ارزش هاي والاي انساني در گفتار و كردار حضرت امام

قلمفرسايي در تبيين شخصيت بزرگمردي كه همچون خورشيد درخشان و آفتاب عالمتاب نورافشاني كرده نه‌تنها جهان معاصر بلكه، امتداد عمر بشريت با پرتو امواجش نورانيت يافته است به شدت سخت است. معرفي رادمردي كه صلابتش همچون كوهها استوار و سقفش به پهناي آسمان بيكران، خروشندگي بمانند امواج سهمگين اقيانوس، پاكي، خلوص و زهدش نشانگر اولياء الهي، عدل و دادش بيانگر عدالت راستين ... چگونه امكان دارد. فلذا بايد اعتراف كرد كه پرداختن به تمامي ابعاد شخصيتي آن مرد
يکشنبه، 28 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارزش هاي والاي انساني در گفتار و كردار حضرت امام
ارزش هاي والاي انساني در گفتار و كردار حضرت امام
ارزش هاي والاي انساني در گفتار و كردار حضرت امام

نویسنده : حجت‌الاسلام والمسلمين سيدعلي‌نقي آل‌محمد



قلمفرسايي در تبيين شخصيت بزرگمردي كه همچون خورشيد درخشان و آفتاب عالمتاب نورافشاني كرده نه‌تنها جهان معاصر بلكه، امتداد عمر بشريت با پرتو امواجش نورانيت يافته است به شدت سخت است. معرفي رادمردي كه صلابتش همچون كوهها استوار و سقفش به پهناي آسمان بيكران، خروشندگي بمانند امواج سهمگين اقيانوس، پاكي، خلوص و زهدش نشانگر اولياء الهي، عدل و دادش بيانگر عدالت راستين ... چگونه امكان دارد. فلذا بايد اعتراف كرد كه پرداختن به تمامي ابعاد شخصيتي آن مرد الهي غيرممكن ولي قسمت يا بعدي از ابعاد ايشان هرچند سخت است لكن امكان دارد.

آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داري...

نخبگان روزگار و نامداران عالم بخاطر دارا بودن به يك يا چند ويژگي شهرت پيدا كرده و ماندگار شده‌اند و بهانه‌هاي متفاوت نامشان را هرازچندگاهي بر سر زبانها آورده حياتشان را تداوم مي‌بخشد.
لكن آنچه سبب ماندگاري حضرت امام(رحمت الله علیه) شده و خواهد شد نه بخاطر دارا بودن به يك يا دو يا چند بلكه مطابق مثل معروف (آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري) همه ويژگيهاي ممتاز انساني و شايستگي‌ها را به خود اختصاص داده است. براستي كه امام هم از جنبه شخصي و فردي، اجتماعي و سياسي و هم علمي، فقاهتي، حكمتي و عرفاني سرآمد روزگاران بودند. با اين وصف به هريك از صفات شايسته امام راحل پرداخته شود بجاست.
فلذا ما نيز در اين مختصر به قطره‌اي از اقيانوس بيكران صفات آن امام بزرگوار، با اين قلم ناتوان و بضاعت قليل ولي بر حسب اداي وظيفه مي‌پردازيم اميدوارم بتوانم درصدي از دينم را به انقلاب و امام اداء نمايم.
انسان موجودي است داراي دو بعد كاملاً متفاوت، يك بعد آن انساني، والايي و الهي و هر آن شخص كه توجه و التفاط به اين جنبه را داشته باشد به اعلاعليين سير مي‌كند و بعد ديگر آن خاكي و سفلي است و آن كسي كه خود را به صورت مطلق در اختيار اين جنبه بگذارد حتماً از اصل خويش دور مانده از ماهيت انساني خارج شده نه‌تنها همانند حيوانات مي‌شود بل هم اضل بلكه از آن هم پايينتر و بدتر.
و البته انساني شايسته و وارسته انسانيت است كه بتواند همين شايستگي انساني را در خود زنده كرده و با برخوردها آشكار كند. براستي با اينكه حضرات معصومين(علیهم السّلام) در علم، عبادت، ورع، تهجد و تقوي... در روزگاران همانند و همسان نداشتند لكن آنگونه كه با برخوردهاي كريمانه و بزرگوارانه خود در اجتماع اثر گذاشته و فاصله خود با مردم را آشكار مي‌نمودند بسيار چشمگير است.
بر اين اساس هرچند كه برخي از صفات آن بزرگواران اختصاص به خود آنان داشت و بنابر مصالحي سايرين امكان اتصاف به آن صفات را ندارند ولي به تعداد بسيار ديگري همگان مي‌توانند دارا باشند به شرط اينكه در خود تمهيدات و مقدمات آن را فراهم نمايند.
آري حضرت امام نيز همچون اسلاف بزرگوار خويش شريعت و آئين نبوي را نه‌تنها با گفتار بلكه با كردار شايسته خود معرفي نموده و در گسترش و توسعه آن از هيچ مساعي دريغ نداشت.

سيرة پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در گفتار حضرت امام

1ـ پيامبر اسلام از فقراي قريش بود

پيغمبر اسلام از قريش بود لكن قريش آن ثروتمندهايشان و آن مستكبرينشان يك دسته بودند و اين طايفه پايين‌تر، كه خود حضرت مي‌فرمايند من هم شباني كردم، يك موجودي بوده است كه از طايفه فقير بوده است كه اينها خود حضرت و عموهايش، اينها فقير بوده‌اند. (صحيفه امام، ج9، ص169)

2ـ وضع زندگي پيغمبر اسلام و اصحاب

همه مردم مي‌دانستند كه پيغمبر زندگي‌اش چه طور بوده و مادرش در كجا بچه را بزرگ كرده در يك بياباني، بعد هم كه آمده، هميشه تحت قدرت اين بزرگها بوده و نمي‌شده زندگي بكند و در مكه در غار مدتي بوده است و هيچ نمي‌توانسته. هميشه آنجا در مكه كه بوده، تبليغاتشان به طور تقيه و زيرزميني بوده، تا وقتي هم كه آمدند مدينه، مدينه هم آني كه دور و بر حضرت بود يك دسته‌اي از همين فقرا، مستمندها بودند وقتي كه ايشان مسجد درست كردند، آن هم نه مثل مسجدهاي ما، يك مسجدي كه يك ديواري با چوب دورش درست كرده بودند ابتدائاً، و اگر سايه‌اي داشت با اين چيزهاي خرما، با اين علفهاي خرما و چوبهاي خرما، با اين درست كرده بودند (صحيفه امام، ج9، ص170).

3ـ رفتار متواضعانه پيامبر و اميرالمؤمنين با مردم

يكي از فرقهاي بين حكومت اسلام با ساير حكومتها، اين است كه در حكومت اسلام جو، جو محبت است بين شخص اول مملكت مثل رسول خدا كه شخص اول بود و در زمان اميرالمؤمنين شخص اول اميرالمؤمنين بود با ادني فردي كه به حسب نظر مردم ادني حساب مي‌شدند فرق اساسي مربوط به دنيا نبود. اينطور نبود كه رسول خدا حالا كه در رأس واقع شده و رئيس امت است مثل ساير حكومتها رياست بكند. در مسجد مي‌آمدند و مي‌نشستند، اصحابشان و اتباعشان هم توي مسجد بود، كسي، از خارج كه مي‌آمد نمي‌دانست كدام از آنها پيغمبر است. مي‌پرسيد كدامتان پيغمبر هستيد؟ در نشستن اينطور نبود كه يكي در بالاي تخت بنشيند و مابقي مقابلش بايستند و سلام نظامي بكنند! حضرت امير هم همينطور بود. صدر اسلام وضع اينطور بود، اينطور نبود كه امراي لشكر ـ امراي لشكر خيلي مهم داشتند ـ با مردم ديگر فاصله بگيرند، جو محبت بود. آنها در يك محيط دوستي و رفاقت و محبت زندگي مي‌كردند. بين خودشان «رحماء» بودند، يعني همه با هم دوست و رفيق... با رحمت رفتار مي‌كردند. و وقتي كه مقابل كفار واقع مي‌شدند، آنجا «اشدّاء» بودند (صحيفه امام، ج7، ص233).

4ـ شخصيت عدالتخواه پيامبر اسلام

حضرت رسول صلي‌ا... عليه و آله و سلّم در آن اواخر عمرشان رفتند منبر فرمودند كه هر كس به من حقي دارد بگويد، خوب كسي حقي نداشت. يك عرب پا شد، گفت من يك حقي دارم چي هست؟ شما در جنگ كذا كه مي‌رفتيد يك شلاقي به من زديد. به كجا زدم؟ به اينجا، بيا عوضش را بزن. گفت نه، من آن وقت شانه‌ام باز بوده شما هم شانه‌تان را باز كنيد. بسيار خوب. شانه را باز كرد. عرب رفت بوسيد! گفت من مي‌خواستم ببوسم بدن رسول‌ا... را! ولي مسئله اين بوده و مطلب اين است كه يك رئيس مطلق حجاز آن وقت بوده است. و بعضي جاهاي ديگر، او بيايد بالاي منبر و بگويد هر كس حق دارد بگويد، يك نفر نيايد بگويد به اينكه تو دهشاهي از من برداشتي! (صحيفه امام، ج4، ص326)

خاطراتي از بزرگان در تبيين شخصيت حضرت امام(ره)

در جلسه درس ايشان هم معمول بود كه روز شروع و ختم درس را به موعظه اختصاص مي‌داد. و موعظه‌هاي ايشان با ديگران فرق داشت. در همان جلسه موعظه وقتي امام عادي هم صحبت مي‌كردند، فضلا چنان اشك مي‌ريختند كه مثلاً سينه ايشان خيش مي‌شد. در مطلب عادي موعظه هم منقلب مي‌كرد. حالت غش به آدم دست مي‌داد. (سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام(ره)، ج4، ص18)
اولين مسئله‌اي كه مي‌تواند انسان را مجذوب كند، ارتباط امام با مسائل معنوي و دستورات اسلامي است. براي هر كسي مسلم است كه امام خيلي بهتر و سلامت‌تر از هر فردي اعمال واجب را انجام مي‌دهند و عنايتي خاص به مستحبات كه زينت‌بخش اعمال مؤمن است دارند. مثلاً يادم هست روزي يكي از آقايان آمدند و گفتند: آمريكائيها آماده‌اند مصاحبه‌اي با امام انجام دهند و اين برنامه مستقيم پخش مي‌شود، اگر اين عمل صورت بگيرد، بالطبع ساير كشورهاي اروپايي هم چنين كاري را انجام مي‌دهند و اين مي‌تواند براي نشان دادن مواضع و حركت انقلاب مؤثر باشد بنده آمدم خدمت امام و موضوع را عرض كردم.
امام فرمودند: حالا وقت انجام يكي از مستحبات است وقت مصاحبه نيست امام پس از انجام آن عمل مستحبي فرمودند «من براي مصاحبه آماده هستم». (همان، ص31)
وقتي امام بعد از سالها تبعيد و دوري از وطن به ايران بازگشتند يكي از خبرنگاران خارجي از امام پرسيدند: حالا شما چه احساسي داريد؟ امام فرمودند: هيچي! و اين احساس امام است كه: من كه طبق فرامين الهي در حال انجام وظيفه هستم، حالا چه در نوفل‌لوشاتو باشم، چه بالاي خاك ايران و چه در تهران، قم يا... هيچ فرقي نمي‌كند كه در كجا باشم. (همان، ص44)
امام براي اجراي اعمال مستحب از اوقات اختصاصي خودشان استفاده مي‌كنند و با اين حركت مي‌خواهند بگويند كه اگر مسئوليتي داريد حق نداريد در اوقاتيكه براي رسيدگي به مردم اختصاص داده‌ايد چيزي تهيه كنيد و ما مي‌ديديم امام در آن ربع ساعتي كه به قدم زدن در بالكن اختصاص داده بودند بعضي ذكرها و در مدت يازده روز اول محرم زيارت عاشورا را همان وقت مي‌خواندند زيرا كه وقتهاي ديگري كه به مردم و جامعه اختصاص داده شده لطمه نزند. (همان، ص46)
شاهد بوديم روزي آقاي حجازي از امام ستايش مي‌كند امام جمله تكان‌دهنده مي‌گويند كه از اين تعاريف نكنيد. اين جمله را اگر ارزيابي كنيم عيناً در دستورات رسول‌ا... مي‌بينيم. (همان، ص54)
در نوفل لوشاتو، ذبح حيوانات در خارج از كشتارگاه بر طبق قانون منع شده است و روزي گوسفندي را در محل اقامت امام ذبح كردند امام با آنكه در ديار كفر بودند فرمودند: چون تخلف از قانون حكومت شده است از اين گوشت نمي‌خورم. (همان، ص55)

خاطره يكي از خواهران در اقامتگاه امام در پاريس

روزي كه تعداد ميهمانان زياد بود امام به آشپزخانه آمدند و گفتند: چون ظرفهاي امروز زياد است آمده‌ام كمكتان كنم.
يك روز در نوفل لوشاتو كمتر از 2كيلو پرتقال خريدم امام كه پرتقالها را ديدند فرمودند اين همه پرتقال براي چيست؟ عرض كردم: به خاطر اينكه ارزان بود براي چند روز پرتقال خريدم امام فرمودند دو گناه كردي. يك گناه براي اينكه ما نياز به اين همه پرتقال نداشتيم و يكي ديگر اينكه شايد در نوفل لوشاتو كساني هستند كه تا حالا به علت گران بودن پرتقال نتوانسته‌اند آن را تهيه كنند.
منبع:روزنامه اطلاعات




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.