همسفر سپيده.....
شعری درباره شهید عباس بابایی
بگذار سرشگ ديده خون گردد
دل راهي وادي جنون گردد
بگذار نفس به سينه بفشارم
تا شرح غمش به ناله بنگارم
اي ياد تو درد صبح و شام ما
برروح بزرگ تو سلام ما
خورشيد بلند آشيان بودي
سردار سپاه عاشقان بودي
اي لاله داغديده بابايي
اي همسفر سپيده بابايي
بودي تو هميشه يار مظلومان
پيوسته بودي کنار محرومان
افسوس که از ميان ما رفتي
چون نور ز ديدگان ما رفتي
فرياد خدا، خدا، خدا کردي
پرواز به عرش کبريا کردي
مائيم هميشه داغدار تو
در سينة ما بُوَد مزار تو
اي طاير پر شکسته بابايي
خورشيد به خون نشسته بابايي
اسطوره عشق و شور و ايماني
قرباني روز عيد قرباني
چون هست به سوي ما نگاه تو
همواره دهيم ادامه راه تو
منبع:http://www.sajed.ir
/خ