وجود غایبِ حاضر

یکی از موضوعات بسیار مهم در تاریخ اجتماعی ایران بررسی دگرگونی‌های وضعیت اجتماعی زنان در پی حمله مغولان و حضور گسترده صحراگردان در شهرهای ایران است.
چهارشنبه، 11 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وجود غایبِ حاضر
 پژوهشی درباره وضعیت اجتماعی زنان برپایه روایات صفوة‌الصفا
 

چکیده  
یکی از موضوعات بسیار مهم در تاریخ اجتماعی ایران بررسی دگرگونی‌های وضعیت اجتماعی زنان در پی حمله مغولان و حضور گسترده صحراگردان در شهرهای ایران است. به طور کلی مغولان نظم پیشین را به هم ریختند و از همین رو برای مدتی گشایشی برای بسیاری از گروه‌های نادیده شده از جمله زنان ایجاد شد. بطوری که نقش‌های سیاسی و اجتماعی چشمگیری را برعهده گرفتند. 
هدف این نوشتار بررسی میزان مشارکت‌های اجتماعی زنان و به طور کلی شناخت پدیده‌های اجتماعی مربوط به آنان در دوره مغول و حکومت ایلخانی است. تکیه این پژوهش بر داده‌های تذکره حیات شیخ صفی‌الدین اردبیلی یکی از منابع تصوف در این دوره است. از آنجایی که ساختار این اثر را روایات (حکایت) مجزا در موضوعات گوناگون تشکیل می‌دهد، بررسی موضوع این پژوهش را نیز می‌توان با یافتن نقش زنان و گونه پدیدارشدن آنها در متن روایات را مورد سنجش قرار داد. 
با پژوهش در صفوة‌الصفا اطلاعات خوبی درباره میزان مشارکت زنان در طریقت در دسترس قرار می‌گیرد. این اثر پدیده‌های اجتماعی مربوط به زنان مانند فعالیت اقتصادی، آزار زنان، فحشا و دلایل رشد آن و نفوذ فرهنگ عناصر صحراگرد را توصیف می‌کند. همچنین یکی از ابعاد چشمگیر این اثر قابلیت پژوهش درباره میزان وابستگی زنان به همسران خود با استناد به متن روایات صفوة‌الصفا است.

تعداد کلمات: 6736/ تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه


وجود غایبِ حاضر

نویسنده: یزدان فرخی (1)

مقدمه 

«وجود غایب و حاضر» (2) و نبود زنان در متون وقایع نگاری ایرانی دوران پیش از مدرن را می‌توان از یک منظر به سبک و سیاق و اغراض این دست از متون پیوند داد. موضوع متون وقایع‌نگار تدوین «گذشته» (3)‌ ای برای تثبیت نظم اجتماعی و تداوم روند تقسیم قدرت در میان حاکمان و صاحبان قدرت سیاسی بوده است. روایت‌های تاریخ نگاری سنتی بطور کلی از هویت اجتماعی نظم یافته زنان که در طول دوران پیش از مدرن در ایران - یعنی تا روزگار مشروطیت - شکل گرفته بود، پشتیبانی می‌کرد و زنان را همچون گروه‌های مغایر با نظمِ توصیه شده‌ی طبقات حاکم «نادیده گرفته شده در تاریخ» (4) می‌انگاشت.

از همین رو جای شگفتی نیست که در برخی از متون تاریخ نگاری حتی اشاره‌ای نادر به زنان هم نشده و سراسر نوشته‌های آنها متنی «مردانه» است. اشاره‌های ناچیزی که گاهی در این متون به نقش زنان در امور سیاسی می‌شود، برخی از پژوهشگران را بر آن داشت که به حضور زنان بیردازند و شخصیت و شمار آنها بر پایه داده‌های متون یادشده را مورد مطالعه قرار دهند. 
به عنوان نمونه دکتر شیرین بیانی در اثر خود «زن در ایران عصر مغول» بیشتر به این دست از زنان پرداخته و تلاش جالب توجهی برای اثبات حضور زنان در عرصه سیاست و توانایی‌های آنها در این دوره انجام داده است. (5) دیدگاه ویژه این اثر به زنان جریان گشایش حضور اجتماعی آنها را به سازمان قبیله‌ای مربوط و آن را ارمغان حضور مغولان می‌داند (6) و در این باره تنها از یک جنبه به موضوع پرداخته و مسایلی مانند سقوط نظم دوران اسلامی - عباسی و مسایل جمعیتی را از نظر دور انگاشته است. آنچه در این اثر درباره حضور زنان مطرح شده است، بیشتر به نظام قبیله‌ای و زنان ترک و مغول تکیه دارد. 

اما چیزی که بیشتر در آثار پژوهشگران تاریخ اجتماعی در ایران به عنوان یک ضعف به چشم می‌آید، عدم توجه به منابع مهم تاریخ اجتماعی مانند متون صوفیه و بویژه تذکره‌های حیات بزرگان تصوف است که به نظر می‌رسد با توجه به محتوا و هدف تألیف آنها عرصه نوینی در مطالعات تاریخ اجتماعی و تاریخ زنان بگشاید. در واقع متون یاد شده به دلیل سرشت و ضرورت ساختار خود به گروه‌های حذف شده توجه می‌کند و داده‌هایی را درباره آنها در دسترس قرار می‌دهد.

البته اعتقاد صریح این دست از متون چیزی مغایر با زمینه‌ها و داده‌هایی است که در بر دارند و سخت دنباله رو ترویج نظم اجتماعی توصیه شده متون تاریخ‌نگاری سنتی هستند. همانگونه که متون وقایع‌نگار برای توضیح چرایی و دلایل انحطاط سیاسی حضور و ورود زنان در عرصه سیاست را مطرح می‌کنند، متون صوفیه نیز گسترش حضور زنان و آزادی‌های آنان در اجتماع را برای رسیدن به کمال انسانی و طریقت مفید نمی‌دانند. این موضوع در اعتقادات رسمی طریقت در ادامه مقاله بحث شده است.

در این میان صفوة‌الصفا (تألیف نهایی در 759 هجری) اثر ابن بزاز اردبیلی که درباره زندگی و احوال شیخ صفی‌الدین اردبیلی (735- 650ق.) تألیف شده است، به دلیل مقارن شدن با دگرگونی‌های اجتماعی - سیاسی ناشی از فروپاشی خلافت عباسی و برپایی نظام التقاطی مغولان جایگاه ویژه‌ای دارد. این اثر مجموعه‌ای از روایاتی درباره زندگی شیخ صفی‌الدین از هنگام سرگشتگی تا یافتن شیخ زاهد گیلانی به عنوان مراد خویش و تأسیس طریقت صفوی در اردبیل است.

در میان روایاتی که از زبان مریدان طریقت شیخ صفی درباره وی نقل شده است، اشاره‌های فراوانی به زنان دیده می‌شود. نکته برجسته این روایات مشخص بودن راوی هر حکایت است که پایگاه اجتماعی آنها در بیشتر موارد طبقات میانی و طبقات فرودستی مانند پیشه‌وران و کشاورزان و حتی زنان هستند.
در این پژوهش تلاش می‌شود با آساس قرار دادن صفوة‌الصفا پرسش‌های از این دست را مورد مطالعه و سنجش قرار داد: دیدگاه رسمی طریقت صفوی درباره حقوق زنان و حضور اجتماعی آنها چیست؟ در میان دوران پرآشوب پس از استقرار قبایل صحرانشین ترک و مغول در ایران چه پدیده‌هایی درباره حضور اجتماعی زنان دیده می‌شود؟ دگرگونی‌ها در چه سطحی و تا چه اندازه‌ای قابل بررسی است؟ گشایش حضور اجتماعی زنان تا چه اندازه‌ای قابل بررسی است؟ آیا صفوهالصفا به مثابه متنی که گزارشی از گسترش طریقت میان طبقات اجتماعی در دسترس قرار می‌دهد، درباره گرایش زنان به طریقت اطلاعی به دست می‌دهد؟ چه نشانه‌هایی از رشد و توسعه حقوق زنان دیده می‌شود؟ چه فعالیت‌های اقتصادی از زنان در این دوره گزارش می‌شود؟ آیا اشاره به زنان به عنوان هویتی وابسته به مرد تعریف می‌شود؟ از آنجایی که این اثر بر پایه روایت‌های مجزا تألیف شده است، نقش زنان در این اثر چگونه است؟

برای نزدیک شدن به اهداف این پژوهش شاید بهترین راه گردآوری نمونه‌ها در جدول و پرسش از این نمونه‌ها باشد. بر پایه این جدول می‌توان به تحلیل آمار نمونه‌ها پرداخت و به نتایجی قابل توجه دست یافت.
در محتوای چندین روایت دیدگاه رسمی طریقت شیخ صفی‌الدین درباره زنان روشن می‌شود. در یکی از این روایت‌ها دیدگاه‌هایی مطرح می‌شود که بن مایه‌های آن به گونه‌ای نمایان گناه آلود بودن نفس هستی اجتماعی زن را بیان می‌کند. شیخ صفی‌الدین در یکی از خطبه‌های خود در اردبیل هستی اجتماعی زنان را چنین تشریح می‌کند «... بر هر زنی دو دیو موکل است که وی را بر ارباب شهوت جلوه دهند اما بر هر امردی هجده دیو موکل است که وی را بر اهل شهرت جلوه کنند...» (7) این روایت حضور اجتماعی زنان را با حضور ناهنجار مردان مقایسه نموده است و برپایه همین اعتقاد راه را بر هر گونه گشایش اجتماعی در عرضه‌های اجتماعی بر روی زنان بسته است. 

در روایت‌های دیگر نیز شیخ صفی‌الدین زنان را مانع از تعالی حال عرفانی خود می‌داند و حتی نزدیکی حضور آنها را به عنوان عاملی پریشنده از حال عرفانی خود می‌دانست و از آن گریزان بود، به طوری که در جایی گفته شده که شیخ در خانه‌ای به دیوار تکیه کرده بود از جای برمی‌خیزد و از دیوار فاصله می‌گیرد زیرا «آن سوی دیوار عورتی نشسته بود و اسناد به دیوار کرده بود» (8) در سه روایت دیگر نیز شیخ برخورد زنانی را که برای اجابت حاجت پیش او می‌آمدند، در راه این مسأله درک کرده و به شکلی آنها را دور می‌کند. (9)
با اینکه نمونه‌هایی فراوانی از این دست در رفتار شیخ صفی‌الدین دیده می‌شود، اما به نظر می‌رسد که این باور در مورد همه زنان اعتباری نداشته است. به عنوان نمونه شیخ به یکی از زنان مرید که از بی‌توجهی شیخ به خود گلایه‌مند بود، چنین می‌گوید «می خواهی که ما تو را یاد آریم؟ تره و سبزی بی‌وزن می‌فروشی منت چون یاد آرم؟» (10) این تناقض می‌تواند نشان دهنده تمایلات توسعه طریقت از یک سو و پایبندی به سنت‌های اسلامی از سوی دیگر باشد. به عبارتی دیگر ویژگی تبلیغی و جذب گروه‌های گوناگون اجتماعی یکی از مهمترین روش‌هایی است که در طریقت صفوی از آغاز تا هنگام تأسیس سلسله صفوی دیده می‌شود. از این رو زنان به عنوان بخش چشمگیری از جامعه لازم بود درباره آنها برنامه‌ریزی مشخص درنظر گرفته شود. 
در ادامه این پژوهش تلاش می‌شود دیدگاه رسمی طریقت درباره هستی اجتماعی زن به یک سو نهاده شده و به آنچه در محتوای روایات و تکرارهای منظم آنها روی داده و به تحلیل جنبه‌های گوناگون حضور زنان پرداخته شود.

 

جدول نمونه‌های اشاره به زنان در روایات صفوة‌الصفا 

وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر
وجود غایبِ حاضر


تعاریف، معناها و تفسیرها


 1. وابستگی و استقلال از هویت مردان 

در این جدول تفسیر محتوای روایت، ملاک سنجش وابستگی زنان به مردان بوده است و مشهودترین آن ذکر نام زنان به عنوان عنصری وابسته در کنار مردان است. تعداد نمونه‌های زنان وابسته به همسر در این جدول می‌تواند از یک سو مسأله هویت اجتماعی غیر مستقل زنان را نشان دهد و از سوی دیگر رواج نوعی دیدگاه مردسالارانه را روشن سازد. در میان این نمونه‌ها نشانه‌هایی از تلاش زنان برای رهایی از این هویت وابسته نیز دیده می‌شود. به عنوان مثال در نمونه 60 تصویر زنی توصیف می‌شود که به ابراز وجود اجتماعی خود به گونه‌ای مستقل از همسرش گرایش داشته است که البته با مقاومت همسر روبرو گشته و دچار آزار زنان نیز شده است. شمار روایت‌هایی که زنان به طور مستقل به چشم می‌آیند نیز قابل توجه است. معیار شناسایی استقلال در این پژوهش ذکر نام زنان بدون مردان است. عدم کاربرد واژه‌هایی که زنان را به عنوان عنصر بسته به مردان تعریف می‌کند، نیز به معنای نوعی استقلال در نظر گرفته شده است.
 

 2. نقش زنان در روایت 


اساس تدوین صفوةالصفا را حکایت‌ها یا روایت‌هایی تشکیل می‌دهد که نقش زنان را در هر یک می‌توان مورد ارزیابی قرار داد. به نظر می‌رسد که در هر روایت سه نقش قابل بررسی است که شامل: راوی روایت، موضوع اصلی روایت و نقش فرعی است. از یک سوی چنین می‌نماید که این نقش‌ها به ترتیب اهمیت موضوع اشاره به زنان باشد. تعداد مواردی که در این سه بخش دیده می‌شود، نشان می‌دهد که نسبت نقش پراهمیت زنان در مقایسه با دیگر نقش‌ها روند معکوسی دارد و بیشترین موارد در کم اهمیت‌ترین مورد یعنی «نقش فرعی» دیده می‌شود.

با این حال از آنجایی که مؤلف یکی از دراویش و مریدان شیخ صفی‌الدین بوده و احتمالاً همان دیدگاه رسمی طریقت را دنبال می‌نموده، نمی‌توان انتظار داشت گردآورنده درباره شیخ صفی‌الدین از زنان روایتی نقل کند و از همین رو تنها مورد این اثر روایتی درباره بی‌بی فاطمه همسر شیخ صفی‌الدین یا دختر شیخ زاهد است. (مورد 53)
بر این اساس، آمدن سی روایت که زنان در آن نقش اول و موضوع اول روایت است را باید به وجود جریانی دیگر مربوط دانست و نمی‌تواند حاصل اندیشه رسمی طریقت باشد. این جریان می‌تواند به موضوع استعداد طریقت در راهیابی به نفوذ اجتماعی خود و نیز رشد چشمگیر آزادی‌های اجتماعی زنان پیوند یابد.
بخش عضویت در طریقت کمک‌رسانی افراد به طریقت و یاری رساندن و لطف شیخ به افراد به مثابه عضویت آنها در طریقت به شمار آمده است. منظور از سایر مواردی است که در دو قالب بخش نخست نمی‌گنجد و دربرگیرند. هر نوع فعالیت اجتماعی زنان است. 

بیشتر بخوانید: اوضاع مذهبی ایران و حقوق زنان در دوره ی مغول

 
3. گونه ماهیت حضور اجتماعی زنان 

 

 الف: فعالیت اقتصادی 

هدف از این بخش شناسایی مواردی است که به نوعی خود را در عرصه‌های اجتماعی ابراز نموده و در فعالیت‌های اجتماعی شرکت داشته‌اند. فعالیتهای اقتصادی یکی از جنبه‌های مهم حضور زنان به شمار می‌رود، با این حال صفوةالصفا شمار ناچیزی از موارد اشتغال زنان به این نوع فعالیت‌ها را ثبت کرده است. در بیشتر موارد نه تنها به صورت تلویحی به حرفه زنان اشاره شده است که به نظر می‌رسد اساساً مؤلف به فعالیت اقتصادی زنان واقعی نمی‌نهاده است. از محتوای نمونه‌ی شماره 21 چنین بر می‌آید که زنان در مواردی به باغبانی و سبزی فروشی نیز اشتغال داشتند که البته شیخ صفی‌الدین با اشاره به کم فروشی او اطلاع جالبی در مورد عدم رعایت قوانین صنفی - شرعی از سوی آنها عرضه می‌کند. با اینکه این نمونه از موارد کمیاب این اثر به شمار می‌رود، اما جالب توجه است که نامبرده با هویت اجتماعی مستقل با نام خود «بانو» در متن روایت ظاهر شده و از قرار معلوم طبع شعر و شاعری نیز داشته است. در دوبیتی «فهلوی» که از او نقل شده است، ظرافت هنری وی نیز روشن می‌گردد:

دیر کین سر به سودای ته کیجی *** دیر کین چش چو خونین اسره ریجی
دیره سر باستانه اچ ته دارم *** خود نواجی کورور بختی چو کیجی

در این روایت به صراحت روشن می‌شود که بخشی از حوایج خانقاه شیخ صفی‌الدین از سوی چنین زنانی تأمین می‌شد. در برخی موارد نیز طریقت، زنان بیوه را به فعالیت‌های اقتصادی ترغیب می‌کرد؛ چنانکه در مورد 23 دیده می‌شود شیخ مواد خام نخ‌ریسی را در اختیار آنها قرار می‌داد تا بتوانند در نبود همسر به گذران زندگی بپردازند.
در میان نمونه‌های زنان فعال در زمینه اقتصادی شاهزاده خانومی است که البته گونه فعالیت وی تحت تأثیر پایگاه اجتماعی او قرار گرفته و حضورش در کسب درآمد، حالت نظارتی داشته است. (مورد 80) به عبارتی دیگر فعالیت اقتصادی وی با بهره‌جویی از مقام شاهزادگی بوده است. هر چند به تصریح متن گفته شده «... به معدن نفطی قناعت کرده بود که خود استنباط کرده بود و از آنجا معاش حلال می‌ساخت». با این حال با فعالیت زنان طبقات تفاوت چشمگیری دارد و ابراز هویت اجتماعی آنها از استقلال کمتری برخوردار است. نمونه دیگر مادر شیخ صفی‌الدین است. که نمونه سنتی فعالیت اقتصادی زنان را در منزل نشان می‌دهد، (مورد 1) فعالیتی که زنان در بخشی از فرایند تولیدات وظیفه‌ای با هدف کاهش هزینه‌های زندگی صورت می‌دادند. این دسته از فعالیت‌ها به دلیل عدم ثبت آن در دفاتر مالیاتی معمولاً تنها با مراجعه به متون ادبی و بویژه متون صوفیه قابل پیگیری است.

 

ب: عضویت در طریقت 

در این پژوهش هر نوع ارتباط صمیمانه با طریقت (اعم از شیخ زاهد، شیخ صفی و اخلاف، خلفا و مریدان آنها) عضویت در طریقت تلقی شده است اگرچه این عضویت به صراحت در متن نیامده باشد.
از مجموع 88 نمونه از اشاره به زنان در این اثر 60 نمونه عضویت در طریقت دیده می‌شود و 72 درصد از موارد زنان عضو طریقت بودند. به نظر می‌رسد که طریقت صفوی برای راهیابی به نفوذ اجتماعی و توسعه باورهای خود چاره‌ای به جز جذب زنان به طریقت نداشته است. به غیر از زنان مستقل و خود اتکا در بسیاری از موارد زنان یا همسر خود را به طریقت متمایل ساخته بودند یا اینکه تحت تأثیر همسران به طریقت پیوسته بودند. گاهی از خلفا و مریدان شیخ صفی‌الدین و اعضای طریقت روایت می‌شود که مادران آنها عضو طریقت بوده‌اند (موارد 60 و 61) و می‌توان استنباط کرد که با پیوستن زنان به طریقت فرزندان آنها نیز به عضویت طریقت متمایل می‌شدند. با این حال گاهی این عضویت در طریقت با مقاومت مردان روبرو می‌شد و در مورد اخیرالذکر زن به همین دلیل مورد آزار همسرش قرار گرفته است. بی‌تردید می‌توان تصور کرد که گرایش زنان و مردان به طریقت بر هریک تأثیر بسزایی داشته است.
از این میان تنها یک مورد است که گرایش زنان به عضویت در طریقت به سوی طریقتی غیرمسلک شیخ صفی‌الدین اردبیلی بوده است (مورد 18) در این تنها مورد گرایش مغایر با طریقت شیخ صفی‌الدین رفتار آنها ناهنجار و ماهیت طریقت آنها مورد نکوهش قرار گرفته است. در محتوای این نمونه نشان داده می‌شود که در این دوره گروه‌ها و طریقه‌هایی وجود داشت که سنت‌های اسلامی حجاب زنان را رعایت نمی‌کردند و زنان در کنار مردان در خانقاه‌ها به ارتباط معنوی می‌پرداختند و برپایه این روایت به رقص و سماع می‌پرداختند و حتی «از برای یکدیگر در سجود آمده» (11) به هرحال باید در نظر داشت که دیدگاه رسمی طریقت درباره سایر طریقه‌ها نمی‌تواند کاملاً منطبق بر واقعیت باشد. 
در بخش نخست جدول نمونه‌ها واژه‌هایی که برای زنان به کار گرفته شده از لحاظ کیفیت معنایی و تکرار آن قابل توجه است. بر پایه نمودار شماره 2 از 88 موردی که به نوعی به زنان اشاره شده، می‌توان به 23 گونه و شکل اشاره کرد. 21 عنوان صفت‌هایی است که برای زنان رواج داشته است؛ یک شکل اسامی آنها با نام خاص و یک گونه نیز بدون اشاره با واژه خاصی است که از فحوای متن برمی‌آید که با به کار بردن اصطلاح «عقد نکاح بلاولی» درباره زنان سخن گفته شده است. واژه‌هایی که معمولاً در متون برای زنان استفاده می‌شود، به نوعی هویت اجتماعی آنها را زیر سؤال می‌برد. واژه‌هایی چون حرم، سرپوشیده، عیال، عورت، منکوحه و اهل خانه، زنان را عنصری غیراجتماعی، محدود به خانه و به لحاظ اهمیت هویتی درجه دوم به شمار می‌آورد. از سوی دیگر واژه‌های فواحش و کنیزان نیز موقعیت دشوار و نابهنجار اجتماعی و اقتصادی آنها را بیان می‌دارد. در 10 مورد ذکر نام زنان با اسم خاص آنها بوده است که به لحاظ تعداد و نیز از نظر معنایی بسیار پر اهمیت است. هرگاه از نام خاص استفاده شده است، هویت زنان چهره روشنی می‌نماید. 
برخی از پدیده‌هایی که درباره حضور زنان در این اثر دیده می‌شود؛ به صورت تلویحی و موضوع ضمنی صفوةالصفا مطرح شده است و از محتوای آنها می‌توان تا اندازه‌ای به وضعیت زنان در این دوره پرتو افکند. این نمونه‌ها با اینکه در جدول و آمار ذکر شده است اما جزئیات و تحلیل آنها نیاز به بخش مجزایی دارد که در این بخش از مقاله به هریک به طور جداگانه پرداخته می‌شود.

 

 اجازه عقد نکاح بلاولی و افزایش حق انتخاب همسر برای دختران 

در یکی از روایات صفوةالصفا که در نمونه 16 جدول نیز آمده است، ابن بزاز از قول یکی از فقها به اصلاحی فقهی اشاره کرده است که می‌تواند نشانه روند رو به رشد ازدواج‌هایی بدون کسب اجازه از پدر و مادر و به طور کلی ولی دختر باشد. در این روایت فقیه نامبرده برای توضیح چگونگی جریان جذب خود در طریقت اشاره می‌کند که قاضی روستایی برای کسب اجازه جاری ساختن عقد نکاح بلاولی نزد وی به شهر آمد. یکی از امکانات فقهی که در موارد ویژه‌ای تدارک دیده شده است، جاری ساختن عقد نکاح دختر بدون اجازه سرپرست وی است که شهید ثانی در اثر مشهور خود «لمعه» در بخش نکاح به آن پرداخته است. در این موارد دختر نیاز نیست از ولی خود برای انتخاب همسر اجازه سرپرست خود را داشته باشد. (12) با این اوصاف آمدن قاضی روستا برای کسب جاری ساختن چنین عقدهایی به شهر نزد قاضی شهر چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ به نظر می‌رسد طلب چنین اجازه‌ای خود معلول افزایش چنین مواردی در جامعه بوده است و اگر حدود جغرافیایی آن را نیز در نظر بگیریم، موضوع چشمگیرتر خواهد شد. بی‌تردید چنین ازدواج‌هایی می‌تواند نشانه نوعی آزادی اجتماعی زنان به شمار می‌آید.
 

 آسیب‌شناسی روابط زناشویی 

از میان زنانی که در این اثر مورد شناسایی قرار گرفته‌اند، شماری در روابط زناشویی دچار آسیب‌های جسمی و روحی از سوی همسران خود شده‌اند. در این میان در مورد شکستن دندان توسط همسر شناسایی شده است. مورد 60 که یکی از اعضای طریقت با نام حلیمه به دلیل اینکه بدون اجازه همسر خود به دیدار شیخ صدرالدین رفته بود، مورد آزار همسر خود قرار می‌گیرد. در مورد 64 نیز مردی دندان همسر خود را شکسته است که البته ظاهراً به صورتی ناآگاهانه اتفاق افتاده است. جالب توجه است که به لحاظ آسیب‌های روانی تنها گزارش‌هایی درباره شیخ زاهد به دست آمده است. در مورد 25 چنین برمی‌آید که شیخ زاهد به یکی از همسران خود توجه بیشتری داشته و دیگری را مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار داده است ابن بزاز از قول یکی از راویان به روشنی در این باره می‌گوید «شیخ زاهد را نظر به آن خانه بیشتر بود که هلیه کران بود شیخ صفی‌الدین قدس سره ملازمت و خدمت آن خانه بیشتر می‌کردی» به هر حال مریدان طریقت که منش پیران خود را آرمانی می‌دیدند، در این روایت حتی این رفتار همسر شیخ را با سرزنش پاسخ می‌دهند و شیخ صفی که ابراز نارضایتی همسر شیخ زاهد را شنیده بود با وی به تندی سخن می‌گوید. (13)

به نظر می‌رسد افزون بر چند همسری، اختیار همسران جوان در سنین کهنسالی نیز یکی از دلایل نارضایتی همسران در روابط زناشویی بوده است. شیخ صفی‌الدین در سن هفتاد سالگی یا هفتاد و دو سالگی (15) همسری جوان را برمی‌گزیند که تنها چهارده سال داشته است و در این ازدواج چیزی بیشتر از دو نسل اختلاف دیده می‌شود. به نظر می‌رسد نمونه شماره 31 انعکاس بخشی از مشکلات این اختلاف سنی در روابط زناشویی است.شیخ صفی‌الدین بعدها هنگامی که خود پیر طریقت می‌شود با زنانی برخورد می‌کند که از قصد همسران خود مبنی بر اختیار کردن زن دوم به وی شکایت می‌کنند و خواستار چاره‌جویی شیخ صفی‌الدین هستند. شیخ نیز بنا بر بافت روایت با کرامتی که پیوسته از وی دیده می‌شود مردان را از اختیار کردن همسر دوم باز می‌دارد. البته این روایت به دلیل اینکه زنان به صورت دسته جمعی نزد شیخ می‌روند، نشانه جالب توجهی از این است که مشکلات مشترک و ویژگی‌های زنان آنها را دور هم گرد می‌آورده است. در این روایت گزارش شده است که «قریب پنجاه عورت دیدم که آن جا بر سر راه نشسته بودند منتظر شیخ من پیغام بگذاردم و ایشان فریاد برآوردند که ما نگذاریم که شیخ بگذرد که شوهران ما به عروس آوردن رفته‌اند». (14)

در این روایت شیخ زاهد با یکی از کرامات خود همسرش را به وحشت می‌اندازد که واکنش زن به این امر موجب رنجش شیخ زاهد می‌شود. به کاربردن لفظ «پیرمرد» از سوی طریقت موضع‌گیری صریح خود را در مورد فواحش روشن ساخته و بر پایه نمونه 14 تلاش مریدان طریقت برای برچیدن «بیت‌الفواحش» را نشان داده است. اما یکی از حکام منصوب شیخ حسن جلایری که لقب «امیره» را در نام خود دارد بر تداوم حرفه فواحش و قمارخانه‌ها اصرار داشته و در جهت طریقت اقدام می‌نماید، با اینکه این روایت چهره مخدوشی از این امیر را نشان داده و سرانجام نابسامان وی را بازگو می‌کند، اما انگیزه‌های حاکم اردبیل را می‌توان در سرچشمه‌های درآمد یا مالیاتی که از بیت الفواحش یا «بیت‌اللطف» گرفته می‌شد، جستجو کرد. به طوری که از ارقام مالیات «تمغای بیت‌اللطف» تبریز در رساله فلکه برمی‌آید، (16) شگفت‌انگیز نیست بر سر تداوم این نوع فعالیت اصرار زیادی صورت گیرد.

 نتیجه 

این بی‌نظمی که به حضور بیشتر زنان در فعالیت‌های اجتماعی نظیر جذب در طریقت و آزادی‌های بیشتر اجتماعی منجر شده است به عنوان رقیبی در کنار نظم پیشین جریان فعالیت‌های اجتماعی زنان را تحت تأثیر قرار داده است. نظم پیشین را می‌توان همان مجموعه باورها و در نتیجه رفتارهایی دانست که زنان را هستی وابسته‌ای در کنار مردان تعریف می‌کند و به واژه‌هایی مانند عورت، سرپوشیده، حلال و عیال چنگ می‌زند و یا همان اعتقاد رسمی است که از زبان شیخ صفی‌الدین درباره حضور زنان در جامعه مطرح شده و آنها را مانع تعالی اهل تصوف می‌داند. اما محتوای روایات صفوة‌الصفا به عنوان گزارشگر دوران بی‌نظمی اجتماعی از روند رو به رشد حضور زنان سخن می‌گوید. 

با اینکه صفوة‌الصفا اثری درباره منش و حالات و بزرگداشت شیخ صفی‌الدین اردبیلی است و به لحاظ محتوایی در حوزه تصوف قرار می‌گیرد، اما آیینه تمام نمایی از اوضاع اجتماعی روزگار خود است. نابسامانی‌های اجتماعی و بی‌نظمی‌های برآمده از حمله مغولان و استقرار قبایل صحراگرد در مناطق مختلف در این مقاله قابل بحث و بررسی است. 


بی تردید با بررسی نمونه‌ها، نشان داده می‌شود که طریقت در میان درگیری نظم پیشین - که خود ظاهراً طرفدار آن است - با بی‌نظمی رو به رشد، در عمل دنبال کننده اهداف خود بوده است و به طوری که بسیاری از زنان اشاره شده در اثر به طریقت گرایش داشته و طریقت را با مال و حضور خود یاری می‌رساندند و اهداف تبلیغی طریقت را پیش می‌بردند.
همچنین بافت و ساختار روایت‌گونه صفوة‌الصفا این امکان را به دست می‌دهد تا نمونه‌ها را به صورتی مجزا بررسی کرد و نتایج آماری که در نمودار شماره 1 و 2 آمده است را ارزیابی کرد. با این حال نگارنده این سطور از مشکلات تبدیل اطلاعات کیفی به داده‌های کمی و نتیجه‌گیری کیفی از آنها به خوبی آگاهست، اما برای برون‌رفت از مشکل کمبود اطلاعات درباره تاریخ زنان و گروه‌های اجتماعی راهی جز گشودن درهای پژوهشی به سوی آمار نخواهد بود. 

سرانجام به نظر می‌رسد نتایج بیشتری از مقایسه این یافته‌ها با آثاری همگون در دوره‌های دیگر به دست خواهد آمد و می‌باید این پژوهش را زمینه پژوهش‌های دیگری در نظر آورد.

وجود غایبِ حاضر

نمودار شماره 1 میزان وابستگی

وجود غایبِ حاضر

نمودار شماره 2 وابستگی و استقلال زنان از مردان در روایات

وجود غایبِ حاضر

نمودار شماره 3 فعالیت اجتماعی

این نمودار صرفاً فراوانی را نمایش می‌دهد و هر ستون لزوماً قابل مقایسه با ستون‌های دیگر نسبت در برخی موارد زنان در هر دو مورد حضور داشته‌اند
 

وجود غایبِ حاضر

نمودار شماره 4 فراوانی واژه‌ها
 

 پی‌نوشت‌ها: 
1. عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور. 
2. اشاره به شعر سعدی در مجموعه غزلیات به این عنوان: هرگز وجود حاضرِ غایب شنیده‌ای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است. حذف شدن زنان از تاریخ‌های رسمی با وجود فعالیت و حضور آنها. جامعه حالت عکس شعر سعدی را به ذهن وی می‌آورد که حضوری غایب اما حاضر آنها را می‌نماید. 
3. این مفهوم از جان هرولد پلام گرفته شده است؛ نویسنده یاد شده گذشته را ابزاری در دست حاکمان و تاریخ را مفهومی تازه و علمی انتقادی و مربوط به دوران مدرن می‌داند و نیز اغراض وقایع نامه‌ها را به عنوان موضوع گذشته، با اهداف حقیقت‌جویی ناهمسو می‌داند. برای بررسی بیشتر نک: پلام، مرگ گذشته، ترجمه عباس امانت، تهران، اختران، 1386. 
4. منظور از گروه‌های مغایر با نظم اجتماعی گروه‌هایی مانند همجنس‌بازان، گدایان و دزدان است. مایکل استنفورد یکی از ویژگی‌های نوین حوزه تاریخ را گشایش در توجه به این گروه‌ها می‌داند؛ استنفورد، درآمدی بر فلسفه تاریخ، ترجمه احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، 1382، ص 31-33. 
5. بیانی، شیرین، زن در ایران عصر مغول، تهران، دانشگاه تهران، چاپ نخست 1352 چاپ دوم، 1382، صص 123-148. 
6. همان، ص 150. 
7. ابن بزاز، صفوه‌الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، زریاب، 1376، ص 569. 
8. همان، ص 866. 
9. همان صص 754؛ 732-731؛ 644-643. 
10. همان، ص 677. 
11. ابن بزاز، ص 677. 
12. شهید ثانی، شرح لمعه، ترجمه م. تبیین علی شیروانی، قم، موسسه دارالعلم، 1383، ج 9، ص 48. 
13. همان، ص 92. 
14. همان، ص 754. 
15. همان، ص 171. 
16. همان، نسخه خطی کتابخانه بریتانیا برگ 95 رو. 

 منابع تحقیق:
- ابن بزاز، درویش توکلی، صفوة‌الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبابی مجد، تهران، زریاب، 1376.
- همو، همان، نسخه خطی کتابخانه بریتانیا به شماره 11745؛ میکرو فیلم کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران با شماره 3193.
- استنفورد، مایکل، درآمدی بر فلسفه تاربخ، ترجمه احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، 1382.
- بیانی، شیرین، زن در عصر مغول، تهران، دانشگاه تهران، چاپ نخست 1353، چاپ دوم 1382.
- پلام، جان هرولد، مرگ گذشته، ترجمه دکتر عباس امانت، تهران، اختران، 1386.
- شهید ثانی، شرح لمعه، ترجمه و تبیین علی شیروانی، قم، مؤسسه دارالعلم، کتاب نکاح (جلدهای 9 و 10)، 1383.
- مازندرانی، عبدالله، رساله فلکیه، تصحیح و ترجمه، والتر هینس، آلمان، ویس بادن، 1952.
- نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، تصحیح علیزاده، مسکو، 1976. 

منبع مقاله: احمدی (صرّاف)، نزهت؛ (1392)، زن در تاریخ اسلام (مجموعه مقالات سمینار بین‌المللی زن در تاریخ اسلام)، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.