تأملی در روایت تاریخ شاهی از حکومت ترکان‌خاتون قراختایی در کرمان

در تاریخ سیاسی ایران موضوع حکومت زن به مانند یک پدیده عارضی و غیر معمول به شمار می‌رفت. سنت‌ها و آراء اجتماعی و سیاسی از قدرت سیاسی برداشتی پدرسالارانه ارایه می‌کردند و منابع اندیشه‌ای (چون نوشته‌های حکمی...
سه‌شنبه، 17 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملی در روایت تاریخ شاهی از حکومت ترکان‌خاتون قراختایی در کرمان

ترکان خانون جانشین همسرش، قطب‌الدین شد.
 

چکیده
در تاریخ سیاسی ایران موضوع حکومت زن به مانند یک پدیده عارضی و غیر معمول به شمار می‌رفت. سنت‌ها و آراء اجتماعی و سیاسی از قدرت سیاسی برداشتی پدرسالارانه ارایه می‌کردند و منابع اندیشه‌ای (چون نوشته‌های حکمی - سیاسی) این مقوله را با شدت بیشتری بازتاب می‌دادند. به طور کلی حضور زنان در قلمرو عمل سیاسی بیشتر به صورت نفوذ پنهان و غیررسمی دیده می‌شد. دوره‌های کوتاه مدت و مقطعی حکومت زنان در دوره‌هایی دیده می‌شود که دگرگونی‌های ناگهانی در جامعه روی می‌داد. از آن جمله وضعیت بیش‌بینی نشده‌ای که در فضای سیاسی رخ می‌نمود، مانند مرگ ناگهانی حکمران یا زمانه انحطاط خاندان‌ها و نشیب عقلانیت سیاسی، که در ادب و فرهنگ ما به دوران قحط الرجال معروف است، دوره‌ای از فترت را پیش می‌آورد که از جمله زنان و دیگر اهل حرم چون کودکان و خواجگان نیز به عرصه ایفای نقش در زمینه حکومت و زمامداری کشیده می‌شدند. ویژگی حکومت زنان در آن روزگار چنین بود که آنان به مانند یک محلل یا میان پرده در جریان انتقال قدرت سیاسی نقش ایفا می‌کردند. به نظر می‌رسد در واقع به دلیل ماهیت پدرسالارانه قدرت سیاسی، حضور زن در ارکان قدرت در شکل اعمال نفوذ (غیررسمی) قدرت سیاسی بود. 

تعداد کلمات: 6406 کلمه، زمان تخمین مطالعه: 32 دقیقه

تأملی در روایت تاریخ شاهی از حکومت ترکان‌خاتون قراختایی در کرمان

نویسنده: شهرام یوسفی‌فر (1)


مقدمه 

حکومت چند زن در تاریخ ایران از ویژگی‌های متفاوتی برخوردارند که به استثناء شبیه‌تر می‌نمایند. حکومت ترکان‌خاتون قراختائی (حک: 681- 655ق.) از این موارد است. روایت تاریخی که مورخان به ویژه مؤلف تاریخ شاهی از دوره حکمرانی و عملکرد ترکان‌خاتون به عنوان یک زن - حکمران، ارایه کرده‌اند، به وضوح با سایر روایات مورخان از موقعیت سیاسی و اندیشه‌ای زنان حکومتگر دوره اسلامی تفاوت دارد. در اینجا ترکان‌خاتون به عنوان یک الگوی آرمانی از زن - فرمانروا در دوره اسلامی مطرح می‌شود.
دوره حکمرانی طولانی وی و اقدامات مختلفی که در عرصه‌های کشورداری و اداره امور عمومی کرمان به ثمر رساند، موقعیت او را در اذهان معاصرانش به مانند شخصیتی که واجد صفات لازم و ضروری برای تصدی منصب حکومت و حکمرانی است، پذیرفتنی کرد. این موقعیت منحصر به فرد باعث گردید به هنگام تحریر کتاب «تاریخ شاهی» یک بخش اندرزنامه‌ای در مورد روال حکومت‌مداری و سیره نیک سیاسی ترکان‌خاتون گنجانده شود. ناگفته پیداست که تأکید نویسنده کتاب در برداشت دستورنامه‌ای از سیره سیاسی این زن که توأم با ذکر ویژگی‌های حکومت مطلوب وی است، خود بدعتی در الگوی تحریر این گونه آثار سیاسی در ایران به شمار می‌رود. 

با عنایت به موارد فوق ضروری است روایت ویژه تاریخ شاهی از شخصیت و دوره حکمرانی ترکان‌خاتون مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. در این رابطه سؤالاتی چند مطرح است، 1- آیا میان اوضاع و احوال تاریخی دوره حکمرانی ترکان‌خاتون و عملکرد سیاسی وی رابطه معنی داری وجود داشت؟، 2- آیا اقدامات سیاسی ترکان‌خاتون بر اساس الگوی رایج عمل سیاسی صورت می‌گرفت یا نوع متفاوتی را نشان می‌داد؟؛ 3- تاریخ شاهی، که بخش عمده محتوای آن شرح سیره و عملکرد ترکان‌خاتون است، با چه انگیزه‌هایی نوشته شد؟ 4- هدف مؤلف از ارائه تصویر آرمانی از چهره ترکان‌خاتون چه بود؟

 

1. وضعیت تاریخی 

امیر براق حاجب هنگامی حکومت قراختائیان را در کرمان برپا کرد (حدود 620ق.) که کشور در اثر تهاجمات مغولان دچار بحران‌های عمیقی شده بود. این وضعیت آشفتگی را در فضای سیاسی حاکم کرده بود و در نتیجه حکمرانی چون امیر براق، هم با مغولان و هم با خلیفه عباسی روابط دوستانه‌ای را برقرار کرد تا از این طریق موقعیت خود را مستحکم‌تر کند. واقع امر این بود که امیر براق حاجب، ابتدا از سوی خوارزمشاه به حکومت کرمان منصوب شد و چون زمانه فرصت داد، مستقل شد و بر علیه غیاث‌الدین خوارزم شاه، ولی نعمتش با جلال‌الدین خوارزمشاه متحد شد. اگر چه در نهایت از او نیز روی برگرداند و یکسره به مغولان پیوست. در دیگر سو، روابط امیر براق حاجب با دربار خلیفه عباسی که با هدف تقویت مشروعیت حکومتش، پی‌گیری می‌شد، نتایج دلخواه را به بار نیاورد. 
رکن‌الدین خواجه جوق فرزند امیر براق، فرمان جانشینی پدر را از اوگتای قاآن دریافت کرد و به حکومت کرمان رسید. (633ق.) پیش از این قطب‌الدین، برادرزاده براق از غیبت او استفاده نمود و در رأس حکومت قرار گرفت. رکن‌الدین هفده سال حکومت کرد و در این مدت تلاش نمود که بنیان‌های محکمی برای حکومت قراختائیان در کرمان فراهم آورد. سیاست‌های او در این راستا در عرصه‌هایی مانند حمایت از رعایا و ضعفا، توجه به دیوانیان، و دلجویی از عرفا و روحانیون قلمروش و همچنین کاهش بار مالیاتی و تأکید بر روابط احترام‌آمیز با خلافت عباسی، دیده می‌شد. در هرحال، موقعیت سیاسی او در داخل و خارج از کرمان به عنوان حکمرانی موفق تثبیت شد و خاصه مردم کرمان از دوره او با خرسندی یاد می‌کردند. رکن‌الدین تا سال 650ق. موقعیت و سیاست‌های داخلی و خارجی خود را حفظ کرد و تنها هنگامی که منگوقاآن، سیاست جدیدی را در رابطه با خلافت عباسی و حکمرانان محلی ایران در پیش گرفت، موقعیت رکن‌الدین متزلزل شد و چون در جلب توجه خان مغول توفیقی نداشت، حکومت را واگذار کرد. 

قطب‌الدین، برادرزاده براق حاجب با نزدیک شدن به مغولان، حکومت کرمان را دریافت کرد. اما در نگاهداری قدرت با چالش‌هایی روبرو شد. به نظر می‌رسد در لایه‌های مختلف نخبگان کرمان سیاست نزدیکی به مغولان با سوءظن روبرو بود و به ناچار اختلافاتی که بر این اساس بالا می‌گرفت، تنش‌هایی را در فضای سیاسی کرمان به وجود آورد. قطب‌الدین در یک واکنش شماری از دیوانسالاران را از کار برکنار کرد و حتی در گامی فراتر برخی از آنان را کشت. اختلاف نظرهایی که بین او و گروه‌های مختلف مذهبی مانند عالمان دین و عرفا پدید آمد نیز به ستیزه انجامید. دشواری امر به آنجا باز می‌گشت که وی با گروه‌های اصلی مدافع حکومت مستقل در کرمان به رویارویی برخواسته بود و در نهایت حکومت نمی‌توانست در سیاست‌های خود از حمایت نخبگان علمی، فرهنگی و اجتماعی کرمان صرف نظر کند. از این رو قطب‌الدین در پنج سال پایانی حکومتش (655-650ق.) کوشید پایه‌های فرهنگی، فکری و اجتماعی حکومت قراختائی را ترمیم و مستحکم کند. از جمله مهم‌ترین اقداماتی که به بحث ما مربوط است، احداث مدرسه موسوم به قطبیه است. این مدرسه بعدها به مقبره وی نیز تبدیل شد و در دوره‌های دیگر از نظر شکلی و کالبدی گسترش وسیعی پیدا کرد. (2)
وضعیت چالش‌های سیاسی که در دوره قطب‌الدین به وجود آمد، در دوره جانشینان او نیز تداوم داشت و برخی از مشکلات و مسایلی که آنان را درگیر می‌کرد، ریشه در دوره قطب‌الدین داشت.


2. حکمرانی ترکان‌خاتون بر کرمان (680-655ق.) 

ترکان خانون جانشین همسرش، قطب‌الدین شد. وضعیت سیاسی کرمان در دوره این زن بسیار پیچیده‌تر شد. در چشم‌انداز کلی ایالت کرمان در شرایط متناقضی سیر می‌کرد: کرمان در این هنگام جزو نادر مناطقی بود که از تهاجمات ویرانگرانه مغولان در امان مانده بود و از این رو مناسبات شکوفای اقتصادی و اجتماعی دوران سلجوقیان در آنجا استمرار داشت. (3) اما از سوی دیگر قراختائیان میراث‌دار سنت‌های سیاسی و اجتماعی دیگری بودند که اوضاع را پیچیده می‌کرد. در ابتدای امر به دلیل آنکه امیر براق دست نشانده خوارزمشاهیان بود، از الگوها و میراث سیاسی و اجتماعی آن حکومت متأثر بود و در عین حال تعلق اجتماعی دودمان براق حاجب به قراختائیان ترکستان غربی نیز دست اندرکار بود. این شرایط، دوگانگی میان جریان‌های سیاسی و اجتماعی در کرمان را نهادینه کرده بود. (4)
افزون بر این موارد، ایالت کرمان در این دوره نقشی ویژه در مناسبات فرهنگی و تمدنی ایران بر عهده گرفته بود. از هنگام تأسیس حکومت قراختائیان تا جلوس ترکان‌خاتون، کرمان به مانند محیطی که برای اقامت و فعالیت نخبگان فرهنگی و اجتماعی ایران مناسب بود، دیده می‌شد. از این رو فضای کرمان در دوره مورد بررسی از وضعیت متفاوت برخوردار بود. لازم به ذکر است کرمان این نقش را در گذشته به صورت‌های دیگری ایفا کرده بود. 

قلمرو کرمان با آن‌که به عنوان قلمرویی باثبات و برخوردار از استمرار در ساختارهای اجتماعی دیده می‌شد، اما به دلایل مختلف از جمله روابط و تعامل ناگزیری که با حکومت مغول داشت، زمینه‌های دگرگونی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را پذیرا شده بود و در نتیجه تأثیرپذیری‌هایی از روندها و سیاست‌های کلی حکومت مغولان و پیامدهای آن را پذیرا می‌شد. بر این اساس، کرمان به تدریج از وضعیت جامعه‌ای محلی و به نسبه مستقل از نواحی پیرامون خود (در نیمه اول قرن هفتم هجری) خارج شده و در جهت ادغام تجربیات محلی با مقتضیات ناشی از پذیرش سلطه ایلخانان گذار می‌یافت. اهمیت این امر برای بحث حاضر در آن است که دوره حکمرانی ترکان‌خاتون منطبق با دوره گذار مورد بحث در موقعیت کرمان است و به این خاطر شخصیت و رفتار سیاسی ترکان‌خاتون در شکل‌گیری فضای سیاسی و اجتماعی دوران در حال شکل گیری نقشی به سزا داشت.
دوران حکومت ترکان‌خاتون از پیچیدگی‌هایی خاص برخوردار است و این شرایط بازتاب مناسبات سیاسی و اجتماعی دوره او بود: از یک سو گروه‌های قدرت‌طلب علیه حکومت او و اعوانش فعالیت شدید صورت می‌دادند و گستره تلاششان تا اردوی ایلخانان می‌رسید، از دیگر سو محافل قدرتمند دربار ایلخانان در تلاش بودند که هرچه بیشتر از درآمدها و امکانات قلمرو کرمان بهره‌مند شوند. بدون تردید در این شرایط درایت سیاسی ترکان‌خاتون و طیف نخبگان کشوری و لشکری همراهش و برخی رویدادهای موافق با سیاست آنان، وضعیت باثبات و توأم با آرامش را حاکم کرد. نقش کلی ترکان‌خاتون و جریان سیاسی - اداری منسوب به وی آن بود که در شرایط دشوار آن روزگار روابط و کنش سیاسی مؤثری بین عناصر ایرانی و ترک حاکم در کرمان با حکومت مغولان برقرار کرد و با تکیه بر موقعیت سیاسی تثبیت شده خود نقشی فعال و تأثیرگذار بر روند تغییر مناسبات سیاسی و اجتماعی در حال وقوع برجای گذاشت. در تاریخ ایران این‌گونه تأثیرگذاری مثبت و مستقل توسط یک حکمران زن، امری نادر به شمار می‌رود و از این رو ترکان‌خاتون را به موضوعی قابل بحث تبدیل می‌کند.


3. تاریخ شاهی قراختائیان، دفاعیه سیاسی و عقیدتی از حکومت ترکان‌خاتون 

3- 1. این کتاب را نویسنده‌ای ناشناس که در کرمان زندگی می‌کرد، در حدود 690ق. نوشت. اشارات کتاب نشان می‌دهد که مؤلف در زمره عوامل دستگاه دیوانی ترکان‌خاتون بود. اندک اطلاعات موجود در کتاب، انگیزه‌های مؤلف در تألیف کتاب و جهت‌گیری سیاسی وی را بازتاب می‌دهد.
3- 2. این کتاب اطلاعات مفصل و مشروح درباره زندگی و احوال ترکان‌خاتون در اختیار می‌گذارد، در واقع این اثر نه در مورد تاریخ قراختائیان، بلکه تاریخ حکمرانی ترکان‌خاتون قراختائی است که به این نکته اندکی بعد باز خواهیم گشت. تاریخ شاهی، یگانه کتاب در شرح حکمرانی یک زن در تاریخ ایران است. افزون بر موارد فوق‌الذکر، به دلایل دیگری نیز این کتاب منحصر به فرد است. از جمله آن‌که مؤلف کتاب در طرح بحث خود از موضوع و موقعیت یک «زن - حکمران» به عنوان وضعیتی مشروع و برحق دفاع می‌کند و حتی فراتر از آن، حق حکمرانی وی را تأیید شده از سوی خداوند می‌داند و گوید ترکان‌خاتون دارای فَرّه ایزدی بود. 
با این اوصاف ضروری است درباره مهم‌ترین متنی که درباره حکومت ترکان‌خاتون وجود دارد، مطالعه دقیقی صورت گیرد و بر اساس تصویر ترکان‌خاتون در آن به داوری نشست.


4. زمان و علت تحریر کتاب 

4- 1. تاریخ تألیف: در متن اشاره صریحی وجود دارد که ترکان‌خاتون دستور داده بود به منظور حفظ موقوفانی که برپا می‌کند، کتابی تحریر شود که اسناد و جزئیات اوقافش را در بر داشته باشد و به این ترتیب از تغییرات و تبدیلات آتی در آن ممانعت به عمل آید (5) و برای این منظور وجهی در نظر گرفت و بخشی از آن مبلغ به مؤلف تاریخ شاهی نیز پرداخت گردید. (6) در زمان حیات ترکان‌خاتون این آرزو جامه عمل نپوشید و پس از درگذشت او، مؤلف تاریخ شاهی درصدد برآمد دستور و آرزوی حکمران مورد ستایشش را برآورد. 
به نظر می‌رسد مؤلف در به تأخیر انداختن این منظور با برخی موانع روبرو بود و حتی اصرار دیوانیان برجسته‌ای چون فخرالملک نظام الدوله والدین نیز در انجام این خواسته مؤثر نبود. مؤلف علت را چنین ذکر می‌کند: 
«... اما اسباب و علامات تأخیر و توقف آن لایح و واضح بود که اگر کلمه‌ای چند در صفت عدلی و احسان خداوند ترکان از درج ضمیر برآرد و سطری چند در شرح مکارم اخلاق و محاسن اوصاف او از خاطر عرض کند، هر آینه شمال گوهر پاش و صباء عطر فروش، که به هر کوچه‌ی اصمخه فرو می‌شوند و به مرقاه‌ی هر مناخر برمی آیند، فوایح و روایح آن بر سبیل بضائع، به اسماع و ابصار طایفه‌ی منکران رسانند و در اقتناء و اشاعت آن ید بیضا و دم مسیحا نمایند. از آن که، بیت:

بد توان از خلق متواری شدن پس برملا *** مشعله در دست و مشک اندر گریبان داشت (7)

به نظر می‌رسد مؤلف از بیم مخالفان ترکان‌خاتون که در اواخر دوره او و پس از مرگش قدرت یافته بودند، جرأت نداشت کتابش را تألیف کند. وی مدت‌ها منتظر ماند تا فرجی حاصل گردد. در این مدت دیباچه‌ای برای کتابی که قصد داشت تألیف کند، فراهم آورد، و از این رو «... مواعظ و نصایحی چند کلی در آداب خدمت ملوک و مکارم اخلاق - که ملوک و سلاطین را واجب بود - فرو می‌پرداخت و در مجلس تأسیس حکایتی چند از آثار و اخبار قدماء سلف بر سبیل تمثیل در آن می‌ساخت». (8)
ترکان خانون جانشین همسرش، قطب‌الدین شد. وضعیت سیاسی کرمان در دوره این زن بسیار پیچیده‌تر شد. در چشم‌انداز کلی ایالت کرمان در شرایط متناقضی سیر می‌کرد: کرمان در این هنگام جزو نادر مناطقی بود که از تهاجمات ویرانگرانه مغولان در امان مانده بود و از این رو مناسبات شکوفای اقتصادی و اجتماعی دوران سلجوقیان در آنجا استمرار داشت. اما از سوی دیگر قراختائیان میراث‌دار سنت‌های سیاسی و اجتماعی دیگری بودند که اوضاع را پیچیده می‌کرد. عاقبت در اثر تغییرات سیاسی، گروهی که هواداران ترکان‌خاتون بودند، بار دیگر به قدرت رسیدند. مؤلف اصرار دارد به خواننده القاء کند تغییر اوضاع را در رویای صادقه خود پیش‌بینی کرده بود. وی تفسیر آن خواب را چنین می‌آورد «... پادشاهی ظاهر خواهد شد به جمله کمالات انسانی موصوف که پناه و امان خلق باشد و بقاء تمام یابد در نیکوترین سیرتی و زیباترین صفتی،...». (9) مؤلف پس از مشورت با یک عالم دینی مورد وثوقش، (10) عزم بر تألیف کتاب تاریخ شاهی جزم کرد و «... ابتلاء به مبداء احوال خداوند ترکان - انارالله برهانها - کرد». (11) وی کتاب را حدود سال 690ق./1291م. به اتمام رساند. (12) به این ترتیب از هنگامی که فکر اولیه تألیف کتابی در شرح اقدامات ترکان‌خاتون، در پایه‌گذاری موقوفات و شرایط آن مطرح گردید تا هنگامی که مؤلف بخش «سیاست مُدُن» را تحریر کرد و در نهایت به تألیف تاریخ شاهی پرداخت، مدت زمانی طولانی طی شده بود (12) و البته انگیزه‌های آغازین تألیف کتاب و زمینه‌های آن تغییر یافته بود. از جمله آن‌که مؤلف در جایی از کتابش اشاره دارد کتاب حاضر جلد سوم «تاریخ» اوست، (13) اما وارسی متن کتاب نشان می‌دهد هیچ‌گاه جلد اول و دوم این اثر تألیف نشد. مؤلف در شرح روال تحریر کتاب اشاره دارد که پس از آن که موانع تألیف کتاب برداشته شد، وی به نوشتن حکایت ترکان‌خاتون پرداخت. همچنین روش مؤلف در ارایه داده‌های تاریخی به صورت پراکنده، نشان می‌دهد وی طرحی منظم و درازمدت برای نوشتن تاریخ شاهان قراختایی، قبل از ترکان‌خاتون در جلوی روی نداشت. 

4- 2. علل تألیف کتاب: افزون بر علت‌های اولیه‌ای که برای تألیف کتاب ارایه شد، مطالعه دقیق کتاب تاریخ شاهی پرده از تأثیرگذاری انگیزه‌ها و علت‌های دیگر در این راستا، برمی‌دارد. در ادامه شماری از دلایل اصلی تألیف کتاب که با شخصیت و اندامات ترکان‌خاتون و به ویژه سرنوشت شهرک قراختایی کرمان ارتباط دارد، بررسی می‌شود. 
نظر به این که دو بخش اصلی کتاب (بخش سیاست مُدُن و بخش تاریخ کرمان) در دو مقطع تاریخی متفاوت تألیف شد، مناسب است به صورت جداگانه هر کدام مورد مطالعه قرار گیرند. مؤلف اشاره دارد بخش اول کتاب با عنوان «سیاست مدن»، را پس از درگذشت ترکان‌خاتون نوشته است. زمانی که مؤلف نمی‌توانست کتابی درباره ترکان‌خاتون بنویسد و از شرایط و احوال روزگار نیز به شدت ناراضی بود و تغییرات بسیار در روال‌ها و آداب و رسوم دیوانسالاری را ملاحظه می‌کرد، تصمیم گرفت کتابی در «شیوه حکمرانی و اخلاق حاکم» تدوین کند. انتقاد مؤلف از زوال رسوم پسندیده دیوانسالاری در کرمان پس از ترکان‌خاتون را چنین مطرح می‌سازد «... و در کرمان از عهد سلطان سعید قطب الدنیا والدین - انارالله برهانه - باز رسم وزیر نشانی، چنانچه ممهود و معتادست از منشور و تشریف و دوات و فرع و ده نیم و علامت دیوان بر مکتوبات - از میان برخاست». (14) وی اشاره می‌کند برخی پادشاهان بزرگ بوده‌اند که «... از برای حطام نانی، ظالمی بر سر مردم گماشته‌اند و خلق را از دست تکالیف او معذب داشته...» (15) ‌اند. بی‌رسمی‌ها و ظلم اهل دیوان کرمان بر مردم در خلال اشارات او به تأثیرات ظلم پادشاهان در زندگی رعایا و ضرورت مکارم و اخلاق و عدل برای پادشاهان انعکاسی دارد. وی در این خصوص گوید: اگر شاهان عدل نورزند، گرگان بیابان بر گوشت مردم تحریض شوند «... زیرا ظلم قلم ضعیف قوی‌تر از ظلم شمشیر مهیبست. از آن که ظلم قلم نهانست و ظلم شمشیر آشکارا و تدارک شرور ظاهر به سهولت نزدیک‌تر باشد، که تدارک امور مخفی». و ظلم شمشیر می‌گذرد اما ظلم قلم خیر، بلکه به تدریج چیزها را می‌سوزاند و فساد می‌گستراند و خرابی آن در نظر نیاید تا شعله احتراق بالا گیرد، در آن هنگام نیز نمی‌توان آن را دفع کرد» (16) و «... آن شر و فساد و جور و بیداد که از نوک قلم بغاث الطیر کُتاب درین تاریخ نزیک به اهل کرمان رسید، از مخلب عقاب شمشیر مغول که عرصه زمین را جیحون خون گردانید [صعب‌تر بود] و این قصه در اثناء تاریخ در موضع خود بیاید انشاالله وحده...». (17)

به این ترتیب، مؤلف بنا به نارضایتی که از اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایالت کرمان داشت و به رفتار دیوانیان و اهل حکومت به شدت انتقاد می‌کرد، تصمیم گرفت با تدوین یک کتاب، راه و رسم حکومت کردن و سیاست‌ورزی را براساس تجربیات پادشاهان پیشین و وزرای آنان تشریح کند و به ویژه نشان دهد که دوران حکمرانی ترکان‌خاتون و وزرای بزرگ دوران او از نظر تلاشی که برای رعایت اصول حکمرانی و کاربست آموزه‌های سیاسی متعالی و نیز رعایت حقوق مردم و حمایت فقرا و سایر امور ضروری برای حکومت عادلانه به کار می‌بردند، حکومتی ایده‌آل برای مردم کرمان بوده است. در واقع مؤلف ضمن ابراز غیرمستقیم اعتراض و مخالفت خود نسبت به گروه حاکم در کرمان سعی کرد با تدوین کتاب «سیاست مدن» رویه‌ها و اعمال آنان را به نقد کشد. در عین حال او تلاش داشت برای حاکم مطلوبی که در آینده لازم بود در کرمان حکومت و سیاست را به دست گیرد، مجموعه‌ای شامل دستورالعمل‌های حکومت‌مداری و اعمال سیاست عادلانه تدوین کند. 
در باور مؤلف حکومت ترکان‌خاتون، از این نظر که اصول و رویه‌های پسندیده و مقبول حکومت‌های آرمانی شده گذشته را دارا بود، لازم بود با امعان نظر در رویه حکومت و کشورداری ترکان‌خاتون از سرمشق‌ها و عملکرد وی در امر حکمرانی پیروی شود تا از این رهگذر مشروعیت و مقبولیت حکومت در نزد مردم عمیق شده و ثبات حکومت تضمین گردد. 

با مطالعه بخش سیاست مدن، می‌توان در شناخت و معرفی بیشتر گرایشات سیاسی مؤلف و ایده حکومت مطلوب وی نکات و محورهای بسیاری را استخراج و مورد بررسی قرار داد. به ویژه گرایش بارز وی به «عقل سیاسی ایرانیان» که آن را در رفتار وزرا و حکمای فرس انعکاس یافته می‌دید و شیوه‌های حکمرانی و کشورداری پادشاهان ایران و نیز تاکیدات بسیار وی به مقوله «عدالت» به عنوان صفت اصلی حکمران یا ضرورت اخلاق نیک برای حکمران تربیت و آراستگی اطرافیان ملوک، (18) اهمیت رعایت اصول دخل و خرج پادشاهان، ضرورت داشتن وزیر و عوامل دیوان کارآمد و دیگر مقوله‌های نظیر آن، همگی نشان دهنده‌ی گرایش‌های سیاسی و دیوانی مؤلف تاریخ شاهی است. 
نیت مؤلف در تحریر بخش «سیاست مدن» در ابتدای کتاب دیگری که عنوان «تاریخ کرمان» و در واقع شرح احوال و سیره حکمرانی ترکان‌خاتون است، به دغدغه‌های مؤلف در دفاع از حقانیت و مشروعیت حکومت ترکان‌خاتون بازمی‌گشت. در واقع بنا به ادعای مؤلف، حکومت ترکان‌خاتون براساس اصول و معیارهای پذیرفته شده و مقبول گذشتگان استوار بود و از این نظر خدشه‌ای بر آن وارد نبود. برخلاف نظری که قسمت سیاست مدن را مقدمه تاریخ قراختائیان کرمان دانسته و الحاق آن به ابتدای بخشی که درباره سرگذشت ترکان‌خاتون است را توجیه‌ناپذیر می‌داند، (19) مؤلف به طور مشخص تعمدش در این امر را توضیح داده است. وی پس از آنکه تأکید می‌کند بحث «آداب خدمت ملوک» را به صورت مکرر نوشته است، چنین گوید «... شرایط تجدید درو سبب تأکید [باشد] دیباچه این مجلد برین فصل ختم افتاد. والله الهادی الی الرشاد فی المرجع و المعاد، بعد از این تاریخ وقایع روزگار حکم و پادشاهی عصمةالدنیا والدین قتلغ ترکان... خواهد بود... و فصل اینست...». (20) به این ترتیب مشخص می‌شود بحث نظری مؤلف در باب سیاست و حکومت آرمانی و مطلوب مقدمه‌ای برای ورود به بحث سیره حکمرانی ترکان‌خاتون است که از نظر وی حکمرانی با ویژگی‌ها و معیارهای منطبق با شاخص‌های «حکمران کمال مطلوب» بود. جالب آن که مباحث مؤلف در بخش سیاست مدن (سیاست نظری) از جنبه‌های نوآورانه و ابداعی عاری است. البته ری اذعان دارد هدف اصلی این نوشتار ارایه مباحثی مجمل از فصول سیاست مدن است، به نحوی که جنبه «تذکار» داشته باشد. اشارات وی در این متن که «حکماء فرس آداب خدمت را تفصیلی مفرد بیان کرده‌اند و شرایط آن به شرح و تقریر در حیزّ سواد و تحریر آورده...»، (21) دلالت بر آن دارد که او خود را بازگوکننده نظریات پیشین در باب موضوع سیاست مُدُن می‌داند. در واقع تلقی مؤلف از دوره طلایی سیاست و حکومت کرمان در دوره‌ی ترکان‌خاتون او را به این سو می‌کشاند که وضعیت سیاسی و اداری ناپسند زمانه خود را از طریق تحریر کتابی در اصول صحیح حکمرانی و سیاست‌ورزی به نقد کشانیده و کوس رسوایی نابخردان سوار بر اسب قدرت را فروافکند. به عنوان مثال وی با اشاره و تأکید بر صفات «دبیر خوب» به شدت شخصیت و اخلاق و رفتار جماعت دیوانسالار زمانه خود را مورد حمله قرار می‌دهد و پیوسته از دیوانیان دوره گذشته کرمان به نیکی یاد می‌کند. (22) اما بخش دوم کتاب که مصحح محترم عنوان «تاریخ کرمان» را بدان داده است، شرحی مبسوط در صفات، سیره شخصی و سیاسی ترکان‌خاتون را در بردارد. در باب علت تحریر این بخش کتاب نکاتی، به شرح زیر مطرح است: 

 

بیشتر بخوانید: تاریخ ایران مدیون زنان بادرایت


اول - در ابتدای امر به نظر می‌رسد انگیزه‌های اصلی مؤلف تاریخ شاهی به هدفی چون جاودان نمودن موقوفات ترکان‌خاتون و شرایط آن باز می‌گشت، اما ارزیابی متن کتاب نشان می‌دهد حجم مطالب مربوط به موضوع موقوفات ترکان‌خاتون بسیار کمتر از حد انتظار است. (23) از این رو به نظر می‌رسد نمی‌توان تألیف کتاب را براساس دعاوی فوق توجیه کرد.
دوم - وجود برخی اشارات پراکنده مؤلف در کتاب مشخص می‌کند وی در صدد برآمده بود. در پاسخ به اظهارات و انتشاراتی که علیه شخصیت و مسایل دوره حکومت ترکان‌خاتون وجود داشت، مطالبی را مطرح سازد و از وی در برابر مخالفان و بدگویانش دفاع کند. در واقع مخالفان ترکان‌خاتون در دوره‌ای که حکومت کرمان را در دست داشتند، آن چنان فضای سنگینی علیه او به وجود آورده بودند که کسی را یارای آن نبود سختی در دفاع از آن خاتون بر زبان آورد. مؤلف در این رابطه اظهار می‌دارد از ترس مخالفان نمی‌توانست «... کلمه‌ای چند در صفت عدل و احسان خداوند ترکان از درج ضمیر برآرد و سطری چند در شرح مکارم اخلاق و محاسن اوصاف او از خاطر عرض کند...»، (24) و تنها به دنبال بروز تغییر در اوضاع سیاسی - اجتماعی بود که وی در کتابش مطالبی در دفاع از شخصیت ترکان‌خاتون آورد. از این رو بخش اعظم مطالب و اشارات مربوط به ترکان‌خاتون در کتاب باید از این منظر مطالعه شود. 

سوم - افزون بر این موارد، به نظر می‌رسد اهداف اصلی مؤلف از تألیف چنین کتابی در پشت آنچه که به ظاهر بیان می‌کند، مخفی شده است. بدون تردید نمی‌توان انگیزه اصلی مولف از تألیف این کتاب را به دغدغه‌های تاریخ‌نگاری احاله داد. در واقع او نه مورخ است و نه کتاب او از اسلوب‌های تاریخ نویسی مرسوم برخوردار است. شاید یکی از آرزوهای مؤلف آن بود که کتبی مفصل در تاریخ قراختائیان کرمان بنویسد، اما کتاب حاضر در ساختار چنان کتابی قرار نمی‌گیرد. پس سؤال این است هدف یا اهداف اصلی مؤلف از تألیف این کتاب چه بود؟ به این سؤال می‌توان با چند رویکرد پاسخ داد، در اینجا سعی می‌کنیم ساده‌ترین روش را به کار ببریم.
تحلیل محتوای کتاب حکایت دارد مهم‌ترین دغدغه مؤلف به ماهیت و موجودیت موقوفات «ترکان‌خاتونی» مربوط است. ترکان‌خاتون موقوفات بسیاری برای تأسیسات مختلف فرهنگی - شهری در شهر کرمان و دیگر نواحی اختصاص داد که بر اساس آن به مرور شماری مؤسسات عظیم فرهنگی - اجتماعی به وجود آمد که در هریک از آنها، شمار کثیری از اهل علم و فرهنگ گرد آمده و به فعالیت‌های مشخص مشغول بودند. در واقع ترکان‌خاتون با برقراری موقوفات مختلف، گروه‌های فرهنگی و اجتماعی گوناگونی را تقویت کرد که بعدها بیشتر این افراد در جمله هواداران ترکان‌خاتون درآمده بودند. اما چون دوره قدرت و نفوذ ترکان‌خاتون در حکومت کرمان رو به نشیب نهاد، سرمایه گذاری‌های او در بخش موقوفات در معرض کینه‌توزی یا تعارض رقبای سیاسی حسودان و دشمنانش قرار گرفت. در نتیجه اندکی پس از تغییر اوضاع سیاسی به ضرر ترکان‌خاتون، تلاش‌هایی برای ابطال ار نسخ موقوفات وی به عمل آمد. به عنوان مثال شهاب‌الدین، فرزند تاج‌الدین سدیدی زوزنی که به دستور ترکان‌خاتون تولیت مدرسه قطبیه را پس از مرگ پدرش (در 666ق.) در اختیار گرفته بود، چون با ترکان‌خاتون اختلاف پیدا کرد، از کار برکنار شد. بعدها که ترکان‌خاتون از صحنه قدرت کرمان حذف شد، شهاب‌الدین «... فتوی داد به بطلان اوقاف آن ملکه متفضله و تجویز تخریب مسجد جامع درب نو که آن خاتون بنا فرموده بود...». پادشاه خاتون نیز برای جلوگیری از اعمال او مسند تدریس و امامت را از وی گرفت و برادرش مولانا برهان‌الدین برهان شاه را ریاست داد. براساس چنین تغییراتی اوضاع مدرسه و گروه‌های وابسته به آن مضطرب و مشوش شد. (25)

تأمل در این حکایت اوضاع عمومی مؤسسات موقوفی و زندگی جماعات پیوسته با آن را در دوره ترکان‌خاتون و پس از وی را نشان می‌دهد. در واقع مشکل به وجود آمده ابعاد متفاوت داشت: یک وجه آن به درگیری شخصی برخی افراد با ترکان‌خاتون بازمی‌گشت، و وجه دیگر آن به رقابت‌های شدیدی بازمی‌گشت که بین گروه‌های مختلف در جریان بود. (26) در هرحال بروز هرگونه تغییر در این موقوفات مشکلاتی را برای مؤسسات وقفی و گروه‌های مربوط به آن به وجود می‌آورد. لازم است اشاره شود موقوفات مورد نظر در شرایطی پایه‌گذاری شدند که جماعات کثیری از اهل علم و فضل به کرمان مهاجرت کرده و در این راه از حمایت‌های سیاسی - نظامی ترکان‌خاتون بهره می‌بردند. از این رو تزلزل و خدشه در موقوفات ترکان‌خاتون به منزله تزلزل در نهادها و مؤسسات آموزشی، فرهنگی و خدماتی وابسته به این مرکز بود. آیا می‌توان فرض کرد مؤلف کتاب در این میان نفع مشخصی داشته است؟
چهارم - در صورت پذیرش فرض فوق، این سوال پیش می‌آید که مخالفان ترکان‌خاتون با چه مستنداتی قصد داشتند اقدامات وی را زیر سوال برده و به عنوان مثال موقوفات او را باطل و صرف امور دیگری کنند؟


5. موضوع ابطال موقوفات ترکان‌خاتون 

بر اساس آن چه گذشت باید در این موضوع تأمل کرد. در این رابطه نکات زیر مطرح است:
الف. اگر ایرادات مخالفان ترکان‌خاتون به اقدامات او در برپاسازی موقوفات و توسعه فضای آرامگاهی مورد توجه قرار گیرد، برخی مسایل مهم روشن می‌شود. یکی از آن ایرادات به نقل از تاریخ شاهی چنین است:
«... در روزگار قتلغ ترکان، انارالله برهانه،.. در وقتی که ابنیه حوالی مدرسه مرقد وضع می‌کردند، بنایی چند مختصر که یهود و تراکمه و دیگر فقرا در منازل و اماکن ملوک ساخته بودند احتیاج می‌افتاد، فرمان شد که آن را خراب کنند و زمینهاء آن مضاف عمارات مدرسه گردانید. آن درویشان در جزع و اضطراب آمدند که چون سعی‌های ما باطل می‌کنید باید که صدقه‌ای در عوض آن بما رسد. و درین معنی تظلمها داشتند و قصه‌ها رفع کرد، ترکان فرمود که این زمین سلطانی بود و ایشان این عمارت بی‌اجازت کرده‌اند، عوضی به ایشان نباید داد، همه محروم بازگشتند». اما با وساطت فخرالملک شمس‌الدین محمدشاه که اشاره کرد کل مبلغ مورد بحث پانصد یا ششصد دینار بیشتر نمی‌شود و صحیح نیست این درویشان را از آن مقدار مبلغ اندک محروم کرد «... اگر وجهی از دیوان به ایشان نمی‌پردازد - اگر فرمان باشد - بنده از خاصه‌ی خود این وجه بسازد. ترکان را رحمةالله ازین مضایقت شرم گرفت، فرمود که قیمت کنند و وجه از دیوان بدهند». (27) چنین واقعه‌ای در ابتدای حکمرانی ترکان‌خاتون رخ داد و پادرمیانی وزیر او نتیجه امر را تغییر داد. آیا در طی دوره حکمرانی طولانی ترکان‌خاتون رفتارهای مشابهی از او سر زده بود که نارضایتی شماری از افراد را باعث شد و بعدها دعاوی اینان زمینه‌های بهره‌برداری مخالفان ترکان‌خاتون را فراهم آورده باشد ؟ تأمل در روند حوادث و وقایع احتمال بروز چنین رفتارهایی را دور از ذهن نمی‌نماید.

ب. روال اداره و گردش امور اوقاف مورد بحث در دوره ترکان‌خاتون نیز دچار مشکلاتی چند گردید. از جمله یک بار شهاب‌الدین بن تاج‌الدین سدیدی زوزنی، متولی مدرسه قطبیه بر سر موضوعی که از آن آگاهی در دست نیست، با ترکان‌خاتون اختلاف پیدا کرد و نقار بین آن‌ها آنقدر بالا گرفت که شهاب‌الدین برخی سخنان در هتک حرمت خاتون بر زبان راند. شهاب‌الدین که بر سر این موضع‌گیری تنبیه شد، در سال‌های بعد از ترکان‌خاتون انتقام گرفت: چون ترکان‌خاتون از حکومت کرمان فروافتاد، شهاب‌الدین «... فتوی داد به بطلان اوقاف آن ملکه متفضله و تجویز تخریب مسجد جامع درب نو که آن خاتون بنا فرموده بود...». (28) به نظر می‌رسد صدور فتوایی در بطلان اوقافی که برقرار بوده است، جدایی از انگیزه‌های ناشی از اختلافات سیاسی و اعتقادی که بین شهاب‌الدین و ترکان‌خاتون وجود داشت، به زمینه‌های شرعی نیاز داشت تا امکان و مجوز ابطال موقوفات مختلف را فراهم آورد. متأسفانه نمی‌دانیم مبنای حقوقی و شرعی شهاب‌الدین برای صدور فتوای خود چه بود. اما مشخص است که تخریب مسجد جامع و ابطال موقوفات کار ساده‌ای نبود. به نظر می‌رسد اهتمام مؤلف تاریخ شاهی به تألیف کتاب خود که در یک موقع مشخص به آن دست زد، ناشی از ضرورتی بود که برای ورود به بحث موقوفات ترکان‌خاتون وجود داشت. منظور آن است که پس از اطمینان یافتن مؤلف از کاهش نفوذ و قدرت گروه مخالف ترکان‌خاتون، درصدد برآمد تا با تألیف کتابی برخی اهداف زیر را پی‌گیری نماید: 
اول - از حیثیت و شخصیت ترکان‌خاتون دفاع کند و پاسخی در خور به کسانی که طی سالیان به وی تهمت ناروا زده بودند، ارایه کند. دوم - درباره موقوفات ترکان‌خاتون که در سال‌های تسلط مخالفانش دچار تغییرات بسیار شده بود، توضیحات مکفی ارایه نماید تا به عنوان دلایل محکمه پسند، به کار مسئولان و حکمرانان جدید کرمان که متمایل به گروه ترکان‌خاتونی بودند، کمک رساند. (29)
از خلال مطالب کتاب چنین برمی‌آید منظر و هدف اصلی مؤلف، بیشتر از آن که اعاده حیثیت به ترکان‌خاتون باشد، دلسوزی و دل‌نگرانی بابت موقوفات ترکان‌خاتونی بود.


 6. تصویر آرمانی از ترکان‌خاتون 

براساس آنچه مطرح شد، اقدامات ترکان‌خاتون در طول دوران حکمرانی‌اش سبب گردید مجموعه‌ای از تأسیسات علمی، خدماتی و شهری در منطقه‌ای از شهر کرمان برپا شود. البته احداث این مجموعه غیر از اقداماتی بود که وی در سراسر کرمان به انجام رساند. (30) احداث آن سبب گردید گروه‌های مختلف مردم به آنجا جذب شوند. شماری از اصحاب فکر و اندیشه و طلاب علوم در مدارس و مؤسسات دینی این مجموعه گرد آمدند و دیگر گروه‌ها به کارهای خدماتی و اداری که در مجموعه تدارک دیده شده بود، مشغول گردیدند. به مرور زمان حلقه‌ها و گروه‌های مختلف علمی و اجتماعی که وجودشان به آن تأسیسات وابسته بود، شکل گرفت و به یک جریان اجتماعی - فرهنگی تبدیل شدند. 
ترکان‌خاتون و جریان سیاسی، اداری و فرهنگی همسو با او در مدت طولانی حکمرانی وی در تقویت و حمایت از مؤسسات مزبور و گروه‌های وابسته به آن‌ها تلاش می‌کردند. درحالی که بسیاری از گروه‌های سیاسی و فرهنگی، بدون برخورداری از مزایای مادی و اجتماعی مؤسسات ترکان‌خاتونی در مخالفت با حکومت و اقدامات ترکان‌خاتون گام بر می‌داشتند و در انتظار بودند تا در فرصتی مناسب ضمن مقابله با حاکمیت ترکان‌خاتون و گروه منسوب به وی، اقدامات او در تأسیس مجموعه مورد نظر را ناچیز نمایند. عاقبت تلاطم سیاسی حکومت ایلخانان و بروز نوسان در سیاست آنها در مورد حکومت کرمان و شخص ترکان‌خاتون، این فرصت را در اختیار گروه مخالف وی بگذارد تا با فعال کردن رایزنی‌های خود با دربار مغول، ابتدا موقعیت او را تضعیف کرده و سپس اسباب عزل و برکناری وی را فراهم آورند. در نتیجه سال‌های پایانی حکومت ترکان‌خاتون باید مصروف دفع شر خصم و دفاع از منافع و موجودیت گروه‌های تحت حمایت خود در کرمان شده باشد. 

جریان عزل ترکان‌ خاتون که در سال 680ق. رقم خورد به این صورت پیش رفت که سیورغتمش جلال‌الدین بن سلطان قطب‌الدین که از جانب ترکان خاتون حکمران بخش‌هایی از کرمان بود و چند بار از سوی وی به مأموریت در اردوی خان مغول رفته بود، در هنگام مرگ اباقاخان و جلوس احمدخان بن هلاکو در اردوی مغول بود که «... بنا به حمایت و توسط سوغنجاق نویان منشور ایالت کرمان و عزل ترکان‌خاتون را گرفته، بدارالملک کرمان روان شد. این قضیه در کرمان گوشزد خاتون گردید، فوراً به جهت دفع حادثه بصوب تبریز نهضت فرمود. در یکی از منازل،...، با سیورغتمش که از آن سوی می‌آمد، ملاقات نمود. چون فرمان حکمرانی او را با نشان عزل خود بدید، چنان متأثر گردید که از هوش برفت». (31)
سلطان جلال‌الدین در این هنگام «... اعیان کرمان را بر مراجعت بکرمان و انفصال از ترکان [خاتون] تکلیف فرمود، همگنان شاء ام ابی مطیع شدند و در خدمت رکاب او متوجه کرمان گشتند». (32) ترکان‌خاتون به آذربایجان رفت «... خواجه شمس‌الدین محمد صاحب دیوان و برخی از امراء چنان صلاح دانستند که خاتون را با یرلیغ حکومت کرمان معاودت دهند، هواخواهان سیورغتمش به عرض احمدخان رسانیدند که اگر در این حال سیور غتمش معزول شود، کرمان را به تصرف ارغون خان اغول پسر اباقاآن که در خراسان دم از استقلال می‌زند، می‌دهد...»، پس بهتر است ترکان‌خاتون فعلاً در اردو باشد که چنین شد و عمر ترکان زیاد نپایید و درگذشت (681ق). 

اما چون سیورغتمش بر حکومت کرمان مستقر شد با شدت عمل بسیار با هواداران ترکان‌خاتون رفتار کرد. وی کلیه عوامل دیوانی و اداری دوره ترکان‌خاتون را کنار گذاشت و اصحاب دیوان خود را روی کار آورد. شدت عمل وی و سخت‌گیری بر اصحاب ترکان‌خاتون به واکنش آنان انجامید «... جمعی از حجاج سلطانیان و فوجی از ترکانیان امیرعلی سایتلمش و امیر محمد قتلغ تاش و امیر ایدگوز و امیرمحمد علمدار در قصد سلطان متفق و مطابق گشتند و قرار دادند که روزی معین در بارگاه به شمشیر سلطان را تباه کنند و سیوکشاه را به سلطانی بردارند.». اما توطئه کشف شد و سلطان به همراه علما و اعیان و غیره به احضار مجرمان دستور داد و به فتوای برخی از «ائمه عصر و حکم یاساق» همه را کشت. (33) در این میان برخی از بزرگان کرمان از تیغ سیورغتمش گریخته و نزد ترکان‌خاتون رفتند: کسانی چون خواجه ظهیرالدین یمین الملک مستوفی و تاج‌الدین سایتلمش و مولانا عمادالدین ظافر (از اعیان وزراء و علمای بزرگ کرمان). 
وصول اخبار رفتارهای حاکم جدید کرمان به دربار مغول سبب گردید ترکان‌خاتون با کمک خواجه صاحب دیوان فرمانی گرفتند که حکومت کرمان بین ترکان‌خاتون و سیورغتمش تقسیم شود. (34) اما احمدخان با اغوای مخالفان ترکان‌خاتون از اجرای دستور جلوگیری کرد و ترکان‌خاتون مجبور شد مدتی در اردو اقامت کند و چون عمرش به پایان رسید به انجام کاری توفیق نیافت. عاقبت پس از تحولات و تغییراتی که در دربار ایلخانان به وقوع پیوست، صفوةالدین پادشاه خاتون در 691ق. به کرمان رفت و سیورغتمش را از میان برداشت. (35) در شرح اقدامات پادشاه خاتون گفته شده است که «... طبقات مردم کرمان را غریق انعام و ایادی گردانید و به تخصیص ارباب عمایم را بصلات گران و اصطناعات گرانمند مخصوص فرمود...». (36)

مؤلف کتاب خود را در حدود 690- 691ق. تألیف کرده است که مقارن زمان صدور حکم عزل سیورغتمش و آغاز حکومت پادشاه خاتون ترکان در کرمان بود. در واقع از سال 680 تا 690ق. یک دوره ده ساله شرایط سختی بر جریان اجتماعی هوادار ترکان‌خاتون گذشته بود. اشاره کردیم که چگونه مؤلف تاریخ شاهی از ترس اینکه کسی از مخالفان ترکان‌خاتون بفهمد که او در هواداری از ترکان‌خاتون سخنی بر زبان رانده یا بر قلم گذرانده است، در خلوت خود نیز جرأت مبادرت به چنین کاری را نداشت، اما پس از آن‌که مشخص گردید حکومت سیورغتمش دیگر پائیدنی نیست و به زودی فروخواهد افتاد، دست و دل مؤلف به تحریر کتاب تاریخ شاهی که بخشی مهم از آن اختصاص به شرح احوال و رفتار و شخصیت ترکان‌خاتون دارد، رفت. اما مرور مطالب کتاب تاریخ شاهی حکایت از آن دارد که مؤلف آن کتاب درصدد بود تصویر خاصی از آن زن حکمران برای معاصرانش ارایه دهد. 
تصویر «زن - حکمرانی» که واجد صفات و خصایص قابل ستایش و آرمانی حکمرانان ایرانی - اسلامی بود. مهم‌تر آن‌که مؤلف تلاش کرد برای ترکان‌خاتون نوعی فرّه ایزدی قائل گردد. (37)
در کتاب تاریخ شاهی مطالب مفصلی درباره صفات ترکان‌خاتون چون عدالت، (38) دلیری و شجاعت، (39) حمایت از فقرا (40) و برخورداری از «الهام و کرامات» (41) ارائه شده است.
افزون بر این علاقه مؤلف به ذکر اقدامات ترکان‌خاتون در احداث موقوفات و شرایط آنها، ویژگی دیگر روایت مؤلف در رابطه با ترکان‌خاتون است. اشاره به چند نکته در این خصوص که در حکم توضیح اهداف و انگیزه‌های وی در ارایه تصویری آرمانی از ترکان‌خاتون است، ضرورت دارد.

اول - تسلط مخالفان ترکان‌خاتون بر حکومت کرمان باعث گردید که دست آنان برای انجام دخل و تصرف در امور اوقاف ترکان‌خاتونی گشاده شود. از این رو برخی از اوقاف وی در خارج از شهر کرمان و موقوفات وی در مجموعه آرامگاهی، علمی و خدماتی شهر کرمان اعاده داده شد. امری که به طور طبیعی باعث بروز وقفه و اشکال در روال زندگی و گردش امور گروه‌های وابسته به این اوقاف را در پی داشت.
اقدامات ترکان‌خاتون در طول دوران حکمرانی‌اش سبب گردید مجموعه‌ای از تأسیسات علمی، خدماتی و شهری در منطقه‌ای از شهر کرمان برپا شود. البته احداث این مجموعه غیر از اقداماتی بود که وی در سراسر کرمان به انجام رساند. احداث آن سبب گردید گروه‌های مختلف مردم به آنجا جذب شوند. شماری از اصحاب فکر و اندیشه و طلاب علوم در مدارس و مؤسسات دینی این مجموعه گرد آمدند و دیگر گروه‌ها به کارهای خدماتی و اداری که در مجموعه تدارک دیده شده بود، مشغول گردیدند. به مرور زمان حلقه‌ها و گروه‌های مختلف علمی و اجتماعی که وجودشان به آن تأسیسات وابسته بود، شکل گرفت و به یک جریان اجتماعی - فرهنگی تبدیل شدند.به نظر می‌رسد مؤلف تاریخ شاهی پس از آن‌که از نفوذ و قدرت مخالفان ترکان‌خاتون کاسته شد، درصدد برآمد اطلاعات مکفی و متقنی در مورد اوقاف ترکان‌خاتونی در اختیار مراجع ذی‌صلاح حکومت جدید کرمان بگذارد تا در هنگام تصمیم‌گیری در مورد موضوع استنادات کافی در اختیار داشته باشند.
دوم - مؤلف تاریخ شاهی در کتابش کوشیده است تا شخصیت ترکان‌خاتون را به گونه‌ای آرمانی نشان دهد. چنین به نظر می‌رسد بخشی از دلایل مختلف در این خصوص به این موضوع بازمی‌گردد که وی قصد داشت از این طریق حقانیت و مشروعیت حکومت ترکان‌خاتون را براساس فلسفه سیاسی ایرانی - اسلامی به اثبات رساند.
در واقع بسیار طبیعی می‌نماید در هنگام سلطه‌یابی رقبای ترکان‌خاتون بر امور حکومت کرمان برای الغای موقوفات ترکان‌خاتونی نیاز به مجوز و دلایل شرعی باشد که ‌ای بسا مدعیان امر، متعرض موارد این چنینی در مورد حقانیت و مشروعیت اقدامات ترکان‌خاتون شده بودند. به هرحال تأکیدات مؤلف بر ارایه تصویری از ترکان‌خاتون، منطبق با الگوی کمال مطلوب حکمران ایرانی - اسلامی در این راستا مفهوم پیدا می‌کند. 
سوم- نکته دیگر به ارتباطی باز می‌گردد که بین نیت آرمانی کردن موقعیت ترکان‌خاتون با گرایش مؤلف به روال‌ها و رویه‌های دیوانسالاری دوران او وجود دارد. در نزد مؤلف دوره‌ی طلایی دیوانسالاری کرمان، دوره حکمرانی ترکان‌خاتون بود و به نظر او پس از ختم آن دوره، شیوه و روش وزارت و دیوانسالاری انحطاط یافته بود. قصد و آرزوی احیاء روال‌ها و آموزه‌های دیوانسالاری زمانه مؤلف را برطرف می‌کرد، در خلال مطالب مؤلف مشاهده می‌شود. چنان‌که گفته شد، تدوین بخش سیاست مدن و الحاق آن به ابتدای شرح حال ترکان‌خاتون در این راستا صورت گرفته است. 


پی‌نوشت‌ها: 
1. دانشیار تاریخ بخش تاریخ اجتماعی ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایران. 
2. گزارش تاریخی تشکیل حکومت و شرح عملکرد حاکمان قراختائی در کرمان به نقل از این مآخذ ذکر گردید. محمدبن ابراهیم: سلجوقیان و غز در کرمان؛ به اهتمام: محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، طهوری، 1343، ناصرالدین منشی کرمانی: سمط‌العلی الحضره العلیا در تاریخ قراختائیان کرمان؛ تصحیح عباس اقبال، تهران، اساطیر، 1362، ص 22 به بعد.
3. برای ملاحظه شرح مفصلی در باب وضعیت اقتصادی شکوفای ایالت کرمان در دوره سلجوقیان به مقدمه مفصل دکتر باستانی پاریزی بر این اثر مراجعه شود: محمد بن ابراهیم سلجوقیان و غز در کرمان، تهران، طهوری، 1343.
4. گزارشی از اختلافات شدید بین دو گروه دیوانسالار و امرای نظامی - ترک و غیرترک - در کرمان، در: همان.
5. مؤلف این موضوع را چنین بیان می‌کند «... در سال‌های آخر از عهد مبارک خداوند مهد اعلی ترکان اعظم، عصمه» الدنیا والدین - انارالله برهانها و جعل الجنه مکانها - روزی در اثناء وقفی که می‌فرمود، بر زبان گهرفشان راند که عمده‌ی ثبوت و عماد ثبات کار این اوقاف وثیقه‌ای می‌باشد که در کتاب می‌آورند و در خریطه‌ی کاغذها، قومی خاک می‌خورد، و به تقلب احوال و تغلب رجال، آن در دست حاکمی ظالمی می‌افتد که منال آن بکلیت می‌برد و چون مردم آن روزگار در گذشته می‌باشند و طومار اعمار شهود - چون مکتوبه‌ی وقف‌نامه در نوشته، هیچ‌کس را بر کیفیت آن وقف وقوفی نمی‌ماند و مال و منال آن به یکبار دستخوش اغیار و پایمال روزگار می‌شود و ارباب استحقاق که مصارف آنند - با وفور احتیاج و افتقار - بی‌بهره می‌مانند.» (تاریخ شاهی؛ ص 92).
6. مؤلف خود ابراز آمادگی کرده بود و به اطلاع ترکان‌خاتون رساند که «... اگر روزگار امان دهد، بنده را نیت و عزیمت آنست که اوقاف خداوند ترکان را با شرایط آن در زمان که توفیق رفیق گشته است و سمت ظهور یافته چون عراوب [غزوات] بهتر و مهتر عالم - صلوات الله علیه - که در روزگار حیات و زمان رسالت او منتشر افتاده است - در سال‌های مدت حکم و سلطنت او منتشر گرداند تا سراسر اوراق و اجزاء تاریخ به زینت طراز وقفیت او مطرز و معّلم باشد...». (تاریخ شاهی؛ صص. 93- 92). وی می‌افزاید چون شرح تاریخ ترکان‌خاتون جدید است، در بین مردم شایع شود و هرکس آن را بخواند به مانند شاهدی عادل باشد که بر چگونگی آن موقوفات گواهی دهند. چه در مورد موقوفه دیگری که در زمان‌های قبل در کرمان ثبت دفتری شده بود، مانع از ایجاد تغییر در آن شده است. ترکان‌خاتون نظر مؤلف را پسندید و «... مثال داد که آن را که کار بند می‌باید... و به نقد جایزه‌ای فرمود که این انموذ جی است، چون به فعل آید و مفصل شود، انعام مجمل گردد.» (همان؛ ص 93). 
7. تاریخ شاهی؛ ص 95.
8. همان؛ ص 95.
9. همان؛ ص 95. 
10. وی شیخ برهان‌الدین باخزری بود. ر.ک: تاریخ شاهی؛ ص، هفدهم. 
11. ر.ک: تاریخ شاهی؛ ص 95.
12. همان؛ ص 15.
13. ترکان‌خاتون در سال 681ق. حیات را بدرود گفت. 
14. تاریخ شاهی، ص 79. 
15. تاریخ شاهی؛ ص 79.
16. همان. 
17. همان، صص 38-35. 
18. همان؛ صص 39-38. 
19. به عنوان مثال مؤلف در «فصل در آداب خدمت ملوک» سخنانی را از حکماء فرس می‌آورد و از جاودان خرد مسکویه سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که تکرار این موضوع در سخنان او بدلیل اهمیت و ضرورت‌های آن است: «... هرچند این خصال و افعال به چند جای تقدیم یافته است و در شرح و تقریر آن بامثله و حکایات موشح و مستشهد گردانیده، اما این فصل بر منوال اجمال هم نوشته شد. چه تکرار درین، موجب تذکار باشد و چون شرایط تجدید درو سبب تأکید باشد، دیباچه‌ی این مجلد برین فصل ختم افتاد...» (همان، ص 32). این سخنان بر آن دلالت دارد که مؤلف در این خصوص دغدغه‌های بسیار دارد و تذکار مکرر این مطالب را ضروری می‌داند، زیرا به نظر او این امور تأثیرات فراوانی در نابسامان کردن اوضاع حکمرانی کرمان در دوران وی داشته است.
20. استاد باستانی پاریزی در این خصوص چنین گوید: مؤلف تاریخ شاهی اشاره دارد کتابش در سه جلد است. بر این اساس لابد دو جلد اول مربوط به براق حاجب و قطب‌الدین بوده است. (تاریخ شاهی، می‌16) «... منتهی نمی‌دانیم چرا بخش اول - که در واقع رساله‌ای است در ترتیب مملکت داری و سیاست مُدُن - در مقدمه جلد سیم آمده و حال آن که قاعدتاً باید در مقدمه جلد اول بوده باشد. مگر اینکه تصور کنیم کاتب، این قسمت را در دست داشته و در اول همین بخش نقل کرده است - که اتفاقاً ناقص هم هست.» (تاریخ شاهی، ص: 16) درحالی که بررسی متن تاریخ شاهی از آن دارد که مؤلف قصد داشته است که تاریخی در سه مجلد بنویسد، اما هیچ‌گاه آن را تحریر نکرده است، بلکه تنها مجلد سیاست مُدُن و جلد سیره و حکمرانی ترکان‌خاتون را تألیف کرده است. وی در متن کتاب هیچ‌گاه اشاره‌ای ندارد که وقایع مختلف را در مجلدات اول با دوم کتابش ذکر کرده است.
21. تاریخ شاهی؛ ص 32.
22. همان. 
23. همان، صص 83- 80. 
24. بیشترین حجم مطالب در مورد موقوفات ترکان‌خاتون در صفحات 180- 177 تاریخ شاهی آمده است. 
25. تاریخ شاهی؛ ص 93.
26. ر.ک: همان؛ ص، هفتاد و چهار.
27. در واقع تأسیسات قطب‌الدین و ترکان‌خاتون در کرمان که بدون تردید با هدف کسب وجهه دینی و ایجاد مقبولیت برای قراختائیان صورت می‌گرفت، مهم‌ترین سرمایه گذاری قراختائیان در امور شهرسازی و عمران شهری بود. گستردگی اوقاف حجم عظیمی از درآمدها را روانه این مؤسسات می‌کرد که گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نمی‌توانستند از مزایای در اختیار داشتن چنان درآمدهایی چشم‌پوشی کنند. این امر سبب گردید مقام تولیت و مدرسی مدرسه عصمتیه و سایر مؤسسات موقوفی آن‌ها به یکی از جالب توجه‌ترین مناصب و مقامات در بین گروه‌های فرهنگی آن دوران به شمار رود. در تاریخ شاهی اشاراتی وجود دارد که چگونه حتی در دوره حیات ترکان‌خاتون نزاع‌هایی در این رابطه در گرفته و مشکلاتی ایجاد شده بود. تغییراتی که در ریاست مولانا شهاب‌الدین زوزنی رخ داد، یکی از آن مشکلات به شمار می‌رفت.
28. ر.ک: تاریخ شاهی؛ ص 96.
29. ر.ک: تاریخ شاهی؛ ص: هفتاد و چهارم. 
30. مؤلف در یک جا ذکر می‌کند. هدف وی از تحریر کتاب ثبت اوقاف خاتون و شرایط آن است. زیرا تا چون آن تاریخ نوشته شود، مردم آن را مطالعه خواهند کرد و هر خواننده این کتاب همچون «شهود عادل» باشند که بر کیفیت آن وقف گواهی دهند (همان؛ ص 93). وی با ذکر حکایاتی تأکید دارد که چنین کتابی می‌تواند در محضر قضات مستند صدور رأی در امور مربوط به اوقاف قرار گیرد. (همان، ص 93). 
31. ترکان‌خاتون افزون بر موقوفاتی که جهت مقبره قطب‌الدین و مدارس و مؤسسات دیگر آن مجموعه قرارداد و تا پایان دوران حکمرانی‌اش بر آن افزود، اقدامات دیگری نیز از وی به ثبت رسیده است. از جمله: 
- احداث دارالشفای کرمان و ایجاد موقوفات در خور برای آن در 660-659ق. 
- احداث مسجد جامع درب نو و ایجاد موقوفات زیاد برای آن، در 673ق. (ر.ک: تاریخ شاهی، صص 179-178). 
- احدایث رباط‌ها در مسیر راه‌های تجارتی کرمان به خلیج فارس و دیگر راه‌های اصلی و ایجاد وقف‌هایی متعدد برای نگهداری آن مؤسسات (ر.ک: همان؛ صص 180- 179 ، 281). 
- تأمین امنیت راه‌های تاریخی و اختصاص موقوفاتی برای مخارج نگهداری سپاهیان مربوطه (673ق)، (ر.ک: همان؛ ص 235). 
- اختصاص موقوفاتی برای کنیزان، بیوه زنان، معلمان قرآن، مشایخ بزرگ صوفی، ائمه جماعات و امثالهم. (ر.ک: همان؛ صفحات 225- 224 و 247 و 226). 
و شماره دیگری از موقوفات که به دلیل آن که در کتاب کنونی تاریخ شاهی درج نگردیده است و یا در اثر تبدیلات زمانه محو شده‌اند، از آنها آگاهی دقیقی در دست نیست. 
32. ر.ک: وزیری کرمانی، احمدعلی خان: تاریخ کرمان (سالاریه)؛ 2 ج، تصحیح و مقدمه: محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، علمی، ج1، 13، ص 356.
33. ر.ک: منشی کرمانی، ناصرالدین، سمط‌العُلی للحضره العُلیا: به تصحیح: عباس اقبال، تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1362. 
34. منشی کرمانی: همان؛ صص: 54- 53.
35. منشی کرمانی: همان؛ صص 54- 53. 
36. منشی کرمانی: همان؛ صص: 73- 71.
37. منشی کرمانی: همان؛ ص: 73. نیز ر.ک: وزیری کرمانی: همان؛ ص 361.
38. مؤلف در جای جای اثر خود اشارات مختلفی به کرامات ظاهر و پنهان خاتون دارد. اما در یک روایت وی اشاره صریحی به تمایل مؤلف به قائل شدن به فره ایزدی برای او دارد. از جمله این که از قول نزدیکان سلطان قطب‌الدین شوهر قتلغ سلطان - می‌آورد که در هنگام عزیمت آنان به ترکستان که در صحرایی از ماوراء النهر فرود آمده بودند، ناگاه همایی در هوا پدید آمد و هر کس تلاش تا از سایه‌ی او چنانچه معروف است چیزی حاصل کنند تا غایتی که سلطان نیز بر این کار برآمد. و هر کس تلاش تا از سایه‌ی او چنانچه معروف است چیزی حاصل کنند تا غایتی که سلطان نیز بر این کار برآمد. اما همای چرخید تا بر سر ترکان آمد و سایه بر سر او گسترانید و زمانی در بالای سر او گردید و سپس رفت. سلطان با ظرافت ترکان را به پادشاهی تهنیت گفت و مبارک باد گفت - ترکان گفت «... پادشاهی و جهانداری من آن باشد که سایه‌ی دولت تو بر سر من پاینده و باقی بود. و این دلایل واضح و مخایل لایح‌اند که حکومت و پادشاهی او جز تأیید ربانی و فر الهی نبود ...». (ر.ک: همان؛ صص 124- 123).
39. این موضوع تحت عنوان: «فصل در صفت عدل و احسان که آن معصومه جهان در حق فقرا بلاد و ضعفاء عباد فرمود.» آمده است (ر.ک: تاریخ شاهی؛ صص 120- 116). در این فصل مؤلف تلاش می‌کند به هر نحو ممکن کرامات ترکان‌خاتون را در کنار حکایاتی که از انوشیروان، سلطان محمود، حاتم طایی، هارون الرشید و دیگران می‌آورد، قرار دهد. (ر.ک: همان؛ صص: 153-145)و 
40- مطلب مورد بحث تحت عنوان «فصل در ذکر دلیری و پردلی که خداوند سبحانه و تعالی به وی بخشیده»، آمده است (ر.ک: تاریخ شاهی؛ صص 128- 125). 
41- این مطلب با این عنوان آمده است «فصل در ذکر مرحمتی و شفقتی که در قحط و غلا بر فقرا و مساکین کرد.»، (ر.ک: تاریخ شاهی؛ صص 144- 129).
41- ر.ک: «فصل در ذکر کرامت‌های ظاهر که بر لوح ضمیر بندگان خداوند ترکان آگاهی داشت.» تاریخ شاهی؛ صص: 124- 121. 

 منابع تحقیق:
- محمدبن ابراهیم: سلجوقیان و غز در کرمان، به اهتمام: محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، طهوری، 1343.
- ناصرالدین منشی کرمانی: سمط العلی للحضر العلیا، در تاریخ قراختائیان کرمان؛ به تصحیح: عباس اقبال، تهران، اساطیر، 1362. 
- ؛ تاریخ شاهی قراختائیان؛ به اهتمام: محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، بنیاد فرهنگ، 1355ش. 
- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: وادی هفت واد، بحثی در تاریخ اجتماعی و آثار تاریخی کرمان، تهران، انجمن آثار ملی، 1352. 
- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم: مدرسه‌ی ترکان سلجوقی و ترکان ختائی در کرمان؛ از: سی گفتار درباره کرمان؛ از مجموعه سخنرانی‌های هشتمن کنگره تحقیقات ایران، کرمان، 1356. 
- میرعابدینی، ایران: ترکان‌خاتون؛ در: دانشنامه جهان اسلام، ج 7، تهران، بنیاد دانشنامه جهان اسلام، 1382، صص: 143-140. 
-احمدعلی خان وزیری کرمانی؛ تاریخ کرمان (سالاریه)، 2 ج، به اهتمام: محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، علمی، 1362. 

منبع مقاله: احمدی (صرّاف)، نزهت؛ (1392)، زن در تاریخ اسلام (مجموعه مقالات سمینار بین‌المللی زن در تاریخ اسلام)، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول. 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.