براساس مستنداتی که در بخش ضرورت تدبر در قرآن کریم بازگو شد، «قرائت متدبرانه قرآن کریم» لازمه فهم قرآن کریم، لازمه ایجاد و تعمیق معرفت قرآنی جامعه و زمینهساز توسعه فرهنگ قرآنی است. چه اینکه میتوان بر اساس همین مستندات، تقیّد به قرائت متدبرانه قرآن کریم را به عنوان شاخصی برای ارزیابی «قرآنی بودن» افراد در نظر گرفت و متناسب با این شاخص، استانداردهایی برای مقاطع مختلف سنی یا سطوح مختلف اجتماعی و حتی گروههای خاصی که به صورت ویژه مورد نظر هستند، تعریف نمود.
تعداد کلمات 2368/ تخمین زمان مطالعه 12 دقیقه
تاکنون «فرهنگسازی تدبر در قرآن» به عنوان راهبرد اصلی توسعه فرهنگ قرآنی اتخاذ نشده است. به نظر میرسد برای تحقق این امر موانعی وجود دارد که عبارتاند از:
تصور امکانپذیر نبودن تدبر برای افراد ناآشنا به عربی
قرآن برای همه انسانها قابل فهم بوده و زبان آن با زبان انسانیت هماهنگ است. زبان قرآن، معماگونه و رمزگونه نیست تا کسی آن را نفهمد، زیرا دین برای هدایت همه آمده و چیزی که برای هدایت همه است، باید حقایقش به گونهای بیان شود که همگان حقانیت آن را فهمیده و برتریاش را در مقایسه با سایر افکار بیابند. محورهای اصلی معارف این کتابها برای همگان، روشن و قابل فهم است؛ هرچند برای فهم لطائف و اسرار کتابهای آسمانی، نیاز به تفسیر وجود دارد که پیامبران کتابهای الهی را برای مردم تفسیر میکنند. (جوادی آملی، ۱۳۸۷، ص ۷۷) قرآن برای فطرت همه بشر آمده است و فطرت، هم فجور و تقوا را به خوبی درک میکند و هم بدیهیات را میشناسد. هرکسی با این سرمایه میتواند از محضر قرآن بهرهمند شود. (جوادی آملی، ۱۳۸۸، ص ۴۵۰)اینکه دست عموم مردم از فهم قرآن کوتاه باشد و قرآن فقط به کمک مفسران قابل فهم باشد، با نور بودن و تبیان بودن قرآن منافات دارد. ممکن نیست قرآنی که خودش را به عنوان «هدئ للعالمین» (آلعمران/۹۶) و «نوراً مبیناً» (نساء/۱۷۴) و «تبیاناً لکل شیء» (نحل/۸۹) معرفی نموده، برای تبیین خودش نیازمند به غیر باشد و به جای آنکه ذاتاً روشن باشد، به وسیله چیزی غیر از خودش روشن شود، یا به وسیله غیر خودش بیان شود. (ر.ک: طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱، ۹۸)
همچنین، قرآن به وسیله اصطلاحات علوم مختلف، مانند فلسفه، کلام، فقه، تاریخ، ادبیات، اصول، هنر و علوم تجربی فهمیده نمیشود، زیرا تنها برای متخصصان این رشتهها نیامده است. اگر کسی اصول از پیش ساخته را به همراه ببرد و بخواهد قرآن را بر اصول موضوع رشته علمی خود تطبیق دهد و آن اصول را برقرآن تحمیل کند، نه تنها چیزی از قرآن نخواهد فهمید، بلکه آیات آن را در غیر معنای اصلی خود به کار خواهد برد. (رک: همان) البته جدا کردن مرز اصطلاحات و عدم تحمیل رأی بر قرآن، به معنای نادیده گرفتن سرمایههای عقلی و علمی در فهم آن نیست. (رک: جوادی آملی، ۱۳۸۹، ص ۱۹۸)قرآن برای همه انسانها قابل فهم بوده و زبان آن با زبان انسانیت هماهنگ است. زبان قرآن، معماگونه و رمزگونه نیست تا کسی آن را نفهمد، زیرا دین برای هدایت همه آمده و چیزی که برای هدایت همه است، باید حقایقش به گونهای بیان شود که همگان حقانیت آن را فهمیده و برتریاش را در مقایسه با سایر افکار بیابند. محورهای اصلی معارف این کتابها برای همگان، روشن و قابل فهم است؛ هرچند برای فهم لطائف و اسرار کتابهای آسمانی، نیاز به تفسیر وجود دارد که پیامبران کتابهای الهی را برای مردم تفسیر میکنند. قرآن برای فطرت همه بشر آمده است و فطرت، هم فجور و تقوا را به خوبی درک میکند و هم بدیهیات را میشناسد. هرکسی با این سرمایه میتواند از محضر قرآن بهرهمند شود.
عمومی بودن تدبر در قرآن و فهم آن و نیز میسر بودن درک معارفش برای همگان، بدین معنا نیست که هرکسی بدون ضوابط بتواند به یافتههای خویش استناد کند، بلکه هر کسی میتواند در قرآن تدبر کند، اما فقط کسی میتواند بر اساس یافتههای خویش احتجاج کند و به بحث با دیگران بپردازد که به ضوابط فهم آن پایبند باشد. (جوادی آملی، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۳۸)
بسیاری از صاحب نظران معتقدند: نخستین لازمه فهم صحیح قرآن، آشنایی مناسب با قواعد ادبیات عرب است. کسی که آشنایی مناسبی با ادبیات عرب که در فهم قرآن دخیل است، ندارد؛ هرچند حق تدبر در مفاهیم قرآنی را دارد، اما نمیتواند به یافته خویش استناد و احتجاج کند. (همان، ج ۱، ص ۳۸) شاید بر همین اساس، گروهی بپندارند نمیتوان افراد ناآشنا به زبان عربی را به حال خود وانهاد.
پاسخ اینکه اولاً نتیجه مستفاد از این مقاله این نیست که با قرار دادن قرآن در سبد فرهنگی خانوار مسلمان، آنها را به تدبر ملزم سازیم، بلکه لازم است «اتخاذ فرهنگسازی تدبر در قرآن»، به عنوان راهبرد باشد تا مجموعهای از برنامهها و اقدامات اجرایی به منظور تقویت زمینههای تدبر صحیح صورت بگیرد که برنامهریزی برای آشنایی عموم جامعه به زبان قرآن از آن جمله است. چهبسا بسیاری از افرادی که به ادبیات عربی آشنایند، اما با زبان قرآن آشنایی ندارند، به همان مقدمات نیازمند میباشند.
ثانیاً در صورتی که دروس مربوط به دین و قرآن در برنامه دوران تحصیلی دانشآموزان، بر اساس مطالبه همگانی قرآن و عترت مبنی بر تدبر در قرآن، به صورت مناسب مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد، میتوان بسیاری از مقدمات مورد نیاز را فراهم نمود.
ثالثاً اگر با توجه به مانع مذکور، نتیجه گرفته شود که راهبرد اصلی برای ایجاد معرفت قرآنی در جامعه، بهرهبرداری از تفاسیر و آثار قرآنی صاحبنظران است، با توجه به اینکه این راهبرد، آگاهانه یا ناآگاهانه راهبرد حاکم بر فعالیتهای قرآنی بوده، لازم است بررسی دقیق میدانی صورت گیرد تا معلوم شود آیا برنامههایی که تاکنون بر همین اساس شکل گرفته، به نتایج مطلوب در زمینه ایجاد فهم مناسب انجامیده است یا نه؟ در صورتی که پاسخ منفی باشد، تکرار مسیر اشتباه، نتیجهای جز خسران بیشتر نخواهد داشت.
امکان بروز خطا و تفسیر به رأی در تدبر
یکی از مهمترین موانع در مسیر تعیین فرهنگسازی تدبر در قرآن، به عنوان راهبرد توسعه فرهنگ قرآنی، ترس از افتادن عموم مردم در ورطه تفسیر به رأی یا بروز خطا در فهم آیات است؛ به عبارت دیگر، از آنجا که عموم مردم از تخصص کافی برای فهم آیات الهی برخوردار نیستند، ممکن است یا دچار خطا شوند و یا گرفتار آسیب تفسیر به رأی شوند. لذا نمیتوان این راهبرد را برای ایجاد معرفت قرآنی، راهبردی مطمئن تلقی نمود. این مانع، چندان جدید نیست و در روزگاری که امام خمینی کتاب آداب الصلاة را نگاشتهاند، مانعی جدی برای بهرهمندی از قرآن بوده است. ایشان معتقد بودهاند که: «یکی دیگر از حجب که مانع استفاده از این صحیفه نورانیه است، اعتقاد به آن است که جز همان مطالبی که مفسرین نوشته یا فهمیدهاند، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست؛ و تفکر و تدبر در آیات شریفه را با تفسیر به رأی که ممنوع است اشتباه نمودهاند، به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نمودهاند. (رک: امام موسوی خمینی، ۱۳۷۰، ص ۲۰۰)برای پاسخ به این اشکال، لازم است چند جهت بررسی شود:
امکان وقوع خطا در تفسیر و تدبر
بدون تردید، در هنگام دعوت عموم انسانها به تدبر در قرآن از جانب خدا، پیامبر و امامان (علیهمالسلام)، امکان بروز اشتباه و وقوع خطا در برداشت عموم مردم از قرآن، بر آنان پوشیده نبوده است؛ اما به نظر میرسد تعداد موارد وقوع خطا به دلیل محدوده تدبر که در ادامه اشاره خواهد شد، در برابر مواردی که شخص به نتیجه صحیح دست مییابد، قابل مقایسه نیست.با توجه به اینکه ممکن است صاحبنظران بزرگ هم دچار خطا شوند، نمیتوان به دلیل امکان وقوع اشتباه، افراد را از تدبر منع نمود؛ چه اینکه خطای بزرگان به دلیل قرار داشتن در مقام رجوع دیگران، آثار و نتایج به مراتب خطرناکتری دارد. به همین دلیل، لزوماً تبلیغ و ترویج مطالعه تفاسیر و آثار قرآنی صاحبنظران را نمیتوان راهبردی مطمئن تلقی نمود؛ ضمن آنکه برای تشخیص مطالب درست از نادرست در تفاسیر و سایر آثار منتسب به قرآن، لازم است معیار و میزانی برای سنجش آن مطالب تعیین شود. بر اساس روایات عرضه به قرآن، آن معیار و میزان عبارت است از قرآن؛ بنابراین حتی لازمه تبلیغ و ترویج تفاسیر، ایجاد زمینه قبلی برای داوری مطالب آنها میباشد که این زمینه، با تدبر در قرآن حاصل میشود، نه با مطالعه تفاسیر.
بیشتر بخوانید: فرهنگ سازی تدبر در قرآن
محدوده تدبر
اگر تدبر در قرآن از توان بشر خارج بود، خداوند آن را از عموم انسانها، حتی کافران مطالبه نمیکرد؛ پس تدبر به فهم ابتدایی و لایههای ظاهری قرآن باز میگردد.تدبر در قرآن کریم محدودهای دارد که آن را از محدوده تفسیر کاملاً متمایز میسازد و آن، بالاترین لایه ظاهر قرآن است؛ در صورتی که تفسیر، با توجه به معنای لغویاش، پردهبرداری از لایه اول و رسیدن به لایههای زیرین است. (ر.ک: جوادی آملی، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۵۲) امام خمینی در این باره میفرماید: «استفادههای اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچوجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد؛ مثلا اگر کسی از کیفیت مذاکرات حضرت موسی(ع) با حضرت خضر و کیفیت معاشرت آنها و «شبی رحال» حضرت موسی با آن عظمت مقام نبوت برای به دست آوردن علمی که پیش او نبوده و کیفیت عرض حاجت خود به حضرت خضر به طوری که در آیه شریفه «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» (کهف؛ ۶۶) مذکور است و کیفیت جواب خضر، عذرخواهیهای حضرت موسی، بزرگی مقام علم و آداب سلوک متعلم با معلم را که شاید بیست ادب در آن هست، استفاده کند، این به تفسیر چه ربط دارد تا تفسیر به رأی باشد. بسیاری از استفادههای قرآن از این قبیل است. اموری که از لوازم کلام استفاده میشود، مربوط به تفسیر به هیچوجه نیست. علاوه بر آنکه در تفسیر به رأی نیز کلامی است که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیه که موافق موازین برهانیه است و آیات اخلاقیه که عقل را در آن مدخلیت است باشد؛ زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحه عقلیه است که اگر ظاهری برخلاف آنها باشد، لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود. مثلاً در آیه «وجاء ربُّک» (فجر؛ ۲۲) و «الرّحمن على العَرشِ استَوی (طه؛ ۵) که فهم عرفی از این مطلب، مخالف با برهان است؛ رد این ظاهر و تفسیر آن مطابق با برهان، تفسیر به رأی نیست و به هیچوجه ممنوع نخواهد بود. (رک: امام خمینی، ۱۳۷۰، ص ۲۰۱-۲0۰)
محدوده تفسیر به رأی
در صورتی که توجه دقیقی درباره محدوده تفسیر به رأی صورت گیرد، اشکال مزبور مرتفع خواهد شد، زیرا اساساً همه برداشتهایی که از آیات الهی میشود، تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد؛ چنانکه در مقدمه تفسیر تسنیم میخوانیم: «چیزی که صریح، نصّ و ضروری است، نیازی به تفسیر ندارد، خواه از سنخ دعوت عام و هدایت همگانی باشد و خواه ناظر به احکام فقهی و مانند آن باشد. (جوادی آملی، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۱۷۶)تفسیر به رأی هنگامی رخ میدهد که شخص، پیشفرضهای خود را بر آیات الهی تحمیل نماید (جوادی آملی، ۱۳۸۸، ص ۴۵۰)، یا آنکه وظیفه معین و عمل خاصی مطالبه شده باشد و شخص، دیدگاه دیگری را بر آن ترجیح دهد. به تعبیر امام خمینی:
محتمل است، بلکه مظنون است که تفسیر به رأی راجع به آیات احکام باشد که دست آراء و عقول از آن کوتاه است و به صرف تعبد و انقیاد از خران وحی و مهابط ملائکة الله باید اخذ کرد؛ چنانکه اکثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهای عامه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات میخواستند بفهمند، وارد شده است. اینکه در بعضی روایات شریفه است که «لیش شیء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن» (عیاشی، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۱۱) و همچنین روایت شریفه که میفرماید: «دین الله لا یصاب بالعقول» (صدوق، ۱۳۹۵، ج ۱، ص ۳۲۴) شهادت میدهد بر اینکه مقصود از «دین الله» احکام تعبدیه دین است؛ و الاباب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات معاد و نبوت، بلکه مطلق معارف، حق طلق عقول و از مختصات آن است. (رک: امام خمینی،1370، 200-201)
وظیفه عرضه به قرآن
پیشتر ذکر شد یکی از وظایفی که بر عهده عموم مسلمانان نهاده شده، عرضه مطالب مختلف، بهویژه مطالب منتسب به دین مانند روایات، به قرآن کریم است تا حق و باطل از یکدیگر متمایز شوند. اگر برای عموم مردم، فهم صحیح و مناسب از آیات الهی ممکن نباشد یا خطر وقوع اشتباه، بیش از امکان فهم صحیح باشد، نمیتوان از آنها انتظار داشت که مسائل مختلف را به قرآن عرضه کنند؛ زیرا نتیجه این مطالبه آن است که روایات را به همان نتایج اشتباه عرضه نمودهاند، یا حداقل ممکن است در هنگام عرضه به قرآن نیز دچار اشتباه شوند و نتوانند صحیح را از سقیم تشخیص دهند.نتایج مقاله
با توجه به مطالب مندرج در این مقاله، نتیجه گرفته میشود:1. هرچند مراجعه به تفاسیر و استفاده از مطالب آنها فینفسه امری مطلوب و ارزشمند است، اما درباره قرآن کافی نیست. سفارش به تدبر در قرآن از سوی خدای بلند مرتبه، رسول مکرم(ص) و اهلبیت گرامی آن حضرت، بدین سبب است که تدبر، وظیفهای مهم در فهم قرآن است.
2. از آنجا که مطالبه اصلی قرآن و عترت از عموم مسلمانان، قرائت و انس با قرآن همراه با تدبر در آن است، تدبر در قرآن نسبت به مراجعه به تفاسیر اولویت دارد. تدبر در قرآن، میتواند امکان داوری عموم جامعه نسبت به محتوای تفاسیر و تشخیص مطالب صحیح از سقیم آنها را فراهم آورد.
3. تدبر در قرآن میتواند زمینه ارتباط درونی و عاطفی عموم جامعه با قرآن را فراهم آورد که این در زمره مهمترین شاخصهای توسعه فرهنگ قرآنی است؛ حال آنکه مطالعه و مراجعه به تفاسیر، هرچند به گرد آمدن اطلاعاتی در مطالعهکننده میشود، اما لزوماً به ارتباط عاطفی با قرآن نمیانجامد.
4. ضروری است مقید بودن به «قرائت مدبرانه قرآن» به عنوان یکی از شاخصهای فرهنگ مطلوب در جامعه معرفی شود.
5. شایسته و بایسته است و «فرهنگسازی تدبر در قرآن» در ادبیات توسعه فرهنگ قرآنی جامعه نهادینه شود.
6. در برنامهریزیهای مربوط به توسعه فرهنگ قرآنی، فرهنگسازی تدبر در قرآن و نهادینه کردن آن در جامعه، نسبت به سایر راهبردها و برنامهریزیها اولویت و اولیت دارد؛ لذا مناسب است در فعالیتهای قرآنی کشور، «ادبیات تدبرمحوره جایگزین «ادبیات تفسیر محور» شود.
این مقاله پیشنهاد میدهد برنامههای «تدبرمحور» اولاً شناساییشده و با آسیبشناسی مناسب، در جهت صحیح قرار داده شوند؛ ثانیاً مورد حمایت بیشتر قرار گیرند؛ ثالثاً جهت استفاده مخاطبان بیشتر، تعمیم یابند.
پیشنهاد ادامه مسیر پژوهش
تعیین تدبر در قرآن به عنوان راهبرد اصلی توسعه فرهنگ قرآنی برای مخاطب ناآشنا به زبان عربی قرآنی، لوازم و پیشنیازهایی را میطلبد که اگر به درستی به آنها توجه نشود، این راهبرد با چالشها و آسیبهایی مواجه خواهد شد؛ لذا ضروری است پژوهشی مفصل درباره لوازم و پیشنیازهای تدبر برای مخاطب ناآشنا به زبان عربی قرآنی صورت بگیرد.با توجه به اینکه در سالهای گذشته، پژوهشها درباره تدبر در قرآن کریم صورت گرفته است، لازم است پیشینه دقیقی از آنها فراهم شود و با بررسی دقیق آثار مربوطه و شناسایی کمبودها، در راستای رفع کاستیها اقدام مقتضی صورت گیرد.
همچنین از آنجا که نمیتوان یک راهبرد را فارغ از دیگر راهبردهای اتخاذشده در گذشته و آینده نگریست، پیشنهاد میشود پژوهشی به منظور «نسبت سنجی راهبرد تدبر در قرآن با راهبردهای فرهنگی کشور» اجرا شود.
منابع:
- ابنهشام، جمالالدین، (۱۳۷۸)، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، تحقیق و تعلیق: مازن المبارک و محمدعلی حمدالله، مراجعه: سعید الأفغانی، قم، انتشارات سیدالشهداء، چاپ سوم.
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۷۹)، تسنیم، قم، اسراء، چاپ اول.
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۸۷)، دینشناسی، تحقیق: محمدرضا مصطفی پور، قم، اسراء، چاپ پنجم
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۸۸)، قرآن در قرآن، تحقیق: محمد محرابی، قم، اسراء، چاپ هشتم.
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۸۹)، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، تحقیق: احمد واعظی، قم، اسراء، چاپ چهارم.
- حمیری، عبداللهبنجعفر، (بیتا)، قرب الاسناد، تهران، انتشارات کتابخانه نینوا، چاپ سنگی.
- دولت، محمدعلی، (۱۳۹۱)، مبانی انسانشناختی و غایتشناختی تربیت در قرآن و حدیث، تهران، پارس کتاب، چاپ اول.
- صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنبابویه قمی، ۱۳۹۵ ق، کمالالدین و تمامالنعمة، قم، دارالکتب الاسلامیه.
- عیاشی، محمدبنمسعود، التفسیر، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰.
- طبرسی، حسنبنفضل، (۱۴۱۲ ق)، مکارمالأخلاق، قم، انتشارات شریف رضی، چاپ چهارم.
- طبرسی، فضلبن÷حسن، (۱۳۷۲)، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران.
- کلینی، محمدبنیعقوب، (۱۳۷۸)، الکافی، تهران، المکتبه الاسلامیه.
- مجلسی، محمدباقر، (۱۴۰۴)، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
- مکارم شیرازی، ناصر، (۱۳۷۴)، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دارالکتب الإسلامیه.
- امام موسوی خمینی، روحالله، (۱۳۷۰)، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
[1]. دانشآموخته دکتری رشته کلام امامیه دانشگاه قرآن و حدیث.
منبع: کتاب گفتارها و نوشتارها؛ ارائهشده در همایش هماندیشی نخبگان، فرهیختگان و پیشکسوتان قرآنی؛ وزارت فرهنگ و ارشاد، تابستان 1396.