هوم در یونان و هند باستان
چکیده:
بیشتر راهبان مراسم قربانی در «دکن» راز «سوم» واقعی را فراموش کردهاند. راز آن نه در کتابهای آداب و رسوم مذهبی و نه در اطلاعات شفاهی، در هیچ جا یافت نمیشود و پیروان واقعی و اولیهی دین ودایی بسیار کم هستند. نوشابهی «سوم» در «پانتئون» هندی نیز مراسمی مذهبی داشت زیرا نام آن «سوم شاهی» بود. کسی که آن را مینوشید با پادشاه آسمانی سهیم میگشت و پر از روح القدس میشد و از گناهان خود پاک میگشت. «سوم» از کسی که آن را نوشیده است، انسان دیگری میسازد
تعداد کلمات: 1753 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
بیشتر راهبان مراسم قربانی در «دکن» راز «سوم» واقعی را فراموش کردهاند. راز آن نه در کتابهای آداب و رسوم مذهبی و نه در اطلاعات شفاهی، در هیچ جا یافت نمیشود و پیروان واقعی و اولیهی دین ودایی بسیار کم هستند. نوشابهی «سوم» در «پانتئون» هندی نیز مراسمی مذهبی داشت زیرا نام آن «سوم شاهی» بود. کسی که آن را مینوشید با پادشاه آسمانی سهیم میگشت و پر از روح القدس میشد و از گناهان خود پاک میگشت. «سوم» از کسی که آن را نوشیده است، انسان دیگری میسازد
تعداد کلمات: 1753 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: بهرام فرهوشی
«در آداب و رسومرازآمیز «الوزین» (Eleusinian mysteries)، آمبروزیا (Ambrosia) غذای افسانهای خدایان است که بیمرگی میدهد و شهدی است که نوشابهی «خدایان المپ» است و این وسیلهای شکستناپذیر برای پی بردن به رازهای جهان دیگر بوده است. با نوشیدن این نوشابهی مقدس روح به صورت اتوماتیک از بند تن رهایی مییافت. مادام بلاواتسکی دربارهی «سوم» چنین آورده است:
«این نوشابه از گیاه نادری که در کوهستان میروئیده است ساخته میشده و برهمنان واقف به اسرار غیب آن را تهیه میکردهاند. این نوشابه هندی به آمبروزیای یونانی یا شهدی که «خدایان المپ» سر میکشیدند پاسخ میدهد و با آن یکی است. نوشابهی «سوم» که امروز میشناسیم یک نوشابهی اصلی نیست بلکه چیزی جانشین گیاه اصلی گشته است زیرا فقط راهبان میتوانستند سوم حقیقی را بنوشند و حتی شاهان و راجاها به هنگام مراسم قربانی چیزی جز «سوم» بدلی را دریافت نمیکردند. اطلاع یافتهایم که بیشتر راهبان مراسم قربانی در «دکن» راز «سوم» واقعی را فراموش کردهاند. راز آن نه در کتابهای آداب و رسوم مذهبی و نه در اطلاعات شفاهی، در هیچ جا یافت نمیشود و پیروان واقعی و اولیهی دین ودایی بسیار کم هستند. نوشابهی «سوم» در «پانتئون» هندی نیز مراسمی مذهبی داشت زیرا نام آن «سوم شاهی» بود. کسی که آن را مینوشید با پادشاه آسمانی سهیم میگشت و پر از روح القدس میشد و از گناهان خود پاک میگشت. «سوم» از کسی که آن را نوشیده است، انسان دیگری میسازد. کسی که آن را مینوشد دوباره متولد میشود و متغیر میگردد و به انسانی دیگر تبدیل میشود و سرشت روحانی او بر سرشت فیزیکی او برتری پیدا میکند و دارای قدرت الهی الهام میگردد.
بیشتر بخوانید: یار مهربان
«سوم» یک گیاه و در عین حال یک فرشته است که با والاترین روان انسانی که چیزی شبیه فرشتگان است مرتبط میگردد و این دو به وسیلهی نیروی این نوشابهی جادویی متحد و یگانه میگردند و همراه هم در ورای سرشت فیزیکی به پرواز درمی آیند و در طول زندگی در بهجت و شکوه ناگفتنی انسانی شرکت میکنند.
در جستجوی «هوم» گمگشته (Encyclopedia of Religions)
«سوم» یک گیاه سمی است که در قسمت شمال غربی هند میروئید و آن را میفشردند و میگذاشتند تخمیر شود و از شیره اش استفاده میکردند (در سانسکریت Su= فشردن و Soma= فشرده). عصارهی فشردهی آن حالت قبض ویژهای داشت و مخدر بود و اثرات سمی داشت. به این گیاه به عنوان نیروی الهی مینگریستند، همچنانکه در مکزیکو و پرو «پیوتل» (piotle) و «کنب هندی» و گیاهان سمی دیگر که حالات توهمزا به انسان میدهند الوهیت یافتهاند، این گیاه نیز در هند و در ایران جنبهی الوهیت داشت و در ایران به نام Haoma در دین زرتشتی به عنوان ایزدی به شمار میآمد.
آیا در زمانهای جدیدتر گیاهی که به نام سوم معروف بود، همان گیاهی است که در «ودا» به نام «سُوم» آمده یا نه و آیا این گیاه با «هوم» اوستایی یکی است یا نه؟ ممکن است که نام آنها که (بدون شک مشابهند) نگاه داشته شده است، درحالی که گیاه دیگری که جانشین آن بوده مورد استفاده قرار میگرفته است. میدانیم که در دورههای بعدی در آداب و رسوم مذهبی گیاهی جانشین «سوم» هندی مورد استفاده قرار میگرفته است و گیاهی هم که زرتشتیان آن را «هَوم» مینامیدند، در آداب و رسوم متأخر، همان سوم نیست ولی در اصل هر دو نام و هر دو گیاه یکی بودند. دورترین زمانی که از «سوم» نام برده شده است در سماودا (Sāmaveda) است که در آنجا آمده است که دو نوع «سوم» زرد و سفید وجود داشته است و در ریگ ودا (IX. 86,42) آمده است که «سُوم» زرد در کوه مجاوت (múj avat) میروییده و در آنجا توسط خدای طوفان پرورش مییافته است و از سوی دیگر گفته شده است که عقاب آن را از آسمان فرود آورده است. فشردهی این سوم با آب، شیر، گی (کره) و جو مخلوط میشد و به خدایان تقدیم میگشت. نخست آن را نه تنها خدایان و کاهنان مینوشیدند بلکه آسیاییهای دیگر نیز آن را مینوشیدند و شاید هم همهی مردمان از آن استفاده میکردند. بعدها وقتی آداب و رسوم مذهبی بیشتر سامان یافت، فقط سه طبقهی برتر اجازه داشتند که از آن بنوشند؛ ضمناً فقط به عنوان آداب و رسوم مذهبی آن را مینوشیدند. آداب و رسوم مربوط به «سوم» آن قدر مهم و باارزش بود که یک کتاب کامل؛ یعنی (کتاب IX) از ریگ ودا ویژهی سرودهای مخصوص به تجلیل آن بود. «سوم» در آنجا روح مراسم قربانی نامیده شده است و موجب لذت و شادی خدایان و مردمان است. شاعر یادآور شده است که ضعیف را نیرو میبخشد و بر طول زندگی میافزاید و به خدایان نیروی الهی میبخشد، بویژه «ایندرا» (که خدای نبرد و جنگ است) از «سوم» لذت میبرد و آن را همانند یک الهام بخش و دوست خود میداند (یا هوم او را دوست خود میداند).
«سوم» یک گیاه سمی است که در قسمت شمال غربی هند میروئید و آن را میفشردند و میگذاشتند تخمیر شود و از شیره اش استفاده میکردند (در سانسکریت Su= فشردن و Soma= فشرده). عصارهی فشردهی آن حالت قبض ویژهای داشت و مخدر بود و اثرات سمی داشت. به این گیاه به عنوان نیروی الهی مینگریستند، همچنانکه در مکزیکو و پرو «پیوتل» (piotle) و «کنب هندی» و گیاهان سمی دیگر که حالات توهمزا به انسان میدهند الوهیت یافتهاند، این گیاه نیز در هند و در ایران جنبهی الوهیت داشت و در ایران به نام Haoma در دین زرتشتی به عنوان ایزدی به شمار میآمد.
در ریگ ودا آمده است «سُوم» به عنوان خدا، به مانند ایندرا از خطر رهایی میبخشد و بر دشمنان پیروز میشود و برای آریاییها از آسمان در زمین ثروت میآورد. خطاب به «سوم» با لحنی قوی از ستایش و احترام سخن گفته میشود و همهی نیروها و همهی برکتها متعلق به اوست. از او تمنا میشود حتی از شیرهی آن. موقعی که ظرف پالایش برای مراسم تطهیر پالوده میشود با آن به صورتی سخن گفته میشود که جنبهی پرستش الهی دارد.
علاوه بر کتاب نهم ریگ ودا و سرودهایی که در کتابهای دیگر یافت میشود کتاب سماودا اختصاص به ستایش آن دارد. از شرحی که در آن کتاب آورده میشود، معلوم و آشکار میگردد که گیاه «سوم» زرد بوده است و به وسیلهی راهبان ودایی به کار برده میشده است و این رنگ نیز همان رنگ «هوم» ایرانی است. در جاهای دیگر، بعد از آن، در جایی که سخن از معالجات طبی میرود در حدود بیشت و چهار نوع از این گیاه را که در ان وقت «سُوم» نامیده میشده نام برده است.
پیش از پایان دوران «ریگ ودا» هویت این گیاه زرد (که در نور مهتاب چیده میشد و آن را در آب و شیر فرو میبردند و شستشو میدادند و از خواص آن این بود که وقتی این چنین تطهیر میشد متورم میگشت) به صورت اسرارآمیزی (Esoteric) به ماه زرد که متورم میشود (از هلال به بدر میگراید) و در آب تطهیر میشود تبدیل میشد (عکس آن در آب میافتد) و در برخی از سرودهای متأخر ریگ ودا، به طور قطعی «سُوم» به معنی ماه آمده است. از این تاریخ به بعد «سُوم» دیگر به دو معنا به کار رفت: یا همین گیاه آسمانی و یا به معنای (ماه- خدا) به حدی که در حماسهها (مگر اینکه بخصوص به گیاه بودن آن تصریح گردد) کلمهی «سُوم» به معنی ماه است. [می بینیم که اینجا نیز گویا به عللی کاهنان به عمد خواستهاند گیاه «هوم» و هویت او اندک اندک در ذهن مردم گم شود. آیا در این کار نفع اجتماع در کار بوده است و یا سود کاهنانی در نظر بوده است که نمیخواستند مردم از این گیاه استفاده کنند و از واقعیتهای دیگری آگاه گردند].
در «مهابهاراتا» تصویری که از آن ارائه میشود به صورت «ماه- خدا» است. مانند یک خدای جنگجو، همانطور که در شاهنامه هوم به صورت انسانی پرهیزکار درمی آید و از اجداد نژادی از پهلوانان و قهرمانان (Heroes) میشود و غیره، ولی در هر حال در همین دوران متأخر هم این آگاهی وجود داشته است که «سُوم» هم گیاه و هم ماه است. و دیگر این یک مسلک مبهم و اسرارامیز نیست، بلکه چیزی است که عموماً شناخته شده است و به طریق اسرارآمیزی این گیاه «ماه- گیاه)، هم ماه و هم گیاه است.
قدرت الهی «سُوم ودایی» که آن نیز خدای جنگ است این تبیین هویت را آسان میگرداند. در اینجا نیز «هوم» خدای جنگ تصور میشود، گویی با نوشیدن شیرهی این گیاه، هم در دوران اوستایی و هم در دوران ودایی مردم خوی جنگجویی و درندهخویی مییافتند و به همین جهت است که نوشیدن آن در آیین ایمان توسط زرتشت ممنوع شد و در هند نیز راهی برای فراموش شدن ان یافتند.
استدراک ایرانی از «سُوم» به طور مشخص این است که تنها یک گیاه بوده است و در بسیاری از نوشتههای وداها استدارکیها که از «سُوم» میشود نیز استدراک یک گیاه است، اگرچه دارای قدرت الهی بوده است، برخی از تعبیراتی که در ودا آمده است گیاه بودن آن را ناممکن میسازد ولی برخی از تعبیرات نیز به این صورت است که به ماه نمیتواند بستگی داشته باشد. مثلاً گفته میشود که «سُوم» به خورشید نور میبخشد و این بدان معنی نیست که سوم همان ماه است، همچنین گفته شده است که «سُوم» خالق همهی چیزهاست. به هر حال اگر «سُوم» همان ماه بوده، میبایستی در اوستا نیز هوم ماه بوده باشد که نیست.
در جستجوی «هوم» گمگشته (Encyclopedia of Religions)
«سوم» یک گیاه سمی است که در قسمت شمال غربی هند میروئید و آن را میفشردند و میگذاشتند تخمیر شود و از شیره اش استفاده میکردند (در سانسکریت Su= فشردن و Soma= فشرده). عصارهی فشردهی آن حالت قبض ویژهای داشت و مخدر بود و اثرات سمی داشت. به این گیاه به عنوان نیروی الهی مینگریستند، همچنانکه در مکزیکو و پرو «پیوتل» (piotle) و «کنب هندی» و گیاهان سمی دیگر که حالات توهمزا به انسان میدهند الوهیت یافتهاند، این گیاه نیز در هند و در ایران جنبهی الوهیت داشت و در ایران به نام Haoma در دین زرتشتی به عنوان ایزدی به شمار میآمد.
در ریگ ودا آمده است، اندیشهای که بیشتر نمودار است این است که گیاه «سُوم» به عنوان یک گیاه سستیآور «ایندرا» را که خدای جنگ است تحریک و تحریض میکند که دشمنان را از انسان گرفته تا موجودات آسمانی به قتل برساند. خود هوم برانگیزاندهای دشمن کش است. در یکی از سرودها «ایندرا» توضیح میدهد که «هوم» نوشیده داست بنابراین، خشمگین گشته و در این حال کارهای بزرگ و جنگاوریها کرده است. این «سُوم» همانند گاو تیزشاخ است. (هیل برانت (Hillebrandt) که در این باره تحقیق کرده، آن را به ماه شاخدار تعبیر کرده است؛ یعنی به ماه در حال هلال).
در ریگ ودا (Rigveda X,86,15 VIII,48,3) گفته شده است:ای ایندرا، نوشابه تو، مانند گاو نر تیزشاخ است که نعره میکشد و این اشاره است به سر و صدای سیلآسای ریختن عصارهی هوم در کوزه. دیگر اینکه کلمهی قدیمی هیچگاه دربارهی «سُوم» به کار برده نشده است. در «اتهروا ودا» (Atharva veda) نیز سخن از خدای «سُوم» میرود که میگویند همان ماه است و (این بنابر تمایلی است که جنتبهی عرفانی به مسئله داده میشود). در واقع «سُوم» برای خدایان ریخته میشود و خود او نیز خداست و مال و ثروت و شفا میبخشد، پرستش کنندهی ودایی میگفت ما سوم نوشیدهایم، ما جاودانی گشتهایم. در داستان آمده است که «ماه- سوم» با دختران خدای آفریننده «پراجاپتی» (Prajāpati) ازدواج کرد و حسادت دختران دیگر را برانگیخت زیرا به یکی از آنها به نام «روهینی» (Rohini) عشق مفرط میورزید. دختران دیگر پیش پدرشان بازگشتند، پدر به «سُوم» اجازه داد که دوباره آنها را به زنی بگیرد فقط به شرط آنکه با همهی آنها به یکسان رفتار کند، وی پذیرفت ولی عهد خود را شکست و به همین جهت تنبیه شد و نیروی او کاستی گرفت و بیماری پریدهرنگی یا سل به او داده شد که موجب میشود ماه در هر ماه کاهش یابد».
ادامه دارد..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
در جستجوی «هوم» گمگشته (Encyclopedia of Religions)
«سوم» یک گیاه سمی است که در قسمت شمال غربی هند میروئید و آن را میفشردند و میگذاشتند تخمیر شود و از شیره اش استفاده میکردند (در سانسکریت Su= فشردن و Soma= فشرده). عصارهی فشردهی آن حالت قبض ویژهای داشت و مخدر بود و اثرات سمی داشت. به این گیاه به عنوان نیروی الهی مینگریستند، همچنانکه در مکزیکو و پرو «پیوتل» (piotle) و «کنب هندی» و گیاهان سمی دیگر که حالات توهمزا به انسان میدهند الوهیت یافتهاند، این گیاه نیز در هند و در ایران جنبهی الوهیت داشت و در ایران به نام Haoma در دین زرتشتی به عنوان ایزدی به شمار میآمد.
آیا در زمانهای جدیدتر گیاهی که به نام سوم معروف بود، همان گیاهی است که در «ودا» به نام «سُوم» آمده یا نه و آیا این گیاه با «هوم» اوستایی یکی است یا نه؟ ممکن است که نام آنها که (بدون شک مشابهند) نگاه داشته شده است، درحالی که گیاه دیگری که جانشین آن بوده مورد استفاده قرار میگرفته است. میدانیم که در دورههای بعدی در آداب و رسوم مذهبی گیاهی جانشین «سوم» هندی مورد استفاده قرار میگرفته است و گیاهی هم که زرتشتیان آن را «هَوم» مینامیدند، در آداب و رسوم متأخر، همان سوم نیست ولی در اصل هر دو نام و هر دو گیاه یکی بودند. دورترین زمانی که از «سوم» نام برده شده است در سماودا (Sāmaveda) است که در آنجا آمده است که دو نوع «سوم» زرد و سفید وجود داشته است و در ریگ ودا (IX. 86,42) آمده است که «سُوم» زرد در کوه مجاوت (múj avat) میروییده و در آنجا توسط خدای طوفان پرورش مییافته است و از سوی دیگر گفته شده است که عقاب آن را از آسمان فرود آورده است. فشردهی این سوم با آب، شیر، گی (کره) و جو مخلوط میشد و به خدایان تقدیم میگشت. نخست آن را نه تنها خدایان و کاهنان مینوشیدند بلکه آسیاییهای دیگر نیز آن را مینوشیدند و شاید هم همهی مردمان از آن استفاده میکردند. بعدها وقتی آداب و رسوم مذهبی بیشتر سامان یافت، فقط سه طبقهی برتر اجازه داشتند که از آن بنوشند؛ ضمناً فقط به عنوان آداب و رسوم مذهبی آن را مینوشیدند. آداب و رسوم مربوط به «سوم» آن قدر مهم و باارزش بود که یک کتاب کامل؛ یعنی (کتاب IX) از ریگ ودا ویژهی سرودهای مخصوص به تجلیل آن بود. «سوم» در آنجا روح مراسم قربانی نامیده شده است و موجب لذت و شادی خدایان و مردمان است. شاعر یادآور شده است که ضعیف را نیرو میبخشد و بر طول زندگی میافزاید و به خدایان نیروی الهی میبخشد، بویژه «ایندرا» (که خدای نبرد و جنگ است) از «سوم» لذت میبرد و آن را همانند یک الهام بخش و دوست خود میداند (یا هوم او را دوست خود میداند).
«سوم» یک گیاه سمی است که در قسمت شمال غربی هند میروئید و آن را میفشردند و میگذاشتند تخمیر شود و از شیره اش استفاده میکردند (در سانسکریت Su= فشردن و Soma= فشرده). عصارهی فشردهی آن حالت قبض ویژهای داشت و مخدر بود و اثرات سمی داشت. به این گیاه به عنوان نیروی الهی مینگریستند، همچنانکه در مکزیکو و پرو «پیوتل» (piotle) و «کنب هندی» و گیاهان سمی دیگر که حالات توهمزا به انسان میدهند الوهیت یافتهاند، این گیاه نیز در هند و در ایران جنبهی الوهیت داشت و در ایران به نام Haoma در دین زرتشتی به عنوان ایزدی به شمار میآمد.
در ریگ ودا آمده است «سُوم» به عنوان خدا، به مانند ایندرا از خطر رهایی میبخشد و بر دشمنان پیروز میشود و برای آریاییها از آسمان در زمین ثروت میآورد. خطاب به «سوم» با لحنی قوی از ستایش و احترام سخن گفته میشود و همهی نیروها و همهی برکتها متعلق به اوست. از او تمنا میشود حتی از شیرهی آن. موقعی که ظرف پالایش برای مراسم تطهیر پالوده میشود با آن به صورتی سخن گفته میشود که جنبهی پرستش الهی دارد.
علاوه بر کتاب نهم ریگ ودا و سرودهایی که در کتابهای دیگر یافت میشود کتاب سماودا اختصاص به ستایش آن دارد. از شرحی که در آن کتاب آورده میشود، معلوم و آشکار میگردد که گیاه «سوم» زرد بوده است و به وسیلهی راهبان ودایی به کار برده میشده است و این رنگ نیز همان رنگ «هوم» ایرانی است. در جاهای دیگر، بعد از آن، در جایی که سخن از معالجات طبی میرود در حدود بیشت و چهار نوع از این گیاه را که در ان وقت «سُوم» نامیده میشده نام برده است.
پیش از پایان دوران «ریگ ودا» هویت این گیاه زرد (که در نور مهتاب چیده میشد و آن را در آب و شیر فرو میبردند و شستشو میدادند و از خواص آن این بود که وقتی این چنین تطهیر میشد متورم میگشت) به صورت اسرارآمیزی (Esoteric) به ماه زرد که متورم میشود (از هلال به بدر میگراید) و در آب تطهیر میشود تبدیل میشد (عکس آن در آب میافتد) و در برخی از سرودهای متأخر ریگ ودا، به طور قطعی «سُوم» به معنی ماه آمده است. از این تاریخ به بعد «سُوم» دیگر به دو معنا به کار رفت: یا همین گیاه آسمانی و یا به معنای (ماه- خدا) به حدی که در حماسهها (مگر اینکه بخصوص به گیاه بودن آن تصریح گردد) کلمهی «سُوم» به معنی ماه است. [می بینیم که اینجا نیز گویا به عللی کاهنان به عمد خواستهاند گیاه «هوم» و هویت او اندک اندک در ذهن مردم گم شود. آیا در این کار نفع اجتماع در کار بوده است و یا سود کاهنانی در نظر بوده است که نمیخواستند مردم از این گیاه استفاده کنند و از واقعیتهای دیگری آگاه گردند].
در «مهابهاراتا» تصویری که از آن ارائه میشود به صورت «ماه- خدا» است. مانند یک خدای جنگجو، همانطور که در شاهنامه هوم به صورت انسانی پرهیزکار درمی آید و از اجداد نژادی از پهلوانان و قهرمانان (Heroes) میشود و غیره، ولی در هر حال در همین دوران متأخر هم این آگاهی وجود داشته است که «سُوم» هم گیاه و هم ماه است. و دیگر این یک مسلک مبهم و اسرارامیز نیست، بلکه چیزی است که عموماً شناخته شده است و به طریق اسرارآمیزی این گیاه «ماه- گیاه)، هم ماه و هم گیاه است.
قدرت الهی «سُوم ودایی» که آن نیز خدای جنگ است این تبیین هویت را آسان میگرداند. در اینجا نیز «هوم» خدای جنگ تصور میشود، گویی با نوشیدن شیرهی این گیاه، هم در دوران اوستایی و هم در دوران ودایی مردم خوی جنگجویی و درندهخویی مییافتند و به همین جهت است که نوشیدن آن در آیین ایمان توسط زرتشت ممنوع شد و در هند نیز راهی برای فراموش شدن ان یافتند.
استدراک ایرانی از «سُوم» به طور مشخص این است که تنها یک گیاه بوده است و در بسیاری از نوشتههای وداها استدارکیها که از «سُوم» میشود نیز استدراک یک گیاه است، اگرچه دارای قدرت الهی بوده است، برخی از تعبیراتی که در ودا آمده است گیاه بودن آن را ناممکن میسازد ولی برخی از تعبیرات نیز به این صورت است که به ماه نمیتواند بستگی داشته باشد. مثلاً گفته میشود که «سُوم» به خورشید نور میبخشد و این بدان معنی نیست که سوم همان ماه است، همچنین گفته شده است که «سُوم» خالق همهی چیزهاست. به هر حال اگر «سُوم» همان ماه بوده، میبایستی در اوستا نیز هوم ماه بوده باشد که نیست.
در جستجوی «هوم» گمگشته (Encyclopedia of Religions)
«سوم» یک گیاه سمی است که در قسمت شمال غربی هند میروئید و آن را میفشردند و میگذاشتند تخمیر شود و از شیره اش استفاده میکردند (در سانسکریت Su= فشردن و Soma= فشرده). عصارهی فشردهی آن حالت قبض ویژهای داشت و مخدر بود و اثرات سمی داشت. به این گیاه به عنوان نیروی الهی مینگریستند، همچنانکه در مکزیکو و پرو «پیوتل» (piotle) و «کنب هندی» و گیاهان سمی دیگر که حالات توهمزا به انسان میدهند الوهیت یافتهاند، این گیاه نیز در هند و در ایران جنبهی الوهیت داشت و در ایران به نام Haoma در دین زرتشتی به عنوان ایزدی به شمار میآمد.
در ریگ ودا آمده است، اندیشهای که بیشتر نمودار است این است که گیاه «سُوم» به عنوان یک گیاه سستیآور «ایندرا» را که خدای جنگ است تحریک و تحریض میکند که دشمنان را از انسان گرفته تا موجودات آسمانی به قتل برساند. خود هوم برانگیزاندهای دشمن کش است. در یکی از سرودها «ایندرا» توضیح میدهد که «هوم» نوشیده داست بنابراین، خشمگین گشته و در این حال کارهای بزرگ و جنگاوریها کرده است. این «سُوم» همانند گاو تیزشاخ است. (هیل برانت (Hillebrandt) که در این باره تحقیق کرده، آن را به ماه شاخدار تعبیر کرده است؛ یعنی به ماه در حال هلال).
در ریگ ودا (Rigveda X,86,15 VIII,48,3) گفته شده است:ای ایندرا، نوشابه تو، مانند گاو نر تیزشاخ است که نعره میکشد و این اشاره است به سر و صدای سیلآسای ریختن عصارهی هوم در کوزه. دیگر اینکه کلمهی قدیمی هیچگاه دربارهی «سُوم» به کار برده نشده است. در «اتهروا ودا» (Atharva veda) نیز سخن از خدای «سُوم» میرود که میگویند همان ماه است و (این بنابر تمایلی است که جنتبهی عرفانی به مسئله داده میشود). در واقع «سُوم» برای خدایان ریخته میشود و خود او نیز خداست و مال و ثروت و شفا میبخشد، پرستش کنندهی ودایی میگفت ما سوم نوشیدهایم، ما جاودانی گشتهایم. در داستان آمده است که «ماه- سوم» با دختران خدای آفریننده «پراجاپتی» (Prajāpati) ازدواج کرد و حسادت دختران دیگر را برانگیخت زیرا به یکی از آنها به نام «روهینی» (Rohini) عشق مفرط میورزید. دختران دیگر پیش پدرشان بازگشتند، پدر به «سُوم» اجازه داد که دوباره آنها را به زنی بگیرد فقط به شرط آنکه با همهی آنها به یکسان رفتار کند، وی پذیرفت ولی عهد خود را شکست و به همین جهت تنبیه شد و نیروی او کاستی گرفت و بیماری پریدهرنگی یا سل به او داده شد که موجب میشود ماه در هر ماه کاهش یابد».
ادامه دارد..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
بیشتر بخوانید:
تجربه هایی از برخورد با ارواح
احضار روح
روح شناسی