ماهیت «دنیا» و مناسبات حاکم بر آن

آیا کسی با «تعامل با دنیا» مخالف است؟ اصلاً مگر ممکن است که در یک جهان به‌هم‌پیوسته زندگی کرد و با دنیا تعامل نداشت؟
شنبه، 10 شهريور 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ماهیت «دنیا» و مناسبات حاکم بر آن
این دنیا و نظام و مناسبات آن را استکبار اومانیستی ایجاد کرده و مدیریت می‌کند
 
چکیده
آیا کسی با «تعامل با دنیا» مخالف است؟ اصلاً مگر ممکن است که در یک جهان به‌هم‌پیوسته زندگی کرد و با دنیا تعامل نداشت؟ اگر بخواهیم صورت مسئله را صحیح عنوان نماییم، باید بگوییم که بحث اصلی در خصوص تعامل یا عدم تعامل با دنیا نیست، بلکه بر سر چگونگی و کیفیت و نحوه تعامل با دنیا است.

تعداد کلمات 3480/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه
 ماهیت «دنیا» و مناسبات حاکم بر آن
آقای رئیس‌جمهور در بیاناتی در مراسم «تجلیل از اساتید نمونه کشور» گفته‌اند:
«آنچه در این کشور می‌فهمم این است که تقابل با دنیا نمی‌تواند راه موفق باشد. راه، تعامل سازنده با دنیاست. تا می‌گوییم تعامل سازنده، می‌گویند عجب، می‌خواهید با دنیا بسازید، نخیر! می‌خواهیم خنجر بکشیم. خوب، بله، با دنیا می‌خواهیم حرف بزنیم و صحبت کنیم. با منطق صحبت کنیم. مسائل را می‌خواهیم حل کنیم.»
 جهان امروز ما، جهانی است که استکبار غرب مدرن (که انحطاط و سیر احتضار آن بیش از یک قرن است آغاز شده است) علی‌رغم وضعیت بحرانی و منحطی که دارد، بر آن مسلط است. جهان امروز در پی بسط سلطه غرب مدرن در دو قرن اخیر پدید آمده است و کیفیتی سلسله مراتبی دارد. در این جهان، مجموعه‌ای کم‌شمار را از کشورهای سرمایه‌داری امپریالیستی در مقام «بلوک کشورهای مرکز» قرار گرفته‌اند و بقیه کشورهای جهان لایه‌های پیرامونی اقماری این بلوک مرکزی را تشکیل می‌دهند.
دنیای امروز ماهیتی ظالمانه دارد؛ زیرا این دنیا و نظام و مناسبات آن را استکبار اومانیستی ایجاد کرده و مدیریت می‌کند و بنابراین مناسبات حاکم بر این دنیا، ظالمانه و استثمارگرانه است.
 دنیای امروز از منظر ساخت اقتصادی و لایه‌ها و سلسله مراتب کشورها و مناسبات میان آن‌ها دارای سه لایه اصلی است:
الف) لایه کشورهای «بلوک سرمایه‌داری انحصاری نئولیبرال» که اقتصادشان مبتنی بر گردش سرمایه مالی و صنایع خدماتی و منابع اطلاعاتی و تکنولوژی مبتنی بر انقلاب الکترونیکی است. اقتصاد این کشورها با بهره‌گیری از مناسبات ظالمانه و استعمارگرانه‌ای که بر دنیا حاکم است، از طریق استثمار و استعمار و غارت منابع طبیعی اکثر مردمان و کشورها (و هم‌چنین بخش عمده مستضعفان کشورهای خودشان) بیشترین سهم را از سرمایه تولیدی جهان از آن خود می‌کنند و از راه این غارت پیوسته دیگر کشورها، شبکه‌های مافیایی انحصاری کلان سرمایه‌داری‌شان را روز‌به‌روز فربه‌تر می‌سازند. این انحصارات کلان سرمایه‌داری در خود «کشورهای مرکزی متروپل» چیزی در حدود ۱٪ جمعیت این کشورها را تشکیل می‌دهند. این انحصارات کلان سرمایه‌داری نئولیبرال، اگرچه بخش اندکی از سود و سرمایه به دست آمده از غارت و استثمار جهان و جهانیان را در اختیار لایه‌هایی از طبقه متوسط و برخی گروه‌های اجتماعی کشورهایشان قرار می‌دهند (تا مانع از انفجار اجتماعی در کشورهای متروپل گردند)، اما بیش از ۹۰٪ سود و سرمایه و ارزش اقتصادی حاصلی از غارت و استثمار را به جیب خودشان (انحصارات کلان سرمایه‌داری نئولیبرال) واریز می‌کنند و در عین حال طبقات و گروه‌های اجتماعی کشورهای خودشان (شامل طبقه کارگر، لمپن‌ها، دهقانان و کارگران روستایی، خرده مالکان، طبقه متوسط مدرن) را نیز مورد بهره‌کشی قرار می‌دهند. اما مردمان کشورهای غیر متروپل (یعنی مردمان کشورهای لایه‌های پیرامونی حاشیه‌ای) بیش از اهالی خود کشورهای متروپل و به نحوی مضاعف تحت ستم و استثمار قرار دارند. بنابراین جوهر ظالمانه دنیایی که استکبار مدرن ساخته است اگرچه اکثریت مردم کشورهای متروپل را نیز مورد ظلم و استثمار قرار می‌دهد، اما علیه اکثریت مردمان کشورهای دیگر (مردم آمریکای جنوبی، آفریقا، آسیا و...) ظلم و استثمار و ستم مضاعفی را اعمال می‌نماید.
ب) لایه «کشورهای نیمه‌پیرامونی» که اقتصادهای صنعتی مبتنی بر منابع طبیعی و تولیدی دارند و دارای شبکه‌های گسترده در منابع سنگین (مثلاً صنایع پتروشیمی، فولاد، صنایع خانگی و ...) بوده و در جریان گردش سرمایه و مناسبات ظالمانه استکباری حاکم بر دنیا، در عین حال که تا حدود زیادی تحت چپاول و غارت انحصارات عظیم نئولیبرالیستی کشورهای بلوک مرکزی سرمایه‌داری جهانی قرار دارند، اما خودشان نیز در پروسه ظالمانه گردش سرمایه و ارزش اقتصادی (پروسه‌ای که نوعاً مبتنی بر استثمار و غارت و بهره‌کشی است و ماهیت استکباری دارد) از طریق غارت اقتصادهای کشورهای پیرامونی سهمی از سود ناشی از غارت بهره‌کشی جهانی را به دست می‌آورند (البته سهم کشورهای نیمه‌پیرامونی در بهره‌مندی از گردش سود و سرمایه بسیار کمتر از کشورهای مرکزی است) اقتصادهای کشورهای نیمه‌پیرامونی در کل تابع مدیریت و سیاست‌گذاری‌های تعیین‌شده توسط کشورهای مرکزی بوده و اگرچه اقتصادهایی صنعتی و از جهاتی توانمند (توانمند با معیارهای اقتصاد تکنیکی سرمایه‌داران مدرن) دارند، اما در کل به جهت نقش و جایگاهی که برای آن‌ها در نظام اقتصاد جهانی تعیین گردیده است، تابع و وابسته بلوک کشورهای مرکزی هستند. اقتصادهای کشورهایی چون: روسیه، برزیل، هندوستان، مالزی و حتی تاحدودی چین را می‌توان در لایه نیمه‌پیرامونی قرار داد. بعضی از کشورهای دارای اقتصادهای نیمه پیرامونی حتی از استقلال سیاسی تمام‌عیار هم برخوردار نیستند و علی‌رغم اقتصادهای ظاهرا توانمندشان، فاقد استقلال سیاسی قابل قبولی بوده و کاملاً شاخص‌ها و نشانه‌های یک کشور تحت‌سلطه را از خود نشان می‌دهند. کشورهای نیمه پیرامونی در قلمرو اقتصادی نیز عملاً اسیر سیاست‌گذاری‌های منفعت‌طلبانه کشورهای متروپل هستند و در صورتی که مخالف اغراض و مطامع و منافع کشورهای بلوک مرکزی اقتصاد جهانی گام بردارند، با کمترین فشار و مانور سلطه‌گرانه آن‌ها از هستی ساقط می‌شوند (به عنوان مثال به بلایی که آمریکا در سال ۱۹۹۷ میلادی به اقتصاد کشورهای مالزی و کره جنوبی و آسیای جنوب شرقی وارد آورد، توجه نمایید).وقتی در عرصه مباحث اقتصادی و سیاست و سیاست خارجی از «دنیا» سخن می‌گوییم، در واقع داریم از مجموعه‌ای از کشورها و مناسبات میان آن‌ها و جوهر و ماهیت این مناسبات و سمت‌گیری و روح حاکم بر این دنیا سخن می‌گوییم. برای تعامل سازنده با دنیا باید آن را شناخت و شناخت اصیل و جدی و حقیقی دنیا، یعنی شناخت روح و جهت حاکم بر این دنیا و فهم ماهیت و وجود عینی و لایه‌ها و ظواهر و زوایا و مناسبات و مکانیسم‌های حاکم بر آن.
کشورهای نیمه‌پیرامونی دارای اقتصادهای سست و بی‌ثباتی‌اند که هرازگاهی گرفتار سیکل‌های بحران ساختاری عمیق می‌گردند. در این کشورها علی‌رغم آهنگ «توسعه اقتصادی سریع» و روندهای گسترده تولید سرمایه و تبلیغات گسترده‌ای که نهادهای بین‌المللی اقتصادی وابسته به نظام جهانی سلطه و رسانه‌های آن‌ها در خصوص آهنگ توسعه اقتصادی این کشورها به راه می‌اندازند، اکثر مردم در فقر و محرومیت به سر می‌برند و فاصله و شکاف طبقاتی و استثمار و بردگی اقتصادی به صورت وحشتناکی بر این جوامع سیطره دارد.
 ج) لایه «کشورهای پیرامونی» که اکثریت ساکنان زمین در سرزمین‌هایی زندگی می‌کنند که اقتصادها و موقعیت عمومی کشورشان، آن‌ها را در لایه کشورهای پیرامونی قرار داده است. جمعیت بسیار پرشماری از انسان‌ها در قاره‌های آسیا و آفریقا و در آمریکای جنوبی و مرکزی در کشورهایی سکونت دارند که در نظام سلطة جهانی استکبار نئولیبرالیستی در زمره کشورهای پیرامونی‌اند. اقتصاد کشورهای پیرامونی اقتصادی مبتنی بر منابع طبیعی (شامل مواد خام، معادن، جنگل‌ها و نظایر آن‌ها) و صنعت مونتاژ و کشاورزی‌های ضعیف و کم‌رمق است.
کشورهای پیرامونی در سلسله مراتب نظام سلطه جهانی در لایه تحتانی و در بدترین شرایط معیشتی و زندگی قرار دارند و نوع کشورهایی وابسته و تحت سلطه و عمیقاً غارت شده‌اند. در واقع کشورهای پیرامونی هم توسط کشورهای بلوک مرکزی نظام جهانی سلطه، غارت و استثمار می‌شوند و هم در مواردی و به طور حاشیه‌ای توسط کشورها و رژیم‌های نیمه‌پیرامونی نیز استثمار و غارت می‌گردند.
 در ساختار نظام جهانی سلطه با اینکه کشورهای پیرامونی پرشمارترین کشورها به لحاظ تعداد و میزان جمعیت هستند و با اینکه بیشترین میزان ارزش اقتصادی از طریق نیروی کار مردمان این کشورها و یا غارت منابع طبیعی و امکانات آن‌ها (و در اغلب موارد هردو این‌ها) ایجاد می‌شود، اما اکثریت اهالی این کشورها بهره‌ای بی‌اندازه ناچیز از سرمایه و ارزش‌های اقتصادی تولید‌شده توسط خودشان به دست می‌آورند و سهم اصلی این ارزش‌ها و سرمایه‌های تولید‌شده با گردش در نظام اقتصاد و جهان به سمت کشورهای متروپل و به جیب کلان سرمایه‌داران نئولیبرالیست آن‌ها سرازیر می‌گردد. کشورهای پیرامونی، نوعاً فاقد استقلال سیاسی‌اند و دارای اقتصادهایی‌اند که بحران‌زدگی و عدم توازن ساختاری و ناکارآمدی از خصایص ذاتی آن است. از بنگلادش و نپال و پاکستان تا پرو و بولیوی و هاییتی و السالوادور و مکزیک، و از آلبانی و جمهوری آذربایجان و ترکیه تا مصر و الجزایر و سومالی و کامرون می‌توان انبوهی از کشورهای فقیر بحران‌زده تحت ‌سلطه گرفتار اقتصادهای پیرامنی استعمار ساخته را برشمرد.
وقتی در عرصه مباحث اقتصادی و سیاست و سیاست خارجی از «دنیا» سخن می‌گوییم، در واقع داریم از مجموعه‌ای از کشورها و مناسبات میان آن‌ها و جوهر و ماهیت این مناسبات و سمت‌گیری و روح حاکم بر این دنیا سخن می‌گوییم. برای تعامل سازنده با دنیا باید آن را شناخت و شناخت اصیل و جدی و حقیقی دنیا، یعنی شناخت روح و جهت حاکم بر این دنیا و فهم ماهیت و وجود عینی و لایه‌ها و ظواهر و زوایا و مناسبات و مکانیسم‌های حاکم بر آن. آقای روحانی در سخنرانی‌شان گفته‌اند:
«آن‌چه من می‌فهمم این است که در دنیای سیاست خارجی که حالا تاحدودی اطلاعات دارم، در دنیای پیچیده‌ای قرار گرفته‌ایم. در منطقه پیچیده‌ای هستیم. قدرت‌های بزرگ هر روز نه تنها برای ما که حتی برای دوستانشان، همسایگانشان، رقبایشان و صد البته برای ما، برنامه، نقشه و طرح دارند. باید چه کنیم؟... مگر ما معصومیم؟ ما غلط و اشتباه داریم. منتها یک نفر بیاید انتقاد کند که دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را بشناسد.»
 این سخن صحیحی است که برای اظهار نظر درباره سیاست خارجی ما و نحوه تعامل با دنیا و انتقاد و یا بررسی و تحلیل آن، باید در ابتدا ماهیت دنیا و نظام و مناسبات حاکم بر آن و مؤلفه‌ها و مشخصه‌های آن را شناخت. شناخت دنیا و روح حاکم بر آن و شناخت ماهیت دنیای امروز (که ماهیتی ظالمانه و استکباری دارد) ما را به چه نتیجه‌ای می‌رساند و به سوی چه نوع تعاملی با دنیا رهنمون می‌شود؟

 

 درباره تعامل با دنیا

با توجه به آنچه درباره نظام جهانی و مناسبات حاکم بر آن و مؤلفه‌ها و شاخصه‌های آن گفتیم، کاملاً مشخص می‌شود که اگر خواهان استقلال کشور و پیشرفت و عدالت و بهروزی و سرافرازی مردم‌مان هستیم، باید تعاملی انتقادی اعتراضی با مناسبات و کشورهای گرداننده مناسبات حاکم بر نظام جهانی در پیش بگیریم و ضمن حفظ استقلال و فاصله‌مان از تاروپود نظام اسارت‌بار سلطه جهانی (حفظ استقلال و فاصله از بندهای اسارت‌بار این نظام هر چقدر و به هر میزان که برای ما مقدور و ممکن و میسر است) و دعوت ملت‌ها و مستضعفان جهان به مقابله با نظام جهانی سلطه و روشن‌گری در خصوص ماهیت این نظام، از مستحیل شدن در این نظام و پذیرش نسخه‌ها و دستورالعمل‌های تحمیلی و ظالمانه غربی‌ها جلوگیری کنند و با ایستادگی بر سر اصول و آرمان‌های اعتقادی و انقلابی‌مان در تعاملی از سرعت و اقتدار و حکمت و مصلحت با کشورهای مختلف دنیا (و در صورت نیاز حتی کشورهای متروپل) شویم، اما همیشه و در هرحال در این تعامل‌ها بر حفظ اصول و ارزش‌ها و آرمان‌های ظلم‌ستیزانه و دینی خود تأکید ورزیده و از مستحیل شدن در نظام‌جهانی و مستغرق شدن در مشهورات و مدعاها و جهان‌بینی مدرنیستی و سکولاریستی آن‌ها جداً و عمیقاً پرهیز نماییم. یک تعامل سازنده با دنیا، چنین تعاملی است، و گرنه تعاملی که بخواهد ما را به تابعی از خواست‌ها و سلسله مراتب و روح حاکم بر نظام جهانی و تمنیات و اغراض کشورهای مرکزی و نیمه‌پیرامونی قرار دهد، نه تنها یک تعامل سازنده نیست، بلکه نوعی سازش و تسلیم شدن خفت‌بار است که به از دست رفتن آزادی و استقلال و هویت و عزت ملی و همه چیز ما منجر می‌شود. مخالفان سازش قصد ندارند به روی دنیا خنجر بکشند، بلکه آن‌ها نگرانند که مبادا با سر دادن شعار تعامل سازنده با دنیا، خواسته یا ناخواسته و دانسته یا نادانسته گرفتار دام‌های اسارت‌بار دنیایی شویم که امام خمینی به باطن و جان و حقیقت آن را در تعبیر رسای «نظام جهانی سلطه» بیان می‌کرد و همگان را به مخالفت و مبارزه با آن فرا می‌خواند. امام راحل مکرراً در بیانات و مکتوباتشان، مسلمانان و مستضعفان جهان را به مبارزه با نظام جهانی سلطه و کوشش به منظور تحقق عدالت دعوت کرده‌اند و تحقق استقلال و آزادی برای ملت‌ها را از این طریق ممکن دانسته‌اند.
 

بیشتر بخوانید: عدم رابطه و مذاکره با آمریکا ؛ چرا؟


«وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست‌اندرکاران کشورتان یا قدرت‌های خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شماها لااقل در این صد سال اخیر، که به تدریج پای قدرت‌های بزرگ جهان‌خوار به همة کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است، مشاهده کردیم یا تاریخ‌های صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ‌یک از دولت‌های حاکم بر این کشورها، در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملت‌های خود نبوده و نیستند، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هرچه کرده‌اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده، یا برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همه مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده، و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفته‌اند، و یا آنکه دست‌نشاندگان قدرت‌های بزرگ بوده‌اند که برای وابسته کردن کشورها و ملت‌ها هرچه توان داشته‌اند به کار گرفته و با حیله‌های مختلف کشورها را بازاری برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تأمین نموده‌اند و ملت‌ها را عقب‌مانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند. و شما این مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان به پا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرت‌ها و عمال سرسپردة آنان نترسید، و حکام جنایت‌کار که دست‌رنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می‌کنند از کشور خود برانید، و خود و طبقات خدمت‌گزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید، و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری‌های آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همة مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهد رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.»[1]
امام خمینی آشکارا و در بیانی رسا و باصلابت، راه تعامل سازنده با دنیا را به ما و همه مسلمانان و مستضعفان جهان نشان داده‌اند. تعامل سازنده با دنیا به معنای حفظ استقلال و هویت اسلامی و مرزبندی قاطع با دشمن مستکبر و کوشش در حد توان و بضاعت در جهت مبارزه با نظام جهانی سلطه است. ایشان تصریح کرده‌اند که «تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم» و با ژرف اندیشی و آینده بینی حکیمانه‌شان (گویی که دغدغه‌ها و مشکلات امروز ما را به عینه مشاهده می‌کرده‌اند) ما را از اینکه نگران ایجاد روابط و مناسبات گسترده با دنیا باشیم، پرهیز داده‌اند.
«تأخیر در رسیدن به همة اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم، نه مأمور به نتیجه. اگر همة انبیا و معصومین(ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمی‌بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند‌مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامة عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند... من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان‌خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت کنیم. واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که ان‌شاءالله تمام رگه‌های وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود. استکبار غرب شاید تصور کرده است از این‌که اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا می‌زنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف ‌نظر می‌نماییم... ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چراکه دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقمند شده‌ایم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام می‌گذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ، سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت و اسلام و مسلمین می‌گذارند. ...روحانیون و مردم عزیز حزب‌الله و خانواده‌های محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیل‌ها و افکار نادرست، خون عزیزانشان پایمال نشود.امام خمینی آشکارا و در بیانی رسا و باصلابت، راه تعامل سازنده با دنیا را به ما و همه مسلمانان و مستضعفان جهان نشان داده‌اند. تعامل سازنده با دنیا به معنای حفظ استقلال و هویت اسلامی و مرزبندی قاطع با دشمن مستکبر و کوشش در حد توان و بضاعت در جهت مبارزه با نظام جهانی سلطه است. ایشان تصریح کرده‌اند که «تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم» و با ژرف اندیشی و آینده بینی حکیمانه‌شان (گویی که دغدغه‌ها و مشکلات امروز ما را به عینه مشاهده می‌کرده‌اند) ما را از اینکه نگران ایجاد روابط و مناسبات گسترده با دنیا باشیم، پرهیز داده‌اند.
 ترس من این است که تحلیل‌گران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه‌گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته‌اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت‌کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! خلاصه کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیله‌گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان، درصدد تحقق فقه علمی اسلام برآییم...»[2]
در واقع تعامل سازنده با دنیا، تعاملی که برخاسته از آموزه‌های اسلام ناب محمدی و رهنمودهای امام خمینی و آرمان‌های انقلاب اسلامی است (و فقط این نحوه از تعامل است که می‌تواند «ضامن و حافظ استقلال و آزادی» ما باشد) تعامل انقلابی مبتنی بر مرزبندی قاطع با نظام جهانی سلطه و ملهم از روح انقلابی اسلامی است که امام راحل(ره) بارها و بارها درباره آن سخن گفته‌اند و این تعامل در عین سازنده بودن، انقلابی است، و مبتنی بر سازش و تسلیم نمی‌باشد و البته جفاست که آن را مترادف خنجر کشیدن بدانیم. آیا پیوستگی غیرنقادانه به نظام جهانی می‌تواند راه‌گشای مشکلات ما باشد؟ یک بررسی عمیق و دقیق از نوع و ماهیت مشکلات اقتصادی‌ای که امروز با آن مواجهیم به ما نشان می‌دهد که:
 اولاً، مشکلات اقتصادی‌ای نظیر تورم، رکود، ضعف بنیه تولیدی، حاکمیت رانت و دلالی و نیز وابستگی اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی و تولید تک محصولی (نفت) همگی نوعاً و ماهیتاً ریشه در ساخت اقتصاد شبه‌مدرن ایران دارند. به عبارت دیگر تمامی مشکلات پیش‌گفته، ساختار و ذات اقتصاد شبه‌مدرن ایران هستند و علت‌العلل آن‌ها را نیز باید در ساخت و ساختار این اقتصاد جست‌وجو کرد.
ثانیاً، بی‌عدالتی، فاصله و شکاف طبقاتی و درآمدی گسترده میان اقشار و طبقات مختلف در اقتصاد امروز ایران و فقر و فساد و تبعیض، نوعاً و ذاتاً نتیجه و محصول اقتصاد شبه‌مدرن ایران است و با رها شدن از سلطه این اقتصاد است که می‌توان از این مصائب و مشکلات و آسیب‌ها رها شد.
ثالثاً، اقتصاد شبه‌مدرن ایران سر پل اصلی وابستگی اقتصاد ما به نظام اقتصاد جهانی و به تبع آن نظام سلطه استکبار جهانی است. تا زمانی که بخواهیم در چارچوب مناسبات اقتصاد شبه‌مدرن و بر اساس مناسبات آن سیر نماییم، اقتصادی وابسته و بحران‌زده خواهیم داشت. اقتصادی که اسیر مشکلات ساختاری چون: تورم، رکود، فقر و فساد و تبعیض و رانت‌خواری و نظایر این‌ها خواهد بود.
رابعاً، راه‌حل مشکلات اقتصادی کنونی و رهایی از آسیب‌ها و نابسامانی‌های ساختاری چون: بحران رکودی تورمی، فقر و فساد و تبعیض و رانت‌خواری و... نه پیوستن به نظام اقتصاد جهانی و به اصطلاح «تعامل با دنیا»، که برخورد خلاقانه نقادانه با نظام اقتصاد جهانی (و به عبارت دقیق‌تر «تعامل سازنده نقادانه با دنیای سلطه استکباری») است.
هر نوع تعامل با نظام جهانی که مبتنی بر رویکرد مستقل انتقادی اصول‌گرایانه انقلابی استکبارستیزانه نباشد، موجب مستحیل شدن در نظام جهانی و تشدید وابستگی ما گردیده و مشکلات و بحران‌ها و آفات و آسیب‌های اقتصادی کنونی را تشدید و تعمیق خواهد کرد؛ زیرا تمامی مشکلات اقتصادی ما ملهم از ماهیت اقتصاد شبه مدرن است که نظام استکبار جهانی آن را پدید آورده است و خواهان بسط و تحکیم و تقویت آن می‌باشد. بنابراین، به منظور رفع و حل مشکلات اقتصادی‌ای که از آن نام بردیم، نیازمند انجام تحولات و دگرگونی‌های جدی در ساختار اقتصادی کشور هستیم. ساخت اقتصادی کنونی ما، صورت بازسازی‌شده همان اقتصاد شبه‌مدرن است. در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه اقتصاد شبه مدرن آسیب‌هایی دید و گرفتار اختلال‌های جدی گردید، اما به حمایت خود ادامه داد. کابینه میرحسین موسوی با انجام برخی تغییرات و ترمیم‌های ساختاری، کلیت و ساخت اصلی اقتصاد شبه‌مدرن را حفظ کرده و آن را مورد تعرض قرار نداد. در سال‌های پایانی دهه ۱۳۶۰ تیم کارشناسی و مدیران اجرایی سازندگی عمدتاً از اعضای حلقه بوروکراتیک کابینه موسوی بودند، نه تنها اقدامی برای نابودی اقتصاد شبه‌مدرن و پی‌ریزی نوعی ساخت اقتصاد مقاومتی مختص دوران گذار نکردند، بلکه با استفاده از الگوی نئولیبرالیسم اقتصادی، ساخت اقتصاد شبه‌مدرن ایران را در هیئتی نئولیبرالیستی بازسازی نمودند.
این‌گونه بود که با فعال شدن اقتصاد شبه‌مدرن (در هیئت نئولیبرالیستی) مشکلات و آفات و مصائب و آسیب‌های ذاتی و بنیادین این اقتصاد نیز بیش از پیش رخ نمودند و مردم ما در سال‌های سازندگی و اصلاحات و پس از آن به طور مستمر با مشکلات ساخت این اقتصاد شبه‌مدرن (گرانی، رکود، عدم تعادل ساختاری...) دست به گریبان گردیدند. استکبار اومانیست نیز با شناسایی این نقطه ضعف ما در عرصه اقتصاد، با به اجرا گذاشتن مجموعه گسترده و متراکم و بی‌سابقه تحریم‌های اقتصادی (که تاکنون علیه هیچ ملتی این‌گونه اعمال نگردیده است) کوشید تا بر ضریب و عمق و شدت و دامنه مشکلات اقتصادی کشور ما بیفزاید تا از این طریق ملت مقاوم ایران را وادار به تسلیم نماید که البته در پیشبرد این خواست شوم خوذ شکست خورد؛ اما فشار زیادی را به زندگی و معیشت اقشار و طبقات و گروه‌های وسیعی از مردم ما وارد ساخت.
 

پی نوشت:
[1] . امام خمینی در صحیفه امام، جلد۲۱، ص۴۴۷ و ۴۴۸.
[2] . امام خمینی، صحیفه امام، جلد۲۱، ص۲۸۴، ۲۸۵، ۲۹۱، ۲۹۰، ۲۹۱ و ۲۹۲.

منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.