سیمرغ نوروز

نوروز، همگام با طبیعت، زندگی را برای سرزمین‌هایش و شادی را برای مردمانش به ارمغان می‌آورد؛ این مقاله می‌کوشد هم‌آوایی این مردم و اقوام را در لحظه تحویل سال و در هنگامه نوروز، به گونه‌ای با اسطوره «سیمرغ» و در شهود آن سی «مرغ» پیوند دهد.
سه‌شنبه، 6 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیمرغ نوروز
 ایران، سیمرغ اقوام حوزه نوروز
 
چکیده:
نوروز، همگام با طبیعت، زندگی را برای سرزمین‌هایش و شادی را برای مردمانش به ارمغان می‌آورد؛ این مقاله می‌کوشد هم‌آوایی این مردم و اقوام را در لحظه تحویل سال و در هنگامه نوروز، به گونه‌ای با اسطوره «سیمرغ» و در شهود آن سی «مرغ» پیوند دهد.
 
تعداد کلمات: 1367 کلمه / تخمین زمان مطالعه:  6 دقیقه
 
سیمرغ نوروز
نویسنده: شبان میرشکرایی
 
نوروز، دوستی می‌افشاند، آشتی می‌انجامد و همدلی، یکپارچگی و یگانگی را در میان اقوام گونه گونش می‌گستراند. اقوامی که در کنار هم در این سرزمین زیسته‌اند، اقوامی که همدلی و وحدتشان ایران را معنا می‌بخشد. عطار در منطق‌الطیر می‌فرماید:
 
"خویش را دیدند سیمرغِ تمام*** بود خود سیمرغ، سی مرغِ تمام..."
 
ایران، سرزمین آزادگان، اگر در گذر زمان، به مرزهایی سیاسی امروز محصور گشته، اما، از هر باغ آن گستان گلی در دامان خود نگه داشته است. اقوام ایرانی همواره در کشاکش تاریخ، دوشادوش یکدیگر از حریم مشترکشان پاسداری کرده‌اند و اگرچه هر یک به رنگی و زبانی هستند، اما صلابت و جلالت سیمرغ را در ایرانشان زقم زده‌اند. در این مقال نه به حد کمال، بلکه به قدر مجال به مقامات وحدت‌بخش نوروز پگرداخته شده است؛ باشد که خود حدیث مفصل از این مجمل بخوانند و دریابند قدرِ این انگشتریِ به هزار جواهر آراسته.

کشورهای دوازده‌گانه‌ای که امروز در بزرگترین پرونده چند ملیتی میراث ناملموس جهان همراه شده‌اند، هم‌آنانند که گرد هم آمده‌اند تا «نوروز» را به عنوان مهمترین میراث مشترکشان در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت برسانند. کشورهایی که مردمانشان، روزگاران گذشته را در لوای یک درفش و در کنار هم نگاهبان فرهنگ و مرز و بودنشان بوده‌اند و هم اینک در مرزهای سیاسی امروز، اقوام ایرانی به آیین دیرین پایبند و همچنان همراه. گستره فرهنگ ایرانی را شاید بتوان در برگ و نوای جشن نوروز، این کهن جشن آفرینش، و این میراث ناپدیدار پایدار جستجو کرد. فرهنگی که از سین‌کیانگ چین در شرق تا کرانه‌های مدیترانه در غرب و از دشت‌های پهناور جنوب سیبری در شمال تا سواحل نیلگون خلیج فارس در جنوب گسترده شده؛ فرهنگی که امروز با مهاجرت صاحبانش به سرتاسر جهان صادر شده است. به راستی امروز آقتاب مردمان جهان نوروز در افق ساکنان این کره خاکی غروب نمی‌کند.
ایران، سرزمین آزادگان، اگر در گذر زمان، به مرزهایی سیاسی امروز محصور گشته، اما، از هر باغ آن گستان گلی در دامان خود نگه داشته است. اقوام ایرانی همواره در کشاکش تاریخ، دوشادوش یکدیگر از حریم مشترکشان پاسداری کرده‌اند و اگرچه هر یک به رنگی و زبانی هستند، اما صلابت و جلالت سیمرغ را در ایرانشان زقم زده‌اند. در این مقال نه به حد کمال، بلکه به قدر مجال به مقامات وحدت‌بخش نوروز پگرداخته شده است؛ باشد که خود حدیث مفصل از این مجمل بخوانند و دریابند قدرِ این انگشتریِ به هزار جواهر آراسته.
 1- اقوام ایرانی و نوروز در گستره تاریخ
یکی از شاخص‌ترین شواهد تاریخی برای تشخیص گستره فرهنگ نوروز را می‌توان در نگاره‌های پله‌های کاخ آپادانا در تخت جمشید مشاهده کرد؛ نقوش هدیه آوران؛ نقوشی از حضور پررنگ مردمان سرزمین پهناور آزادگان، سرزمینی که مردمان، هدیه خداوندش می‌دانستند، خداوندی که آسمان را آفریده بود و مردم را و برای مردم شادی را. و از این رو در سالروز باز زنده شدن طبیعت، شکر نعمتش می‌گفتند تا نعمت‌شان افزون کند.

پیشینه جشن نوروز را بسیاری به زمان ورود آریاییان به فلات ایران وابسته می‌دانند و برخی دگر به پیشترها، اما از این‌ها مهمتر رمز حیات آن است تا امروز و نقش آن است در امروز و نه رنگ و بوی دیروز.
از آنچه در نقوش یاد شده برمی آید و احوال نمایندگان اقوامی که تصویرشان بر این سنگ‌ها منقوش گشته، گستره تأثیر نوروز تا ورای مرزهای فرهنگی آن زمانش بوده است، چنانچه مصریان و یونانیان نیز در آن میان به چشم می‌خورند و تأثیر نوروز بر آنها چنان بوده که امروز همچنان در بخش‌هایی از مصر نیز این جشن برگزار می‌شود.

هدیه‌آوران تخت جمشید را اقوامی نمایندگی می‌کنند که امروز همچنان یکپارچگی و وحدتشان ایران را زنده نگه داشته است؛ مادی‌ها که نوادگانشان را در آذربایجان و کردستان تا حوزه مرکزی ایران می‌توان جست، ارمنیان که در جای‌جای ایران سکنا گزیده‌اند و در تلاطم‌های این مرزوبوم همواره خوش می‌درخشیدند، خوزیان که امروز نیز به همین نام جنوب غرب ایران را پاسداری می‌کنند، هراتی‌ها که اقوام شمال شرق و شرق این مرز پرگهرند، پارتیان که بخشی از خراسانیان امروزند، سکاها و زرنگیان که نیاکان مردم سیستانند و رخجیان که اجداد بلوچان سلحشور امروزند، و همچنینند پارسیان جنوب و مردمان گیل و دیلم که پاسداران خرم بهشت این خاک برتر از زرند.

و این نوروز است که در جشن آفرینش و حیات میانشان بذر همیشگی می‌افشاند و هر سال با آغاز بهار طبیعت، شکوفه‌های شادمانی و زندگی را بر شاخسار این درخت کهنسال می‌نشاند.
رمز حیات این جشن در پویایی آن است و رمز پویایی‌اش در تکرار آفریدن. برای درک این مطلب باید از آفرینش گذشت و بر آفریدن نگریست که نوروز روزی نوآیین و جشنی نو است.

 2- نوروز عامل همبستگی ایران امروز
اقوامی که امروز در جای‌جای این مرز پرگهر می‌زیند و بر بن مایه‌های فرهنگی مشترکی استوارند، هم آنان‌اند که فارغ از اندک تفاوت‌های ظاهریشان در جشن نوروز، هم‌زمان و همراه، در کنار سفره نوروزی‌شان می‌نشینند و شکر نعمت و برکت خداوندی می‌گویند و هم از او می‌طلبند تحولی برای بهترین احوال.

  بیشتر بخوانید:  آداب و رسوم نوروز

این همزبانی و تشابه رفتاری همان است که مولانا همدلی می‌خواندش و خوشتر از همزبانیش دانسته است، چنانکه در داستان هدهد و سلیمان مثنوی می‌فرماید:
 
"... ای بسا هندو و ترک همزبان *** ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبانی محرمی خود دیگریست *** همدلی از همزبانی خوشترست..."
 
پس زبان محرمی خود دیگر است، و نوروز به واقع همان زبان محرمی است میان اقوام ایرانی که مایه قوام فرهنگ مشترک و حفظ ارزش‌های ملی‌شان شده است و این همان است که دشمن گرچه سنگ خاره باشد ولی در برابر پولاد اتحاد و انسجامشان یارای مقاومتش نبوده و نخواهد بود.

 3- رمز موفقیت در حفظ میراث ناپدیدار است
میراث ناپدیدار که امروز در مقالات و مجامع رسمی میراث ناملموس می‌نامندش، هم آن است که پایه‌های فرهنگ بر آن شده و پرداختن به آن است که می‌تواند بهروزی را ضامن باشد. وقتی از میراث فرهنگی سخن به میان می‌آید، در ذهن بسیاری عمارت‌ها و ابزار و ظروف و مسکوکات باستانی تداعی می‌شود و آنچه از نظر پنهان مانده، هم آن است که جان این ملموسات بوده و فقدانش بی هویتی را برای مصنوعات امروز رقم می‌زند. میراث ناملموس، جان فرهنگ است. هیچ کاخی و عمارتی ساخته نمی‌شود، مگر به غلیان احساس و اندیشه معمارش و هیچ سفالی رنگ کوره را به خود نخواهد دید مگر نقشی از دل برخاسته را در لمس انگشتان کوزه‌گری تجربه کرده باشد و این جان اشیاء همان میراث ناپدیدار است و این هم آن است که پرداختن و شناساندن آن به دارندگانش رمز پیروزیشان خواهد بود. امروزه مرمت را اگر تنها به عرصه میراث ملموس محدود کنیم، حال را و امروز را به مرور از دست خواهیم داد و روزی فرا خواهد رسید که مرزهای امروزین کشور ایران را تنها در نقشه‌های جغرافیایی قدیم خواهیم یافت و مرغان این "سیمرغ: را بر پهنه کره خاکی پراکنده. مرهم زخم‌های "سیمرغ" مرمت میراث ناملموس است و نه پیش.

"نوروز" به عنوان برجسته‌ترین میراث ناملموس اقوام ایرانی و پیام‌آور صلح و دوستی می‌تواند شاهراهی برای رسیدن به هدف همبستگی ملی و منطقه‌ای باشد. در روزگاری که نامحرمان به اختلافات زبانی و مذهبی دامن می‌زنند، این نوروز است که رمز توحید را یادآور می‌شود و افکار و مذاهب را به همدلی و صلح فرا می‌خواند و هم، این جشن "نوروز" است که آنها را بر سر یک سفره می‌نشاند تا بیاندیشند به نعمت‌هایی که از پروردگار یکتا بر سفره زندگی دارند و بدانند که در آفرینش ز یک گوهرند.

شناساندن جنبه‌های وحدت بخش جشن "نوروز" را نمی‌توان تنها در همایش‌ها و هم‌اندیشی‌های روشنفکران و اهل فن جستجو کرد. آنچه را که مردم می‌بینند و می‌شنوند امروز جهان تصویر است و مراسلات دنیای مجازی. از این رو چون نیک بنگریم، درمی‌یابیم که اگر جامعه هدف، مردم کوچه و بازار باشند تأثیر روشنگری، در عرصه فرهنگ معنا خواهد یافت و برای نیل به این هدف عالی باید از خشت زیرین مرمت آغاز کرد؛ خشتی که معمار ازلی به نیکی بنایش نهاده و تند باد زمان شاید گاه کمی مخدوشش نموده باشد.

 کتابنامه:
جلال الدین محمد (مولوی)، (1393)، مثنوی معنوی، تهران: قطره.
علیرضا شاپور شهبازی، (1384) راهنمای مستند تخت جمشید، تهران: انتشارات.
سفیران و انتشارات فرهنگسرای میردشتی با همکاری بنیاد پژوهشی پارسه.
فریدالدین عطار نیشابوری، (1391)، منطق الطیر، تهران: حسینی اصل.
 
منبع:
مردم شناسی نوروز، (مجموعه مقالات همایش ملی نوروز، میراث صلح)، علیرضا حسن زاده ، مهدی حشمتیان تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، چاپ کهن نوبنت اول 1394

  بیشتر بخوانید:
  نوروز در فرهنگ شیعه
  نوروز و مهدویت؛ جامعه سازی مهدوی
  دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر جامعه شناسی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.