آن را بلوک کشورهای سرمایهداری بزرگی مثل آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و کانادا در دست دارند) نماید و با ادغام ایران در نظام اقتصاد سرمایهداری جهانی، ایران را به یک کشور وابسته پیرامونی و طفیلی نظام اقتصاد جهانی بدل نماید. بدینسان، ضمن از بین بردن استقلال و خودکفایی اقتصادی ما و تبدیل کردن ایران به یک کشور وابسته به نظام استکبار جهانی، از طریق مستحیل کردن اقتصاد ما در نظام جهانی و در چارچوب قالبها و محدودهای که آنها را تعیین میکنند، بخش اصلی سرمایه تولیدی در کشور ما و منابع و امکانات طبیعی و نیروی کار مردم را به صورت ارزش اقتصادی به سمت کشورهای بلوک مرکزی (دولتهای اصلی استکباری) بوده و از سوی دیگر، انبوه کالاها و تولیدات را به کشور ما صادر کرده و اقتصاد ایران را به بازار فروش تولیدات و اضافه تولیداتشان و بهرهمندی از سودهای کلان بدل نمایند. در عین حال، از طریق صدور سرمایه به ایران و بهرهمندی از گردش استثماری سرمایه در داخل کشور نیز سودهای کلان نجومی به دست آورند. نظام استکبار اومانیستی به منظور پیشبرد این خواستهای خود، نیازمند آن بود که نوعی ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن را به عنوان سیستم اقتصادی بر کشور ما حاکم نماید و این کار را هم کرد. ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن که استعمار برای ما طراحی کرد و روشنفکران و تکنوکرات بوروکراتهای مدرنیست و دولتمردان رژیم پهلوی آن را اجرایی و عملیاتی کردند، از هنگام تولد تحمیلی آن، بیمار بود که ساختاری نامتوازن داشت و علت اصلی بحرانهای اقتصادی مستمر و مشکلات و معضلات دم افزون اقتصادی ما را باید در همین اقتصاد غربزده شبه مدرن و ساختار نامتوازن آن جستجو کرد.
ساخت اقتصادی شبهمدرن (که توسط نظامجهانی سلطه طراحی گردیده و توسط رژیم پهلوی و روشنفکران و تکنوکرات بوروکراتها اجرایی گردید) دارای چند مؤلفه اصلی است:علتالعلل مشکلات و معضلات اقتصادی ما، ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن است که استکبار غرب مدرن بر ملت و کشور ما تحمیل کرده است. این اقتصاد، ذاتاً بحران زده و نامتوازن و بیمار است و وضعیت بحران رکودی تورمیای که امروز کشور ما مبتلا به آن است، مشخص و مستقیماً نتیجه ساخت اقتصاد غربزده است. اقتصاد غربزده شبه مدرن برای مردم و کشور ما، رهآوردی جز بیعدالتی و ظلم، فاصله و شکاف طبقاتی، بحران مزمن رکودی تورمی و وابستگی فزاینده به نظام سلطهجهانی نداشته است. سیطرة اقتصاد غربزده شبه مدرن به مانعی برای رسیدن ایران به استقلال اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی بدل گردیده است. «اقتصاد مقاومتی» در واقع ساخت مناسب و بدیل انقلابی و عدالتخواهانهای است که باید جایگزین مدل بیمار و بحرانزده اقتصاد غربزده شبه مدرن گردد.
١. ساختاری نامتوازن دارد؛ به این معنا که دارای یک بخش مولد (تولیدی صنعتی و کشاورزی در مفهوم گسترده آن) ضعیف و ناتوان و یک بخش غیر مولد بزرگ است. این فاصله میان بخش مولد ضعیف و ناتوان و بخش غیر مولد متورم و غولآسا، به گونهای ذاتی و بنیادین، اقتصاد شبه مدرن را دچار عدم توازن کرده و به آن حالتی دفورمه بخشیده است. در اقتصاد شبه مدرن ایران از آغاز، بخش تجارت و دلالی و خدمات (اجزاء بخش غیر مولد اقتصاد ایران) متورم، فعال و حجیم بودهاند و بخش تولیدی بسیار کمتوان و ضعیف بوده است. اساساً استعمار غرب مدرن، اقتصاد شبه مدرن ایران را با این عدم توازن ساختاری، طراحی کرده و پدید آورده است. هدف این بوده است که این اقتصاد و در بخش تولیدات صنعتی و کشاورزی، حالتی پیرامون و نیازمند داشته باشد.
۲. این عدم توازن ساختاری، اقتصاد شبه مدرن ایران را از همان ابتدا با مشکل تورم مزمن و نوعی رکود، درگیر کرده است. در واقع چون در ساخت این اقتصاد، بخش تولیدی، ضعیف و کمتوان است و از سوی دیگر بخش غیرمولد، متورم و حجیم است و چرخه اقتصاد بر پایه مصرف مداوم و نوعی «فرهنگ مصرفی» تعریف گردیده است، از این رو به طور مداوم نوعی «نیاز و عطش برای مصرف» و تولید ایجاد میشود که بخش مولد اقتصاد، قادر به پاسخگویی به آن نمیباشد. در چنین شرایطی از یکسو، کشور به واردات فزاینده مبتلا و نیازمند میشود و از سوی دیگر، چون تولید صنعتی و کشاورزی کمرونق است، سایه بیکاری مستمر بر سر اقتصاد خودنمایی میکند.
٣. در ساخت «اقتصاد غربزده شبه مدرن» ایران، منبع اصلی تولید سرمایه، استخراج و فروش نفت است؛ چون نفت به عنوان منبع اصلی تولید سرمایه در ایران، نقش چندانی در سیکل صنعتی ما ندارد و چون پول حاصل از فروش نفت به طور مداوم در بخش متورم و فعال اقتصاد (یعنی تجارت، خدمات و دلالی) گردش کرده و سرمایهگذاری میشود، از این رو اقتصاد شبه مدرن ایران از همان ابتدا حالتی تورمی پیدا کرده است. در عین حال، ناتوانی بخش مولد موجب نوعی رکود میگردد. از این رو اقتصاد سرمایهداری شبه مدرن ایران از هنگام تولد گرفتار نوعی حالت تورم آمیخته با رکود بوده است.
۴. از زمان تأسیس اقتصاد غربزده شبه مدرن در ایران تا مقطع «انقلاب سفید» کذایی، ساخت اقتصادی ساخته امپریالیسم در ایران در محدوده اندکی که داشت، بسط پیدا کرد؛ اما پس از انقلاب سفید کذایی، به سرعت ظرفیتهای این اقتصاد به پایان رسید و بحران ساختاری آن در هیئت بحران مزمن رکودی - تورمی خودنمایی کرد. از نیمه دهه ۱۳۵۰ شمسی، وضعیتی در اقتصاد ایران پدیدار گردید که بحران رکودی - تورمی به یک مؤلفه ثابت و عارضه دائمی اقتصاد ایران بدل گردید.
۵. اقتصاد غربزده شبه مدرن ایران یک اقتصاد سرمایهداری پیرامونی است که به دلیل ماهیت سکولار سرمایهدارانهاش، نوعاً ظالمانه و ناعادلانه است.
۶. اقتصاد غربزده شبه مدرن اساس، طراحی گردیده و پدیدار گردیده است که اقتصاد ایران و همه کشورهای پیرامونی حاشیهای را به عنوان وابسته، در مدار سلطة نظام استکبار غرب مدرن قرار دهد. در واقع اقتصاد غربزده شبه مدرن ایران، سرپل وابستگی اقتصادی کشور ما بوده است.
در مقام جمعبندی میتوان گفت:
علتالعلل مشکلات و معضلات اقتصادی ما، ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن است که استکبار غرب مدرن بر ملت و کشور ما تحمیل کرده است. این اقتصاد، ذاتاً بحران زده و نامتوازن و بیمار است و وضعیت بحران رکودی تورمیای که امروز کشور ما مبتلا به آن است، مشخص و مستقیماً نتیجه ساخت اقتصاد غربزده است. اقتصاد غربزده شبه مدرن برای مردم و کشور ما، رهآوردی جز بیعدالتی و ظلم، فاصله و شکاف طبقاتی، بحران مزمن رکودی تورمی و وابستگی فزاینده به نظام سلطهجهانی نداشته است. سیطرة اقتصاد غربزده شبه مدرن به مانعی برای رسیدن ایران به استقلال اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی بدل گردیده است. «اقتصاد مقاومتی» در واقع ساخت مناسب و بدیل انقلابی و عدالتخواهانهای است که باید جایگزین مدل بیمار و بحرانزده اقتصاد غربزده شبه مدرن گردد.
از فردای کودتای انگلیسی رضاخان و بهویژه با تأسیس رژیم پهلوی، نوعی مناسبات اقتصادی - اجتماعی ظالمانه برای ما طراحی و بر کشور ما مستولى گردید. این نظام اقتصادی که میتوان آن را «ساحت اقتصادی غربزده شبه مدرن» نامید در سالهای سلطنت پهلوی در ایران نهادینه گردید و پس از آن در دوران پهلوی دوم گسترش کمی و پیچیدگی کیفی بیشتری یافت. آنچه که شاه آن را «انقلاب سفید» مینامید، نقطة مهمی در بسط تمام عیار سیطره این مناسبات ظالمانه بر کشور ما بود.
«ساخت اقتصادی شبه مدرن» پدید آمده بود تا جانشین ساخت اقتصاد مستقل و سنتی و بومی ما گردد. استعمار سرمایهداری مدرن، ساخت اقتصادی شبه مدرن را در ایران به وجود آورد تا از طریق آن، ایران را وارد شبکه درهم تنیده اقتصادجهانی (که مرکزیت و مدیریت آن را بلوک کشورهای سرمایهداری بزرگی مثل آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و کانادا در دست دارند) نماید و با ادغام ایران در نظام اقتصاد سرمایهداری جهانی، ایران را به یک کشور وابسته پیرامونی و طفیلی نظام اقتصاد جهانی بدل نماید. بدینسان، ضمن از بین بردن استقلال و خودکفایی اقتصادی ما و تبدیل کردن ایران به یک کشور وابسته به نظام استکبار جهانی، از طریق مستحیل کردن اقتصاد ما در نظام جهانی و در چارچوب قالبها و محدودهای که آنها را تعیین میکنند، بخش اصلی سرمایه تولیدی در کشور ما و منابع و امکانات طبیعی و نیروی کار مردم را به صورت ارزش اقتصادی به سمت کشورهای بلوک مرکزی (دولتهای اصلی استکباری) بوده و از سوی دیگر، انبوه کالاها و تولیدات را به کشور ما صادر کرده و اقتصاد ایران را به بازار فروش تولیدات و اضافه تولیداتشان و بهرهمندی از سودهای کلان بدل نمایند. در عین حال، از طریق صدور سرمایه به ایران و بهرهمندی از گردش استثماری سرمایه در داخل کشور نیز سودهای کلان نجومی به دست آورند. نظام استکبار اومانیستی به منظور پیشبرد این خواستهای خود، نیازمند آن بود که نوعی ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن را به عنوان سیستم اقتصادی بر کشور ما حاکم نماید و این کار را هم کرد. ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن که استعمار برای ما طراحی کرد و روشنفکران و تکنوکرات بوروکراتهای مدرنیست و دولتمردان رژیم پهلوی آن را اجرایی و عملیاتی کردند، از هنگام تولد تحمیلی آن، بیمار بود که ساختاری نامتوازن داشت و علت اصلی بحرانهای اقتصادی مستمر و مشکلات و معضلات دم افزون اقتصادی ما را باید در همین اقتصاد غربزده شبه مدرن و ساختار نامتوازن آن جستجو کرد.
ساخت اقتصادی شبهمدرن (که توسط نظامجهانی سلطه طراحی گردیده و توسط رژیم پهلوی و روشنفکران و تکنوکرات بوروکراتها اجرایی گردید) دارای چند مؤلفه اصلی است:علتالعلل مشکلات و معضلات اقتصادی ما، ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن است که استکبار غرب مدرن بر ملت و کشور ما تحمیل کرده است. این اقتصاد، ذاتاً بحران زده و نامتوازن و بیمار است و وضعیت بحران رکودی تورمیای که امروز کشور ما مبتلا به آن است، مشخص و مستقیماً نتیجه ساخت اقتصاد غربزده است. اقتصاد غربزده شبه مدرن برای مردم و کشور ما، رهآوردی جز بیعدالتی و ظلم، فاصله و شکاف طبقاتی، بحران مزمن رکودی تورمی و وابستگی فزاینده به نظام سلطهجهانی نداشته است. سیطرة اقتصاد غربزده شبه مدرن به مانعی برای رسیدن ایران به استقلال اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی بدل گردیده است. «اقتصاد مقاومتی» در واقع ساخت مناسب و بدیل انقلابی و عدالتخواهانهای است که باید جایگزین مدل بیمار و بحرانزده اقتصاد غربزده شبه مدرن گردد.
١. ساختاری نامتوازن دارد؛ به این معنا که دارای یک بخش مولد (تولیدی صنعتی و کشاورزی در مفهوم گسترده آن) ضعیف و ناتوان و یک بخش غیر مولد بزرگ است. این فاصله میان بخش مولد ضعیف و ناتوان و بخش غیر مولد متورم و غولآسا، به گونهای ذاتی و بنیادین، اقتصاد شبه مدرن را دچار عدم توازن کرده و به آن حالتی دفورمه بخشیده است. در اقتصاد شبه مدرن ایران از آغاز، بخش تجارت و دلالی و خدمات (اجزاء بخش غیر مولد اقتصاد ایران) متورم، فعال و حجیم بودهاند و بخش تولیدی بسیار کمتوان و ضعیف بوده است. اساساً استعمار غرب مدرن، اقتصاد شبه مدرن ایران را با این عدم توازن ساختاری، طراحی کرده و پدید آورده است. هدف این بوده است که این اقتصاد و در بخش تولیدات صنعتی و کشاورزی، حالتی پیرامون و نیازمند داشته باشد.
۲. این عدم توازن ساختاری، اقتصاد شبه مدرن ایران را از همان ابتدا با مشکل تورم مزمن و نوعی رکود، درگیر کرده است. در واقع چون در ساخت این اقتصاد، بخش تولیدی، ضعیف و کمتوان است و از سوی دیگر بخش غیرمولد، متورم و حجیم است و چرخه اقتصاد بر پایه مصرف مداوم و نوعی «فرهنگ مصرفی» تعریف گردیده است، از این رو به طور مداوم نوعی «نیاز و عطش برای مصرف» و تولید ایجاد میشود که بخش مولد اقتصاد، قادر به پاسخگویی به آن نمیباشد. در چنین شرایطی از یکسو، کشور به واردات فزاینده مبتلا و نیازمند میشود و از سوی دیگر، چون تولید صنعتی و کشاورزی کمرونق است، سایه بیکاری مستمر بر سر اقتصاد خودنمایی میکند.
٣. در ساخت «اقتصاد غربزده شبه مدرن» ایران، منبع اصلی تولید سرمایه، استخراج و فروش نفت است؛ چون نفت به عنوان منبع اصلی تولید سرمایه در ایران، نقش چندانی در سیکل صنعتی ما ندارد و چون پول حاصل از فروش نفت به طور مداوم در بخش متورم و فعال اقتصاد (یعنی تجارت، خدمات و دلالی) گردش کرده و سرمایهگذاری میشود، از این رو اقتصاد شبه مدرن ایران از همان ابتدا حالتی تورمی پیدا کرده است. در عین حال، ناتوانی بخش مولد موجب نوعی رکود میگردد. از این رو اقتصاد سرمایهداری شبه مدرن ایران از هنگام تولد گرفتار نوعی حالت تورم آمیخته با رکود بوده است.
۴. از زمان تأسیس اقتصاد غربزده شبه مدرن در ایران تا مقطع «انقلاب سفید» کذایی، ساخت اقتصادی ساخته امپریالیسم در ایران در محدوده اندکی که داشت، بسط پیدا کرد؛ اما پس از انقلاب سفید کذایی، به سرعت ظرفیتهای این اقتصاد به پایان رسید و بحران ساختاری آن در هیئت بحران مزمن رکودی - تورمی خودنمایی کرد. از نیمه دهه ۱۳۵۰ شمسی، وضعیتی در اقتصاد ایران پدیدار گردید که بحران رکودی - تورمی به یک مؤلفه ثابت و عارضه دائمی اقتصاد ایران بدل گردید.
۵. اقتصاد غربزده شبه مدرن ایران یک اقتصاد سرمایهداری پیرامونی است که به دلیل ماهیت سکولار سرمایهدارانهاش، نوعاً ظالمانه و ناعادلانه است.
۶. اقتصاد غربزده شبه مدرن اساس، طراحی گردیده و پدیدار گردیده است که اقتصاد ایران و همه کشورهای پیرامونی حاشیهای را به عنوان وابسته، در مدار سلطة نظام استکبار غرب مدرن قرار دهد. در واقع اقتصاد غربزده شبه مدرن ایران، سرپل وابستگی اقتصادی کشور ما بوده است.
در مقام جمعبندی میتوان گفت:
علتالعلل مشکلات و معضلات اقتصادی ما، ساخت اقتصادی غربزده شبه مدرن است که استکبار غرب مدرن بر ملت و کشور ما تحمیل کرده است. این اقتصاد، ذاتاً بحران زده و نامتوازن و بیمار است و وضعیت بحران رکودی تورمیای که امروز کشور ما مبتلا به آن است، مشخص و مستقیماً نتیجه ساخت اقتصاد غربزده است. اقتصاد غربزده شبه مدرن برای مردم و کشور ما، رهآوردی جز بیعدالتی و ظلم، فاصله و شکاف طبقاتی، بحران مزمن رکودی تورمی و وابستگی فزاینده به نظام سلطهجهانی نداشته است. سیطرة اقتصاد غربزده شبه مدرن به مانعی برای رسیدن ایران به استقلال اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی بدل گردیده است. «اقتصاد مقاومتی» در واقع ساخت مناسب و بدیل انقلابی و عدالتخواهانهای است که باید جایگزین مدل بیمار و بحرانزده اقتصاد غربزده شبه مدرن گردد.
بیشتر بخوانید: راهبردهایی برای مقاومت اقتصادی در شرایط تحریم (1)
آیا راهحل مشکلات اقتصادی ما تعامل مبتنی بر سازش با دنیا است؟
از سالهای پایانی جنگ، یک جریان متمایل به مشهورات لیبرالی به صورت جسته و گریخته به تبلیغ این مدعا پرداخت که برای اداره اقتصاد و حیات روزانه جامعه باید به نوعی سازش با نظام جهانی سلطه بپردازیم و از تأکید و پافشاری بر اهداف ظلمستیزانه و انقلابی و استکبارستیزانهمان دست برداریم. این جریان در ابتدا به صورت تلویحی و غیر مستقیم و در دو دهه اخیر به صورت صریحتر و پررنگتر کوشیده است تا آرمانگرایی و حرکت در مسیر خط انقلابی مبارزه با نظام سلطه استکباری را «افراطیگری» دانسته و تحت لوای «پرهیز از دشمنتراشی» و «عقلانیت» و «تعامل با جهان»، ملت و نظام ما را در موضع عدول از اصول و مواضع انقلابی خود (اصول و مواضعی که برگرفته از اسلام ناب محمدی و رهنمودهای امام خمینی است) قرار دهد.نه کشور ما و نه هیچ کشور دیگری در جهان، نمیتواند مدعی شود که راهحل مشکلات اقتصادیاش در تعامل مبتنی بر سازش با نظام جهانی و تبعیت از آن و یا جذب شدن و هضم شدن در نظام اقتصادی جهانی است، بلکه کاملاً به عکس؛ چون این نظام جهانی ماهیتی استعمارگرانه و ظالمانه و استکباری دارد و طراحی شده است تا ما و ملتهایی نظیر ما را در وضعیت ضعف و ناتوانی و وابستگی و بربریت نگاه دارد. هر نوع تعامل فارغ از استقلال و بدون استکبارستیزی و استقلالطلبی و بریده از انقلابیگری با جهان و نظام جهانی، یقیناً بر عمق و ابعاد مشکلات اقتصادی ما خواهد افزود (چنانکه تاکنون نیز در مواردی چنین کرده است). آیا این سخنان به معنای آن است که ما مخالف تعامل با جهان هستیم؟!
جریانی در کشور وجود دارد که با استفاده از امکانات گسترده رسانهای و طیف تکنوکرات بوروکراتهای دانشگاهی و اجرایی (که لقب «کارشناس» را یدک میکشند) و روشنفکران نئولیبرالیست فعال در مطبوعات و شبکههای مجازی و بازار نشر کتابف میخواهد اینگونه القاء نماید که دشمنی نظام جهانی استکبار اومانیستی با انقلاب و نظام اسلامی به دلیل «تندروی و افراطیگری و دشمنتراشیهای ما» بوده است و مخالفتها و تحریمهای نظام جهانی علیه ما و عدم تعامل مبتنی بر سازش ما با آنها نیز علتالعلل شرایط رکودی - تورمی و وضع دشوار اقتصادی امروز ماست؛ اما آیا واقعا اینگونه است؟
اگر قرار بود به اصطلاح «تعامل با دنیا» و فراتر از آن وابستگی به نظام جهانی سلطه، موجب بهبود وضع اقتصادی و معیشتی گردد، خوب است که مدعیان و مروجان خط و شعار مستحیل شدن در نظام جهانی به این پرسش مهم پاسخ دهند که چرا وضع اقتصادی کشورهایی چون: پرو، مصر، پاکستان، هاییتی، بنگلادش و بسیاری کشورهای دیگر اینگونه تأسفبار و بحرانی است؟ این کشورها همگی بنا به مدعای آقایان، رفتاری «عاقلانه» داشتهاند، «تندروی و افراط» هم نکردهاند، «دشمنتراشی» هم که نمیکنند، در پیوند تمام عیار با نظام جهانی هم که قرار دارند، اگر برقراری به اصطلاح «تعامل با دنیا» میتواند حلال مشکلات اقتصادی باشد پس چرا دههها «تعامل با دنیا»، وضع پرو، مصر، هاییتی، کلمبیا، پاکستان، بنگلادش، نیجریه، تونس و ... را نه فقط بهبود نبخشیده، بلکه به نحوی روزافزون بدتر کرده است.
حقیقت این است که ساخت اقتصاد جهانی به گونهای طراحی شده است که کشورهای بلوک مرکزی سرمایهداری، نقش مدیریت آن را بر عهده دارند و بخش اصلی سرمایه تولیدی در همه نقاط مختلف دنیا به جیب کشورهای بلوک مرکزی سرازیر میگردد. در واقع نظام اقتصاد جهانی به نحوی طراحی و ساخته شده است که هریک از کشورها در چارچوب این نظام دارای نقش و جایگاه محدود و مشخصی هستند و با هزاران تاروپود مرئی و نامرئی به بلوک کشورهای مرکزی وابستهاند. ساخت و ساختار نظام اقتصاد جهانی به گونهای سامان یافته است که همه کشورها و اقتصادهای جهان (از سنگاپور و کره گرفته تا برزیلی و پاناما و از مصر و تونس گرفته تا موزامبیک و قطر و...) تابعی از تصمیمگیریها، برنامهریزیها و اغراض منفعتطلبانه کشورهای بلوک مرکزی سرمایهداری جهانی (آمریکا، انگلیس و آلمان) بوده و در نقش و جایگاهی که این کشورهای بلوک مرکزی میخواهند و تعیین میکنند، ایفای نقش مینمایند. در واقع نظام اقتصادجهانی ساخته شده است تا انبوهی از کشورها و میلیاردها نفر از مردم جهان را به حواشی و اقمار کشورهای بلوک مرکزی تبدیل نماید. این نظام اقتصاد جهانی، جوهری ظالمانه و استعماری دارد و قرار گرفتن در چارچوب آن به معنای نفی استقلال و نادیدهگیری منافع ملی برای کشورهای غیر استعمارگری، مثل ما و دیگر کشورهایی است که نظام استکبار جهانی کوشیده است تا آنها را تحت سلطه و در حالت ناتوانی و فقر نگاه دارد.
از آنچه گفتیم، روشن میشود که نه کشور ما و نه هیچ کشور دیگری در جهان، نمیتواند مدعی شود که راهحل مشکلات اقتصادیاش در تعامل مبتنی بر سازش با نظام جهانی و تبعیت از آن و یا جذب شدن و هضم شدن در نظام اقتصادی جهانی است، بلکه کاملاً به عکس؛ چون این نظام جهانی ماهیتی استعمارگرانه و ظالمانه و استکباری دارد و طراحی شده است تا ما و ملتهایی نظیر ما را در وضعیت ضعف و ناتوانی و وابستگی و بربریت نگاه دارد. هر نوع تعامل فارغ از استقلال و بدون استکبارستیزی و استقلالطلبی و بریده از انقلابیگری با جهان و نظام جهانی، یقیناً بر عمق و ابعاد مشکلات اقتصادی ما خواهد افزود (چنانکه تاکنون نیز در مواردی چنین کرده است). آیا این سخنان به معنای آن است که ما مخالف تعامل با جهان هستیم؟!
منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.
جریانی در کشور وجود دارد که با استفاده از امکانات گسترده رسانهای و طیف تکنوکرات بوروکراتهای دانشگاهی و اجرایی (که لقب «کارشناس» را یدک میکشند) و روشنفکران نئولیبرالیست فعال در مطبوعات و شبکههای مجازی و بازار نشر کتابف میخواهد اینگونه القاء نماید که دشمنی نظام جهانی استکبار اومانیستی با انقلاب و نظام اسلامی به دلیل «تندروی و افراطیگری و دشمنتراشیهای ما» بوده است و مخالفتها و تحریمهای نظام جهانی علیه ما و عدم تعامل مبتنی بر سازش ما با آنها نیز علتالعلل شرایط رکودی - تورمی و وضع دشوار اقتصادی امروز ماست؛ اما آیا واقعا اینگونه است؟
اگر قرار بود به اصطلاح «تعامل با دنیا» و فراتر از آن وابستگی به نظام جهانی سلطه، موجب بهبود وضع اقتصادی و معیشتی گردد، خوب است که مدعیان و مروجان خط و شعار مستحیل شدن در نظام جهانی به این پرسش مهم پاسخ دهند که چرا وضع اقتصادی کشورهایی چون: پرو، مصر، پاکستان، هاییتی، بنگلادش و بسیاری کشورهای دیگر اینگونه تأسفبار و بحرانی است؟ این کشورها همگی بنا به مدعای آقایان، رفتاری «عاقلانه» داشتهاند، «تندروی و افراط» هم نکردهاند، «دشمنتراشی» هم که نمیکنند، در پیوند تمام عیار با نظام جهانی هم که قرار دارند، اگر برقراری به اصطلاح «تعامل با دنیا» میتواند حلال مشکلات اقتصادی باشد پس چرا دههها «تعامل با دنیا»، وضع پرو، مصر، هاییتی، کلمبیا، پاکستان، بنگلادش، نیجریه، تونس و ... را نه فقط بهبود نبخشیده، بلکه به نحوی روزافزون بدتر کرده است.
حقیقت این است که ساخت اقتصاد جهانی به گونهای طراحی شده است که کشورهای بلوک مرکزی سرمایهداری، نقش مدیریت آن را بر عهده دارند و بخش اصلی سرمایه تولیدی در همه نقاط مختلف دنیا به جیب کشورهای بلوک مرکزی سرازیر میگردد. در واقع نظام اقتصاد جهانی به نحوی طراحی و ساخته شده است که هریک از کشورها در چارچوب این نظام دارای نقش و جایگاه محدود و مشخصی هستند و با هزاران تاروپود مرئی و نامرئی به بلوک کشورهای مرکزی وابستهاند. ساخت و ساختار نظام اقتصاد جهانی به گونهای سامان یافته است که همه کشورها و اقتصادهای جهان (از سنگاپور و کره گرفته تا برزیلی و پاناما و از مصر و تونس گرفته تا موزامبیک و قطر و...) تابعی از تصمیمگیریها، برنامهریزیها و اغراض منفعتطلبانه کشورهای بلوک مرکزی سرمایهداری جهانی (آمریکا، انگلیس و آلمان) بوده و در نقش و جایگاهی که این کشورهای بلوک مرکزی میخواهند و تعیین میکنند، ایفای نقش مینمایند. در واقع نظام اقتصادجهانی ساخته شده است تا انبوهی از کشورها و میلیاردها نفر از مردم جهان را به حواشی و اقمار کشورهای بلوک مرکزی تبدیل نماید. این نظام اقتصاد جهانی، جوهری ظالمانه و استعماری دارد و قرار گرفتن در چارچوب آن به معنای نفی استقلال و نادیدهگیری منافع ملی برای کشورهای غیر استعمارگری، مثل ما و دیگر کشورهایی است که نظام استکبار جهانی کوشیده است تا آنها را تحت سلطه و در حالت ناتوانی و فقر نگاه دارد.
از آنچه گفتیم، روشن میشود که نه کشور ما و نه هیچ کشور دیگری در جهان، نمیتواند مدعی شود که راهحل مشکلات اقتصادیاش در تعامل مبتنی بر سازش با نظام جهانی و تبعیت از آن و یا جذب شدن و هضم شدن در نظام اقتصادی جهانی است، بلکه کاملاً به عکس؛ چون این نظام جهانی ماهیتی استعمارگرانه و ظالمانه و استکباری دارد و طراحی شده است تا ما و ملتهایی نظیر ما را در وضعیت ضعف و ناتوانی و وابستگی و بربریت نگاه دارد. هر نوع تعامل فارغ از استقلال و بدون استکبارستیزی و استقلالطلبی و بریده از انقلابیگری با جهان و نظام جهانی، یقیناً بر عمق و ابعاد مشکلات اقتصادی ما خواهد افزود (چنانکه تاکنون نیز در مواردی چنین کرده است). آیا این سخنان به معنای آن است که ما مخالف تعامل با جهان هستیم؟!
منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.