بیتوجهی به نوسازی بافت فرسودهی تهران
ناپایداری، نفوذناپذیری و ریزدانگی. به عبارت دیگر ناپایداری بناها، عدم امکان دسترسی مناسب و نفوذ سواره به داخل بافت، و کوچک بودن قطعات عوامل اصلی فرسودگی بافت هستند. از زمان نخستین طرح جامع تهران هیچ نشانی از نوسازی بافتهای مسکونی فرسوده در توسعهی شهری دیده نمیشد، مگر به ندرت در موارد خاص که آن هم به ضرورت توسعهی کالبدی معابر مطرح بود. نویسنده در این مقاله، به بررسی دلیل این بیتوجهی به نوسازی بافت فرسودهی تهران میپردازد.
تعداد کلمات: 1314 کلمه، زمان تخمین مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: فریبرز رئیس دانا
بافت فرسودهی تهران
از نیمهی دوم قرن نوزدهم به بعد در شهرهایی که با انقلاب صنعتی و تحولات فنی و انباشت جامع سرمایه رشده کرده بودند و به سرمایهگذاریهای مالی و صنعتی، کارخانههای تولیدی، سیستم کار اجتماعی پیچیده تر، تشکیل طبقههای اصلی بورژوازی، طبقهی متوسط و طبقه کارگر دست یافته بودند، درخواستها و جنبشهای کارگری جنبههای مؤثر به خود گرفتند. به ویژه از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به رغم تمام محدودیتهای پنهانی که لیبرال دموکراسی اعمال میکرد جنبشهای صنفی، اجتماعی و کارگری با فشار زیاد خواستهایی را متحقق کردند. بخشی از این خواستهها عبارت از مرمت شهری، تأمین حداقل خدمات رفاهی، نوسازی واحدهای مسکونی و ایجاد خانههای سازمانی بودند. لندن و پاریس بیش از هر جای دیگر این تجربهها را آزمودند. هرچه به اواخر قرن بیستم نزدیک میشویم سیاستهای نوسازی از جنبههای کاربردی و مکانیکی و تمرکز بر شرایط سکونتی دشوار و ساختمانهای قدیمی به جنبههای اجتماعی، روابط انسانی، دشوار و ساختمانهای قدیمی به جنبههای اجتماعی، روابط انسانی، محیط زیست، توسعهی اقتصادی و مشارکت همگانی نزدیکتر میشود. به تدریج روشن شد که اصلاحات کاربردی در جایی که روابط اجتماعی و اقتصادی ویرانگر وجود دارند به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. به ویژه بروز رکودهای اقتصادی و ماندگار شدن مسائل اجتماعی در شهرها و محلههای فقیرنشین که جلوههایی از شهرنشینی طبقاتی و تقسیم کار مبتنی بر منافع سود و انباشت سرمایه بودند کار نوسازی را به کار مبارزه با فقر گره زدند.
در این راستا از همان نخست راه حلهای سرمایهداری اصلاحطلب با راه حلهای اساسی و رادیکال و معطوف به دگرگونی اساسی در زندگی مردم متفاوت بود. سرمایهداری مایل به حداقل مداخله و استفاده از منابع با حداقل اتکا به مالیات بر سود بود. به نظر او مهم نبود که برای قرنها، به ویژه بیش از 200 سال پس از شکلگیری سرمایهداری تجاری، وضع رقت بار محلههای فقیرنشین و سکونت گاههای کارگری چندان اصلاح نشده و شکافهای طبقاتی در آنها افزایش یافته است،هرچه به اواخر قرن بیستم نزدیک میشویم سیاستهای نوسازی از جنبههای کاربردی و مکانیکی و تمرکز بر شرایط سکونتی دشوار و ساختمانهای قدیمی به جنبههای اجتماعی، روابط انسانی، دشوار و ساختمانهای قدیمی به جنبههای اجتماعی، روابط انسانی، محیط زیست، توسعهی اقتصادی و مشارکت همگانی نزدیکتر میشود. مگر وقتی بهداشت و منظر و گذرگاههای خود افراد متعلق به آن طبقه خدشه میدید. آنها برای حل این مشکلات، صبوری بیشتر و دادن فرصت به ساز و کار بازار را پیشنهاد میکردند. به زعم آنان اگر رونق ادامه یابد و سودبه حداکثر برسد زندگی مستمندان، کارگران و تهی دستان شهری نیز بهبود مییابد. برای آن که بقای فقر و فلاکت و بیماری و آسیب دامن طبقهی متوسط مرفه و سرمایه داران را نگیرد، آنان با نفوذ در دستگاههای دولتی، کارشناسی، آموزشی و شهرداری به گونهای پنهان راه جداسازی محلهای را تقویت میکردند. هنوز نیز این روند ادامه دارد.
در مقابل اما، راه حل رادیکال معتقد به بازتوزیع درآمد و اعمال مداخلهی جدی از سوی نهادهای دموکراتیک و دولتی بود که موظف به تأمین خدمات به نفع مناطق فقیرنشین و بافتهای فرسوده بودند. دولتها با اکراه به این سیاستها تن میدادند و حتی در صورت قبول، که به خاطر رشد سوسیالیستی اتفاق میافتاد، آن را در سطح حداقل و گذرا نگه میداشتند و سعی میکردند از طریق تأمین درآمدهایی که در تحلیل نهایی، هزینهی خود را متوجه تودهی مردم شهرنشین میکرد، اما اغنیا را در سود مشارکت میداد، به این مداخلهها دست بزنند. سیاستهای صنف گرایانه، رانت جویانه، سودسازی، تراکم فروشی و تورمی که از سوی شهرداری ها- از جمله شهرداریهای تهران از پس از سال 1369 ادامه داشته است نمونهای از این واکنش در برابر خواستهای مداخله بود.
مهمترین استدلال مقاومت در برابر نوسازی، دفاع از شرافت مالکیت و اصل حداکثر سود بود که باعث میشد منافع شهرداری به نفع نادارها و بافتهای فرسوده جابه جا نشود. اما مهمترین استدلال طرفداران مداخله حقوق انسانی شهروندان به ویژه نیروی کار بود که در فضای اقتصادی ناموزون، عرضهی مازاد نیروی کار، مهاجرت، فرار سرمایه، انحصارهای سرمایهداری و وابستگی متقابل دولت به سرمایه مدام از حقوق خود باز میماندند. نوسازی بافتهای فرسوده به هراندازهای که انجام میشود، گرچه کاملاً نارسا است اما نشان دهندهی تنها انتقال بخشی از منابع اجتماعی متعلق به نیروی کار به نفع آنان و تا حدی نیز نشان دهندهی جا افتادن و نهادینه شدن ضرورتهای سوگیری دولتها به نفع حقوق مردمی و خدمات رفاهی است.
بیشتر بخوانید: ساختمانها و زمینلرزه
در ایران بحث نوسازی بافتهای فرسوده اساساً با نوسازی (مدرنیزاسیون) وابسته و کم مایه (از حیث ژرفا و گستره) در دورهی پهلوی اول همراه بود. به هر حال نوسازیها و اقدامهای توسعهای رضاشاه نسبت به تمام دورههای گذشته جهشی استثنایی بود، اما هرگز به گونهی ریشهای و گسترده انجام نشد و از خصلتهای عادلانه، کارآمد و دموکراتیک برخوردار نگردید. طرحهای شهری از زمان خندق کشی دارالخلافهی ناصری تا سالهای اخیر در ایران عبارت بودهاند از توسعهی فضایی ساختارهای اصلی شهر مانند محدودهی شهر، معابر، شماری از خدمات، پارکها و اختصاص زمین برای کاربریهایی ویژه از جمله کاربری مسکونی و تجاری. این طرحها اساساً کاری به روابط اقتصادی و اجتماعی که اصلیترین ساختارهای پدیدآورندهی شهر و شکل دهندهی کارکردهای آناند نداشتهاند.
درواقع از زمان نخستین طرح جامع تهران (بعد از دورهی طراحیها و توسعهی دورهی رضاشاهی، که شامل خیابانهایی چون سیروس (مصطفی خمینی)، شاه رضا (انقلاب)، پهلوی (ولیعصر)، آب کرج (بلوار کشاورز)، روزولت (مفتح) و شاه (جمهوری) و ... میشد و در دههی چهل خورشیدی شکل گرفتند) تا کنون هیچ نشانی از نوسازی بافتهای مسکونی فرسوده (مگر به ندرت در موارد خاص که آن هم به ضرورت توسعهی کالبدی معابر مطرح بود) در توسعهی شهری دیده نمیشد. اصلیترین طرحها را میتوان به شرح زیر برشمرد:
به هر حال طرحهای جامع تهران عبارت بودهاند از:
- طرح جامع شهر تهران مصوب 1347 (موسوم به فرمان فرمایان)؛
- طرح اجرایی مصوب 1350 (موسوم به دوکسیادیس)؛
- طرحهای تفصیلی مناطق در دهههای 60؛
- طرح جامع سامان دهی شهر تهران 1371 (موسوم به آتک)؛
- طرح مجموعهی شهری تهران مصوب 1381؛
- طرحهای تفضیلی مناطق در دههی 80؛
- طرحهای منظر شهری (نوسازی و بهسازی در چهارچوب فعالیتهای 1385 به بعد)؛
مطالعهی دقیق در جوهره و محتوای راهبردی این طرحها نشان میدهد که:
1. روح حاکم بر این طرحها، مداخلهی شهرداری و دولت برای سرمایهگذاری در عمران شهری وتوسعهی کیفی و کمی بوده است؛
2. سمت و سوی اساسی این طرحها همیشه کاربردی و مهندس گونه بوده است و کار چندانی به روابط اجتماعی-اقتصادی نداشتهاند، مگر در مورد پیشبینی جمعیت که همیشه نادرست از آب درآمده است؛
3. اصلیترین کاری که این طرحها در وظیفهی خود دیدهاند خیابان کشی، تعریض معابر و کشیدن بزرگراهها بوده است؛
4. آثار طرح بر زندگی اجتماعی و اقتصادی و آثار مقابل آن بر کاربرد کاملاً نامشخص مانده است؛
5. خدمات رفاهی و شهری معمولاً در مرحلهی بعدی اهمیت قرار داشته، و ارتباط واقعی آن با فضاهای شهری و زندگی اجتماعی در شهر نادیده مانده است؛
6. با مسائل اجتماعی و اقتصادی که خود زندگی شهری پدید آوردهاند یا برخوردی مکانیکی شده با آن که این مسائل نادیده گرفته شدهاند.
به رغم همهی این طرحها بافتهای فرسوده و محلههای فقیرنشین در سرتاسر شمال شرق، جنوب شرق، جنوب، جنوب غرب و غرب تهران (به اضافهی چند نقطه در بالای این هلال که در سراسر شمال غرب، تا شمال شرق) پراکندهاند و گسترش یافتهاند. این بافتها هم از حیث جهت و هم از حیث مساحت و هم از حیث شدت فقر و آسیب پذیری بزرگ و بزرگتر شدهاند. اگر ملاک فرسودگی را برابر شاخصهای شورای عالی شهرسازی و معماری (مصوبهی 85/4/1 توسط کمیسیون مادهی 5) بگیریم، ناپایداری، نفوذناپذیری و ریزدانگی. به عبارت دیگر ناپایداری بناها، عدم امکان دسترسی مناسب و نفوذ سواره به داخل بافت، و کوچک بودن قطعات عوامل اصلی فرسودگی بافت هستند.
منبع مقاله: خاتم، اعظم، (1389) شهر و زمینلرزه، تهران: آگاه، چاپ اول.