اصطلاحات آزادگان در اسارت (4)

سفره هفت سيني بود كه با توجه به امكانات موجود در اردوگاه تدارك ديده شده بود. موادّي كه براي تزيين اين سفره مورد استفاده قرار گرفته بود بدين شرح است: سرنگ، سوزن، سيم خاردار، سبزه، سمّون (صمّون)، سطل، سنجاق.
چهارشنبه، 14 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
اصطلاحات آزادگان در اسارت (4)
اصطلاحات آزادگان در اسارت (4)
اصطلاحات آزادگان در اسارت (4)
 
گردآورنده : حجت الله مومنی
منبع : راسخون


 

عنوان اصطلاح : سلاّخ خانه

به بيمارستان اردوگاه رمادي به دليل شرايط بد بهداشتي و درماني «سلاخ خانه» اطلاق مي‏شد.

عنوان اصطلاح : سكّين، سچّين

عراقي ها به چاقو «سكين» مي‏گفتند. در آشپزخانه يك نفر از اسرا مأمور بود صبح چاقوها را از عراقي ها تحويل بگيرد و بعد از اتمام كار نيز تحويل دهد.

عنوان اصطلاح : سفيد

كلمه رمز به معني دور شدن نگهبان عراقي و عادي شدن وضعيت.

عنوان اصطلاح : سفّاك

لقبي بود كه برادران اسير به استخبارات (ادارة اطلاعات و امنيت عراق) نسبت مي‏دادند.

عنوان اصطلاح : سفره نويس

در يكي از اردوگاه ها، اسرا نايلوني را از پلاستيك روكش مرغ و گوشت درست كرده بودند و اخبار مهمي را كه به دست مي‏آمد، مخفيانه بر روي آن مي‏نوشتند تا همه بخوانند. به كساني كه كاتب اين اخبار بودند «سفره نويس» گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : سفرة هفت سين اسارت

سفره هفت سيني بود كه با توجه به امكانات موجود در اردوگاه تدارك ديده شده بود. موادّي كه براي تزيين اين سفره مورد استفاده قرار گرفته بود بدين شرح است: سرنگ، سوزن، سيم خاردار، سبزه، سمّون (صمّون)، سطل، سنجاق.

عنوان اصطلاح : سفرة رحمت

رجوع شود به «سفرة حضرت عباس (علیه السلام).

عنوان اصطلاح : سفرة حضرت عباس (ع)

در اردوگاه راديويي بود كه توسط افراد بخصوصي به صورت مخفيانه اخبار مربوط به ايران از آن استخراج و به صورت شايعه در اردوگاه پخش مي‏شد و وقتي منبع خبر از كسي سؤال مي‏شد، در جواب گفته مي‏شد از سفرة حضرت عباس (ع).

عنوان اصطلاح : سريال مش غلامحسين

اين نام مجموعه نمايشيِ جالبي بود كه به مدت چند هفته در آسايشگاه 8 قاطع 2 از كمپ 7 به همّت برادران اجرا مي‏شد و «مش غلامحسين» شخصيّت كمدي آن بود.

عنوان اصطلاح : سرويس اساسي

در اردوگاه تكريت، زماني كه يكي از اسرا را جهت بازجويي و بازپرسي مي‏بردند، گفته مي‏ شد فلاني را بردند سرويس اساسي.

عنوان اصطلاح : سروان گردن شكسته (فرمانده گردن شكسته)

يكي از افسران بعثي عراقي در موصل 2 به دليل آسيب‏ديدگي از ناحيه گردن به هنگام تماشاي اطراف بدن خود را به طرفي كه نگاه مي‏كرد مي‏چرخاند و به همين علّت به «سروان گردن شكسته» معروف شده بود.

عنوان اصطلاح : سروان غوله

يكي از افسران بعثي اردوگاه تكريت.

عنوان اصطلاح : سرها پايين

جمله‏اي بود ناقص ولي با معناي خاص خود كه همه با آن آشنايي داشتند و به هنگام صف آمار از سوي عراقي ها گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : سرگرد صابوني

لقب يكي از افسران عراقي به نام سرگرد علي بود، زيرا در يكي از شورشها كه در اردوگاه رخ داده بود، يكي از آزادگان با صابون به جان وي افتاده و او را زده و او هم پابه فرار گذاشته بود. به همين سبب از آن پس به «سرگرد صابوني» مشهور شده بود.

عنوان اصطلاح : سركة اسارتي

اسرا در اردوگاه از ميوه‏هاي فاسد و ترش شده براي مصرف در يك طرح ابتكاري، سركه تهيه مي‏كردند كه به «سركة اسارتي» مشهور بود.

عنوان اصطلاح : سردخانه

به حمّام بازداشتگاه«سردخانه» اطلاق مي‏شد به دليل اينكه فاقد آب گرم بود.

عنوان اصطلاح : سجن

زندان انفرادي كوچك به ابعاد5/1 × 1 متر كه بدون نورگير و فاقد هر گونه امكانات ديگر بود «سجن» مي‏گفتند. اين زندان به خاطر شرايط بسيار سختي كه داشت، مختصّ مبارزان و به اصطلاح عراقي ها «متخلّفين» بود. هرگاه كسي در اين زندان بدون آب و غذا نگهداري مي‏شد، در صورت امكان ، اسراي ديگر با شلنگ سرم آب را از زير در به او مي‏رساندند.

عنوان اصطلاح : ستون مرگ

رجوع شود به«تونل مرگ».

عنوان اصطلاح : ستون پنجم (گيوه)

نامي آشنا براي معرفي خائنان و خود فروختگان.

عنوان اصطلاح : سبزة آرمي

براي سفرةهفت سين يكي از اردوگاه ها برادري توانسته بود با سبز كردن دانه‏هاي گياهي آرم جمهوري اسلامي را درست كند و سفرة هفت سين آن سال مزيّن به آرم جمهوري اسلامي بود. اين سبزه نيز شهرت خاصي در آن اردوگاه يافته بود.

عنوان اصطلاح : سانسورچي

روزنامه‏هايي كه در اسارت بين اسرا توزيع مي‏شد، ابتدا توسط يكي از برادران كنترل و عكسهاي متبذل آن حذف مي‏شد، به برادري كه مسئوليت اين كار را به عهده داشت. اسرا به شوخي «سانسورچي» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : ساعت ساز

لقب يكي از برادران آزاده بود. اين برادر كه در اردوگاه تكريت بسر مي‏برد شغل قبلي‏اش ساعت سازي بود. او با سرنگ، مسواك و در باز كن نوشابه و قوطي شير خشك به تعمير ساعت مي‏پرداخت و سربازان و درجه‏داران عراقي نيز به دليل مهارت و رايگان بودن خدماتش به وي رجوع مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : ساعت آسايشگاه (برادر ساعت)

در هنگام اسارت، كلّية لوازم شخصي ارزشمند توسط سربازان عراقي به غارت مي‏رفت و نگهداري چيزهايي از قبيل ساعت، خودكار و حتي بعضاً عينك ممنوع بود. يكي از اسرا كه به دليل مجروحيت مدتي در بيمارستان بستري بود، ساعتي را در پاي مصنوعي خود جاسازي كرده بود و به همين دليل مخصوصاً در ماه مبارك رمضان مورد رجوع همة برادران بود و به او«ساعت آسايشگاه» و «برادر ساعت» گفته مي‏شد (در بعضي از اردوگاه ها اين ممنوعيت وجود داشت).

عنوان اصطلاح : ساطور جرّاحي

اسرا در اردوگاه به دليل نبودن وسايل جرّاحي و درماني، گاه در موارد اورژانس از قبيل عفونت و يا موارد حاد، مجبور به استفاده از وسايل آشپزخانه براي اعمال جرّاحي مي‏شدند و به اين قبيل وسايل«ساطور جرّاحي» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : ژاپني

لقبي بود كه بچّه‏ها براي يك افسر عراقي به نام ضابط احمد انتخاب كرده بودند. وي در هنگام عصبانيت حتي به سربازان عراقي هم رحم نمي‏كردند.

عنوان اصطلاح : زورنامه

چون روزنامه‏هاي عربي عراق كه در اردوگاه توزيع مي‏شد ارگان رژيم زورگوي عراق بود، بدين جهت اسرا به آنها«زورنامه» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : زرد سبيل

اسم مستعار يكي از سربازان عراقي به نام جندي محمد كه به لحاظ زرد بودن سبيل و خوي وحشيانه‏اش شهرت عجيبي داشت.

عنوان اصطلاح : زاوية اردوگاه

محلي مناسب براي فرار از شكنجه و دور بودن از ضربات كابل و باتوم بعثي‏ها بود. برادران در گوشة اردوگاه به هنگام شكنجة دسته جمعي، حلقة ارادت را به دور حبيب بن مظاهرها و علي اصغرها و...تشكيل مي‏دادند.

عنوان اصطلاح : ريز بدوز

كلمة رمزي بود به معني اينكه«آهسته صحبت كن» و در موقع نزديك شدن عراقي ها بكار مي‏رفت.

عنوان اصطلاح : روز قيامت

سه ماه اوّل اسارت را كه چهار سرباز عراقي هر روز بدنهاي برهنه اسرا را به زير ضربات كابل و باتوم مي‏گرفتند، «روز قيامت» مي‏گفتند. در اين ايّام شوم، اسرا مجبور بودند هفته‏اي يك بار، در سرماي سخت زمستان، با آب سرد حمّام كنند و درست مانند روز قيامت، كمتر كسي به ديگري توجّهي داشت.

عنوان اصطلاح : روز جهاني اسهال

در يكي از اردوگاه‏ كه هزار و دويست اسير داشت، در يكي از روزها بر اثر مسموميّيت غذايي، اكثر اسرا به بيماري اسهال مبتلا شدند. به همين جهت، از آن پس آن روز به «روز جهاني اسهال» معروف شد.

عنوان اصطلاح : رضا شاه ملعون (ضدّ شورش)

لقبي بود كه براي سرهنگ مفيد، افسر بعثي، در اردوگاه رمادي به سبب خلق و خوي ديكتاتورمآبي وي انتخاب شده بود. وي پس از انتقال به كمپ عنبر 8 در سال 1369 لقبش از«رضا شاه» به «ضدّ شورش» تغيير كرد.

عنوان اصطلاح : ردهه

به محل استراحت و بستري شدن اسراي بيمار گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : رحمه الله

زماني كه عراقي ها اسراي ايراني را مجبور به شعار دادن عليه مسئولان مي‏كردند و راه ديگري باقي نمي‏ماند، آزادگان در مقابل شعار لعن الله فلان، شعار رحمه الله را مي‏گفتند كه عراقي ها به دليل مشابه بودن آهنگ آن متوجه نمي‏شدند.

عنوان اصطلاح : رحمت خميني

جايگزين شعارهاي عراقي ها.

عنوان اصطلاح : ربّ الحشائر

«ربّ الحشائر» به معناي خداي حشرات موذي است و اين لقب را عراقي ها به اسرايي داده بودند كه آنها را اذيت مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : رانندة اسكاج

در تقسيم كار به مزاح كسي را كه عهده دار شستن ظرفها بود«رانندة اسكاج» صدا مي‏زدند.

عنوان اصطلاح : رئيس جمهور

در برخي از اردوگاه ها انتخاب مسئول ايراني اردوگاه به عهدة خود اسرا بود كه با راي‏گيري و يا رهبري سنّي يا رتبه‏اي انتخاب مي‏شد. بعضي‏ها به جهت انتخابي بودن مسئول اردوگاه به وي«رئيس جمهور» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : ذكر شمار

نام وسيله‏اي مثل تسبيح بود كه از تكّه‏هاي سيم برق و نخهاي قطور درست مي‏شد و پس از ذكر هر صد صلوات و يا اذكار ديگر، يك عدد از مهره‏هاي آن را جابجا مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : دكتر پنجره‏اي

چون شبها باز كردن درِ آسايشگاه‏ها ممنوع بود. اگر اسيري بيمار مي‏شد، دكتر را خبر مي‏كردند و سپس بيمار را كنار پنجره مي‏آوردند و او از دور بيمار را مي‏ديد و چند قرص حواله مي‏كرد و مي‏رفت. بچّه‏ها به اين دكتر «دكتر پنجره‏اي» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : دكتر

اسرا به يك سرهنگ عراقي كه هر روز براي ما نسخه شكنجه و كتك تجويز مي‏كرد، به كنايه «دكتر» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : ديوار مرگ

رجوع شود به«تونل مرگ».

عنوان اصطلاح : دلّه‏اي

«دلّه» در اصل به سطل آشغال گفته مي‏شد، اما اسرا اين اصطلاح را در مورد اشخاصي كه هيچ ضابطه و قانوني را مراعات نمي‏كردند و توسّعاً در مواردي كه حساب و كتابي وجود نداشت، بكار مي‏بردند. يكي از موارد كاربرد اين اصطلاح وقتي بود كه عراقي ها قاف را گاف و كاف را ميم تلفظ مي‏كردند. در چنين صورتي گفته مي‏شد كه «دلّه‏اي صحبت مي‏كنند».

عنوان اصطلاح : دكتر كابلي

چون يكي از پزشكان عراقي هميشه به جاي فشار سنج و يا گوشي معاينه، در يك دست كابل داشت و با آن بيماران را مي‏زد، بچّه‏ها به او«دكتر كابلي» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : دشداشه

دشداشه به نوعي لباس عربي گفته مي‏شود كه يكسره است و لباس راحتي عربها محسوب مي‏شود. در اوايل اسارت اين نوع لباس بين اسرا توزيع شد.

عنوان اصطلاح : دسر

كنايه از شكنجه و كتك احتمالي.

عنوان اصطلاح : دسته دزد خودي

در اردوگاه موصل در مواقع حسّاس كه نياز به دارو براي بيماران و يا وسايل ديگر بود، گروهي از برادران كه تبحّر خاصي در اين امر داشتند، اقدام به زد وخورد ساختگي و پاتك زدن به وسايل عراقي ها مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : دزدهاي سرنماز

وقتي كه سربازهاي عراقي وارد آسايشگاه مي‏شدند و مي‏ديدند نماز جماعت برپاست و همه مشغول نماز هستند، با حالتي وحشيانه داخل صفوف نمازخوان ها مي‏ريختند و هر چه را كه به دستشان مي‏رسيد، بر مي‏داشتند. يكي مُهرها را برمي‏داشت، ديگري كلاههاي برادران را و سومي عباها را كه از پتو درست شده بود. به همين جهت، بچّه‏ها به آنها «دزدهاي سرنماز» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : دجّال

عراقي ها اعضاي فعّال و حزب اللّهي وروحانيان و مذهبي‏ها را «دجّال» خطاب مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : دايي اكبر

در بسياري از نامه‏هاي اسرا كه از ايران به عراق و بالعكس ارسال مي‏شد، لفظ«دايي اكبر» به عنوان اشاره به حجّة الاسلام علي اكبر هاشمي رفسنجاني به چشم مي‏خورد.

عنوان اصطلاح : دايرة صحّه

دايرة صحّه يا مركز بهداري غير از مسائل درماني اردوگاه به جهت اينكه محل مناسبي براي تبادل اخبار بين اسرا بود، شهرت خاصي داشت.

عنوان اصطلاح : داروي خارش

زماني كه اسرا در اردوگاه تكريت جهت مداواي بيماري پوستي كه با خارش همراه بود. به بهداري مراجعه مي‏كردند، دكتر عراقي اردوگاه شلاّق تجويز مي‏نمود، بدين جهت «داروي خارش» كنايه از كتك بود.

عنوان اصطلاح : خيّاطه

لفظي عربي است به معناي خيّاطي. البته امكانات خيّاطي در معدودي از زندانها برقرار بوده است.

عنوان اصطلاح : خيبريها

اسراي عمليات خيبر در اردوگاه موصل به«خيبريها» مشهور بودند.

عنوان اصطلاح : خوش ولد

لفظ كنايه آميزي بود براي كساني كه روابط حسنه‏اي با عراقي ها داشتند و اغلب از عناصر نفوذي بودند.

عنوان اصطلاح : خورشت وحشت

نوعي غذا بود كه عراقي ها به خورد اسرا مي‏دادند و بعد از خوردن آن غذا دل درد شديدي به سراغ آنها مي‏آمد. بدين سبب اسرا اين غذا را «خورشت وحشت» مي‏ناميدند.

عنوان اصطلاح : خنّاس

يكي از سربازان عراقي، نامي بر وزن «خنّاس» داشت و بچه‏ها براي مسخره به او «خناس» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : خنظير

فرمانده عراقي اردوگاه رائد نظير نام داشت كه به جهت جنايتها و ددمنشي‏هايش اسرا با افزودن حرف خ به اول «نظير»، از او به نام«خنظير» (خنزير) به معناي خوك ياد مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : خمسه حبّه

اين اصطلاح در مورد پزشك يكي از اردوگاه ها بكار مي‏رفت كه براي هر بيماري كه به او مراجعه مي‏كرد، مي‏گفت: «خمسه حبّه»، يعني پنج تا قرص. و جالب اين است كه برايش فرقي نمي‏كرد كه بيمار كيست و يا بيماريش چيست. به همين جهت بچّه‏ها به او «دكتر خمسه حبّه» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : خليل خيار دزد

اين نام مستعار يكي از سربازان عراقي بود كه شبها در تاريكي، خيارهايي را كه بچّه‏ها در باغچه كاشته بودند، مي‏دزديد و مي‏خورد.

عنوان اصطلاح : خطّ خيرات

تعهّد و پايبندي برادران آزاده نسبت به مسائل ديني در اردوگاه هاي عراق نيز به قوّت خود باقي بود، آن گونه كه در انجام امور خير، گوي سبقت را از يكديگر مي‏ربودند. در همين رابطه، عزيزان آزاده در محوّطة اردوگاه مسيري را تعيين كرده بودند كه در روزهاي پنجشنبه در حين حركت و عبور از آن مسير، شكلات و بيسكويت به يكديگر مي‏دادند. و در مقابل، توصيه به قرائت فاتحه مي‏كردند. به همين دليل آن مسير به«خطّ خيرات» معروف شده بود.

عنوان اصطلاح : خشتمال

«قشمار» (قشمر) به معناي مسخره است كه عراقي ها در فحّاشيهاي خود آن را بكار مي‏بردند. اما اسرا در مواقعي كه مجبور بودند به دوستان خود فحش بدهند، به عنوان تقيه از كلمة «خشتمال» كه در محاوره از نظر آهنگ، نزديك لفظ قشمر است، استفاده مي‏كردند.

عنوان اصطلاح : خرما شكلاتي

نوعي شيريني بود كه توسط اسرا ساخته مي‏شد و در ايّام جشن مورد مصرف قرار مي‏گرفت.

عنوان اصطلاح : خرابكار

كنايه از منافقين و عوامل نفوذي آنها.

عنوان اصطلاح : خداحافظ اسارت

نام تئاتر مشهوري بود كه در اواخر دوران اسارت در اردوگاه تكريت اجرا شد.

عنوان اصطلاح : خبيث آمد

اصطلاحي بود كه به هنگام ورود فرمانده اردوگاه جهت اطلاع سايرين گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : خبيث

نام يكي از سربازان خشن و ظالم عراقي جندي خميس بود كه به جهت رذالت و خباثتي كه داشت دراردوگاه به «جندي خبيث» مشهور شده بود.

عنوان اصطلاح : خبردار ايستادن

يكي ديگر از آزارهاي مزدوران بعثي، بهانه جوييهاي مختلف در اردوگاه بود. از آن جمله، دستور داده بودندبرادران به هنگام خبردار ايستادن بايستي طوري پاها را به زمين بكوبند كه صدايش به گوش برسد البته اين امر ممكن نبود چون كه عزيزان آزاده پابرهنه بودند، لذا در چنين مواقعي آنها دستها را به پا مي‏كوبيدند و صدايش آنقدر بلند بود كه از چند متري هم شنيده مي‏شد.

عنوان اصطلاح : خانه شيطان

اين اصطلاح در مورد تلويزيون بكار مي‏رفت كه هميشه برنامه‏هاي گمراه كننده و مفسده آميز داشت." "خبردار ايستادن" "يكي ديگر از آزارهاي مزدوران بعثي، بهانه جوييهاي مختلف در اردوگاه بود. از آن جمله، دستور داده بودندبرادران به هنگام خبردار ايستادن بايستي طوري پاها را به زمين بكوبند كه صدايش به گوش برسد البته اين امر ممكن نبود چون كه عزيزان آزاده پابرهنه بودند، لذا در چنين مواقعي آنها دستها را به پا مي‏كوبيدند و صدايش آنقدر بلند بود كه از چند متري هم شنيده مي‏شد.

عنوان اصطلاح : خادم، خادم الحسين

رجوع شود به «ثواب جمع كن‏ها».

عنوان اصطلاح : حيوان تور

به قطار عراقي ها كه جهت حمل نفراز آن استفاده مي‏كردند به دليل وضعيت بسيار بد آن «حيوان تور» گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : حوض خونين

حوض كوچكي درمحوّطة يكي از اردوگاه ها بود كه از آب داخل آن براي وضو گرفتن استفاده مي‏شد و گاهي اوقات عراقي ها اسرا را در كنار اين حوض شكنجه مي‏دادندو گاهگاهي برادراني در داخل آن به شهادت مي‏رسيدند و رنگ آب خوض با خون آنها گلگون مي‏شد.

عنوان اصطلاح : حوض

معمولاً در قسمت كناري هر آسايشگاه يك توالت قرار داشت و در پشت آن هم يك حوض به طول و عرض يك متر درست كرده بودند و پر از آب بود تا در مواقع قطع آب يا براي موارد ضروري و يا جهت شستن آسايشگاه از آن استفاده شود. گاهي هم مي‏شد كه سربازان عراقي براي تفريح، برادران را به داخل حوض مي‏انداختند و اين كار را آنقدر تكرار مي‏كردند تا از شكنجه مضحك خود خسته مي‏شدند و پي كارشان مي‏رفتند.

عنوان اصطلاح : حمّام اسرايي

در يكي از اردوگاه ها اسرا را در يك ستون به خط مي‏كردند و بعد تانكر آب از مقابل ستون مي‏گذشت و مقداري آب با شلنگ روي آنها مي‏ريخت و به اصطلاح حمّام مي‏كردند. اين نوع حمّام كردن را بچّه‏ها «حمّام اسرايي» مي‏ناميدند.

عنوان اصطلاح : حلواي شب جمعه

از خميرهاي نان، بعد از خشكاندن و آرد كردن، بچه‏ها نوعي حلوا درست مي‏كردند كه معمولاً شبهاي جمعه بين برادران توزيع مي‏شد و اين در حقيقت نوعي ارتباط پنهاني بين اسرا و ملت بود كه شبهاي جمعه بر مزار شهيدان حضور به هم مي‏رسانند.

عنوان اصطلاح : حلواي سياسي

وقتي عراقي ها از نيّت اسرا مبني بر ساختن حلوا به منظور گراميداشت ياد شهداي22 بهمن مطلع شدند، گفتند اين حلوا سياسي است، و ازآن پس اصطلاح «حلواي سياسي» رايج شد.

عنوان اصطلاح : حلواي اسارتي (شيريني اسارتي)

نوعي حلوا بود كه دراسارت به روش عجيبي ساخته مي‏شد. طريقة درست كردن اين حلوا از اين قرار بود: ناني كه بين اسرا توزيع مي‏شد اغلب خمير و غير قابل استفاده بود. بچّه‏ها اين نانها را مي‏گذاشتند تا خشك شود، بعد آنها ار مي كوبيدند و از الك رد مي‏كردند و در نتيجه آردي به دست مي‏آمد كه در مناسبتهاي مختلف آن را سرخ مي‏كردند و رويش مربّايي كه با آب و شكر درست شده بود مي‏ريختند تا به صورت حلوا يا نوعي شيريني در مي‏آمد و به آن «حلواي اسارتي» يا «شيريني اسارتي» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : حلقة ارادت

در شكنجه‏هاي عمومي وقتي سربازان عراقي بي‏هدف همه را مورد حمله قرار مي‏دادند گروهي ازبرادران، پيش‏نماز و يا فرد خاصي را در ميان مي‏گرفتند و از كتك خوردن وي جلوگيري مي كردند. به اين حلقة محافظ، «حلقة ارادت» گفته مي‏شد.

عنوان اصطلاح : حلاّق

به آرايشگر اردوگاه «حلّاق» گفته مي‏شد. هر دو ماه يك بار تراشيدن سر با تيغ در اردوگاه اجباري بود. با آمدن صليب سرخ به اردوگاه، يك ماشين دستي و قيچي و يك آينة كوچك به حلّاق تحويل داده شد.

عنوان اصطلاح : حسينيه

رجوع شود به «بيت الاحزان»

عنوان اصطلاح : حسن گاليه

يك روز عراقي ها از برادر آزاده حسن رفسنجاني خواستند كه به امام توهين كند امّا چون با ممانعت او روبرو شدند، وادارش كردند در سرماي زمستان داخل حوض آب برود و بعد از اين كه از حوض بيرون آمد گفت بسم الله الرحمن الرحيم، و دوباره پريد داخل حوز. از آن پس به خاطر اين پافشاري و نحوه انجام آن، بچّه‏ها به او «حسن گاليله» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : حسن چوپان

لقب يكي ديگر از سربازان عراقي بود كه در اردوگاه به «حسن چوپان» شهرت پيدا كرده بود.

عنوان اصطلاح : حرس مهربان

«حرس» در زبان عربي به نگهبان گفته مي‏شود. در بين نگهبانان عراقي سربازي بود. كه هنگام سيلي زدن به صورت برادران آزاده، مي‏خنديد و به همين دليل در بين بچّه‏ها به «حرس مهربان» معروف شده بود.

عنوان اصطلاح : حرامي

كنايه از سربازان عراقي.

عنوان اصطلاح : حديقه

به باغچه‏اي كه در آن توسط جمعي از اسرا سبزي كاشته مي‏شد و در محوّطة اردوگاه قرار داشت، «حديقه» مي‏گفتند.

عنوان اصطلاح : حبيب بن مظاهر

لقبي بود كه به بعضي ازآزادگان مسن داده مي‏شد. در يكي ا ز اردوگاه ها شخصي به نام عمو يدالله اهل اروميه و معروف به «حبيب» بود. او به دليل كهولت سن زودتر از سايرين آزاد شد و چند ماه پس از آزدي دار فاني را وداع گفت.

عنوان اصطلاح : حبّه

اصطلاحي عربي بود كه در درمانگاه براي قرص و دارو بكار برده مي‏شد.
ادامه دارد .....
منبع: سایت نوید شاهد

 


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما